پرش به محتوا

سقیفه بنی ساعده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
بنابراین در ساعات آغازین برپایی سقیفه، اگرچه ظاهراً هیچ سخن مخالفی وجود نداشت، یا حتی سخنان اولیه سعد را [[تأیید]] می‌کردند، اما از نتیجه آنکه ریاست انحصاری [[خزرجیان]] کبیر و شخص سعد بود سخت ناراضی بودند و نمی‌توانستند زیر بار آن بروند. این نارضایتی‌ها در [[دل]] سقیفه جریان داشت؛ اما در ابتدا در مقابل سخنان سعد به هیچ وجه ابراز نشده بود. البته او هم چیزی که [[نارضایتی]] آنها را برانگیزد، نگفته بود. سعد اصلاً از ریاست خود سخن به میان نیاورده، فقط از [[انصار]] دم زده بود. ولی [[جریان سقیفه]] ناگزیر به سویی می‌رفت که بر خلاف میل [[بشیر]] و اُسید، به نفع سعد تمام می‌شد.
بنابراین در ساعات آغازین برپایی سقیفه، اگرچه ظاهراً هیچ سخن مخالفی وجود نداشت، یا حتی سخنان اولیه سعد را [[تأیید]] می‌کردند، اما از نتیجه آنکه ریاست انحصاری [[خزرجیان]] کبیر و شخص سعد بود سخت ناراضی بودند و نمی‌توانستند زیر بار آن بروند. این نارضایتی‌ها در [[دل]] سقیفه جریان داشت؛ اما در ابتدا در مقابل سخنان سعد به هیچ وجه ابراز نشده بود. البته او هم چیزی که [[نارضایتی]] آنها را برانگیزد، نگفته بود. سعد اصلاً از ریاست خود سخن به میان نیاورده، فقط از [[انصار]] دم زده بود. ولی [[جریان سقیفه]] ناگزیر به سویی می‌رفت که بر خلاف میل [[بشیر]] و اُسید، به نفع سعد تمام می‌شد.


روشن نیست در چه ساعتی و در چه هنگام دو تن از انصار<ref>عویم بن ساعدة بن عائش بن قیس از انصار و تیره اوس و از بدریون بود (اسدالغابة، ج۳، ص۳۰۳) و معن بن عدی بن جد بن عجلان از تیره‌های اوس بود که در غزوات بدر و احد و خندق همراه پیامبر بود (اسد الغابة، ج۵، ص۲۲۹).</ref> اما وابسته به جریان ضعیف‌تر از [[سقیفه]] خارج شدند. واقعاً در [[تاریخ]] معلوم نگردیده است آنها به چه دلیل رفتند<ref>(کسی آنها را فرستاده بود یا به ابتکار شخصی خودشان به این کار دست زده بودند نمی‌دانیم؟) تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۶؛ الکامل، ج۲، ص۳۲۹. </ref> و مدرکی که در این زمینه روشن‌گری کند، در دست نداریم. اینها خود را از سقیفه به [[مسجد]] رساندند، اما باز هم نمی‌دانیم چرا به آنجا رفتند!؟ آیا دنبال کسی یا چیزی می‌گشتند که بتوانند در مقابل [[ریاست]] سعد، [[عَلَم]] کنند؟ لذا ناگزیر به بهترین جای ممکن یعنی مسجد آمده بودند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۳؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۵۸.</ref>.
روشن نیست در چه ساعتی و در چه هنگام دو تن از انصار<ref>عویم بن ساعدة بن عائش بن قیس از انصار و تیره اوس و از بدریون بود (اسدالغابة، ج۳، ص۳۰۳) و معن بن عدی بن جد بن عجلان از تیره‌های اوس بود که در غزوات بدر و احد و خندق همراه پیامبر بود (اسد الغابة، ج۵، ص۲۲۹).</ref> اما وابسته به جریان ضعیف‌تر از [[سقیفه]] خارج شدند. واقعاً در [[تاریخ]] معلوم نگردیده است آنها به چه دلیل رفتند<ref>(کسی آنها را فرستاده بود یا به ابتکار شخصی خودشان به این کار دست زده بودند نمی‌دانیم؟) تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۶؛ الکامل، ج۲، ص۳۲۹. </ref> و مدرکی که در این زمینه روشن‌گری کند، در دست نداریم. اینها خود را از سقیفه به [[مسجد]] رساندند، اما باز هم نمی‌دانیم چرا به آنجا رفتند!؟ آیا دنبال کسی یا چیزی می‌گشتند که بتوانند در مقابل [[ریاست]] سعد، [[عَلَم]] کنند؟ لذا ناگزیر به بهترین جای ممکن یعنی مسجد آمده بودند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۳؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۵۸.</ref>.


=== ورود چند تن از [[مهاجران]] به [[نزاع]] سقیفه ===
=== ورود چند تن از [[مهاجران]] به [[نزاع]] سقیفه ===
خط ۶۰: خط ۶۰:
بعدها [[داستان سقیفه]] و حوداث و سخنانی را که در آن [[روز]] بین [[مهاجرین]] و انصار رد و بدل شده بود، به محضر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رساندند. حضرت با شنیدن این [[اخبار]] سؤال کردند که انصار چه گفتند؟ جواب دادند: [[انصار]] گفتند یکی از شما [[امیر]] و یک نفر از ما هم امیر شود. حضرت فرمودند: چرا شما به آنها جوابی ندادید؟ باید به آنها می‌گفتید: که [[پیغمبر]] [[وصیت]] کردند که نسبت به [[نیکوکاران]] انصار [[احسان]] کنید، اگر انصار بد کردند از آنها بگذرید! آنها جواب دادند: این [[سخن پیامبر]] درست است و ما قبول داریم، اما این برای چه چیزی علیه آنها استفاده می‌شود؟ حضرت فرمودند: اگر آنها امارت داشتند و قرار بود [[حاکمان]] بعد از [[پیامبر]] باشند که دیگر [[پیغمبر]] [[وصیت]] نمی‌کرد!<ref>توضیح آنکه این سفارش پیغمبر حاکی از آن است که در میان انصار امیر نباید باشد و امیر باید از غیر انصار باشد و آن غیر انصار باید نسبت به انصار این‌گونه باشد که به آنها احسان کند و از بدی‌های آنها بگذرد. اینکه آنها می‌گویند {{عربی|مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ}} بر خلاف فرمایش پیغمبر است. و معلوم می‌شود اماره و فرمانروایی در میان انصار نیست و باید فرمانروایی در میان غیر انصار باشد و حرف‌های انصار بر خلاف سفارش پیغمبر است و آنها محکوم‌اند.</ref>.
بعدها [[داستان سقیفه]] و حوداث و سخنانی را که در آن [[روز]] بین [[مهاجرین]] و انصار رد و بدل شده بود، به محضر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رساندند. حضرت با شنیدن این [[اخبار]] سؤال کردند که انصار چه گفتند؟ جواب دادند: [[انصار]] گفتند یکی از شما [[امیر]] و یک نفر از ما هم امیر شود. حضرت فرمودند: چرا شما به آنها جوابی ندادید؟ باید به آنها می‌گفتید: که [[پیغمبر]] [[وصیت]] کردند که نسبت به [[نیکوکاران]] انصار [[احسان]] کنید، اگر انصار بد کردند از آنها بگذرید! آنها جواب دادند: این [[سخن پیامبر]] درست است و ما قبول داریم، اما این برای چه چیزی علیه آنها استفاده می‌شود؟ حضرت فرمودند: اگر آنها امارت داشتند و قرار بود [[حاکمان]] بعد از [[پیامبر]] باشند که دیگر [[پیغمبر]] [[وصیت]] نمی‌کرد!<ref>توضیح آنکه این سفارش پیغمبر حاکی از آن است که در میان انصار امیر نباید باشد و امیر باید از غیر انصار باشد و آن غیر انصار باید نسبت به انصار این‌گونه باشد که به آنها احسان کند و از بدی‌های آنها بگذرد. اینکه آنها می‌گویند {{عربی|مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ}} بر خلاف فرمایش پیغمبر است. و معلوم می‌شود اماره و فرمانروایی در میان انصار نیست و باید فرمانروایی در میان غیر انصار باشد و حرف‌های انصار بر خلاف سفارش پیغمبر است و آنها محکوم‌اند.</ref>.


حضرت در ادامه سؤال کردند: [[قریش]] ([[مهاجرین]]) در جواب چه گفتند؟ جواب دادند که [[قریش]] گفتند: ما درخت پیامبریم! (چون تمام قریش با پیغمبر از [[نضر بن کنانه]] و از یک [[طایفه]] هستند.) [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ}}: قریش به شجره [[احتجاج]] کردند و خود و پیامبر را از یک درخت می‌دانند، اما میوه این درخت، (یعنی [[اهل بیت]]{{عم}}) را ضایع کردند و رها نمودند<ref>نهج البلاغة (صبحی صالح)، ص۹۸۷.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۵؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۵۸.</ref>
حضرت در ادامه سؤال کردند: [[قریش]] ([[مهاجرین]]) در جواب چه گفتند؟ جواب دادند که [[قریش]] گفتند: ما درخت پیامبریم! (چون تمام قریش با پیغمبر از [[نضر بن کنانه]] و از یک [[طایفه]] هستند.) [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ}}: قریش به شجره [[احتجاج]] کردند و خود و پیامبر را از یک درخت می‌دانند، اما میوه این درخت، (یعنی [[اهل بیت]]{{عم}}) را ضایع کردند و رها نمودند<ref>نهج البلاغة (صبحی صالح)، ص۹۸۷.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۵؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۵۸.</ref>


===[[بیعت]] سریع و از روی [[تعصب]] مخالفان[[خزرج]] کبیر با ابی‌بکر ===
===[[بیعت]] سریع و از روی [[تعصب]] مخالفان[[خزرج]] کبیر با ابی‌بکر ===
خط ۷۵: خط ۷۵:
اُوسیان نیز که در هر صورت خود را بی‌نصیب می‌دیدند و از سوی دیگر، [[ریاست]] رقیبان خود را نمی‌توانستند [[تحمل]] کنند، در صحبتی خصوصی که از سوی [[رییس قبیله]] در جمع افراد آن مطرح شد، گفتند: اگر یک بار [[ولایت امر]] به دست [[خزرجیان]] بیفتد، برای همیشه بر شما [[برتری]] می‌یابند و هرگز از این امر برای شما [[نصیبی]] قرار نخواهند داد. برخیزید با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کنید!<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۱؛ الکامل، ج۲، ص۳۳۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۲، ص۳۹.</ref> لذا آنان نیز برخاستند و با ابوبکر بیعت کردند.
اُوسیان نیز که در هر صورت خود را بی‌نصیب می‌دیدند و از سوی دیگر، [[ریاست]] رقیبان خود را نمی‌توانستند [[تحمل]] کنند، در صحبتی خصوصی که از سوی [[رییس قبیله]] در جمع افراد آن مطرح شد، گفتند: اگر یک بار [[ولایت امر]] به دست [[خزرجیان]] بیفتد، برای همیشه بر شما [[برتری]] می‌یابند و هرگز از این امر برای شما [[نصیبی]] قرار نخواهند داد. برخیزید با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کنید!<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۱؛ الکامل، ج۲، ص۳۳۱؛ شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۲، ص۳۹.</ref> لذا آنان نیز برخاستند و با ابوبکر بیعت کردند.


در اینجا دیگر سعد و خزرجیان کبیر [[شکست]] خورده بودند و اتفاقی که در ابتدای امر در میان [[انصار]] به وجود آمده بود، شکسته شده بود. حاضران از هر سو برای [[بیعت]] [[شتاب]] کردند تا آنجا که سعد در خطر زیر دست و پا رفتن قرار گرفت<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۳؛ مرآة الزمان، ج۴، ص۲۶۶.</ref>. بدین ترتیب اولین بیعت با افرادی که تعداد آنها را نمی‌دانیم، انجام شد<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۷؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۵۸.</ref>.
در اینجا دیگر سعد و خزرجیان کبیر [[شکست]] خورده بودند و اتفاقی که در ابتدای امر در میان [[انصار]] به وجود آمده بود، شکسته شده بود. حاضران از هر سو برای [[بیعت]] [[شتاب]] کردند تا آنجا که سعد در خطر زیر دست و پا رفتن قرار گرفت<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۳؛ مرآة الزمان، ج۴، ص۲۶۶.</ref>. بدین ترتیب اولین بیعت با افرادی که تعداد آنها را نمی‌دانیم، انجام شد<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۷؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۵۸.</ref>.


=== بیعت‌گیری اجباری از [[مردم]] برای ابی [[بکر]]===
=== بیعت‌گیری اجباری از [[مردم]] برای ابی [[بکر]]===
خط ۸۶: خط ۸۶:
اما به نظر می‌رسید که [[مردم مدینه]] و [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} نبودند که مسجد را پر کرده بودند؛ زیرا [[مورخان]] گفته‌اند یک [[قبیله عربی]] به نام «[[اسلم]]» که در اطراف [[مدینه]] [[زندگی]] می‌کردند، برای تهیه آذوقه به مدینه آمده بودند و آنان جمعیت اصلی شرکت کنندگان را تشکیل می‌دادند. در [[روایت]] مخنف آمده است که عمر، اسلمیان را برای [[بیعت گرفتن]] اجباری از مردم تحریک نمود و با ضرب و شتم آنها بود که عده‌ای از [[اهالی مدینه]] به مسجد آمدند و بیعت کردند<ref>{{عربی|رواه أبو مخنف لوط بن يحيى الأزدي عن محمد بن سائب الكلبي و أبي صالح و رواه أيضا عن رجاله عن زائدة بن قدامة قال كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله{{صل}} فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله{{صل}} و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة و أمثال ما ذكرناه من الأخبار في قهر الناس على بيعة أبي بكر و حملهم عليها بالاضطرار كثيرة و لو رمنا إيرادها لم يتسع لهذا الكتاب فإن كان الذي ما ادعاه المخالف من إكراه من أكره على بيعة أمير المؤمنين{{ع}} دليلاً على فسادها مع ضعف الحديث بذلك فيكون ثبوت الأخبار بما شرحناه من الأدلة على بيعة أبي بكر موضحة عن بطلانها}}؛ الجمل (المفید)، ص۵۹.</ref>.
اما به نظر می‌رسید که [[مردم مدینه]] و [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} نبودند که مسجد را پر کرده بودند؛ زیرا [[مورخان]] گفته‌اند یک [[قبیله عربی]] به نام «[[اسلم]]» که در اطراف [[مدینه]] [[زندگی]] می‌کردند، برای تهیه آذوقه به مدینه آمده بودند و آنان جمعیت اصلی شرکت کنندگان را تشکیل می‌دادند. در [[روایت]] مخنف آمده است که عمر، اسلمیان را برای [[بیعت گرفتن]] اجباری از مردم تحریک نمود و با ضرب و شتم آنها بود که عده‌ای از [[اهالی مدینه]] به مسجد آمدند و بیعت کردند<ref>{{عربی|رواه أبو مخنف لوط بن يحيى الأزدي عن محمد بن سائب الكلبي و أبي صالح و رواه أيضا عن رجاله عن زائدة بن قدامة قال كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله{{صل}} فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله{{صل}} و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة و أمثال ما ذكرناه من الأخبار في قهر الناس على بيعة أبي بكر و حملهم عليها بالاضطرار كثيرة و لو رمنا إيرادها لم يتسع لهذا الكتاب فإن كان الذي ما ادعاه المخالف من إكراه من أكره على بيعة أمير المؤمنين{{ع}} دليلاً على فسادها مع ضعف الحديث بذلك فيكون ثبوت الأخبار بما شرحناه من الأدلة على بيعة أبي بكر موضحة عن بطلانها}}؛ الجمل (المفید)، ص۵۹.</ref>.


عمر بعدها چنین گفت: من با دیدن [[اسلم]] به [[پیروزی]] [[اطمینان]] پیدا کردم!<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۲؛ الکامل، ج۲، ص۳۳۱؛ نهایة الارب، ج۱۹، ص۳۶.</ref>. حضور اسلم، [[شهر]] و کوچه‌ها و راه‌های منتهی به [[مسجد]] را شلوغ کرده بود. آنها طبق رسم [[قبایل]] [[صحرانشین]]، همه جا دسته‌جمعی [[حرکت]] می‌کردند. یعنی همه [[زنان]] و [[فرزندان]] و مردان [[قبیله]]، به همراه شتران و اسب‌هایشان با تمامی بار سفرشان در [[مدینه]] بودند و در معابر و کوچه‌های [[شهر]] [[منزل]] داشتند. مردان این قبیله در آن [[روز]] بخش وسیعی از مسجد را اشغال کرده بودند<ref>چهار صد مرد از این قبیله در فتح مکه با پیامبر همراه بودند. این تنها آماری است که از مردان جنگی این قبیله در دست داریم (السیرة النبویة، ج۲، ص۴۲۱).</ref> و جمعیتی متشکل از [[مردم]] اصلی مدینه ([[مهاجر]] و [[انصار]]) و مردان [[قبیله اسلم]] کار [[بیعت]] را تمام کردند. وقتی [[اجتماع]] مسجد، به تمامی با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند، [[پیروزی]] [[حزب]] [[قریشی]] مسلم شد و [[دولت]] بعد از [[پیامبر]] به دست [[قریشیان]] افتاد<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۹؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۵۸.</ref>.
عمر بعدها چنین گفت: من با دیدن [[اسلم]] به [[پیروزی]] [[اطمینان]] پیدا کردم!<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۲؛ الکامل، ج۲، ص۳۳۱؛ نهایة الارب، ج۱۹، ص۳۶.</ref>. حضور اسلم، [[شهر]] و کوچه‌ها و راه‌های منتهی به [[مسجد]] را شلوغ کرده بود. آنها طبق رسم [[قبایل]] [[صحرانشین]]، همه جا دسته‌جمعی [[حرکت]] می‌کردند. یعنی همه [[زنان]] و [[فرزندان]] و مردان [[قبیله]]، به همراه شتران و اسب‌هایشان با تمامی بار سفرشان در [[مدینه]] بودند و در معابر و کوچه‌های [[شهر]] [[منزل]] داشتند. مردان این قبیله در آن [[روز]] بخش وسیعی از مسجد را اشغال کرده بودند<ref>چهار صد مرد از این قبیله در فتح مکه با پیامبر همراه بودند. این تنها آماری است که از مردان جنگی این قبیله در دست داریم (السیرة النبویة، ج۲، ص۴۲۱).</ref> و جمعیتی متشکل از [[مردم]] اصلی مدینه ([[مهاجر]] و [[انصار]]) و مردان [[قبیله اسلم]] کار [[بیعت]] را تمام کردند. وقتی [[اجتماع]] مسجد، به تمامی با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند، [[پیروزی]] [[حزب]] [[قریشی]] مسلم شد و [[دولت]] بعد از [[پیامبر]] به دست [[قریشیان]] افتاد<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص۴۲۹؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۵۸.</ref>.


مستند هواداران [[قریش]] در [[سقیفه]] بر ضد انصار، دو چیز بود:
مستند هواداران [[قریش]] در [[سقیفه]] بر ضد انصار، دو چیز بود:
خط ۹۲: خط ۹۲:
# نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} به شمار می‌آیند.
# نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} به شمار می‌آیند.


این سردمداران، در [[حقیقت]] با این سخن، خویشتن را محکوم ساختند؛ زیرا اگر واقعاً ـ آن‌گونه که آقایان مدعی شدند ـ [[خلافت]] و [[جانشینی]] بستگی به سابقه در [[اسلام]] و [[خویشاوندی]] نزدیک به [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، پس خلافت فقط اختصاص به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} داشت؛ چراکه او نخستین گرونده به اسلام بود، به [[خدا]] [[ایمان]] آورد و [[رسالت اسلامی]] را [[تصدیق]] نمود و بر اساس [[پیمان برادری]] که رسول اکرم{{صل}} در روز ایجاد [[عقد برادری]] بین مهاجران در [[مکه]] و مهاجران و انصار و میان خود و علی{{ع}} در مدینه برقرار کرد، علی{{ع}} [[برادر دینی]] [[رسول خدا]]{{صل}} و از نظر [[خویشاوندی]] پسر عموی آن حضرت به شمار می‌آمد و بی‌تردید نزدیک‌ترین فرد به [[پیامبر]] تلقی می‌شد و در [[دل]] او جای داشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۵۸.</ref>.
این سردمداران، در [[حقیقت]] با این سخن، خویشتن را محکوم ساختند؛ زیرا اگر واقعاً ـ آن‌گونه که آقایان مدعی شدند ـ [[خلافت]] و [[جانشینی]] بستگی به سابقه در [[اسلام]] و [[خویشاوندی]] نزدیک به [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، پس خلافت فقط اختصاص به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} داشت؛ چراکه او نخستین گرونده به اسلام بود، به [[خدا]] [[ایمان]] آورد و [[رسالت اسلامی]] را [[تصدیق]] نمود و بر اساس [[پیمان برادری]] که رسول اکرم{{صل}} در روز ایجاد [[عقد برادری]] بین مهاجران در [[مکه]] و مهاجران و انصار و میان خود و علی{{ع}} در مدینه برقرار کرد، علی{{ع}} [[برادر دینی]] [[رسول خدا]]{{صل}} و از نظر [[خویشاوندی]] پسر عموی آن حضرت به شمار می‌آمد و بی‌تردید نزدیک‌ترین فرد به [[پیامبر]] تلقی می‌شد و در [[دل]] او جای داشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۵۸.</ref>.


== انتخابی ناگوار ==
== انتخابی ناگوار ==
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
انصار با این عملکرد خویش در [[حقیقت]] [[فرصت]] [[سیاسی]] گران‌بهایی مهیا ساختند ولی جناحی که در انتظار دست‌یابی به [[قدرت]] و در این قضیه نفع می‌بردند از آن بهره‌برداری کرده و به دور از [[ارزش‌ها]] و [[احکام اسلام]]، دروازه گشاد [[نزاع]] و [[کشمکش]] را گشودند؛ زیرا در این قضیّه، [[حساب]] و [[مصلحت]] [[قبیله]] بر [[شرع]] و بر مصلحت [[رسالت اسلامی]]، مقدم شد.
انصار با این عملکرد خویش در [[حقیقت]] [[فرصت]] [[سیاسی]] گران‌بهایی مهیا ساختند ولی جناحی که در انتظار دست‌یابی به [[قدرت]] و در این قضیه نفع می‌بردند از آن بهره‌برداری کرده و به دور از [[ارزش‌ها]] و [[احکام اسلام]]، دروازه گشاد [[نزاع]] و [[کشمکش]] را گشودند؛ زیرا در این قضیّه، [[حساب]] و [[مصلحت]] [[قبیله]] بر [[شرع]] و بر مصلحت [[رسالت اسلامی]]، مقدم شد.


عمر در مورد غافلگیر کردن [[انصار]] در [[سقیفه]]، این‌گونه عذرتراشی می‌کند: "به [[خدا]] [[سوگند]]! ما مسأله‌ای مهم‌تر از [[بیعت ابوبکر]]، نمی‌دیدیم، [[بیم]] داشتیم اگر [[مردم]] پراکنده شوند و بیعتی صورت نگیرد، پس از رفتن ما، [[انصار]] [[دست]] به بیعتی می‌زدند که ما ناگزیر می‌بایست بر خلاف [[میل باطنی]] خود از آنان [[پیروی]] کنیم و یا با آنها از در [[مخالفت]] درآییم که در این صورت [[فتنه]] و [[فساد]] به وجود می‌آمد...!"<ref>صحیح بخاری، کتاب المحاربین، ج۶، حدیث ۶۴۴۲؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۳۰۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۷ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>. بدین‌گونه، اوضاع [[سیاسی]]، وضعیتی پیچیده‌تر و بغرنج‌تر به خود گرفت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۶۳.</ref>.
عمر در مورد غافلگیر کردن [[انصار]] در [[سقیفه]]، این‌گونه عذرتراشی می‌کند: "به [[خدا]] [[سوگند]]! ما مسأله‌ای مهم‌تر از [[بیعت ابوبکر]]، نمی‌دیدیم، [[بیم]] داشتیم اگر [[مردم]] پراکنده شوند و بیعتی صورت نگیرد، پس از رفتن ما، [[انصار]] [[دست]] به بیعتی می‌زدند که ما ناگزیر می‌بایست بر خلاف [[میل باطنی]] خود از آنان [[پیروی]] کنیم و یا با آنها از در [[مخالفت]] درآییم که در این صورت [[فتنه]] و [[فساد]] به وجود می‌آمد...!"<ref>صحیح بخاری، کتاب المحاربین، ج۶، حدیث ۶۴۴۲؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۳۰۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۷ چاپ مؤسسه اعلمی.</ref>. بدین‌گونه، اوضاع [[سیاسی]]، وضعیتی پیچیده‌تر و بغرنج‌تر به خود گرفت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۶۳.</ref>.


== آثار منفی سقیفه ==
== آثار منفی سقیفه ==
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
# تبدیل معنای [[نبوت]] [[الهی]] و [[جانشینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، به حاکمیتی فامیلی که [[قدرت]] و مشروعیت خود را از انتخاب افراد [[قبیله]] به دست می‌آورد نه از [[دستورات]] [[آیین مقدس اسلام]].
# تبدیل معنای [[نبوت]] [[الهی]] و [[جانشینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، به حاکمیتی فامیلی که [[قدرت]] و مشروعیت خود را از انتخاب افراد [[قبیله]] به دست می‌آورد نه از [[دستورات]] [[آیین مقدس اسلام]].
# [[فرصت]] دادن به مسلمانان برای طرح تعدد قدرت و [[رقابت]] با کسی که خداوند طبق دستورات حکیمانه‌اش [[اطاعت]] وی را بر [[مردم]] لازم شمرده و به [[تمرد]] واداشتن مردم در برابر [[حاکم]] معصومی که به [[فرمان خدا]] [[منصوب]] شده بود چنان‌که (در مسأله [[جانشینی پیامبر]]) اظهار داشتند: امیری از ما و امیری از شما.
# [[فرصت]] دادن به مسلمانان برای طرح تعدد قدرت و [[رقابت]] با کسی که خداوند طبق دستورات حکیمانه‌اش [[اطاعت]] وی را بر [[مردم]] لازم شمرده و به [[تمرد]] واداشتن مردم در برابر [[حاکم]] معصومی که به [[فرمان خدا]] [[منصوب]] شده بود چنان‌که (در مسأله [[جانشینی پیامبر]]) اظهار داشتند: امیری از ما و امیری از شما.
# گردهمایی سقیفه زمینه مناسبی ایجاد کرد تا وجود امت و آراء آنان نادیده گرفته شود چنان‌که یک‌بار دیگر این مسأله در [[زمان]] تعیین [[جانشینی]] عمر و بار سوّم هنگام [[مرگ عمر]] در شورایی که وی بر [[مسلمانان]] [[تحمیل]] کرد، تجسم یافت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۷۴.</ref>.
# گردهمایی سقیفه زمینه مناسبی ایجاد کرد تا وجود امت و آراء آنان نادیده گرفته شود چنان‌که یک‌بار دیگر این مسأله در [[زمان]] تعیین [[جانشینی]] عمر و بار سوّم هنگام [[مرگ عمر]] در شورایی که وی بر [[مسلمانان]] [[تحمیل]] کرد، تجسم یافت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۷۴.</ref>.


== [[سقیفه]] از دیدگاه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ==
== [[سقیفه]] از دیدگاه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ==
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:


عباس گفت: خواهی دانست.
عباس گفت: خواهی دانست.
البته توطئه‌هایی که صورت می‌پذیرفت بر [[امام]]{{ع}} پوشیده نبود. از این‌رو، به صراحت به عمویش پاسخ داد: من نمی‌خواهمچنین بیعتی با من در پشت درهای بسته انجام پذیرد<ref>الامامة و السیاسة، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۷۶.</ref>
البته توطئه‌هایی که صورت می‌پذیرفت بر [[امام]]{{ع}} پوشیده نبود. از این‌رو، به صراحت به عمویش پاسخ داد: من نمی‌خواهمچنین بیعتی با من در پشت درهای بسته انجام پذیرد<ref>الامامة و السیاسة، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۷۶.</ref>


== مخالفان [[سقیفه]] ==
== مخالفان [[سقیفه]] ==
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
دوم: جناح [[امویان]] و در رأس آنها [[ابوسفیان]] که برای دست‌یابی به جایگاهی برجسته در [[حکومت]]، دارای [[مطامع]] [[سیاسی]] بزرگی بودند تا بدین وسیله بخشی از [[عظمت]] سیاسی خویش را در [[جاهلیت]] باز گردانند و ابوبکر و دار و دسته‌اش طبق [[شناختی]] که از [[سرشت]] امویان و [[خواسته‌ها]] و [[تمایلات]] سیاسی و مادی آنان داشتند، با آنها [[همگرایی]] نشان دادند و در این راستا برای ابوبکر چندان مهم نبود تا در مورد برخی از اصول و مبانی و حقوق [[شرعی]]، کوتاه بیاید. به همین دلیل ابوبکر کلیه [[اموال مسلمانان]] و اموالی را که ابوسفیان به [[فرمان]] [[رسول]]{{صل}} بابت [[زکات]] گرد آورده بود یک‌جا به ابوسفیان بخشید و کسانی که در سقیفه برگ برنده‌ای به دست آورده بودند به [[مخالفت]] امویان و تهدیدی که ابوسفیان انجام داد و سخنان هیجان‌آمیزش و تمایلی که به [[تأیید]] [[امام]] و [[بنی هاشم]] نشان داد، اعتنایی نکردند بلکه ابوبکر و دار و دسته [[اموی]] او در کم‌رنگ ساختن نقش بنی هاشم در [[حال]] و [[آینده]]، از این موقعیت استفاده کردند و کارهای [[حکومتی]] را در تعدادی از مراکز مهمّ دولتی در [[اختیار]] امویان قرار دادند.
دوم: جناح [[امویان]] و در رأس آنها [[ابوسفیان]] که برای دست‌یابی به جایگاهی برجسته در [[حکومت]]، دارای [[مطامع]] [[سیاسی]] بزرگی بودند تا بدین وسیله بخشی از [[عظمت]] سیاسی خویش را در [[جاهلیت]] باز گردانند و ابوبکر و دار و دسته‌اش طبق [[شناختی]] که از [[سرشت]] امویان و [[خواسته‌ها]] و [[تمایلات]] سیاسی و مادی آنان داشتند، با آنها [[همگرایی]] نشان دادند و در این راستا برای ابوبکر چندان مهم نبود تا در مورد برخی از اصول و مبانی و حقوق [[شرعی]]، کوتاه بیاید. به همین دلیل ابوبکر کلیه [[اموال مسلمانان]] و اموالی را که ابوسفیان به [[فرمان]] [[رسول]]{{صل}} بابت [[زکات]] گرد آورده بود یک‌جا به ابوسفیان بخشید و کسانی که در سقیفه برگ برنده‌ای به دست آورده بودند به [[مخالفت]] امویان و تهدیدی که ابوسفیان انجام داد و سخنان هیجان‌آمیزش و تمایلی که به [[تأیید]] [[امام]] و [[بنی هاشم]] نشان داد، اعتنایی نکردند بلکه ابوبکر و دار و دسته [[اموی]] او در کم‌رنگ ساختن نقش بنی هاشم در [[حال]] و [[آینده]]، از این موقعیت استفاده کردند و کارهای [[حکومتی]] را در تعدادی از مراکز مهمّ دولتی در [[اختیار]] امویان قرار دادند.


سوم: جناح [[هوادار]] بنی هاشم و [[خواص]] آنان نظیر [[عمار]] و [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و گروه‌های زیادی از [[مردم]] که [[حق]] قانونی [[خلافت]] را از آن [[خاندان]] [[بنی هاشم]] می‌دانستند و طبق فرموده [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز غدیر]] و بر اساس شیوه‌های [[سیاسی]] که با آن آشنایی داشتند، این خاندان را [[وارثان]] طبیعی [[رسول اکرم]]{{صل}} به شمار می‌آوردند و دلائل واهی و [[پوچی]] که طرف‌های درگیر در [[سقیفه]] مطرح می‌کردند بر این گروه‌ها تاثیرگذار نبود؛ زیرا اینان با [[مشاهده]] فعالیت‌های هواداران سقیفه پی بردند که [[هدف]] آنها دست‌یابی به خواسته‌های خود و در [[اختیار]] گرفتن [[حکومت]] و اختصاص دادن آن به خویشتن است و این خود، هشداری تلقی می‌شد که [[حکومت اسلامی]] از مسیر صحیح خود خارج و [[منحرف]] شده است<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۷۸.</ref>.
سوم: جناح [[هوادار]] بنی هاشم و [[خواص]] آنان نظیر [[عمار]] و [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و گروه‌های زیادی از [[مردم]] که [[حق]] قانونی [[خلافت]] را از آن [[خاندان]] [[بنی هاشم]] می‌دانستند و طبق فرموده [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز غدیر]] و بر اساس شیوه‌های [[سیاسی]] که با آن آشنایی داشتند، این خاندان را [[وارثان]] طبیعی [[رسول اکرم]]{{صل}} به شمار می‌آوردند و دلائل واهی و [[پوچی]] که طرف‌های درگیر در [[سقیفه]] مطرح می‌کردند بر این گروه‌ها تاثیرگذار نبود؛ زیرا اینان با [[مشاهده]] فعالیت‌های هواداران سقیفه پی بردند که [[هدف]] آنها دست‌یابی به خواسته‌های خود و در [[اختیار]] گرفتن [[حکومت]] و اختصاص دادن آن به خویشتن است و این خود، هشداری تلقی می‌شد که [[حکومت اسلامی]] از مسیر صحیح خود خارج و [[منحرف]] شده است<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۷۸.</ref>.


== نتایج سقیفه ==
== نتایج سقیفه ==
خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
نخست: مسأله خویشاوندی را در امر [[خلافت]] به هیچ وجه پذیرا نشود و معنای این کار آن بود، [[لباس]] مشروعیتی که [[ابوبکر]] آن را در [[سقیفه]] به تن کرده بود، از وی برکنند.
نخست: مسأله خویشاوندی را در امر [[خلافت]] به هیچ وجه پذیرا نشود و معنای این کار آن بود، [[لباس]] مشروعیتی که [[ابوبکر]] آن را در [[سقیفه]] به تن کرده بود، از وی برکنند.


دوم: خود [[هیئت حاکمه]] به تناقض‌گویی می‌افتاد زیرا آنها بر اجرای اصل [[خویشاوندی]] که در برابر سایر [[جناح‌ها]] عنوان کرده بودند پافشاری داشتند، در صورتی که برای [[بنی هاشم]] نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، هیچ گونه حقی در [[حکومت]] در نظر نگرفتند و یا اگر حقی منظور می‌کردند در شرایطی نبود که [[مخالفت]] بنی هاشم در [[رویارویی]] با حکومت، تلقی شود. بدین ترتیب [[قدرت]] [[حاکم]]، راه دوم را برگزید<ref>برای آگاهی بر شرح ماجرا به کتاب «فدک فی التاریخ» شهید صدر، ص۸۴- ۹۶ و تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۹ و ۴۵۰ (حوادث السقیفه) مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۸۱.</ref>
دوم: خود [[هیئت حاکمه]] به تناقض‌گویی می‌افتاد زیرا آنها بر اجرای اصل [[خویشاوندی]] که در برابر سایر [[جناح‌ها]] عنوان کرده بودند پافشاری داشتند، در صورتی که برای [[بنی هاشم]] نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، هیچ گونه حقی در [[حکومت]] در نظر نگرفتند و یا اگر حقی منظور می‌کردند در شرایطی نبود که [[مخالفت]] بنی هاشم در [[رویارویی]] با حکومت، تلقی شود. بدین ترتیب [[قدرت]] [[حاکم]]، راه دوم را برگزید<ref>برای آگاهی بر شرح ماجرا به کتاب «فدک فی التاریخ» شهید صدر، ص۸۴- ۹۶ و تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۹ و ۴۵۰ (حوادث السقیفه) مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۸۱.</ref>


== [[صحابه]] و [[اعتراض]] به خلافت سقیفه ==
== [[صحابه]] و [[اعتراض]] به خلافت سقیفه ==
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
اکنون من به آنچه یاد دارم گواهی می‌دهم، هرکس خواست [[ایمان]] آورد وگرنه [[کفر]] بورزد، [[روز]] جدایی، [[میعاد]] همگان است.
اکنون من به آنچه یاد دارم گواهی می‌دهم، هرکس خواست [[ایمان]] آورد وگرنه [[کفر]] بورزد، [[روز]] جدایی، [[میعاد]] همگان است.


سپس گروه دیگری از جمله [[ابوذر]] و [[ابوایوب انصاری]] و [[عتبة بن ابی لهب]] و [[نعمان بن عجلان]] و [[سلمان فارسی]] به‌پاخاسته و بر ضد هواداران [[سقیفه]] [[اقامه دلیل]] کردند<ref>تاریخ ابو الفدا، ج۱، ص۱۵۶؛ خصال صدوق، ص۴۳۲؛ احتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۸۸.</ref>
سپس گروه دیگری از جمله [[ابوذر]] و [[ابوایوب انصاری]] و [[عتبة بن ابی لهب]] و [[نعمان بن عجلان]] و [[سلمان فارسی]] به‌پاخاسته و بر ضد هواداران [[سقیفه]] [[اقامه دلیل]] کردند<ref>تاریخ ابو الفدا، ج۱، ص۱۵۶؛ خصال صدوق، ص۴۳۲؛ احتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۸۸.</ref>


== [[امام علی]]{{ع}} و پیچیدگی‌های سقیفه ==
== [[امام علی]]{{ع}} و پیچیدگی‌های سقیفه ==
خط ۲۲۹: خط ۲۲۹:
[[پیامبر اکرم]] به عنوان [[رهبری سیاسی]] و کارآزموده، [[بصیرت]] و [[دوراندیشی]] و علاقمندی خود به [[امت]] و ارتباط همیشگی خود را به [[جهان غیب]] و [[دانش الهی]] که [[دین اسلام]] را آخرین [[آیین]] مقرر داشت که همه اهداف رسالت‌های [[الهی]] بر اساس آن تحقق‌پذیر می‌باشد، به [[تاریخ]] و همه معاصران خود به [[اثبات]] رساند؛ از این رهگذر و نیز از این جنبه که [[رسول خدا]]{{صل}} به خوبی می‌دانست که [[آگاهی]] [[مردم]] از [[رسالت اسلامی]] در عصر آن حضرت تا چه پایه است و تا چه اندازه محو ارزش‌های رسالت‌اند و اینکه [[طبیعت]] جامعه‌ای [[تازه مسلمان]] و پذیرای [[دولت رسول خدا]] دربردارنده تعصّبات و [[آداب و رسوم]] [[جاهلی]] است که ریشه‌کن ساختن آنها به سرعت و با [[شیوه‌های تربیتی]] کوتاه‌مدت، دشوار به نظر می‌رسید؛ و دیگر اموری که در شرایط موجود پیرامون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[دولت]] آن حضرت برای [[اهل]] نظر قابل [[درک]] است، هر [[پژوهشگری]] وجود [[برنامه‌ریزی]] دراز مدتی را ضروری می‌بیند که بتواند در بلند مدت، ضامن اجرای اهداف بزرگ [[رسالت]] باشد؛ زیرا پس از نگرشی خاص به شیوه‌هایی که [[جامعه]] را دستخوش [[تغییر]] می‌کرد، دست‌یابی به نتایجی مورد [[انتظار]]، از روند [[حرکت]] رسالت در آن برهه و جامعه، آن هم در کوتاه مدت، کاری محال و یا دشوار به نظر می‌رسید.
[[پیامبر اکرم]] به عنوان [[رهبری سیاسی]] و کارآزموده، [[بصیرت]] و [[دوراندیشی]] و علاقمندی خود به [[امت]] و ارتباط همیشگی خود را به [[جهان غیب]] و [[دانش الهی]] که [[دین اسلام]] را آخرین [[آیین]] مقرر داشت که همه اهداف رسالت‌های [[الهی]] بر اساس آن تحقق‌پذیر می‌باشد، به [[تاریخ]] و همه معاصران خود به [[اثبات]] رساند؛ از این رهگذر و نیز از این جنبه که [[رسول خدا]]{{صل}} به خوبی می‌دانست که [[آگاهی]] [[مردم]] از [[رسالت اسلامی]] در عصر آن حضرت تا چه پایه است و تا چه اندازه محو ارزش‌های رسالت‌اند و اینکه [[طبیعت]] جامعه‌ای [[تازه مسلمان]] و پذیرای [[دولت رسول خدا]] دربردارنده تعصّبات و [[آداب و رسوم]] [[جاهلی]] است که ریشه‌کن ساختن آنها به سرعت و با [[شیوه‌های تربیتی]] کوتاه‌مدت، دشوار به نظر می‌رسید؛ و دیگر اموری که در شرایط موجود پیرامون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[دولت]] آن حضرت برای [[اهل]] نظر قابل [[درک]] است، هر [[پژوهشگری]] وجود [[برنامه‌ریزی]] دراز مدتی را ضروری می‌بیند که بتواند در بلند مدت، ضامن اجرای اهداف بزرگ [[رسالت]] باشد؛ زیرا پس از نگرشی خاص به شیوه‌هایی که [[جامعه]] را دستخوش [[تغییر]] می‌کرد، دست‌یابی به نتایجی مورد [[انتظار]]، از روند [[حرکت]] رسالت در آن برهه و جامعه، آن هم در کوتاه مدت، کاری محال و یا دشوار به نظر می‌رسید.


بنابراین پس از روگردانی [[امت]] یا عدم [[تسلیم]] آنان در برابر [[دستورات]] [[پیامبر]] در مرحله دوم باید [[صبر]] و [[پایداری]] از خود نشان داد و در [[سایه]] [[دولت اسلامی]] نوپا به برنامه‌ریزی عملی دقیق در جهت کارهای [[تربیتی]] بنیادین پرداخت تا شرایط لازم برای به دست گرفتن زمام امور و اجرای آن برنامه‌ها، مهیا شود و کلیه اهداف ممکن، برای اجرای صحیح و [[پسندیده]] این [[آیین]] جاودان، تحقق یابد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص۱۹۵.</ref>.
بنابراین پس از روگردانی [[امت]] یا عدم [[تسلیم]] آنان در برابر [[دستورات]] [[پیامبر]] در مرحله دوم باید [[صبر]] و [[پایداری]] از خود نشان داد و در [[سایه]] [[دولت اسلامی]] نوپا به برنامه‌ریزی عملی دقیق در جهت کارهای [[تربیتی]] بنیادین پرداخت تا شرایط لازم برای به دست گرفتن زمام امور و اجرای آن برنامه‌ها، مهیا شود و کلیه اهداف ممکن، برای اجرای صحیح و [[پسندیده]] این [[آیین]] جاودان، تحقق یابد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]]، ص۱۹۵.</ref>.


== سخن امام علی{{ع}} پس از آگاهی از ماجرای سقیفه‌ ==
== سخن امام علی{{ع}} پس از آگاهی از ماجرای سقیفه‌ ==
خط ۲۸۷: خط ۲۸۷:
روشن است که [[استدلال]] فوق، [[جدال]] به احسن است تا [[ناراستی]] [[عمل]] [[اصحاب]] [[سقیفه]] را نشان دهد وگرنه [[جانشینی]] [[رسول الله]]{{صل}} باید مبتنی بر صلاحیت فردی و [[نص نبوی]] باشد و نزدیکی و دوری نسبی، تأثیری در آن ندارد. [[سخن]] صحیح در این میان، [[کلامی]] است که [[سید رضی]] در خصائص الائمه نقل کرده است.
روشن است که [[استدلال]] فوق، [[جدال]] به احسن است تا [[ناراستی]] [[عمل]] [[اصحاب]] [[سقیفه]] را نشان دهد وگرنه [[جانشینی]] [[رسول الله]]{{صل}} باید مبتنی بر صلاحیت فردی و [[نص نبوی]] باشد و نزدیکی و دوری نسبی، تأثیری در آن ندارد. [[سخن]] صحیح در این میان، [[کلامی]] است که [[سید رضی]] در خصائص الائمه نقل کرده است.
آن‌گاه که استدلالات [[مهاجرین]] و [[انصار]] به خدمت [[امام]] عرضه شد، ایشان فرمود: {{متن حدیث|وَا عَجَباً أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ لَا تَكُونُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ وَ يُرْوَى وَ الْقَرَابَةِ وَ النَّصِّ}}؛ شگفتا! آیا [[جانشینی پیامبر]] به [[صحابی]] بودن است، ولی به صحابی بودن و [[قرابت]] نیست؟
آن‌گاه که استدلالات [[مهاجرین]] و [[انصار]] به خدمت [[امام]] عرضه شد، ایشان فرمود: {{متن حدیث|وَا عَجَباً أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ لَا تَكُونُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ وَ يُرْوَى وَ الْقَرَابَةِ وَ النَّصِّ}}؛ شگفتا! آیا [[جانشینی پیامبر]] به [[صحابی]] بودن است، ولی به صحابی بودن و [[قرابت]] نیست؟
در [[نقلی]] دیگر از سید رضی، پایان سخن علی{{ع}} خطاب به [[مردم]]، این گونه بوده است: «... آیا به قرابت و [[نص]] نیست؟»<ref>سیدرضی، خصائص الائمه، ص۱۱؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۸۱.</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص۲۲۹.</ref>
در [[نقلی]] دیگر از سید رضی، پایان سخن علی{{ع}} خطاب به [[مردم]]، این گونه بوده است: «... آیا به قرابت و [[نص]] نیست؟»<ref>سیدرضی، خصائص الائمه، ص۱۱؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۸۱.</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص۲۲۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۰۸٬۲۶۴

ویرایش