پرش به محتوا

صفات الهی در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۸: خط ۱۸:
از بیان امام استفاده می‌شود. برخی از [[نام‌های خداوند]] بر برخی دیگر [[برتری]] دارند. [[اسم اعظم]] که مورد توجه قاطبه [[مسلمانان]] بوده، مصداق اصلی چنین نامی است و به واسطه آن می‌توان به [[اذن الهی]] تصرفات مهمی در [[نظام هستی]] کرد. [[همنشین]] [[حضرت سلیمان]] {{ع}}، [[آصف بن برخیا]]، به وسیله اسم اعظم توانست [[تخت بلقیس]] را از مسافتی بعید نزد وی حاضر کند. این مطلبی است که در [[قرآن کریم]] به آن اشاره شده است. البته در [[قرآن]] سخنی از اسم اعظم نیامده و از [[آصف]] به عنوان کسی یاد شده که [[دانشی از کتاب]] نزد او بوده است<ref>{{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}} «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> [[مفسران]] [[کتاب خدا]] به [[پیروی]] از [[معصومان]] {{عم}} آن [[دانش]] را به دانستن [[اسم اعظم]] [[تفسیر]] کرده و شخص را [[آصف]] بن بر خیا دانسته‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۹۶، ۹۷؛ تفسیر الصافی، ج۴ ص۶۷؛ البدایة و النهایة، ج۱۲، ص۲۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} نیز [[مستجاب الدعوه]] بودن [[بلعم]] بن باعور را به جهت دانستن اسم اعظم [[خداوند]] می‌داند<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۲۴۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۱۵.</ref>. در [[سخنان امام]] روایت‌هایی چند در باب اینکه اسم اعظم چیست، دیده می‌شود. ایشان در برخی [[روایت‌ها]] فرموده است که نسبت {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> به اسم اعظم از سفیدی چشم به سیاهی آن نزدیک‌تر است<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۵؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۵۹، ۶۰؛ کتاب الوافی، ج۸، ص۸۰۶.</ref>. در برخی دیگر از روایت‌های ایشان، اسم اعظم [[الهی]] «[[حی]] و قیوم» دانسته شده است<ref>مهج الدعوات، ص۳۱۷.</ref>. آنچه از سخنان ایشان و دیگر معصومان {{عم}} در این باب استفاده می‌شود این است که اسم اعظم خداوند اسمی است که در بردارنده معانی تمام [[اسمای الهی]] به نحو [[اجمال]] است. این ویژگی در اسم «[[الله]]» به صورت کامل وجود دارد و در اسم‌های دیگری چون «[[رحمان]]» و «حی و قیوم» به نحو تضمنی و التزامی موجود است. البته نکته‌ای را نباید فراموش کرد که تأثیر از آنِ مسمای این اسماست و نه صرف این اسم‌ها؛ زیرا به تعبیر محققان این الفاظ اسمِ اسم هستند. اسم‌های [[عینی]] [[خداوند]] که همان تعینات کمالی ذات وی‌اند، غیرمتناهی‌اند، اما اسمِ اسم‌های او که حکایت‌گر از آن تعینات کمالی‌اند، متناهی‌اند و [[اسم اعظم]] در [[واقعیت]]، خود اسم است و وجود لفظی آن پایین‌ترین مرتبه آن می‌باشد که البته به هیچ وجه از آن جدا نیست<ref>شرح فصوص الحکم، قیصری، ص۳۰۹؛ ۹۴۸؛ کلمه علیا در توقیفیت اسما، ص۳۴ به بعد.</ref>.
از بیان امام استفاده می‌شود. برخی از [[نام‌های خداوند]] بر برخی دیگر [[برتری]] دارند. [[اسم اعظم]] که مورد توجه قاطبه [[مسلمانان]] بوده، مصداق اصلی چنین نامی است و به واسطه آن می‌توان به [[اذن الهی]] تصرفات مهمی در [[نظام هستی]] کرد. [[همنشین]] [[حضرت سلیمان]] {{ع}}، [[آصف بن برخیا]]، به وسیله اسم اعظم توانست [[تخت بلقیس]] را از مسافتی بعید نزد وی حاضر کند. این مطلبی است که در [[قرآن کریم]] به آن اشاره شده است. البته در [[قرآن]] سخنی از اسم اعظم نیامده و از [[آصف]] به عنوان کسی یاد شده که [[دانشی از کتاب]] نزد او بوده است<ref>{{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}} «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> [[مفسران]] [[کتاب خدا]] به [[پیروی]] از [[معصومان]] {{عم}} آن [[دانش]] را به دانستن [[اسم اعظم]] [[تفسیر]] کرده و شخص را [[آصف]] بن بر خیا دانسته‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۹۶، ۹۷؛ تفسیر الصافی، ج۴ ص۶۷؛ البدایة و النهایة، ج۱۲، ص۲۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} نیز [[مستجاب الدعوه]] بودن [[بلعم]] بن باعور را به جهت دانستن اسم اعظم [[خداوند]] می‌داند<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۲۴۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۱۵.</ref>. در [[سخنان امام]] روایت‌هایی چند در باب اینکه اسم اعظم چیست، دیده می‌شود. ایشان در برخی [[روایت‌ها]] فرموده است که نسبت {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> به اسم اعظم از سفیدی چشم به سیاهی آن نزدیک‌تر است<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۵؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۵۹، ۶۰؛ کتاب الوافی، ج۸، ص۸۰۶.</ref>. در برخی دیگر از روایت‌های ایشان، اسم اعظم [[الهی]] «[[حی]] و قیوم» دانسته شده است<ref>مهج الدعوات، ص۳۱۷.</ref>. آنچه از سخنان ایشان و دیگر معصومان {{عم}} در این باب استفاده می‌شود این است که اسم اعظم خداوند اسمی است که در بردارنده معانی تمام [[اسمای الهی]] به نحو [[اجمال]] است. این ویژگی در اسم «[[الله]]» به صورت کامل وجود دارد و در اسم‌های دیگری چون «[[رحمان]]» و «حی و قیوم» به نحو تضمنی و التزامی موجود است. البته نکته‌ای را نباید فراموش کرد که تأثیر از آنِ مسمای این اسماست و نه صرف این اسم‌ها؛ زیرا به تعبیر محققان این الفاظ اسمِ اسم هستند. اسم‌های [[عینی]] [[خداوند]] که همان تعینات کمالی ذات وی‌اند، غیرمتناهی‌اند، اما اسمِ اسم‌های او که حکایت‌گر از آن تعینات کمالی‌اند، متناهی‌اند و [[اسم اعظم]] در [[واقعیت]]، خود اسم است و وجود لفظی آن پایین‌ترین مرتبه آن می‌باشد که البته به هیچ وجه از آن جدا نیست<ref>شرح فصوص الحکم، قیصری، ص۳۰۹؛ ۹۴۸؛ کلمه علیا در توقیفیت اسما، ص۳۴ به بعد.</ref>.


بخشی از [[سخنان امام رضا]] {{ع}} در باب [[اسما]] و [[صفات الهی]] [[تحریض]] و [[تشویق]] [[خلق]] به خواندن خداوند به آن اسامی و اوصاف است<ref>الکافی، ج۳، ص۴۷۸.</ref>. ایشان از قول [[امام باقر]] {{ع}} نقل می‌کند که اگر [[مردم]] می‌دانستند آنچه از [[اسمای الهی]] در دعای [[سحر]] آمده است به چه اندازه نزد خداوند [[ارزش]] و اعتبار دارد و به [[اجابت]] [[الهی]] نزدیک است، برای این [[دعا]] با هم می‌جنگیدند. خداوند تنها اندکی را مشمول [[رحمت]] خود می‌کند و به خواندن این اسما اجازه می‌دهد<ref>بحار الأنوار، ج۹۵، ص۹۴؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. برخی [[دعاها]] از [[حضرت]] باقی است که تماماً به تشریح اسمای الهی اختصاص یافته است. نقل است که ایشان در دعا فرمود: منزه است خدایی که به [[قدرت]] خود خلایق را خلق کرده و آنها را به [[حکمت]] خود متقن آفرید. با [[علم]] خویش هر چیزی را در جای خود قرار داد. منزه است کسی که نگاه‌های خیانت‌بار چشمان و نیت‌های پنهان را در [[دل]] می‌داند. هیچ چیز مثل او نیست و او شنوا و بیناست<ref>التوحید، ص۱۳۷؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۱۸، ۱۱۹.</ref>. وقتی که گفته می‌شود ایشان خلق را به خواندن اسمای الهی [[دعوت]] می‌کند نباید تنها به این معنا [[فهم]] شود که ایشان خلق را دعوت می‌کرده که صرفاً لفظ اسمای الهی (اسمِ اسم) را با زبان بخوانند. وقتی [[اسما]] و [[صفات خداوند]] مراتب مختلف دارد، خواندن آنها نیز دارای مراتب است. یکی از مراتب [[اسمای الهی]] که در [[کلام]] [[معصومان]] {{عم}} بدان تصریح شده است، مرتبه حجج [[الله]] و [[ولایت]] است. [[حجت]] و [[ولی خدا]] مرتبه کمال اسمای الهی است و بدون [[شناخت]] وی [[خداوند]] شناخته نمی‌شود. نقل شده که [[حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: ما همان نام‌های نیکوییم ([[اسمای حسنی]]) که خداوند عملی را مگر با شناخت ما نمی‌پذیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. نکته جالبی که در [[سخنان امام]] در باب [[صفات الهی]] وجود دارد این است که ایشان هر چند در مواضع مختلف، [[مردم]] را به خواندن اسما و صفات الهی فرا می‌خواند، در برخی از مواضع از این سخن می‌گوید که اساس [[توحید]] [[نفی]] صفات از خداوند است<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. نزدیک به این سخن در عبارات [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیز وجود دارد. ایشان نیز [[کمال توحید]] را [[اخلاص]] و کمال اخلاص را نفی صفات از خداوند می‌داند<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴، ص۲۴۷.</ref>. این سخنان برخی را به [[حیرت]] و [[اشتباه]] افکنده است و ایشان را به نفی کلی صفات از خداوند واداشته است<ref>شرح توحید الصدوق، ج۱، ص۱۱۵.</ref>. غور دقیق در کلمات [[امام رضا]] {{ع}} این نکته را معلوم می‌کند که آنچه از نظر ایشان اساس توحید است نفی نسبت هر گونه صفتی به خداوند نیست و تنها صفاتی منظور است که شائبه [[تشبیه]] و [[تجسیم]] را در خود دارد. این مطلبی است که در ادامه [[روایت]] مذکور به [[صراحت]] آمده است. به بیان ایشان، هر کس بخواهد خداوند را با اشاره و تشبیه بشناسد، [[خدا]] را نشناخته است و [[اهل]] توحید نیست<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. البته برخی از اهل تحقیق در این باب سخنان دیگری نیز دارند که بیانگر سطوح دیگری از [[سخن امام]] است. به بیان این محققان، هر گاه در روایت‌های معصومان {{عم}} به عباراتی برخوردیم که در آن ذکر شده [[حق]] از همه جهات واحد و فاقد صفت است، مراد این است که از آن [[هویت]] [[غیبی]] احدی ([[ذات الهی]]) که همه [[اسما]] و صفات در نزد او مقهورند، [[نفی]] صفت شود<ref>مصباح الهدایة، خمینی، ص۲۳.</ref>. همچنین گفته‌اند که [[موحد]] در مراتب عالی [[توحید]] از کثرت اسما و صفات منصرف شود و به [[توحید ذات]] نائل شود. در اینجاست که او دیگر نه اسمی می‌بیند و نه رسمی و از این رو [[کمال توحید]] خالی از هر اسم و صفتی برای وی رخ می‌نماید<ref>آداب الصلوة، ص۲۷۸؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۸۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسما و صفات الهی - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اسما و صفات الهی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۲۰۳-۲۰۹.</ref>
بخشی از [[سخنان امام رضا]] {{ع}} در باب [[اسما]] و [[صفات الهی]] [[تحریض]] و [[تشویق]] [[خلق]] به خواندن خداوند به آن اسامی و اوصاف است<ref>الکافی، ج۳، ص۴۷۸.</ref>. ایشان از قول [[امام باقر]] {{ع}} نقل می‌کند که اگر [[مردم]] می‌دانستند آنچه از [[اسمای الهی]] در دعای [[سحر]] آمده است به چه اندازه نزد خداوند [[ارزش]] و اعتبار دارد و به [[اجابت]] [[الهی]] نزدیک است، برای این [[دعا]] با هم می‌جنگیدند. خداوند تنها اندکی را مشمول [[رحمت]] خود می‌کند و به خواندن این اسما اجازه می‌دهد<ref>بحار الأنوار، ج۹۵، ص۹۴؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. برخی [[دعاها]] از [[حضرت]] باقی است که تماماً به تشریح اسمای الهی اختصاص یافته است. نقل است که ایشان در دعا فرمود: منزه است خدایی که به [[قدرت]] خود خلایق را خلق کرده و آنها را به [[حکمت]] خود متقن آفرید. با [[علم]] خویش هر چیزی را در جای خود قرار داد. منزه است کسی که نگاه‌های خیانت‌بار چشمان و نیت‌های پنهان را در [[دل]] می‌داند. هیچ چیز مثل او نیست و او شنوا و بیناست<ref>التوحید، ص۱۳۷؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۱۸، ۱۱۹.</ref>. وقتی که گفته می‌شود ایشان خلق را به خواندن اسمای الهی [[دعوت]] می‌کند نباید تنها به این معنا [[فهم]] شود که ایشان خلق را دعوت می‌کرده که صرفاً لفظ اسمای الهی (اسمِ اسم) را با زبان بخوانند. وقتی [[اسما]] و [[صفات خداوند]] مراتب مختلف دارد، خواندن آنها نیز دارای مراتب است. یکی از مراتب [[اسمای الهی]] که در [[کلام]] [[معصومان]] {{عم}} بدان تصریح شده است، مرتبه حجج [[الله]] و [[ولایت]] است. [[حجت]] و [[ولی خدا]] مرتبه کمال اسمای الهی است و بدون [[شناخت]] وی [[خداوند]] شناخته نمی‌شود. نقل شده که [[حضرت صادق]] {{ع}} فرمود: ما همان نام‌های نیکوییم ([[اسمای حسنی]]) که خداوند عملی را مگر با شناخت ما نمی‌پذیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴.</ref>. نکته جالبی که در [[سخنان امام]] در باب [[صفات الهی]] وجود دارد این است که ایشان هر چند در مواضع مختلف، [[مردم]] را به خواندن اسما و صفات الهی فرا می‌خواند، در برخی از مواضع از این سخن می‌گوید که اساس [[توحید]] [[نفی]] صفات از خداوند است<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. نزدیک به این سخن در عبارات [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیز وجود دارد. ایشان نیز [[کمال توحید]] را [[اخلاص]] و کمال اخلاص را نفی صفات از خداوند می‌داند<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴، ص۲۴۷.</ref>. این سخنان برخی را به [[حیرت]] و [[اشتباه]] افکنده است و ایشان را به نفی کلی صفات از خداوند واداشته است<ref>شرح توحید الصدوق، ج۱، ص۱۱۵.</ref>. غور دقیق در کلمات [[امام رضا]] {{ع}} این نکته را معلوم می‌کند که آنچه از نظر ایشان اساس توحید است نفی نسبت هر گونه صفتی به خداوند نیست و تنها صفاتی منظور است که شائبه [[تشبیه]] و [[تجسیم]] را در خود دارد. این مطلبی است که در ادامه [[روایت]] مذکور به [[صراحت]] آمده است. به بیان ایشان، هر کس بخواهد خداوند را با اشاره و تشبیه بشناسد، [[خدا]] را نشناخته است و [[اهل]] توحید نیست<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. البته برخی از اهل تحقیق در این باب سخنان دیگری نیز دارند که بیانگر سطوح دیگری از [[سخن امام]] است. به بیان این محققان، هر گاه در روایت‌های معصومان {{عم}} به عباراتی برخوردیم که در آن ذکر شده [[حق]] از همه جهات واحد و فاقد صفت است، مراد این است که از آن [[هویت]] [[غیبی]] احدی ([[ذات الهی]]) که همه [[اسما]] و صفات در نزد او مقهورند، [[نفی]] صفت شود<ref>مصباح الهدایة، خمینی، ص۲۳.</ref>. همچنین گفته‌اند که [[موحد]] در مراتب عالی [[توحید]] از کثرت اسما و صفات منصرف شود و به [[توحید ذات]] نائل شود. در اینجاست که او دیگر نه اسمی می‌بیند و نه رسمی و از این رو [[کمال توحید]] خالی از هر اسم و صفتی برای وی رخ می‌نماید<ref>آداب الصلوة، ص۲۷۸؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۸۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسما و صفات الهی (مقاله)|مقاله «اسما و صفات الهی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۲۰۳-۲۰۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش