بخل در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==زمینهها و عوامل [[بخل]]== | ==زمینهها و عوامل [[بخل]]== | ||
[[گرایش]] به [[حفظ مال]]، برخاسته از [[حبّ]] ذات و امری غریزی است که در نهاد [[بشر]] قرار داده شده است. این امر موجب میگردد [[انسان]] بخل ورزیده، از بخشیدن [[اموال]] خویش به دیگران خودداری کند<ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص۳۰۲.</ref>. [[قرآن کریم]] به حضور بخل در [[جان]] [[انسانها]] اشاره کرده: {{متن قرآن|...وَأُحْضِرَتِ ٱلْأَنفُسُ ٱلشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا}}<ref>«و اگر زنی از کنارهگیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جانها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref> و انسان را هَلوع: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، مَنوع: {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ ٱلْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref> و قَتور: {{متن قرآن|وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}}<ref>«و آدمی تنگچشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref> دانسته است. [[مفسران]] [[هلوع]] را به شخص جزوع و [[حریص]] و [[بخیل]]<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۶ ـ ۹۷؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۱۲۴.</ref> و منوع<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۷.</ref> و قتور<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۲۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.</ref> را به بخیل [[تفسیر]] کردهاند، بر این اساس میتوانیم انگیزه بخل را [[نیاز انسان]] بدانیم؛ زیرا نیاز به [[طور]] طبیعی او را به جمعآوری اموال وا میدارد<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۶۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.</ref>. از سوی دیگر کنترل این [[غریزه]] و فرو کاستن آن در حدّ [[اعتدال]]، زمینه [[سعادت]] و [[رستگاری]] انسان را فراهم میآورد<ref>من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۸.</ref>: {{متن قرآن|...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref> برخی شُحّ و [[بخل]] را به یک معنا<ref>المصباح، ص۳۰۶، «شح»؛ لسانالعرب، ج ۷، ص۴۲، «شحح»؛ التبیان، ج ۹، ص۵۶۶.</ref> و برخی دیگر مرتبه [[شحّ]] را بالاتر از بخل دانسته و در تبیین آن نظرهایی ارائه کردهاند<ref>التعریفات، ص۶۲؛ الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۲، «شح».</ref>. در [[قرآن]] از [[وسوسههای شیطانی]] نیز در زمره عوامل بخل یاد شده است؛ زیرا [[شیطان]] با القای این [[پندار]] که [[انفاق]] عامل [[فقر]] است، [[انسان]] را به بخل [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|ٱلشَّيْطَـٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِٱلْفَحْشَآءِ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref> [[فحشاء]] در این [[آیه]] به بخل [[تفسیر]] شده است<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۲۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج ۴، ص۷۰.</ref>. شدت تأثیر [[ترس]] از فقر در پیدایش و [[رشد]] بخل تا بدانجاست که به تعبیر [[قرآن کریم]]، برخی از [[بخیلان]] اگر مالک خزانههای نامتناهی [[نعمت]] [[پروردگار]] نیز بودند باز هم از ترس [[تنگدستی]] بخل میورزیدند: {{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}}<ref>«بگو: اگر شما گنجینههای بخشایش پروردگارم را میداشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگچشمی پیشه میکردید و آدمی تنگچشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref> در این آیه امساک به معنای بخل و انفاق به معنای فقر و تنگدستی دانسته شده است<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۸۳.</ref>. از دیگر عوامل بخل، توجیه آن در [[سایه]] [[قضا و قدر الهی]] است. برخی از [[کافران]] با [[استدلال]] به اینکه تقدیر روزی [[بنده]] به دست خداست، فقر و نداری عدهای را پیامد این [[قانون]] دانسته، از انفاق کردن به آنان [[امتناع]] میورزند<ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص۱۷؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص۶۶۷.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطْعَمَهُۥٓ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِى ضَلَـٰلٍۢ مُّبِينٍۢ}}<ref>«و چون به آنان بگویند که از آنچه خداوند روزیتان کرده است ببخشید، کافران به مؤمنان میگویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خداوند میخواست بدو خوراک میداد؟ شما جز در گمراهی آشکاری به سر نمیبرید» سوره یس، آیه ۴۷.</ref> برای [[درمان]] [[بخل]] نیز در [[قرآن]] و منابع [[اخلاقی]] راههایی ذکر شده است؛ [[انسان]] با [[اعتقاد]] به این [[وعده الهی]] که [[انفاق]] کنندگان را مشمول [[آمرزش]] و فضل خویش قرار داده: {{متن قرآن|وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref> و به آنان چند برابر [[پاداش]] میدهد و با اعتقاد به اینکه روزی انسان و فراخ یا تنگ بودن آن به دست خداست: {{متن قرآن|ٱللَّهُ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ...}}<ref>«خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میدارد» سوره رعد، آیه ۲۶.</ref> و با توجه به این نکته که ضرر بخل به خود شخص باز میگردد<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص۱۶۳.</ref>: {{متن قرآن|...مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦ}}<ref> سوره محمّد، آیه ۳۸.</ref> و نیز با [[اقدام عملی]] به انفاق و [[بخشش]] [[اموال]] خویش به دیگران<ref>کیمیای سعادت، ج ۲، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۴۱.</ref>، میتواند [[بیماری]] بخل را درمان کرده، خود را از این صفت [[ناپسند]] برهاند.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۳۷۰.</ref> | [[گرایش]] به [[حفظ مال]]، برخاسته از [[حبّ]] ذات و امری غریزی است که در نهاد [[بشر]] قرار داده شده است. این امر موجب میگردد [[انسان]] بخل ورزیده، از بخشیدن [[اموال]] خویش به دیگران خودداری کند<ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص۳۰۲.</ref>. [[قرآن کریم]] به حضور بخل در [[جان]] [[انسانها]] اشاره کرده: {{متن قرآن|...وَأُحْضِرَتِ ٱلْأَنفُسُ ٱلشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًۭا}}<ref>«و اگر زنی از کنارهگیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جانها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref> و انسان را هَلوع: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، مَنوع: {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ ٱلْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref> و قَتور: {{متن قرآن|وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}}<ref>«و آدمی تنگچشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref> دانسته است. [[مفسران]] [[هلوع]] را به شخص جزوع و [[حریص]] و [[بخیل]]<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۶ ـ ۹۷؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۱۲۴.</ref> و منوع<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۹۷.</ref> و قتور<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۲۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.</ref> را به بخیل [[تفسیر]] کردهاند، بر این اساس میتوانیم انگیزه بخل را [[نیاز انسان]] بدانیم؛ زیرا نیاز به [[طور]] طبیعی او را به جمعآوری اموال وا میدارد<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۶۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۴۱۳.</ref>. از سوی دیگر کنترل این [[غریزه]] و فرو کاستن آن در حدّ [[اعتدال]]، زمینه [[سعادت]] و [[رستگاری]] انسان را فراهم میآورد<ref>من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۸.</ref>: {{متن قرآن|...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref> برخی شُحّ و [[بخل]] را به یک معنا<ref>المصباح، ص۳۰۶، «شح»؛ لسانالعرب، ج ۷، ص۴۲، «شحح»؛ التبیان، ج ۹، ص۵۶۶.</ref> و برخی دیگر مرتبه [[شحّ]] را بالاتر از بخل دانسته و در تبیین آن نظرهایی ارائه کردهاند<ref>التعریفات، ص۶۲؛ الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۲، «شح».</ref>. در [[قرآن]] از [[وسوسههای شیطانی]] نیز در زمره عوامل بخل یاد شده است؛ زیرا [[شیطان]] با القای این [[پندار]] که [[انفاق]] عامل [[فقر]] است، [[انسان]] را به بخل [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|ٱلشَّيْطَـٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِٱلْفَحْشَآءِ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی میهراساند و به کار زشت وا میدارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید میدهد؛ و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref> [[فحشاء]] در این [[آیه]] به بخل [[تفسیر]] شده است<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۲۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج ۴، ص۷۰.</ref>. شدت تأثیر [[ترس]] از فقر در پیدایش و [[رشد]] بخل تا بدانجاست که به تعبیر [[قرآن کریم]]، برخی از [[بخیلان]] اگر مالک خزانههای نامتناهی [[نعمت]] [[پروردگار]] نیز بودند باز هم از ترس [[تنگدستی]] بخل میورزیدند: {{متن قرآن|قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا}}<ref>«بگو: اگر شما گنجینههای بخشایش پروردگارم را میداشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگچشمی پیشه میکردید و آدمی تنگچشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.</ref> در این آیه امساک به معنای بخل و انفاق به معنای فقر و تنگدستی دانسته شده است<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۸۳.</ref>. از دیگر عوامل بخل، توجیه آن در [[سایه]] [[قضا و قدر الهی]] است. برخی از [[کافران]] با [[استدلال]] به اینکه تقدیر روزی [[بنده]] به دست خداست، فقر و نداری عدهای را پیامد این [[قانون]] دانسته، از انفاق کردن به آنان [[امتناع]] میورزند<ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص۱۷؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص۶۶۷.</ref>: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطْعَمَهُۥٓ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِى ضَلَـٰلٍۢ مُّبِينٍۢ}}<ref>«و چون به آنان بگویند که از آنچه خداوند روزیتان کرده است ببخشید، کافران به مؤمنان میگویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خداوند میخواست بدو خوراک میداد؟ شما جز در گمراهی آشکاری به سر نمیبرید» سوره یس، آیه ۴۷.</ref> برای [[درمان]] [[بخل]] نیز در [[قرآن]] و منابع [[اخلاقی]] راههایی ذکر شده است؛ [[انسان]] با [[اعتقاد]] به این [[وعده الهی]] که [[انفاق]] کنندگان را مشمول [[آمرزش]] و فضل خویش قرار داده: {{متن قرآن|وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةًۭ مِّنْهُ وَفَضْلًۭا وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref> و به آنان چند برابر [[پاداش]] میدهد و با اعتقاد به اینکه روزی انسان و فراخ یا تنگ بودن آن به دست خداست: {{متن قرآن|ٱللَّهُ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ...}}<ref>«خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ میدارد» سوره رعد، آیه ۲۶.</ref> و با توجه به این نکته که ضرر بخل به خود شخص باز میگردد<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص۱۶۳.</ref>: {{متن قرآن|...مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦ}}<ref> سوره محمّد، آیه ۳۸.</ref> و نیز با [[اقدام عملی]] به انفاق و [[بخشش]] [[اموال]] خویش به دیگران<ref>کیمیای سعادت، ج ۲، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۴۱.</ref>، میتواند [[بیماری]] بخل را درمان کرده، خود را از این صفت [[ناپسند]] برهاند.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۳۷۰.</ref> | ||
==آثار و پیامدهای [[بخل]]== | |||
[[نکوهش]] شدید بخل در [[قرآن]] که گاه در قالب بیان پیامدهای آن صورت گرفته، توجه [[مفسران]] را به این پیامدها جلب کرده است. چون قرآن، [[رهایی]] از بخل را عامل [[فلاح]] و [[رستگاری]] میداند بخل عامل [[تباهی]] [[دین]] و دنیای [[انسان]] به شمار میرود<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص۷۳۰.</ref>. بخل که مانع انجام [[تعهدات]] [[مالی]] انسان در مقابل [[خدا]] و [[مردم]] میشود سبب دوگانگی [[شخصیت]] شده، در نهایت به [[نفاق]] میانجامد<ref>راهنما، ج ۷، ص۲۰۶.</ref>. [[قرآن کریم]] به کسانی اشاره میکند که [[عهد]] کرده بودند در صورت برخورداری از [[فضل خدا]] [[حقوق]] آن را ادا کنند: {{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.</ref>؛ ولی آنان به رغم این [[پیمان]]، [[عهد شکنی]] کرده، از [[پرداخت زکات]] و حقوق [[واجب]] [[اموال]] خود سر باز زدند: {{متن قرآن|فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ}}<ref>«و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگچشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۶.</ref> این [[پیمان شکنی]] و [[بخلورزی]]، آنان را گرفتار نفاقی مزمن و [[ابدی]] تا [[روز قیامت]] کرد<ref>جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۴۰؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص۸۲؛ راهنما، ج ۷، ص۲۰۷.</ref>: {{متن قرآن|فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًۭا فِى قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُۥ بِمَآ أَخْلَفُوا۟ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا۟ يَكْذِبُونَ}}<ref>«آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که میگفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دلهایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۷.</ref> مفسران درباره [[شأن نزول آیات]] فوق گفتهاند: این [[آیات]] درباره [[ثعلبة بن حاطب انصاری]] نازل شده است. وی مردی [[تهیدست]] بود و با خدا پیمان بسته بود که اگر [[مالی]] به دست آورد [[حقوق]] آن را ادا کرده، از [[تهیدستان]] و [[مستمندان]] [[دستگیری]] کند. با [[دعای پیامبر]]{{صل}} [[اموال]] و احشام فراوانی به دست آورد تا جایی که مجبور به [[هجرت]] از [[مدینه]] شد. با [[تشریع حکم]] [[زکات]] و [[ابلاغ]] آن به وی از پرداخت آن سر باز زد و آن را چیزی مانند [[جزیه]] خواند. [[پیامبر]]{{صل}} با شنیدن گزارش سخنان وی به او [[نفرین]] کرد و او را جزو [[پیمان شکنان]] دانست<ref>جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲، مجمع البیان، ج ۵، ص۸۱.</ref>. [[قرآن کریم]]، بخیلانی را که دیگران را نیز به [[بخل]] [[فرمان]] میدهند و آنچه را [[خداوند]] از فضل خویش بدانها ارزانی داشته پوشیده میدارند، متکبرانی [[فخرفروش]] دانسته که مشمول [[محبت الهی]] نیستند: {{متن قرآن|وَٱعْبُدُوا۟ ٱللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا۟ بِهِۦ شَيْـًۭٔا وَبِٱلْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَـٰنًۭا وَبِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱلْجَارِ ذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْجَارِ ٱلْجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلْجَنۢبِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًۭا فَخُورًا * ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بیگمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتنستای باشد دوست نمیدارد * همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۷.</ref> خداوند [[بخیلان]] را در [[دنیا]] رها میسازد تا مرتکب [[اعمال]] ناپسندی شوند که موجب [[عذاب]] و [[عقوبت]] آنان میگردد: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسْتَغْنَىٰ * وَكَذَّبَ بِٱلْحُسْنَىٰ * فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلْعُسْرَىٰ}}<ref>«و اما آنکه تنگچشمی کند و بینیازی نشان دهد، * و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد، * زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۸-۱۰.</ref>.<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۷۶۰.</ref> برخی از [[بخیلان]]، در [[دنیا]] به [[عقوبت]] و [[عذاب الهی]] گرفتار شدهاند؛ مانند [[قارون]] که پس از [[تشریع حکم]] [[زکات]]، بر اثر [[بخل]]، در [[جبهه]] مخالفان [[موسی]]{{ع}} قرار گرفت و سرانجام بر اثر [[نفرین]] موسی، وی و اموالش به [[زمین]] فرو رفتند: {{متن قرآن|فَخَسَفْنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلْأَرْضَ...}}<ref>«پس او و خانه او را به زمین فرو بردیم» سوره قصص، آیه ۸۱.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص۴۱۸؛ اخلاق در قرآن، ج ۲، ص۳۵۹.</ref> و نیز گروهی که [[خداوند]] [[باغی]] به آنان عطا کرده بود و قصد داشتند [[حق]] [[مساکین]] را از آن باغ نپردازند، در نتیجه به [[عقوبت الهی]] [[مبتلا]] شده، باغشان در [[آتش]] سوخت.<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۳۷ـ ۳۸؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۵۰۵.</ref> در روایتی نیز یکی از علتهای [[انحراف]] و [[هلاکت]] [[قوم لوط]]، بخل آنان دانسته شده است<ref>علل الشرایع، ج ۲، ص۲۶۸.</ref>. برخی از [[مفسران]] با استفاده از پارهای [[آیات قرآن]]، آثار دیگری نیز برای بخل برشمردهاند؛ مانند: [[کفر]]<ref>{{متن قرآن|وَمَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ ءَامَنُوا۟ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ وَأَنفَقُوا۟ مِمَّا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ وَكَانَ ٱللَّهُ بِهِمْ عَلِيمًا}} «و اگر به خداوند و روز واپسین ایمان میآوردند و از آنچه خداوند روزیشان کرده است میبخشیدند برای آنان چه زیان داشت؟ و خداوند به (حال) آنان داناست» سوره نساء، آیه ۳۹.</ref>، [[کینه]]<ref>{{متن قرآن|إِن يَسْـَٔلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا۟ وَيُخْرِجْ أَضْغَـٰنَكُمْ}} «اگر آنها را از شما بخواهد و بر شما سخت بگیرد تنگچشمی میکنید و کینههای شما را آشکار میگرداند» سوره محمّد، آیه ۳۷.</ref> و [[ترس]].<ref>{{متن قرآن|أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا}} «در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۹.</ref>.<ref>راهنما، ج ۳، ص۳۸۴؛ الاساس فی التفسیر، ج ۲، ص۱۰۵۹؛ نمونه، ج ۳، ص۳۸۶.</ref> در [[آخرت]] [[بخیلان]] به [[جهنم]] افکنده شده، به [[عذاب شدید الهی]] [[مبتلا]] میگردند: {{متن قرآن|أَلْقِيَا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍۢ * مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ}}<ref>«هر ناسپاس ستیزهجو را در دوزخ افکنید! * هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۴-۲۵.</ref> [[مفسران]] خیر را در این [[آیه]]، [[زکات]] [[واجب]] دانستهاند<ref>جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص۲۱۴.</ref>. در [[آیات]] متعددی، چگونگی [[عذاب]] بخیلان در آخرت تشریح شده است؛ از جمله، اموالی که نسبت به آن [[بخل]] ورزیده بودند به صورت طوقی از عذاب بر گردن آنان آویخته میشود که برخی آن را از جنس [[آتش]] دانسته و برخی دیگر میگویند: ماری است که پیوسته آنها را میگزد<ref>همان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۴، ۲۵۷؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص۸۹۷؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰.</ref>: {{متن قرآن|...سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ}}<ref>«به زودی در رستخیز آنچه تنگچشمی کردهاند چون طوقی گردنگیرشان میگردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.</ref> گفته شده: در [[قیامت]] طبق [[قانون]] [[تجسم اعمال]]، اموالی که [[حقوق]] واجب آن پرداخت نشده، تجسم یافته، عذابی دردناک برای صاحبش میشود<ref>نمونه، ج ۳، ص۱۹۰.</ref>. در جایی دیگر [[قرآن کریم]] کسانی را که طلا و [[نقره]] را گنجینه میسازند و در [[راه خدا]] [[انفاق]] نمیکنند به عذابی دردناک [[وعده]] داده: {{متن قرآن|...وَٱلَّذِينَ يَكْنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ}}<ref>«و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref> و سپس بیان داشته که در [[جهنم]] طلا و [[نقره]] گنجینه شده را گداخته کرده و صورتها و پهلوها و پشتهایشان را با آن داغ میکنند، آنگاه ندا میرسد: این همان چیزی است که شما برای خود ذخیره کرده بودید [و [[حقوق]] [[واجب]] و حقاللّهرا از آن پرداخت نکردید]: {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref> برخی در توجیه اختصاص این [[عذاب]] به مواضع سهگانه مزبور گفتهاند: [[پیشانی]] بدان جهت است که در برابر [[سائل]] و [[فقیر]] ابرو درهم میکشد و پهلو به سبب [[اعراض]] وی و پشت برای اینکه به فقیر پشت میکند<ref>کشف الاسرار، ج ۴، ص۱۳۳.</ref>. برخی نیز گفتهاند: جهت آن این است که اینها اعضای مهم و اصلی بدن است<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص۴۰.</ref>. در [[آیات]] دیگری عذاب [[بخیل]] اینگونه بیان شده است: شعلههای سوزان [[آتش جهنم]] است که دست و پا و پوست سر را میکَنَد و با خود میبرد و کسانی را که به [[فرمان خدا]] پشت کردهاند صدا میزند و نیز آنان را که [[مال]] ذخیره کرده و [[حق خدا]] را ادا نکردهاند<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص۹۶؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۵۳۴.</ref>: {{متن قرآن|كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى * وَجَمَعَ فَأَوْعَى}}<ref>«هرگز! بیگمان، آن زبانهای از آتش است * که پوست را برمیکند * هر که را (از حق) رو گردانید و پشت کرد فرا میخواند * و (مال) گرد آورد و اندوخت» سوره معارج، آیه ۱۵-۱۸.</ref> برخی گفتهاند: لَظی نامی از [[دوزخ]] و آن آتشی است که زبانههای آن همه چیز را در برمیگیرد<ref>من هدی القرآن، ج ۱۶، ص۳۵۰.</ref>. برخی دیگر آن را درکه دوم [[جهنم]] دانستهاند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۳۴.</ref>. در آیاتی دیگر از [[قرآن]] [[مجازات]] بخیلانی که هرگز کسی را به [[اطعام]] [[فقیری]] [[تشویق]] نکردهاند دربند کشیده شدن با [[غل و زنجیر]] در میان دوزخ معرفی شده است. آنان بدون [[یار]] و [[یاور]] مانده، غذایشان غسلین (چرک و [[خون]] [[اهل آتش]])<ref>همان، ص۵۲۲، ۵۲۴.</ref> است: {{متن قرآن|خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ * وَلا طَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ}}<ref>«بگیریدش و به بند آوریدش! * سپس در دوزخش افکنید! * آنگاه با زنجیری که هفتاد ذرع است، به بندش کشید! * بیگمان او به خداوند سترگ ایمانی نداشت * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمیانگیخت * او را امروز در اینجا دوستی نیست * و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۰-۳۶.</ref> در [[روایات]]، آثار دیگری نیز برای [[بخل]] ذکر شده است؛ مانند: فاصله گرفتن از [[خدا]] و [[مردم]]، نداشتن [[آسایش]]، [[خونریزی]] و [[قطع رحم]]<ref>مجمعالزوائد، ج ۳، ص۱۲۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۳۰۰، ۳۰۳.</ref> و [[حرام]] بودن [[بهشت]] بر [[بخیل]] و جای گرفتن وی در جهنم<ref>صحیح مسلم، ج ۹، ص۳۱۱؛ الکافی، ج ۴، ص۴۷.</ref>.<ref>[[احمد جمالی|جمالی]] و [[علی گرامی|گرامی]]، [[بخل - جمالی و گرامی (مقاله)|مقاله «بخل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص ۳۷۱.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |