حدیث سفینه نوح در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←تضعیف عطیه عوفی و پاسخ آن
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
# وی با همین قاعده بسیاری از [[روایات]] را صحیح یا [[حسن]] دانسته در حالی که برخی از راویان آنها همان کسانی هستند<ref>روایت {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم}} که علیه از ابوسعید از رسول اکرم {{صل}} نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوهای که وی در [[حدیث سفینه]] پیش گرفته نه با مبنا و نه با [[رفتار]] وی سازگای ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۵.</ref>. | # وی با همین قاعده بسیاری از [[روایات]] را صحیح یا [[حسن]] دانسته در حالی که برخی از راویان آنها همان کسانی هستند<ref>روایت {{متن حدیث|إن أهل درجات العلی یراهم من اسفل منهم... و ان ابابکر و عمر منهم}} که علیه از ابوسعید از رسول اکرم {{صل}} نقل کرده را صحیح شمرده است. صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۶۸.</ref> که در حدیث سفینه آمده است، و این یک بام و دو هوا است. بنابراین شیوهای که وی در [[حدیث سفینه]] پیش گرفته نه با مبنا و نه با [[رفتار]] وی سازگای ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۹۵.</ref>. | ||
== | == تضعیف [[عطیه عوفی]] و پاسخ آن == | ||
یکی از راویانی که وی ضعیف دانسته، “عطیه عوفی کوفی” است که از [[ابوسعید خدری]] | یکی از راویانی که وی ضعیف دانسته، “عطیه عوفی کوفی” است که از [[ابوسعید خدری]] نقل روایت کرده است<ref>سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج۱۰، ص۵.</ref>. [[عطیه]] یکی از مشاهیر [[تابعین]]<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۲۵.</ref> و پیرو [[مذهب تشیع]] است. بعضی از [[اهل سنّت]] وی را [[مدح]] و برخی دیگر قدح نمودهاند. از مادحین میتوان از افرادی همچون [[هیثمی]]<ref>مجمع الزوائد، ج۵، ص۷۴.</ref>، [[ابن سعد]]<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۵.</ref> و ابن حبّان<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۱.</ref>، نام برد. [[یحیی بن معین]] او را “صالح” دانسته<ref>الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۸۳.</ref> و [[ابن حجر]] با تعبیر “صدوق” از وی یاد کرده است<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۷۸.</ref>. | ||
کسانی نیز که وی را | کسانی نیز که وی را جرح کردهاند وجه آن را سه چیز دانستهاند: تدلیس، [[تشیّع]] و [[روایت]] کردن [[احادیث]] منکر. [[دلیل]] بر تدلیس، [[سخن]] [[محمد بن سائب کلبی]] است که مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با کنیه ابوسعید [[نقل]] کردهام<ref>المجروحین من المحدثین و الضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. یعنی با این کار ذهن [[مردم]] [[منحرف]] شده و به شخص دیگری منتقل میشود. این در حالی است که: | ||
'''اولاً''': محمد بن سائب کلبی خود متّهم به [[کذب]] است و لذا اعتباری به این روایت نیست<ref>شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.</ref>، پس چگونه میتوان سخن وی را قبول کرد! | '''اولاً''': محمد بن سائب کلبی خود متّهم به [[کذب]] است و لذا اعتباری به این روایت نیست<ref>شرح علل الترمذی، ج۲، ص۸۲۳ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیاره، ص۱۴۸.</ref>، پس چگونه میتوان سخن وی را قبول کرد! |