تربیت اخلاقی در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخهها
←مراقبت دائم و مخالفت با هواهای نفسانی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
===[[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]]=== | ===[[مراقبت]] دائم و [[مخالفت با هواهای نفسانی]]=== | ||
بر پایه [[سیره معصومان]]{{عم}} در وجود انسان دو [[لشکر]] وجود دارد: لشکر [[عقل]] و لشکر[[جهل]] (که شامل شهوات نفسانی هم میشود) و وجود انسان پیوسته میدان [[کارزار]] میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل [[پیروز]] شود، [[انسان]] از [[انسانیت]] خود تهی شده و به حیوانی، بلکه پستتر از حیوانی [[مسخ]] میشود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی | بر پایه [[سیره معصومان]]{{عم}} در وجود انسان دو [[لشکر]] وجود دارد: لشکر [[عقل]] و لشکر[[جهل]] (که شامل شهوات نفسانی هم میشود) و وجود انسان پیوسته میدان [[کارزار]] میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل [[پیروز]] شود، [[انسان]] از [[انسانیت]] خود تهی شده و به حیوانی، بلکه پستتر از حیوانی [[مسخ]] میشود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی ناشایست و حیوانی خواهند بود؛ و اگر لشکر عقل پیروز این کارزار باشد، انسانیت انسان شکوفا شده و از [[فرشتگان]] [[برتر]] میرود و رفتارهای صادر شده از وی نیز همگی شایسته و [[انسانی]] خواهند بود. [[عبدالله بن سنان]] میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمیزادگان؟ [[امام]] به نقل از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ}}<ref>صدوق، علل الشرایع، ص۵.</ref>؛«[[خداوند]] در [[فرشتگان]] [[عقل]] را بدون [[شهوت]] و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در [[انسان]] هر دو را قرار داد. پس کسی که عقلش بر شهوتش [[غلبه]] کند، از فرشتگان بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش [[پیروز]] شود، از چهارپایان بدتر است». | ||
[[سماعه بن مهران]]، از [[یاران امام صادق]]{{ع}}، میگوید: من در حضور امام{{ع}} بودم و گروهی از [[موالیان]] ایشان نیز بودند که بحث عقل و [[جهل]] پیش آمد. [[امام]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا... ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ يَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ قَوَّيْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّةَ لِي بِهِ فَأَعْطِنِي مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي قَالَ قَدْ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَكَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السَّبْعِينَ الْجُنْدَ... فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّمَا يُدْرَكُ ذَلِكَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَةِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۱، ص۲۱.</ref>؛ «عقل و لشکریانش و جهل و لشکریانش را بشناسید تا راه یافته شوید... آنگاه خداوند برای عقل هفتاد و پنج [[لشکر]] قرار داد. هنگامی که جهل دید خداوند چگونه عقل را گرامی داشت و به او لشکریانی داد، [[دشمنی]] عقل را به [[دل]] گرفت و گفت: ای [[خدا]]، این آفریدهای مانند من است. ولی او را آفریدی و گرامی داشتی و تقویت کردی، در حالی که من [[دشمن]] اویم و هیچ قدرتی ندارم. به من نیز لشکریانی مانند او بده. [[خداوند]] فرمود: باشد، اما اگر پس از این [[نافرمانی]] کنی، تو و لشکریانت را از [[رحمت]] خودم بیرون میکنم و [[جهل]] قبول کرد. خداوند به او نیز هفتاد و پنج [[لشکر]] عطا کرد.... این ویژگیها که از [[لشکریان]] [[عقل]] هستند جز در [[پیامبر]] یا [[وصی پیامبر]] یا مؤمنی که خداوند [[قلب]] او را با [[ایمان]] آزموده است جمع نمیشود. اما دیگران یعنی [[موالیان]] ما، برخی از لشکریان عقل و برخی از لشکریان | [[سماعه بن مهران]]، از [[یاران امام صادق]]{{ع}}، میگوید: من در حضور امام{{ع}} بودم و گروهی از [[موالیان]] ایشان نیز بودند که بحث عقل و [[جهل]] پیش آمد. [[امام]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا... ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَكْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَةَ فَقَالَ الْجَهْلُ يَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِي خَلَقْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ قَوَّيْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّةَ لِي بِهِ فَأَعْطِنِي مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَيْتَ بَعْدَ ذَلِكَ أَخْرَجْتُكَ وَ جُنْدَكَ مِنْ رَحْمَتِي قَالَ قَدْ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ جُنْداً فَكَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَةِ وَ السَّبْعِينَ الْجُنْدَ... فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّمَا يُدْرَكُ ذَلِكَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَةِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ}}<ref>کلینی، کافی، ج ۱، ص۲۱.</ref>؛ «عقل و لشکریانش و جهل و لشکریانش را بشناسید تا راه یافته شوید... آنگاه خداوند برای عقل هفتاد و پنج [[لشکر]] قرار داد. هنگامی که جهل دید خداوند چگونه عقل را گرامی داشت و به او لشکریانی داد، [[دشمنی]] عقل را به [[دل]] گرفت و گفت: ای [[خدا]]، این آفریدهای مانند من است. ولی او را آفریدی و گرامی داشتی و تقویت کردی، در حالی که من [[دشمن]] اویم و هیچ قدرتی ندارم. به من نیز لشکریانی مانند او بده. [[خداوند]] فرمود: باشد، اما اگر پس از این [[نافرمانی]] کنی، تو و لشکریانت را از [[رحمت]] خودم بیرون میکنم و [[جهل]] قبول کرد. خداوند به او نیز هفتاد و پنج [[لشکر]] عطا کرد.... این ویژگیها که از [[لشکریان]] [[عقل]] هستند جز در [[پیامبر]] یا [[وصی پیامبر]] یا مؤمنی که خداوند [[قلب]] او را با [[ایمان]] آزموده است جمع نمیشود. اما دیگران یعنی [[موالیان]] ما، برخی از لشکریان عقل و برخی از لشکریان جهل را دارند تا زمانی که به [[تکامل]] برسند و وجودشان از لشکریان جهل [[پاک]] شود. در این هنگام در درجات عالی همراه با [[پیامبران]] و [[اوصیا]] خواهند بود. اما این (مقام)، با [[شناخت]] عقل و لشکریانش و با دوری از جهل و لشکریانش به دست میآید. خداوند ما و شما را موفق به [[اطاعت]] و کسب رضایتش بفرماید. | ||
بدین ترتیب، روشن میشود که در [[سیره معصومان]]{{عم}} وجود [[انسان]] صحنه [[کارزار]] میان دو قوای عقل و جهل است و [[سرنوشت انسان]] بستگی به نتیجه این [[نبرد]] دارد. اگر عقل [[پیروز]] شود، [[انسان]] [[خوشبخت]] و اگر جهل پیروز شود، [[آدمی]] [[بدبخت]] خواهد شد. با وجود این، خود انسان در [[پیروزی]] عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق [[خواستههای نفسانی]] خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، لشکریان جهل پیروز میشوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل [[رفتار]] کند و بر خلاف خواستههای نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی میرسند. | بدین ترتیب، روشن میشود که در [[سیره معصومان]]{{عم}} وجود [[انسان]] صحنه [[کارزار]] میان دو قوای عقل و جهل است و [[سرنوشت انسان]] بستگی به نتیجه این [[نبرد]] دارد. اگر عقل [[پیروز]] شود، [[انسان]] [[خوشبخت]] و اگر جهل پیروز شود، [[آدمی]] [[بدبخت]] خواهد شد. با وجود این، خود انسان در [[پیروزی]] عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق [[خواستههای نفسانی]] خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، لشکریان جهل پیروز میشوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل [[رفتار]] کند و بر خلاف خواستههای نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی میرسند. |