پرش به محتوا

ام وهب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


== چگونگی حضور ام وهب در کربلا ==
== چگونگی حضور ام وهب در کربلا ==
[[عبیدالله بن زیاد]] که از سوی [[یزید]] به [[امارت کوفه]] گمارده شده بود با [[نیرنگ]] و [[دسیسه]] توانست بر [[کوفه]] مسلط گردد و با به [[شهادت]] رساندن نماینده [[امام]]، [[مسلم بن عقیل]] کنترل اوضاع را به دست بگیرد. او به سرعت برای جنگ با [[امام حسین]] {{ع}} آماده می‌‌شد و به همین دلیل محلی را در بیرون [[شهر کوفه]] به نام نخیله لشکرگاه خود ساخته بود. وی گروه زیادی از مردان و [[جوانان]] [[کوفی]] و عشایر و [[قبایل]] مناطق گوناگون [[عراق]] را در آنجا گرد آورده بود و آنان را برای جنگ با امام سامان‌دهی می‌کرد... . مورخان نوشته‌اند: روزی [[عبدالله بن عمیر کلبی]] که [[اهل عراق]] و ساکن کوفه بود و کم و بیش در جریان حوادث آن روزهای کوفه قرار داشت، برای اطلاع بیشتر از اوضاع به لشکرگاه کوفه (نخیله) رفت. وی سپاهیان [[ابن زیاد]] را دید که برای جنگ با امام حسین {{ع}} تجهیز می‌شدند تا به کربلا اعزام گردند. با خود گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! از دیرباز من [[جنگ]] با [[شرک]] و [[جهاد در راه خدا]] را بسیار [[دوست]] می‌داشتم، به نظرم [[جنگ با دشمنان]] پسر [[پیامبر]] ثوابش کمتر از [[ثواب]] جهاد با مشرکان نباشد. از این‌رو در همان لحظه تصمیم گرفت که هر چه زودتر به کاروان حسینی بپیوندد.
[[عبیدالله بن زیاد]] که از سوی [[یزید]] به [[امارت کوفه]] گمارده شده بود با [[نیرنگ]] و [[دسیسه]] توانست بر [[کوفه]] مسلط گردد و با به [[شهادت]] رساندن نماینده [[امام]]، [[مسلم بن عقیل]] کنترل اوضاع را به دست بگیرد. او به سرعت برای جنگ با [[امام حسین]] {{ع}} آماده می‌‌شد و به همین دلیل محلی را در بیرون [[شهر کوفه]] به نام نخیله لشکرگاه خود ساخته بود. وی گروه زیادی از مردان و [[جوانان]] [[کوفی]] و عشایر و [[قبایل]] مناطق گوناگون [[عراق]] را در آنجا گرد آورده بود و آنان را برای جنگ با امام سامان‌دهی می‌کرد... . مورخان نوشته‌اند: روزی [[عبدالله بن عمیر کلبی]] که [[اهل عراق]] و ساکن کوفه بود و کم و بیش در جریان حوادث آن روزهای کوفه قرار داشت، برای اطلاع بیشتر از اوضاع به لشکرگاه کوفه (نخیله) رفت. وی سپاهیان [[ابن زیاد]] را دید که برای جنگ با امام حسین {{ع}} تجهیز می‌شدند تا به کربلا اعزام گردند. با خود گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! از دیرباز من [[جنگ]] با [[شرک]] و [[جهاد در راه خدا]] را بسیار [[دوست]] می‌داشتم، به نظرم جنگ با دشمنان پسر [[پیامبر]] ثوابش کمتر از [[ثواب]] جهاد با مشرکان نباشد. از این‌رو در همان لحظه تصمیم گرفت که هر چه زودتر به کاروان حسینی بپیوندد.


از سوی دیگر، همسرش در [[خانه]] تنها بود و حوادث کوفه (آمدن مسلم نماینده [[امام حسین]]، [[بیعت]] و [[بی‌وفایی]] [[مردم]] و کشته شدن مسلم و [[هانی]]) را از ذهن خود گذراند... سپس یادش آمد که [[مسلم بن عقیل]] و نیز [[سفیر]] [[امام حسین]] گفته بودند که [[امام]] در راه [[کوفه]] است. خدایا این [[مردم]] با او چه خواهند کرد؟ آیا او را [[یاری]] می‌کنند یا او را نیز همانند مسلم تنها خواهند گذاشت؟... سپس در پاسخ خود گفت: بدون تردید این مردم ترسو و [[دنیاطلب]] با [[حسین بن علی]] نیز بهتر از نماینده او [[رفتار]] نخواهند کرد. چه باید کرد؟ آیا [[همسر]] او نیز همانند بیشتر [[کوفیان]] در برابر این رویداد بزرگ بی‌تفاوت است و قصد یاری حسین را ندارد؟ غرق در چنین اندیشه‌هایی بود که همسرش از راه رسید. ماجرای [[نخیله]] و تصمیم خود را برای یاری امام اعلام کرد. [[ام وهب]] بسیار خوش حال شد و او را در این راه [[تشویق]] کرده از وی خواست که او را نیز همراه خود ببرد. آن دو شبانه کوفه را ترک کرده خود را به امام رساندند<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۶۲-۶۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۵؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
از سوی دیگر، همسرش در [[خانه]] تنها بود و حوادث کوفه (آمدن مسلم نماینده [[امام حسین]]، [[بیعت]] و [[بی‌وفایی]] [[مردم]] و کشته شدن مسلم و هانی) را از ذهن خود گذراند... سپس یادش آمد که [[مسلم بن عقیل]] و نیز [[سفیر]] [[امام حسین]] گفته بودند که [[امام]] در راه [[کوفه]] است. خدایا این [[مردم]] با او چه خواهند کرد؟ آیا او را [[یاری]] می‌کنند یا او را نیز همانند مسلم تنها خواهند گذاشت؟... سپس در پاسخ خود گفت: بدون تردید این مردم ترسو و [[دنیاطلب]] با [[حسین بن علی]] نیز بهتر از نماینده او [[رفتار]] نخواهند کرد. چه باید کرد؟ آیا [[همسر]] او نیز همانند بیشتر [[کوفیان]] در برابر این رویداد بزرگ بی‌تفاوت است و قصد یاری حسین را ندارد؟ غرق در چنین اندیشه‌هایی بود که همسرش از راه رسید. ماجرای [[نخیله]] و تصمیم خود را برای یاری امام اعلام کرد. [[ام وهب]] بسیار خوش حال شد و او را در این راه [[تشویق]] کرده از وی خواست که او را نیز همراه خود ببرد. آن دو شبانه کوفه را ترک کرده خود را به امام رساندند<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۶۲-۶۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۵؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.


== شهادت ام وهب و همسرش ==
== شهادت ام وهب و همسرش ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش