ذوالفضل (اسم الهی): تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
[[مفسران]] در این باره که آیا نعمتهای مادی، معنوی و اخروی، [[فضل خدا]] به [[حساب]] میآیند یا اینکه همه آنها یا بخشی از آنها [[استحقاق]] [[بندگان]] است، بر یک نظر نیستند. در این زمینه مباحث گستردهای در ذیل مبحث [[ثواب اعمال]] شکل گرفته است.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی]] و [[سید علی ساداتفخر|ساداتفخر]]، [[ذوالفضل (مقاله)|مقاله «ذوالفضل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص ۳۷۳.</ref>. | [[مفسران]] در این باره که آیا نعمتهای مادی، معنوی و اخروی، [[فضل خدا]] به [[حساب]] میآیند یا اینکه همه آنها یا بخشی از آنها [[استحقاق]] [[بندگان]] است، بر یک نظر نیستند. در این زمینه مباحث گستردهای در ذیل مبحث [[ثواب اعمال]] شکل گرفته است.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی]] و [[سید علی ساداتفخر|ساداتفخر]]، [[ذوالفضل (مقاله)|مقاله «ذوالفضل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص ۳۷۳.</ref>. | ||
==[[تفضل الهی]] و [[ثواب اعمال]]== | |||
[[متکلمان]] غالباً [[فضل الهی]] را در ذیل موضوع ثواب اعمال و تبیین استحقاقی بودن یا تفضّلی بودن [[پاداش]] مطرح کردهاند. [[مفسران]] نیز در آثار خود به مناسبت [[آیات]] به این بحث پرداختهاند. در پاسخ به این [[پرسش]] که آیا انجام دهنده [[تکالیف الهی]] [[استحقاق]] پاداش دارد یا نه، [[عالمان]] [[مسلمان]] بر یک نظر نیستند: بیشتر [[متکلمان معتزله]]<ref>شرح الاصول الخمسه، ص۴۱۳ـ۴۱۵.</ref> مانند [[ابوعلی]] و [[ابوهاشم]]<ref>مصطلحات علم الکلام الاسلامی، ج۱، ص۴۱۵.</ref> و بسیاری از [[متکلمان امامیه]] همچون [[سید مرتضی]]<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۷۷ـ۲۷۶.</ref> و [[خواجه نصیرالدین طوسی]]<ref>تلخیص المحصل، ص۳۰۱.</ref> برآناند که چنین شخصی که [[سختیها]] و رنجهای [[تکلیف]] را [[تحمل]] کرده و [[طاعت خدا]] را به جا آورده، مستحق [[ثواب]] بوده و بر [[خدا]] لازم است به او پاداش دهد وگرنه به او [[ستم]] کرده است. اغلب [[معتزله]] برآناند که در مفهوم ثواب، استحقاق نهفته است؛ از این رو «ابتدا به ثواب» (ثواب بدون استحقاق) جایز نیست و طبعا ثواب به این معنا از فضل الهی که بدون استحقاق است متمایز میشود. [[طوسی]]<ref>الاقتصاد، ص۶۵.</ref>، [[طبرسی]] و شماری دیگر از مفسران که قائل به استحقاق ثواباند، فضل الهی در [[آیه]] {{متن قرآن|لِيَجْزِىَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ مِن فَضْلِهِۦٓ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلْكَـٰفِرِينَ}}<ref>«تا (خداوند) به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند از بخشش خویش پاداش دهد؛ بیگمان او کافران را دوست نمیدارد» سوره روم، آیه ۴۵.</ref> را، افزون بر مقدار استحقاق میدانند که این زیادی پس از اعطای ثواب به آنها داده میشود<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۸۱.</ref>. طوسی افزون بر [[استدلال عقلی]] بر استحقاقی بودن ثواب به آیات فراوانی از جمله آیه ۵۷ [[آلعمران]]: {{متن قرآن|وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّـٰلِمِينَ}}<ref>«و امّا پاداش آنان را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند تمام خواهد داد و خداوند ستمکاران را دوست نمیدارد» سوره آلعمران، آیه ۵۷.</ref> استناد کرده است. او «توفی در [[اجر]]» را به [[مساوات]] در اندازه [[استحقاق]] معنا کرده است. به گفته او دادن [[ثواب]] بیش از اندازه استحقاق به عنوان ثواب عمل جایز نیست، گرچه بر اساس [[تفضل]] جایز است<ref>التبیان، ج۲، ص۴۸۰.</ref>. [[اشاعره]] با این مبنا که هیچ امری را نمیتوان بر [[خدا]] [[الزام]] کرد و [[فضل الهی]] تحت ضابطه بشری قرار نمیگیرد، همه [[پاداشهای الهی]] را [[تفضّل]] میدانند که به هر کس بخواهد میدهد. از نظر اشاعره هیچ کس بر [[خداوند]] هیچ حقی ندارد و آنچه خداوند انجام دهد [[عدل]] است، حتی اگر در برابر [[طاعت]] ثواب ندهد، گرچه [[عادت]] [[الهی]] بر آن است که در برابر طاعت ثواب [[عنایت]] کند. البته این ثواب، فضل الهی است که خداوند به آن [[وعده]] داده و به وعده خود عمل میکند، بدون اینکه بر او [[واجب]] باشد<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.</ref>. [[ابوالقاسم بلخی]] و برخی [[معتزله بغداد]] و نیز برخی از [[عالمان شیعه]] بدون پذیرش مبانی اشاعره قائل به تفضلی بودن [[ثواب اعمال]] شدهاند. به نظر بلخی چه بسا خداوند [[طاعات]] را در برابر [[شکر]] نعمتهای [[دنیوی]] مقرر کرده باشد. در این صورت ثواب [[اخروی]] خداوند چیزی جز [[جود]] و تفضل نخواهد بود<ref>شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۳۳۴.</ref>. [[شیخ مفید]] نیز ثواب های اخروی و نعمتهای [[بهشت]] را بر اساس [[تفضل الهی]] میداند. از نظر او نعمتهایی که خداوند در [[دنیا]] به [[صالحان]] داده است پاداشی برای انجام [[تکالیف]] از سوی آنان است و طبعا بهشت بر اساس فضل الهی به آنان داده میشود<ref>تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۰۴.</ref>. به نظر [[شیخ صدوق]] [[بهشتیان]] بر اساس تفضل الهی وارد بهشت میشوند؛ زیرا گستردگینعمتهای الهی در بهشت به اندازهای است که همسنگ با [[اعمال]] دنیوی آنها نیست و خداوند اگر چه [[عادل]] است، تعامل او با [[بندگان]] بر اساس تفضل است. او با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَن جَآءَ بِٱلْحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمیبینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.</ref> اقتضای [[عدل]] [[خدا]] را [[پاداش]] بدون اضافه میداند نه پاداش ۱۰ برابر<ref>الاعتقادات، ص۶۹.</ref>. [[علامه طباطبایی]] نیز قائل به تفضّلی بودن پاداش است، بیآنکه همانند [[شیخ صدوق]] مراتب و گستردگی پاداشهای [[بهشتی]] را دلیل [[تفضل]] بداند یا همچون [[شیخ مفید]] نعمتهای [[دنیوی]] را در برابر [[اعمال صالح]] لحاظ کند و در نتیجه نعمتهای [[اخروی]] را تفضل بداند. وی در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|لِيَجْزِىَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ مِن فَضْلِهِۦٓ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلْكَـٰفِرِينَ}}<ref>«تا (خداوند) به کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند از بخشش خویش پاداش دهد؛ بیگمان او کافران را دوست نمیدارد» سوره روم، آیه ۴۵.</ref> میکوشد میان [[جزا]] که در مقابل چیزی داده میشود و بین فضل که بدون مقابل و [[استحقاق]] اعطا میشود، سازگاری ایجاد کند. از نظر [[علامه]] [[نیکوکاران]] خود و اعمالشان بدون هیچ قید و شرطی، [[ملک]] [[خداوند]] هستند، پس از خود چیزی ندارند تا در برابر دادن آن به خداوند، سزاوار پاداش گردند، بنابراین هر پاداشی که به آنان داده میشود تنها بر اساس فضل خداست. خدای متعالی به سبب شدت فضل و رحمتش به [[بندگان]] [[صالح]]، با آنکه خود مالک آنان و اعمالشان است، با تعبیر «[[جزاء]]» آنان را مالک اعتبار کرده و [[بهشت]] و [[مقام قرب]] را، پاداشی در برابر اعمالشان قرار داده است. در نظر گرفتن چنین حقی برای بندگان و اعمالشان خود فضل دیگری از سوی خداوند است. به نظر علامه منشأ این فضل، محبّتی است که خدا به بندگان [[مؤمن]] و [[نیکوکار]] خود دارد و البته بندگان نیز [[پروردگار]] خود را [[دوست]] دارند و از همین رو از او [[پیروی]] میکنند. علامه جمله {{متن قرآن|إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلْكَـٰفِرِينَ}} (دوست نداشتن [[کافران]] و [[دوست داشتن]] [[مؤمنان]]) را تعلیلی برای اعطای پاداش تفضّلی به مؤمنان دانسته و کافران را از این فضل [[محروم]] میداند<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۹۸.</ref>. بر پایه همین دیدگاه، برخی [[مفسران]] [[اعتقاد]] به تفضلی بودن [[پاداش اعمال]] را اقتضای [[باور]] به مراتب بالای [[توحید]] دانستهاند؛ زیرا اگر [[انسان]] در شأنی از [[شئون]] یا مرحلهای از مراحل، چیزی را برای خود دید، با توحید [[ناب]] سازگاری ندارد و بر این اساس جایی برای بحث [[کلامی]] استحقاقی بودن یا تفضلی بودن پاداش اعمال نمیماند و همه [[پاداشها]] به [[فضل الهی]] است و کسی که [[توفیق]] عمل خیری مییابد باید [[خدا]] را به [[پاس]] این توفیق بستاید<ref>تسنیم، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. از [[آیه]] ۲۱ [[نور]]<ref>{{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّبِعُوا۟ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيْطَـٰنِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيْطَـٰنِ فَإِنَّهُۥ يَأْمُرُ بِٱلْفَحْشَآءِ وَٱلْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًۭا وَلَـٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّى مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ}} «ای مؤمنان! گامهای شیطان را پی نگیرید و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.</ref> نیز استفاده میشود که هر فیضی که از خدا به انسان میرسد، تنها از فضل و [[رحمت]] خداست و از انسان به [[استقلال]] کاری ساخته نیست تا [[استحقاق]] داشته باشد، بلکه او تنها آینهدار [[جمال]] [[فیض]] [[حق]] است<ref>تسنیم، ج۵، ص۱۱۵.</ref>: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ ٱللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًۭا}}<ref>سوره نور، آیه ۲۱.</ref>. در این صورت تعبیرهاییمانند دادن [[اجر]] در برابر [[اعمال]] تنها برای [[تشویق]] است نه بیان استحقاق؛ زیرا معنا ندارد که انسان برای خود کار کند و از خدا [[اجرت]] بگیرد<ref>تسنیم، ج۱۰، ص۱۲۶.</ref>. با این رویکرد هیچ کس با [[اطاعت]] [[اوامر الهی]] از [[خداوند]] طلبکار نمیشود؛ زیرا این اطاعت به [[سود]] خود انسان و برای نیل او به [[کمال معنوی]] است<ref>تسنیم، ج۱۹، ص۴۲۲ـ۴۲۳.</ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی]] و [[سید علی ساداتفخر|ساداتفخر]]، [[ذوالفضل (مقاله)|مقاله «ذوالفضل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص ۳۷۴.</ref>. | |||
==[[تفضل الهی]] و نظریه عوض== | |||
شایان ذکر است که [[متکلمان]] در ضمن بررسینظریه عوض به مناسبت از تفضل الهی نیز بحث کرده و به آیاتی از [[قرآن کریم]] استناد کردهاند. بر اساس این نظریه [[انسان]] و سایر جانداران در [[زندگی]] دچار رنجهایی مانند [[نقص]] در [[خلقت]] میشوند که خود در پیدایش آن نقشی نداشتهاند. از این [[رنجها]] به «[[آلام]] ابتدایی» تعبیر میشود. بیشتر [[متکلمان معتزله]] و [[امامیه]] تمام آلام ابتدایی منسوب به [[خدا]] را در صورت داشتن عوض و اعتبار ([[عبرتآموزی]]) جایز و [[نیکو]] و جانداران را مستحق دریافت عوض دانستهاند؛ ولی برخی [[متکلمان امامیه]] مانند [[شیخ مفید]] پرداخت عوض را افزون بر [[عدل الهی]] به [[فضل الهی]] نیز مستند کردهاند. به گفته او از آنجا که [[خداوند]]، [[کریم]]، [[جواد]]، متفضل و [[رحیم]] است جزای بر [[اعمال]] و عوض بر آلام ابتدایی را ضمانت کرده و بر پایه [[تفضل]] خویش افزون بر آن ضمانت را [[وعده]] داده است<ref>اوائل المقالات، ص۱۰۳.</ref>. برخی معاصران با استناد به [[آیه]] «و عَسی اَن تَکرَهُوا شَیئا و هُوَ خَیرٌ لَکُم» آلام ابتداییرا برای انسان همانند داروی تلخ [[طبیب]] و [[تأدیب]] [[کودک]] دانستهاند که گرچه در نگاه ظاهر تلخ و [[ظالمانه]] به نظر میرسد، در [[حقیقت]] [[نعمت]] است و از این رو هر گونه جبران از سوی خدا فقط تفضل الهی است<ref>کلم الطیب، ص۱۳۳.</ref>. شایان ذکر است که متکلمان و [[مفسران]] در مبحث [[قبول توبه]] نیز از تفضل الهی سخن گفتهاند: [[معتزله]] بر پایه [[اعتقاد]] به [[حسن و قبح عقلی]] قبول توبه را بر خداوند [[واجب]] و عدم قبول آن را [[قبیح]] میدانند. در مقابل، [[اشاعره]] قبول توبه را تفضل الهی میدانند<ref>التفسیر الکبیر، ج۳، ص۴۶۸.</ref>. بزرگان امامیه همچون [[شیخ طوسی]]<ref>الاقتصاد، ص۱۲۴.</ref> و [[علامه حلی]]<ref>معارج الفهم، ص۵۸۷ـ۵۸۹.</ref> به رغم پذیرش حسن و قبح عقلی [[پذیرش توبه]] را تفضل میدانند، با این [[حال]] از نظر آنان پذیرش توبه بر خداوند واجب است؛ زیرا خدا بر اساس فضل و [[احسان]]، [[وعده]] [[پذیرش توبه]] [[بندگان]] را در آیاتی مانند ۱۷ [[نساء]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا ٱلتَّوْبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَـٰلَةٍۢ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍۢ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ يَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًۭا}} «(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام میدهند سپس زود توبه میکنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را میپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref> داده و [[خلف وعده]] بر [[خداوند]] محال است<ref>تسنیم، ج۱۸، ص۵۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]] نیز [[وجوب]] پذیرش توبه را بر [[خدا]] به دلیل [[وعده الهی]]<ref>المیزان، ج۴، ص۲۳۸.</ref> و طبعا براساس [[تفضل]] میداند.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی]] و [[سید علی ساداتفخر|ساداتفخر]]، [[ذوالفضل (مقاله)|مقاله «ذوالفضل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص ۳۷۶.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |