ام خلف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[ام خلف|امّ خلف]]، [[همسر]] [[مسلم بن عوسجه]] نیز از زنانی بود که در [[حماسه عاشورا]] شرکت کرد. او همانند همسرش شیفته و دلباخته [[اهل بیت]] بود و در راه | [[ام خلف|امّ خلف]]، [[همسر]] [[مسلم بن عوسجه]] نیز از زنانی بود که در [[حماسه عاشورا]] شرکت کرد. او همانند همسرش شیفته و دلباخته [[اهل بیت]] بود و در راه پیروی از امام و [[یاری]] [[نهضت]] آماده همه نوع [[فداکاری]] و جانبازی بود. شرح حال نویسان آوردهاند: | ||
پس از دگرگونی اوضاع [[کوفه]] و کشته شدن مسلم و [[هانی]]، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی و سپس با [[اهل]] و عیال خود راهی [[کربلا]] شد<ref>{{عربی|ثمّ إنّ مسلمَ بنَ عوسجةَ بعد أن قبِضَ على مسلمٍ و هانِي و قُتِلا اِختَفى مدّةً ثمّ فَرَّ بأهلِه إلى الحسينِ، فوافاه بكربلاء و فَداه بنفسِه}}</ref> | پس از دگرگونی اوضاع [[کوفه]] و کشته شدن مسلم و [[هانی]]، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی و سپس با [[اهل]] و عیال خود راهی [[کربلا]] شد<ref>{{عربی|ثمّ إنّ مسلمَ بنَ عوسجةَ بعد أن قبِضَ على مسلمٍ و هانِي و قُتِلا اِختَفى مدّةً ثمّ فَرَّ بأهلِه إلى الحسينِ، فوافاه بكربلاء و فَداه بنفسِه}}</ref> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
این ویژگی در همسر مسلم سبب شده است که نه تنها همسر خود را از حضور در کربلا باز ندارد که همراه و هم گام با او به کربلا بیاید، سختیهای راه را برای [[همراهی با امام]] بپذیرد، همسر و فرزندش را به فداکاری و [[جان]] [[بازی]] در راه [[امام]] [[تشویق]] کند وخود نیز در [[مصائب]] [[زینب]] و دیگر [[اسیران]] شرکت کرده با آنان [[مواسات]] داشته باشد. | این ویژگی در همسر مسلم سبب شده است که نه تنها همسر خود را از حضور در کربلا باز ندارد که همراه و هم گام با او به کربلا بیاید، سختیهای راه را برای [[همراهی با امام]] بپذیرد، همسر و فرزندش را به فداکاری و [[جان]] [[بازی]] در راه [[امام]] [[تشویق]] کند وخود نیز در [[مصائب]] [[زینب]] و دیگر [[اسیران]] شرکت کرده با آنان [[مواسات]] داشته باشد. | ||
مورخان و شرححال نویسان، [[مسلم بن عوسجه]] را از [[یاران پیامبر اسلام]] شمردهاند<ref> اسد الغابه، ج۶، ص۹۰؛ ابصار العین، ص۱۳۴.</ref> و از او به عنوان [[انسانی]] [[شریف]]، [[پارسا]]، [[شجاع]] و سوارکاری ماهر یاد کردهاند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | |||
وی از شخصیتهای بانفوذ [[کوفه]] و از کسانی بود که برای | وی از شخصیتهای بانفوذ [[کوفه]] و از کسانی بود که برای امام نامه نوشت و تا پای جان نیز بر آن [[دعوت]] ایستاد. او برای [[امام حسین]] {{ع}} از [[کوفیان]] [[بیعت]] میگرفت و پس از آمدن مسلم خود را در [[خدمت]] او قرار داد. مسلم نیز او را در رأس گروهی از [[طایفه مذحج]] گذارد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۵؛ مقاتل الطالبین، ص۶۶؛ شمس الدین، انصار الحسین، ص۱۰۸.</ref>. | ||
وقتی امام در [[غروب]] [[روز تاسوعا]] از یارانش خواست که چون شب درآید، هر یک از شما دست [[برادری]] و [[فرزندی]] از من را بگیرد و برود و مرا تنها گذارد که مقصود منم و به شما هیچ تعرضی نرسانند، مسلم بن عوسجه پس از [[برادران]] امام و [[اهل بیت]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر هفتاد بار کشته شوم، سوزانده شوم و خاکسترم بر باد رود، هرگز تو را رها نخواهم کرد، چه رسد که اکنون یک بار کشته شدن است، سپس [[کرامت]] [[ابدی]] است<ref>مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹؛ وقعة الطف، ص۱۹۸.</ref>. | وقتی امام در [[غروب]] [[روز تاسوعا]] از یارانش خواست که چون شب درآید، هر یک از شما دست [[برادری]] و [[فرزندی]] از من را بگیرد و برود و مرا تنها گذارد که مقصود منم و به شما هیچ تعرضی نرسانند، مسلم بن عوسجه پس از [[برادران]] امام و [[اهل بیت]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر هفتاد بار کشته شوم، سوزانده شوم و خاکسترم بر باد رود، هرگز تو را رها نخواهم کرد، چه رسد که اکنون یک بار کشته شدن است، سپس [[کرامت]] [[ابدی]] است<ref>مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹؛ وقعة الطف، ص۱۹۸.</ref>. | ||
در [[روز عاشورا]] مسلم پس از | در [[روز عاشورا]] مسلم پس از حمله نخست، در جناح چپ سپاه امام به [[دشمن]] حمله میکرد. او پیوسته [[شمشیر]] میزد و [[رجز]] میخواند<ref>مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۹۹.</ref>، تا این که زخمهای او زیاد شد و بر [[زمین]] افتاد. امام و [[حبیب بن مظاهر]] به بالین وی آمدند. امام به او فرمود: {{متن حدیث|رَحِمَكَ اللَّهُ يَا مُسْلِمُ! {{متن قرآن|مِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>}}. | ||
[[حبیب]] به مسلم گفت: [[بشارت]] باد تو را به [[بهشت]]! اگر میدانستم که پس از تو در این [[دنیا]] زنده میماندم [[دوست]] میداشتم که به من [[وصیت]] کنی، ولی میدانم که من نیز کشته خواهم شد. مسلم اشاره کرد که سفارش میکنم تو را به این مرد؛ یعنی تا [[جان]] در [[بدن]] داری او را [[یاری]] کن. حبیب گفت: به [[پروردگار]] [[کعبه]] جز این نکنم و چشم تو را به این وصیت روشن نمایم<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۱؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۰.</ref>. | [[حبیب]] به مسلم گفت: [[بشارت]] باد تو را به [[بهشت]]! اگر میدانستم که پس از تو در این [[دنیا]] زنده میماندم [[دوست]] میداشتم که به من [[وصیت]] کنی، ولی میدانم که من نیز کشته خواهم شد. مسلم اشاره کرد که سفارش میکنم تو را به این مرد؛ یعنی تا [[جان]] در [[بدن]] داری او را [[یاری]] کن. حبیب گفت: به [[پروردگار]] [[کعبه]] جز این نکنم و چشم تو را به این وصیت روشن نمایم<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۱؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۰.</ref>. | ||
پس از این | پس از این گفتوگو [[مسلم بن عوسجه]] جان به جانآفرین [[تسلیم]] کرد و به [[شهادت]] رسید. [[کنیز]] او که در [[کربلا]] حضور داشت، چون از شهادت مسلم [[آگاهی]] یافت، صدایش را به [[گریه]] بلند کرد و فریاد میزد: {{عربی|یابن عوسجتاه و یا سیداه}}<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ منتهی الامال، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. پس از شهادت او [[اصحاب]] [[عمر سعد]] به یک دیگر [[بشارت]] میدادند. [[شبث بن ربعی]] به آنان گفت: مادرهایتان به عزایتان بنشیند! شما خودتان را با دستهایتان میکشید و خودتان را برای دیگران به [[ذلت]] میافکنید. آیا خوش حالید که شخصیتی همانند مسلم بن عوسجه کشته شده است. او شخصیتی [[کریم]] بود که در [[جنگ]] [[آذربایجان]] از پیش گامان بود. آیا شما او را میکشید و خوش حالی میکنید<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۲؛ ابصارالعین، ص۱۰۴ -۱۰۵.</ref>؟! در [[زیارت]] ناحیه نیز نام وی ذکر و از او [[ستایش]] شده است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۹ - ۷۰.</ref>. | ||
[[سید عطاء الله شافعی]] در کتاب [[روضة الاحباب (کتاب)|روضة الاحباب]] آورده است که مسلم بن عوسجه را پسری بود. چون [[پدر]] را کشته دید، همانند شیر شرزه بر دمید. [[امام حسین]] او را از آهنگ خود باز داشت و فرمود: ای [[جوان]]! پدرت [[شهید]] شده اگر تو کشته شوی [[پناه]] مادرت در این صحرا چه کسی باشد؟ پسر مسلم خواست که برگردد، اما مادرش به [[شتاب]] خود را به او رساند و گفت: ای فرزند! [[سلامت]] نفس را بر [[نصرت]] پسر [[پیامبر]] {{صل}} [[اختیار]] میکنی؟ هرگز از تو [[راضی]] نخواهم شد. پسر مسلم عنان بر تاخت و [[حمله]] گران افکند و [[مادر]] از قفایش فریاد همی کرد کهای پسر شاد باش که هم اکنون از دست [[ساقی کوثر]] [[سیراب]] خواهی شد. او مردانه همی کوشید تا پس از کشتن سی تن از [[مشرکان]] شربت [[شهادت]] نوشید. [[کوفیان]] سرش را بریدند و به سوی مادرش افکندند. مادر سر او را بر داشت و بوسید و چنان گریست که همه [[زنان]] [[حرم]] را به [[گریه]] انداخت<ref>معالی السبطین، ج۱، ص۳۷۹ - ۳۸۰.</ref>. | [[سید عطاء الله شافعی]] در کتاب [[روضة الاحباب (کتاب)|روضة الاحباب]] آورده است که مسلم بن عوسجه را پسری بود. چون [[پدر]] را کشته دید، همانند شیر شرزه بر دمید. [[امام حسین]] او را از آهنگ خود باز داشت و فرمود: ای [[جوان]]! پدرت [[شهید]] شده اگر تو کشته شوی [[پناه]] مادرت در این صحرا چه کسی باشد؟ پسر مسلم خواست که برگردد، اما مادرش به [[شتاب]] خود را به او رساند و گفت: ای فرزند! [[سلامت]] نفس را بر [[نصرت]] پسر [[پیامبر]] {{صل}} [[اختیار]] میکنی؟ هرگز از تو [[راضی]] نخواهم شد. پسر مسلم عنان بر تاخت و [[حمله]] گران افکند و [[مادر]] از قفایش فریاد همی کرد کهای پسر شاد باش که هم اکنون از دست [[ساقی کوثر]] [[سیراب]] خواهی شد. او مردانه همی کوشید تا پس از کشتن سی تن از [[مشرکان]] شربت [[شهادت]] نوشید. [[کوفیان]] سرش را بریدند و به سوی مادرش افکندند. مادر سر او را بر داشت و بوسید و چنان گریست که همه [[زنان]] [[حرم]] را به [[گریه]] انداخت<ref>معالی السبطین، ج۱، ص۳۷۹ - ۳۸۰.</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
# امّ خلف هم چون زنان دیگر، دارای [[احساس]] و [[عاطفه]] بود و شوهر و [[زندگی]] و فرزندش را بیشتر از همه کس [[دوست]] میداشت، ولی در سایه [[تربیت اسلامی]] و [[محبت اهل بیت]] توانست در دو راهی [[دین]] و عاطفه، [[دین]] را مقدم بدارد. | # امّ خلف هم چون زنان دیگر، دارای [[احساس]] و [[عاطفه]] بود و شوهر و [[زندگی]] و فرزندش را بیشتر از همه کس [[دوست]] میداشت، ولی در سایه [[تربیت اسلامی]] و [[محبت اهل بیت]] توانست در دو راهی [[دین]] و عاطفه، [[دین]] را مقدم بدارد. | ||
# امّ خلف فرزندش را به [[حمایت از امام]] و [[فدا]] شدن در راه او [[تشویق]] کرد. [[همسر]] او نیز به عنوان آخرین [[وصیت]]، در آخرین لحظات زندگی به [[حبیب بن مظاهر]] در حمایت از امام حسین {{ع}} توصیه میکند. | # امّ خلف فرزندش را به [[حمایت از امام]] و [[فدا]] شدن در راه او [[تشویق]] کرد. [[همسر]] او نیز به عنوان آخرین [[وصیت]]، در آخرین لحظات زندگی به [[حبیب بن مظاهر]] در حمایت از امام حسین {{ع}} توصیه میکند. | ||
# [[عشق]] این خانواده به [[اهل بیت]] از سخنان و عملکرد آنها به خوبی استفاده میشود | # [[عشق]] این خانواده به [[اهل بیت]] از سخنان و عملکرد آنها به خوبی استفاده میشود<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۷۶-۸۰.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |