مباهله در حدیث: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرینکردن شخص [[دروغگو]] و [[ظالم]]، ابتهال و [[تضرّع]] به درگاه [[خدا]] برای دفع بلا از خود یا نزول [[بلا]] بر [[ظالم]] است و این کار از گذشته بین [[عرب]] متداول بوده و میگفتند: {{عربی|لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا}}<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۸.</ref> و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم [[دینی]] یک جا جمع شوند و با اصرار و [[تضرع]] به درگاه [[خداوند]] از او بخواهند [[باطل]] را رسوا و [[مجازات]] کند<ref>حسن بن عبدالله ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.</ref>، همان کاری که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در برابر [[مسیحیان]] [[نجران]] کرد و این کار بیانگر تلاشهای فراوان [[رسول اکرم]] {{صل}} برای [[دعوت]] [[اهل کتاب]] به [[دین اسلام]] بوده است<ref>سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۶۱.</ref> | مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرینکردن شخص [[دروغگو]] و [[ظالم]]، ابتهال و [[تضرّع]] به درگاه [[خدا]] برای دفع بلا از خود یا نزول [[بلا]] بر [[ظالم]] است و این کار از گذشته بین [[عرب]] متداول بوده و میگفتند: {{عربی|لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا}}<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۸.</ref> و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم [[دینی]] یک جا جمع شوند و با اصرار و [[تضرع]] به درگاه [[خداوند]] از او بخواهند [[باطل]] را رسوا و [[مجازات]] کند<ref>حسن بن عبدالله ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.</ref>، همان کاری که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در برابر [[مسیحیان]] [[نجران]] کرد و این کار بیانگر تلاشهای فراوان [[رسول اکرم]] {{صل}} برای [[دعوت]] [[اهل کتاب]] به [[دین اسلام]] بوده است<ref>سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۶۱.</ref> | ||
== مباهله در روایات [[عامه]] == | == مباهله در روایات [[عامه]] == | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
ایشان سپس (در پاورقی) نام حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] را ذکر میکند که تصریح نمودهاند [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]] {{عم}} نازل شده است و سپس نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است<ref>از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند: | ایشان سپس (در پاورقی) نام حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] را ذکر میکند که تصریح نمودهاند [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]] {{عم}} نازل شده است و سپس نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است<ref>از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند: | ||
# [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] صاحب «[[صحیح مسلم]]» که از کتب ششگانه مورد | # [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] صاحب «[[صحیح مسلم]]» که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است؛ در ج۷، ص۱۲۰ (چاپ [[محمد]] علی صبیح، [[مصر]]). | ||
#«[[احمد بن حنبل]]» در «[[مسند]] حنبل»، ج۱ ص۱۸۵ (چاپ مصر). | # «[[احمد بن حنبل]]» در «[[مسند]] حنبل»، ج۱ ص۱۸۵ (چاپ مصر). | ||
#«[[طبری]]» در [[تفسیر]] خود، در ذیل همین آیه، ج۳، ص۱۹۲ (چاپ میمنیه، مصر). | # «[[طبری]]» در [[تفسیر]] خود، در ذیل همین آیه، ج۳، ص۱۹۲ (چاپ میمنیه، مصر). | ||
#«[[حاکم]] در کتاب «مستدرک»، ج۳، ص۱۵۰ (چاپ [[حیدر]] آباد دکن). | # «[[حاکم]] در کتاب «مستدرک»، ج۳، ص۱۵۰ (چاپ [[حیدر]] آباد دکن). | ||
#«[[حافظ ابونعیم اصفهانی]]» در کتاب «دلائل النبوة»، ص۲۹۷ (چاپ حیدر آباد). | # «[[حافظ ابونعیم اصفهانی]]» در کتاب «دلائل النبوة»، ص۲۹۷ (چاپ حیدر آباد). | ||
#«[[واحدی نیشابوری]]» در کتاب «[[اسباب النزول]]»، ص۷۴ (چاپ الهندیة، مصر). | # «[[واحدی نیشابوری]]» در کتاب «[[اسباب النزول]]»، ص۷۴ (چاپ الهندیة، مصر). | ||
#«[[فخر رازی]]» در [[تفسیر کبیر]] خود، ج۸، ص۸۵ (چاپ البهیة، مصر). | # «[[فخر رازی]]» در [[تفسیر کبیر]] خود، ج۸، ص۸۵ (چاپ البهیة، مصر). | ||
#«[[ابن اثیر]]» در کتاب «جامع الأصول»، ج۹، ص۴۷۰ (چاپ السنة المحمدیة، مصر). | # «[[ابن اثیر]]» در کتاب «جامع الأصول»، ج۹، ص۴۷۰ (چاپ السنة المحمدیة، مصر). | ||
#«[[ابن جوزی]]» در «تذکرة الخواص»، ص۱۷ (چاپ [[نجف]]). | # «[[ابن جوزی]]» در «تذکرة الخواص»، ص۱۷ (چاپ [[نجف]]). | ||
#«قاضی [[بیضاوی]]» در تفسیرش، ج۲، ص۲۲ (چاپ [[مصطفی]] محمد، مصر). | # «قاضی [[بیضاوی]]» در تفسیرش، ج۲، ص۲۲ (چاپ [[مصطفی]] محمد، مصر). | ||
#«[[آلوسی]]» در تفسیر «[[روح المعانی]]»، ج۳، ص۱۶۷ (چاپ منیریه، مصر). | # «[[آلوسی]]» در تفسیر «[[روح المعانی]]»، ج۳، ص۱۶۷ (چاپ منیریه، مصر). | ||
#«طنطاوی» [[مفسر]] معروف در تفسیر «الجواهر»، ج۲، ص۱۲۰ (چاپ مصطفی البابی الحلبی، مصر). | # «طنطاوی» [[مفسر]] معروف در تفسیر «الجواهر»، ج۲، ص۱۲۰ (چاپ مصطفی البابی الحلبی، مصر). | ||
#«[[زمخشری]]» در تفسیر «کشاف»، ج۱، ص۱۹۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر). | # «[[زمخشری]]» در تفسیر «کشاف»، ج۱، ص۱۹۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر). | ||
#«[[حافظ احمد بن حجر عسقلانی]]» در کتاب «الاصابة»، ج۲، ص۵۰۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر). | # «[[حافظ احمد بن حجر عسقلانی]]» در کتاب «الاصابة»، ج۲، ص۵۰۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر). | ||
#«[[ابن صباغ]]» در کتاب «[[الفصول المهمة]]»، ص۱۰۸ (چاپ [[نجف]]). | # «[[ابن صباغ]]» در کتاب «[[الفصول المهمة]]»، ص۱۰۸ (چاپ [[نجف]]). | ||
# | # علامه «[[قرطبی]]» در [[تفسیر]] «الجامع لاحکام القرآن» ج۳، ص۱۰۴ (چاپ مهر، [[سال]] ۱۹۳۶). (به نقل از [[تفسیر نمونه]] (ط. دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ه. ش)، ج۲، ص۵۸۳).</ref>. | ||
محققان [[اهل سنت]]، چه معتزلی و چه [[اشعری]]، این [[آیه]] را دلیلی [[قوی]] بر [[فضیلت]] [[اصحاب کساء]] میشناسند و همگی در پیشگاه آن خاضعاند: [[زمخشری]] که متفکری معتزلی است، ذیل [[آیه مباهله]]، پس از نقل حادثه کساء میگوید: | محققان [[اهل سنت]]، چه معتزلی و چه [[اشعری]]، این [[آیه]] را دلیلی [[قوی]] بر [[فضیلت]] [[اصحاب کساء]] میشناسند و همگی در پیشگاه آن خاضعاند: [[زمخشری]] که متفکری معتزلی است، ذیل [[آیه مباهله]]، پس از نقل حادثه کساء میگوید: | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
[[روایت]] دیگر، به نقل از [[ثعلبی]]، اضافهای دارد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بعد از انصراف [[نصارای نجران]] فرمود: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: قسم به خدائی که جانم در دست [[قدرت]] اوست، [[عذاب]] بر [[اهل نجران]] نزدیک شده بود و اگر آنها [[مباهله]] میکردند همه [[مسخ]] میشدند و به صورت [[میمون]] و خوک در میآمدند و سرتاسر بیابان برای آنها [[آتش]] میشد، [[خداوند]] [[نجران]] و [[اهل]] آن را به کلی ریشه کن و نابود میساخت و حتی پرنده روی درخت و چون یک سال بر نصاری میگذشت همه آنها هلاک میشدند پس خداوند نازل فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بیگمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است و اگر رو بگردانند، خداوند به (کار) تبهکاران، داناست» سوره آل عمران، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref>.<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الْهَلَاکَ قَدْ تَدَلَّى عَلَى أَهْلِ نَجْرَانَ وَ لَوْ لَاعَنُوا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ وَ لَاضْطَرَمَ عَلَيْهِمُ الْوَادِي نَاراً وَ لَاسْتَأْصَلَ اللَّهُ نَجْرَانَ وَ أَهْلَهُ حَتَّى الطَّيْرَ عَلَى الشَّجَرِ وَ مَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى كُلِّهِمْ حَتَّى هَلَكُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ}}}}.</ref> | [[روایت]] دیگر، به نقل از [[ثعلبی]]، اضافهای دارد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بعد از انصراف [[نصارای نجران]] فرمود: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: قسم به خدائی که جانم در دست [[قدرت]] اوست، [[عذاب]] بر [[اهل نجران]] نزدیک شده بود و اگر آنها [[مباهله]] میکردند همه [[مسخ]] میشدند و به صورت [[میمون]] و خوک در میآمدند و سرتاسر بیابان برای آنها [[آتش]] میشد، [[خداوند]] [[نجران]] و [[اهل]] آن را به کلی ریشه کن و نابود میساخت و حتی پرنده روی درخت و چون یک سال بر نصاری میگذشت همه آنها هلاک میشدند پس خداوند نازل فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بیگمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است و اگر رو بگردانند، خداوند به (کار) تبهکاران، داناست» سوره آل عمران، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref>.<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الْهَلَاکَ قَدْ تَدَلَّى عَلَى أَهْلِ نَجْرَانَ وَ لَوْ لَاعَنُوا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ وَ لَاضْطَرَمَ عَلَيْهِمُ الْوَادِي نَاراً وَ لَاسْتَأْصَلَ اللَّهُ نَجْرَانَ وَ أَهْلَهُ حَتَّى الطَّيْرَ عَلَى الشَّجَرِ وَ مَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى كُلِّهِمْ حَتَّى هَلَكُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ}}}}.</ref> | ||
این روایت با مختصر [[اختلاف]] در مدارک دیگر [[عامه]] مثل «العمدة» نوشته ابن البطرق<ref>ص۱۸۹، روایت ۲۹۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و در [[مناقب]] المغازلی<ref>ص۲۶۳، روایت ۳۱۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و شواهد التنزیل<ref>شواهد التنزیل (ط. وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، ۱۴۱۹ ﻫ.ق)، ج۲، ص۱۵۸.</ref> ذکر گردیده است؛ به این ترتیب که: [[روز]] بعد [[رسول خدا]]{{صل}} دست علی و [[فاطمه]] و [[حسنین]] را گرفته (و به محل موعود) رفت و فرستاد نزد آن دو تا حاضر شوند ولی آن دو حاضر به ملاعنه نشدند، به [[نبوت]] وی [[اقرار]] کردند. رسول خدا فرمود: به آن خدائی که مرا به [[حق]] [[مبعوث]] فرمود، اگر اقرار نمیکردند در بیابان بر سر آنها [[آتش]] میبارید، جابر گوید: آیه {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ...}} در این واقعه نازل شد... [[شعبی]] گفت: {{عربی|ابنائنا الحسن و الحسین و نساؤنا فاطمه و انفسنا علی بن ابی طالب{{ع}}}}<ref>{{متن حدیث|فَغَدَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِمَا فَأَبَيَا أَنْ يُجِيبَاهُ، فَأَقَرَّ الْخَرَاجَ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ النَّبِيُّ: «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيَّاً لَوْ فَعَلَا، لَأَمْطَرَ عَلَيْهِمَا الْوَادِيَ نَارَاً». قَالَ جَابِرٌ: نَزَلَتْ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَةُ: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ...}}. قَالَ الشَّعْبِيُّ: أَبْناءَنا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}}...}}؛ البرهان فی تفسیر القرآن (موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۵ ﻫ.ق)، ج۱، ص۶۳۹؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۰، ص۸۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، | این روایت با مختصر [[اختلاف]] در مدارک دیگر [[عامه]] مثل «العمدة» نوشته ابن البطرق<ref>ص۱۸۹، روایت ۲۹۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و در [[مناقب]] المغازلی<ref>ص۲۶۳، روایت ۳۱۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و شواهد التنزیل<ref>شواهد التنزیل (ط. وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، ۱۴۱۹ ﻫ.ق)، ج۲، ص۱۵۸.</ref> ذکر گردیده است؛ به این ترتیب که: [[روز]] بعد [[رسول خدا]]{{صل}} دست علی و [[فاطمه]] و [[حسنین]] را گرفته (و به محل موعود) رفت و فرستاد نزد آن دو تا حاضر شوند ولی آن دو حاضر به ملاعنه نشدند، به [[نبوت]] وی [[اقرار]] کردند. رسول خدا فرمود: به آن خدائی که مرا به [[حق]] [[مبعوث]] فرمود، اگر اقرار نمیکردند در بیابان بر سر آنها [[آتش]] میبارید، جابر گوید: آیه {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ...}} در این واقعه نازل شد... [[شعبی]] گفت: {{عربی|ابنائنا الحسن و الحسین و نساؤنا فاطمه و انفسنا علی بن ابی طالب{{ع}}}}<ref>{{متن حدیث|فَغَدَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَيْهِمَا فَأَبَيَا أَنْ يُجِيبَاهُ، فَأَقَرَّ الْخَرَاجَ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ النَّبِيُّ: «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيَّاً لَوْ فَعَلَا، لَأَمْطَرَ عَلَيْهِمَا الْوَادِيَ نَارَاً». قَالَ جَابِرٌ: نَزَلَتْ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَةُ: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ...}}. قَالَ الشَّعْبِيُّ: أَبْناءَنا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}}...}}؛ البرهان فی تفسیر القرآن (موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۵ ﻫ.ق)، ج۱، ص۶۳۹؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۰، ص۸۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۵۱.</ref> | ||
[[ابن عساکر]] به سندش از ابی الطفیل نقل میکند که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[اصحاب شورا]] | [[ابن عساکر]] به سندش از ابی الطفیل نقل میکند که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[اصحاب شورا]] مناظره کرده و با جملهای از [[فضایل]] و مناقبش [[محاجه]] نمود. از جمله آنها، این که فرمود: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم، آیا در میان شما کسی نزدیکتر به [[رسول خدا]]{{صل}} در رحم هست؟ کسی که رسول خدا{{صل}} او را «نفس» خود خوانده و [[فرزندان]] او را فرزندان خود و [[زنان]] او را زنان خود خوانده باشد، آیا کسی غیر از من وجود دارد؟! گفتند: بار خدایا! هرگز<ref>{{متن حدیث|نَشَدْكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَقْرَبُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي الرَّحِمِ مِنِّي وَ مَنْ جَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} نَفْسَهُ وَ أَبْنَاءَهُ أَبْنَاءَهُ وَ نِسَاءَهُ نِسَاءَهُ غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لَا}}؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲.</ref>. | ||
[[احمد بن حنبل]] به سندش نقل میکند: و هنگامی که این [[آیه]] نازل شد {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ}}، رسول خدا{{صل}} علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین{{عم}} را [[دعوت]] کرد، آنگاه عرض کرد: «بار خدایا! اینان [[اهل]] من هستند»<ref>{{متن حدیث|وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ}} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}؛ ابن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۶۰، حدیث ۱۶۰۸.</ref>. | [[احمد بن حنبل]] به سندش نقل میکند: و هنگامی که این [[آیه]] نازل شد {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ}}، رسول خدا{{صل}} علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین{{عم}} را [[دعوت]] کرد، آنگاه عرض کرد: «بار خدایا! اینان [[اهل]] من هستند»<ref>{{متن حدیث|وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ}} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}؛ ابن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۶۰، حدیث ۱۶۰۸.</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
[[حاکم نیشابوری]] به سندش از [[سعد بن ابی وقاص]] نقل میکند: هنگامی که این آیه: {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} نازل شد، رسول خدا{{صل}} علی و فاطمه و حسن و حسین{{عم}} را خواست، آنگاه عرض کرد: «بار خدایا! اینان اهل من هستند»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳، حدیث ۴۷۱۹.</ref>. | [[حاکم نیشابوری]] به سندش از [[سعد بن ابی وقاص]] نقل میکند: هنگامی که این آیه: {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} نازل شد، رسول خدا{{صل}} علی و فاطمه و حسن و حسین{{عم}} را خواست، آنگاه عرض کرد: «بار خدایا! اینان اهل من هستند»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: {{متن قرآن|نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳، حدیث ۴۷۱۹.</ref>. | ||
[[طبری]] به سندش از [[سدی]] در [[تفسیر]] [[آیه مباهله]] نقل میکند: [[پیامبر]]{{صل}} در آن هنگام دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی{{ع}} گفت: «دنبال ما بیا». او هم با آنها به راه افتاد. در آن [[روز]] [[نصارا]] بیرون نیآمدند و گفتند: ما میترسیم...<ref>{{متن حدیث|فَأَخَذَ يَعْنِي النَّبِيَّ{{صل}} بِيَدِ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفَاطِمَةَ، وَقَالَ لِعَلِيٍّ: «اتْبَعْنَا» فَخَرَجَ مَعَهُمْ، فَلَمْ يَخْرُجْ يَوْمَئِذٍ النَّصَارَى، وَقَالُوا: إِنَّا نَخَافُ...}}؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۱۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، | [[طبری]] به سندش از [[سدی]] در [[تفسیر]] [[آیه مباهله]] نقل میکند: [[پیامبر]]{{صل}} در آن هنگام دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی{{ع}} گفت: «دنبال ما بیا». او هم با آنها به راه افتاد. در آن [[روز]] [[نصارا]] بیرون نیآمدند و گفتند: ما میترسیم...<ref>{{متن حدیث|فَأَخَذَ يَعْنِي النَّبِيَّ{{صل}} بِيَدِ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفَاطِمَةَ، وَقَالَ لِعَلِيٍّ: «اتْبَعْنَا» فَخَرَجَ مَعَهُمْ، فَلَمْ يَخْرُجْ يَوْمَئِذٍ النَّصَارَى، وَقَالُوا: إِنَّا نَخَافُ...}}؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۱۲.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱]]، ص ۲۶۶.</ref> | ||
== مباهله در روایات [[شیعه]] == | == مباهله در روایات [[شیعه]] == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
# [[شیخ صدوق]] ([[ابن بابویه]]) در [[خصال]] خود به نقل از حضرت علی {{ع}} روایتی را بیان میکند که حضرت هفتاد منقبت انحصاری خود را با استناد به [[آیات قرآن]] ذکر مینمایند و در منتقبت ۳۴ میفرمایند: "[[نصاری]] مدعی شدند که با [[پیغمبر]]{{صل}} [[مباهله]] کنند [[خدا]] (در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۶۱) فرو فرستاد که هر کس در [[دین اسلام]] با تو [[محاجه]] میکند پس از آنچه با [[منطق]] [[علم]] برای تو آمده بگو پسران ما و پسران شما و [[زنان]] ما و زنان شما و نفسهای ما و نفسهای شما را [[دعوت]] میکنیم، سپس لعنت خدا را بر [[دروغگویان]] قرار میدهیم در اینجا نفس من نفس [[رسول خدا]]{{صل}} بود و منظور از زنان [[فاطمه]] [[زهرا]]{{ع}} و از پسران حسن و حسین{{ع}} است. سپس [[جمعیت]] نصاری پشیمان شدند و از رسول خدا{{صل}} استعفاء کردند و پذیرفت بحق آنکه [[تورات]] را بر [[موسی]] و [[قرآن]] را به محمد{{صل}} فرستاد اگر با ما مباهله کرده بودند همه بصورت میمونها و خوکها [[مسخ]] میشدند"<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ النَّصَارَى ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}} فَكَانَتْ نَفْسِي نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ النِّسَاءُ فَاطِمَةَ {{س}} وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِي أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَى مُوسَى وَ الْفُرْقَانَ عَلَى مُحَمَّدٍ {{صل}} لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ}}.</ref>. | # [[شیخ صدوق]] ([[ابن بابویه]]) در [[خصال]] خود به نقل از حضرت علی {{ع}} روایتی را بیان میکند که حضرت هفتاد منقبت انحصاری خود را با استناد به [[آیات قرآن]] ذکر مینمایند و در منتقبت ۳۴ میفرمایند: "[[نصاری]] مدعی شدند که با [[پیغمبر]]{{صل}} [[مباهله]] کنند [[خدا]] (در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۶۱) فرو فرستاد که هر کس در [[دین اسلام]] با تو [[محاجه]] میکند پس از آنچه با [[منطق]] [[علم]] برای تو آمده بگو پسران ما و پسران شما و [[زنان]] ما و زنان شما و نفسهای ما و نفسهای شما را [[دعوت]] میکنیم، سپس لعنت خدا را بر [[دروغگویان]] قرار میدهیم در اینجا نفس من نفس [[رسول خدا]]{{صل}} بود و منظور از زنان [[فاطمه]] [[زهرا]]{{ع}} و از پسران حسن و حسین{{ع}} است. سپس [[جمعیت]] نصاری پشیمان شدند و از رسول خدا{{صل}} استعفاء کردند و پذیرفت بحق آنکه [[تورات]] را بر [[موسی]] و [[قرآن]] را به محمد{{صل}} فرستاد اگر با ما مباهله کرده بودند همه بصورت میمونها و خوکها [[مسخ]] میشدند"<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ النَّصَارَى ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}} فَكَانَتْ نَفْسِي نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ النِّسَاءُ فَاطِمَةَ {{س}} وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِي أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَى مُوسَى وَ الْفُرْقَانَ عَلَى مُحَمَّدٍ {{صل}} لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ}}.</ref>. | ||
# در مناظرات مجلس [[مأمون]]، میان [[امام هشتم]] {{ع}} و علمای [[طوس]]، حضرت بعد از [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] و بیان [[مناقب]] [[خمسه طیبه]] {{عم}} و اینکه علی {{ع}} نفس نبی است، فرمودند: "این ویژگی ممتازی است که هیچ کسی بر آن پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ بشری بدان راه نیافته و شرفی است که هیچ آفریدهای بدان [[سبقت]] نجسته است؛ زیرا شخص علی{{ع}} را چون شخص خود قرار داد"<ref>{{متن حدیث|فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ {{ع}} كَنَفْسِهِ}}؛ تفسیر نورالثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ﻫ.ق). ج۱، ص۳۴۹ ح۱۶۳.</ref>. | # در مناظرات مجلس [[مأمون]]، میان [[امام هشتم]] {{ع}} و علمای [[طوس]]، حضرت بعد از [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] و بیان [[مناقب]] [[خمسه طیبه]] {{عم}} و اینکه علی {{ع}} نفس نبی است، فرمودند: "این ویژگی ممتازی است که هیچ کسی بر آن پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ بشری بدان راه نیافته و شرفی است که هیچ آفریدهای بدان [[سبقت]] نجسته است؛ زیرا شخص علی{{ع}} را چون شخص خود قرار داد"<ref>{{متن حدیث|فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ {{ع}} كَنَفْسِهِ}}؛ تفسیر نورالثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ﻫ.ق). ج۱، ص۳۴۹ ح۱۶۳.</ref>. | ||
# نفس [[نبی]] {{صل}} بودن [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} در بیانات گوناگون [[اهل بیت]] {{عم}} به انحاء مختلف و با مضامین گوناگون بیان شده؛ از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[روایت]] مبسوطی از [[رسول خدا]] {{صل}}، [[مناقب]] فراوانی از [[حضرت علی]] {{ع}} ذکر میفرمایند: "[[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود به [[راستی]] در علی{{ع}} چند [[خصلت]] است که اگر یکی از آنها در همه [[مردم]] بود در فضل آنها بس بود. گفته او هر که من مولای اویم علی مولای من است و گفته او علی از من چون هارون است از [[موسی]] و گفته او علی از من است و من از او و گفته او علی نسبت به من چون خود من است طاعتش [[طاعت]] من است و نافرمانیش [[نافرمانی]] من و گفته او جنک با علی [[جنگ]] با خداست و [[سازش]] با علی سازش با خداست و گفته او [[دوست]] علی دوست [[خدا]] است و [[دشمن]] او [[دشمن خدا]] و گفته او علی [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] اوست بر بندگانش و گفته او [[دوستی علی]] ایمان است و [[بغض]] او [[کفر]] و گفته او [[حزب علی]] [[حزب]] خداست و حزب دشمنانش [[حزب شیطان]] و گفته او علی با [[حق]] است و حق با اوست از هم جدا نشوند تا سر [[حوض]] بر من در آیند و گفته او علی قسیم [[بهشت و دوزخ]] است و گفته او هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود از خدای عز و جل جداست و گفته او [[شیعیان علی]] همان کامجویان [[روز]] قیامتاند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ {{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ {{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ الأمالی (للصدوق)، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، | # نفس [[نبی]] {{صل}} بودن [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} در بیانات گوناگون [[اهل بیت]] {{عم}} به انحاء مختلف و با مضامین گوناگون بیان شده؛ از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[روایت]] مبسوطی از [[رسول خدا]] {{صل}}، [[مناقب]] فراوانی از [[حضرت علی]] {{ع}} ذکر میفرمایند: "[[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود به [[راستی]] در علی{{ع}} چند [[خصلت]] است که اگر یکی از آنها در همه [[مردم]] بود در فضل آنها بس بود. گفته او هر که من مولای اویم علی مولای من است و گفته او علی از من چون هارون است از [[موسی]] و گفته او علی از من است و من از او و گفته او علی نسبت به من چون خود من است طاعتش [[طاعت]] من است و نافرمانیش [[نافرمانی]] من و گفته او جنک با علی [[جنگ]] با خداست و [[سازش]] با علی سازش با خداست و گفته او [[دوست]] علی دوست [[خدا]] است و [[دشمن]] او [[دشمن خدا]] و گفته او علی [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] اوست بر بندگانش و گفته او [[دوستی علی]] ایمان است و [[بغض]] او [[کفر]] و گفته او [[حزب علی]] [[حزب]] خداست و حزب دشمنانش [[حزب شیطان]] و گفته او علی با [[حق]] است و حق با اوست از هم جدا نشوند تا سر [[حوض]] بر من در آیند و گفته او علی قسیم [[بهشت و دوزخ]] است و گفته او هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود از خدای عز و جل جداست و گفته او [[شیعیان علی]] همان کامجویان [[روز]] قیامتاند"<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ {{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ {{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ {{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ {{صل}} مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ {{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ الأمالی (للصدوق)، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۵۵.</ref> | ||
=== اعتراف گرفتن [[امیرالمؤمنین]] از [[اصحاب شورا]] === | === اعتراف گرفتن [[امیرالمؤمنین]] از [[اصحاب شورا]] === | ||
[[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در شورای شش نفرهای که [[خلیفه]] عمر برای [[انتخاب خلیفه]] پس از خود ترتیب داده بود، برای یادآوری [[حقانیت]] خود برای [[خلافت]]، به ماجرای نزول [[آیه شریفه]] مباهله اشاره کردند، خطاب به اعضای [[شورا]] فرمودند: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم آیا در میان شما احدی هست که از من به [[رسول خدا]] {{صل}} در [[خویشاوندی]] نزدیکتر باشد، کسی جز من هست که رسول خدا {{صل}} او را نفس (جان) خود، فرزندانش را [[فرزندان]] خود و زنانش را [[زنان]] خود قرار داده باشد؟ و همه حاضران در شورا گفتند: به خدا نه! و همه به اینکه [[آیه]] در [[شأن]] ایشان نازل شده است، اعتراف کردند<ref>{{متن حدیث|نشدتكم بالله هل فيكم أحد أقرب إلى رسول الله في الرحم، و من جعله رسول الله نفسه، أبناءه أبناءه، نسائه نسائه غيري؟! قالوا: اللهم لا!}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۴۵۴؛ کتاب الولایة، ص۱۷۷ (ابن عقده)؛ الامالی (طوسی)، ص۳۳۳؛ الفصول المهمة، ج۲، ص۱۱۶۱؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۵.</ref> | [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} در شورای شش نفرهای که [[خلیفه]] عمر برای [[انتخاب خلیفه]] پس از خود ترتیب داده بود، برای یادآوری [[حقانیت]] خود برای [[خلافت]]، به ماجرای نزول [[آیه شریفه]] مباهله اشاره کردند، خطاب به اعضای [[شورا]] فرمودند: شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم آیا در میان شما احدی هست که از من به [[رسول خدا]] {{صل}} در [[خویشاوندی]] نزدیکتر باشد، کسی جز من هست که رسول خدا {{صل}} او را نفس (جان) خود، فرزندانش را [[فرزندان]] خود و زنانش را [[زنان]] خود قرار داده باشد؟ و همه حاضران در شورا گفتند: به خدا نه! و همه به اینکه [[آیه]] در [[شأن]] ایشان نازل شده است، اعتراف کردند<ref>{{متن حدیث|نشدتكم بالله هل فيكم أحد أقرب إلى رسول الله في الرحم، و من جعله رسول الله نفسه، أبناءه أبناءه، نسائه نسائه غيري؟! قالوا: اللهم لا!}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۴۵۴؛ کتاب الولایة، ص۱۷۷ (ابن عقده)؛ الامالی (طوسی)، ص۳۳۳؛ الفصول المهمة، ج۲، ص۱۱۶۱؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۵.</ref> | ||
#[[شیخ مفید]] مینویسد: [[مأمون عباسی]] روزی به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کرد: مرا به بزرگترین [[فضیلت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر بده که [[قرآن]] بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: [[فضیلت]] او در [[مباهله]]؛ [[خداوند]]-جل [[جلاله]]- فرمود: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}، آنگاه [[رسول خدا]]{{صل}} حسن و حسین{{عم}} را که دو فرزند او به حساب میآمدند، [[دعوت]] کرد و نیز [[فاطمه]] را که در موضع «[[نساء]]» او به حساب میآمد، خواست و نیز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را که به [[حکم خداوند]] ـ عزوجل ـ «نفس» او به حساب میآمد، دعوت نمود؛ و به تحقیق ثابت شده: احدی از [[خلق]] [[خدا]] جلیلتر و [[افضل]] از رسول خدا{{صل}} نیست، پس [[واجب]] است که احدی افضل از نفس رسول خدا{{صل}} به حکم خداوند ـ عزوجل ـ نباشد<ref>{{متن حدیث|قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا{{ع}} أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا{{ع}} فَضِيلَتُهُ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ{{عم}} فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ{{س}} فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ روزی [[مأمون]] به حضرت [[رضا]]{{ع}} عرض کرد:بزرگترین [[فضیلت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} را برایم نقل کن که شاهدی از [[قرآن]] داشته باشد. [[حضرت رضا]] فرمود: فضیلتی که در [[آیه مباهله]] است؛ [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ...}}. [[پیغمبر اکرم]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] که دو فرزندش بودند آورد با [[فاطمه]]{{ع}} که در آیه تعبیر به زنان شده، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز آورد که او نفس [[پیامبر]] است تصریح آیه، پس ثابت شد که هیچ کس از [[پیامبر اکرم]] بالاتر و [[برتر]] نیست، در نتیجه کسی نیز از نفس پیامبر بالاتر نخواهد بود. بنا به حکم [[خدا]]. مأمون گفت: مگر خداوند در این آیه [[فرزندان]] را به لفظ جمع نگفته ولی [[پیغمبر]] دو فرزندش را فقط آورد و [[نساء]] نیز به لفظ جمع است که ایشان فقط دخترشان را آوردند چرا این طور نباشد که منظور از فرا خواندن نفس خود واقعاً خود پیغمبر باشد نه دیگری، در این صورت فضیلتی که نقل فرمودی ثابت نمیشود. حضرت رضا{{ع}} فرمود: این صحیح نیست. به جهت اینکه [[انسان]] دیگری را فرا میخواند نه خودش را چنانچه امر به دیگری میکند درست نیست که واقعاً خودش را فراخواند چنانچه نمیتواند به خودش امر کند و در صورتی که پیامبر اکرم غیر از امیرالمؤمنین{{ع}} مرد دیگری را در [[مباهله]] [[دعوت]] نکرد ثابت میشود که منظور از نفسی که خداوند در آیه تصریح میکند هم ایشان است و این مقام را در قرآن به او اختصاص داده است. محمد بن محمد مفید، الفصول المختارة، ص۳۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، | #[[شیخ مفید]] مینویسد: [[مأمون عباسی]] روزی به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کرد: مرا به بزرگترین [[فضیلت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر بده که [[قرآن]] بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: [[فضیلت]] او در [[مباهله]]؛ [[خداوند]]-جل [[جلاله]]- فرمود: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}، آنگاه [[رسول خدا]]{{صل}} حسن و حسین{{عم}} را که دو فرزند او به حساب میآمدند، [[دعوت]] کرد و نیز [[فاطمه]] را که در موضع «[[نساء]]» او به حساب میآمد، خواست و نیز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را که به [[حکم خداوند]] ـ عزوجل ـ «نفس» او به حساب میآمد، دعوت نمود؛ و به تحقیق ثابت شده: احدی از [[خلق]] [[خدا]] جلیلتر و [[افضل]] از رسول خدا{{صل}} نیست، پس [[واجب]] است که احدی افضل از نفس رسول خدا{{صل}} به حکم خداوند ـ عزوجل ـ نباشد<ref>{{متن حدیث|قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا{{ع}} أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا{{ع}} فَضِيلَتُهُ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ{{عم}} فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ{{س}} فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ روزی [[مأمون]] به حضرت [[رضا]]{{ع}} عرض کرد:بزرگترین [[فضیلت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} را برایم نقل کن که شاهدی از [[قرآن]] داشته باشد. [[حضرت رضا]] فرمود: فضیلتی که در [[آیه مباهله]] است؛ [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ...}}. [[پیغمبر اکرم]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] که دو فرزندش بودند آورد با [[فاطمه]]{{ع}} که در آیه تعبیر به زنان شده، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیز آورد که او نفس [[پیامبر]] است تصریح آیه، پس ثابت شد که هیچ کس از [[پیامبر اکرم]] بالاتر و [[برتر]] نیست، در نتیجه کسی نیز از نفس پیامبر بالاتر نخواهد بود. بنا به حکم [[خدا]]. مأمون گفت: مگر خداوند در این آیه [[فرزندان]] را به لفظ جمع نگفته ولی [[پیغمبر]] دو فرزندش را فقط آورد و [[نساء]] نیز به لفظ جمع است که ایشان فقط دخترشان را آوردند چرا این طور نباشد که منظور از فرا خواندن نفس خود واقعاً خود پیغمبر باشد نه دیگری، در این صورت فضیلتی که نقل فرمودی ثابت نمیشود. حضرت رضا{{ع}} فرمود: این صحیح نیست. به جهت اینکه [[انسان]] دیگری را فرا میخواند نه خودش را چنانچه امر به دیگری میکند درست نیست که واقعاً خودش را فراخواند چنانچه نمیتواند به خودش امر کند و در صورتی که پیامبر اکرم غیر از امیرالمؤمنین{{ع}} مرد دیگری را در [[مباهله]] [[دعوت]] نکرد ثابت میشود که منظور از نفسی که خداوند در آیه تصریح میکند هم ایشان است و این مقام را در قرآن به او اختصاص داده است. محمد بن محمد مفید، الفصول المختارة، ص۳۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱]]، ص ۲۶۶.</ref> | ||
=== اشاره [[امام مجتبی]] در خطابه بعد از [[صلح]] === | === اشاره [[امام مجتبی]] در خطابه بعد از [[صلح]] === | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
=== نقل [[جابر بن عبدالله انصاری]] === | === نقل [[جابر بن عبدالله انصاری]] === | ||
جابر که از [[صحابه]] نام و نشاندار و بزرگ [[رسول خدا]] {{صل}} محسوب میشود، میگوید: آیه {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> برای همین ماجرا نازل شده است. سپس جابر میگوید: منظور از {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}}، [[پیامبر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{عم}} هستند و منظور از {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}}، حسن و حسین {{عم}} هستند و منظور از {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} [[فاطمه زهراء]] {{س}} است<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج۲، ص۳۱۷ و ۳۱۸؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۷ (ابن کثیر)؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۹۴-۹۵.</ref>. | جابر که از [[صحابه]] نام و نشاندار و بزرگ [[رسول خدا]] {{صل}} محسوب میشود، میگوید: آیه {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> برای همین ماجرا نازل شده است. سپس جابر میگوید: منظور از {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}}، [[پیامبر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{عم}} هستند و منظور از {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}}، حسن و حسین {{عم}} هستند و منظور از {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} [[فاطمه زهراء]] {{س}} است<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج۲، ص۳۱۷ و ۳۱۸؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۷ (ابن کثیر)؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۹۴-۹۵.</ref>. {{عربی|أن النبي {{صل}} [[بعث]] علياً إلى [[أهل]] [[نجران]] ليأتيه بصدقاتهم و جزيتهم}}<ref>فتح الباری، ج۸، ص۹۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۸.</ref> | ||
{{عربی|أن النبي {{صل}} [[بعث]] علياً إلى [[أهل]] [[نجران]] ليأتيه بصدقاتهم و جزيتهم}}<ref>فتح الباری، ج۸، ص۹۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |