پرش به محتوا

ابولهب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۶۰۲ بایت اضافه‌شده ،  ۱۰ ژوئن
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۲: خط ۲۲:
شخصی به نام «[[طارق]] [[محاربی]]» می‌گوید: من در [[بازار]] «[[ذی المجاز]]» بودم (ذی المجاز نزدیک [[عرفات]] در فاصله کمی از [[مکه]] است) ناگهان [[جوانی]] را دیدم که صدا می‌زند: «ای [[مردم]]! بگوئید: [[لا اله الا الله]] تا [[رستگار]] شوید» و مردی را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پای او می‌زند به گونه‌ای که [[خون]] از پاهایش جاری بود و فریاد می‌زد: «ای [[مردم]]! این [[دروغگو]] است، او را [[تصدیق]] نکنید!» من سؤال کردم این [[جوان]] کیست؟ گفتند: «محمد» است که گمان می‌کند [[پیامبر]] می‌باشد، و این پیرمرد عمویش ابولهب است که او را دروغگو می‌داند.
شخصی به نام «[[طارق]] [[محاربی]]» می‌گوید: من در [[بازار]] «[[ذی المجاز]]» بودم (ذی المجاز نزدیک [[عرفات]] در فاصله کمی از [[مکه]] است) ناگهان [[جوانی]] را دیدم که صدا می‌زند: «ای [[مردم]]! بگوئید: [[لا اله الا الله]] تا [[رستگار]] شوید» و مردی را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پای او می‌زند به گونه‌ای که [[خون]] از پاهایش جاری بود و فریاد می‌زد: «ای [[مردم]]! این [[دروغگو]] است، او را [[تصدیق]] نکنید!» من سؤال کردم این [[جوان]] کیست؟ گفتند: «محمد» است که گمان می‌کند [[پیامبر]] می‌باشد، و این پیرمرد عمویش ابولهب است که او را دروغگو می‌داند.


«[[ربیعة بن عباد]]» می‌گوید: من با پدرم بودم [[رسول الله]]{{صل}} را دیدم که به سراغ [[قبائل]] [[عرب]] می‌رفت و هر کدام را صدا می‌زد و می‌گفت: من [[رسول خدا]] به سوی شما هستم، جز [[خدای یگانه]] را نپرستید، و چیزی را همتای او قرار ندهید... هنگامی که او از سخنش فارغ می‌شد مرد [[احول]] خوش صورتی که پشت سرش بود صدا می‌زد: «ای قبیلۀ فلان! این مرد می‌خواهد که شما [[بت]] [[لات]] و [[عزی]] و هم‌پیمان‌های خود را از [[جن]] رها کنید، و به سراغ [[بدعت]] و [[ضلالت]] او بروید، به سخنانش گوش فرا ندهید، و از او [[پیروی]] نکنید!». من سؤال کردم او کیست؟ گفتند: عمویش ابولهب است<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص۵۵۴.</ref>.
«[[ربیعة بن عباد]]» می‌گوید: من با پدرم بودم [[رسول الله]]{{صل}} را دیدم که به سراغ [[قبائل]] [[عرب]] می‌رفت و هر کدام را صدا می‌زد و می‌گفت: من [[رسول خدا]] به سوی شما هستم، جز [[خدای یگانه]] را نپرستید، و چیزی را همتای او قرار ندهید... هنگامی که او از سخنش فارغ می‌شد مرد [[احول]] خوش صورتی که پشت سرش بود صدا می‌زد: «ای قبیلۀ فلان! این مرد می‌خواهد که شما [[بت]] [[لات]] و [[عزی]] و هم‌پیمان‌های خود را از [[جن]] رها کنید، و به سراغ [[بدعت]] و [[ضلالت]] او بروید، به سخنانش گوش فرا ندهید، و از او [[پیروی]] نکنید!». من سؤال کردم او کیست؟ گفتند: عمویش ابولهب است.
 
هر [[زمان]] گروهی از [[اعراب]] خارج [[مکه]] وارد آن [[شهر]] می‌شدند به سراغ ابولهب می‌رفتند - به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر{{صل}} و سن و سال بالای او - و از رسول الله{{صل}} تحقیق می‌نمودند، او می‌گفت، [[محمّد]] مرد ساحری است، آنها نیز بی‌آنکه [[پیغمبر]]{{صل}} را [[ملاقات]] کنند باز می‌گشتند، در این هنگام گروهی آمدند و گفتند: ما از مکه باز نمی‌گردیم تا او را ببینیم، ابولهب گفت: ما پیوسته مشغول مداوای [[جنون]] او هستیم! [[مرگ]] بر او باد!
 
او در بسیاری از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر{{صل}} بود، و از هیچ کارشکنی فروگذار نمی‌کرد، مخصوصاً زبانی [[زشت]] و [[آلوده]] داشت، و تعبیرات رکیک و زننده می‌کرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام [[دشمنان]] [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} محسوب می‌شد، و به همین جهت صراحت و [[خشونت]]، او و همسرش [[ام جمیل]] را به باد [[انتقاد]] می‌گیرد.
 
او تنها کسی بود که [[پیمان]] حمایت [[بنی هاشم]] را از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} امضاء نکرد، و در صف [[دشمنان]] او قرار گرفت، و در پیمان‌های دشمنان شرکت نمود<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]]، ص۵۵۴ ـ ۵۵۵.</ref>.


== علت دشمنی ابولهب با پیامبر ==
== علت دشمنی ابولهب با پیامبر ==
۱۱۱٬۷۲۲

ویرایش