پرش به محتوا

امامت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۶: خط ۵۶:
در این [[آیات]]، [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}}، [[پیامبر]] بزرگ [[خدا]]، خود را به عنوان رهبر شایسته [[اطاعت]]، معرفی و [[مردم]] را به [[شورش]] و تمرّد از [[اطاعت]] [[رهبران]] [[ستمگر]] و [[ستم‌پیشه]] [[دعوت]] می‌کند و آنان را به [[فرمانبرداری]] از حکومت خویش، به جای حکومت [[رهبران]] [[ستم‌پیشه]]، فرا می‌خواند. این [[هدف]] در [[سورۀ نساء]]، [[هدف]] همۀ [[پیامبران]] در طول [[تاریخ]] اعلام شده است. آنجا که می‌فرماید:{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> و برای تحقق همین [[هدف]] است که [[خدای متعال]] دربارۀ [[رسول خدا]] و [[امامان]] پس از او می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این دو [[آیه]]، تأکیدی بر تداوم همیشگی این [[هدف پیامبران]] ـ [[برپایی حکومت الهی]] ـ در طول [[تاریخ]] گذشته و آینده بشر است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۳۸-۴۲.</ref>.
در این [[آیات]]، [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}}، [[پیامبر]] بزرگ [[خدا]]، خود را به عنوان رهبر شایسته [[اطاعت]]، معرفی و [[مردم]] را به [[شورش]] و تمرّد از [[اطاعت]] [[رهبران]] [[ستمگر]] و [[ستم‌پیشه]] [[دعوت]] می‌کند و آنان را به [[فرمانبرداری]] از حکومت خویش، به جای حکومت [[رهبران]] [[ستم‌پیشه]]، فرا می‌خواند. این [[هدف]] در [[سورۀ نساء]]، [[هدف]] همۀ [[پیامبران]] در طول [[تاریخ]] اعلام شده است. آنجا که می‌فرماید:{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> و برای تحقق همین [[هدف]] است که [[خدای متعال]] دربارۀ [[رسول خدا]] و [[امامان]] پس از او می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این دو [[آیه]]، تأکیدی بر تداوم همیشگی این [[هدف پیامبران]] ـ [[برپایی حکومت الهی]] ـ در طول [[تاریخ]] گذشته و آینده بشر است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۳۸-۴۲.</ref>.


[[قرآن مجید]] به [[مشروعیت حکومت]] [[پیامبران]] پرداخته و از جهت تعیین حاکم و نیز از جهت منشور حکومت، مبطل نظریه [[سکولاریسم]] است. [[خداوند]]، [[حکم]] و حکمرانی را به خود اختصاص داده و از غیر خود ـ مانند قیصرها ـ نفی می‌کند و برخی [[آیات]] حتی [[مردم]] را از مراجعه به چنین مراکزی منع کرده است: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ}}<ref>سوره نساء، آیه۶۰.</ref> [[آیات]] دیگری وجود دارد که امر می‌کند بر [[الزام]] به [[حکمرانی]]، مطابق [[دین الهی]]: {{متن قرآن|وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>سوره مائده، آیه۴۴.</ref>. این [[آیات]]، منشور حکومت را مشخص می‌کند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۳ و ۲۶۷.</ref>.  
[[قرآن مجید]] به [[مشروعیت حکومت]] [[پیامبران]] پرداخته و از جهت تعیین حاکم و نیز از جهت منشور حکومت، مبطل نظریه [[سکولاریسم]] است. [[خداوند]]، [[حکم]] و حکمرانی را به خود اختصاص داده و از غیر خود ـ مانند قیصرها ـ نفی می‌کند و برخی [[آیات]] حتی [[مردم]] را از مراجعه به چنین مراکزی منع کرده است: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ}}<ref>سوره نساء، آیه۶۰.</ref> [[آیات]] دیگری وجود دارد که امر می‌کند بر الزام به حکمرانی، مطابق [[دین الهی]]: {{متن قرآن|وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>سوره مائده، آیه۴۴.</ref>. این [[آیات]]، منشور حکومت را مشخص می‌کند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۳ و ۲۶۷.</ref>.  


[[خداوند متعال]] [[انسان]] را از نیستی، [[جامه]] وجود پوشاند و بستر مناسب [[حیات]] و [[رشد]] مادی و معنوی را در [[اختیار]] او قرار داد. و [[انسان]] علاوه بر اصل [[خلقت]]، در ادامه حیاتش نیز به [[خداوند]] محتاج است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ }}<ref> سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref>. پس [[انسان]] مملوک مطلق [[خداوند]] است و [[عقل]] [[تصدیق]] می‌کند [[اختیار]] مملوک از آنِ مالک و فیّاض است و مملوک باید [[فرمان‌بردار]] مالک خویش باشد و در تمام تصرفات محتاج [[اذن]] و [[تأیید]] مالک است چه در عرصه تصرف در خود یا در طبیعت. [[انسانی]] که برای تصرف در اعضای خود و استفاده از نعمت‌های طبیعت به [[اذن]] [[تأیید]] [[خالق]] [[نیازمند]] است چگونه در ایجاد یک حکومت که [[تصرف]] و تسخیر در منابع طبیعی و ایجاد محدودیت برای مخلوقات [[خداوند]] است [[نیازمند]] [[اذن]] نباشد؟ در حالی که [[عقل]] هر نوع ایجاد محدودیت در [[زندگی]] دیگران را برنمی‌تابد.
[[خداوند متعال]] [[انسان]] را از نیستی، [[جامه]] وجود پوشاند و بستر مناسب [[حیات]] و [[رشد]] مادی و معنوی را در [[اختیار]] او قرار داد. و [[انسان]] علاوه بر اصل [[خلقت]]، در ادامه حیاتش نیز به [[خداوند]] محتاج است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ }}<ref> سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref>. پس [[انسان]] مملوک مطلق [[خداوند]] است و [[عقل]] تصدیق می‌کند [[اختیار]] مملوک از آنِ مالک و فیّاض است و مملوک باید [[فرمان‌بردار]] مالک خویش باشد و در تمام تصرفات محتاج [[اذن]] و [[تأیید]] مالک است چه در عرصه تصرف در خود یا در طبیعت. [[انسانی]] که برای تصرف در اعضای خود و استفاده از نعمت‌های طبیعت به [[اذن]] [[تأیید]] [[خالق]] [[نیازمند]] است چگونه در ایجاد یک حکومت که تصرف و تسخیر در منابع طبیعی و ایجاد محدودیت برای مخلوقات [[خداوند]] است [[نیازمند]] [[اذن]] نباشد؟ در حالی که [[عقل]] هر نوع ایجاد محدودیت در [[زندگی]] دیگران را برنمی‌تابد.


پس [[حاکمیت]]، هم عقلاً و هم از جهت [[قرآن]] به [[خداوند]] تعلق دارد: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ }}<ref>سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> بله از آنجا که حکومت از مقام قدسی [[خداوند]]، دور است، لذا در مواردی، انجام آن را به انسان‌های شایسته واگذار می‌کند مانند [[حضرت داوود]] {{ع}}. نظریه سکولارها که می‌گوید [[خداوند]] [[حق]] [[مشروعیت]] و [[حاکمیت]] خویش را به [[مردم]] [[تفویض]] کرده است، اگر به‌گونه‌ای باشد که [[مشروعیت حکومت]] [[پیامبران]] را خارج کند، "برخلاف [[آیات]]"، به [[سکولاریسم]] منجر می‌شود اما اگر فقط منکر [[مشروعیت]]، [[الهی]] [[حاکم]]، غیر [[معصوم]] باشد، مثبِت [[سکولاریسم]] نیست <ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۰.</ref>.
پس [[حاکمیت]]، هم عقلاً و هم از جهت [[قرآن]] به [[خداوند]] تعلق دارد: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ }}<ref>سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> بله از آنجا که حکومت از مقام قدسی [[خداوند]]، دور است، لذا در مواردی، انجام آن را به انسان‌های شایسته واگذار می‌کند مانند [[حضرت داوود]] {{ع}}. نظریه سکولارها که می‌گوید [[خداوند]] [[حق]] [[مشروعیت]] و [[حاکمیت]] خویش را به [[مردم]] [[تفویض]] کرده است، اگر به‌گونه‌ای باشد که [[مشروعیت حکومت]] [[پیامبران]] را خارج کند، "برخلاف [[آیات]]"، به [[سکولاریسم]] منجر می‌شود اما اگر فقط منکر [[مشروعیت]]، [[الهی]] [[حاکم]]، غیر [[معصوم]] باشد، مثبِت [[سکولاریسم]] نیست <ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۰.</ref>.
۱۱۶٬۵۵۸

ویرایش