پرش به محتوا

حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
پدرش، [[حضرت محمد]] {{صل}}، [[خاتم پیامبران]] و مادرش [[خدیجه]] {{س}} از [[زنان]] بزرگ [[مکه]] و از اشراف و تجار جزیرة‌العرب است که پس از [[ظهور اسلام]]، اول زنی بود که به [[پیامبر]] {{صل}}[[ایمان]] آورد و ثروتش را در راه [[گسترش اسلام]] در [[اختیار]] ایشان گذارد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۴؛ این هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۸۷ و ۲۴۰.</ref>.
پدرش، [[حضرت محمد]] {{صل}}، [[خاتم پیامبران]] و مادرش [[خدیجه]] {{س}} از [[زنان]] بزرگ [[مکه]] و از اشراف و تجار جزیرة‌العرب است که پس از [[ظهور اسلام]]، اول زنی بود که به [[پیامبر]] {{صل}}[[ایمان]] آورد و ثروتش را در راه [[گسترش اسلام]] در [[اختیار]] ایشان گذارد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۴؛ این هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۸۷ و ۲۴۰.</ref>.


[[حضرت خدیجه]] {{س}}، دخترش را در حالی به [[دنیا]] آورد که [[زنان]] [[مکه]] به علت [[ازدواج]] وی با [[پیامبر]] {{صل}} با وی [[قطع]] رابطه کردند و در زمان ولادت [[حضرت فاطمه]] {{س}} نیز وی را تنها گذاردند<ref>محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۷۷.</ref>. علت این [[قطع]] رابطه، آن بود که [[خدیجه]] {{س}}، با فردی غیرثروتمند [[ازدواج]] کرد. [[مخالفان پیامبر]] {{صل}} با أبتر [[خواندن]] [[حضرت محمد]] {{صل}} به علت نداشتن [[فرزند]] پسر و ادامه نیافتن [[نسل]] وی، ایشان را [[استهزا]] می‌کردند؛ اما با [[تولد]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[نزول]] [[سوره کوثر]] از سوی [[خداوند]]، آن [[مخالفان]]، أبتر خوانده شدند و [[نسل]] [[پیامبر]] {{صل}} از این دختر ادامه یافت<ref>فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج۳۲، ص۸۴۴.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۳.</ref>
[[حضرت خدیجه]] {{س}}، دخترش را در حالی به [[دنیا]] آورد که [[زنان]] [[مکه]] به علت [[ازدواج]] وی با [[پیامبر]] {{صل}} با وی [[قطع]] رابطه کردند و در زمان ولادت [[حضرت فاطمه]] {{س}} نیز وی را تنها گذاردند<ref>محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۷۷.</ref>. علت این [[قطع]] رابطه، آن بود که [[خدیجه]] {{س}}، با فردی غیرثروتمند [[ازدواج]] کرد. [[مخالفان پیامبر]] {{صل}} با أبتر [[خواندن]] [[حضرت محمد]] {{صل}} به علت نداشتن [[فرزند]] پسر و ادامه نیافتن [[نسل]] وی، ایشان را [[استهزا]] می‌کردند؛ اما با [[تولد]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[نزول]] [[سوره کوثر]] از سوی [[خداوند]]، آن [[مخالفان]]، أبتر خوانده شدند و [[نسل]] [[پیامبر]] {{صل}} از این دختر ادامه یافت<ref>فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج۳۲، ص۸۴۴.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۳.</ref>


== همسر و فرزندان ==
== همسر و فرزندان ==
{{اصلی|امام علی|فرزندان حضرت فاطمه}}
{{اصلی|امام علی|فرزندان حضرت فاطمه}}
[[امام علی]] {{ع}} پسر [[عموی پیامبر]] {{صل}}، اولین [[مرد]] [[مسلمان]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۳۶؛ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۵.</ref> و [[برادر پیامبر]] {{صل}} در جریان [[پیمان اخوت]] در [[مدینه]]<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵.</ref>، [[همسر]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} بود. [[فرزندان]] ایشان عبارت‌اند از: [[امام حسن]] {{ع}}، [[امام حسین]] {{ع}}، [[زینب|زینب کبری]] {{س}}، [[ام‌کلثوم]] {{س}} (که برخی اسمش را رقیه دانسته و ولادتش را پیش از فوت [[پیامبر]] {{صل}} و وفاتش را در زمان [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} می‌دانند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۷، ص۳۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۵۴؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابه فی معرفة الصحابة، ج۸، ص۲۷۵.</ref>؛ هرچند بنا بر یک قول، دختری دیگر به نام رقیه داشته‌اند که در [[کودکی]] فوت کرد<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۵۵.</ref> و [[محسن]] {{ع}} (که در جریانات پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} سقط شد)<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۴۵.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>
[[امام علی]] {{ع}} پسر [[عموی پیامبر]] {{صل}}، اولین [[مرد]] [[مسلمان]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۳۶؛ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۵.</ref> و [[برادر پیامبر]] {{صل}} در جریان [[پیمان اخوت]] در [[مدینه]]<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵.</ref>، [[همسر]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} بود. [[فرزندان]] ایشان عبارت‌اند از: [[امام حسن]] {{ع}}، [[امام حسین]] {{ع}}، [[زینب|زینب کبری]] {{س}}، [[ام‌کلثوم]] {{س}} (که برخی اسمش را رقیه دانسته و ولادتش را پیش از فوت [[پیامبر]] {{صل}} و وفاتش را در زمان [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} می‌دانند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۷، ص۳۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۵۴؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابه فی معرفة الصحابة، ج۸، ص۲۷۵.</ref>؛ هرچند بنا بر یک قول، دختری دیگر به نام رقیه داشته‌اند که در [[کودکی]] فوت کرد<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۵۵.</ref> و [[محسن]] {{ع}} (که در جریانات پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} سقط شد)<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۴۵.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>


== [[القاب]] [[فاطمه]] {{س}} و [[احترام]] به نام او ==
== [[القاب]] [[فاطمه]] {{س}} و [[احترام]] به نام او ==
خط ۳۲: خط ۳۲:
امام صادق {{ع}} می‌فرماید: اگر نام دخترانتان را فاطمه نهادید، به احترام فاطمه او را کتک نزنید و به او بی احترامی ننمایید. [[سخن]] حضرت به سَکونی چنین است: {{متن حدیث|أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۸.</ref>: “هرگاه نام دخترت را فاطمه نهادی، او را [[دشنام]] مده و [[لعن]] منما و او را مزن”<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۶.</ref>.
امام صادق {{ع}} می‌فرماید: اگر نام دخترانتان را فاطمه نهادید، به احترام فاطمه او را کتک نزنید و به او بی احترامی ننمایید. [[سخن]] حضرت به سَکونی چنین است: {{متن حدیث|أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۸.</ref>: “هرگاه نام دخترت را فاطمه نهادی، او را [[دشنام]] مده و [[لعن]] منما و او را مزن”<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۶.</ref>.


برخی دیگر از [[القاب]] و کنیه‌های ایشان چنین است: [[بتول]]، [[حصان]]، [[حرّه]]، [[سیده]]، [[عذرا]]، [[زهرا]]، [[حوراء]]، [[مبارکه]]، [[طاهره]]، [[زکیه]]، [[راضیه]]، [[مرضیه]]، [[محدثه]]، [[مریم]] کبری، [[صدیقه]] کبری، نوریه، سماویه، حانیه، [[انسیه]]، منصوره، أم‌الحسن، أم‌الحسین، أم‌المحسن، ام‌الحسنین، أم الأئمه، أم‌أبیها، [[سیدة نساء العالمین]] و...<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۱۰.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>
برخی دیگر از [[القاب]] و کنیه‌های ایشان چنین است: [[بتول]]، [[حصان]]، [[حرّه]]، [[سیده]]، [[عذرا]]، [[زهرا]]، [[حوراء]]، [[مبارکه]]، [[طاهره]]، [[زکیه]]، [[راضیه]]، [[مرضیه]]، [[محدثه]]، [[مریم]] کبری، [[صدیقه]] کبری، نوریه، سماویه، حانیه، [[انسیه]]، منصوره، أم‌الحسن، أم‌الحسین، أم‌المحسن، ام‌الحسنین، أم الأئمه، أم‌أبیها، [[سیدة نساء العالمین]] و...<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۱۰.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>


== ابعاد معنوی ==
== ابعاد معنوی ==
{{اصلی|سیره عبادی حضرت فاطمه|سیره عرفانی حضرت فاطمه}}
{{اصلی|سیره عبادی حضرت فاطمه|سیره عرفانی حضرت فاطمه}}
در [[ابعاد معنوی]] وجود [[حضرت فاطمه]] {{س}} آمده است که [[خلقت]] نوری ایشان و سایر [[معصومان]]، هزاران سال قبل از [[خلق]] [[دنیا]] و در حالی بوده است که در [[عرش]] به [[تسبیح]] [[خداوند]]، مشغول بوده‌اند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۸.</ref>. [[سجده]] [[ملائکه]] بر [[آدم]] نیز به [[دلیل]] وجود این اشباح [[نورانی]] در صلب [[آدم]] بود و کلماتی که [[خداوند]] بدان وسیله، [[آدم]] و [[حوا]] را پس از رانده شدن از [[بهشت]] بخشید، [[اسامی]] [[پنج تن]] ([[حضرت محمد]] {{صل}}، [[حضرت علی]] {{ع}}، [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[حسنین]] {{ع}}) بوده است<ref>الإمام العسکری، تفسیر الإمام العسکری، ص۲۱۹ و ۲۲۵؛ محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۱.</ref>. از [[برکات]] وجودی [[حضرت فاطمه]] {{س}} این بود که در زمان حمل، با مادرش [[خدیجه]] [[انس]] داشته، با وی سخن می‌گفته است<ref>محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۷۷.</ref>. در زمان ولادت نیز [[حضرت]] ([[حوا]]<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۴۴.</ref>) یا [[ساره]]، [[همسر]] [[ابراهیم]] {{ع}}، [[آسیه همسر فرعون]]، کلثوم [[خواهر]] [[حضرت موسی]] {{ع}} و [[مریم]] [[مادر]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} به [[اذن خداوند]] حضور داشته‌اند<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۴۴؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۷۸.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۴.</ref>
در [[ابعاد معنوی]] وجود [[حضرت فاطمه]] {{س}} آمده است که [[خلقت]] نوری ایشان و سایر [[معصومان]]، هزاران سال قبل از [[خلق]] [[دنیا]] و در حالی بوده است که در [[عرش]] به [[تسبیح]] [[خداوند]]، مشغول بوده‌اند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۸.</ref>. [[سجده]] [[ملائکه]] بر [[آدم]] نیز به [[دلیل]] وجود این اشباح نورانی در صلب [[آدم]] بود و کلماتی که [[خداوند]] بدان وسیله، [[آدم]] و [[حوا]] را پس از رانده شدن از [[بهشت]] بخشید، [[اسامی]] [[پنج تن]] ([[حضرت محمد]] {{صل}}، [[حضرت علی]] {{ع}}، [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[حسنین]] {{ع}}) بوده است<ref>الإمام العسکری، تفسیر الإمام العسکری، ص۲۱۹ و ۲۲۵؛ محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۱.</ref>. از [[برکات]] وجودی [[حضرت فاطمه]] {{س}} این بود که در زمان حمل، با مادرش [[خدیجه]] [[انس]] داشته، با وی سخن می‌گفته است<ref>محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۷۷.</ref>. در زمان ولادت نیز [[حضرت]] ([[حوا]]<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۴۴.</ref>) یا [[ساره]]، [[همسر]] [[ابراهیم]] {{ع}}، [[آسیه همسر فرعون]]، کلثوم [[خواهر]] [[حضرت موسی]] {{ع}} و [[مریم]] [[مادر]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} به [[اذن خداوند]] حضور داشته‌اند<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۴۴؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۷۸.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۴.</ref>


=== [[تسبیح]] [[فاطمه زهراء]] {{س}} ===
=== [[تسبیح]] [[فاطمه زهراء]] {{س}} ===
تسبیح [[فاطمه]] {{س}} یکی از اعمالی است که آن حضرت انجام می‌داده و [[دستور]] آن برابر [[روایات]] متعدد ۳۴ مرتبه [[الله اکبر]]، ۳۳ مرتبه الحمدلله و ۳۳ مرتبه سبحان [[الله]] است. توصیه شده در [[تعقیب نماز]] خوانده شود که سبب [[مغفرت]] می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۴۲؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۲۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۰۵.</ref>؛ همچنین قبل از [[خواب]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۳۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۱۶.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} جریان تسبیح فاطمه {{س}} را این‌گونه برای مردی از [[بنی سعد]] تعریف کرد: فاطمه {{س}} [[همسر]] من بود. او آب می‌آورد که اثر آن روی سینه‌اش بود. آسیاب می‌کرد که دستش آسیب دیده بود. [[خانه]] را جارو می‌کرد، به گونه‌ای که لباسش خاکی می‌شد. [[آتش]] زیر دیگ می‌افروخت، به گونه‌ای که جامه‌هایش سیاه شده بود؛ درنتیجه آسیب زیادی به او وارد شده بود. به او گفتم اگر نزد پدرت بروی و از ایشان خادمی بخواهی، از این [[مشکلات]] [[رهایی]] می‌یابی. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفت؛ جمعی را نزد وی دید، چیزی نگفت. [[خجالت]] کشید و برگشت. پیامبر دانست او برای حاجتی آمده است. [[روز]] بعد پیامبر {{صل}} به نزد ما آمد و گفت: ای [[فاطمه]]، حاجتت چه بود؟ من سختی‌های [[زهرا]] را ذکر کردم. پیامبر {{صل}} فرمود: آیا [[دوست]] ندارید چیزی به شما بیاموزم که بهتر از [[خادم]] باشد؟ ۳۴ مرتبه [[تکبیر]] و ۳۳ مرتبه [[تسبیح]] و ۳۳ مرتبه [[حمد]] [[خدا]] را انجام دهید. فاطمه سه بار گفت: از خدا و رسولش [[راضی]] هستم<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۲۰؛ همو، علل الشرائع، ص۳۶۶ (با تلخیص).</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۹.</ref>
تسبیح [[فاطمه]] {{س}} یکی از اعمالی است که آن حضرت انجام می‌داده و [[دستور]] آن برابر [[روایات]] متعدد ۳۴ مرتبه [[الله اکبر]]، ۳۳ مرتبه الحمدلله و ۳۳ مرتبه سبحان [[الله]] است. توصیه شده در تعقیب نماز خوانده شود که سبب [[مغفرت]] می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۴۲؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۲۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۰۵.</ref>؛ همچنین قبل از [[خواب]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۳۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۱۶.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} جریان تسبیح فاطمه {{س}} را این‌گونه برای مردی از [[بنی سعد]] تعریف کرد: فاطمه {{س}} [[همسر]] من بود. او آب می‌آورد که اثر آن روی سینه‌اش بود. آسیاب می‌کرد که دستش آسیب دیده بود. [[خانه]] را جارو می‌کرد، به گونه‌ای که لباسش خاکی می‌شد. [[آتش]] زیر دیگ می‌افروخت، به گونه‌ای که جامه‌هایش سیاه شده بود؛ درنتیجه آسیب زیادی به او وارد شده بود. به او گفتم اگر نزد پدرت بروی و از ایشان خادمی بخواهی، از این [[مشکلات]] [[رهایی]] می‌یابی. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفت؛ جمعی را نزد وی دید، چیزی نگفت. [[خجالت]] کشید و برگشت. پیامبر دانست او برای حاجتی آمده است. [[روز]] بعد پیامبر {{صل}} به نزد ما آمد و گفت: ای [[فاطمه]]، حاجتت چه بود؟ من سختی‌های [[زهرا]] را ذکر کردم. پیامبر {{صل}} فرمود: آیا [[دوست]] ندارید چیزی به شما بیاموزم که بهتر از [[خادم]] باشد؟ ۳۴ مرتبه [[تکبیر]] و ۳۳ مرتبه [[تسبیح]] و ۳۳ مرتبه [[حمد]] [[خدا]] را انجام دهید. فاطمه سه بار گفت: از خدا و رسولش [[راضی]] هستم<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۳۲۰؛ همو، علل الشرائع، ص۳۶۶ (با تلخیص).</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۹.</ref>


== فاطمه {{س}} [[اسوه]] [[زنان]] ==
== فاطمه {{س}} [[اسوه]] [[زنان]] ==
خط ۴۹: خط ۴۹:
== از نگاه دیگران ==
== از نگاه دیگران ==
# [[ابن عباس]] می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} نشسته بود و علی و فاطمه و [[حسن]] و [[حسین]] نزدش حضور داشتند، حضرت فرمود: خدایا! تو به خوبی آگاهی که اینان [[اهل بیت]] من و گرامی‌ترین [[مردم]] نزد منند، کسانی را که بدان‌ها [[محبّت]] می‌ورزند، مورد محبّت خود قرار ده و بر [[کینه‌توزان]] آنان خشم بگیر، [[دوستداران]] آنها را [[دوست]] و دشمنانشان را [[دشمن]] دار و [[یاری]] کنندگانشان را یاری فرما، آنان را از هرگونه [[پلیدی]] پیراسته و از هر گناهی برکنار دار و از ناحیه خود با [[روح القدس]]، آنان را [[تأیید]] و [[حمایت]] فرما<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۶۵ و ۲۴.</ref>.
# [[ابن عباس]] می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} نشسته بود و علی و فاطمه و [[حسن]] و [[حسین]] نزدش حضور داشتند، حضرت فرمود: خدایا! تو به خوبی آگاهی که اینان [[اهل بیت]] من و گرامی‌ترین [[مردم]] نزد منند، کسانی را که بدان‌ها [[محبّت]] می‌ورزند، مورد محبّت خود قرار ده و بر [[کینه‌توزان]] آنان خشم بگیر، [[دوستداران]] آنها را [[دوست]] و دشمنانشان را [[دشمن]] دار و [[یاری]] کنندگانشان را یاری فرما، آنان را از هرگونه [[پلیدی]] پیراسته و از هر گناهی برکنار دار و از ناحیه خود با [[روح القدس]]، آنان را [[تأیید]] و [[حمایت]] فرما<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۶۵ و ۲۴.</ref>.
# از امّ [[سلمه]] منقول است که گفت: فاطمه دخت [[رسول اکرم]] {{صل}} در [[شمایل]] و [[سیما]]، شبیه‌ترین مردم به رسول خدا {{صل}} بود. [[عایشه]] می‌گوید: جز رسول خدا {{صل}}<ref>ذخائر العقبی، ص۵۴.</ref> کسی را در [[سخن گفتن]] راستگوتر از فاطمه ندیدم، هرگاه فاطمه‌ [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} می‌رسید، حضرت به‌پا می‌خاست و دخترش را می‌بوسید و بدو خوش‌آمد می‌گفت و دستش را می‌گرفت و در جای خود می‌نشاند. هر [[زمان]] [[رسول اکرم]] بر [[فاطمه]] وارد می‌شد، به [[احترام]] [[پدر]] به‌پا می‌خاست و او را می‌بوسید و دست [[مبارک]] او را می‌گرفت و در جای خود می‌نشاند، [[پیامبر]] {{صل}} همواره [[راز]] خود را با [[زهرا]] درمیان می‌گذاشت و در انجام [[کارها]] با او [[مشورت]] می‌کرد<ref>اهل البیت، ص۱۴۴.</ref>.
# از امّ [[سلمه]] منقول است که گفت: فاطمه دخت [[رسول اکرم]] {{صل}} در [[شمایل]] و [[سیما]]، شبیه‌ترین مردم به رسول خدا {{صل}} بود. [[عایشه]] می‌گوید: جز رسول خدا {{صل}}<ref>ذخائر العقبی، ص۵۴.</ref> کسی را در [[سخن گفتن]] راستگوتر از فاطمه ندیدم، هرگاه فاطمه‌ [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} می‌رسید، حضرت به‌پا می‌خاست و دخترش را می‌بوسید و بدو خوش‌آمد می‌گفت و دستش را می‌گرفت و در جای خود می‌نشاند. هر [[زمان]] [[رسول اکرم]] بر [[فاطمه]] وارد می‌شد، به [[احترام]] پدر به‌پا می‌خاست و او را می‌بوسید و دست [[مبارک]] او را می‌گرفت و در جای خود می‌نشاند، [[پیامبر]] {{صل}} همواره راز خود را با زهرا درمیان می‌گذاشت و در انجام [[کارها]] با او [[مشورت]] می‌کرد<ref>اهل البیت، ص۱۴۴.</ref>.
# از [[حسن بصری]] منقول است که گفت: شخصیتی نیایش‌گرتر از فاطمه در این [[امت]] وجود نداشت، حضرت آن‌قدر [[نماز]] می‌گزارد که پاهای مبارکش متورّم می‌شد<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۴.</ref>.
# از [[حسن بصری]] منقول است که گفت: شخصیتی نیایش‌گرتر از فاطمه در این [[امت]] وجود نداشت، حضرت آن‌قدر [[نماز]] می‌گزارد که پاهای مبارکش متورّم می‌شد<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۴.</ref>.
# روزی [[عبد الله بن حسن]] در [[نوجوانی]] که از [[وقار]] و بزرگی نیز برخوردار بود، بر [[عمر بن عبد العزیز]] وارد شد، [[عمر]] از جای خود به‌پا خاست و به استقبال وی رفت و خواسته‌هایش را برآورده ساخت و سپس چین‌خوردگی پرده شکمش را با دست فشار داد به گونه‌ای که [[احساس]] درد کرد و به او گفت: هنگام [[شفاعت]]، این عمل را به یاد آور. وقتی عبدالله بیرون رفت مجلسیان عمر بن عبد العزیز وی را [[نکوهش]] کردند و گفتند: چرا با این [[نوجوان]] چنین کردی؟ وی در پاسخ گفت: [[راوی]] ثقه‌ای برایم [[حدیثی]] نقل کرد که با [[اعتماد]] به گفته او گویی این سخن را از زبان رسول خدا {{صل}} می‌شنوم که فرمود: {{متن حدیث|إنّما فاطمة بضعة منّي يسرّني ما يسرّها}}؛ فاطمه پاره تن من است، آنچه موجب [[شادی]] زهرا شود، مرا نیز شادمان می‌کند. و من به خوبی می‌دانم اگر فاطمه زنده بود از کاری که با فرزندش انجام دادم، مسرور می‌شد. گفتند: معنای فشار دادن پوست شکم وی و سخنی که به او گفتی چه دلیلی داشت؟ عمر گفت: هر یک از [[بنی‌هاشم]] در پیشگاه [[خدا]] [[حق]] شفاعت دارند، از این جهت خواستم خود، در حیطه شفاعت این [[جوان]] قرار گیرم<ref>اغانی، ج۸، ص۳۰۷؛ مقاتل الطالبین، ص۱۲۴.</ref>.
# روزی [[عبد الله بن حسن]] در [[نوجوانی]] که از [[وقار]] و بزرگی نیز برخوردار بود، بر [[عمر بن عبد العزیز]] وارد شد، [[عمر]] از جای خود به‌پا خاست و به استقبال وی رفت و خواسته‌هایش را برآورده ساخت و سپس چین‌خوردگی پرده شکمش را با دست فشار داد به گونه‌ای که [[احساس]] درد کرد و به او گفت: هنگام [[شفاعت]]، این عمل را به یاد آور. وقتی عبدالله بیرون رفت مجلسیان عمر بن عبد العزیز وی را [[نکوهش]] کردند و گفتند: چرا با این [[نوجوان]] چنین کردی؟ وی در پاسخ گفت: [[راوی]] ثقه‌ای برایم [[حدیثی]] نقل کرد که با [[اعتماد]] به گفته او گویی این سخن را از زبان رسول خدا {{صل}} می‌شنوم که فرمود: {{متن حدیث|إنّما فاطمة بضعة منّي يسرّني ما يسرّها}}؛ فاطمه پاره تن من است، آنچه موجب [[شادی]] زهرا شود، مرا نیز شادمان می‌کند. و من به خوبی می‌دانم اگر فاطمه زنده بود از کاری که با فرزندش انجام دادم، مسرور می‌شد. گفتند: معنای فشار دادن پوست شکم وی و سخنی که به او گفتی چه دلیلی داشت؟ عمر گفت: هر یک از [[بنی‌هاشم]] در پیشگاه [[خدا]] [[حق]] شفاعت دارند، از این جهت خواستم خود، در حیطه شفاعت این [[جوان]] قرار گیرم<ref>اغانی، ج۸، ص۳۰۷؛ مقاتل الطالبین، ص۱۲۴.</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۵:
# [[حافظ ابو نعیم اصفهانی]] درباره‌اش گفته است: «زهرای [[بتول]] نیایشگری [[برگزیده]]، و برگزیده‌ای [[پرهیزگار]]، [[پاره تن پیامبر]] و شبیه‌ترین افراد به آن [[حضرت]] بود... [[فاطمه]]، از [[دنیا]] و [[لذائذ]] آن بیزار و به [[راز]] و رمز [[عیوب]] آفات دنیا، [[آگاهی]] داشت»<ref>حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۹.</ref>.
# [[حافظ ابو نعیم اصفهانی]] درباره‌اش گفته است: «زهرای [[بتول]] نیایشگری [[برگزیده]]، و برگزیده‌ای [[پرهیزگار]]، [[پاره تن پیامبر]] و شبیه‌ترین افراد به آن [[حضرت]] بود... [[فاطمه]]، از [[دنیا]] و [[لذائذ]] آن بیزار و به [[راز]] و رمز [[عیوب]] آفات دنیا، [[آگاهی]] داشت»<ref>حلیة الاولیاء، ج۲، ص۳۹.</ref>.
# [[عبدالحمید بن ابی الحدید]] معتزلی می‌گوید: [[رسول اکرم]] {{صل}} بیش از آنچه [[مردم]] [[تصور]] می‌کردند، نسبت به فاطمه [[احترام]] قائل بود... و [[محبّت]] به او، از محبّت [[پدر]] و [[فرزندی]] فراتر بود، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} مکرّر در حضور خاص و عام و در مناسبت‌های گوناگون می‌فرمود: {{متن حدیث|إِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ إِنَّهَا عَدِيلَةُ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا إِذَا مَرَّتْ فِي الْمَوْقِفِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ جِهَةِ الْعَرْشِ يَا أَهْلَ الْمَوْقِفِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ لِتَعْبُرَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ}}<ref>«فاطمه، مهتر [[بانوان]] [[جهان]] و همتای [[مریم دختر عمران]] است، آن [[زمان]] که فاطمه در صحرای [[محشر]] عبور می‌کند، منادی از ناحیه [[عرش الهی]] اعلام می‌دارد: ای [[اهل]] محشر! چشمان خویش بر هم نهید تا فاطمه دخت [[نبیّ اکرم]] عبور نماید»</ref>. [[ابن ابی الحدید]] می‌افزاید: این [[روایت]] صحیح بوده، و در حیطه [[احادیث ضعیف]] وارد نیست. [[رسول خدا]] {{صل}} مکرّر می‌فرمود: {{متن حدیث|یؤذینی ما یؤذیها و یغضبنی ما یغضبها، وَ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي، يُرِيبُنِي ما رَابَها}}<ref>«آن‌چه موجب [[اذیت]] و [[آزار]] فاطمه می‌شود مرا نیز می‌آزارد و آن‌چه او را به [[خشم]] آورد مرا نیز [[خشمگین]] می‌سازد، او پاره تن من است و آن‌چه خاطرش را مکدّر کند، مرا مکدّر می‌کند» شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۹۳.</ref>.
# [[عبدالحمید بن ابی الحدید]] معتزلی می‌گوید: [[رسول اکرم]] {{صل}} بیش از آنچه [[مردم]] [[تصور]] می‌کردند، نسبت به فاطمه [[احترام]] قائل بود... و [[محبّت]] به او، از محبّت [[پدر]] و [[فرزندی]] فراتر بود، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} مکرّر در حضور خاص و عام و در مناسبت‌های گوناگون می‌فرمود: {{متن حدیث|إِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ إِنَّهَا عَدِيلَةُ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا إِذَا مَرَّتْ فِي الْمَوْقِفِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ جِهَةِ الْعَرْشِ يَا أَهْلَ الْمَوْقِفِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ لِتَعْبُرَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ}}<ref>«فاطمه، مهتر [[بانوان]] [[جهان]] و همتای [[مریم دختر عمران]] است، آن [[زمان]] که فاطمه در صحرای [[محشر]] عبور می‌کند، منادی از ناحیه [[عرش الهی]] اعلام می‌دارد: ای [[اهل]] محشر! چشمان خویش بر هم نهید تا فاطمه دخت [[نبیّ اکرم]] عبور نماید»</ref>. [[ابن ابی الحدید]] می‌افزاید: این [[روایت]] صحیح بوده، و در حیطه [[احادیث ضعیف]] وارد نیست. [[رسول خدا]] {{صل}} مکرّر می‌فرمود: {{متن حدیث|یؤذینی ما یؤذیها و یغضبنی ما یغضبها، وَ إِنَّهَا بَضْعَةٌ مِنِّي، يُرِيبُنِي ما رَابَها}}<ref>«آن‌چه موجب [[اذیت]] و [[آزار]] فاطمه می‌شود مرا نیز می‌آزارد و آن‌چه او را به [[خشم]] آورد مرا نیز [[خشمگین]] می‌سازد، او پاره تن من است و آن‌چه خاطرش را مکدّر کند، مرا مکدّر می‌کند» شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۹۳.</ref>.
# دکتر [[علی حسن ابراهیم]]، [[تاریخ‌نگار]] معاصر می‌گوید: [[زندگی]] فاطمه، تنها صفحه‌ای از صفحات [[تاریخ]] است و انواع [[ارج]] و [[عظمت]] را در آن لمس می‌کنیم. آن مخدّره نظیر [[بلقیس]] و کلئوپاترا نبود که هریک بزرگی و عظمت خویش را از تاج و تخت بزرگ و [[ثروت]] هنگفت و [[زیبایی]] بی‌مانندشان کسب نمایند. [[فاطمه]]، مانند [[عایشه]] نبود که با بی‌پروایی‌اش [[فرماندهی]] [[سپاهیان]] ([[جمل]]) را بر عهده گیرد و مردان را به مصاف بطلبد تا بدین وسیله پرآوازه شود، بلکه، در برابر شخصیتی قرار داریم که توانست هاله‌ای از [[حکمت]] و [[شکوه]] و جلال را، به [[جهان]] عرضه کند، نه حکمتی که ریشه‌اش در کتب [[فلاسفه]] و [[اندیشمندان]] است، بلکه حکمتی که حاصل تجربه‌های [[روزگار]] سرشار از دگرگونی‌ها و رویدادهای دشوار بود، و شکوه و جلالش، نه از [[ملک]] و ثروت، بلکه از ژرفای [[جان]] برمی‌خاست<ref>فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۳۴.</ref>
# دکتر [[علی حسن ابراهیم]]، [[تاریخ‌نگار]] معاصر می‌گوید: [[زندگی]] فاطمه، تنها صفحه‌ای از صفحات [[تاریخ]] است و انواع [[ارج]] و [[عظمت]] را در آن لمس می‌کنیم. آن مخدّره نظیر [[بلقیس]] و کلئوپاترا نبود که هریک بزرگی و عظمت خویش را از تاج و تخت بزرگ و [[ثروت]] هنگفت و [[زیبایی]] بی‌مانندشان کسب نمایند. [[فاطمه]]، مانند [[عایشه]] نبود که با بی‌پروایی‌اش [[فرماندهی]] [[سپاهیان]] ([[جمل]]) را بر عهده گیرد و مردان را به مصاف بطلبد تا بدین وسیله پرآوازه شود، بلکه، در برابر شخصیتی قرار داریم که توانست هاله‌ای از [[حکمت]] و [[شکوه]] و جلال را، به [[جهان]] عرضه کند، نه حکمتی که ریشه‌اش در کتب [[فلاسفه]] و [[اندیشمندان]] است، بلکه حکمتی که حاصل تجربه‌های [[روزگار]] سرشار از دگرگونی‌ها و رویدادهای دشوار بود، و شکوه و جلالش، نه از [[ملک]] و ثروت، بلکه از ژرفای [[جان]] برمی‌خاست<ref>فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۳]]، ص ۳۴.</ref>


== سرگذشت زندگی ==
== سرگذشت زندگی ==
{{اصلی|سرگذشت زندگی حضرت فاطمه}}
{{اصلی|سرگذشت زندگی حضرت فاطمه}}
مهم‌ترین وقایع دوران [[زندگی]] هجده ساله [[حضرت فاطمه]] {{س}} را در سه مقطع می‌توان بررسی کرد:
مهم‌ترین وقایع دوران [[زندگی]] هجده ساله [[حضرت فاطمه]] {{س}} را در سه مقطع می‌توان بررسی کرد:
=== از تولد تا [[هجرت]] ===
=== از تولد تا [[هجرت]] ===
این مقطع که هشت سال نخست زندگانی حضرت را در برمی‌گیرد، مصادف با [[دعوت پیامبر]] {{صل}} و اقدامات سرسختانه [[مشرکان]] [[مکه]] در جلوگیری از گسترش [[دعوت]] [[اسلام]] بود. [[حضرت فاطمه]] {{س}} نیز با وجود سن کم، همیار و تسکین‌دهنده [[قلب]] [[پدر]] در این ایام بود. در گزارش‌های [[تاریخی]] آمده است حتی در زمانی که [[مشرکان]] از سر [[عداوت]] بر سر و روی [[پیامبر]] {{صل}} زباله می‌ریختند، ایشان با دستان خویش به زدودن آثار آن [[اقدام]] می‌کرد<ref>سید مرتضی، أمالی، ج۲، ص۱۹.</ref>. مهم‌ترین وقایع دوران کودکی [[حضرت فاطمه]] {{س}} عبارت‌اند از: سه سال حضور در [[شعب ابی‌طالب]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۴.</ref> و فوت [[ابوطالب]] [[عموی پیامبر]] {{صل}} و مادرش [[خدیجه]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۶.</ref>. سرانجام، اقدامات [[مشرکان]]، زمینه [[هجرت پیامبر]] {{صل}} و سایر [[مسلمانان]] را به یثرب فراهم ساخت<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۵.</ref>.
این مقطع که هشت سال نخست زندگانی حضرت را در برمی‌گیرد، مصادف با [[دعوت پیامبر]] {{صل}} و اقدامات سرسختانه [[مشرکان]] [[مکه]] در جلوگیری از گسترش [[دعوت]] [[اسلام]] بود. [[حضرت فاطمه]] {{س}} نیز با وجود سن کم، همیار و تسکین‌دهنده [[قلب]] [[پدر]] در این ایام بود. در گزارش‌های [[تاریخی]] آمده است حتی در زمانی که [[مشرکان]] از سر [[عداوت]] بر سر و روی [[پیامبر]] {{صل}} زباله می‌ریختند، ایشان با دستان خویش به زدودن آثار آن [[اقدام]] می‌کرد<ref>سید مرتضی، أمالی، ج۲، ص۱۹.</ref>. مهم‌ترین وقایع دوران کودکی [[حضرت فاطمه]] {{س}} عبارت‌اند از: سه سال حضور در [[شعب ابی‌طالب]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۴.</ref> و فوت [[ابوطالب]] [[عموی پیامبر]] {{صل}} و مادرش [[خدیجه]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۶.</ref>. سرانجام، اقدامات [[مشرکان]]، زمینه [[هجرت پیامبر]] {{صل}} و سایر [[مسلمانان]] را به یثرب فراهم ساخت<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۵.</ref>.
خط ۷۲: خط ۷۱:
بعد از [[رحلت]] [[خدیجه]]، فاطمه {{س}} افزون بر [[اندوه]] فقدان مادر، هر [[روز]] شاهد حوادث تلخ و [[ناگواری]] بود که از سوی [[مشرکان]] بر پدر بزرگوارش وارد می‌شد. روزی فاطمه دید مشرکان در [[مسجدالحرام]] نشسته‌اند و برای [[کشتن پیامبر]] نقشه می‌کشند. او با چشمانی گریان به [[خانه]] بازگشت و پدر را از توطئه دشمن [[آگاه]] ساخت<ref>مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۰۳.</ref>.
بعد از [[رحلت]] [[خدیجه]]، فاطمه {{س}} افزون بر [[اندوه]] فقدان مادر، هر [[روز]] شاهد حوادث تلخ و [[ناگواری]] بود که از سوی [[مشرکان]] بر پدر بزرگوارش وارد می‌شد. روزی فاطمه دید مشرکان در [[مسجدالحرام]] نشسته‌اند و برای [[کشتن پیامبر]] نقشه می‌کشند. او با چشمانی گریان به [[خانه]] بازگشت و پدر را از توطئه دشمن [[آگاه]] ساخت<ref>مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۰۳.</ref>.


[[ابن مسعود]] می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} در کنار مسجدالحرام، مشغول [[نماز]] بود و [[ابوجهل]] و یارانش آن حضرت را نگاه می‌کردند که یکی از آنان برخاست و بچه‌دان شتری را که تازه [[ذبح]] شده بود برداشت و هنگامی که پیامبر برای [[سجده]]، [[پیشانی]] را بر [[خاک]] نهاد، آن را روی شانه آن حضرت گذاشت. دیگران شروع به [[تمسخر]] پیامبر نمودند. من نظاره‌گر این ماجرا بودم؛ اما جرئت نداشتم جلو بروم و بچه‌دان شتر را از روی شانه [[حضرت]] بردارم. این ماجرا به [[گوش]] [[فاطمه]] {{س}} رسید. وی در حالی که بسیار نگران بود، به [[مسجدالحرام]] آمد و بچه‌دان را از روی شانه آن حضرت برداشت، سپس اهانت‌کنندگان را [[سرزنش]] کرد<ref>صحیح البخاری، باب ما لقی النبی و اصحابه من المشرکین، ج۳، ص۱۳۹۹.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۹۴.</ref>
[[ابن مسعود]] می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} در کنار مسجدالحرام، مشغول [[نماز]] بود و [[ابوجهل]] و یارانش آن حضرت را نگاه می‌کردند که یکی از آنان برخاست و بچه‌دان شتری را که تازه [[ذبح]] شده بود برداشت و هنگامی که پیامبر برای [[سجده]]، [[پیشانی]] را بر [[خاک]] نهاد، آن را روی شانه آن حضرت گذاشت. دیگران شروع به [[تمسخر]] پیامبر نمودند. من نظاره‌گر این ماجرا بودم؛ اما جرئت نداشتم جلو بروم و بچه‌دان شتر را از روی شانه [[حضرت]] بردارم. این ماجرا به [[گوش]] [[فاطمه]] {{س}} رسید. وی در حالی که بسیار نگران بود، به [[مسجدالحرام]] آمد و بچه‌دان را از روی شانه آن حضرت برداشت، سپس اهانت‌کنندگان را [[سرزنش]] کرد<ref>صحیح البخاری، باب ما لقی النبی و اصحابه من المشرکین، ج۳، ص۱۳۹۹.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]]، ص ۹۴.</ref>


=== از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]] {{صل}} ===
=== از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]] {{صل}} ===
خط ۸۱: خط ۸۰:
ارسال نمایندگانی از سوی [[پیامبر]] {{صل}} به مناطق مختلف، یکی از اقدامات [[پیامبر]] {{صل}} در راستای آشنایی [[مردم]] با [[اسلام]] بود که به [[گرایش]] [[مردم]] بسیاری از مناطق به [[اسلام]] منجر شد؛ اما در این میان، گروه‌هایی همچون بزرگانی از [[مسیحیان]] [[نجران]] نیز بودند که حاضر به [[پذیرش]] [[اسلام]] نشدند و خواستار [[مباهله]] ([[نفرین]] یکدیگر و نابودی گروه ناحق) با [[پیامبر]] {{صل}} شدند که به امر خداوندی<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} همراه [[حضرت علی]] {{ع}}، [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[حسنین]] {{عم}}شرکت جستند، که با [[اثبات]] شدن [[حقانیت]] [[اسلام]]، [[مسیحیان]] [[نجران]] از [[مباهله]] [[امتناع]] ورزیدند و به پرداخت [[جزیه]] به [[دولت اسلامی]] تن دادند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۸۱.</ref>.
ارسال نمایندگانی از سوی [[پیامبر]] {{صل}} به مناطق مختلف، یکی از اقدامات [[پیامبر]] {{صل}} در راستای آشنایی [[مردم]] با [[اسلام]] بود که به [[گرایش]] [[مردم]] بسیاری از مناطق به [[اسلام]] منجر شد؛ اما در این میان، گروه‌هایی همچون بزرگانی از [[مسیحیان]] [[نجران]] نیز بودند که حاضر به [[پذیرش]] [[اسلام]] نشدند و خواستار [[مباهله]] ([[نفرین]] یکدیگر و نابودی گروه ناحق) با [[پیامبر]] {{صل}} شدند که به امر خداوندی<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} همراه [[حضرت علی]] {{ع}}، [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[حسنین]] {{عم}}شرکت جستند، که با [[اثبات]] شدن [[حقانیت]] [[اسلام]]، [[مسیحیان]] [[نجران]] از [[مباهله]] [[امتناع]] ورزیدند و به پرداخت [[جزیه]] به [[دولت اسلامی]] تن دادند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۸۱.</ref>.


در مجموع، [[حضرت فاطمه]] {{س}} در این ده سال ـ که از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]] {{صل}} به طول انجامید ـ در [[جامعه]] [[نبوی]] در ابعاد مختلف [[تربیتی]]، [[علمی]]، [[اجتماعی]] و... نقش‌های مهمی ایفا کرد<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۷.</ref>.
در مجموع، [[حضرت فاطمه]] {{س}} در این ده سال ـ که از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]] {{صل}} به طول انجامید ـ در [[جامعه]] [[نبوی]] در ابعاد مختلف [[تربیتی]]، [[علمی]]، [[اجتماعی]] و... نقش‌های مهمی ایفا کرد<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۵-۳۱۷.</ref>.


==== [[ازدواج علی]] و فاطمه {{عم}} ====
==== ازدواج علی و فاطمه {{عم}} ====
از وقایعی که در این دوران قرار می‌گیرد داستان [[ازدواج]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با [[حضرت زهرا]] {{س}} است. بزرگان و [[ثروتمندان]] [[قریش]] و... از خواستگاران [[حضرت فاطمه]] {{س}} بودند؛ اما بنابر اقوال مختلف در سال اول یا دوم [[هجرت]] با [[حضرت علی]] {{ع}} [[ازدواج]] کردند که از سوی [[خداوند]] تنها هم‌کفو ایشان شمرده شد<ref>احمد بن عبدالله الطبری، ذخائر العقبی، ص۳۱؛ ابوالحسن مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۲ و ۲۸۸؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامه، ص۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.</ref>. این [[ازدواج]] در حالی صورت گرفت که برخی افراد، [[حضرت فاطمه]] {{س}} را همچون مادرش به علت [[ازدواج]] با [[حضرت علی]] {{ع}} که در آن زمان ثروتی نداشتند، [[سرزنش]] می‌کردند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
از وقایعی که در این دوران قرار می‌گیرد داستان [[ازدواج]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با [[حضرت زهرا]] {{س}} است. بزرگان و [[ثروتمندان]] [[قریش]] و... از خواستگاران [[حضرت فاطمه]] {{س}} بودند؛ اما بنابر اقوال مختلف در سال اول یا دوم [[هجرت]] با [[حضرت علی]] {{ع}} [[ازدواج]] کردند که از سوی [[خداوند]] تنها هم‌کفو ایشان شمرده شد<ref>احمد بن عبدالله الطبری، ذخائر العقبی، ص۳۱؛ ابوالحسن مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۲ و ۲۸۸؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامه، ص۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.</ref>. این [[ازدواج]] در حالی صورت گرفت که برخی افراد، [[حضرت فاطمه]] {{س}} را همچون مادرش به علت [[ازدواج]] با [[حضرت علی]] {{ع}} که در آن زمان ثروتی نداشتند، [[سرزنش]] می‌کردند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.


در [[ماه رمضان]] [[سال دوم هجری]] [[علی]] {{ع}} با فاطمه [[ازدواج]] کرد و [[ذی حجه]] همان سال [[مراسم]] [[عروسی]] برگزار شد<ref>علی بن فخرالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۱، ص۳۶۴.</ref>. نتیجه این ازدواج دو پسر و دو دختر به نام‌های [[حسن]]، [[حسین]] {{عم}}، [[زینب]] و [[ام کلثوم]] بود<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۵۴؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۰۶.</ref>. در سخنی [[پیامبر]] {{صل}} در [[فضیلت]] این [[خانواده]] فرمود: "به [[درستی]] که [[علی]] {{ع}} [[وصی]] و خلیفۀ من است. همسرش [[فاطمه]] {{س}} [[سرور زنان]] عالمیان دختر من است. حسن و حسین {{عم}} دو سرو [[جوانان]] [[بهشت]]، [[فرزندان]] من هستند. هر کس آنان را [[دوست]] بدارد، مرا دوست داشته و هر کس [[دشمن]] بدارد، با من [[دشمنی]] کرده است"<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹ و ۴۲۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۷؛ [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۷.</ref>
در [[ماه رمضان]] [[سال دوم هجری]] [[علی]] {{ع}} با فاطمه [[ازدواج]] کرد و [[ذی حجه]] همان سال [[مراسم]] [[عروسی]] برگزار شد<ref>علی بن فخرالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۱، ص۳۶۴.</ref>. نتیجه این ازدواج دو پسر و دو دختر به نام‌های [[حسن]]، [[حسین]] {{عم}}، [[زینب]] و [[ام کلثوم]] بود<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۵۴؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۰۶.</ref>. در سخنی [[پیامبر]] {{صل}} در [[فضیلت]] این [[خانواده]] فرمود: "به [[درستی]] که [[علی]] {{ع}} [[وصی]] و خلیفۀ من است. همسرش [[فاطمه]] {{س}} [[سرور زنان]] عالمیان دختر من است. حسن و حسین {{عم}} دو سرو [[جوانان]] [[بهشت]]، [[فرزندان]] من هستند. هر کس آنان را [[دوست]] بدارد، مرا دوست داشته و هر کس [[دشمن]] بدارد، با من [[دشمنی]] کرده است"<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹ و ۴۲۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۷؛ [[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۵-۳۱۷.</ref>


==== [[آموزش]] مسائل [[زنان]] به فاطمه ====
==== [[آموزش]] مسائل [[زنان]] به فاطمه ====
خط ۱۰۰: خط ۹۹:
پس از [[رحلت]] [[خاتم انبیا]] {{صل}} جناح مخالف با این [[دلیل]] که [[ارث]] به [[فرزندان]] [[پیامبران]] تعلق نمی‌گیرد، این منطقه را از [[حضرت فاطمه]] گرفت؛ از این رو بخشی از تلاش دختر [[رسول خدا]] {{صل}} ارائه [[دلایل]] برای [[اثبات]] ارثیه خود و بازستاندن [[فدک]] در کنار سایر اقدامات ایشان بود<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۹۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الأطهار، ج۲۹، ص۱۱۵؛ ابوالحسن مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۳۷؛ شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۱۱۸.</ref>. [[حضرت فاطمه]] {{س}} سرانجام پس از گذراندن روزهای سخت [[بیماری]]، پس از انجام وصیت‌های مختلف، طبق فرموده [[پیامبر]] {{صل}} اولین فردی از [[خاندان]] [[نبوی]] بود که به [[دیدار]] ایشان شتافت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۹۵؛ نک: فاطمه طاهایی، سیری در خطبه فدک.</ref>. حضرت پس از پدرش ۷۵ روز [[زندگی]] کرد”<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۸.</ref>. به [[نقلی]] او ۹۵ روز پس از [[پیامبر]] از دنیا رفت<ref>علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۶۵؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، ج۱، ص۳۰۰؛ محمد بن جریر طبری صغیر، دلائل الإمامه، ص۷۹: در این کتاب آمده: {{متن حدیث|وَ عَاشَتْ بَعْدَ أَبِيهَا خَمْسَةً وَ تِسْعِينَ يَوْماً حَتَّى أَلْحَقَهَا اللَّهُ بِهِ}} (کفایه) {{متن حدیث|وَ قُبِضَتْ فِي جُمَادَى الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ، سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ}} “عبارات کتب دیگر متفاوت است در عین حال مضمون یکی است”.</ref>.
پس از [[رحلت]] [[خاتم انبیا]] {{صل}} جناح مخالف با این [[دلیل]] که [[ارث]] به [[فرزندان]] [[پیامبران]] تعلق نمی‌گیرد، این منطقه را از [[حضرت فاطمه]] گرفت؛ از این رو بخشی از تلاش دختر [[رسول خدا]] {{صل}} ارائه [[دلایل]] برای [[اثبات]] ارثیه خود و بازستاندن [[فدک]] در کنار سایر اقدامات ایشان بود<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۹۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الأطهار، ج۲۹، ص۱۱۵؛ ابوالحسن مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۳۷؛ شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۱۱۸.</ref>. [[حضرت فاطمه]] {{س}} سرانجام پس از گذراندن روزهای سخت [[بیماری]]، پس از انجام وصیت‌های مختلف، طبق فرموده [[پیامبر]] {{صل}} اولین فردی از [[خاندان]] [[نبوی]] بود که به [[دیدار]] ایشان شتافت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۹۵؛ نک: فاطمه طاهایی، سیری در خطبه فدک.</ref>. حضرت پس از پدرش ۷۵ روز [[زندگی]] کرد”<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۸.</ref>. به [[نقلی]] او ۹۵ روز پس از [[پیامبر]] از دنیا رفت<ref>علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۶۵؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، ج۱، ص۳۰۰؛ محمد بن جریر طبری صغیر، دلائل الإمامه، ص۷۹: در این کتاب آمده: {{متن حدیث|وَ عَاشَتْ بَعْدَ أَبِيهَا خَمْسَةً وَ تِسْعِينَ يَوْماً حَتَّى أَلْحَقَهَا اللَّهُ بِهِ}} (کفایه) {{متن حدیث|وَ قُبِضَتْ فِي جُمَادَى الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ، سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ}} “عبارات کتب دیگر متفاوت است در عین حال مضمون یکی است”.</ref>.


علی {{ع}}، فاطمه {{س}} را [[غسل]] داد. به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}} چون وی [[صدیقه]] بود، باید [[صدیق]] او را غسل می‌داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۹.</ref>. ایشان طبق وصیتشان، شبانه، مخفیانه و در نقطه نامعلومی در [[مدینه]] به [[خاک]] سپرده شد. در [[تشییع]] حضرت، تعدادی انگشت‌شمار از [[اصحاب]]، همچون: [[عقیل]]، [[عمار]]، [[مقداد]]، [[زبیر]]، [[ابوذر]]، [[سلمان]] و بریده حضور داشتند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۵؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۸؛ شیخ طبرسی، تاج الموالید، ص۲۳؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۷-۳۱۹؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۳.</ref>
علی {{ع}}، فاطمه {{س}} را [[غسل]] داد. به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}} چون وی [[صدیقه]] بود، باید [[صدیق]] او را غسل می‌داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۹.</ref>. ایشان طبق وصیتشان، شبانه، مخفیانه و در نقطه نامعلومی در [[مدینه]] به [[خاک]] سپرده شد. در [[تشییع]] حضرت، تعدادی انگشت‌شمار از [[اصحاب]]، همچون: [[عقیل]]، [[عمار]]، [[مقداد]]، [[زبیر]]، [[ابوذر]]، [[سلمان]] و بریده حضور داشتند<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۵؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۸؛ شیخ طبرسی، تاج الموالید، ص۲۳؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامة، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۷-۳۱۹؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۳۳.</ref>


==== [[محل دفن]] فاطمه {{س}} ====
==== [[محل دفن]] فاطمه {{س}} ====
خط ۱۱۰: خط ۱۰۹:
پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد و به صاحبش رسید. از این پس، [[اندوه]] من جاودانه و شب‌هایم [[شب‌زنده‌داری]] است، تا آن روز که [[خدا]] [[خانه]] [[زندگی]] تو را برای من برگزیند. به زودی، دخترت تو را [[آگاه]] خواهد ساخت که [[امت]] تو چگونه در [[ستمکاری]] بر او اجتماع کردند. از [[فاطمه]] {{س}} بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نشده است.
پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد و به صاحبش رسید. از این پس، [[اندوه]] من جاودانه و شب‌هایم [[شب‌زنده‌داری]] است، تا آن روز که [[خدا]] [[خانه]] [[زندگی]] تو را برای من برگزیند. به زودی، دخترت تو را [[آگاه]] خواهد ساخت که [[امت]] تو چگونه در [[ستمکاری]] بر او اجتماع کردند. از [[فاطمه]] {{س}} بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نشده است.


[[سلام]] من به هر دوی شما! [[سلام]] [[وداع]] کننده‌ای که از روی [[خشنودی]] یا خسته‌دلی [[سلام]] نمی‌کند. اگر از [[خدمت]] تو بازمی‌گردم از روی خستگی نیست و اگر در کنار قبرت می‌نشینم از [[بدگمانی]] به [[وعده خدا]] به [[صابران]] نیست"<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۴۲۵، خطبه ۲۰۲.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۹.</ref>
[[سلام]] من به هر دوی شما! [[سلام]] [[وداع]] کننده‌ای که از روی [[خشنودی]] یا خسته‌دلی [[سلام]] نمی‌کند. اگر از [[خدمت]] تو بازمی‌گردم از روی خستگی نیست و اگر در کنار قبرت می‌نشینم از [[بدگمانی]] به [[وعده خدا]] به [[صابران]] نیست"<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۴۲۵، خطبه ۲۰۲.</ref>.<ref>[[منیره شریعت‌جو|شریعت‌جو، منیره]]، [[حضرت فاطمه زهرا (مقاله)|حضرت فاطمه زهرا]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۱۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۱٬۷۲۲

ویرایش