پرش به محتوا

دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:


«در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود»<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.
«در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود»<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = 5. حجت الاسلام و المسلمین منصوری؛
| تصویر = 11758.jpg
| پاسخ‌دهنده = خلیل منصوری
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[خلیل منصوری]]''' در مقاله ''«[[عصمت مطلق پیامبر (مقاله)|عصمت مطلق پیامبر]]»'' در این‌باره گفته است:
«'''عصمت مطلق پیامبر'''
[[تعالیم قرآن]] تأکید دارد که [[پیامبر]]{{صل}} دارای [[عصمت مطلق]] است. این عصمت مطلق او را معیاری برای [[حق]] قرار می‌دهد تا جایی که [[اطاعت]] ایشان عین [[اطاعت الهی]] می‌شود<ref>سوره انفال، آیات ۱ و ۲۰ و ۴۶؛ سوره مجادله، آیه ۱۳.</ref> و آن حضرت{{صل}} به عنوان «اسوه حسنه» معرفی می‌گردد<ref>احزاب، آیه ۲۱.</ref>. اسوه حسنه کسی است که همه امورش [[مطابق حق]] باشد و هیچ‌گونه [[ظلم]] و باطلی در او راه نیابد و از عصمت مطلق و کامل برخوردار باشد.
از سوی دیگر، هر گونه احتمال [[خطا]]، [[اشتباه]]، [[سهو]]، [[نسیان]]، [[غفلت]]، [[جهل]] و مانند آنها در شخصی که در [[مقام پیامبری]] قرار می‌گیرد و می‌خواهد اسوه حسنه باشد، به دور از [[عقل]] و [[عقلانیت]] است؛ زیرا اگر احتمال این امور برود، نمی‌توان به او اعتماد کرد. از این رو [[خدا]] در [[قرآن]] بیان می‌کند که پیامبر{{صل}} در [[عصمت]] کامل و تمام قرار دارد و او هیچ سخنی جز سخن [[حق تعالی]] و خدا نگوید<ref>سوره نجم، آیات ۳ و ۴.</ref> و هیچ کاری جز کار خدا نکند<ref>سوره انفال، آیه ۱۷.</ref> و در [[خیال]] و قلبش جز خدا نباشد و نبیند<ref>سوره حج، آیه ۵۲؛ سوره نجم، آیه ۱۱.</ref>؛ لذاست که [[معصوم]] مطلق بوده<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و می‌تواند [[معیار حق]] و اسوه حسنه [[الهی]] باشد<ref>سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref> که طاعتش عین [[طاعت خدا]] و [[محبت]] به او عین [[محبت به خدا]]ست<ref>سوره انفال، آیات ۱ و ۲۰؛ سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲.</ref>.
بر این اساس حتی اگر [[اخبار]] و روایاتی وارد شده باشد که برخلاف این [[حکم قطعی]] [[قرآنی]] باشد، می‌بایست به [[حکم]] {{عربی|فاضربوه علی الجدار}} عمل کرد و آن را بر دیوار کوبید و نادیده گرفت؛ چراکه ما احتمال این امور را جایز نمی‌دانیم؛ زیرا با عصمت کامل و اسوه حسنه بودن و معیار حق بودن در تضاد است. جالب این است که برخی برای توجیه [[اعمال]] خلاف نه تنها احتمال آن را برای پیامبرمی‌دهند تا این‌گونه عصمت ایشان را مخدوش یا محدود سازند، بلکه ایشان را در سطح خلفای ناحق پایین آورند و بگویند [[پیامبر]]{{صل}} [[خطا]] کرده و پذیرفته است؛ بنابراین، خلفای صدر اسلام نیز می‌توانند خطا کنند. در [[حقیقت]] نه تنها از احتمال خطا در پیامبر{{صل}} سخن می‌گویند، بلکه از وقوع آن نیز سخن می‌گویند. از جمله این موارد می‌توان به خطای پیامبر{{صل}} در امر «تأبیر [[نخل]] یا همان لقاح نخل و خرما»<ref>صحیح مسلم‌، طبع ۱۹۹۴م، حدیث شماره ۴۳۵۷.</ref> و زدن شخصی با چوبه‌دستی و حلالیت‌جویی در [[زمان]] [[احتضار]] اشاره کرد که از موارد جعلی بسیاری است که بر خلاف [[عصمت مطلق]] وکامل پیامبر{{صل}} به شکل ظاهرا [[اخلاقی]] و مانند آن جعل شده است. در حالی که شروط صحت حدیث شامل موارد زیر است: مطابقت یا عدم مخالفت با [[کتاب خدا]]؛ موافقت یا عدم مخالفت با [[سنت]] [[قطعی]]؛ موافقت یا عدم مخالفت با [[دلایل عقلی]]؛ عدم مخالفت با آنچه [[امامیه]] بر آن [[اجماع]] و اتفاق کرده‎اند؛ با مسلمات [[تاریخی]] مخالف نباشد؛ با [[هدف]] و مقصد [[شارع]] مخالف نباشد؛ برخلاف [[سیره]] و [[رفتار]] و گفتار عقلا نباشد؛ مبالغة در موضوع‎های بی‎اهمیت و کوچک، [[اضطراب]] در معنا و غلط‎های فاحش ادبی نداشته باشد.
بنابراین، داستان‌های جعلی و یا مخدوش را نباید پذیرفت حتی اگر به ظاهر دارای [[سند صحیح]] باشد و در کتب معتبر آمده باشد؛ زیرا لازم است بر اساس [[فقه الحدیث]] و [[درایه]] الحدیث و مانند آنها بررسی محتوایی انجام شود. جالب اینکه [[حدیثی]] چون«داستان سوادة بن قیس که در میان جمع برخاست و گفت: در [[روز]] بازگشت از [[طائف]] خواستید با ترکه‎ بر بدن مرکب بزنید و خواسته یا ناخواسته بر بدن برهنه او اصابت کرد. پس [[رسول خدا]] دستور داد آن ترکه را به دست او دادند و [[لباس]] خود را کنار زد تا [[قصاص]] کند...» نمی‌تواند با اصول محکم [[قرآنی]] مطابقت داشته باشد، هر چند که در کتبی مشهور و از سوی [[رجال]] بنام از [[تشیع]] و [[تسنن]] نقل شده باشد که البته در کتب اصلی چهارگانه [[شیعه]] از این [[حدیث]] خبری نیست.
به هر حال، اگر [[حدیثی]] و روایتی با اصول [[قرآنی]] مطابق نداشته بلکه به‌صراحت [[مخالفت]] داشته باشد، کنار گذاشته می‌شود حتی اگر از نظر سندی [[قوی]] و [[متواتر]] و صحیح باشد.
باید توجه داشت [[پیامبری]] که متوجه چوبه‌دستی یا ترکه و تازیانه‌اش نباشد که به کجا می‌زند، نمی‌توان به او اعتماد کرد که سخنی را به [[خطا]] نگوید؛ زیرا ممکن است بی‌توجه و از روی خطا سخنی بگوید و به [[خدا]] نسبتی دهد یا [[شیطان]] او [[فریب]] دهد و سخنی را به زبانش جاری کند و… چنین پیامبری غیر قابل اعتماد است و نمی‌تواند به [[قول و فعل]] و تقریرش اعتماد کرد و بر اساس آن عمل نمود»<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[عصمت مطلق پیامبر (مقاله)|عصمت مطلق پیامبر]].</ref>.
}}
}}


۱۱۶٬۸۹۳

ویرایش