پرش به محتوا

عصمت موهبتی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۵: خط ۴۵:
== ادله موهبتی بودن عصمت ==
== ادله موهبتی بودن عصمت ==
=== آیات قرآن ===
=== آیات قرآن ===
از آيات قرآن كريم استفاده مى‌شود كه عصمتى كه به انبيا و [[ائمّه اطهار{{عم}}]] داده شده نوعى تفضّل و موهبت است كه تنها به افراد خاصى و در شرايط خاصى عطا شده است.
از آيات قرآن كريم استفاده مى‌شود كه عصمتى كه به انبيا و [[ائمّه{{عم}}]] داده شده نوعى تفضّل و موهبت است كه تنها به افراد خاصى و در شرايط خاصى عطا شده است.


#اولين آيه‌اى كه دلالت بر موهبت مى‌كند اين است: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ* وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«ما آنان را با [[موهبت]] ويژه‌اى ـ كه يادآورى آن سراى بود ـ [[خالص]] گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند»، سوره دخان، آیه46 و 47.</ref> در اين آيه شريفه، پس از ذكر نام چند تن از انبياى الهى {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}}<ref>سوره صاد، آیه 45</ref> مى‌فرمايد كه ما آنان را با موهبت ويژه‌اى ـ كه يادآورى [[آخرت]] بود ـ خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند. اين آيه {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم}} تعليل جمله {{متن قرآن|أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}} مناسب‌تر است و معناى آيه اين است كه گفتيم اينان صاحبان ايدى و ابصارند براى اين است كه ما آنان را به خصلتى خالص و غيرشوب خالص كرديم خصلتى بس عظيم و آن عبارت است از ياد آخرت.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 17، ص 211ـ212.</ref>. در جاى ديگر [[قرآن]] كريم مى‌فرمايد كه آنها به [[مقام]] [[مخلَص]] رسيده‌اند: {{متن قرآ«|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره صاد، آیات 82 و 83</ref> و {{متن قرآن|... قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره حجر، آیات 39و40</ref> و درباره حضرت يوسف {{ع}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> مخلِص با كسر لام به معناى خالص‌ كننده مرحله بالايى از [[تقوا]] و پاكى [[دل]] است و از آن بالاتر مخلَص به فتح لام به معناى خالص شده است، همان كسانى كه [[خداى تعالى]] آنان را براى خود خالص كرده و اين هم نتيجه تلاش و كوشش در راه [[اخلاص]] خويشتن از هر ناخالصى است و به همين دليل تمام وجودشان تعلّق به [[خدا]] دارد و طبيعى است كه شيطان در آنها نصيبى نخواهد داشت. غير [[خداوند]] در دل آنها جاى ندارد. مسلما چنين صفتى همراه [[مقام عصمت]] است؛ زيرا تا [[انسان]] مخلِص نشود هيچ وقت به مقام مُخلَص نمى‌رسد؛ لذا آنها پس از گذر از سختى‌ها و [[امتحانات]] الهى به اين موهبت الهى نايل شدند. و با وجود آن از قلمرو و [[نفوذ]] شيطان بيرون رفته‌اند به گونه‌اى كه شيطان هرگز [[طمع]] در [[منحرف]] ساختن آنها نمى‌كند و آيه {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء}}<ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> است و معنايش اين مى‌شود ما با يوسف اين چنين [[معامله]] كرديم به خاطر اينكه او از [[بندگان]] [[مخلص]] ما بود و ما با بندگان مخلص خود چنين معامله مى‌كنيم. از اين آيه شريفه ظاهر مى‌شود كه ديدن [[برهان]] [[خدا]] [[شأن]] همه بندگان مخلص خداست و [[خداوند سبحان]] هر [[سوء]] و [[فحشا]] را از ايشان برمى‌گرداند و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمى‌شوند و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان داده قصد آن را هم نمى‌كنند و آن عبارت است از [[عصمت]] الهى.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 11، ص 130</ref>. از اين آيات روشن مى‌شود كه اينكه [[خداوند]] در آيه «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ» مى‌فرمايد ما آنها را [[مخلَص]] قرار داديم، مراد اين است كه ما اين [[موهبت]] (عصمت) را به خاطر نتيجه تلاش و كوشش آنها در [[راه خدا]] به آنها عطا كرديم. در آيه بعدى مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>. ايمان و [[عمل صالح]] آنها سبب شده كه خداوند آنان را از ميان بندگان برگزيند و به [[منصب نبوت]] و [[رسالت]] مفتخر سازد و نيكوكارى آنها به حدّى رسيده كه عنوان «أخيار» (نيكان) را به [[طور]] مطلق پيدا كرده‌اند. افكارشان نيك، اخلاقشان نيك، [[اعمال]] و برنامه‌ها و سراسر زندگى‌شان نيك است و آنچه [[خوبان]] همه دارند آنها تنها دارند. به همين دليل بعضى از [[مفسران]]<ref>فخرالدين رازى، تفسير كبير مفاتيح الغيب، ج 26، ص 217.</ref> از اين تعبير كه خداوند بدون هيچ قيد و شرطى آنها را از اخيار خوانده استفاده [[مقام عصمت]] براى انبيا كرده‌اند؛ چراكه هرگاه انسانى خير مطلق باشد حتما [[معصوم]] است. <ref>ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 19، ص 309ـ310.</ref>.
#اولين آيه‌اى كه دلالت بر موهبت مى‌كند اين است: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ* وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«ما آنان را با [[موهبت]] ويژه‌اى ـ كه يادآورى آن سراى بود ـ [[خالص]] گردانيديم، و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند»، سوره دخان، آیه46 و 47.</ref> در اين آيه شريفه، پس از ذكر نام چند تن از انبياى الهى {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}}<ref>سوره صاد، آیه 45</ref> مى‌فرمايد كه ما آنان را با موهبت ويژه‌اى ـ كه يادآورى [[آخرت]] بود ـ خالص گردانيديم و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند. اين آيه {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم}} تعليل جمله {{متن قرآن|أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ}} مناسب‌تر است و معناى آيه اين است كه گفتيم اينان صاحبان ايدى و ابصارند براى اين است كه ما آنان را به خصلتى خالص و غيرشوب خالص كرديم خصلتى بس عظيم و آن عبارت است از ياد آخرت.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 17، ص 211ـ212.</ref>. در جاى ديگر [[قرآن]] كريم مى‌فرمايد كه آنها به [[مقام]] [[مخلَص]] رسيده‌اند: {{متن قرآ«|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره صاد، آیات 82 و 83</ref> و {{متن قرآن|... قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره حجر، آیات 39و40</ref> و درباره حضرت يوسف {{ع}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> مخلِص با كسر لام به معناى خالص‌ كننده مرحله بالايى از [[تقوا]] و پاكى [[دل]] است و از آن بالاتر مخلَص به فتح لام به معناى خالص شده است، همان كسانى كه [[خداى تعالى]] آنان را براى خود خالص كرده و اين هم نتيجه تلاش و كوشش در راه [[اخلاص]] خويشتن از هر ناخالصى است و به همين دليل تمام وجودشان تعلّق به [[خدا]] دارد و طبيعى است كه شيطان در آنها نصيبى نخواهد داشت. غير [[خداوند]] در دل آنها جاى ندارد. مسلما چنين صفتى همراه [[مقام عصمت]] است؛ زيرا تا [[انسان]] مخلِص نشود هيچ وقت به مقام مُخلَص نمى‌رسد؛ لذا آنها پس از گذر از سختى‌ها و [[امتحانات]] الهى به اين موهبت الهى نايل شدند. و با وجود آن از قلمرو و [[نفوذ]] شيطان بيرون رفته‌اند به گونه‌اى كه شيطان هرگز [[طمع]] در [[منحرف]] ساختن آنها نمى‌كند و آيه {{متن قرآن|...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}} <ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء}}<ref>سوره يوسف، آیه 24</ref> است و معنايش اين مى‌شود ما با يوسف اين چنين [[معامله]] كرديم به خاطر اينكه او از [[بندگان]] [[مخلص]] ما بود و ما با بندگان مخلص خود چنين معامله مى‌كنيم. از اين آيه شريفه ظاهر مى‌شود كه ديدن [[برهان]] [[خدا]] [[شأن]] همه بندگان مخلص خداست و [[خداوند سبحان]] هر [[سوء]] و [[فحشا]] را از ايشان برمى‌گرداند و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمى‌شوند و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان داده قصد آن را هم نمى‌كنند و آن عبارت است از [[عصمت]] الهى.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 11، ص 130</ref>. از اين آيات روشن مى‌شود كه اينكه [[خداوند]] در آيه «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ» مى‌فرمايد ما آنها را [[مخلَص]] قرار داديم، مراد اين است كه ما اين [[موهبت]] (عصمت) را به خاطر نتيجه تلاش و كوشش آنها در [[راه خدا]] به آنها عطا كرديم. در آيه بعدى مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان در پيشگاه ما جدا از برگزيدگان نيكانند.»، سوره صاد، آیه 47</ref>. ايمان و [[عمل صالح]] آنها سبب شده كه خداوند آنان را از ميان بندگان برگزيند و به [[منصب نبوت]] و [[رسالت]] مفتخر سازد و نيكوكارى آنها به حدّى رسيده كه عنوان «أخيار» (نيكان) را به [[طور]] مطلق پيدا كرده‌اند. افكارشان نيك، اخلاقشان نيك، [[اعمال]] و برنامه‌ها و سراسر زندگى‌شان نيك است و آنچه [[خوبان]] همه دارند آنها تنها دارند. به همين دليل بعضى از [[مفسران]]<ref>فخرالدين رازى، تفسير كبير مفاتيح الغيب، ج 26، ص 217.</ref> از اين تعبير كه خداوند بدون هيچ قيد و شرطى آنها را از اخيار خوانده استفاده [[مقام عصمت]] براى انبيا كرده‌اند؛ چراكه هرگاه انسانى خير مطلق باشد حتما [[معصوم]] است. <ref>ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 19، ص 309ـ310.</ref>.
# دومين آيه‌اى كه دلالت بر [[موهبت]] [[عصمت]] انبيا{{عم}} مى‌كند. اين آيه شريفه مى‌باشد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}} <ref>«خداوند از ميان فرشتگان و مردمان رسولانى برمى‌گزيند. هر آينه خدا شنوا و بيناست». سوره حج، آیه ۷۵</ref> خدای متعال از ميان [[فرشتگان]]، جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، ملك‌الموت را برگزيد و از ميان [[مردم]]، انبيا و اوصيا، و از ميان انبيا، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و [[محمّد]]{{عم}} و از آنها [[حضرت رسول]] اكرم{{صل}} و از اوصياى اميرالمؤمنين و [[ائمّه]]{{عم}} را برگزيد.<ref> على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى، ج ۲، ص۸۷.</ref>. كلمه "[[اصطفا]]" به معناى گرفتن [[خالص]] هر چيزى است. [[راغب]] گفته [[اصطفاء]] گرفتن صافى و خالصى هر چيزى است همچنان‌كه "اختيار" به معناى گرفتن خير هر چيزى است و «[[اجتباء]]» به معناى گرفتن جبايه هر چيزى است. پس اصطفا [[خدا]] از ملائكه و از مردم رسولانى به معناى [[انتخاب]] و اختيار رسولانى از ميان آنان است كه آن [[رسول]] صافى و خالص و [[صالح]] براى [[رسالت]] باشد. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۴، ص۴۰۹.</ref>. اين آيه از دو مطلب خبر مى‌دهد: يكى اينكه خدا را پيامبرانى است از جنس [[بشر]] و رسولانى از جنس ملك؛ دوم اينكه اين رسالت بدون قيد و شرط نيست كه هر [[طور]] شد رسول شود و هركس شد رسول باشد، بلكه آن كسى كه در تحت [[نظام]] اصطفاء قرار دارد آن رسول مى‌باشد و آن كسى را انتخاب مى‌كند كه صالح براى اين كار باشد. <ref>همان، ج ۱۴، ص۴۱۰.</ref> و عصمت هم كه لازمه رسول مى‌باشد همراه با خود رسول برگزيده [[خداوند]] مى‌باشد به اين معنا كه خداوند افرادى را از ميان مردم به عنوان رسول اختيار مى‌كند و لازمه رسالت هم عصمت است اين‌طور نيست كه آنها را [[اختیار]] كند ولى عصمت را به آنها ندهد. در غير اين صورت رسالت بى‌معنا و [[لغو]] خواهد بود.
# دومين آيه‌اى كه دلالت بر [[موهبت]] [[عصمت]] انبيا{{عم}} مى‌كند. اين آيه شريفه مى‌باشد: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}} <ref>«خداوند از ميان فرشتگان و مردمان رسولانى برمى‌گزيند. هر آينه خدا شنوا و بيناست». سوره حج، آیه ۷۵</ref> خدای متعال از ميان [[فرشتگان]]، جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، ملك‌الموت را برگزيد و از ميان [[مردم]]، انبيا و اوصيا، و از ميان انبيا، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و [[محمّد]]{{عم}} و از آنها [[حضرت رسول]] اكرم{{صل}} و از اوصياى اميرالمؤمنين و [[ائمّه]]{{عم}} را برگزيد.<ref> على بن ابراهيم قمى، تفسير قمى، ج ۲، ص۸۷.</ref>. كلمه "[[اصطفا]]" به معناى گرفتن [[خالص]] هر چيزى است. [[راغب]] گفته [[اصطفاء]] گرفتن صافى و خالصى هر چيزى است همچنان‌كه "اختيار" به معناى گرفتن خير هر چيزى است و «[[اجتباء]]» به معناى گرفتن جبايه هر چيزى است. پس اصطفا [[خدا]] از ملائكه و از مردم رسولانى به معناى [[انتخاب]] و اختيار رسولانى از ميان آنان است كه آن [[رسول]] صافى و خالص و [[صالح]] براى [[رسالت]] باشد. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج ۱۴، ص۴۰۹.</ref>. اين آيه از دو مطلب خبر مى‌دهد: يكى اينكه خدا را پيامبرانى است از جنس [[بشر]] و رسولانى از جنس ملك؛ دوم اينكه اين رسالت بدون قيد و شرط نيست كه هر [[طور]] شد رسول شود و هركس شد رسول باشد، بلكه آن كسى كه در تحت [[نظام]] اصطفاء قرار دارد آن رسول مى‌باشد و آن كسى را انتخاب مى‌كند كه صالح براى اين كار باشد. <ref>همان، ج ۱۴، ص۴۱۰.</ref> و عصمت هم كه لازمه رسول مى‌باشد همراه با خود رسول برگزيده [[خداوند]] مى‌باشد به اين معنا كه خداوند افرادى را از ميان مردم به عنوان رسول اختيار مى‌كند و لازمه رسالت هم عصمت است اين‌طور نيست كه آنها را [[اختیار]] كند ولى عصمت را به آنها ندهد. در غير اين صورت رسالت بى‌معنا و [[لغو]] خواهد بود.
# سومين آيه‌اى كه بر موهبت عصمت دلالت دارد، آیه 124 سوره انعام است که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ...»}} <ref>«و چون آيتى بر ايشان بيايد مى‌گويند هرگز ايمان نمى‌آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان [[خدا]] داده شده است به ما نيز داده شود. خدا بهتر مى‌داند رسالتش را در كجا قرار دهد.» سوره انعام، آیه 124</ref>. در [[شأن نزول]] این آيه گفته‌اند: <ref>سيدبن قطب‌بن ابراهيم شاذلى، فى ظلال‌القرآن، ج 3، ص 1202</ref> كه وليدبن مغيره متفكر كفار، مى‌گفت: چون سن و [[ثروت]] من بيش از [[محمّد]] است پس بايد به من وحى شود، [[خداوند]] پاسخ روشنى به آنها مى‌دهد و مى‌فرماید: لازم نيست شما به خدا درس بدهيد كه چگونه پيامبران و [[رسولان]] خويش را اعزام دارد و از ميان چه افرادى برگزيند. خدا بهتر مى‌داند كه [[رسالت]] خود را در كجا قرار دهد.[[ رسالت]] نه ارتباطى به سن و سال دارد و نه به موقعيت قبايل بلكه شرط آن قبل از همه چيز آمادگى روحى، پاكى ضمير، سجاياى اصيل انسانى، فكر بلند و در نهايت [[تقوا]] و پرهيزگارى فوق‌العاده لازم است و خداوند هم براى امر رسالت خود كسى را برنمى‌گزيند مگر اينكه بداند كه او شايستگى براى اين امر را دارد و او خود نسبت به زمينه‌هاى رسالت از همه داناتر است و چون پيامبر و [[امام]] بايد [[معصوم]] باشند. به كسى كه رسالت و [[نبوت]] و [[امامت]] مى‌دهد حتما [[عصمت]] هم مى‌دهد چون عصمت لازمه آنهاست.
# سومين آيه‌اى كه بر موهبت عصمت دلالت دارد، آیه 124 سوره انعام است که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ...»}} <ref>«و چون آيتى بر ايشان بيايد مى‌گويند هرگز ايمان نمى‌آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان [[خدا]] داده شده است به ما نيز داده شود. خدا بهتر مى‌داند رسالتش را در كجا قرار دهد.» سوره انعام، آیه 124</ref>. در [[شأن نزول]] این آيه گفته‌اند: <ref>سيدبن قطب‌بن ابراهيم شاذلى، فى ظلال‌القرآن، ج 3، ص 1202</ref> كه وليدبن مغيره متفكر كفار، مى‌گفت: چون سن و [[ثروت]] من بيش از [[محمّد]] است پس بايد به من وحى شود، [[خداوند]] پاسخ روشنى به آنها مى‌دهد و مى‌فرماید: لازم نيست شما به خدا درس بدهيد كه چگونه پيامبران و [[رسولان]] خويش را اعزام دارد و از ميان چه افرادى برگزيند. خدا بهتر مى‌داند كه [[رسالت]] خود را در كجا قرار دهد.[[ رسالت]] نه ارتباطى به سن و سال دارد و نه به موقعيت قبايل بلكه شرط آن قبل از همه چيز آمادگى روحى، پاكى ضمير، سجاياى اصيل انسانى، فكر بلند و در نهايت [[تقوا]] و پرهيزگارى فوق‌العاده لازم است و خداوند هم براى امر رسالت خود كسى را برنمى‌گزيند مگر اينكه بداند كه او شايستگى براى اين امر را دارد و او خود نسبت به زمينه‌هاى رسالت از همه داناتر است و چون پيامبر و [[امام]] بايد [[معصوم]] باشند. به كسى كه رسالت و [[نبوت]] و [[امامت]] مى‌دهد حتما [[عصمت]] هم مى‌دهد چون عصمت لازمه آنهاست.
# چهارمين آيه‌اى كه بر [[موهبت]] عصمت انبيا {{عم}} مى‌توان بر آن [[استدلال]] نمود. آيه ۱۱۳ [[سوره نساء]]  است که می‌فرماید: مى‌باشد: {{متن قرآن|وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و اگر [[فضل خدا]] و [[رحمت]] او بر تو نبود، طايفه‌اى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند ولى جز خودشان كسى را [[گمراه]] نمى‌سازند و هيچ زيانى به تو نمى‌رسانند و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. مراد از كتاب در آيه، همان وحى است كه براى رفع اختلاف‌هاى [[مردم]] نازل مى‌شود، همان اختلافى كه این آيه شريفه بدان اشاره نموده و می‌فرماید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}} <ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. مراد از حكمت در آيه مورد بحث ساير [[معارف]] الهيه‌اى است كه به وسيله وحى نازل شده و در وضع زندگى دنيا و [[آخرت]] [[انسان‌ها]] سودمند است و مراد از اينكه فرموده: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ }} غيرمعارف كليه و [[عامه]] است كه در كتاب و حكمت است.<ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 80.</ref>. از ظاهر آيه {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ ..}} بر مى‌آيد كه اين جمله در [[مقام]] تعليل جمله {{متن قرآن|وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} و يا روى هم جملات {{متن قرآن|وَ مَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ}} است. هرچه باشد مى‌فهماند كه علت اينكه مردم نمى‌توانند [[رسول خدا]] را [[گمراه]] كنند و يا ضررى به آن جناب برساند همين انزال كتاب و تعليم حكمت است كه ملاك [[عصمت]] در آن حضرت است. <ref>همان، ص 78.</ref>. از اينجا روشن مى‌شود كه آن نيرويى كه نامش نيروى عصمت است، يک سبب علمى و معمولى نيست، بلكه سببى است علمى و شعورى كه به هيچ وجه مغلوب هيچ سبب ديگر نمى‌شود و اگر از اين قبيل سبب‌هاى شعورى و معمولى بود به [[طور]] يقين [[تخلف]] در آن راه مى‌يافت و احيانا بى‌اثر مى‌شد. پس معلوم مى‌شود اين [[علم]] غير از سنخ ساير [[علوم]] و ادراكات متعارفه است كه از راه اكتساب و تعليم عايد مى‌شود و در آيه مورد بحث مى‌بينيم كه [[خداى تعالى]] در خطابش به شخص [[رسول]] اكرم {{صل}} مى‌فرمايد: {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}؛ <ref>«و [[خدا]] كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‌دانستى به تو آموخت و [[تفضّل]] خدا بر تو همواره بزرگ بود.» سوره نساء، آیه 113.</ref>. سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79. <ref>سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 5، ص 79.</ref>. پس مراد از انزال و تعليم به [[رسول خدا]] در جمله {{متن قرآن|وَ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} دو نوع [[علم]] است؛ يكى علمى كه به واسطه وحى و با [[نزول]] جبرئيل امين تعليم آن حضرت داده مى‌شد و دوم به وسيله نوعى [[القا]] در [[قلب]] و [[الهام]] خفى الهى و بدون نازل شدن [[فرشته]] وحى تعليمش داده مى‌شد. بنابراين، پس مراد از جمله {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} اين است كه [[خداى تعالى]] نوعى علم به تو داده كه اگر نمى‌داد اسباب عادى كه در [[تعلّم]] هر انسانى دست اندر كارند و [[علوم]] عادى را به [[انسان‌ها]] تعليم مى‌دهند در به دست آوردن آن علم برايت كافى نبود. <ref>همان، ص 80.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱٬۲۰۲

ویرایش