پرش به محتوا

حضرت سلیل: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:


== [[شهادت]] فرزند ==
== [[شهادت]] فرزند ==
سلیل می‌گوید: روزی فرزندم ابومحمد، [[امام عسکری]] {{ع}} به من فرمود: در سال ۲۶۰ق به من آزاری می‌رسد که می‌ترسم مرا دچار [[رنج]] و [[مشقت]] نماید. پس اگر از آن سالم ماندم، تا سال هفتاد (۲۷۰ق) خطری متوجه من نمی‌شود. من با شنیدن این خبر، [[آه]] و ناله سر دادم. فرزندم مرا [[دلداری]] داد و فرمود: مادر! [[بی‌تابی]] مکن که تقدیر [[خداوند]] جاری خواهد شد<ref>بصائر الدرجات، ص۴۸۲؛ بحار الانوار، ج۵، ص۳۳۰.</ref>.
سلیل می‌گوید: روزی فرزندم ابومحمد، [[امام عسکری]] {{ع}} به من فرمود: در سال ۲۶۰ق به من آزاری می‌رسد که می‌ترسم مرا دچار [[رنج]] و [[مشقت]] نماید. پس اگر از آن سالم ماندم، تا سال هفتاد (۲۷۰ق) خطری متوجه من نمی‌شود. من با شنیدن این خبر، آه و ناله سر دادم. فرزندم مرا دلداری داد و فرمود: مادر! [[بی‌تابی]] مکن که تقدیر [[خداوند]] جاری خواهد شد<ref>بصائر الدرجات، ص۴۸۲؛ بحار الانوار، ج۵، ص۳۳۰.</ref>.


امام حسن عسکری {{ع}} در سال ۲۵۹ق مادرش را از [[سامرا]] به [[حج]] فرستاد. وقتی آن بانوی بافضیلت و باتقوا به سرزمین [[وحی]] رسید، مشغول [[دعا]] و [[نیایش]] و انجام مراسم عبادی حج گردید. سلیل بعد از انجام [[مناسک حج]]، به سوی سامرا حرکت کرد. او در مدینه، کنار [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} توقف نمود و در آنجا خبر شهادت فرزندش، امام عسکری {{ع}}، را شنید<ref>عیون المعجزات، ص۱۳۸؛ جلاء العیون، ص۹۹۸؛ الدرّ النظیم، ص۳۷۳.</ref>.
امام حسن عسکری {{ع}} در سال ۲۵۹ق مادرش را از [[سامرا]] به [[حج]] فرستاد. وقتی آن بانوی بافضیلت و باتقوا به سرزمین [[وحی]] رسید، مشغول [[دعا]] و [[نیایش]] و انجام مراسم عبادی حج گردید. سلیل بعد از انجام [[مناسک حج]]، به سوی سامرا حرکت کرد. او در مدینه، کنار [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} توقف نمود و در آنجا خبر شهادت فرزندش، امام عسکری {{ع}}، را شنید<ref>عیون المعجزات، ص۱۳۸؛ جلاء العیون، ص۹۹۸؛ الدرّ النظیم، ص۳۷۳.</ref>.
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش