اثبات نصب الهی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←اختلال نظام معاش و معاد
(←پانویس) |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
در [[تعریف امامت]] چنین آمده است: {{عربی|الإمامه استخلاف من الرّسول فی إقامه الدین و انتظام اُمور المسلمین علی طبق قوانین الإلهیّه}}<ref>قریب همین دلیل در «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد» در بحث «حسن البعثه» ذکر شده است: {{عربی|إنّ النوع الانسانی خُلِق لا کغیره من الحیوانات فإنّه مدنیّ بالطبع یحتاج إلی اُمور کثیره فی معاشه لا یتمّ نظامه إلا بها و هو عاجز عن فعل الأکثر منها إلا بمشارکه و معاونه و التغلّب موجود فی الطبایع البشریّه بحیث یحصل التنافر المضادّ لحکمه الاجتماع، فلابدّ من جامع یقهرهم علی الاجتماع و هو السنّه و الشرع، و لابدّ للسنّه من شارع یسنّها و یقرّر ضوابطها، و لابدّ و أن یتمیّز ذلک الشخص من غیره من بنی نوعه لعدم الأولویّه، و ذلک المایز لایجوز أن یکون ممّا یحصل من بنی النوع لوقوع التنافر فی التخصیص، فلابدّ و أن یتمیّز من قبل الله تعالی بمعجزه ینقاد البشر إلی تصدیق مدّعیها و یخوّفهم من مخالفته و یَعِدُهم علی متابعته بحیث یتمّ النظام و یستقرّ حفظ النوع الإنسانی علی کماله الممکن له}}.</ref>؛ [[امامت]] یعنی [[جانشینی رسول خدا]] {{صل}} در برپایی [[دین]] و [[نظم]] امور [[مسلمانان]] طبق [[قوانین الهی]]» و با توجّه به این تعریف واضح است که حسن معاش و [[معاد]] و [[انتظام]] امور مسلمانان جز به [[اجتماع]] و تمدّن ـ که به کمک یکدیگر امور معاملات و احتیاجهای [[دنیوی]] شان سامان پذیرد ـ تحقّق نخواهد یافت و محقّق شدن این انتظام، وابسته به [[قوانین]] [[عدل الهی]] است، در غیر این صورت هر کس به مقتضای خواهشهای نفسانی، متعرّض [[اموال]] و ناموس دیگران خواهد شد و [[هرج و مرج]] بزرگی روی خواهد داد و در اندک زمانی، رشته [[نظام اجتماعی]] از هم خواهد گسیخت. | در [[تعریف امامت]] چنین آمده است: {{عربی|الإمامه استخلاف من الرّسول فی إقامه الدین و انتظام اُمور المسلمین علی طبق قوانین الإلهیّه}}<ref>قریب همین دلیل در «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد» در بحث «حسن البعثه» ذکر شده است: {{عربی|إنّ النوع الانسانی خُلِق لا کغیره من الحیوانات فإنّه مدنیّ بالطبع یحتاج إلی اُمور کثیره فی معاشه لا یتمّ نظامه إلا بها و هو عاجز عن فعل الأکثر منها إلا بمشارکه و معاونه و التغلّب موجود فی الطبایع البشریّه بحیث یحصل التنافر المضادّ لحکمه الاجتماع، فلابدّ من جامع یقهرهم علی الاجتماع و هو السنّه و الشرع، و لابدّ للسنّه من شارع یسنّها و یقرّر ضوابطها، و لابدّ و أن یتمیّز ذلک الشخص من غیره من بنی نوعه لعدم الأولویّه، و ذلک المایز لایجوز أن یکون ممّا یحصل من بنی النوع لوقوع التنافر فی التخصیص، فلابدّ و أن یتمیّز من قبل الله تعالی بمعجزه ینقاد البشر إلی تصدیق مدّعیها و یخوّفهم من مخالفته و یَعِدُهم علی متابعته بحیث یتمّ النظام و یستقرّ حفظ النوع الإنسانی علی کماله الممکن له}}.</ref>؛ [[امامت]] یعنی [[جانشینی رسول خدا]] {{صل}} در برپایی [[دین]] و [[نظم]] امور [[مسلمانان]] طبق [[قوانین الهی]]» و با توجّه به این تعریف واضح است که حسن معاش و [[معاد]] و [[انتظام]] امور مسلمانان جز به [[اجتماع]] و تمدّن ـ که به کمک یکدیگر امور معاملات و احتیاجهای [[دنیوی]] شان سامان پذیرد ـ تحقّق نخواهد یافت و محقّق شدن این انتظام، وابسته به [[قوانین]] [[عدل الهی]] است، در غیر این صورت هر کس به مقتضای خواهشهای نفسانی، متعرّض [[اموال]] و ناموس دیگران خواهد شد و [[هرج و مرج]] بزرگی روی خواهد داد و در اندک زمانی، رشته [[نظام اجتماعی]] از هم خواهد گسیخت. | ||
بسیار روشن است که [[قوانین]] و | بسیار روشن است که [[قوانین]] و قواعد عادلانه [[شرع]] ـ که از جانب [[پروردگار]] عالم وضع شده ـ سبب و علّت بقای [[انسانها]] و [[حفظ نظام]] آنهاست. اما این قوانین و قواعد [[شرعی]]، نیازمند [[قانونگذاری]] از جنس [[بشر]] است که از جانب [[خداوند]] بر [[خلق]] [[مبعوث]] شود و برای حفظ نظام انسانها، [[قوانین شرع]] را برای آنها بیان کند که آن شخص، [[نبی]] و [[رسول خدا]]ست. | ||
از سوی دیگر، قوانین شرع در هر عصری ـ تا [[زمان]] بقای [[شریعت]] آن [[پیامبر]] ـ محتاج به حافظ و [[مفسّر]] و [[مبیّن]] است، تا از [[خطا]] و خلل و [[تغییر]] و [[تحریف]] مصون بمانند، وگرنه همان [[لزوم]] [[اختلال نظام]] انسانها ـ در امر معاش و [[معاد]] ـ همچنان به حال خود باقی خواهد ماند؛ زیرا علّت تامه حصول [[انتظام]] و بر طرف کننده هرج و مرج، خود آن [[قوانین الهی]] بوده است و همین سببِ [[وجوب]] برانگیختن نبی بر [[حق تعالی]] است، پس همین علّت - بدون هیچ تفاوتی - در حقِ [[وصی]] نیز باقی است، جز این که وجود نبی به منزله «علّتِ مُحْدِثه» برای آن قوانین الهی است، ولی وجود وصی، به منزله «علتِ مُبْقِیه» است و در نتیجه برای رفع اختلال نظام و بقای انسانها، تفاوتیمیان وجوب مبعوث کردن کسی به منزله علت مُحْدِثه و [[نصب]] کسی به منزله علّت مُبْقِیه بر [[خدا]] نیست. | از سوی دیگر، قوانین شرع در هر عصری ـ تا [[زمان]] بقای [[شریعت]] آن [[پیامبر]] ـ محتاج به حافظ و [[مفسّر]] و [[مبیّن]] است، تا از [[خطا]] و خلل و [[تغییر]] و [[تحریف]] مصون بمانند، وگرنه همان [[لزوم]] [[اختلال نظام]] انسانها ـ در امر معاش و [[معاد]] ـ همچنان به حال خود باقی خواهد ماند؛ زیرا علّت تامه حصول [[انتظام]] و بر طرف کننده هرج و مرج، خود آن [[قوانین الهی]] بوده است و همین سببِ [[وجوب]] برانگیختن نبی بر [[حق تعالی]] است، پس همین علّت - بدون هیچ تفاوتی - در حقِ [[وصی]] نیز باقی است، جز این که وجود نبی به منزله «علّتِ مُحْدِثه» برای آن قوانین الهی است، ولی وجود وصی، به منزله «علتِ مُبْقِیه» است و در نتیجه برای رفع اختلال نظام و بقای انسانها، تفاوتیمیان وجوب مبعوث کردن کسی به منزله علت مُحْدِثه و [[نصب]] کسی به منزله علّت مُبْقِیه بر [[خدا]] نیست. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
ممکن است این اشکال مطرح شود که بعد از [[بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[اکمال دین]] به دست ایشان، با کمک و [[همیاری]] [[امت]]، دین محفوظ و مصون خواهد ماند و حاجتی به نصب وصی باقی نمیماند! پاسخ این است که این [[کلام]]، بسیار [[سست]] و بیاساس است؛ زیرا ملاک و مناط دلیلی که ذکر شد، سبب و علّت بودن قوانین الهی در دفع اختلال نظام بود، از اینرو [[تفویض]] [[حفظ]] آن به [[بندگان]] - با وجود [[جهل]] و خطای ایشان، و کثرت [[شهوتها]] و انگیزههای [[نفسانی]] شان بر این [[ریاست عامه]] که نظیر [[نبوّت]] است و هر کسی تمنّای آن [[ریاست]] را دارد - خودش، اخلال گر دیگری برای [[نظام]] است<ref>همانند آنچه در تاریخ اسلام پس از شهادت رسول خدا {{صل}} اتفاق افتاد و به اعتراف برخی علمای عامه در هیچ مسئله مثل امامت شمشیر کشیده نشد.</ref>؛ چون اگر حفظ این قوانین الهی - با کثرت و پیچیدگیاش - به همه بندگان واگذار شود، در این صورت - به سبب این که هر یک، قول دیگری را به خاطر اجتهادها و آرای آمیخته به [[هواهای نفسانی]] رد میکند - در اندک زمانی موجب اختلال نظام و از بین رفتن [[قوانین شرع]] و دین میشود که آن نیز موجب از میان رفتن اصل [[شریعت]] [[نبوی]] خواهد شد. | ممکن است این اشکال مطرح شود که بعد از [[بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[اکمال دین]] به دست ایشان، با کمک و [[همیاری]] [[امت]]، دین محفوظ و مصون خواهد ماند و حاجتی به نصب وصی باقی نمیماند! پاسخ این است که این [[کلام]]، بسیار [[سست]] و بیاساس است؛ زیرا ملاک و مناط دلیلی که ذکر شد، سبب و علّت بودن قوانین الهی در دفع اختلال نظام بود، از اینرو [[تفویض]] [[حفظ]] آن به [[بندگان]] - با وجود [[جهل]] و خطای ایشان، و کثرت [[شهوتها]] و انگیزههای [[نفسانی]] شان بر این [[ریاست عامه]] که نظیر [[نبوّت]] است و هر کسی تمنّای آن [[ریاست]] را دارد - خودش، اخلال گر دیگری برای [[نظام]] است<ref>همانند آنچه در تاریخ اسلام پس از شهادت رسول خدا {{صل}} اتفاق افتاد و به اعتراف برخی علمای عامه در هیچ مسئله مثل امامت شمشیر کشیده نشد.</ref>؛ چون اگر حفظ این قوانین الهی - با کثرت و پیچیدگیاش - به همه بندگان واگذار شود، در این صورت - به سبب این که هر یک، قول دیگری را به خاطر اجتهادها و آرای آمیخته به [[هواهای نفسانی]] رد میکند - در اندک زمانی موجب اختلال نظام و از بین رفتن [[قوانین شرع]] و دین میشود که آن نیز موجب از میان رفتن اصل [[شریعت]] [[نبوی]] خواهد شد. | ||
واضح است که [[تفویض]] این | واضح است که [[تفویض]] این قواعد و [[قوانین]] [[شرعی]] به اشخاص نامعین، عین [[اختلال نظام]] و [[هرج و مرج]] است؛ زیرا که این افراد غیر معین، به مقتضای عدم تعیین بر هر یک از مکلفین علی البدلیّه [[صدق]] میکند و هر یک به مقتضای شهوتهای [[نفسانی]]، طالب این [[ریاست عامه]] [[الهی]] خواهند بود و عقلاً جایز است که هر یک برای بهدست آوردن این ولایت عامه - که نزد عُقَلا از تمام [[لذات]] با ارزشتر است - به [[نزاع]] و [[مخاصمه]] برخیزند و یا برخی بر برخی دیگر به [[ظلم و ستم]] چیره شوند که این هم موجب خروج این [[سلطنت]] از سلطنت شرعی و قوانین و قواعد الهی میشود. | ||
اگر این اشکال مطرح شود که [[عدالت]] جماعتی از [[امت]]، مانع از چیرگی و [[غلبه]] و اجحاف در اصل انعقاد خلافت و [[امامت]] میشود. در پاسخ باید گفت: این [[کلام]] نیز دور از [[علم]] و قواعد [[عقلی]] است؛ زیرا بحث ما بر پایه [[برهان عقلی]] و [[حکومت]] عقلی [[استوار]] است، و عدالت برخی از [[مردم]]، مانع از جواز و امکانِ غلبه و چیرگی و [[فساد]]، بلکه وقوع آن، نخواهد بود. بلی تنها [[عصمت]] - به حسب [[عقل]] - مانع از آن است که البته امت راهی به عصمت ندارند، مگر آنکه معیِّن از سوی [[خدای تعالی]] باشد. | اگر این اشکال مطرح شود که [[عدالت]] جماعتی از [[امت]]، مانع از چیرگی و [[غلبه]] و اجحاف در اصل انعقاد خلافت و [[امامت]] میشود. در پاسخ باید گفت: این [[کلام]] نیز دور از [[علم]] و قواعد [[عقلی]] است؛ زیرا بحث ما بر پایه [[برهان عقلی]] و [[حکومت]] عقلی [[استوار]] است، و عدالت برخی از [[مردم]]، مانع از جواز و امکانِ غلبه و چیرگی و [[فساد]]، بلکه وقوع آن، نخواهد بود. بلی تنها [[عصمت]] - به حسب [[عقل]] - مانع از آن است که البته امت راهی به عصمت ندارند، مگر آنکه معیِّن از سوی [[خدای تعالی]] باشد. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
پس از محال بودن صدور قبیح از جانب [[خداوند تعالی]] و محال بودن اخلال به [[واجبات]] از [[حق تعالی]]، مدّعا و مطلوب ما یعنی: [[وجوب]] [[نصب]] اعلم و اولی از غیر، بر [[خداوند متعال]]، ثابت میشود چنان که گفتیم: {{عربی|یجب علی الله تعالی نصب من هو أعلم و أولی من اُمّه النبی {{صل}} لحفظ نوامیس الشرعیه و القواعد الإلهیّه}}<ref>مراجعه شود به: ارشاد الطالبین، ص۲۳۶؛ انوار الملکوت، ص۲۰۶؛ کشف المراد، ص۳۶۶؛ الباب الحادی عشر، ص۳۸؛ البراهین القاطعه، ج۳، ص۲۲۵، ۳۶۲؛ تقریب المعارف، ص۱۵۰؛ حق الیقین الشبّر، ج۱، ص۱۴۳؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۳۶۶.</ref>. | پس از محال بودن صدور قبیح از جانب [[خداوند تعالی]] و محال بودن اخلال به [[واجبات]] از [[حق تعالی]]، مدّعا و مطلوب ما یعنی: [[وجوب]] [[نصب]] اعلم و اولی از غیر، بر [[خداوند متعال]]، ثابت میشود چنان که گفتیم: {{عربی|یجب علی الله تعالی نصب من هو أعلم و أولی من اُمّه النبی {{صل}} لحفظ نوامیس الشرعیه و القواعد الإلهیّه}}<ref>مراجعه شود به: ارشاد الطالبین، ص۲۳۶؛ انوار الملکوت، ص۲۰۶؛ کشف المراد، ص۳۶۶؛ الباب الحادی عشر، ص۳۸؛ البراهین القاطعه، ج۳، ص۲۲۵، ۳۶۲؛ تقریب المعارف، ص۱۵۰؛ حق الیقین الشبّر، ج۱، ص۱۴۳؛ دلائل الصدق، ج۴، ص۳۶۶.</ref>. | ||
لازمه دیگر این برهان آن است که ولیِ حافظِ معیّنِ از جانب خداوند باید از هر [[خطا]] و لغزشی [[معصوم]] باشد، در غیر این صورت، برای او خطا و [[شبهه]] و [[سهو]] در هر یک از [[قوانین]] [[شرعی]] و | لازمه دیگر این برهان آن است که ولیِ حافظِ معیّنِ از جانب خداوند باید از هر [[خطا]] و لغزشی [[معصوم]] باشد، در غیر این صورت، برای او خطا و [[شبهه]] و [[سهو]] در هر یک از [[قوانین]] [[شرعی]] و قواعد [[الهی]] جایز خواهد بود، چنانکه در مجموع قوانین شرعی، [[عقل]] آن را تجویز خواهد کرد و در این صورت خلاف مقصود الهی لازم خواهد آمد که همان بقای قواعد و [[قوانین الهی]] برای دفع [[اختلال نظام]] [[بندگان]] در امر معاش و [[معاد]] ایشان است و چیزی مانع این تجویز [[عقلی]] نخواهد بود مگر اینکه ملتزم به [[عصمت]] آن «ولیِّ» حافظ [[مأمون]] از جانب خداوند باشیم. | ||
همچنین لازمه دیگر این برهان آن است که «ولیِّ» حافظِ از جانب خداوند، باید صاحب [[معجزات]] و [[آیات]] بیّنات باشد تا اگر کسی از ارباب [[ملل]] و [[ادیان]] با او در امور [[دین]] رو در رو شود و در [[اثبات]] حقانیت این | همچنین لازمه دیگر این برهان آن است که «ولیِّ» حافظِ از جانب خداوند، باید صاحب [[معجزات]] و [[آیات]] بیّنات باشد تا اگر کسی از ارباب [[ملل]] و [[ادیان]] با او در امور [[دین]] رو در رو شود و در [[اثبات]] حقانیت این قواعد [[شرعی]]، از او [[معجزه]] بخواهند، از عهده اجرای آن بر آید، وگرنه در اثبات دین، [[شکست]] خورده و محکوم خواهد شد و آن موجب از میان رفتن اصل دین میگردد، چنان که [[خلفای غاصب]] هر گاه گرفتار میشدند، عبارت {{عربی|لولا عَلِىٌّ لَّهَلَكَ عُمَرٌ}} ستّار [[عیوب]] و کاشف کروب ایشان بود و با این عبارت، به پوشاندن نافهمی و [[ضلالت]] خود میپرداختند<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۰۹.</ref>. | ||
=== [[ضرورت]] [[هدایت]] انسان توسط خداوند=== | === [[ضرورت]] [[هدایت]] انسان توسط خداوند=== |