پرش به محتوا

عدالت امام علی در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۷: خط ۷:


== نمونه‌هایی از [[عدالت امام علی]] {{ع}} در تقسیم بیت المال ==
== نمونه‌هایی از [[عدالت امام علی]] {{ع}} در تقسیم بیت المال ==
۱. در [[روضه کافی (کتاب)|روضه کافی]] از [[محمد بن جعفر عقبی]]، مرفوعاً نقل شده که: علی {{ع}} در یکی از روزها خطبه‌ای خواند و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: «ای [[مردم]]! [[آدم]] [[ابوالبشر]] و [[حوا]] [[غلام]] و [[کنیز]] نزاییده‌اند، همه مردم [[حر]] و آزادند لکن [[خدا]] بعضی از شما را بر بعضی دیگر [[نعمت]] داده که خدمتگزار باشد و [[فرمان]] برد. پس هر کس برای او سوابق [[رنج]] و خدمتی در [[اسلام]] هست [[صبر]] کند و بر خدا [[منت]] نگذارد، بدانید اگر چیزی در [[بیت المال]] حاضر باشد ما آن را به طور یکسان و [[تساوی]] در بین نژاد سیاه و سرخ پخش می‌کنیم». در آن جمع، [[مروان]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: علی از این سخن غیر از شما را قصد نکرد.
۱. در [[روضه کافی (کتاب)|روضه کافی]] از [[محمد بن جعفر عقبی]]، مرفوعاً نقل شده که: علی {{ع}} در یکی از روزها خطبه‌ای خواند و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: «ای [[مردم]]! [[آدم]] [[ابوالبشر]] و [[حوا]] [[غلام]] و کنیز نزاییده‌اند، همه مردم حر و آزادند لکن [[خدا]] بعضی از شما را بر بعضی دیگر [[نعمت]] داده که خدمتگزار باشد و [[فرمان]] برد. پس هر کس برای او سوابق [[رنج]] و خدمتی در [[اسلام]] هست [[صبر]] کند و بر خدا [[منت]] نگذارد، بدانید اگر چیزی در [[بیت المال]] حاضر باشد ما آن را به طور یکسان و [[تساوی]] در بین نژاد سیاه و سرخ پخش می‌کنیم». در آن جمع، [[مروان]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: علی از این سخن غیر از شما را قصد نکرد.


راوی می‌گوید: [[امام]] به هر کدام از مردم سه دینار عطا فرمود و به یک تن از شخصیت‌های [[انصار]] سه دینار داد و به غلام سیاه [[آزاد]] شده همان [[انصاری]] هم سه دینار، [[مرد]] انصاری گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! این غلامی است که من دیروز او را آزاد کرده‌ام مرا و او را یکسان قرار می‌دهی؟ فرمود: من در [[کتاب خدا]] نظر کردم برای [[اولاد]] اسماعیل [[برتری]] بر اولاد [[اسحاق]] نیافتم<ref>روضه کافی، ص۵۷، حدیث ۲۰۶.</ref>.
راوی می‌گوید: [[امام]] به هر کدام از مردم سه دینار عطا فرمود و به یک تن از شخصیت‌های [[انصار]] سه دینار داد و به غلام سیاه [[آزاد]] شده همان [[انصاری]] هم سه دینار، [[مرد]] انصاری گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! این غلامی است که من دیروز او را آزاد کرده‌ام مرا و او را یکسان قرار می‌دهی؟ فرمود: من در [[کتاب خدا]] نظر کردم برای [[اولاد]] اسماعیل [[برتری]] بر اولاد [[اسحاق]] نیافتم<ref>روضه کافی، ص۵۷، حدیث ۲۰۶.</ref>.


این تقسیم عادلانه اولین حرکت انقلابی [[حضرت]] پس از بیعت مردم با او بود و نشان داد که قول علی با عملش یکی است و همه در استفاده از [[اموال]] بیت المال مساوی هستند.
این تقسیم عادلانه اولین حرکت انقلابی حضرت پس از بیعت مردم با او بود و نشان داد که قول علی با عملش یکی است و همه در استفاده از [[اموال]] بیت المال مساوی هستند.


۲. در روضه کافی از [[ابی مخنف]] [[ازدی]] نقل شده که می‌گوید: جمعی از [[شیعیان]] نزد امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! هرگاه این اموال را بیرون بدهی و بین سران، رؤسا و اشراف پخش کنی و آنها را بر ما برتری دهی چه شود؟ وقتی که امر [[حکومت]] [[انتظام]] یافت سپس به [[عدالت]] و تقسیم به [[مساوات]] میان [[رعیت]] برگرد که [[افضل]] شیوه‌های رعیت‌پروری است و خدا تو را به آن عادت داده است.
۲. در روضه کافی از [[ابی مخنف]] [[ازدی]] نقل شده که می‌گوید: جمعی از [[شیعیان]] نزد امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! هرگاه این اموال را بیرون بدهی و بین سران، رؤسا و اشراف پخش کنی و آنها را بر ما برتری دهی چه شود؟ وقتی که امر [[حکومت]] [[انتظام]] یافت سپس به [[عدالت]] و تقسیم به [[مساوات]] میان رعیت برگرد که [[افضل]] شیوه‌های رعیت‌پروری است و خدا تو را به آن عادت داده است.


امام در پاسخ آنها فرمود: «ای وای! آیا مرا - که [[سرپرست]] [[مسلمانان]] هستم -امر می‌کنید که با [[ستم]] کردن به [[اهل]] [[اسلام]]، به [[پیروزی]] برسم؟ نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! مادامی که شب‌نشین‌ها [[حدیث]] شب می‌گویند و تا در [[آسمان]] ستاره‌ها را می‌بینم چنین نخواهد شد. والله اگر [[اموال]] آنان، برای خود من هم بود باز به [[تساوی]] میانشان پخش می‌کردم تا چه رسد به آنکه فقط اموال خود آنان است و بس».
امام در پاسخ آنها فرمود: «ای وای! آیا مرا - که [[سرپرست]] [[مسلمانان]] هستم -امر می‌کنید که با [[ستم]] کردن به [[اهل]] [[اسلام]]، به [[پیروزی]] برسم؟ نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! مادامی که شب‌نشین‌ها [[حدیث]] شب می‌گویند و تا در [[آسمان]] ستاره‌ها را می‌بینم چنین نخواهد شد. والله اگر [[اموال]] آنان، برای خود من هم بود باز به [[تساوی]] میانشان پخش می‌کردم تا چه رسد به آنکه فقط اموال خود آنان است و بس».
خط ۲۹: خط ۲۹:
۴. [[اصبغ بن نباته]] می‌گوید: هرگاه [[مالی]] برای امام {{ع}} می‌آوردند معمول آن بود که آن را داخل بیت المال [[مسلمین]] می‌گذاشت، سپس مستحقین را جمع می‌کرد، دستی در مال می‌کرد و آنها را از چپ و راست می‌فشاند می‌فرمود: ای طلای زرد و ای سیم سفید، غیر مرا گول بزنید. سپس بیرون نمی‌آمد تا همه آن‌چه در بیت المال بود پخش می‌کرد و به هر صاحب حقی، [[حق]] او را می‌داد. بعد دستور می‌داد که جاروب شود و آب بپاشند. سپس در آنجا دو رکعت [[نماز]] می‌گذارد و بعد [[دنیا]] را سه طلاقه می‌کرد و بعد از [[سلام]] می‌گفت: «ای دنیا! خود را به من عرضه مکن، خود را پیش من [[زینت]] منما، مرا گول مزن که من تو را سه طلاقه کردم که رجوع در آن نیست»<ref>صدوق، امالی، مجلس ۴۷، حدیث ۱۶؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۲۱.</ref>.
۴. [[اصبغ بن نباته]] می‌گوید: هرگاه [[مالی]] برای امام {{ع}} می‌آوردند معمول آن بود که آن را داخل بیت المال [[مسلمین]] می‌گذاشت، سپس مستحقین را جمع می‌کرد، دستی در مال می‌کرد و آنها را از چپ و راست می‌فشاند می‌فرمود: ای طلای زرد و ای سیم سفید، غیر مرا گول بزنید. سپس بیرون نمی‌آمد تا همه آن‌چه در بیت المال بود پخش می‌کرد و به هر صاحب حقی، [[حق]] او را می‌داد. بعد دستور می‌داد که جاروب شود و آب بپاشند. سپس در آنجا دو رکعت [[نماز]] می‌گذارد و بعد [[دنیا]] را سه طلاقه می‌کرد و بعد از [[سلام]] می‌گفت: «ای دنیا! خود را به من عرضه مکن، خود را پیش من [[زینت]] منما، مرا گول مزن که من تو را سه طلاقه کردم که رجوع در آن نیست»<ref>صدوق، امالی، مجلس ۴۷، حدیث ۱۶؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۲۱.</ref>.


۵. [[محمد بن فضیل]] از [[هارون بن عنتره]] از [[زاذان]] نقل می‌کند که گفت: من با [[قنبر]]، غلام علی {{ع}}، رفتم دیدم قنبر می‌گوید: برخیز یا امیرالمؤمنین! چیزی برای شما پنهان کرده‌ام. امام فرمود: چه چیز است؟
۵. [[محمد بن فضیل]] از هارون بن عنتره از [[زاذان]] نقل می‌کند که گفت: من با [[قنبر]]، غلام علی {{ع}}، رفتم دیدم قنبر می‌گوید: برخیز یا امیرالمؤمنین! چیزی برای شما پنهان کرده‌ام. امام فرمود: چه چیز است؟


گفت: به همراه من برخیز، امام {{ع}} برخاست وی را تا خانه‌اش برد و در آنجا برخورد کردند به غراره‌ای (جوال بزرگی) مملو از ظروف طلا و نقره، گفت: یا امیرالمؤمنین! من چون دیدم که تو هر چه هست تقسیم می‌کنی و چیزی برای خود نمی‌گذاری اینها را از [[بیت المال]] برای شما ذخیره کرده‌ام<ref>عمل قنبر برای این بوده که اشیا و صفایای غنایم اختصاص به امام دارد یا خمس بوده؛ لذا خلافی مرتکب نشده بود ولی امام قبول نفرمود.</ref>.
گفت: به همراه من برخیز، امام {{ع}} برخاست وی را تا خانه‌اش برد و در آنجا برخورد کردند به غراره‌ای (جوال بزرگی) مملو از ظروف طلا و نقره، گفت: یا امیرالمؤمنین! من چون دیدم که تو هر چه هست تقسیم می‌کنی و چیزی برای خود نمی‌گذاری اینها را از [[بیت المال]] برای شما ذخیره کرده‌ام<ref>عمل قنبر برای این بوده که اشیا و صفایای غنایم اختصاص به امام دارد یا خمس بوده؛ لذا خلافی مرتکب نشده بود ولی امام قبول نفرمود.</ref>.
خط ۳۷: خط ۳۷:
سپس از جا برخاست و به سوی بیت المال رفت و هر چه در آنجا یافت آن را هم تقسیم کرد، در آخر دید که در محل بیت المال سوزن نخ‌هایی باقی است. فرمود: اینها را هم تقسیم کنید.
سپس از جا برخاست و به سوی بیت المال رفت و هر چه در آنجا یافت آن را هم تقسیم کرد، در آخر دید که در محل بیت المال سوزن نخ‌هایی باقی است. فرمود: اینها را هم تقسیم کنید.


به [[امام]] گفتند: به اینها نیازی نداریم. فرمود: به خدایی که جانم در دست [[قدرت]] اوست به خوب و بدش [[مؤاخذه]] می‌شویم<ref>ابو اسحاق ثقفی، الغارات، ج۱، ص۵۵.</ref>.
به [[امام]] گفتند: به اینها نیازی نداریم. فرمود: به خدایی که جانم در دست [[قدرت]] اوست به خوب و بدش مؤاخذه می‌شویم<ref>ابو اسحاق ثقفی، الغارات، ج۱، ص۵۵.</ref>.


۶. [[عاصم بن کلیب]] از پدرش نقل می‌کند که: [[مالی]] از [[اصفهان]] برای [[امام علی]] {{ع}} آوردند و [[اهل کوفه]] آن روزها اسباع<ref>کوفه گاهی ارباع بوده و گاهی اسباع؛ یعنی چهار ماه یک مرتبه با هفت ماه یک نوبت برای جهاد در مرزهای آذربایجان و قزوین می‌رفته‌اند، بقیه به طور منتظر خدمت در مرکز می‌ماندند.</ref> بودند. [[امام امیرالمؤمنین]] {{ع}} همه آن [[مال]] را به هفت قسمت کرد. در آن میان رغیفی (گرده نانی) دید آن را هم هفت قسمت کرد و برای هرکس یک پاره از آن رغیف را گذاشت، سپس بین سران اسباع، قرعه انداخت که اولی را به کدام طایفه بدهد و دومی را به کدام طایفه و...<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۴۹؛ الغارات، ج۱، ص۵۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۹.</ref>.
۶. [[عاصم بن کلیب]] از پدرش نقل می‌کند که: [[مالی]] از [[اصفهان]] برای [[امام علی]] {{ع}} آوردند و [[اهل کوفه]] آن روزها اسباع<ref>کوفه گاهی ارباع بوده و گاهی اسباع؛ یعنی چهار ماه یک مرتبه با هفت ماه یک نوبت برای جهاد در مرزهای آذربایجان و قزوین می‌رفته‌اند، بقیه به طور منتظر خدمت در مرکز می‌ماندند.</ref> بودند. [[امام امیرالمؤمنین]] {{ع}} همه آن [[مال]] را به هفت قسمت کرد. در آن میان رغیفی (گرده نانی) دید آن را هم هفت قسمت کرد و برای هرکس یک پاره از آن رغیف را گذاشت، سپس بین سران اسباع، قرعه انداخت که اولی را به کدام طایفه بدهد و دومی را به کدام طایفه و...<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۴۹؛ الغارات، ج۱، ص۵۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۹.</ref>.
۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش