ویژگیهای عملی امام علی: تفاوت میان نسخهها
←پیشوای عبادت کنندگان
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
# [[امام باقر]] {{ع}}- درباره [[علی]] {{ع}}-: هیچ کس توان [[رفتار]] کردن همانند او را نداشت و حتی [[علی بن حسین]] {{عم}} به نوشتهای از نوشتههای [[علی]] {{ع}} نگاه میکرد و آن را بر [[زمین]] میگذاشت و میفرمود: "چه کسی توان این [[عبادت]] سنگین را دارد؟!"<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}- فِیالإِمامِ عَلِی {{ع}}-: ما أطاقَ أحَدٌ عَمَلَهُ، وإن کانَ عَلِی بنُ الحُسَینِ {{عم}} لَینظُرُ فِی الکتابِ مِن کتُبِ عَلِی {{ع}} فَیضرِبُ بِهِ الأَرضَ ویقولُ: مَن یطیقُ هذا؟}} (الکافی، ج ۸، ص ۱۳۰، ح ۱۰۰).</ref>. | # [[امام باقر]] {{ع}}- درباره [[علی]] {{ع}}-: هیچ کس توان [[رفتار]] کردن همانند او را نداشت و حتی [[علی بن حسین]] {{عم}} به نوشتهای از نوشتههای [[علی]] {{ع}} نگاه میکرد و آن را بر [[زمین]] میگذاشت و میفرمود: "چه کسی توان این [[عبادت]] سنگین را دارد؟!"<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}- فِیالإِمامِ عَلِی {{ع}}-: ما أطاقَ أحَدٌ عَمَلَهُ، وإن کانَ عَلِی بنُ الحُسَینِ {{عم}} لَینظُرُ فِی الکتابِ مِن کتُبِ عَلِی {{ع}} فَیضرِبُ بِهِ الأَرضَ ویقولُ: مَن یطیقُ هذا؟}} (الکافی، ج ۸، ص ۱۳۰، ح ۱۰۰).</ref>. | ||
# [[امام صادق]] {{ع}}: [[علی]] {{ع}} در آخر [[عمر]] خود، در هر شبانه روز، هزار رکعت [[نماز]] میگزارد<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: إن عَلِیاً {{ع}} فی آخِرِ عُمُرِهِ کانَ یصَلی فی کل یومٍ ولَیلَةٍ ألفَ رَکعَةٍ}} (الکافی، ج ۴، ص ۱۵۴، ح ۱).</ref>. | # [[امام صادق]] {{ع}}: [[علی]] {{ع}} در آخر [[عمر]] خود، در هر شبانه روز، هزار رکعت [[نماز]] میگزارد<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: إن عَلِیاً {{ع}} فی آخِرِ عُمُرِهِ کانَ یصَلی فی کل یومٍ ولَیلَةٍ ألفَ رَکعَةٍ}} (الکافی، ج ۴، ص ۱۵۴، ح ۱).</ref>. | ||
# [[حلیة الأولیاء (کتاب)|حلیة الأولیاء]]- به [[نقل]] از [[ابو صالح]]-: [[ضرار بن ضمره کنانی]] بر [[معاویه]] وارد شد. [[معاویه]] گفت: [[علی]] را برایم توصیف کن. گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! مرا معاف [[دار]]. گفت: نه، معافت نمیدارم. ضرار گفت: حال که چارهای نیست، توصیف میکنم: به [[خدا]] [[سوگند]]، او بسیار دوراندیش و پر [[قدرت]] بود، سخنش [[قاطع]] و روشنگر بود و به [[عدل]] [[حکم]] میکرد، [[دانش]] از اطراف او میجوشید و وجودش از [[حکمت]]، سرشار بود، از [[دنیا]] و درخشش آن میترسید و به | # [[حلیة الأولیاء (کتاب)|حلیة الأولیاء]]- به [[نقل]] از [[ابو صالح]]-: [[ضرار بن ضمره کنانی]] بر [[معاویه]] وارد شد. [[معاویه]] گفت: [[علی]] را برایم توصیف کن. گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! مرا معاف [[دار]]. گفت: نه، معافت نمیدارم. ضرار گفت: حال که چارهای نیست، توصیف میکنم: به [[خدا]] [[سوگند]]، او بسیار دوراندیش و پر [[قدرت]] بود، سخنش [[قاطع]] و روشنگر بود و به [[عدل]] [[حکم]] میکرد، [[دانش]] از اطراف او میجوشید و وجودش از [[حکمت]]، سرشار بود، از [[دنیا]] و درخشش آن میترسید و به شب و تاریکیاش [[انس]] داشت. به [[خدا]] [[سوگند]]، بسیار پُر [[اشک]] و پُر [[اندیشه]] بود. دریغ میخورد و خویشتن را مخاطب میساخت. از [[لباس]]، کوتاهش<ref>این جمله ناظر بر این معناست که چون برخی برای فخر فروشی لباسهای بلند میپوشیدند، علی {{ع}} برای پرهیز از فخرفروشی لباسهای کوتاه به تن میکرد.</ref> را و از طعام، درشت ناگوارش را [[دوست]] میداشت. به [[خدا]] [[سوگند]]، همچون یکی از ما بود. وقتی نزدش میرفتیم، ما را نزدیک میساخت و هرگاه میپرسیدیم، پاسخمان میداد. با همه نزدیکیاش به ما و نزدیکی ما به او، به خاطر هیبتش با او سخن نمیگفتیم. هرگاه لبخند میزد، چون دُر به [[نظم]] کشیده بود. [[دینداران]] را بزرگ میشمرد و [[فقیران]] را [[دوست]] میداشت. فرد [[قوی]]، [[امید]] به نادرستی او نمیبُرد و ضعیف از عدلش [[ناامید]] نمیگشت. [[خدا]] را [[گواه]] میگیرم که او را در جایی دیدم، در حالی که شبْ پرده فرو افکنده بود و [[ستارگان]] رو به غروب مینهادند، رو به محرابش کرد و در حالی که مَحاسنش را در دست گرفته بود، چون مار گزیدگان به خود پیچید و چون غمگینان، [[اشک]] ریخت. گویی هم اکنون صدایش را میشنوم که به [[تضرع]] میگوید: "پروردگارا! پروردگارا!" و خطاب به [[دنیا]] میگوید: "مرا میفریبی؟ شیفته من گشتهای؟ هیهات! هیهات! غیر مرا بفریب. تو را سهباره [[طلاق]] دادم. عمرت کوتاه و انجمنت حقیر و ارزشت کم است. آه آه، از کمی توشه، بلندی سفر و [[بیم]] راه!". [[اشک]] [[معاویه]] بیاختیار بر ریشش جاری شد که با آستینش آن را [[پاک]] کرد و همه شروع به [[گریه]] کردند. [معاویه] گفت: ابوالحسن- [[خدا]] رحمتش کند- چنین بود. ای ضرار! [[غم]] تو بر او چگونه است؟ گفت: [[غم]] کسی که دُردانهاش را در دامنش سر ببُرند، [که] نه اشکش [[قطع]] میشود و نه غمش آرام میگیرد. آنگاه برخاست و بیرون رفت<ref>حلیة الأولیاء، ج ۱، ص ۸۴.</ref>. | ||
# [[الخصال (کتاب)|الخصال]]- به [[نقل]] از [[نوف بِکالی]]-: شبی نزد [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به سر بردم. همه | # [[الخصال (کتاب)|الخصال]]- به [[نقل]] از [[نوف بِکالی]]-: شبی نزد [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به سر بردم. همه شب را [[نماز]] میخواند و [[ساعت]] به [[ساعت]] بیرون میرفت و به [[آسمان]] مینگریست و [[قرآن]] میخواند. پس از پارهای از شب نزد من آمد و گفت: "ای نوف! [[بیداری]] یا خوابی؟". گفتم: بیدارم، ای [[امیر مؤمنان]]! با نگاه تو را دنبال میکنم. فرمود: "خوشا بر [[دل]] کندگان از [[دنیا]] و شیفتگان به [[آخرت]]! آنانهمانهاییاند که [[زمین]] را بستر، خاکش را فرش، آبش را شربت گوارا، [[قرآن]] را لباسِ رو، و [[دعا]] را [[لباس]] زیر گرفتهاند و به روش [[عیسی بن مریم]] {{عم}} از [[دنیا]] بُریدهاند"<ref>الخصال، ص ۳۳۷، ح ۴۰.</ref>. | ||
== پیشوای [[دعا]] کنندگان== | == پیشوای [[دعا]] کنندگان== |