پرش به محتوا

تناسخ در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۶: خط ۲۶:
اگر تناسخ جایز باشد و نفس پس از مفارقت از بدن به بدنی دیگر در مرتبه جنینی و مانند آن تعلق گیرد، ناگزیر بدن در مرتبه قوه و نفس در مرتبه فعلیت خواهد بود و چون ترکیب این دو طبیعی و اتحادی است، یعنی هر دو به یک وجود موجودند، ترکیب دو موجود بالقوه و بالفعل که ترکیب متضادین است محال است<ref>التحریروالتنویر، ج ۲۵، ص۱۰۳.</ref> و اگر گفته شود نفس هم به مرتبه قوه بازمی گردد تا با بدن هماهنگ باشد، این نیز محال است؛ زیرا [[رجوع]] از فعلیت به قوه محال است<ref>شرح فصوص الحکم، ص۳۵۴، ۴۶۸؛ مفاتیح الغیب، ج ۲، ص۶۴۶.</ref> و با [[عنایت الهی]] هم ناسازگار است<ref>شرح حکمة الاشراق، شهر زوری، ص۵۱۷ - ۵۲۴؛ اسفار، ج ۹، ص۱۶.</ref>. مشائیان نیز که به حدوث نفس هنگام رسیدن بدن به حدّ مطلوب از [[استعداد]] و قابلیت پذیرش نفس، [[معتقد]] بوده، بر این باورند که نفس از سوی علل مجرد و غیر [[جسمانی]]<ref>الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۳۵۶ - ۳۵۷؛ تلخیص المحصل، ص۳۸۳ - ۳۸۵.</ref> قدیم به بدن [[افاضه]] می‌‌شود، در بیان بطلان [[تناسخ]] می‌‌گویند: چون رابطه نفس و بدن رابطه قابل و مقبول است، پس با رسیدن بدن به مزاج مناسب و استعداد کامل باید نفسی حادث شده و به آن تعلق گیرد؛ زیرا [[مشیت الهی]] بر این است که هر ممکن را به کمال مطلوب خود برساند. [[حال]] اگر نفس دیگری که بر اثر [[مرگ]] بدن خود را رها کرده است بخواهد به آن بدن جدید تعلق بگیرد لازمه‌اش تعلق دو نفس به یک بدن و این محال است<ref>المظاهر الالهیه، ص۹۱ - ۹۲؛ مفاتیح الغیب، ج ۲، ص۶۴۷.</ref>؛ زیرا هر نفسی [[یگانگی]] خود را [[شهود]] می‌‌کند و نفس دیگری را که در بدن او [[تصرف]] کند، نمی‌یابد<ref>الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۳۵۶؛ الشفاء، ج ۲، ص۲۰۷؛ النجاة، ص۱۸۹.</ref>؛ به عبارت دیگر، نتیجه تعلق دو نفس به یک بدن این است که [[انسان]] دارای دو [[شخصیت]] و دو تعین و دو ذات باشد و آن مستلزم واحد بودن متکثر و متکثر بودن واحد است<ref>المیزان، ج ۱، ص۲۰۹.</ref> که عقلاً محال است.<ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[تناسخ - رضایی بیرجندی (مقاله)|مقاله «تناسخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۶.</ref>
اگر تناسخ جایز باشد و نفس پس از مفارقت از بدن به بدنی دیگر در مرتبه جنینی و مانند آن تعلق گیرد، ناگزیر بدن در مرتبه قوه و نفس در مرتبه فعلیت خواهد بود و چون ترکیب این دو طبیعی و اتحادی است، یعنی هر دو به یک وجود موجودند، ترکیب دو موجود بالقوه و بالفعل که ترکیب متضادین است محال است<ref>التحریروالتنویر، ج ۲۵، ص۱۰۳.</ref> و اگر گفته شود نفس هم به مرتبه قوه بازمی گردد تا با بدن هماهنگ باشد، این نیز محال است؛ زیرا [[رجوع]] از فعلیت به قوه محال است<ref>شرح فصوص الحکم، ص۳۵۴، ۴۶۸؛ مفاتیح الغیب، ج ۲، ص۶۴۶.</ref> و با [[عنایت الهی]] هم ناسازگار است<ref>شرح حکمة الاشراق، شهر زوری، ص۵۱۷ - ۵۲۴؛ اسفار، ج ۹، ص۱۶.</ref>. مشائیان نیز که به حدوث نفس هنگام رسیدن بدن به حدّ مطلوب از [[استعداد]] و قابلیت پذیرش نفس، [[معتقد]] بوده، بر این باورند که نفس از سوی علل مجرد و غیر [[جسمانی]]<ref>الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۳۵۶ - ۳۵۷؛ تلخیص المحصل، ص۳۸۳ - ۳۸۵.</ref> قدیم به بدن [[افاضه]] می‌‌شود، در بیان بطلان [[تناسخ]] می‌‌گویند: چون رابطه نفس و بدن رابطه قابل و مقبول است، پس با رسیدن بدن به مزاج مناسب و استعداد کامل باید نفسی حادث شده و به آن تعلق گیرد؛ زیرا [[مشیت الهی]] بر این است که هر ممکن را به کمال مطلوب خود برساند. [[حال]] اگر نفس دیگری که بر اثر [[مرگ]] بدن خود را رها کرده است بخواهد به آن بدن جدید تعلق بگیرد لازمه‌اش تعلق دو نفس به یک بدن و این محال است<ref>المظاهر الالهیه، ص۹۱ - ۹۲؛ مفاتیح الغیب، ج ۲، ص۶۴۷.</ref>؛ زیرا هر نفسی [[یگانگی]] خود را [[شهود]] می‌‌کند و نفس دیگری را که در بدن او [[تصرف]] کند، نمی‌یابد<ref>الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۳۵۶؛ الشفاء، ج ۲، ص۲۰۷؛ النجاة، ص۱۸۹.</ref>؛ به عبارت دیگر، نتیجه تعلق دو نفس به یک بدن این است که [[انسان]] دارای دو [[شخصیت]] و دو تعین و دو ذات باشد و آن مستلزم واحد بودن متکثر و متکثر بودن واحد است<ref>المیزان، ج ۱، ص۲۰۹.</ref> که عقلاً محال است.<ref>[[علی رضایی بیرجندی|رضایی بیرجندی، علی]]، [[تناسخ - رضایی بیرجندی (مقاله)|مقاله «تناسخ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۶.</ref>


==[[ادله]] [[تناسخیان]] و پاسخ آنها==
==[[ادله]] تناسخیان و پاسخ آنها==
[[قرآن کریم]] تصریح دارد که [[روح]] [[مشرکان]] پس از جدا شدن از بدن به این [[دنیا]] باز نخواهد گشت: «{{متن قرآن|حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ٱرْجِعُونِ * لَعَلِّىٓ أَعْمَلُ صَـٰلِحًۭا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَمِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید! * شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref>؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص۲۰۹؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۵۹۸؛ الصافی، ج ۳، ص۴۱۰.</ref> اما با این [[حال]]، [[اصحاب]] [[تناسخ]] برای [[اثبات]] آن به برخی از [[آیات]] [[استدلال]] کرده‌اند؛ مانند:  
[[قرآن کریم]] تصریح دارد که [[روح]] [[مشرکان]] پس از جدا شدن از بدن به این [[دنیا]] باز نخواهد گشت: «{{متن قرآن|حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ٱرْجِعُونِ * لَعَلِّىٓ أَعْمَلُ صَـٰلِحًۭا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَمِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«هنگامی که مرگ هر یک از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید! * شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود» سوره مؤمنون، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref>؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص۲۰۹؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۵۹۸؛ الصافی، ج ۳، ص۴۱۰.</ref> اما با این حال، [[اصحاب]] [[تناسخ]] برای [[اثبات]] آن به برخی از [[آیات]] [[استدلال]] کرده‌اند؛ مانند:  
# [[آیه]] ۱۱ [[غافر]] که سخن [[اشقیا]] را مبنی بر تعدد [[مرگ]] و [[زندگی]] حکایت می‌‌کند<ref>شرح حکمة الاشراق، شیرازی، ص۴۹۲؛ نمونه، ج ۱، ص۱۶۴؛ المیزان، ج ۱۷، ص۳۱۳.</ref>: {{متن قرآن|قَالُوا۟ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا ٱثْنَتَيْنِ فَٱعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍۢ مِّن سَبِيلٍۢ}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref>. روشن است که این آیه، نظیر آیات ۲۸ بقره<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِٱللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَٰتًۭا فَأَحْيَـٰكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref>. ۴۰ [[روم]]<ref>{{متن قرآن|ٱللَّهُ ٱلَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَٰلِكُم مِّن شَىْءٍۢ سُبْحَـٰنَهُۥ وَتَعَـٰلَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ}} «خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند؛ آیا از شریک‌هایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک می‌آورند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>، ۶۶ [[حجّ]]<ref>{{متن قرآن|وَقَضَيْنَآ إِلَيْهِ ذَٰلِكَ ٱلْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَـٰٓؤُلَآءِ مَقْطُوعٌۭ مُّصْبِحِينَ}} «و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه اینان پگاهان برکنده خواهد شد» سوره حجّ، آیه ۶۶.</ref>، تنها دو [[زندگی]] و دو [[مرگ]] را برای [[انسان‌ها]] ثابت می‌‌کند و این خود ردّی بر گردونه مکرر [[تناسخ]] است که مرگ و زندگی را محدود به دو بار نمی‌داند<ref>نمونه، ج ۱، ص۱۶۴.</ref>. با توجه به [[آیات]] گذشته مراد از مرگ نخست، حالت قبل از زندگی این [[جهان]] است که [[انسان]] به صورت موجودی بی‌جان (خاک) بوده و تعبیر به [[میراندن]] در آن از باب تغلیب آن بر مرده بودن است<ref>نمونه، ج ۱، ص۱۶۴.</ref>. احتمال دیگر این است که مراد از «اَمَتَّنا اثنَتَین» میراندن در [[دنیا]] و [[عالم برزخ]] و مقصود از «اَحیَیتَنا اثنَتَین» زنده ساختن در عالم برزخ و [[قیامت]] باشد<ref>التبیان، ج ۹، ص۶۰؛ جامع البیان، ج ۲۴، ص۶۱.</ref>.  
# [[آیه]] ۱۱ [[غافر]] که سخن [[اشقیا]] را مبنی بر تعدد [[مرگ]] و [[زندگی]] حکایت می‌‌کند<ref>شرح حکمة الاشراق، شیرازی، ص۴۹۲؛ نمونه، ج ۱، ص۱۶۴؛ المیزان، ج ۱۷، ص۳۱۳.</ref>: {{متن قرآن|قَالُوا۟ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا ٱثْنَتَيْنِ فَٱعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍۢ مِّن سَبِيلٍۢ}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref>. روشن است که این آیه، نظیر آیات ۲۸ بقره<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِٱللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَٰتًۭا فَأَحْيَـٰكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref>. ۴۰ [[روم]]<ref>{{متن قرآن|ٱللَّهُ ٱلَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَٰلِكُم مِّن شَىْءٍۢ سُبْحَـٰنَهُۥ وَتَعَـٰلَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ}} «خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند؛ آیا از شریک‌هایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک می‌آورند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>، ۶۶ [[حجّ]]<ref>{{متن قرآن|وَقَضَيْنَآ إِلَيْهِ ذَٰلِكَ ٱلْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَـٰٓؤُلَآءِ مَقْطُوعٌۭ مُّصْبِحِينَ}} «و او را از این امر آگاه کردیم که ریشه اینان پگاهان برکنده خواهد شد» سوره حجّ، آیه ۶۶.</ref>، تنها دو [[زندگی]] و دو [[مرگ]] را برای [[انسان‌ها]] ثابت می‌‌کند و این خود ردّی بر گردونه مکرر [[تناسخ]] است که مرگ و زندگی را محدود به دو بار نمی‌داند<ref>نمونه، ج ۱، ص۱۶۴.</ref>. با توجه به [[آیات]] گذشته مراد از مرگ نخست، حالت قبل از زندگی این [[جهان]] است که [[انسان]] به صورت موجودی بی‌جان (خاک) بوده و تعبیر به [[میراندن]] در آن از باب تغلیب آن بر مرده بودن است<ref>نمونه، ج ۱، ص۱۶۴.</ref>. احتمال دیگر این است که مراد از «اَمَتَّنا اثنَتَین» میراندن در [[دنیا]] و [[عالم برزخ]] و مقصود از «اَحیَیتَنا اثنَتَین» زنده ساختن در عالم برزخ و [[قیامت]] باشد<ref>التبیان، ج ۹، ص۶۰؛ جامع البیان، ج ۲۴، ص۶۱.</ref>.  
# [[آیه]] ۵۶ دخان<ref>{{متن قرآن|لَا يَذُوقُونَ فِيهَا ٱلْمَوْتَ إِلَّا ٱلْمَوْتَةَ ٱلْأُولَىٰ وَوَقَىٰهُمْ عَذَابَ ٱلْجَحِيمِ}} «جز مرگ نخستین (که داشتند) در آنجا مرگ را نمی‌چشند و (خداوند) آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است» سوره دخان، آیه ۵۶.</ref> که بیان می‌‌کند [[پرهیزگاران]] جز مرگ نخستین مرگی نخواهند چشید: «لا یَذوقونَ فیهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولی».... وجه [[استدلال]] به [[زعم]] قائلان به تناسخ این است که بر اساس این آیه، پرهیزگاران از آن رو که [[صفات پسندیده]] ای دارند [[نفوس]] آنها به ابدان دیگر منتقل نمی‌شوند تا همواره و پیاپی طعم مرگ را بچشند<ref>شرح حکمة الاشراق، شیرازی، ص۴۹۲ - ۴۹۳؛ شرح حکمة الاشراق، شهرزوری، ص۵۳۱.</ref>. پاسخ آن است که این آیه، با توجه به آیات قبل، درباره [[بهشتیان]] است که در [[بهشت]] جاودان بوده، طعم مرگ را دوباره نخواهند چشید.
# [[آیه]] ۵۶ دخان<ref>{{متن قرآن|لَا يَذُوقُونَ فِيهَا ٱلْمَوْتَ إِلَّا ٱلْمَوْتَةَ ٱلْأُولَىٰ وَوَقَىٰهُمْ عَذَابَ ٱلْجَحِيمِ}} «جز مرگ نخستین (که داشتند) در آنجا مرگ را نمی‌چشند و (خداوند) آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است» سوره دخان، آیه ۵۶.</ref> که بیان می‌‌کند [[پرهیزگاران]] جز مرگ نخستین مرگی نخواهند چشید: «لا یَذوقونَ فیهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولی».... وجه [[استدلال]] به [[زعم]] قائلان به تناسخ این است که بر اساس این آیه، پرهیزگاران از آن رو که [[صفات پسندیده]] ای دارند [[نفوس]] آنها به ابدان دیگر منتقل نمی‌شوند تا همواره و پیاپی طعم مرگ را بچشند<ref>شرح حکمة الاشراق، شیرازی، ص۴۹۲ - ۴۹۳؛ شرح حکمة الاشراق، شهرزوری، ص۵۳۱.</ref>. پاسخ آن است که این آیه، با توجه به آیات قبل، درباره [[بهشتیان]] است که در [[بهشت]] جاودان بوده، طعم مرگ را دوباره نخواهند چشید.
۱۱۱٬۹۸۳

ویرایش