←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
[[جعده دختر اشعث بن قیس]] نیز از دیگر بنی جبلههایی است که نامی از او در [[تاریخ]] به ثبت رسیده است. [[جعده]]، [[همسر]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بود که با [[نیرنگ]] [[اشعث بن قیس]] به همسری ایشان در آمد<ref>امام علی{{ع}}، از اشعث خواسته بود که دختر سعید بن قیس را برای امام حسن{{ع}} خواستگاری کند، اما اشعث او را برای پسر خود خواستگاری کرد و دختر خود جعده را برای ازدواج با امام حسن{{ع}} پیشنهاد داد. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴ - ۱۵.)</ref>. هنگامی که معاویه، تصمیم به [[بیعت]] از [[مردم]] برای [[ولایتعهدی]] پسرش یزید گرفت، صد هزار درهم برای جعده فرستاد و به او [[وعده]] داد که در قبال [[مسموم]] کردن شوهرش، او را به [[ازدواج]] یزید درخواهد آورد<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵.</ref>. جعده نیز با نوشاندن شربتی مسموم، [[امام حسن]]{{ع}} را مسموم کرد و آن حضرت را به [[شهادت]] رساند<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۲.نیز ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۳۸۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۲.</ref>. امام حسن{{ع}}، جعده را به واسطه این عمل [[لعن]] و [[نفرین]] کرد<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۲.</ref>. اما به هنگام شهادت، از [[امام]] حسین{{ع}} خواست تا از [[قصاص]] او [[چشم پوشی]] کند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷.</ref>. معاویه هم هر چند به [[وعده]] [[مالی]] خود به [[جعده]] عمل کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref> اما با این سخن که میترسم آنچه را در [[مسموم]] کردن فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} روا داشتی، درباره فرزند من هم انجام دهی<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۱.</ref>، به [[ازدواج]] جعده با یزید تن در نداد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸.</ref> از دیگر بنی جبله ایهایی که نامشان در [[تاریخ]] [[روزگار]] [[معاویة بن ابوسفیان]]، به ثبت و ضبط رسیده است نام [[شرحبیل بن سمط بن اسود بن جبله]]<ref>ابن عبد البر در کتاب خود از او با نام و نسب «شرحبیل بن سمط بن أسود بن جبله کندی» و به نقلی «شرحبیل بن سّمط بن أعور بن جبله کندی» یاد کرده است. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۹۹)</ref> است. [[شرحبیل]] [[والی حمص]] در دوران [[حکومت معاویه]] بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۹۹.</ref>. | [[جعده دختر اشعث بن قیس]] نیز از دیگر بنی جبلههایی است که نامی از او در [[تاریخ]] به ثبت رسیده است. [[جعده]]، [[همسر]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بود که با [[نیرنگ]] [[اشعث بن قیس]] به همسری ایشان در آمد<ref>امام علی{{ع}}، از اشعث خواسته بود که دختر سعید بن قیس را برای امام حسن{{ع}} خواستگاری کند، اما اشعث او را برای پسر خود خواستگاری کرد و دختر خود جعده را برای ازدواج با امام حسن{{ع}} پیشنهاد داد. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴ - ۱۵.)</ref>. هنگامی که معاویه، تصمیم به [[بیعت]] از [[مردم]] برای [[ولایتعهدی]] پسرش یزید گرفت، صد هزار درهم برای جعده فرستاد و به او [[وعده]] داد که در قبال [[مسموم]] کردن شوهرش، او را به [[ازدواج]] یزید درخواهد آورد<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵.</ref>. جعده نیز با نوشاندن شربتی مسموم، [[امام حسن]]{{ع}} را مسموم کرد و آن حضرت را به [[شهادت]] رساند<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۲.نیز ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۳۸۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۲.</ref>. امام حسن{{ع}}، جعده را به واسطه این عمل [[لعن]] و [[نفرین]] کرد<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۲.</ref>. اما به هنگام شهادت، از [[امام]] حسین{{ع}} خواست تا از [[قصاص]] او [[چشم پوشی]] کند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷.</ref>. معاویه هم هر چند به [[وعده]] [[مالی]] خود به [[جعده]] عمل کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref> اما با این سخن که میترسم آنچه را در [[مسموم]] کردن فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} روا داشتی، درباره فرزند من هم انجام دهی<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۱.</ref>، به [[ازدواج]] جعده با یزید تن در نداد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸.</ref> از دیگر بنی جبله ایهایی که نامشان در [[تاریخ]] [[روزگار]] [[معاویة بن ابوسفیان]]، به ثبت و ضبط رسیده است نام [[شرحبیل بن سمط بن اسود بن جبله]]<ref>ابن عبد البر در کتاب خود از او با نام و نسب «شرحبیل بن سمط بن أسود بن جبله کندی» و به نقلی «شرحبیل بن سّمط بن أعور بن جبله کندی» یاد کرده است. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۹۹)</ref> است. [[شرحبیل]] [[والی حمص]] در دوران [[حکومت معاویه]] بود<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۹۹.</ref>. | ||
حضور در جمع [[کارگزاران معاویه]] نیز از دیگر موارد مهم در کارنامه بنی جبلة بن عدی در دوران [[حکومت]] معاویة بن ابوسفیان است. گفته شده زمانی که [[عبیدالله بن زیاد]] از طرف معاویه به [[امارت بصره]] منتصب شده بود، وی [[محمد بن اشعث]] را به حکومت [[طبرستان]] [[منصوب]] کرد. محمد بن اشعث با [[مردم]] طبرستان [[مصالحه]] کرد؛ اما مردم این بلد به هنگام ورود او به طبرستان، راه را بر او بستند و پسرش [[ابوبکر]] را به [[قتل]] رساندند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۳۵؛ ابن فقیه، البلدان، ص۵۷۰</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | حضور در جمع [[کارگزاران معاویه]] نیز از دیگر موارد مهم در کارنامه بنی جبلة بن عدی در دوران [[حکومت]] معاویة بن ابوسفیان است. گفته شده زمانی که [[عبیدالله بن زیاد]] از طرف معاویه به [[امارت بصره]] منتصب شده بود، وی [[محمد بن اشعث]] را به حکومت [[طبرستان]] [[منصوب]] کرد. محمد بن اشعث با [[مردم]] طبرستان [[مصالحه]] کرد؛ اما مردم این بلد به هنگام ورود او به طبرستان، راه را بر او بستند و پسرش [[ابوبکر]] را به [[قتل]] رساندند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۳۵؛ ابن فقیه، البلدان، ص۵۷۰</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | ||
==بنی جبلة بن عدی و [[امام حسین]]{{ع}}== | |||
بیشک چهره ممتاز و بزرگ بنی جبلة بن عدی در این دوره [[محمد بن اشعث بن قیس]] و برادرش [[قیس بن اشعث]] کندیاند. پس از [[مرگ معاویه]] در نیمه [[رجب]] [[سال ۶۰ هجری]]، [[شیعیان عراق]] و بهویژه [[کوفیان]] به تکاپو افتادند و با [[نامه]] نگاریهای خود به امام حسین{{ع}} خواهان آمدن ایشان به [[کوفه]] و به دست گرفتن امور [[مردم]] شدند. [[امام]]{{ع}} نیز [[سفیر]] خود [[مسلم بن عقیل]] را به کوفه فرستاد تا اوضاع کوفه را به ایشان گزارش کند. در این هنگام، [[امویان]] کوفه از جمله [[محمد بن اشعث کندی]] با [[نوشتن]] نامه به یزید، او را از [[ضعف]] [[نعمان بن بشیر]] - [[والی]] [[اموی]] کوفه - و اقدامات مسلم بن عقیل و [[اخبار]] کوفه [[آگاه]] نمودند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۸؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۳۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۶؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۳۵ - ۳۶.</ref>. در پی [[انتصاب]] [[عبیدالله بن زیاد]] به [[فرمانداری کوفه]] و آمدن او به این [[شهر]]، [[محمد بن اشعث]] یکی از [[بزرگان کوفه]] بود که بر وی وارد شد. عبیدالله نیز وی را گرامی داشت و او را نزد خود بر تخت نشانید<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۴۰.</ref>. مدتی بعد، عبیدالله بن زیاد پس از اطلاع از مخفیگاه مسلم، محمد بن اشعث را به همراه [[اسماء بن خارجه]] و [[عمرو بن حجاج زبیدی]] - که هر سه از [[اقوام]] و [[دوستان]] هانی بودند - نزد هانی فرستاد تا او را به [[دارالاماره]] بکشانند. آنان نیز چنین کردند و با کشاندن او به [[دار الاماره]]، اسباب [[اسارت]] و سپس [[شهادت]] او را فراهم آوردند<ref>ابنسعد؛ الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۶۲؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۳۶ - ۲۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۰.</ref>. در پی این عمل، مسلم یارانش را فرا خواند و جهت [[آزادی]] هانی، به [[دار الاماره کوفه]] [[لشکر]] کشید. عبیدالله از محمد بن اشعث و تنی چند از [[بزرگان کوفه]] خواست تا به میان [[قیام]] کنندگان بروند و آنان را متفرق سازند<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۳۸ - ۲۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۸ - ۳۵۰؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۵۲.</ref>. عبیدالله به او [[فرمان]] داد تا [[مردم]] کنده و حضرموت را که مطیعش بودند، از [[یاری]] مسلم باز دارد و از [[مخالفت]] با [[حکومت امویان]] [[بیم]] دهد و او نیز چنین کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۶۹؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰ - ۳۱.</ref>. پس از پراکنده شدن [[یاران]]، مسلم به محله [[کندیان]] رفت و به [[خانه]] پیر زنی بهنام طَوْعَه<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۵۰؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۰۴.</ref> - از [[موالیان]] [[اشعث بن قیس کندی]] - [[پناه]] برد. اما دیری نپایید که [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] از طریق پسر آن پیرزن، از مکان اختفای مسلم با خبر گردید و پدر را از این موضوع با خبر نمود<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۴۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۰ - ۳۵۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۵۰.</ref>. [[عبیدالله بن زیاد]]، بامداد آن شب، هفتاد تن از [[گماشتگان]] خود را به [[فرماندهی]] [[محمد بن اشعث]]، برای [[دستگیری]] مسلم به خانه [[طوعه]] فرستاد. مسلم پس از اطلاع از آمدن آنها، به [[دفاع]] برخاست<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۲ - ۳۷۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۵۳.</ref>. محمد بن اشعث از مسلم خواست تا امانش را بپذیرد و خود را به کشتن ندهد. اما مسلم وقعی به این [[امان]] نداد و همچنان میجنگید تا این که در اثر ضربات وارده به [[زمین]] افتاد و به [[اسارت]] در آمد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۴؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۳ - ۲۵۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۳.</ref> مسلم ضمن سخنانی با [[محمد بن اشعث]]، از بیثمر بودن امانش گفت و از او خواست تا با [[نوشتن]] [[نامه]] ای به [[امام حسین]]{{ع}} او را از اوضاع پیش آمده با خبر سازد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۴۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۴ - ۳۷۵؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۶۰.</ref>. لیکن چنین به نظر میرسد که ابن [[اشعث]] هیچ گاه به نوشتن چنین نامه ای به [[امام]]{{ع}} اقدام نکرده است. | |||
از دیگر اقدامات محمد بن اشعث در [[رویارویی]] با [[قیام عاشورا]] میتوان به [[دستگیری]] [[عمارة بن صلخب ازدی]]، - از [[یاران مخلص]] [[مسلم بن عقیل]] - اشاره کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۹؛ السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۸۷.</ref>؛<ref>معصومه اخلاقی، پژوهه، مقاله «عبدالرحمن بن محمد بن اشعث».</ref> وی را همچنین از حضار و شرکت کنندگان در [[واقعه کربلا]] و از همراهان [[کوفیان]] در [[شهادت]] [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} گفتهاند<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۸.</ref>. | |||
[[قیس بن اشعث کندی]] - [[برادر]] محمد بن اشعث - هم از دیگر بنی جبلههای حاضر در [[کربلا]] بود. او به فرموده امام حسین{{ع}} در کربلا، از جمله [[اشراف کوفه]] بود که به امام حسین{{ع}} نامه نوشت و از ایشان جهت آمدن به [[کوفه]] [[دعوت]] به عمل آورد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۵؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۸.</ref>. اما بمانند بسیاری دیگر از کوفیان با آمدن [[عبیدالله بن زیاد]] به کوفه، [[پیمان]] [[شکست]] و علیه [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}} وارد میدان شد. وی در [[روز عاشورا]] از سوی [[عمر بن سعد]] [[فرماندهی]] [[قبایل]] [[ربیعه]] و کنده را برعهده گرفت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۰.</ref>. زمانی که امام حسین{{ع}} در [[سخنرانی]] خود در [[صبح عاشورا]] از او و برخی دیگر از [[اشراف کوفه]] نام برد و از دعوتنامه آنان برای خود سخن به میان آورد، قیس منکر این [[دعوت]] شد و از ایشان خواست تا به [[خلافت]] پسرعموهایش گردن [[نهد]] و فرامینشان را [[اطاعت]] کند. اما [[امام]]{{ع}} در پاسخ از نقش برادرش - [[محمد بن اشعث]] - در [[قتل]] [[مسلم بن عقیل]] سخن به میان آورد و فرمود: «تو [[برادر]] برادرت (محمد بن اشعث) هستی؟ میخواهی [[بنیهاشم]] بیش از [[خون]] مسلم بن عقیل را از شما بطلبند؟ نه والله؛ من مانند فرد [[ذلیل]] دست در دستشان نخواهم گذارد و همچون [[غلام]] و برده فرمانبردارشان نخواهم شد»<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۵ - ۴۲۶ و با اختلاف در: شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۹۸.</ref>. او را همچنین برخی، سارق قطیفه(رو انداز) [[امام حسین]]{{ع}} یاد کردند؛ از اینرو وی در آثار بسیاری از [[مورخان]] و [[سیرهنویسان]] با عنوان «قیس قطیفه» شناخته میشود<ref>ابنسعد؛ الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۷۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۳.</ref>. او پس از [[شهادت]] [[شهدای کربلا]]، از سوی [[عمر بن سعد]] [[مأموریت]] یافت تا همراه با جمعی دیگر از سران [[سپاه]]، سرهای [[مقدس]] [[شهدا]] را به [[کوفه]] نزد ابنزیاد ببرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۶؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۳؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۱.</ref> <ref>حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «قاتلان امام حسین{{ع}}، ش۱»، پایگاه پژوهه.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
==مناسبات [[جبله]] با [[آل زبیر]]== | |||
بنی جبله و در رأس آنان [[خاندان]] [[اشعث بن قیس]] در ابتدای [[حکومت]] [[زبیری]]، مناسبات دوستانه ای با این [[دولت]] داشتند. چندان که از به امارت رسیدن [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] در [[مدینه]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۳۲.</ref> و نیز [[ولایت فارس]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱.</ref> میتوان به عنوان نمونههایی از این مناسبات و بده بستانهای [[سیاسی]] این دو [[خاندان]] یاد کرد. لیکن [[عزل]] [[عبدالرحمن بن محمد]] از امارت [[مدینه]] در [[سال ۶۸ هجری]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۳۲.</ref> و سپس برکناری زود هنگام او از [[حکمرانی]] [[ولایت فارس]] و بازگشت پیروزمندانۀ مهلب بن ابی صفره به [[قدرت]] - که در [[رقابت]] شدید سیاسی با بنی [[اشعث]] بودند - اسباب [[ناراحتی]] و تیرگی روابط بین آنها و زبیریان را فراهم آورد. اما این سردی روابط، فوراً به نزدیکی و پیوند عبدالرحمن با آلمروان نگرایید. چون از یک طرف بقیۀ [[طوایف]] [[اعراب]] جنوبی از او [[حمایت]] میکردند و از سوی دیگر هنوز [[پیمان]] [[اتحاد]] با زبیریان به اعتبار خود باقی بود. اگرچه [[اختلاف]] سران دو خاندان [[آل مهلب]] و [[آل]] اشعث همچنان ادامه یافت و حتی در جریان [[قیام]] چندین سالۀ عبدالرحمن مانع هرگونه [[همراهی]] و [[همکاری]] برضد حجاج و [[خلیفه]] گردید، لیکن سنگینی وزنۀ سیاسی هنوز به نفع آل اشعث متمایل بود. عبدالرحمن با مناسبات حسنهای که از طریق پسر عمش [[عبدالله بن اسحاق بن اشعث]]، [[مشاور]] بِشْر بن مروان، [[برادر]] خلیفه و [[حاکم کوفه]] (۷۳ - ۷۵ ق/ ۶۹۲ - ۶۹۴ م) با [[بنیامیه]] داشت<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۷، ص۹۱. نیز ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۶۴.</ref> و نیز به [[لطف]] روابط [[خویشاوندی]] با خلیفه<ref>یکی از دختر عموهای عبدالرحمن بن محمد بن اشعث به نام زعوم بنت قیس بن محمد بن اشعث همسر مَسلمة بن عبدالملک بن مروان بود. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۶۳)</ref>، قدرت این کار را بالفعل داشت که زبیریان را از [[بین النهرین]] بیرون براند یا دست کم، اسباب [[گرفتاری]] آنان شود<ref>عبدالکریم گلشنی ابن اشعث دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص۴۰.</ref>. | |||
در کنار [[روابط دوستانه]] و سپس خصمانه، خاندان بنی اشعث با زبیریان، بر خورد خصمانه زبیریان با برخی از بنی جبلهایها از جمله به شهادت رسیدن عبدالله<ref>در برخی منابع نام او «عبد الرب» (بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۱) و در برخی دیگر «عبیدالله» (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۴) عنوان شده است.</ref> و عبدالرحمن [[پسران]] [[حجر بن عدی]] - از [[شیعیان عراق]] - به دست [[مصعب بن زبیر]] از دیگر [[اخبار]] [[طایفه]] بنی جبلة بن عدی با [[آل زبیر]] گزارش شده است<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۶.</ref>. مصعب بن زبیر در پی [[شهادت]] مختار، عبدالرحمن و عبدالله (عبد رب) را به همراه [[عمران بن حذیفة بن یمان]] دستگیر، و سپس به [[جرم]] [[همراهی]] با [[قیام مختار]] به شهادت رساند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۱۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |