تناسخ در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←پیشینه اعتقاد به تناسخ
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = تناسخ | عنوان مدخل = تناسخ | مداخل مرتبط = تناسخ در قرآن - تناسخ در کلام اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== تناسخ از ماده «ن ـ س ـ خ» و به معنای جابه جایی<ref>اقرب الموار، ج ۵، ص۳۹۱، «نسخ».</ref>، زایل ساختن<ref>مفردات، ص۸۰۱...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==پیشینه [[اعتقاد]] به تناسخ== | ==پیشینه [[اعتقاد]] به تناسخ== | ||
برخی ریشه اعتقاد به تناسخ را به چند [[قرن]] قبل از میلاد بازگرداندهاند<ref>تاریخ جامع ادیان، ص۱۵۴.</ref>. برخی زادگاه اصلی آن را هند و چین<ref>دائرة معارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص۱۸۱.</ref> و [[مصر]]<ref>دائره المعارف بستانی، ج ۶، ص۲۲۴.</ref> دانستهاند؛ نیز بر اساس احتمال، گفته شده این عقیده در میان [[مردم]] پس از عصر [[حضرت نوح]]{{ع}} پدید آمده<ref>راهنما، ج ۱۲، ص۶۵.</ref> و [[شاهد]] این مدعا تصریح آنان به این جملات است که زنده میشویم و میمیریم؛ ولی برانگیخته نمیشویم: {{متن قرآن|إِنْ هِىَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ}}<ref>«آن (زندگی) جز زندگانی این جهان ما نیست که (برخی) میمیریم و (برخی دیگر) زنده میشویم و ما برانگیخته نخواهیم شد» سوره مؤمنون، آیه ۳۷.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص۳۲؛ ج ۱۸، ص۱۷۴.</ref> آنچه مسلّم است تناسخ، عقیده ای رایج در بین [[بت پرستان]] بوده است<ref>المیزان، ج ۱۵، ص۳۲.</ref>. از مانویها، سمنیها، برهمانیان، [[بودائیان]] و [[صابئین]] و برخی از [[یهودیان]]، [[مسیحیان]]<ref>تبصرة العوام، ص۸۷.</ref> و [[مسلمانان]] نیز [[اعتقاد]] به این [[پندار]] [[باطل]]، نقل شده است؛ یهودیان گفتهاند: ما در کتاب [[دانیال]] یافته ایم که [[خدا]] بُخْتَ نُصَّر را به صورت درنده ای [[مسخ]] کرده است تا [[عذاب]] خویش را ببیند و در پایان به صورت [[موحد]] [[مبعوث]] شود<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۴۰ - ۲۴۲.</ref>. عده ای [[تناسخ]] را نشانه خاص نحله [[هندی]] دانسته<ref>تحقیق ماللهند، ص۳۵.</ref> و منشأ [[احترام]] کنونی آنان برای حیوانات را همین [[عقیده]] میدانند و حتی معتقدند که [[مانی]] در [[زمان]] [[تبعید]] از ایرانشهر وقتی به [[سرزمین]] هند رسید، تناسخ را از آنجا فراگرفت و به [[مذهب]] خویش آورد<ref>تحقیق ماللهند، ص۳۵.</ref>. سپس این عقیده در [[ارکان دین]] خرمی، سنباد، استأسیس و مقنع پدید آمد<ref>ایران و اسلام، ص۵۶۴.</ref>. به [[باور]] برخی، این عقیده را [[زردشت]] و [[ساسان]] پنجم از هند به [[ایران]] آوردند<ref>اسرار العقائد، ص۴۶.</ref>. برخی از [[اعراب]] نیز [[معتقد]] به تناسخ شدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۹۵.</ref>. اعتقاد به تناسخ بعد از [[اسلام]] در زمان [[دولت بنی عباس]] به تدریج از طریق هندیها و [[ایرانیها]] داخل حوزه اسلام شد<ref>مذاهب الاسلامیین، ج ۲، ص۶۷.</ref> و گروهی از [[معتزله]] به نام حابطیان (خابطیان) معتقد شدند که [[گناه]] [[آدم]]<ref>{{متن قرآن|فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ ٱلْجَنَّةِ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ}} «آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> موجب خروج او از [[بهشت]] شد و [[روح]] او به صورت [[مردم]] یا جاندار به [[دنیا]] گسیل شد. فرقههای غالی [[شیعی]] نظیر [[بیانیه]]، جناحیه، [[خطابیه]]، رواندیه و نیز برخی از [[صوفیه]]<ref>تحقیق ماللهند، ص۴۱.</ref> و حلولیها، نصیریها، دروزیها، سبائیها (که برخی آنان را ساخته دست [[شیعه]] میدانند)، [[کیسانیه]] و [[اخوان الصفا]] (که [[انتقال روح]] [[انسان]] به جمادات و نباتات را جایز شمردهاند)<ref>شرح حکمة الاشراق، شهرزوری، ص۵۱۵.</ref> نیز به گسترش این [[عقیده]] دامن زدهاند<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۴۰ - ۲۴۲.</ref>. در [[مغرب زمین]]، بزرگان [[فلسفه]] غرب از ۶ [[قرن]] پیش از میلاد نظریه بازگشت [[ارواح]] و [[تناسخ]] را مطرح کردهاند<ref>موسوعة الادیان، ص۱۸۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص۹۵؛ تاریخ فلسفه، ج ۱، ص۴۰.</ref> و برخی [[یونانیان]] [[معتقد]] به آن، تلاش در جهت [[تطهیر]] [[باطن]] و [[روح]] را موجب [[رهایی]] روح از [[حلول]] در [[جسم]] زمینی دیگر میدانستهاند. از دو گروه «نیوزفیون» و «والاسبریتیون» به عنوان مشهورترین [[مذاهب]] قائل به تناسخ در اروپا یاد میشود<ref>البشریة و ابوالبشر، ص۱۰۲.</ref> و احتمالاً نظریه [[تحول]] [[داروین]] تحت تأثیر این [[اندیشه]] بوده است<ref>البشریة و ابوالبشر، ص۱۰۲.</ref>. بسیاری از [[فلاسفه]] و روانپژوهان کنونی غرب نیز درصدد احیای آن برآمدهاند<ref>مقالات فارسی، ص۴۱ - ۴۲.</ref>.<ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[تناسخ - رضایی بیرجندی (مقاله)|مقاله «تناسخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۴.</ref> | برخی ریشه اعتقاد به تناسخ را به چند [[قرن]] قبل از میلاد بازگرداندهاند<ref>تاریخ جامع ادیان، ص۱۵۴.</ref>. برخی زادگاه اصلی آن را هند و چین<ref>دائرة معارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص۱۸۱.</ref> و [[مصر]]<ref>دائره المعارف بستانی، ج ۶، ص۲۲۴.</ref> دانستهاند؛ نیز بر اساس احتمال، گفته شده این عقیده در میان [[مردم]] پس از عصر [[حضرت نوح]]{{ع}} پدید آمده<ref>راهنما، ج ۱۲، ص۶۵.</ref> و [[شاهد]] این مدعا تصریح آنان به این جملات است که زنده میشویم و میمیریم؛ ولی برانگیخته نمیشویم: {{متن قرآن|إِنْ هِىَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ}}<ref>«آن (زندگی) جز زندگانی این جهان ما نیست که (برخی) میمیریم و (برخی دیگر) زنده میشویم و ما برانگیخته نخواهیم شد» سوره مؤمنون، آیه ۳۷.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص۳۲؛ ج ۱۸، ص۱۷۴.</ref> آنچه مسلّم است تناسخ، عقیده ای رایج در بین [[بت پرستان]] بوده است<ref>المیزان، ج ۱۵، ص۳۲.</ref>. از مانویها، سمنیها، برهمانیان، [[بودائیان]] و [[صابئین]] و برخی از [[یهودیان]]، [[مسیحیان]]<ref>تبصرة العوام، ص۸۷.</ref> و [[مسلمانان]] نیز [[اعتقاد]] به این [[پندار]] [[باطل]]، نقل شده است؛ یهودیان گفتهاند: ما در کتاب [[دانیال]] یافته ایم که [[خدا]] بُخْتَ نُصَّر را به صورت درنده ای [[مسخ]] کرده است تا [[عذاب]] خویش را ببیند و در پایان به صورت [[موحد]] [[مبعوث]] شود<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۴۰ - ۲۴۲.</ref>. عده ای [[تناسخ]] را نشانه خاص نحله [[هندی]] دانسته<ref>تحقیق ماللهند، ص۳۵.</ref> و منشأ [[احترام]] کنونی آنان برای حیوانات را همین [[عقیده]] میدانند و حتی معتقدند که [[مانی]] در [[زمان]] [[تبعید]] از ایرانشهر وقتی به [[سرزمین]] هند رسید، تناسخ را از آنجا فراگرفت و به [[مذهب]] خویش آورد<ref>تحقیق ماللهند، ص۳۵.</ref>. سپس این عقیده در [[ارکان دین]] خرمی، سنباد، استأسیس و مقنع پدید آمد<ref>ایران و اسلام، ص۵۶۴.</ref>. به [[باور]] برخی، این عقیده را [[زردشت]] و [[ساسان]] پنجم از هند به [[ایران]] آوردند<ref>اسرار العقائد، ص۴۶.</ref>. برخی از [[اعراب]] نیز [[معتقد]] به تناسخ شدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۹۵.</ref>. اعتقاد به تناسخ بعد از [[اسلام]] در زمان [[دولت بنی عباس]] به تدریج از طریق هندیها و [[ایرانیها]] داخل حوزه اسلام شد<ref>مذاهب الاسلامیین، ج ۲، ص۶۷.</ref> و گروهی از [[معتزله]] به نام حابطیان (خابطیان) معتقد شدند که [[گناه]] [[آدم]]<ref>{{متن قرآن|فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ ٱلْجَنَّةِ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ}} «آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> موجب خروج او از [[بهشت]] شد و [[روح]] او به صورت [[مردم]] یا جاندار به [[دنیا]] گسیل شد. فرقههای غالی [[شیعی]] نظیر [[بیانیه]]، جناحیه، [[خطابیه]]، رواندیه و نیز برخی از [[صوفیه]]<ref>تحقیق ماللهند، ص۴۱.</ref> و حلولیها، نصیریها، دروزیها، سبائیها (که برخی آنان را ساخته دست [[شیعه]] میدانند)، [[کیسانیه]] و [[اخوان الصفا]] (که [[انتقال روح]] [[انسان]] به جمادات و نباتات را جایز شمردهاند)<ref>شرح حکمة الاشراق، شهرزوری، ص۵۱۵.</ref> نیز به گسترش این [[عقیده]] دامن زدهاند<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۴۰ - ۲۴۲.</ref>. در [[مغرب زمین]]، بزرگان [[فلسفه]] غرب از ۶ [[قرن]] پیش از میلاد نظریه بازگشت [[ارواح]] و [[تناسخ]] را مطرح کردهاند<ref>موسوعة الادیان، ص۱۸۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص۹۵؛ تاریخ فلسفه، ج ۱، ص۴۰.</ref> و برخی [[یونانیان]] [[معتقد]] به آن، تلاش در جهت [[تطهیر]] [[باطن]] و [[روح]] را موجب [[رهایی]] روح از [[حلول]] در [[جسم]] زمینی دیگر میدانستهاند. از دو گروه «نیوزفیون» و «والاسبریتیون» به عنوان مشهورترین [[مذاهب]] قائل به تناسخ در اروپا یاد میشود<ref>البشریة و ابوالبشر، ص۱۰۲.</ref> و احتمالاً نظریه [[تحول]] [[داروین]] تحت تأثیر این [[اندیشه]] بوده است<ref>البشریة و ابوالبشر، ص۱۰۲.</ref>. بسیاری از [[فلاسفه]] و روانپژوهان کنونی غرب نیز درصدد احیای آن برآمدهاند<ref>مقالات فارسی، ص۴۱ - ۴۲.</ref>.<ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[تناسخ - رضایی بیرجندی (مقاله)|مقاله «تناسخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۴.</ref> | ||
==اقسام [[تناسخ]]== | |||
تناسخ به لحاظ قول به وقوع آن نسبت به همه یا بخشی از [[ارواح]]، دو قسم است: | |||
#'''نامحدود''': [[نفوس]] همه افراد [[بشر]] پیوسته و در همه دورهها به هنگام [[مرگ]] از بدنی به بدن دیگر منتقل میشوند و برای این انتقال از نظر افراد و [[زمان]] محدودیتی نیست<ref>الملل والنحل، ج ۲، ص۵۵؛ ج ۱، ص۲۵۳.</ref>. | |||
#'''محدود''': فقط آن گروه که از نظر [[حکمت نظری]] و عملی در درجه پایین قرار دارند و نفس آنان آینه معقولات نبوده، در مرتبه [[تخلیه]] نفس از [[رذایل]]، [[توفیق]] کامل به دست نیاوردهاند، برای تکمیل در هر دو قلمرو و پیوستن به عالم [[نور]]، بار دیگر به بدنی دیگر تعلق مییابند؛ ولی افراد کامل از نظر حکمت نظری و عملی، به [[جهان]] مجردات و مفارقات میپیوندند<ref>تاریخ جامع ادیان، ص۱۵۵؛ سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص۶۴، ۶۷.</ref>.<ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[تناسخ - رضایی بیرجندی (مقاله)|مقاله «تناسخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۱۵.</ref> | |||
==گونههای تناسخ محدود== | |||
#'''تناسخ نزولی''': در این تصویر، نخستین [[منزل]] نفس، بدن [[انسانی]] است که باب الأبواب برای [[حیات]] بدنهای حیوانی و نباتی نام گرفته است. بر اساس این فرض از تناسخ، نفوس کامل سُعَدا پس از مفارقت از بدن، به عالم نور میپیوندند و نفوس متوسط و ناقص [[سعدا]] و نیز همه طبقات نفوس اَشقیا یکسره از بدنی به بدنی نازلتر، اعم از [[انسان]]، [[حیوان]]، [[گیاه]] و جماد، منتقل میشوند، براین اساس، هر حیوانی سابقه [[انسانیت]] و هر گیاهی سابقه حیوانیت و هر [[جمادی]] هم سابقه گیاهی دارد؛ اما اینکه [[نفس انسان]] به بدن چه نوع حیوانی تعلق میگیرد، به [[اخلاق]] و [[ملکات]] کسب شده وی بستگی دارد<ref>اسفار، ج ۹، ص۸.</ref>. | |||
#'''تناسخ صعودی''': در این تصویر، سزاوارترین موجود برای پذیرش نفس جدید، گیاه است و مزاج انسانی نفسی را میطلبد که از درجات گیاهی و حیوانی گذشته باشد، پس هر انسانی سابقه گیاهی و حیوانی دارد<ref>اسفار، ج ۹، ص۸.</ref>. نظریه تناسخ صعودی غیر از [[نظریه]] [[صدرالمتألهین]] در باب حدوث [[جسمانی]] نفس است؛ زیرا در تناسخ صعودی، نفس، بدن گیاهی یا حیوانی را رها کرده، به بدنی کاملاً متمایز از بدن پیشین تعلق میگیرد<ref>همان، ص۲۹، ۳۱.</ref>، در حالی که در [[نظریه]] [[صدرالمتألهین]] گرچه نفس در ابتدا مادی است و بر اثر تحولات و استکمالات جوهری اطوار متفاوتی را طی میکند، یک واحدِ متصل است که مراحل [[جمادی]]، نباتی، حیوانی و [[انسانی]] را پشت سر میگذارد<ref>اسفار، ج ۸، ص۳۲۵ - ۳۸۰.</ref>.<ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[تناسخ - رضایی بیرجندی (مقاله)|مقاله «تناسخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |