آیه اهل ذکر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>. | {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>. | ||
در این [[آیه شریفه]]، [[خداوند]] بعد از بیان قاعده کلی ارسال [[انبیاء]] {{عم}} جهت تبیین [[شرایع]]، به اصل عقلایی | در این [[آیه شریفه]]، [[خداوند]] بعد از بیان قاعده کلی ارسال [[انبیاء]] {{عم}} جهت تبیین [[شرایع]]، به اصل عقلایی «رجوع [[جاهل]] به عالم» اشاره مینماید. آیه شریفه میفرماید که اگر شما از [[عوالم غیب]] و [[آینده]] خودتان در [[قیامت]] و [[بهشت]] یا [[دوزخ]] خبر ندارید، [[عقل]] [[حکم]] میکند که به [[عالمان]] در این امور مراجعه کنید. سپس در ادامه، به معرفی این عالمان پرداخته و آنها را به عنوان «[[اهل الذکر]]» معرفی مینماید؛ با این توضیح که [[اهل ذکر]] کسانی هستند که میتوانند [[شریعت الهی]] و معارف و [[احکام]] او را، آن چنان که [[مطابق واقع]] است و مرضیّ [[رضای الهی]] است، تبیین نمایند. بدیهی است که این گروه [[عالمان دین]] که بیان آنان بیان [[پروردگار]] است، تنها میتوانند شخصیتهای معصومی باشند که [[علم]] وعصمت آنان از سوی پروردگار [[تأیید]] شده است. چنین خصوصیتی در [[امّت]] خاتم، تنها در [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{عم}} بعد از [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} تجلّی یافته است.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۵۱.</ref> | ||
[[استدلال]] در این [[آیه]]، بر محور اصل عقلایی «[[ضرورت]] | [[استدلال]] در این [[آیه]]، بر محور اصل عقلایی «[[ضرورت]] رجوع [[جاهل]] به عالم» است؛ با این تفاوت که چون در [[سیاق آیات]] قبل، سخن از [[غفلت]] [[انسان]] و [[نسیان]] [[ذکر الهی]] است و [[انبیاء الهی]] {{عم}} مذکّر انسان در [[معارف فطری]] او هستند، از آن اصل [[عقلی]]، به «[[وجوب]] مراجعه به [[اهل ذکر]]» تعبیر شده است. طبعاً لازمه این امر، وجود ویژگیهایی خاص در اهل ذکر است که آنان را فراتر از انسانهای معمولی قرار داده است. | ||
== اصل عقلایی رجوع جاهل به عالم == | == اصل عقلایی رجوع جاهل به عالم == | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
چنین جهلی اگر تنها در [[امور دنیوی]] باشد، [[قبح]] عقلی دارد. از منظر عقلا، عدم رجوع به عالم و باقی ماندن در ورطه جهل [[قبیح]] است و خطرات [[دنیوی]] خاص خود را دارد. هر مقدار که تبعات چنین جهلی خطرناکتر باشد، ضرورت رجوع به عالم و [[تبعیّت]] از [[دستورات]] او لازمتر است. مثلاً اگر کسی [[بیمار]] شود و به واسطه عدم رجوع به پزشک دچار آسیبهای مختصرگردد، عقلای [[جامعه]] او را [[سرزنش]] میکنند؛ اما اگر [[کودکی]] دچار [[بیماری]] خطرناکی شود که [[جان]] او را [[تهدید]] میکند و [[والدین]] به واسطه عدم رجوع به پزشک فرزند خردسالشان را از دست بدهند، حتی اگر به شدت هم پشیمان شوند و [[تأسف]] و عذرخواهی فراوان نمایند، هیچ کس خطای آنان را نمیبخشد و مسؤلیت [[مرگ]] [[کودک]] را مستقیماً متوجه آنان میداند؛ تا به آنجا که اگر گفته شود فلان شخص به واسطه جهلش موجب [[هلاکت]] فرزندش گردید، سخنی به گزاف نیست. | چنین جهلی اگر تنها در [[امور دنیوی]] باشد، [[قبح]] عقلی دارد. از منظر عقلا، عدم رجوع به عالم و باقی ماندن در ورطه جهل [[قبیح]] است و خطرات [[دنیوی]] خاص خود را دارد. هر مقدار که تبعات چنین جهلی خطرناکتر باشد، ضرورت رجوع به عالم و [[تبعیّت]] از [[دستورات]] او لازمتر است. مثلاً اگر کسی [[بیمار]] شود و به واسطه عدم رجوع به پزشک دچار آسیبهای مختصرگردد، عقلای [[جامعه]] او را [[سرزنش]] میکنند؛ اما اگر [[کودکی]] دچار [[بیماری]] خطرناکی شود که [[جان]] او را [[تهدید]] میکند و [[والدین]] به واسطه عدم رجوع به پزشک فرزند خردسالشان را از دست بدهند، حتی اگر به شدت هم پشیمان شوند و [[تأسف]] و عذرخواهی فراوان نمایند، هیچ کس خطای آنان را نمیبخشد و مسؤلیت [[مرگ]] [[کودک]] را مستقیماً متوجه آنان میداند؛ تا به آنجا که اگر گفته شود فلان شخص به واسطه جهلش موجب [[هلاکت]] فرزندش گردید، سخنی به گزاف نیست. | ||
اگر قباحت عدم مراجعه به عالم در امور دنیوی، که حداکثر ضرر آن از دست رفتن [[عمر]] چند ده ساله دنیوی است، تا به این حد روشن است، [[بدیهی]] است که باقی ماندن در [[جهل]] و عدم مراجعه به عالم در [[امور دینی]]، به مراتب قبیحتر است و [[ضرورت]] | اگر قباحت عدم مراجعه به عالم در امور دنیوی، که حداکثر ضرر آن از دست رفتن [[عمر]] چند ده ساله دنیوی است، تا به این حد روشن است، [[بدیهی]] است که باقی ماندن در [[جهل]] و عدم مراجعه به عالم در [[امور دینی]]، به مراتب قبیحتر است و [[ضرورت]] رجوع به عالم و [[تبعیت]] از [[دستورات]] او عقلاً [[واجب]] تر؛ چراکه خطر جهل به آنها، مساوی با [[هلاکت]] [[ابدی]] وعذابی است که هرگز قابل [[قیاس]] با خطرات و [[مهالک]] [[دنیوی]] نیست<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۶۱.</ref>. | ||
=== [[اتمام حجّت]] با [[انسان]] === | === [[اتمام حجّت]] با [[انسان]] === | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
[[خداوند]] در این [[آیه]] نیز به خصوصیات [[حجج الهی]] {{عم}} اشاره میفرماید که آنان مردانی بودند صاحب [[وحی]] و مرتبط با [[عالم غیب]] و مخاطب به خطابات [[الهی]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}}. [[بدیهی]] است که در چنین سیاقی، خطاب به همه [[انسانها]] بفرماید: «پس چرا به [[حکم عقل]] که در همه [[امور دنیوی]] جاری میکنید و آنچه را نمیدانید از اهلش سؤال میکنید (تا مبادا خللی به جریان [[زندگی]] دنیویتان وارد شود)، در [[امور اخروی]] نیز عمل نمیکنید و به این اصل گردن نمینهید و از آگاهان به عالم غیب درباره [[آینده]] خود و [[راز]] و رمز [[خوشبختی]] یا [[بدبختی]] در آن عالم -که موطن اصلی شما است- سؤال نمیکنید؟!» لذا میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۶۲.</ref>. | [[خداوند]] در این [[آیه]] نیز به خصوصیات [[حجج الهی]] {{عم}} اشاره میفرماید که آنان مردانی بودند صاحب [[وحی]] و مرتبط با [[عالم غیب]] و مخاطب به خطابات [[الهی]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}}. [[بدیهی]] است که در چنین سیاقی، خطاب به همه [[انسانها]] بفرماید: «پس چرا به [[حکم عقل]] که در همه [[امور دنیوی]] جاری میکنید و آنچه را نمیدانید از اهلش سؤال میکنید (تا مبادا خللی به جریان [[زندگی]] دنیویتان وارد شود)، در [[امور اخروی]] نیز عمل نمیکنید و به این اصل گردن نمینهید و از آگاهان به عالم غیب درباره [[آینده]] خود و [[راز]] و رمز [[خوشبختی]] یا [[بدبختی]] در آن عالم -که موطن اصلی شما است- سؤال نمیکنید؟!» لذا میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۶۲.</ref>. | ||
=== تعلیل [[ضرورت]] | === تعلیل [[ضرورت]] رجوع به [[اهل الذکر]] در آیه === | ||
مقدم آمدن جواب شرط بر جمله شرطیّه در آیه مورد بحث، اولاً تأکید بر سؤال از [[اهل ذکر]] است؛ یعنی فقط و فقط آنانند که میتوانند شما را از [[جهل]] و [[نگرانی]] نسبت به آینده خودتان در [[قیامت]] [[نجات]] دهند. ثانیاً، جمله شرط در [[مقام]] تعلیل برای جزای شرط است؛ به این ترتیب که: {{عربی|إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ... فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ}}. یعنی [[جهل و نادانی]] شما، خود به حکم عقل دلیلی است بر اینکه از اهل ذکر و دانایان به [[علم الهی]] -که دائماً [[ذاکر]] حقاند- از [[راه و رسم]] متذکر شدن و نحوه رسیدن به مقام ذکر سؤال کنید. از آنجا که همه انسانها، جز اولیای [[معصوم]] الهی {{عم}}، نسبت به عالم غیب [[جاهل]] هستند، پس رجوع همه انسانها در همه ادوار و زمانها به اهل ذکر، [[واجب عقلی]] و در نتیجه [[شرعی]] است و عدم رجوع به آنها، برابر با افتادن به ورطه [[غفلت]] از ذکر و در نتیجه، [[کفر]] و [[شرک]] به [[حق]] و [[هلاکت]] [[ابدی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۶۳.</ref> | مقدم آمدن جواب شرط بر جمله شرطیّه در آیه مورد بحث، اولاً تأکید بر سؤال از [[اهل ذکر]] است؛ یعنی فقط و فقط آنانند که میتوانند شما را از [[جهل]] و [[نگرانی]] نسبت به آینده خودتان در [[قیامت]] [[نجات]] دهند. ثانیاً، جمله شرط در [[مقام]] تعلیل برای جزای شرط است؛ به این ترتیب که: {{عربی|إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ... فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ}}. یعنی [[جهل و نادانی]] شما، خود به حکم عقل دلیلی است بر اینکه از اهل ذکر و دانایان به [[علم الهی]] -که دائماً [[ذاکر]] حقاند- از [[راه و رسم]] متذکر شدن و نحوه رسیدن به مقام ذکر سؤال کنید. از آنجا که همه انسانها، جز اولیای [[معصوم]] الهی {{عم}}، نسبت به عالم غیب [[جاهل]] هستند، پس رجوع همه انسانها در همه ادوار و زمانها به اهل ذکر، [[واجب عقلی]] و در نتیجه [[شرعی]] است و عدم رجوع به آنها، برابر با افتادن به ورطه [[غفلت]] از ذکر و در نتیجه، [[کفر]] و [[شرک]] به [[حق]] و [[هلاکت]] [[ابدی]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۶۳.</ref> | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
=== ضرورت [[علم]] و [[عصمت]] و اهتداء به [[هدایت]] الهیِ [[اهل ذکر]] === | === ضرورت [[علم]] و [[عصمت]] و اهتداء به [[هدایت]] الهیِ [[اهل ذکر]] === | ||
برهان بر این مطلب را چنان که در طیّ بیان ملازمات [[استدلال]] اشاره شد، با [[حدّ وسط]] قرار دادن [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> بیان مینماییم و میگوییم: | برهان بر این مطلب را چنان که در طیّ بیان ملازمات [[استدلال]] اشاره شد، با [[حدّ وسط]] قرار دادن [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> بیان مینماییم و میگوییم: | ||
اگر اهل ذکر غیرمعصوم باشد ([[ناآگاه]] به [[عالم غیب]] و غیرمهتدی به [[هدایت الهی]] و [[جاهل]] به [[حقیقت قرآن]])، آن گاه [[خداوند]] با امر به | اگر اهل ذکر غیرمعصوم باشد ([[ناآگاه]] به [[عالم غیب]] و غیرمهتدی به [[هدایت الهی]] و [[جاهل]] به [[حقیقت قرآن]])، آن گاه [[خداوند]] با امر به رجوع به آنان، امر به [[گناه]] نموده است ([[امت]] را به مرجعی که [[حجّت الهی]] نیست و احتمال گناه در او میرود و یا جاهل به [[دین]] است ارجاع داده و امر به [[اطاعت]] از او نموده است)؛ | ||
و لکن خداوند هرگز امر به گناه نمیکند. با [[نفی]] [[تالی]]، مقدّم نیز منتفی است و [[ضد]] آن ثابت میشود؛ یعنی اهل ذکر باید [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] باشند. | و لکن خداوند هرگز امر به گناه نمیکند. با [[نفی]] [[تالی]]، مقدّم نیز منتفی است و [[ضد]] آن ثابت میشود؛ یعنی اهل ذکر باید [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] باشند. | ||
نتیجه آنکه: اهل ذکر در [[آیه]]، [[امام]] معصوم است که مانند [[رسول خدا]] {{صل}} عالم به [[حقیقت]] دین و [[عوالم غیب]] و [[قرآن]] و نیز معصوم به عصمت الهی است و در نتیجه، حجت خدا بر روی [[زمین]] است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص۱۷۰.</ref>. | نتیجه آنکه: اهل ذکر در [[آیه]]، [[امام]] معصوم است که مانند [[رسول خدا]] {{صل}} عالم به [[حقیقت]] دین و [[عوالم غیب]] و [[قرآن]] و نیز معصوم به عصمت الهی است و در نتیجه، حجت خدا بر روی [[زمین]] است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص۱۷۰.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
[[حد وسط]] در این بخش، اصل [[عقلی]] [[وجوب]] رجوع دائمی جاهل به عالم است و مراد از عالم در این استدلال، [[اهل الذکر]] به تعبیر آیه شریفه میباشد؛ یعنی کسانی که تنها [[حجج الهی]] در بیان [[احکام الهی]] و یا [[اخبار]] از عوالم غیب هستند. فتاوای [[علماء]] غیرمعصوم یا ظنّی است و یا اگر عقلی و یقینآور است، در کلیاتی است که [[عقل]] میتواند اظهارنظر نماید. در جزئیات مسائل [[عالم غیب]]، از قبیل مسائل مربوط به [[عالم برزخ]] و [[قیامت]] و [[صراط]] و [[میزان]] و [[حشر]] و [[بهشت و دوزخ]] و امور دیگر در این [[مقام]]، محتاج بیان [[معصوم]] هستیم. البته [[حکم]] [[دوران غیبت]] که [[امت]] اضطراراً به [[امام زمان]] خود دسترسی ندارد، بنابر [[روایات]] وارده و یا قاعده انسداد، بیان علمای جامع شرایط به عنوان اصل ثانوی [[حجت]] است؛ در حالی که [[استدلال]] کنونی در این [[آیه]]، بنابر اصل اوّلی و [[اثبات امامت]] عامّه در [[قرآن]] است. | [[حد وسط]] در این بخش، اصل [[عقلی]] [[وجوب]] رجوع دائمی جاهل به عالم است و مراد از عالم در این استدلال، [[اهل الذکر]] به تعبیر آیه شریفه میباشد؛ یعنی کسانی که تنها [[حجج الهی]] در بیان [[احکام الهی]] و یا [[اخبار]] از عوالم غیب هستند. فتاوای [[علماء]] غیرمعصوم یا ظنّی است و یا اگر عقلی و یقینآور است، در کلیاتی است که [[عقل]] میتواند اظهارنظر نماید. در جزئیات مسائل [[عالم غیب]]، از قبیل مسائل مربوط به [[عالم برزخ]] و [[قیامت]] و [[صراط]] و [[میزان]] و [[حشر]] و [[بهشت و دوزخ]] و امور دیگر در این [[مقام]]، محتاج بیان [[معصوم]] هستیم. البته [[حکم]] [[دوران غیبت]] که [[امت]] اضطراراً به [[امام زمان]] خود دسترسی ندارد، بنابر [[روایات]] وارده و یا قاعده انسداد، بیان علمای جامع شرایط به عنوان اصل ثانوی [[حجت]] است؛ در حالی که [[استدلال]] کنونی در این [[آیه]]، بنابر اصل اوّلی و [[اثبات امامت]] عامّه در [[قرآن]] است. | ||
به این ترتیب میگوییم: اگر [[جاهل]] عقلاً باید پیوسته در احکامی که نمیداند به عالم | به این ترتیب میگوییم: اگر [[جاهل]] عقلاً باید پیوسته در احکامی که نمیداند به عالم رجوع نماید، پس امت باید دائماً در [[فهم قرآن]] و [[احکام الهی]] و مسائل عالم غیب به [[اهل الذکر]] مراجعه نماید؛ چنان که عکس جمله شرطیه در [[آیه شریفه]] نیز اشاره به همین بیان دارد: {{عربی|إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ}}. | ||
اکنون با [[اثبات]] مقدّم، [[تالی]] نیز ثابت میگردد و میگوییم: ولکن عقل [[حکم قطعی]] در رجوع پیوسته جاهل به عالم مینماید؛ پس نتیجه میگیریم که [[امّت]] دائماً باید به [[امام]] خود، یعنی «اهل الذکر» مراجعه نماید. | اکنون با [[اثبات]] مقدّم، [[تالی]] نیز ثابت میگردد و میگوییم: ولکن عقل [[حکم قطعی]] در رجوع پیوسته جاهل به عالم مینماید؛ پس نتیجه میگیریم که [[امّت]] دائماً باید به [[امام]] خود، یعنی «اهل الذکر» مراجعه نماید. | ||