پرش به محتوا

سرگذشت مادر امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
| موضوعات وابسته    =  
| موضوعات وابسته    =  
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان      = [[خدامراد سلیمیان]] ؛ [[علی رضا رجالی تهرانی|رجالی تهرانی]]
| پاسخ‌دهندگان      = [[خدامراد سلیمیان]] ؛ [[علی رضا رجالی تهرانی|رجالی تهرانی]] ؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت]] ؛ [[نویسندگان کتاب نگین آفرینش]]
}}
}}
'''سرگذشت مادر امام مهدی چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
'''سرگذشت مادر امام مهدی چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
خط ۵۲: خط ۵۲:
::::::در حدود چهارده شب از این ماجرا گذشت. باز در خواب دیدم که دختر پیغمبر اسلام، [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{عم}} به همراهی حضرت مریم و حوریان بهشتی به عیادت من آمدند، حضرت مریم به من توجّه کرد و فرمود: این بانوی بانوان جهان، و مادر شوهر تو است. من فوری دامن مبارک حضرت زهرا را گرفتم و بسیار گریستم و از این‏که [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} به دیدن من نیامده خدمت حضرت زهرا شکایت کردم، فرمود: او به عیادت تو نخواهد آمد، زیرا تو به خداوند متعال مشرکی و در مذهب نصارا زندگی می‏‌کنی، اگر می‏‌خواهی خداوند و عیسی و مریم از تو خشنود باشند و میل داری فرزندم به دیدنت بیاید، شهادت به یگانگی خداوند و نبوّت پدرم که خاتم الانبیا است بده، من هم حسب الامر حضرت فاطمه آنچه فرموده بود گفتم، حضرت مرا در آغوش گرفت و این باعث بر بهبودی من شد، آنگاه فرمود: اکنون به انتظار فرزندم حضرت [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} باش که او را به نزدت خواهم فرستاد. وقتی از خواب بیدار شدم، شوق زیادی در تمام اعماق وجودم راه یافت و مشتاق‏ ملاقات آن حضرت بودم تا اینکه شب بعد امام را در خواب دیدم، در حالی که از گذشته شکوه می‏‌‏نمودم، گفتم: ای محبوبم، من که خود را در راه محبّت تو تلف کردم، فرمود: نیامدن من علّتی جز مذهب تو نداشت، ولی حالا که اسلام آورده‌‏ای، هر شب به دیدنت می‏‌‏آیم تا آنکه کم‏کم وصال واقعی پیش آید، از آن شب تا حال پیوسته در عالم خواب خدمت آن حضرت بودم.
::::::در حدود چهارده شب از این ماجرا گذشت. باز در خواب دیدم که دختر پیغمبر اسلام، [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{عم}} به همراهی حضرت مریم و حوریان بهشتی به عیادت من آمدند، حضرت مریم به من توجّه کرد و فرمود: این بانوی بانوان جهان، و مادر شوهر تو است. من فوری دامن مبارک حضرت زهرا را گرفتم و بسیار گریستم و از این‏که [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} به دیدن من نیامده خدمت حضرت زهرا شکایت کردم، فرمود: او به عیادت تو نخواهد آمد، زیرا تو به خداوند متعال مشرکی و در مذهب نصارا زندگی می‏‌کنی، اگر می‏‌خواهی خداوند و عیسی و مریم از تو خشنود باشند و میل داری فرزندم به دیدنت بیاید، شهادت به یگانگی خداوند و نبوّت پدرم که خاتم الانبیا است بده، من هم حسب الامر حضرت فاطمه آنچه فرموده بود گفتم، حضرت مرا در آغوش گرفت و این باعث بر بهبودی من شد، آنگاه فرمود: اکنون به انتظار فرزندم حضرت [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} باش که او را به نزدت خواهم فرستاد. وقتی از خواب بیدار شدم، شوق زیادی در تمام اعماق وجودم راه یافت و مشتاق‏ ملاقات آن حضرت بودم تا اینکه شب بعد امام را در خواب دیدم، در حالی که از گذشته شکوه می‏‌‏نمودم، گفتم: ای محبوبم، من که خود را در راه محبّت تو تلف کردم، فرمود: نیامدن من علّتی جز مذهب تو نداشت، ولی حالا که اسلام آورده‌‏ای، هر شب به دیدنت می‏‌‏آیم تا آنکه کم‏کم وصال واقعی پیش آید، از آن شب تا حال پیوسته در عالم خواب خدمت آن حضرت بودم.
::::::بشر بن سلیمان پرسید چگونه در میان اسیران افتادی؟ گفت: در یکی از شب‌ها در عالم خواب [[امام عسکری|حضرت عسکری]] را دیدم فرمود: فلان روز جدّت قیصر، لشگری به جنگ مسلمانان می‏‌فرستد، تو می‏‌‏توانی به‏‌طور ناشناس در لباس خدمتگزاران همراه با عدّه‌‏ای از کنیزان که از فلان راه می‏‌‏روند به آنها ملحق شوی. من به فرموده حضرت عمل کردم، و پیش‏‌قراولان اسلام باخبر شدند و ما را اسیر گرفتند و کار من به اینجا کشید که دیدی، ولی تا به حال به کسی نگفتم که نوه پادشاه روم هستم. تا اینکه پیرمردی که در تقسیم غنایم جنگی سهم او شده بودم، نامم را پرسید، من اظهار نکردم و گفتم: نرجس. گفت: نام کنیزان؟ بشر گفت چه بسیار جای تعجّب است که تو رومی هستی و زبانت عربی است؟ گفتم: جدّم در تربیت من جهدی بلیغ و سعی بسیاری داشت، و زنی را که چندین زبان می‏‌‏دانست، برای من تهیه کرده بود و از صبح و شام نزد من می‏‌آمد و زبان عربی به من می‏‌آموخت، روی همین اصل است که می‏‌‏توانم عربی حرف بزنم. بشر می‏‌گوید: وقتی او را به سامره خدمت [[امام هادی|امام علی النّقی]] {{ع}} بردم، حضرت از وی پرسید: عزّت اسلام و ذلّت نصاری و شرف خاندان پیغمبر {{صل}} را چگونه دیدی؟ گفت: در موردی که شما از من داناترید چه بگویم. فرمود: می‌‏خواهم ده هزار دینار و یا مژده مسرّت‏‌انگیزی به تو بدهم، کدام یک را انتخاب می‏‌کنی؟ عرض کرد: فرزندی به من بدهید، فرمود: تو را مژده به فرزندی می‏‌‏دهم که شرق و غرب عالم را مالک می‏‌‏شود و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد. عرض کرد: این فرزند از چه شوهری خواهد بود؟ فرمود: از آن کس که پیغمبر اسلام در فلان شب در فلان ماه و فلان سال رومی تو را برای او خواستگاری نمود، در آن عیسی بن مریم و وصی او تو را به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به فرزند دلبند شما، فرمود او را می‏‌شناسی؟ عرض کرد: از شبی که به دست حضرت فاطمه {{ع}} اسلام آوردم، دیگر شبی نبود که او به دیدن من نیامده باشد. آنگاه حضرت [[امام هادی|امام علی النّقی]] {{ع}} به کافور خادم فرمود: خواهرم حکیمه را بگو نزد من بیاید، وقتی که آن بانوی محترم آمد فرمود: خواهرم این همان زنی است که گفته بودم، حکیمه خاتون آن بانو را مدّتی در آغوش خود گرفت و از دیدارش شادمان گردید، آنگاه حضرت فرمود: ای عمّه او را به خانه خود ببر و فرایض مذهبی و اعمال مستحبّه را به وی یاد بده که او همسر فرزندم حسن و مادر [[امام مهدی|قائم آل محمّد]] {{ع}} است<ref>کتاب غیبت، شیخ طوسی، ص ۱۲۴</ref>. و امّا اسامی مختلفی برای مادر گرامی امام زمان {{ع}} ذکر شده که محمّد بن علی بن حمزه، ضمن نقل حدیثی از [[امام عسکری]] {{ع}} در این رابطه می‏‌گوید: مادرش (مادر حضرت حجّت) ملیکه بود که او را در بعضی روزها سوسن، و در بعضی از ایام ریحانه می‏‌گفتند و صیقل و نرجس نیز از نام‌های او بود<ref>کشف الحق، خاتون‏آبادی، ص ۳۴</ref>. البته در بعضی احادیث صیقل نیز وارد شده است»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۵۳-۵۸.</ref>.
::::::بشر بن سلیمان پرسید چگونه در میان اسیران افتادی؟ گفت: در یکی از شب‌ها در عالم خواب [[امام عسکری|حضرت عسکری]] را دیدم فرمود: فلان روز جدّت قیصر، لشگری به جنگ مسلمانان می‏‌فرستد، تو می‏‌‏توانی به‏‌طور ناشناس در لباس خدمتگزاران همراه با عدّه‌‏ای از کنیزان که از فلان راه می‏‌‏روند به آنها ملحق شوی. من به فرموده حضرت عمل کردم، و پیش‏‌قراولان اسلام باخبر شدند و ما را اسیر گرفتند و کار من به اینجا کشید که دیدی، ولی تا به حال به کسی نگفتم که نوه پادشاه روم هستم. تا اینکه پیرمردی که در تقسیم غنایم جنگی سهم او شده بودم، نامم را پرسید، من اظهار نکردم و گفتم: نرجس. گفت: نام کنیزان؟ بشر گفت چه بسیار جای تعجّب است که تو رومی هستی و زبانت عربی است؟ گفتم: جدّم در تربیت من جهدی بلیغ و سعی بسیاری داشت، و زنی را که چندین زبان می‏‌‏دانست، برای من تهیه کرده بود و از صبح و شام نزد من می‏‌آمد و زبان عربی به من می‏‌آموخت، روی همین اصل است که می‏‌‏توانم عربی حرف بزنم. بشر می‏‌گوید: وقتی او را به سامره خدمت [[امام هادی|امام علی النّقی]] {{ع}} بردم، حضرت از وی پرسید: عزّت اسلام و ذلّت نصاری و شرف خاندان پیغمبر {{صل}} را چگونه دیدی؟ گفت: در موردی که شما از من داناترید چه بگویم. فرمود: می‌‏خواهم ده هزار دینار و یا مژده مسرّت‏‌انگیزی به تو بدهم، کدام یک را انتخاب می‏‌کنی؟ عرض کرد: فرزندی به من بدهید، فرمود: تو را مژده به فرزندی می‏‌‏دهم که شرق و غرب عالم را مالک می‏‌‏شود و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد. عرض کرد: این فرزند از چه شوهری خواهد بود؟ فرمود: از آن کس که پیغمبر اسلام در فلان شب در فلان ماه و فلان سال رومی تو را برای او خواستگاری نمود، در آن عیسی بن مریم و وصی او تو را به چه کسی تزویج کردند؟ گفت: به فرزند دلبند شما، فرمود او را می‏‌شناسی؟ عرض کرد: از شبی که به دست حضرت فاطمه {{ع}} اسلام آوردم، دیگر شبی نبود که او به دیدن من نیامده باشد. آنگاه حضرت [[امام هادی|امام علی النّقی]] {{ع}} به کافور خادم فرمود: خواهرم حکیمه را بگو نزد من بیاید، وقتی که آن بانوی محترم آمد فرمود: خواهرم این همان زنی است که گفته بودم، حکیمه خاتون آن بانو را مدّتی در آغوش خود گرفت و از دیدارش شادمان گردید، آنگاه حضرت فرمود: ای عمّه او را به خانه خود ببر و فرایض مذهبی و اعمال مستحبّه را به وی یاد بده که او همسر فرزندم حسن و مادر [[امام مهدی|قائم آل محمّد]] {{ع}} است<ref>کتاب غیبت، شیخ طوسی، ص ۱۲۴</ref>. و امّا اسامی مختلفی برای مادر گرامی امام زمان {{ع}} ذکر شده که محمّد بن علی بن حمزه، ضمن نقل حدیثی از [[امام عسکری]] {{ع}} در این رابطه می‏‌گوید: مادرش (مادر حضرت حجّت) ملیکه بود که او را در بعضی روزها سوسن، و در بعضی از ایام ریحانه می‏‌گفتند و صیقل و نرجس نیز از نام‌های او بود<ref>کشف الحق، خاتون‏آبادی، ص ۳۴</ref>. البته در بعضی احادیث صیقل نیز وارد شده است»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۵۳-۵۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛}}
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب  ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«گفتنی است که [[مادر امام عصر]]{{ع}} به نام‌های دیگری مانند: [[سوسن]]، [[ریحانه]]، [[ملیکه]] و [[صیقل]] ([[صقیل]]) نیز خوانده می‌شد. این تعدد نام و لقب، سابقه تاریخی دارد؛ مثلا حضرت زهرا {{س}} [[دختر گرامی رسول خدا]]{{صل}} از کسانی است که نام‌ها و القاب متعددی داشته است؛ از جمله: [[زهرا]]، [[فاطمه]]، [[صدیقه]]، [[مرضیه]]، [[راضیه]]، [[زکیه]]، [[طاهره]]، [[مطهره]]، [[ریحانه]]، [[محدثه]]، [[کامله]]، [[فاضله]]. [[ابن اثیر]] می‌نویسد: [[فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب]] {{عم}} [[دختر عموی پیامبر]]، بعضی گفته‌اند اسم او "[[امامه]]" بود و دیگر گفته که "[[عماره]]" بوده است.<ref>أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۶، ص ۲۱۹.</ref> اختلاف در نام ابوبکر و مادرش<ref>أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۳، ص ۲۰۵.</ref> و همچنین اختلاف در نام [[ابو هریره]] – تا جایی که برای او ۱۸ نام گفته شده است - <ref>تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۶۸۰، رقم ۸۴۲۶.</ref> به علاوه با توجه به اینکه [[ولادت امام مهدی]] {{ع}} به علت جو خفقان [[حکومت عباسی]] و احتمال شهادت ایشان، مخفیانه بود، تعدد نام مادر برای عدم شناسایی ایشان امری منطقی و عقلایی است»<ref>[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۱۰۳، ۱۰۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. نویسندگان کتاب [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]؛}}
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]]
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
::::::«گفتنی است که [[مادر امام عصر]]{{ع}} به نام‌های دیگری مانند: [[سوسن]]، [[ریحانه]]، [[ملیکه]] و [[صیقل]] ([[صقیل]]) نیز خوانده می‌شد»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۴۲ - ۴۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۷۳: خط ۸۶:
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:(اب): پرسش‌هایی با ۲ پاسخ]]
[[رده:(اث): پرسش‌هایی با ۴ پاسخ]]
[[رده:(اب): پرسش‌های مهدویت با ۲ پاسخ]]
[[رده:(اث): پرسش‌های مهدویت با ۴ پاسخ]]
۱۹٬۴۱۸

ویرایش