نظریه نصب الهی امام در قرن نهم هجری: تفاوت میان نسخهها
نظریه نصب الهی امام در قرن نهم هجری (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۶
، ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴←نصب الهی ائمه دوازدهگانه{{عم}}
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
بیشتر [[ادله]] نقلیِ [[متکلمان]] در این موضوع، به [[امامت امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص دارد. | بیشتر [[ادله]] نقلیِ [[متکلمان]] در این موضوع، به [[امامت امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص دارد. | ||
[[آیات شریفه]] “ولایت” و “تبلیغ”، کریمههایی هستند که بزرگان یادشده در اثبات امامت حضرت علی{{ع}} به آنها استدلال کردهاند<ref>ر.ک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، ص۳۳۷-۳۳۸ و ۴۸۷؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ص۲۵۹- ۲۶۶ و ۳۰۱-۳۰۲؛ نجمالدین رازی، التوضیح الانور، ص۴۷- ۵۲و ۴۴۸؛ ضیاء الدین جرجانی، رسائل فارسی، ص۲۲۹-۲۳۰و ۲۶۱.</ref>. مرحوم بیاضی در این موضوع به [[آیه]] “صادقین” نیز تمسک کرده و به تفصیل سخن گفته است<ref>ر.ک: علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۹. تفصیل این استدلال، در ادله شیخ مفید (قرن پنجم) گذشت.</ref>. همینطور مرحوم رازی به آیه “[[اکمال دین]]<ref>ر.ک: نجمالدین رازی، التوضیح الانور، ص۱۳۸. تفصیل این استدلال، ادله محمد بن علی ابنشهرآشوب (قرن ششم) گذشت.</ref>“ و مرحوم [[جرجانی]] به آیه “مباهله<ref>ر.ک: ضیاء الدین جرجانی، رسائل فارسی، ص۱۸۶. تفصیل این استدلال در ادله علامه حلی (قرن هشتم) گذشت.</ref>“ نیز تمسک کردهاند. البته [[متکلمان]] این دوران، درباره [[نصب الهی]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} تبیینهای ابتکاری نیز داشتهاند: مرحوم بیاضی و [[نجمالدین رازی]] سخنان متواتر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را درباره [[خلافت امام علی]]{{ع}} | [[آیات شریفه]] “ولایت” و “تبلیغ”، کریمههایی هستند که بزرگان یادشده در اثبات امامت حضرت علی{{ع}} به آنها استدلال کردهاند<ref>ر.ک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، ص۳۳۷-۳۳۸ و ۴۸۷؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ص۲۵۹- ۲۶۶ و ۳۰۱-۳۰۲؛ نجمالدین رازی، التوضیح الانور، ص۴۷- ۵۲و ۴۴۸؛ ضیاء الدین جرجانی، رسائل فارسی، ص۲۲۹-۲۳۰و ۲۶۱.</ref>. مرحوم بیاضی در این موضوع به [[آیه]] “صادقین” نیز تمسک کرده و به تفصیل سخن گفته است<ref>ر.ک: علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۹. تفصیل این استدلال، در ادله شیخ مفید (قرن پنجم) گذشت.</ref>. همینطور مرحوم رازی به آیه “[[اکمال دین]]<ref>ر.ک: نجمالدین رازی، التوضیح الانور، ص۱۳۸. تفصیل این استدلال، ادله محمد بن علی ابنشهرآشوب (قرن ششم) گذشت.</ref>“ و مرحوم [[جرجانی]] به آیه “مباهله<ref>ر.ک: ضیاء الدین جرجانی، رسائل فارسی، ص۱۸۶. تفصیل این استدلال در ادله علامه حلی (قرن هشتم) گذشت.</ref>“ نیز تمسک کردهاند. البته [[متکلمان]] این دوران، درباره [[نصب الهی]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} تبیینهای ابتکاری نیز داشتهاند: مرحوم بیاضی و [[نجمالدین رازی]] سخنان متواتر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را درباره [[خلافت امام علی]]{{ع}} تصدیق نموده، [[فرمان]] [[باریتعالی]] دانستهاند و در این موضوع، به [[آیات]] سوم و چهارم [[سوره نجم]]<ref>{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> که سخنان حضرت را [[وحی الهی]] خوانده است، تمسک کردهاند. به عبارت دیگر، ایشان معتقدند که به استناد آیات یادشده، آنچه [[خاتم الانبیاء]]{{صل}} میگوید، فرمان خداست. از طرفی، [[رسول اعظم]]{{صل}} بارها بر [[خلافت]] امیر مؤمنان{{ع}} تصریح کرده است. پس میتوان گفت که خلافت آن امام همام، [[فرمان الهی]] میباشد<ref>ر.ک: علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۲۷۱؛ نجمالدین رازی، التوضیح الانور، ص۶۸.</ref>. | ||
مرحوم بیاضی به آیه اول [[سوره]] “معارج<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱.</ref>“ و حکایت [[حارث بن نعمان]] استناد کرده است. مطابق نقل، پس از [[جریان غدیر]] و معرفی امیر مؤمنان{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] و پس از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} این امر را فرمان الهی خواند، شخصی به نام [[حارث]] تاب نیاورد و از [[خداوند]] خواست که او را [[عذاب]] کند؛ البته اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ادعایش بر [[الهی]] بودن این جریان صادق باشد! لحظاتی نگذشت که به [[کیفر الهی]] از [[دنیا]] رفت. سپس [[آیه]] اول [[سوره معارج]] نازل گشت<ref>ر.ک: علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. | مرحوم بیاضی به آیه اول [[سوره]] “معارج<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱.</ref>“ و حکایت [[حارث بن نعمان]] استناد کرده است. مطابق نقل، پس از [[جریان غدیر]] و معرفی امیر مؤمنان{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] و پس از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} این امر را فرمان الهی خواند، شخصی به نام [[حارث]] تاب نیاورد و از [[خداوند]] خواست که او را [[عذاب]] کند؛ البته اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ادعایش بر [[الهی]] بودن این جریان صادق باشد! لحظاتی نگذشت که به [[کیفر الهی]] از [[دنیا]] رفت. سپس [[آیه]] اول [[سوره معارج]] نازل گشت<ref>ر.ک: علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. |