الهام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پرسش وابسته
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
در [[علم اخلاق]]، ضمن بحث از انواع [[رذایل]] متعلق به قوّه عاقله<ref>جامع السعادات، ص ۱۴۲ـ ۱۶۶ و معراج السعاده، ص ۸۵ـ ۸۹.</ref> و شرح عجائب [[قلب]] و [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[قلب]] به وسیله [[وسواس]]<ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲ـ ۴۵.</ref> به بحث از [[الهام]] پرداختهاند<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۹۶-۴۰۲</ref>. | در [[علم اخلاق]]، ضمن بحث از انواع [[رذایل]] متعلق به قوّه عاقله<ref>جامع السعادات، ص ۱۴۲ـ ۱۶۶ و معراج السعاده، ص ۸۵ـ ۸۹.</ref> و شرح عجائب [[قلب]] و [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[قلب]] به وسیله [[وسواس]]<ref>احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲ـ ۴۵.</ref> به بحث از [[الهام]] پرداختهاند<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۹۶-۴۰۲</ref>. | ||
== تفاوت الهام با [[وحی]] == | |||
الهام، یکی از مصادیق [[وحی]] به معنای عام آن است. اما تفاوت آن با [[وحی]] به معنای خاص "[[وحی]] [[نبوّت]]" در چند چیز است: | |||
# شخصی که به او الهام میشود نمیداند از کجا و به چه وسیلهای به او الهام شده است به خلاف [[وحی]]<ref>الشواهد الربوبیه، ص۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰ ۲۱ و کیمیاء السعادة، ص ۱۰۴.</ref>. | |||
# الهام، گاهی بدون واسطۀ موجودی از موجودات و از[ارتباط خاصی که [[خداوند]] با اشیاء دارد حاصل میشود، ولی [[وحی]] از طریق [[ملائکه]] و [[شهود]] [[فرشتگان]] بر [[پیامبر]] افاضه میشود، به همین جهت، [[احادیث]] قدسیه را با آنکه [[کلام]] [[حق]] است [[وحی]] نمیدانند<ref>شرح مقدمه قیصری، ۵۹۰؛ شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶؛ کیمیاء السعادة، ص ۱۰۵.</ref>. از طرف دیگر، مطابق [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.</ref> یکی از اقسام [[وحی]] بر [[انبیاء]]، [[وحی]] بدون واسطه [[فرشته]] است<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۷۳ـ ۷۵.</ref>. | |||
# فرق دیگر آنکه [[وحی]]، از اقسام کشف شهود و متضمن [[کشف]] [[معنوی]] است، چون [[وحی]] گاهی از طریق تمثل [[فرشته]] به صورتی از صور و معانی بر [[نبیّ]] عرضه میشود، ولی الهام، [[کشف]] [[معنوی]] صِرف بدون [[مکاشفه]] [[شهودی]] است. | |||
# فرق چهارم آنکه [[وحی]] از [[خواص]] [[نبوت]] است و [[تبلیغ]]، از شرایط آن است، ولی الهام از [[خواص]] اهل ولایت بوده و شرط [[تبلیغ]] به دیگران در آن نیست<ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.</ref>. | |||
# فرق پنجم آنکه واضح بودن [[وحی]] زیادتر از الهام است<ref>علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۹۶-۴۰۲</ref> | |||
ابو البقاء در فرق بین [[وحی]] و الهام میگوید: الهام نوعی [[کشف]] [[معنوی]] است، در حالی که [[وحی]]، [[کشف]] [[شهودی]] است که متضمن [[کشف]] [[معنوی]] است؛ چراکه [[وحی]] با مشاهده [[فرشته]] و شنیدن سخن او حاصل میشود. [[وحی]] از [[خواص]] [[نبوت]] است در حالی که الهام اعم است<ref>ر.ک: رسائل شاه نعمت الله ولی، ج ۳، ص ۱۸۱؛ فرهنگ نوربخش «اصطلاحات تصوف»، جواد نوربخش، تهران (ناشر: مؤلف)، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش، ج ۴، ص ۲۲۲.</ref>. | |||
باید گفت که رابطه الهام و [[وحی]] ـ به معنای لغوی آن ـ عام و خاص مطلق است؛ یعنی [[وحی]] عام و الهام خاص است، به عبارت دیگر الهام به وحیی اختصاص دارد که به صورت القاء در [[قلب]] است. اما [[وحی]] و الهام نسبت به معانی خاص [[وحی]] (آنچه که به عنوان [[وحی]] [[نبوت]] بر [[انبیاء]] نازل میشود) دو چیزِ متفاوت هستند. الهام القای معنا در [[قلب]] است و حال آنکه [[وحی]] [[کلام خدا]] است که بدون هیچگونه ابهامی توسط فرشته وحی به شخص [[پیامبر]] [[ابلاغ]] میشود. | |||
[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] در بیان عدم شفافیت الهام و فرق بین الهام و [[وحی]] میگوید: "گاهی الهاماتی به افراد میشود بدون آنکه خود فرد هم علتش را بفهمد. [[انسان]] همینقدر میبیند که یکدفعه در دلش چیزی را میفهمد، [[احساس]] میکند یک چیزی را [[درک]] کرد بدون آنکه بفهمد آن چیست، این خودش یک نوع القاء و یک نوع الهام است. میگویند فرق لغوی الهام با [[وحی]] در این است که [[انسان]] در الهام مستشعر به مَبدئش نیست<ref>مجموعۀ آثار، مرتضی مطهری، قم، صدرا، ج ۴، ص ۴۰۵ ـ ۶.</ref>. | |||
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آن است که گرچه در تعریف الهام گفته شده است که منشأ [[الهی]] دارد و [[انسان]] را به [[کار خیر]] [[دعوت]] میکند ـ در مقابل [[وسوسه]] که از القائات [[شیطانی]] است و [[انسان]] را به [[شر]] [[دعوت]] میکند ـ اما گاهی ما در خیر یا [[شر]] بودن عمل یا نظری که به ما القا شده است تردید داریم؛ یعنی در واقع نمیدانیم آنچه به [[قلب]] ما القا شده الهام است یا [[وسوسه]]. به دیگر سخن، گاه به [[قلب]] ما القا میشود که عملی را انجام دهیم یا ایدهای را بپذیریم در حالی که به [[درستی]] یا نادرستی آن [[علم]] و [[یقین]] نداریم. ناگهان به [[قلب]] ما القا میشود که به آن عمل دست بزنیم یا نظری را بپذیریم، در چنین صورتی نمیتوان گفت که آیا این القا، الهامی [[الهی]] است یا وسوسهای [[نفسانی]] و [[شیطانی]]. همانطور که در متون دینی هم آمده است: {{متن حدیث|إِنَ لِلْمَلَكِ لَمَّةً وَ لِلشَّيْطَانِ لَمَّةً}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ماده دهم.</ref>. | |||
بنابراین الهام میتواند منشأ [[الهی]] یا [[نفسانی]] و یا حتی منشأ [[شیطانی]] داشته باشد<ref>البته این در جایی است که کار در حقیقت شرّ است ولی ما به خیر یا شرّ بودن آن آگاهی کامل نداریم.</ref>. با این همه برای تشخیص [[الهامات]] رحمانی از وسوسههای [[شیطانی]] معیارهای [[عقلی]] و [[شرعی]] نیز میتواند کارساز باشد. در [[کشف]] المحجوب هجویری آمده است که: وقتی شیخ ابو سعید از [[نیشابور]] قصد [[طوس]] داشت و اندر آن [[عقبه]]، سخت سرد بود و پایش اندر موزه میفسرد، درویشی گفت: من [[اندیشه]] کردم که این فوطه<ref>فوطه، معرب فوته است و فوته به معنای دستار میباشد. ر. ک: فرهنگ فارسی، محمد معین، تهران، مؤسسۀ انتشارات امیركبیر، ۱۳۷۸ش، چاپ سیزدهم، ج ۲، ص ۲۵۸۳؛ لغتنامۀ دهخدا، علی اكبر دهخدا، مؤسسۀ انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش، چاپ دوم، ج ۱۱، ص ۱۷۲۳۳.</ref> به دو نیم کنم و در پایش پیچم، دلم نداد که فوطه سخت [[نیکو]] بود. چون به [[طوس]] آمدیم اندر مجلس از وی سؤال کردم که شیخ ما را فرقی کند میان [[وسواس]] [[شیطانی]] و الهام [[حق]]، گفت: الهام آن بُوَد که تو را گفتند فوطه پاره کن تا پای بوسعید سردی نیابد، [[وسواس]] آنکه تو را منع کرد<ref>مجید نوربخش، فرهنگ نوربخش، ج۴، ص۲۲۵.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref> | |||
== پرسش وابسته == | == پرسش وابسته == |