عصمت پیامبر خاتم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
# '''پاسخ سوم''': آمرزش گناه به معنای متداول: آمرزش گناه در این آیه، به همان معنای معروف خود است. مراد از «ما تقدم»، [[گناهان]] پیش از بعثت یا پیش از نزول [[سوره فتح]]<ref>ر.ک: محمود بن ابی الحسن نیشابوری، ایجاز البیان، تحقیق حنیف بن حسن القاسمی، ج۴، ص۷۴۹؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۴، ص۲۳؛ احمد بن محمد نحاس، اعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، ج۴، ص۱۲۹؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص۶۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر قرآن کریم، ج۴، ص۲۳۳۸ (جامع التفاسیر).</ref>، و مراد از «ما تأخر» گناهان پس از [[رسالت]] تا پایان [[عمر]] آن حضرت، یا گناهان پیش از نزول این [[سوره]] یا گناهانی است که تاکنون انجام نداده است. [[خداوند]] گناه [[پیامبر]] {{صل}} را میآمرزد و پیوند آن با فتح این است که خداوند [[اراده]] فرموده وسیله [[خشنودی]] حضرت را در [[دنیا]] و [[آخرت]] فراهم سازد؛ در دنیا با فتح، و در آخرت با [[آمرزش]]<ref>ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۶۲.</ref>. [[طبری]] چنین مینویسد: «اگر گناهی انجام نشده باشد، درخواست آمرزش آن کاری نامعقول است. پس حضرت آمرزش گناهان خود را از خداوند درخواست دارد»<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۶، ص۴۳.</ref>. ایراد این [[تفسیر]] در این است که اولاً [[وعده]] آمرزش گناه پیش از ارتکاب آن بدان معناست که هرگونه تکلیفی از عهده آن حضرت برداشته شده و [[ارتکاب گناهان]] بر او رواست و این با صریح [[آیات قرآن]] ناسازگار است: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}}<ref>«ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستادهایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میداری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست* دست راستش را میگرفتیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۵.</ref> و سیاق این [[آیات]] هیچگونه تخصیصی را برنمیتابد؛ ثانیاً اطلاق [[آمرزش گناهان]]، همه آنها را در بر میگیرد. پس گناهانی همچون [[شرک]] و نسبت ناروا به [[خداوند]] و استهزای [[آیات الهی]] و... در گستره [[آمرزش]] قرار میگیرند؛ ولی چسان میتوان پذیرفت که خداوند [[پیامبری]] را برای [[اقامه دین]] و [[اصلاح]] [[زمین]] [[مبعوث]] فرماید، آنگاه پس از [[پیروز]] شدنش او را در انجام دادن هر کاری [[آزاد]] گذارد و به وی وعده آمرزش هر گناهی را بدهد (این در [[باور]] هیچ کس نمیگنجد)<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۵.</ref>؛ ثالثاً چگونه آمرزش گناه با فتح پیوند مییابد؟ رابعاً در [[آیه]] میفرماید [[گناه]] [[آینده]] تو را میآمرزد؛ گناه آینده چگونه [[تفسیر]] میشود با توجه به اینکه آمرزش در [[آخرت]] با آمرزش گناه آینده متفاوت است؟ (آیا با وعده به آمرزش گناه در آینده، گناه تحقق مییابد یا اینکه گناه دیگر گناه نمیشود؟)؛ خامساً سخن [[طبری]] نیز نادرست است؛ زیرا در آیه سخن از درخواست آمرزش نیست، بلکه آمرزش با لام (لیغفر) بر فتح مترتب شده است. | # '''پاسخ سوم''': آمرزش گناه به معنای متداول: آمرزش گناه در این آیه، به همان معنای معروف خود است. مراد از «ما تقدم»، [[گناهان]] پیش از بعثت یا پیش از نزول [[سوره فتح]]<ref>ر.ک: محمود بن ابی الحسن نیشابوری، ایجاز البیان، تحقیق حنیف بن حسن القاسمی، ج۴، ص۷۴۹؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۴، ص۲۳؛ احمد بن محمد نحاس، اعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، ج۴، ص۱۲۹؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص۶۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر قرآن کریم، ج۴، ص۲۳۳۸ (جامع التفاسیر).</ref>، و مراد از «ما تأخر» گناهان پس از [[رسالت]] تا پایان [[عمر]] آن حضرت، یا گناهان پیش از نزول این [[سوره]] یا گناهانی است که تاکنون انجام نداده است. [[خداوند]] گناه [[پیامبر]] {{صل}} را میآمرزد و پیوند آن با فتح این است که خداوند [[اراده]] فرموده وسیله [[خشنودی]] حضرت را در [[دنیا]] و [[آخرت]] فراهم سازد؛ در دنیا با فتح، و در آخرت با [[آمرزش]]<ref>ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۶۲.</ref>. [[طبری]] چنین مینویسد: «اگر گناهی انجام نشده باشد، درخواست آمرزش آن کاری نامعقول است. پس حضرت آمرزش گناهان خود را از خداوند درخواست دارد»<ref>محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۶، ص۴۳.</ref>. ایراد این [[تفسیر]] در این است که اولاً [[وعده]] آمرزش گناه پیش از ارتکاب آن بدان معناست که هرگونه تکلیفی از عهده آن حضرت برداشته شده و [[ارتکاب گناهان]] بر او رواست و این با صریح [[آیات قرآن]] ناسازگار است: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ}}<ref>«ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستادهایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میداری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و فرمان یافتهام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را میبست* دست راستش را میگرفتیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۵.</ref> و سیاق این [[آیات]] هیچگونه تخصیصی را برنمیتابد؛ ثانیاً اطلاق [[آمرزش گناهان]]، همه آنها را در بر میگیرد. پس گناهانی همچون [[شرک]] و نسبت ناروا به [[خداوند]] و استهزای [[آیات الهی]] و... در گستره [[آمرزش]] قرار میگیرند؛ ولی چسان میتوان پذیرفت که خداوند [[پیامبری]] را برای [[اقامه دین]] و [[اصلاح]] [[زمین]] [[مبعوث]] فرماید، آنگاه پس از [[پیروز]] شدنش او را در انجام دادن هر کاری [[آزاد]] گذارد و به وی وعده آمرزش هر گناهی را بدهد (این در [[باور]] هیچ کس نمیگنجد)<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۵.</ref>؛ ثالثاً چگونه آمرزش گناه با فتح پیوند مییابد؟ رابعاً در [[آیه]] میفرماید [[گناه]] [[آینده]] تو را میآمرزد؛ گناه آینده چگونه [[تفسیر]] میشود با توجه به اینکه آمرزش در [[آخرت]] با آمرزش گناه آینده متفاوت است؟ (آیا با وعده به آمرزش گناه در آینده، گناه تحقق مییابد یا اینکه گناه دیگر گناه نمیشود؟)؛ خامساً سخن [[طبری]] نیز نادرست است؛ زیرا در آیه سخن از درخواست آمرزش نیست، بلکه آمرزش با لام (لیغفر) بر فتح مترتب شده است. | ||
# '''پاسخ چهارم''': [[آمرزش]] به معنای [[محبت]]: واژه «[[مغفرت]]» در این آیه، معنای [[رضایت]] و محبت را در بردارد؛ زیرا این امور نتیجه آمرزش را آشکار میسازند. بنابراین در [[تفسیر آیه]] باید گفت [[خداوند]] در آنچه به تو [[وحی]] کرده، [[رضایت]] و [[محبت]] خود را بر تو ارزانی داشته است. پیوند این [[مغفرت]] با [[فتح مکه]]، در این است که فتح مبین، میدان وسیعی را برای [[اسلام]] مهیا ساخته بود که [[مردم]] را به سوی پروردگارشان رهنمون شود و [[پیامبر]] {{صل}} هم با [[جهاد]] فراوان و تلاش بیامان خود، با عنایت الهی توانست به این نتیجه برسد. از این رو محبت خداوند را در آغاز این جهاد خود (پیش از فتح) و پایان آن (پس از فتح) جلب کرده است<ref>ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۱، ص۹۹.</ref>. ایراد این پاسخ در آن است که [[تفسیر]] مغفرت به رضایت و محبت و [[رحمت]]، با گفتار لغتشناسان ناهمخوان است و هیچگونه قرینه و شاهدی نیز آن را [[همراهی]] نمیکند. | # '''پاسخ چهارم''': [[آمرزش]] به معنای [[محبت]]: واژه «[[مغفرت]]» در این آیه، معنای [[رضایت]] و محبت را در بردارد؛ زیرا این امور نتیجه آمرزش را آشکار میسازند. بنابراین در [[تفسیر آیه]] باید گفت [[خداوند]] در آنچه به تو [[وحی]] کرده، [[رضایت]] و [[محبت]] خود را بر تو ارزانی داشته است. پیوند این [[مغفرت]] با [[فتح مکه]]، در این است که فتح مبین، میدان وسیعی را برای [[اسلام]] مهیا ساخته بود که [[مردم]] را به سوی پروردگارشان رهنمون شود و [[پیامبر]] {{صل}} هم با [[جهاد]] فراوان و تلاش بیامان خود، با عنایت الهی توانست به این نتیجه برسد. از این رو محبت خداوند را در آغاز این جهاد خود (پیش از فتح) و پایان آن (پس از فتح) جلب کرده است<ref>ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۱، ص۹۹.</ref>. ایراد این پاسخ در آن است که [[تفسیر]] مغفرت به رضایت و محبت و [[رحمت]]، با گفتار لغتشناسان ناهمخوان است و هیچگونه قرینه و شاهدی نیز آن را [[همراهی]] نمیکند. | ||
# '''پاسخ پنجم''': فتح؛ همان گشایش قلب پیامبر {{صل}}: «شاید مقصود از فتح در این [[آیه]]، همان گشایش قلب [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به سوی خداوند متعال باشد که ذات متعالی در مقام [[منت نهادن]] به پیامبرش بفرماید: "ما سینه تو را برای [[علوم]] و [[حکمت]] باز گردانیدیم... تا آنکه [[عقل]] و [[روحانیت]] تو بر قوای طبیعی غالب گردد... و در هیچ زمانی از [[عمر]] خود، گناهی از تو سر نزند". بنا بر این معنا، سبب که [[غلبه]] قوای [[نفسانی]] است، به جای مسبب که [[گناه]] باشد، گذارده شده؛ یعنی آنچه سبب گناه میشد از تو دفع کردیم و تو بر قوای طبیعی خود مظفر و منصور گردید. مؤید همین توجیه است؛ بلکه از لام {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ}} که از آن تعلیل استفاده میشود که به تو فتح دادیم برای آنکه [[گناهان]] گذشته و [[آینده]] تو بخشیده شود، بیمناسبت خواهد گردید. چگونه [[فتح مکه]] سبب [[بخشش]] [[گناه]] میشود؟ گناه باید با [[توبه]] بخشیده شود، نه با فتح و فیروزی. گرچه گفته شده مورد نزول آیه پس از [[صلح حدیبیه]] بوده، طبق | # '''پاسخ پنجم''': فتح؛ همان گشایش قلب پیامبر {{صل}}: «شاید مقصود از فتح در این [[آیه]]، همان گشایش قلب [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به سوی خداوند متعال باشد که ذات متعالی در مقام [[منت نهادن]] به پیامبرش بفرماید: "ما سینه تو را برای [[علوم]] و [[حکمت]] باز گردانیدیم... تا آنکه [[عقل]] و [[روحانیت]] تو بر قوای طبیعی غالب گردد... و در هیچ زمانی از [[عمر]] خود، گناهی از تو سر نزند". بنا بر این معنا، سبب که [[غلبه]] قوای [[نفسانی]] است، به جای مسبب که [[گناه]] باشد، گذارده شده؛ یعنی آنچه سبب گناه میشد از تو دفع کردیم و تو بر قوای طبیعی خود مظفر و منصور گردید. مؤید همین توجیه است؛ بلکه از لام {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ}} که از آن تعلیل استفاده میشود که به تو فتح دادیم برای آنکه [[گناهان]] گذشته و [[آینده]] تو بخشیده شود، بیمناسبت خواهد گردید. چگونه [[فتح مکه]] سبب [[بخشش]] [[گناه]] میشود؟ گناه باید با [[توبه]] بخشیده شود، نه با فتح و فیروزی. گرچه گفته شده مورد نزول آیه پس از [[صلح حدیبیه]] بوده، طبق قواعد اصول، مورد هرگز مخصص نخواهد بود»<ref>نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۲، ص۱۹۳.</ref>. این پاسخ نارساست؛ زیرا اولاً [[تفسیر]] آمرزش گناه به از میان بردن سبب گناه، نیازمند قرینه و [[شاهد]] است؛ زیرا [[آمرزش]] در رتبه پس از گناه قرار دارد؛ در حالی که از میان بردن سبب، در رتبه پیشین است؛ ثانیاً این تفسیر با مورد نزول آیه هیچ همخوانی ندارد. گرچه مورد، مخصص نیست، تفسیر باید به گونهای باشد که با مورد نزول همخوان باشد. اگر نزول آیه را در فتح مکه با صلح حدیبیه بدانیم، باید آن را به گونهای تفسیر کنیم که این مورد نزول به فراموشی سپرده نشود. این [[مفسر]]، برای توجیه تفسیر خود و نقد دیگر [[تفاسیر]] میگوید: فتح مکه چسان میتواند سبب آمرزش گناه شود؟! در پاسخ باید گفت [[تفسیری]] که از آمرزش در پاسخ نخست بیان شد، پیوند آمرزش را با فتح کاملاً روشن میسازد. | ||
# '''پاسخ ششم''': «[[ذنب]]» به معنای [[ترک اولی]]: گناه در این [[آیه]] به ترک اولی (کاری که ترک آن، بهتر از انجام دادن آن است) تفسیر میشود، ولی با توجه به [[شخصیت]] والای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از این ترک اولی با عنوان گناه یاد شده است؛ چراکه {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}} و {{عربی|حسنات المقربین سیئات النبیین}}<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۸؛ محمد علی خالدی (سلطان العلما)، صفوة العرفان، ج۶، ص۸۹.</ref>. این توجیه هم دارای ایراداتی است. | # '''پاسخ ششم''': «[[ذنب]]» به معنای [[ترک اولی]]: گناه در این [[آیه]] به ترک اولی (کاری که ترک آن، بهتر از انجام دادن آن است) تفسیر میشود، ولی با توجه به [[شخصیت]] والای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از این ترک اولی با عنوان گناه یاد شده است؛ چراکه {{متن حدیث|حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ}} و {{عربی|حسنات المقربین سیئات النبیین}}<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۸؛ محمد علی خالدی (سلطان العلما)، صفوة العرفان، ج۶، ص۸۹.</ref>. این توجیه هم دارای ایراداتی است. | ||
# '''پاسخ هفتم''': [[گناه]] گذشته، همان گناه [[آدم]] {{ع}}، و گناه آینده؛ همان گناه [[امت]]: توجیه و [[تفسیر آیه]] این است که خداوند گناه گذشتگان ([[حضرت آدم]] و [[حوا]]) و آیندگان ([[امت مسلمان]]) را به [[برکت]] وجود [[مقدس]] حضرت رسول {{صل}} آمرزیده است.. ایراد این تفسیر در این است که بحث در مورد گناه و لغزش حضرت آدم {{ع}} بسان بحث درباره لغزش حضرت رسول {{صل}} است. اگر سخن از عصمت پیامبران از گناه مطرح است، تفاوتی بین [[پیامبران]] نیست؛ گرچه برخی از ایشان در این جهت و دیگر جهات، بر برخی دیگر [[برتری]] دارند. همچنین تفسیر این «ذنب» به گناه صغیره نیز کارساز نیست؛ زیرا طبق وعده الهی، گناه صغیره در صورت [[اجتناب از گناه]] کبیره، آمرزیده خواهد شد و به آمرزشی دیگر و وعدهای جداگانه نیازی ندارد. وعده خداوند مبنی بر [[آمرزش گناهان]] صغیره در صورت اجتناب از کبائر، در این [[آیه]] بازگو شده است: {{متن قرآن|إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ...}}<ref>«اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۰.</ref> | # '''پاسخ هفتم''': [[گناه]] گذشته، همان گناه [[آدم]] {{ع}}، و گناه آینده؛ همان گناه [[امت]]: توجیه و [[تفسیر آیه]] این است که خداوند گناه گذشتگان ([[حضرت آدم]] و [[حوا]]) و آیندگان ([[امت مسلمان]]) را به [[برکت]] وجود [[مقدس]] حضرت رسول {{صل}} آمرزیده است.. ایراد این تفسیر در این است که بحث در مورد گناه و لغزش حضرت آدم {{ع}} بسان بحث درباره لغزش حضرت رسول {{صل}} است. اگر سخن از عصمت پیامبران از گناه مطرح است، تفاوتی بین [[پیامبران]] نیست؛ گرچه برخی از ایشان در این جهت و دیگر جهات، بر برخی دیگر [[برتری]] دارند. همچنین تفسیر این «ذنب» به گناه صغیره نیز کارساز نیست؛ زیرا طبق وعده الهی، گناه صغیره در صورت [[اجتناب از گناه]] کبیره، آمرزیده خواهد شد و به آمرزشی دیگر و وعدهای جداگانه نیازی ندارد. وعده خداوند مبنی بر [[آمرزش گناهان]] صغیره در صورت اجتناب از کبائر، در این [[آیه]] بازگو شده است: {{متن قرآن|إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ...}}<ref>«اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۰.</ref> | ||
خط ۲۸۷: | خط ۲۸۷: | ||
# بسیاری از صاحبنظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفتهاند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمیرسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبودهاند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند. نزدیکترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها [[نقل]] کردهاند، [[ابنعباس]] است و حال آنکه ابنعباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است<ref>و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.</ref>. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر میگردد<ref>الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref>؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابنعباس<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> سند همه [[روایات]] افسانه غرانیق منقطع است<ref>نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>. راویان این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در [[زمان]] ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کردهاند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> | # بسیاری از صاحبنظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفتهاند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمیرسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبودهاند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند. نزدیکترین شخص به زمان وقوع این حادثه، از بین کسانی که این قصه را از آنها [[نقل]] کردهاند، [[ابنعباس]] است و حال آنکه ابنعباس یک سال قبل از هجرت متولد شده است<ref>و یا آنکه در آن زمان، کودکی دو سه ساله بوده است. ر.ک: الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۳۰.</ref>. ولی به تصریح خود آنها، زمان وقوع این جریان به سال پنجم بعثت بر میگردد<ref>الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۶۶-۶۷؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref>؛ یعنی حدود هفت سال پیش از تولد ابنعباس<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> سند همه [[روایات]] افسانه غرانیق منقطع است<ref>نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>. راویان این داستان همگی از [[تابعان]] و طبقات بعد از آنها بوده و در [[زمان]] ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به [[دنیا]] نیامده بودند و از میان آنها تنها [[ابن عباس]] از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} است؛ لکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کردهاند<ref>الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> | ||
# این حدیث مخالف قرآن است و [[حدیث]] مخالف [[قرآن]] بر اساس قوانین علم درایه، هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است<ref> الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.</ref> و روایات [[غرانیق]] با [[آیات قرآنی]] مخالف و ناسازگار است<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>. | # این حدیث مخالف قرآن است و [[حدیث]] مخالف [[قرآن]] بر اساس قوانین علم درایه، هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و [[دروغ]] است<ref> الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.</ref> و روایات [[غرانیق]] با [[آیات قرآنی]] مخالف و ناسازگار است<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref>. | ||
# دشمنان پیامبر که در [[دشمنی]] با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمیکردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع تهمتها همچون ساحر، شاعر و | # دشمنان پیامبر که در [[دشمنی]] با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمیکردند و برای پراکندن [[مردم]] از گرد او از انواع تهمتها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده میکردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکتهسنجان بودند چگونه به دو جملهای که مشتمل بر [[ستایش]] خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟<ref>التمهید، ج ۱، ص ۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص ۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref> | ||
# به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بتها<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روحالمعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>. | # به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بتها<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روحالمعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>. | ||
# چنین حادثهای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و رهآورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان [[ثابت]] شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref> | # چنین حادثهای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و رهآورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان [[ثابت]] شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref> |