پرش به محتوا

مواسات در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = مواسات
| موضوع مرتبط = مواسات
| عنوان مدخل  = مواسات
| عنوان مدخل  = مواسات
| مداخل مرتبط = [[مواسات در لغت]] - [[مواسات در قرآن]] - [[مواسات در حدیث]] - [[مواسات در نهج البلاغه]] - [[مواسات در اخلاق اسلامی]] - [[مواسات در تاریخ اسلامی]] - [[مواسات در معارف دعا و زیارات]] - [[مواسات در معارف و سیره نبوی]] - [[مواسات در معارف و سیره امام علی]] - [[مواسات در معارف و سیره امام حسین]] - [[مواسات در فقه سیاسی]]
| مداخل مرتبط = [[مواسات در لغت]] - [[مواسات در اخلاق اسلامی]] - [[مواسات در تاریخ اسلامی]] - [[مواسات در معارف دعا و زیارات]] - [[مواسات در معارف و سیره نبوی]] - [[مواسات در معارف و سیره علوی]] - [[مواسات در معارف و سیره حسینی]] - [[مواسات در فقه سیاسی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۸: خط ۸:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[مواسات]]، به معنای [[مشارکت]] در [[زندگی]] است. {{عربی|آسيتُه بنفسي}}، یعنی او را با خود برابر و یکی دانستم<ref>معلوف، المنجد فی اللغة والاعلام، ماده “أ س ی”.</ref>. مواسات، به این معنا، از “آسی، یؤاسی” گرفته شده و با کلمه “اسوة” هم‌خانواده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۴۷. بعضی، آن را از “اساه، یأسوه” دانسته‌اند که به معنای مداوا است (همان، ص۳۶). لغت‌شناسان فارسی زبان نیز آن را غمخواری و یاری و همدردی معنا کرده‌اند (انصاف‌پور، فرهنگ فارسی، مادّه “مواسات”).</ref>.
[[مواسات]]، به معنای [[مشارکت]] در [[زندگی]] است. {{عربی|آسيتُه بنفسي}}، یعنی او را با خود برابر و یکی دانستم<ref>معلوف، المنجد فی اللغة والاعلام، ماده “أ س ی”.</ref>. مواسات، به این معنا، از “آسی، یؤاسی” گرفته شده و با کلمه “اسوة” هم‌خانواده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۴۷. بعضی، آن را از “اساه، یأسوه” دانسته‌اند که به معنای مداوا است (همان، ص۳۶). لغت‌شناسان فارسی زبان نیز آن را غمخواری و یاری و همدردی معنا کرده‌اند (انصاف‌پور، فرهنگ فارسی، مادّه “مواسات”).</ref>.
از [[سیره پیشوایان دینی]] استفاده می‌شود که “مواسات” وظیفه‌ای همگانی در [[جامعه اسلامی]] است. جملاتی که از آن بزرگواران در توصیه به این [[ارزش اخلاقی]] [[نقل]] شده، به صورت یک قاعده کلی بیان شده است. جمله معروفِ “آنچه را که برای خود می‌پسندی، برای دیگران هم بپسند و آنچه را که برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم مپسند” که با تعابیر گوناگونی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نقل شده، و قاعده‌ای کلی برای هر [[مسلمانی]] در جامعه اسلامی است، نوعی مواسات است<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۹۱.</ref>.
از [[سیره پیشوایان دینی]] استفاده می‌شود که “مواسات” وظیفه‌ای همگانی در [[جامعه اسلامی]] است. جملاتی که از آن بزرگواران در توصیه به این [[ارزش اخلاقی]] [[نقل]] شده، به صورت یک قاعده کلی بیان شده است. جمله معروفِ “آنچه را که برای خود می‌پسندی، برای دیگران هم بپسند و آنچه را که برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم مپسند” که با تعابیر گوناگونی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نقل شده، و قاعده‌ای کلی برای هر [[مسلمانی]] در جامعه اسلامی است، نوعی مواسات است<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۹۱.</ref>.


به نظر می‌رسد اگر مواسات با یکدیگر برای [[مردم]] یک “اصل اخلاقی” شمرده شود، برای صاحبان [[ثروت]]، [[قدرت]] و امکانات، یک “اصل حقوقی” و تکلیفی الزامی است. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مِنْ حَقِّ الرَّاعِي أَنْ يَخْتَارَ لِرَعِيَّتِهِ‏ مَا يَخْتَارُهُ‏ لِنَفْسِهِ‏}}<ref>امام علی {{ع}}، غرر، الحکم و درر الکلم، شرح خوانساری، ج۶، ص۲۵.</ref>؛ “یکی از [[وظایف]] [[حاکم]]، آن است که آنچه برای خود [[اختیار]] کرده، برای مردم نیز اختیار کند”.
به نظر می‌رسد اگر مواسات با یکدیگر برای [[مردم]] یک “اصل اخلاقی” شمرده شود، برای صاحبان [[ثروت]]، [[قدرت]] و امکانات، یک “اصل حقوقی” و تکلیفی الزامی است. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مِنْ حَقِّ الرَّاعِي أَنْ يَخْتَارَ لِرَعِيَّتِهِ‏ مَا يَخْتَارُهُ‏ لِنَفْسِهِ‏}}<ref>امام علی {{ع}}، غرر، الحکم و درر الکلم، شرح خوانساری، ج۶، ص۲۵.</ref>؛ “یکی از [[وظایف]] [[حاکم]]، آن است که آنچه برای خود [[اختیار]] کرده، برای مردم نیز اختیار کند”. [[امام]] همچنین [[ثروتمندی]] را که با [[فقرا]] و [[مساکین]] و [[یتیمان]]، مواسات و [[همدردی]] نمی‌کرد، شدیداً [[تهدید]] و [[سرزنش]] نمود<ref>قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۹۴.</ref>.
[[امام]] همچنین [[ثروتمندی]] را که با [[فقرا]] و [[مساکین]] و [[یتیمان]]، مواسات و [[همدردی]] نمی‌کرد، شدیداً [[تهدید]] و [[سرزنش]] نمود<ref>قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۹۴.</ref>.


“مواسات [[دولتمردان]] با شهروندان”، به‌عنوان یک [[قاعده فقهی]]، [[شئون]] مختلف [[زندگی سیاسی]] دولتمردان تحت تأثیر قرار داده و آثار و برکاتش نصیب [[شهروندان]] می‌شود. دولتمردان [[صالح]] در طول [[تاریخ]] همواره بر این اصل پایبند بودند. [[یوسف]] [[صدیق]]، زمانی که خزانه‌دار [[حکومت مصر]] بود، از [[ترس]] آنکه گرسنگان را فراموش کند، غذای [[سیر]] نمی‌خورد<ref>وقتی از حضرت یوسف سؤال کردند: در جایی که خزائن زمین در اختیار تو است، چرا گرسنه‌ای؟ پاسخ داد: {{متن حدیث|أَخَافُ‏ أَنْ‏ أَشْبَعَ‏ فَأَنْسَى‏ الْجَائِعَ‏}} (تستری، بهج الصباغه، ج۶، ص۴۷۹).</ref>. [[سلیمان بن داود]] {{ع}} که در [[حکومت]] و [[سلطنت]] نظیر نداشته، همواره، با [[فقرا]] و [[محرومان]] نشست و برخاست می‌کرد بدان [[افتخار]] می‌کرد و می‌فرمود: {{متن حدیث|مِسْكِينٌ‏ مَعَ‏ الْمَسَاكِينِ}}<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۴، ص۸۳.</ref>؛ “من مسکینی هستم با [[مساکین]] دیگر”.
“مواسات [[دولتمردان]] با شهروندان”، به‌عنوان یک [[قاعده فقهی]]، [[شئون]] مختلف [[زندگی سیاسی]] دولتمردان تحت تأثیر قرار داده و آثار و برکاتش نصیب [[شهروندان]] می‌شود. دولتمردان [[صالح]] در طول [[تاریخ]] همواره بر این اصل پایبند بودند. [[یوسف]] [[صدیق]]، زمانی که خزانه‌دار [[حکومت مصر]] بود، از [[ترس]] آنکه گرسنگان را فراموش کند، غذای [[سیر]] نمی‌خورد<ref>وقتی از حضرت یوسف سؤال کردند: در جایی که خزائن زمین در اختیار تو است، چرا گرسنه‌ای؟ پاسخ داد: {{متن حدیث|أَخَافُ‏ أَنْ‏ أَشْبَعَ‏ فَأَنْسَى‏ الْجَائِعَ‏}} (تستری، بهج الصباغه، ج۶، ص۴۷۹).</ref>. [[سلیمان بن داود]] {{ع}} که در [[حکومت]] و [[سلطنت]] نظیر نداشته، همواره، با [[فقرا]] و [[محرومان]] نشست و برخاست می‌کرد بدان [[افتخار]] می‌کرد و می‌فرمود: {{متن حدیث|مِسْكِينٌ‏ مَعَ‏ الْمَسَاكِينِ}}<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۴، ص۸۳.</ref>؛ “من مسکینی هستم با [[مساکین]] دیگر”.
خط ۱۸: خط ۱۸:


[[امام]] از [[تکلیف الهی]] [[مواسات]] بر [[زمامداران]] [[مشروع]] و [[عادل]] سخن می‌گوید. [[فلسفه]] این [[تکلیف]] را هم گوشزد می‌کند. از آنجا که ریشه‌کن کردن [[فقر]] و [[محرومیت]] و از بین بردن شکاف طبقاتی، [[وظیفه]] [[حاکم]] [[جامعه]] است و تا جامعه، به این نقطه مطلوب نرسیده و عده‌ای طعم تلخ محرومیت را می‌چشند، دست‌کم وظیفه حاکم، [[همدردی]] با آنان است تا فقر و محرومیت بر آنان قابل [[تحمل]] باشد؛ حتی در صورتی که جامعه ایدئال هم تشکیل شود، باز هم همه مردم در یک سطح معیشتی قرار نمی‌گیرند و حاکم موظف است که در سطح طبقات ضعیف جامعه [[زندگی]] کند.
[[امام]] از [[تکلیف الهی]] [[مواسات]] بر [[زمامداران]] [[مشروع]] و [[عادل]] سخن می‌گوید. [[فلسفه]] این [[تکلیف]] را هم گوشزد می‌کند. از آنجا که ریشه‌کن کردن [[فقر]] و [[محرومیت]] و از بین بردن شکاف طبقاتی، [[وظیفه]] [[حاکم]] [[جامعه]] است و تا جامعه، به این نقطه مطلوب نرسیده و عده‌ای طعم تلخ محرومیت را می‌چشند، دست‌کم وظیفه حاکم، [[همدردی]] با آنان است تا فقر و محرومیت بر آنان قابل [[تحمل]] باشد؛ حتی در صورتی که جامعه ایدئال هم تشکیل شود، باز هم همه مردم در یک سطح معیشتی قرار نمی‌گیرند و حاکم موظف است که در سطح طبقات ضعیف جامعه [[زندگی]] کند.
[[امام علی]] {{ع}} بعضی از [[کارگزاران]] خود را به خاطر رعایت نکردن این اصل [[توبیخ]] کرد. یکی از آنان را به خاطر شرکت در میهمانی اعیان و اشراف [[شهر]] که [[فقرا]] و [[محرومان]] در آن حضور نداشتند، مورد خطاب و [[عتاب]] قرار داد که “امام شما، از [[دنیا]] به دو [[لباس]] کهنه و دو قرص نان اکتفا کرده و شما هرچند نمی‌توانید مثل او [[زندگی]] کنید، اما او را در [[پرهیزکاری]] و تلاش برای [[خدمت به مردم]] و [[عفت]] و [[پاکدامنی]] و پیمودن [[راه]] صحیح، [[یاری]] کنید” و در ادامه، به تبیین اهمیت مسئله [[مواسات]] و [[همدردی]] با [[مردم]] پرداخت و فرمود: اگر می‌خواستم، می‌توانستم از عسل مصفا و مغز گندم و بافته‌های ابریشم، برای خود، [[خوراک]] و لباس تهیه کنم، اما هیهات که [[هوا و هوس]]، بر من چیره شود و [[حرص]] و [[طمع]]، مرا وادار کند تا طعام‌های لذیذ برگزینم، در حالی که ممکن است در [[سرزمین]] [[حجاز]] یا یمامه، کسی باشد که حتی [[امید]] به‌دست آوردن یک قرص نان را هم نداشته باشد و یک شکم [[سیر]] هم نخورده باشد! آیا من، با شکمی سیر، سر بر بالین بگذارم، در حالی که در اطرافم شکم‌های گرسنه و کبدهای سوزان، وجود دارند؟ و آیا چنان باشم که آن شاعر گفته است: “این درد تو را بس، که شب با شکم سیر بخوابی، در حالی که در اطراف تو شکم‌های گرسنه و به پشت چسبیده باشند!”<ref>امام، به شعری از اشعار منسوب به حاتم بن [[عبدالله]] طائی تمثۀل جسته است. حاتم در این اشعار، خطاب به همسرش “ماویه” می‌گوید:
[[امام علی]] {{ع}} بعضی از [[کارگزاران]] خود را به خاطر رعایت نکردن این اصل [[توبیخ]] کرد. یکی از آنان را به خاطر شرکت در میهمانی اعیان و اشراف [[شهر]] که [[فقرا]] و [[محرومان]] در آن حضور نداشتند، مورد خطاب و [[عتاب]] قرار داد که “امام شما، از [[دنیا]] به دو [[لباس]] کهنه و دو قرص نان اکتفا کرده و شما هرچند نمی‌توانید مثل او [[زندگی]] کنید، اما او را در [[پرهیزکاری]] و تلاش برای [[خدمت به مردم]] و [[عفت]] و [[پاکدامنی]] و پیمودن [[راه]] صحیح، [[یاری]] کنید” و در ادامه، به تبیین اهمیت مسئله [[مواسات]] و [[همدردی]] با [[مردم]] پرداخت و فرمود: اگر می‌خواستم، می‌توانستم از عسل مصفا و مغز گندم و بافته‌های ابریشم، برای خود، [[خوراک]] و لباس تهیه کنم، اما هیهات که [[هوا و هوس]]، بر من چیره شود و [[حرص]] و [[طمع]]، مرا وادار کند تا طعام‌های لذیذ برگزینم، در حالی که ممکن است در [[سرزمین]] [[حجاز]] یا یمامه، کسی باشد که حتی [[امید]] به‌دست آوردن یک قرص نان را هم نداشته باشد و یک شکم [[سیر]] هم نخورده باشد! آیا من، با شکمی سیر، سر بر بالین بگذارم، در حالی که در اطرافم شکم‌های گرسنه و کبدهای سوزان، وجود دارند؟ و آیا چنان باشم که آن شاعر گفته است: “این درد تو را بس، که شب با شکم سیر بخوابی، در حالی که در اطراف تو شکم‌های گرسنه و به پشت چسبیده باشند!”<ref>امام، به شعری از اشعار منسوب به حاتم بن [[عبدالله]] طائی تمثۀل جسته است. حاتم در این اشعار، خطاب به همسرش “ماویه” می‌گوید:
{{عربی|یا ابنة عبدالله و ابنة مالک *** و یا ابنة ذی الجدین والفرس الورد کفی بک عارا أن تبیت ببطنة *** و حولکا کباد نحن إلی القد}} (ر. ک: ابن‌ابی‌الحدید، شرح [[نهج‌البلاغه]]، ج۱۶، ص۲۸۸).</ref>.
{{عربی|یا ابنة عبدالله و ابنة مالک *** و یا ابنة ذی الجدین والفرس الورد کفی بک عارا أن تبیت ببطنة *** و حولکا کباد نحن إلی القد}} (ر. ک: ابن‌ابی‌الحدید، شرح [[نهج‌البلاغه]]، ج۱۶، ص۲۸۸).</ref>.


[[امام]] در ادامه سخنانش می‌فرماید: “آیا خود را به همین قانع کنم که به من بگویند: "[[امیرالمؤمنین]]" و با مردم در دشواری‌های [[روزگار]] [[شریک]] نباشم یا باید در سختی‌های روزگار، الگوی آنان باشم؟ ”<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.
[[امام]] در ادامه سخنانش می‌فرماید: “آیا خود را به همین قانع کنم که به من بگویند: "[[امیرالمؤمنین]]" و با مردم در دشواری‌های [[روزگار]] [[شریک]] نباشم یا باید در سختی‌های روزگار، الگوی آنان باشم؟ ”<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.
بعضی از [[یاران امام صادق]] {{ع}} از اینکه [[خلافت]]، از سوی [[عباسیان]] [[غصب]] شده و [[حکومت]] در [[اختیار]] آنان بود، ناراحت بودند و گاه، در [[محضر امام]] از اینکه [[حکومت]] در [[اختیار]] [[امام]] نیست تا آنان نیز از [[سلطنت]] و [[قدرت]] بهره‌مند شوند، اظهار [[تأسف]] می‌کردند. امام در پاسخ این [[پندار]] می‌فرمود: “ای [[مفضل]]! اگر چنین بود و حکومت در اختیار ما بود، جز [[سیاست]] و [[تدبیر]] شبانه و گردش روزانه و خوردنی‌های نامرغوب و پوشیدنی‌های [[خشن]]، [[شبیه]] [[امیرالمؤمنین]]، چیزی نبود! در غیر این صورت، [[آتش جهنم]]، در [[انتظار]] آن [[حاکم]] [[عدل]] است”<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۴، ص۳۵۹. امام صادق {{ع}} شبیه همین سخنان را به معلّی بن خنیس نیز فرمود (ر. ک: مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۴۰).</ref>.


آثار فراوانی که بر [[مواسات]] و [[مشارکت]] [[دولتمردان]] با [[فقرا]] و [[محرومان]] [[جامعه]] مترتب می‌شود، بسیار سازنده و [[مبارک]] است. در جامعه‌ای که [[زمامداران]]، در سطح فقرا و محرومان جامعه [[زندگی]] می‌کنند، [[تحمل]] [[فقر]] بر فقرا و محرومان، آسان‌تر خواهد بود و آنان گرفتار عوارض منفی فقر و [[محرومیت]]، مانند “رویگردانی از [[دین]] و معنویت”، نخواهند شد. فقرا از اینکه زمامداران جامعه مانند آنان زندگی می‌کند، [[احساس شخصیت]] و [[افتخار]] می‌کنند که در برابر [[فخرفروشی]] [[ثروتمندان]] جامعه، حائز اهمیت است. ثروتمندان با [[مشاهده]] [[وضعیت زندگی]] دولتمردان، با آنان [[احساس]] بیگانگی کرده و از [[طمع]] به آنان و [[سوء]] استفاده از [[مقام]] و موقعیت‌شان باز خواهند ماند و این دستاورد مبارکی است. زمامداران جامعه فقر، محرومیت و دشواری‌های زندگی فقرا و محرومان را [[درک]] کرده و برای رفع [[مشکلات]] آنان تلاش خواهند کرد. [[امام خمینی]]، [[رهبر]] فقید [[انقلاب اسلامی]]، به [[مردم]] توصیه می‌کردند: به نمایندگانی [[رأی]] دهند که متعبّد به [[اسلام]] و [[وفادار]] به مردم باشند و در [[خدمت]] به آنان، احساس [[مسئولیّت]] کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل، مدافع اسلام پابرهنگان [[زمین]]، اسلام [[مستضعفین]]، اسلام رنجیدگان، اسلام [[عارفان]] مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینان [[عارف]] و در یک کلمه مدافع [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} باشند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱.</ref>»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۶۶.</ref>
بعضی از یاران امام صادق {{ع}} از اینکه [[خلافت]]، از سوی [[عباسیان]] [[غصب]] شده و [[حکومت]] در [[اختیار]] آنان بود، ناراحت بودند و گاه، در [[محضر امام]] از اینکه [[حکومت]] در [[اختیار]] [[امام]] نیست تا آنان نیز از [[سلطنت]] و [[قدرت]] بهره‌مند شوند، اظهار [[تأسف]] می‌کردند. امام در پاسخ این [[پندار]] می‌فرمود: “ای [[مفضل]]! اگر چنین بود و حکومت در اختیار ما بود، جز [[سیاست]] و [[تدبیر]] شبانه و گردش روزانه و خوردنی‌های نامرغوب و پوشیدنی‌های [[خشن]]، [[شبیه]] [[امیرالمؤمنین]]، چیزی نبود! در غیر این صورت، [[آتش جهنم]]، در [[انتظار]] آن [[حاکم]] [[عدل]] است”<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۴، ص۳۵۹. امام صادق {{ع}} شبیه همین سخنان را به معلّی بن خنیس نیز فرمود (ر. ک: مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۴۰).</ref>.
 
آثار فراوانی که بر [[مواسات]] و [[مشارکت]] [[دولتمردان]] با [[فقرا]] و [[محرومان]] [[جامعه]] مترتب می‌شود، بسیار سازنده و [[مبارک]] است. در جامعه‌ای که [[زمامداران]]، در سطح فقرا و محرومان جامعه [[زندگی]] می‌کنند، [[تحمل]] [[فقر]] بر فقرا و محرومان، آسان‌تر خواهد بود و آنان گرفتار عوارض منفی فقر و [[محرومیت]]، مانند “رویگردانی از [[دین]] و معنویت”، نخواهند شد. فقرا از اینکه زمامداران جامعه مانند آنان زندگی می‌کند، [[احساس شخصیت]] و [[افتخار]] می‌کنند که در برابر [[فخرفروشی]] [[ثروتمندان]] جامعه، حائز اهمیت است. ثروتمندان با [[مشاهده]] [[وضعیت زندگی]] دولتمردان، با آنان [[احساس]] بیگانگی کرده و از [[طمع]] به آنان و [[سوء]] استفاده از [[مقام]] و موقعیت‌شان باز خواهند ماند و این دستاورد مبارکی است. زمامداران جامعه فقر، محرومیت و دشواری‌های زندگی فقرا و محرومان را [[درک]] کرده و برای رفع [[مشکلات]] آنان تلاش خواهند کرد. [[امام خمینی]]، [[رهبر]] فقید [[انقلاب اسلامی]]، به [[مردم]] توصیه می‌کردند: به نمایندگانی [[رأی]] دهند که متعبّد به [[اسلام]] و [[وفادار]] به مردم باشند و در [[خدمت]] به آنان، احساس [[مسئولیّت]] کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل، مدافع اسلام پابرهنگان [[زمین]]، اسلام [[مستضعفین]]، اسلام رنجیدگان، اسلام [[عارفان]] مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینان [[عارف]] و در یک کلمه مدافع [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} باشند<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱.</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۶۶.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش