علم غیب در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
(←منابع) |
(←پانویس) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = علم | | موضوع مرتبط = علم غیب | ||
| عنوان مدخل = علم غیب | | عنوان مدخل = علم غیب | ||
| مداخل مرتبط = [[علم غیب در لغت]] - [[علم غیب در کلام اسلامی]] - [[علم غیب از دیدگاه اهل سنت]] | | مداخل مرتبط = [[علم غیب در لغت]] - [[علم غیب در کلام اسلامی]] - [[علم غیب از دیدگاه اهل سنت]] | ||
| پرسش مرتبط = علم غیب (پرسش) | | پرسش مرتبط = علم غیب (پرسش) | ||
}} | }} | ||
'''[[غیب]]''' به هر چیز پوشیده بر [[حس]] (باطنی و ظاهری) گفته میشود. به همین دلیل، '''علم غیب''' در معنای لغوی به «[[آگاهی]] از هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد» اطلاق میشود. اما در اصطلاح [[قرآن]] و [[حدیث]] و - به تبع - در اصطلاح [[مفسران]] و [[متکلمان]]، واژه علم غیب دو معنا دارد یا [[علم ذاتی]] و استقلالی به [[امور غیبی]] است که از کسی گرفته نشده است ([[علم غیر مستفاد]]) و یا در خصوص [[علوم مختص به خدای تبارک و تعالی]] که بنا نیست به هیچ مخلوقی داده شود و در تعبیر [[روایات]]، [[علم مستأثر]] نامیده شدند استعمال شده است؛ لذا در این اصطلاح (در هر دو معنا) [[علم به غیب]]، مختص ذات [[خداوند]] است و به علم غیر [[خدا]] ـ هرچند ویژه باشد و «[[علم لدنی]]» گفته میشود ـ به صورت مطلق، نام «علم غیب» را بر آن نمینهند. | '''[[غیب]]''' به هر چیز پوشیده بر [[حس]] (باطنی و ظاهری) گفته میشود. به همین دلیل، '''علم غیب''' در معنای لغوی به «[[آگاهی]] از هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد» اطلاق میشود. اما در اصطلاح [[قرآن]] و [[حدیث]] و - به تبع - در اصطلاح [[مفسران]] و [[متکلمان]]، واژه علم غیب دو معنا دارد یا [[علم ذاتی]] و استقلالی به [[امور غیبی]] است که از کسی گرفته نشده است ([[علم غیر مستفاد]]) و یا در خصوص [[علوم مختص به خدای تبارک و تعالی]] که بنا نیست به هیچ مخلوقی داده شود و در تعبیر [[روایات]]، [[علم مستأثر]] نامیده شدند استعمال شده است؛ لذا در این اصطلاح (در هر دو معنا) [[علم به غیب]]، مختص ذات [[خداوند]] است و به علم غیر [[خدا]] ـ هرچند ویژه باشد و «[[علم لدنی]]» گفته میشود ـ به صورت مطلق، نام «علم غیب» را بر آن نمینهند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۴: | ||
== دیدگاه [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]] در باره علم غیب == | == دیدگاه [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]] در باره علم غیب == | ||
به اتفاق اکثر | به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان معصوم]] در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] [[آگاه]] میشوند و آنچه را بخواهند از غیب [[آگاهی]] یابند، [[علم]] پیدا میکنند. [[علم غیب امام]] معصوم مانند [[پیامبر]] {{صل}} از جانب [[خداوند]]<ref>محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۲، ص۴۶.</ref> و به صورت [[علم حضوری]] است، بدین صورت که هرگاه بخواهد، نزد ایشان حاضر است و به آن آگاهاند، نه این که همواره نزدشان به صورت فعلی حضور داشته باشد. این مطلب در ضمن چندین [[روایت]] از امامان معصوم بیان شده است. در روایات شیعه، برخی پیشگوییها و [[خبرهای غیبی]] [[امامان شیعه]] آمده است. بعضی از این [[اخبار]] در خطبههای متعددی از [[نهج البلاغه]] بیان شده است؛ مواردی مانند خبر از ویرانی [[کوفه]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۱.</ref>، [[حمله]] [[عبدالملک مروان]] به کوفه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۱.</ref>، خبر از [[آینده]] خونین [[بصره]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۲.</ref> و... درباره [[علم غیب امامان]] دو نظر حداقلی و حداکثری بین [[متکلمان شیعه]] رواج داشته است. علمای متأخر [[شیعه]]، بیشتر به [[علم غیب]] نامحدود [[امامان]] معتقدند. آنچه در این مبحث بدان پرداخته میشود، قلمرو علم غیب امام از دیدگاه [[علامه جوادی آملی]] است و به این سؤال پاسخ داده میشود که علامه، گستره علم غیب امام را چگونه ترسیم نموده است؟ در تعریف علامه، «غیب» چیزی است که جزء [[عالم شهادت]] است و با هیچ یک از [[حواس ظاهری]] (حتی [[حس]] مسلح) [[ادراک]] پذیر نیست و علم بالذات به آن از اختصاصات [[الهی]] است که حتی با [[تعلیم و تعلم]] معمولی، [[تفکر]]، [[تدبر]]، تمرین، [[ریاضت]] و امثال آن نیز برای کسی حاصل نمیشود<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۱۴.</ref>. از این رو [[علم به غیب]] را میتوان به عنوان دومین حوزه در قلمروی [[علم امام]] در آثار [[علامه جوادی آملی]] برشمرد. قبل از ورود به بحث، ابتدا [[دلایل]] برخورداری [[امام]] از چنین [[علمی]] بیان میشود و در آخر، مصادیق و فروعات [[علم غیب]] مطرح میگردد<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۷۶.</ref>. | ||
=== [[دلایل برخورداری امام از علم غیب]] === | === [[دلایل برخورداری امام از علم غیب]] === | ||
خط ۶۹: | خط ۷۰: | ||
==== دلیل اول: [[مقام خلافت]] و جایگاه [[ملکوتی]] [[امام]] ==== | ==== دلیل اول: [[مقام خلافت]] و جایگاه [[ملکوتی]] [[امام]] ==== | ||
علامه با اشاره به [[آیه]] ۴۰ [[سوره مبارکه نمل]] و آیه ۴۳ [[سوره رعد]] و این که مراد از {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>، [[آصف بن برخیا]] [[وزیر]] [[حضرت سلیمان]] و مراد از {{متن قرآن|مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، [[حضرت علی]] {{ع}} میباشد، [[معتقد]] است آن حضرت با چنین | علامه با اشاره به [[آیه]] ۴۰ [[سوره مبارکه نمل]] و آیه ۴۳ [[سوره رعد]] و این که مراد از {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>، [[آصف بن برخیا]] [[وزیر]] [[حضرت سلیمان]] و مراد از {{متن قرآن|مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، [[حضرت علی]] {{ع}} میباشد، [[معتقد]] است آن حضرت با چنین مقام والایی نه تنها بر [[ملک]] و [[ملکوت]] [[سیطره]] دارد و [[قطب]] آن است، بلکه ملکوت نیز بر قطب او دور میزند و بر آن [[استوار]] و [[پایدار]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۴۳۲؛ همو، علی {{ع}} مظهر حسنای اسمای الهی، ص۶۳-۶۵.</ref>. | ||
به تعبیر علامه، امام [[خلیفه خدا]] در تمام عالم امکان است و کسی که [[خلیفه]] دیگری است، باید مانند آینه شفاف، تمام صفات مستخلفعنه را به اندازه سعه وجودی خود داشته باشند. چون از [[صفات الهی]]، [[علم مطلق]] بر تمام [[مخلوقات]] است، امام که [[حکم]] خلیفة اللهی دارد، باید چنین [[علمی]] داشته باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>. از طرف دیگر، خدای مستخلف به جمیع ماسوی [[الله]] اشراف کامل دارد، به گونهای که ذرهای در [[آسمان]] و [[زمین]] از [[علم]] نامحدود او مستور نیست و [[خلیفه]] کامل او نیز باید چنین باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۷۸.</ref> | به تعبیر علامه، امام [[خلیفه خدا]] در تمام عالم امکان است و کسی که [[خلیفه]] دیگری است، باید مانند آینه شفاف، تمام صفات مستخلفعنه را به اندازه سعه وجودی خود داشته باشند. چون از [[صفات الهی]]، [[علم مطلق]] بر تمام [[مخلوقات]] است، امام که [[حکم]] خلیفة اللهی دارد، باید چنین [[علمی]] داشته باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>. از طرف دیگر، خدای مستخلف به جمیع ماسوی [[الله]] اشراف کامل دارد، به گونهای که ذرهای در [[آسمان]] و [[زمین]] از [[علم]] نامحدود او مستور نیست و [[خلیفه]] کامل او نیز باید چنین باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۷۸.</ref> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۸: | ||
==== دلیل سوم: امام، [[فیض اول]] و [[صادر نخستین]] ==== | ==== دلیل سوم: امام، [[فیض اول]] و [[صادر نخستین]] ==== | ||
چون انسانهای کاملی مانند [[ائمه اطهار]] {{عم}} فیض اول و صادر نخستین [[خدای متعال]] میباشند و در بالاترین مرتبه وجودی قرار دارند، از این جهت هر چه در عین مرتبه آنها یا [[پایینتر]] قرار دارد، مشهود آنان است و به واسطه آنها ایجاد میشود؛ زیرا معنا ندارد موجودی بر موجود دیگر اشراف وجودی داشته باشد (یعنی از حیث رتبه وجودی بالاتر از آن باشد)، ولی بدان [[احاطه علمی]] نداشته باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۴؛ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۶۲؛ همو، تفسیر تسنیم، ج۱۴، ص۴۱.</ref>. به [[عقیده]] ایشان انسان کامل، یعنی [[امامان معصوم]] چون بر تمام ممکنات و [[انبیای الهی]] تقدم وجودی دارند، پس تمام [[کمالات وجودی]] آنها را نیز دارا میباشند | چون انسانهای کاملی مانند [[ائمه اطهار]] {{عم}} فیض اول و صادر نخستین [[خدای متعال]] میباشند و در بالاترین مرتبه وجودی قرار دارند، از این جهت هر چه در عین مرتبه آنها یا [[پایینتر]] قرار دارد، مشهود آنان است و به واسطه آنها ایجاد میشود؛ زیرا معنا ندارد موجودی بر موجود دیگر اشراف وجودی داشته باشد (یعنی از حیث رتبه وجودی بالاتر از آن باشد)، ولی بدان [[احاطه علمی]] نداشته باشد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۴؛ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۶۲؛ همو، تفسیر تسنیم، ج۱۴، ص۴۱.</ref>. به [[عقیده]] ایشان انسان کامل، یعنی [[امامان معصوم]] چون بر تمام ممکنات و [[انبیای الهی]] تقدم وجودی دارند، پس تمام [[کمالات وجودی]] آنها را نیز دارا میباشند<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۷۹.</ref>. | ||
==== دلیل چهارم: [[امام]]، [[وجود جمعی عالم]] ==== | ==== دلیل چهارم: [[امام]]، [[وجود جمعی عالم]] ==== | ||
خط ۸۳: | خط ۸۴: | ||
==== دلیل پنجم: امام، [[همتای قرآن]] ==== | ==== دلیل پنجم: امام، [[همتای قرآن]] ==== | ||
از [[دلایل]] دیگر که [[علامه جوادی آملی]] به عنوان علت برخورداری امام از [[علم غیب]] بدان استناد نموده، [[جامعیت]] عینی و [[علمی]] [[اهل بیت]] [[نبوت]] و [[امامت]] و همتایی آنان با قرآن کریم است. به [[اعتقاد]] علامه، این | از [[دلایل]] دیگر که [[علامه جوادی آملی]] به عنوان علت برخورداری امام از [[علم غیب]] بدان استناد نموده، [[جامعیت]] عینی و [[علمی]] [[اهل بیت]] [[نبوت]] و [[امامت]] و همتایی آنان با قرآن کریم است. به [[اعتقاد]] علامه، این مقام جمع الجمعی را میتوان از عدیل بودن آنان با کتاب بیبدیل [[الهی]]، یعنی [[قرآن]] و [[احادیث]] متعدد و متواتری چون [[ثقلین]]<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۰۰ و ج۲۳، ص۱۰۸؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۴۷: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِي عِتْرَتِي}}.</ref> [[استنباط]] کرد<ref>عبدالله جوادی آملی، سروش هدایت، ج۱، ص۲۱۱؛ همو، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۴۶.</ref>. ایشان در ادامه بیان میکنند: | ||
[[قرآن کریم]] و [[امام]] [[معصوم]] دو چهره یک [[واقعیت]] و دو [[ظهور]] یک حقیقتاند؛ یعنی [[انسان کامل]]، [[قرآن]] ممثل است و قرآن کریم، انسان کامل مدون. امام، قرآن عینی است و قرآن، امام [[علمی]]. امام، [[قرآن ناطق]] است و قرآن، [[امام صامت]]. امام، [[صراط]] عینی است و قرآن، صراط علمی<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۲، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۸۱.</ref> | [[قرآن کریم]] و [[امام]] [[معصوم]] دو چهره یک [[واقعیت]] و دو [[ظهور]] یک حقیقتاند؛ یعنی [[انسان کامل]]، [[قرآن]] ممثل است و قرآن کریم، انسان کامل مدون. امام، قرآن عینی است و قرآن، امام [[علمی]]. امام، [[قرآن ناطق]] است و قرآن، [[امام صامت]]. امام، [[صراط]] عینی است و قرآن، صراط علمی<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۲، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۸۱.</ref> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۹: | ||
او در پاسخ شبهات مطرح شده در این زمینه میفرماید: «[[معصومین]] {{عم}} به [[تعلیم الهی]] از زمان [[ارتحال]] خود باخبرند، ولی دیگران چنین [[علمی]] ندارند»<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۲، ص۸۶.</ref>. به [[اعتقاد]] ایشان بر اساس روایاتی که [[کلینی]] در کافی نقل نموده است، [[امامان]] به گذشته و [[آینده]] [[علم]] دارند. همچنین آنان از آجال و کیفیت [[مرگ]] و زمانش به طور تفصیل و تخصیص باخبرند<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۶۲.</ref>. | او در پاسخ شبهات مطرح شده در این زمینه میفرماید: «[[معصومین]] {{عم}} به [[تعلیم الهی]] از زمان [[ارتحال]] خود باخبرند، ولی دیگران چنین [[علمی]] ندارند»<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۲، ص۸۶.</ref>. به [[اعتقاد]] ایشان بر اساس روایاتی که [[کلینی]] در کافی نقل نموده است، [[امامان]] به گذشته و [[آینده]] [[علم]] دارند. همچنین آنان از آجال و کیفیت [[مرگ]] و زمانش به طور تفصیل و تخصیص باخبرند<ref>عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۱۳، ص۶۶۲.</ref>. | ||
با این بیان، نه تنها در [[اندیشه]] علامه، [[آگاهی]] از آینده، زمان و مکان مرگ، [[نزول]] [[باران]] و آنچه در [[ارحام]] [[مادران]] وجود دارد، از [[غیب]] شمرده شده است، بلکه [[روایات]] متعدد نیز دلالت بر این دارند که [[ائمه اطهار]] {{عم}} از آینده خود و دیگران خبر دادهاند، چنان که زمان و مکان مرگ خود و دیگران را مشخص کردهاند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۴۲۷.</ref>. وی در [[اثبات]] مدعای خود به روایاتی که در کتابهای [[روایی]] [[شیعه]] مطرح شده، استناد نموده است که برای نمونه به ذکر چند مورد بسنده میشود. | با این بیان، نه تنها در [[اندیشه]] علامه، [[آگاهی]] از آینده، زمان و مکان مرگ، [[نزول]] [[باران]] و آنچه در [[ارحام]] [[مادران]] وجود دارد، از [[غیب]] شمرده شده است، بلکه [[روایات]] متعدد نیز دلالت بر این دارند که [[ائمه اطهار]] {{عم}} از آینده خود و دیگران خبر دادهاند، چنان که زمان و مکان مرگ خود و دیگران را مشخص کردهاند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۴۲۷.</ref>. وی در [[اثبات]] مدعای خود به روایاتی که در کتابهای [[روایی]] [[شیعه]] مطرح شده، استناد نموده است که برای نمونه به ذکر چند مورد بسنده میشود. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۶: | ||
در [[روایت]] دیگر، [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «من به آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] وجود دارد، آنچه در [[بهشت و جهنم]] است، آنچه قبلاً بوده و آنچه بعداً میآید، [[آگاهی]] دارم و همه را میدانم»<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۸۲.</ref>. | در [[روایت]] دیگر، [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: «من به آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] وجود دارد، آنچه در [[بهشت و جهنم]] است، آنچه قبلاً بوده و آنچه بعداً میآید، [[آگاهی]] دارم و همه را میدانم»<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۸۲.</ref>. | ||
بر اساس مطالب مذکور، ایشان در پاسخ این سوال که آیا [[امام حسین]] {{ع}} هنگام عزیمت به [[کوفه]] میدانست [[سفر]] وی در [[کربلا]] ختم میشود و در نهایت به [[شهادت]] میرسد؟ اگر میدانستند، چرا رفتند و اگر نمیدانستند، پس [[روایات]] را چگونه باید توجیه کرد؟ میفرماید: مراجعه به [[وصیت]] [[نامه امام حسین]] {{ع}} هنگام خارج شدن از [[مدینه]]، سخنان آن حضرت در بین راه و در [[ملاقاتها]] نشان میدهد که آن حضرت {{ع}} از سرانجام سفر خویش [[آگاه]] بود. سهم [[ملکوتی]] و [[قطعی]] بودن این آگاهی به [[اخبار]] [[جبرئیل]]، [[رسول اکرم]]، [[امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]] {{س}} و [[امام حسن مجتبی]] و... مستند بود، لکن سهم ملکی و [[علم عادی]] آن مرهون تحلیل اوضاع عصر آن حضرت بوده و همگی از شهادت آن حضرت حکایت میکرد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. | بر اساس مطالب مذکور، ایشان در پاسخ این سوال که آیا [[امام حسین]] {{ع}} هنگام عزیمت به [[کوفه]] میدانست [[سفر]] وی در [[کربلا]] ختم میشود و در نهایت به [[شهادت]] میرسد؟ اگر میدانستند، چرا رفتند و اگر نمیدانستند، پس [[روایات]] را چگونه باید توجیه کرد؟ میفرماید: مراجعه به [[وصیت]] [[نامه امام حسین]] {{ع}} هنگام خارج شدن از [[مدینه]]، سخنان آن حضرت در بین راه و در [[ملاقاتها]] نشان میدهد که آن حضرت {{ع}} از سرانجام سفر خویش [[آگاه]] بود. سهم [[ملکوتی]] و [[قطعی]] بودن این آگاهی به [[اخبار]] [[جبرئیل]]، [[رسول اکرم]]، [[امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]] {{س}} و [[امام حسن مجتبی]] و... مستند بود، لکن سهم ملکی و [[علم عادی]] آن مرهون تحلیل اوضاع عصر آن حضرت بوده و همگی از شهادت آن حضرت حکایت میکرد<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۲۱: | ||
ایشان در این خصوص میفرماید: [[علم خداوند]] به [[امور غیبی]]، بالفعل و علم غیر او بالقوه و به ارادهشان بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند چیزی را بدانند، میدانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمیدانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، [[علمی]] ارادی است، چنان که [[عدم آگاهی]] آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با [[تعلیم الهی]] آگاهی مییابند، لکن چون در اراده، تابع [[اراده خدا]] هستند (تا [[خدا]] نخواهد، چیزی را اراده نمیکنند)<ref>{{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}} «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> بدین ترتیب میتوان گفت در مواردی که [[اقدام عملی]] [[پیشوایان معصوم]] موجب [[شهادت]] یا ضرر جانی و [[مالی]] برای آنان است، هنگام انجام عمل، نتیجه آن را نمیدانستند؛ زیرا خدا نخواسته بود سرانجام آن عمل برایشان روشن باشد تا [[نظام]] تکلیف، روال عادی و طبیعی خود را [[حفظ]] کند. در نتیجه، اگر کسی بگوید [[امام علی]] {{ع}} هنگام رفتن به [[مسجد]] در صبحدم نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال چهلم هجری]]، خوابیدن جای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[لیلة المبیت]]، [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} هنگام امضای [[صلحنامه]] تحمیلی با سر دسته [[تبهکاران]] [[اموی]] و [[امام حسین]] {{ع}} هنگام حرکت به [[کربلا]] و... به فرجام [[اقدام]] خود [[علم فعلی]] [[قطعی]] نداشتند، کلامش توجیه پذیر است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.</ref>. | ایشان در این خصوص میفرماید: [[علم خداوند]] به [[امور غیبی]]، بالفعل و علم غیر او بالقوه و به ارادهشان بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند چیزی را بدانند، میدانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمیدانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، [[علمی]] ارادی است، چنان که [[عدم آگاهی]] آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با [[تعلیم الهی]] آگاهی مییابند، لکن چون در اراده، تابع [[اراده خدا]] هستند (تا [[خدا]] نخواهد، چیزی را اراده نمیکنند)<ref>{{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}} «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> بدین ترتیب میتوان گفت در مواردی که [[اقدام عملی]] [[پیشوایان معصوم]] موجب [[شهادت]] یا ضرر جانی و [[مالی]] برای آنان است، هنگام انجام عمل، نتیجه آن را نمیدانستند؛ زیرا خدا نخواسته بود سرانجام آن عمل برایشان روشن باشد تا [[نظام]] تکلیف، روال عادی و طبیعی خود را [[حفظ]] کند. در نتیجه، اگر کسی بگوید [[امام علی]] {{ع}} هنگام رفتن به [[مسجد]] در صبحدم نوزدهم [[ماه مبارک رمضان]] [[سال چهلم هجری]]، خوابیدن جای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[لیلة المبیت]]، [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} هنگام امضای [[صلحنامه]] تحمیلی با سر دسته [[تبهکاران]] [[اموی]] و [[امام حسین]] {{ع}} هنگام حرکت به [[کربلا]] و... به فرجام [[اقدام]] خود [[علم فعلی]] [[قطعی]] نداشتند، کلامش توجیه پذیر است<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.</ref>. | ||
البته با توجه به [[دلایل]] ایشان درباره [[علم]] نامحدود [[ائمه معصومین]] {{عم}} و همچنین اخباری که در زمینه [[آگاهی امام]] از [[زمان]] شهادتش مطرح نمودند، معلوم شد پاسخ ایشان ناظر به [[علم شأنی]] [[امام]] است، یعنی [[شأن امام]] این است که هرگاه بخواهد و لازم باشد، علم یابد. در هر صورت، [[علم امام]] حتی اگر نامحدود باشد، با [[علم خداوند]] متفاوت است | البته با توجه به [[دلایل]] ایشان درباره [[علم]] نامحدود [[ائمه معصومین]] {{عم}} و همچنین اخباری که در زمینه [[آگاهی امام]] از [[زمان]] شهادتش مطرح نمودند، معلوم شد پاسخ ایشان ناظر به [[علم شأنی]] [[امام]] است، یعنی [[شأن امام]] این است که هرگاه بخواهد و لازم باشد، علم یابد. در هر صورت، [[علم امام]] حتی اگر نامحدود باشد، با [[علم خداوند]] متفاوت است<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۸۲-۸۷.</ref>. | ||
==== [[علم به ضمایر و بواطن افراد]] ==== | ==== [[علم به ضمایر و بواطن افراد]] ==== | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۵۰: | ||
==== [[علم به امور پنهان ارض و سماء]] ==== | ==== [[علم به امور پنهان ارض و سماء]] ==== | ||
به تعبیر علامه [[جوادی آملی]]، [[علم ملائکة الله]] محدود به آسمانهای ظاهر است، اما [[انسان کامل]] که [[خلیفةالله]] است، احاطه علمی تام بر [[غیب]] ارض وسماء دارد. ایشان برای [[اثبات]] مدعای خود به پاسخ [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> از سؤال [[فرشتگان]] در علت [[انتخاب]] [[انسان]] به عنوان [[خلیفةالله]] در [[زمین]] استناد نموده و [[معتقد]] است در انتخاب [[انسان کامل]] به عنوان خلیفةالله، سری وجود داشته که [[ملائکه]] از آن بیخبر بودند و [[خداوند]] برای این که آن سر را بر ملائک روشن کند، [[حقایق]] و [[معارف]] فراوانی به [[حضرت آدم]] {{ع}} [[تعلیم]] داد و از فرشتگان خواست اگر بدان معارف، [[آگاهی]] و احاطه دارند، بازگو کنند، اما آنان در پاسخ [[خدای سبحان]] اظهار عجز کردند<ref>{{متن قرآن|قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}} «گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای» سوره بقره، آیه ۳۲. (عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۵۴ و ۱۵۵).</ref>. | به تعبیر علامه [[جوادی آملی]]، [[علم ملائکة الله]] محدود به آسمانهای ظاهر است، اما [[انسان کامل]] که [[خلیفةالله]] است، احاطه علمی تام بر [[غیب]] ارض وسماء دارد. ایشان برای [[اثبات]] مدعای خود به پاسخ [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «من چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> از سؤال [[فرشتگان]] در علت [[انتخاب]] [[انسان]] به عنوان [[خلیفةالله]] در [[زمین]] استناد نموده و [[معتقد]] است در انتخاب [[انسان کامل]] به عنوان خلیفةالله، سری وجود داشته که [[ملائکه]] از آن بیخبر بودند و [[خداوند]] برای این که آن سر را بر ملائک روشن کند، [[حقایق]] و [[معارف]] فراوانی به [[حضرت آدم]] {{ع}} [[تعلیم]] داد و از فرشتگان خواست اگر بدان معارف، [[آگاهی]] و احاطه دارند، بازگو کنند، اما آنان در پاسخ [[خدای سبحان]] اظهار عجز کردند<ref>{{متن قرآن|قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}} «گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای» سوره بقره، آیه ۳۲. (عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ج۶، ص۱۵۴ و ۱۵۵).</ref>. | ||
با این بیان دانسته میشود [[علامه]] گستره [[علم غیب امام]] را نامحدود دانسته و معتقد است [[امام]] [[معصوم]] [[احاطه علمی]] بر جمیع [[کائنات]] دارد و بر [[عوالم غیب]] به صورت مشاهدات حضوری [[آگاه]] است | |||
با این بیان دانسته میشود [[علامه]] گستره [[علم غیب امام]] را نامحدود دانسته و معتقد است [[امام]] [[معصوم]] [[احاطه علمی]] بر جمیع [[کائنات]] دارد و بر [[عوالم غیب]] به صورت مشاهدات حضوری [[آگاه]] است<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۹۱.</ref>. | |||
==== [[علم امام به قیامت]] ==== | ==== [[علم امام به قیامت]] ==== | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۶۰: | ||
از نظر ایشان، مقصود از [[غیب]] در [[آیه]] مزبور، یا جنس و مطلق غیب است و همه غیبها را شامل میشود و یا خاص جریان [[معاد]] است که [[سیاق آیات]] ناظر بدان است، با توجه به این مطلب که [[آیات]] پیشین درباره [[قیامت]] و [[زمان]] برپایی آن میباشد. از این رو الف و لام «الغیب» خواه برای [[عهد]] یا برای جنس باشد، به هر صورت علم به قیامت داخل در مقصود است. در نتیجه از عمومات آیات و [[روایات]] میتوان [[استشهاد]] کرد که تفصیل قیامت را [[بالاصاله]] و بالذات کسی جز خداوند [[علیم]] نمیداند، ولی منافات ندارد برخی از آنها یا اجمالشان را [[انسانهای کامل]] و [[خازنان علم]] [[الهی]] همچون [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه طاهرین]] {{عم}} نیز بدانند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۳، ص۴۲۲؛ همو، معاد در قرآن، ج۴، ص۲۴۲.</ref>. | از نظر ایشان، مقصود از [[غیب]] در [[آیه]] مزبور، یا جنس و مطلق غیب است و همه غیبها را شامل میشود و یا خاص جریان [[معاد]] است که [[سیاق آیات]] ناظر بدان است، با توجه به این مطلب که [[آیات]] پیشین درباره [[قیامت]] و [[زمان]] برپایی آن میباشد. از این رو الف و لام «الغیب» خواه برای [[عهد]] یا برای جنس باشد، به هر صورت علم به قیامت داخل در مقصود است. در نتیجه از عمومات آیات و [[روایات]] میتوان [[استشهاد]] کرد که تفصیل قیامت را [[بالاصاله]] و بالذات کسی جز خداوند [[علیم]] نمیداند، ولی منافات ندارد برخی از آنها یا اجمالشان را [[انسانهای کامل]] و [[خازنان علم]] [[الهی]] همچون [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه طاهرین]] {{عم}} نیز بدانند<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مهربان، ج۳، ص۴۲۲؛ همو، معاد در قرآن، ج۴، ص۲۴۲.</ref>. | ||
[[علامه]] در ادامه برای [[اثبات]] مدعای خود ([[علم امام]] به قیامت) دلایلی اقامه کرده است | [[علامه]] در ادامه برای [[اثبات]] مدعای خود ([[علم امام]] به قیامت) دلایلی اقامه کرده است<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۹۱.</ref>. | ||
'''دلیل نخست''': انسانهای کاملی چون [[ائمه اطهار]] {{عم}} که در | '''دلیل نخست''': انسانهای کاملی چون [[ائمه اطهار]] {{عم}} که در مقام [[نورانیت]] بیش از یک [[نور]] نیستند، [[صادر اول]] و [[فیض]] نخستین خداوند متعالاند<ref>علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۵، ص۲۴: {{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} أَوَّلُ شَيْءٍ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى مَا هُوَ فَقَالَ نُورُ نَبِيِّكَ يَا جَابِرُ خَلَقَهُ اللَّهُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْهُ كُلَّ خَيْرٍ}}.</ref> و در بالاترین مرتبه وجودی قرار دارند. از این جهت هر چه در عین مرتبه آنها یا [[پایینتر]] قرار دارد، مشهود آنان است؛ زیرا معنا ندارد موجودی بر موجود دیگر اشراف وجودی داشته، ولی [[احاطه علمی]] به آن نداشته باشد. از این رو هر چه در عالم امکان وجود دارد (از جمله قیامت) با [[عنایت الهی]]، معلوم انسانهای کامل ([[معصومین]]) خواهد بود<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵.</ref>. | ||
'''دلیل دوم''': همه [[فرشتگان]] (از جمله فرشتگان [[مأمور]] [[قیامت]]) در پیشگاه [[انسان کامل]] که در [[حضرت آدم]] {{ع}} تجلی کرده است، [[خاضع]] و ساجدند<ref>{{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ}} «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۳۰.</ref> و انسان کامل [[معلم]] آنهاست<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ}} «فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز!» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>. بنابراین هر چه در قلمرو [[تدبیر]] و [[مأموریت]] [[ملائکه]] قرار دارد (از جمله قیامت) از حیطه [[علمی]] معلم آنها که | '''دلیل دوم''': همه [[فرشتگان]] (از جمله فرشتگان [[مأمور]] [[قیامت]]) در پیشگاه [[انسان کامل]] که در [[حضرت آدم]] {{ع}} تجلی کرده است، [[خاضع]] و ساجدند<ref>{{متن قرآن|فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ}} «آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۳۰.</ref> و انسان کامل [[معلم]] آنهاست<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ}} «فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز!» سوره بقره، آیه ۳۳.</ref>. بنابراین هر چه در قلمرو [[تدبیر]] و [[مأموریت]] [[ملائکه]] قرار دارد (از جمله قیامت) از حیطه [[علمی]] معلم آنها که مقام خاص انسان کامل است، خارج نخواهد بود<ref>عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵.</ref>. | ||
'''دلیل سوم''': در روایتی، [[امام صادق]] {{ع}} پس از سه بار [[سوگند]]، خود را [[اعلم]] از [[موسی و خضر]] {{عم}} معرفی نموده و علت این [[اعلمیت]] را [[علم به گذشته]]، [[آینده]] و چیزهایی که تا [[برپایی قیامت]] خواهد آمد، دانسته است. از منظر امام صادق {{ع}} آنها به گذشته [[علم]] داشتند، اما از آینده [[آگاه]] نبودند، در حالی که [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] {{عم}} چنین علمی را از [[رسول خدا]] {{صل}} به [[ارث]] بردهاند<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵: {{متن حدیث|... لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ {{عم}} أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وِرَاثَةً}}.</ref>. | '''دلیل سوم''': در روایتی، [[امام صادق]] {{ع}} پس از سه بار [[سوگند]]، خود را [[اعلم]] از [[موسی و خضر]] {{عم}} معرفی نموده و علت این [[اعلمیت]] را [[علم به گذشته]]، [[آینده]] و چیزهایی که تا [[برپایی قیامت]] خواهد آمد، دانسته است. از منظر امام صادق {{ع}} آنها به گذشته [[علم]] داشتند، اما از آینده [[آگاه]] نبودند، در حالی که [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] {{عم}} چنین علمی را از [[رسول خدا]] {{صل}} به [[ارث]] بردهاند<ref>شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۵: {{متن حدیث|... لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ {{عم}} أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وِرَاثَةً}}.</ref>. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۸۰: | ||
با توجه به اینکه برخی [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] مانند [[روایت]] [[خصال]] اموری<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۹۰: {{متن حدیث|قَالَ لِي أَبِي أَ لَا أُخْبِرُكَ بِخَمْسَةٍ لَمْ يُطْلِعِ اللَّهُ عَلَيْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}.</ref> را به عنوان [[غیب]] (از جمله [[علم به قیامت]]) برشمرده و [[علم]] به آن را فقط مخصوص [[خدای سبحان]] دانستهاند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>، اما روایات فراوانی از [[ائمه معصومین]] {{عم}} وارد شده است که آن ذوات [[نورانی]] از [[آینده]] خود و دیگران خبر دادهاند، چنان که زمان و مکان [[مرگ]] خویش و دیگران را مشخص کردهاند. بدین ترتیب باید اطلاق [[آیه]] و روایاتی مثال روایت خصال را [[مقید]] کرد. پس از شکسته شدن اطلاق [[آیه]] [[سوره لقمان]] و [[روایت]] [[خصال]] میتوان گفت [[علم]] به [[زمان]] [[برپایی قیامت]] نیز از اموری است که در صورت [[لزوم]] در [[اختیار انسان]] کامل [[معصوم]] قرار میگیرد. | با توجه به اینکه برخی [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] مانند [[روایت]] [[خصال]] اموری<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۹۰: {{متن حدیث|قَالَ لِي أَبِي أَ لَا أُخْبِرُكَ بِخَمْسَةٍ لَمْ يُطْلِعِ اللَّهُ عَلَيْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}.</ref> را به عنوان [[غیب]] (از جمله [[علم به قیامت]]) برشمرده و [[علم]] به آن را فقط مخصوص [[خدای سبحان]] دانستهاند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>، اما روایات فراوانی از [[ائمه معصومین]] {{عم}} وارد شده است که آن ذوات [[نورانی]] از [[آینده]] خود و دیگران خبر دادهاند، چنان که زمان و مکان [[مرگ]] خویش و دیگران را مشخص کردهاند. بدین ترتیب باید اطلاق [[آیه]] و روایاتی مثال روایت خصال را [[مقید]] کرد. پس از شکسته شدن اطلاق [[آیه]] [[سوره لقمان]] و [[روایت]] [[خصال]] میتوان گفت [[علم]] به [[زمان]] [[برپایی قیامت]] نیز از اموری است که در صورت [[لزوم]] در [[اختیار انسان]] کامل [[معصوم]] قرار میگیرد. | ||
بنابر مطالب مذکور، در [[اندیشه]] [[علامه جوادی آملی]]، اموری چون [[علم امام معصوم]] به [[حوادث آینده]] و زمان [[شهادت]] خود، علم به ضمایر و [[بواطن]] افراد، [[علم به غیب]] [[ارض]] و [[سماء]] و [[علم به قیامت]] از مصادیق «[[علم غیب]]» شمرده میشوند که همه تحت اشراف [[علمی]] [[امام]] معصوم است | بنابر مطالب مذکور، در [[اندیشه]] [[علامه جوادی آملی]]، اموری چون [[علم امام معصوم]] به [[حوادث آینده]] و زمان [[شهادت]] خود، علم به ضمایر و [[بواطن]] افراد، [[علم به غیب]] [[ارض]] و [[سماء]] و [[علم به قیامت]] از مصادیق «[[علم غیب]]» شمرده میشوند که همه تحت اشراف [[علمی]] [[امام]] معصوم است<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۹۲-۹۶.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:علم غیب]] | |||
[[رده:علم غیب | |||
[[رده:مدخل برگرفته از پرسمان]] | [[رده:مدخل برگرفته از پرسمان]] |