پرش به محتوا

سیره سیاسی امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== [[امام جواد]]{{ع}} و خلفای هم‌عصر ==
== [[امام جواد]]{{ع}} و خلفای هم‌عصر ==
نحوه تعامل با دستگاه حکومت عباسی، از جمله دغدغه‌های امام جواد{{ع}} بود. از سویی [[حاکمان]] برای تحت نظر گرفتن [[امام]] برنامه‌های خود را داشتند و از سوی دیگر، امام با توجه به این حساسیت‌ها با کمال [[احتیاط]] در صدد بود، آرمان‌های خود را عملی کند. امام جواد{{ع}} با دو [[حاکم عباسی]]، [[مأمون]] و [[معتصم]] هم‌عصر بود و [[روابط سیاسی]] خود را با ایشان به شرح ذیل تنظیم کرده بود:
نحوه تعامل با [[دستگاه حکومت عباسی]]، از جمله دغدغه‌های امام جواد{{ع}} بود. از سویی [[حاکمان]] برای تحت نظر گرفتن [[امام]] برنامه‌های خود را داشتند و از سوی دیگر، امام با توجه به این حساسیت‌ها با کمال [[احتیاط]] در صدد بود، آرمان‌های خود را عملی کند. امام جواد{{ع}} با دو [[حاکم عباسی]]، [[مأمون]] و [[معتصم]] هم‌عصر بود و [[روابط سیاسی]] خود را با ایشان به شرح ذیل تنظیم کرده بود:


مأمون (۱۹۸ - ۲۱۸): بیشتر [[عمر]] امام جواد{{ع}} در عصر [[خلافت مأمون]] سپری شد و از هفده سال [[امامت]] آن [[حضرت]]، پانزده سال آن هم‌زمان با عصر [[حکومت]] وی بود. در باب [[روابط]] مأمون و امام دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی دیدگاه‌ها بر آن‌اند که مأمون به [[منزلت]] ویژه امام جواد{{ع}} [[باور]] داشت و رفتارهای وی نیز از همین باور ریشه گرفته‌اند. در این دیدگاه، مأمون بر [[فضائل]] امام [[آگاه]] و خالصانه شیفته او بود و به رغم سن اندک امام جواد{{ع}}، فضل و [[دانش]] او را می‌ستود و او را [[اکرام]] می‌کرد و در برابر اعتراض‌هایی که به او می‌شد، می‌گفت: [[شناخت]] من از این [[جوان]] بیش از شماست، او از خاندانی است که دارای [[علوم]] الهی‌اند و [[پدران]] او در [[علم]] و [[ادب]] [[بی‌نیاز]] از مردم‌اند و خردسالی چیزی از کمال ایشان نمی‌کاهد<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۴، ص۳۸۲؛ طبرسی، تاج الموالید، ص۱۲۹.</ref>.
مأمون (۱۹۸ - ۲۱۸): بیشتر [[عمر امام جواد]]{{ع}} در عصر [[خلافت مأمون]] سپری شد و از هفده سال [[امامت]] آن حضرت، پانزده سال آن هم‌زمان با عصر [[حکومت]] وی بود. در باب روابط مأمون و امام دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی دیدگاه‌ها بر آن‌اند که مأمون به [[منزلت]] ویژه امام جواد{{ع}} [[باور]] داشت و رفتارهای وی نیز از همین باور ریشه گرفته‌اند. در این دیدگاه، مأمون بر [[فضائل]] امام [[آگاه]] و خالصانه شیفته او بود و به رغم سن اندک امام جواد{{ع}}، فضل و [[دانش]] او را می‌ستود و او را [[اکرام]] می‌کرد و در برابر اعتراض‌هایی که به او می‌شد، می‌گفت: [[شناخت]] من از این [[جوان]] بیش از شماست، او از خاندانی است که دارای [[علوم]] الهی‌اند و [[پدران]] او در [[علم]] و [[ادب]] [[بی‌نیاز]] از مردم‌اند و خردسالی چیزی از کمال ایشان نمی‌کاهد<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۴، ص۳۸۲؛ طبرسی، تاج الموالید، ص۱۲۹.</ref>.


بر اساس همین دیدگاه، امام به [[پاس]] حرمتی که مأمون بر او می‌گذاشت، او را حِرزی آموخت که از [[بلاها]] مصون ماند. مأمون از این [[حرز]] در [[جنگ‌ها]] و [[دشواری‌ها]] استفاده می‌کرد<ref>ابن طاووس، مهج الدعوات، ص۵۲.</ref>.
بر اساس همین دیدگاه، امام به [[پاس]] حرمتی که مأمون بر او می‌گذاشت، او را حِرزی آموخت که از [[بلاها]] مصون ماند. مأمون از این [[حرز]] در [[جنگ‌ها]] و [[دشواری‌ها]] استفاده می‌کرد<ref>ابن طاووس، مهج الدعوات، ص۵۲.</ref>.


دیدگاه دیگر برای مأمون دو چهره ترسیم می‌کند؛ وی در ظاهر به گونه‌ای [[رفتار]] می‌کرد؛ اما در پی این [[رفتارها]] اهداف دیگری داشت. در این دیدگاه، مأمون تلاش کرد تا امام جواد{{ع}} را به [[امور دنیوی]] [[آلوده]] کند، او به کنیزانی [[مأموریت]] داد تا آن حضرت را به سوی خود جلب کنند؛ اما [[امام]]{{ع}} توجهی به آنان نکرد. همچنین به مردی به نام [[مخارق]] که نوازنده و آوازه‌خوان بود [[مأموریت]] داد تا [[امام جواد]]{{ع}} را به [[آلودگی]] بکشاند؛ ولی او نیز موفق به چنین کاری نشد و در مواجهه با امام{{ع}} خودش متحول شد<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۴۹۴.</ref>.
دیدگاه دیگر برای مأمون دو چهره ترسیم می‌کند؛ وی در ظاهر به گونه‌ای [[رفتار]] می‌کرد؛ اما در پی این [[رفتارها]] اهداف دیگری داشت. در این دیدگاه، مأمون تلاش کرد تا امام جواد{{ع}} را به [[امور دنیوی]] [[آلوده]] کند، او به کنیزانی [[مأموریت]] داد تا آن حضرت را به سوی خود جلب کنند؛ اما [[امام]]{{ع}} توجهی به آنان نکرد. همچنین به مردی به نام مخارق که نوازنده و آوازه‌خوان بود [[مأموریت]] داد تا [[امام جواد]]{{ع}} را به [[آلودگی]] بکشاند؛ ولی او نیز موفق به چنین کاری نشد و در مواجهه با امام{{ع}} خودش متحول شد<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۴۹۴.</ref>.


با وجود [[سیاست]] [[مأمون]] که در صدد به [[انزوا]] کشاندن امام جواد{{ع}} بود، اما در دوره او به [[شیعیان]] [[سختگیری]] نمی‌شد و موردی از پیگیری و تحت تعقیب قرار گرفتن ایشان گزارش نشده است. امام جواد{{ع}} به همراه شدن شیعیان با [[حاکمان]] سفارش نمی‌کرد، تلاش آن [[حضرت]] بر این بود که خود حلقه وصل شیعیان باشد. از این رو، با توجه به حضور [[اهل بیت]] در [[مدینه]] و امکان دسترسی به ایشان در ایام [[حج]]، [[جهاد]] [[جامعه]] [[شیعه]] را حج و [[عمره]] گزاردن و در کنار [[خانه خدا]] بودن می‌دانست<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۱؛ استرآبادی، تأویل الایات الظاهره، ص۷۹۸.</ref> که معنای ضمنی آن توصیه به برقراری [[ارتباط با امام]] و توجه به [[فرامین]] ایشان و [[پرهیز]] از محور قراردادن حاکمان و [[همکاری]] با ایشان بود.
با وجود [[سیاست]] [[مأمون]] که در صدد به [[انزوا]] کشاندن امام جواد{{ع}} بود، اما در دوره او به [[شیعیان]] [[سختگیری]] نمی‌شد و موردی از پیگیری و تحت تعقیب قرار گرفتن ایشان گزارش نشده است. امام جواد{{ع}} به همراه شدن شیعیان با [[حاکمان]] سفارش نمی‌کرد، تلاش آن حضرت بر این بود که خود حلقه وصل شیعیان باشد. از این رو، با توجه به حضور [[اهل بیت]] در [[مدینه]] و امکان دسترسی به ایشان در ایام [[حج]]، [[جهاد]] [[جامعه]] [[شیعه]] را حج و [[عمره]] گزاردن و در کنار [[خانه خدا]] بودن می‌دانست<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۱؛ استرآبادی، تأویل الایات الظاهره، ص۷۹۸.</ref> که معنای ضمنی آن توصیه به برقراری [[ارتباط با امام]] و توجه به [[فرامین]] ایشان و [[پرهیز]] از محور قراردادن حاکمان و [[همکاری]] با ایشان بود.


مُعتصِم (حک: ۲۱۸ - ۲۲۷): دو سال پایانی [[عمر]] امام جواد{{ع}} (۲۱۸ تا ۲۲۰) در عصر [[خلافت معتصم]] که عموی همسرش امّ‌فضل بود سپری شد. هنگامی که [[معتصم]] به تخت نشست، پیگیر احوال امام جواد{{ع}} شد تا اینکه امام را از مدینه به [[بغداد]] فراخواند. امام جواد{{ع}} در [[محرم]] [[سال ۲۲۰ق]]، به بغداد آمد و تا پایان عمر، به مدت ده ماه، در بغداد ماندگار شد.
مُعتصِم (حک: ۲۱۸ - ۲۲۷): دو سال پایانی [[عمر امام جواد]]{{ع}} (۲۱۸ تا ۲۲۰) در عصر [[خلافت معتصم]] که عموی همسرش امّ‌فضل بود سپری شد. هنگامی که [[معتصم]] به تخت نشست، پیگیر احوال امام جواد{{ع}} شد تا اینکه امام را از مدینه به [[بغداد]] فراخواند. امام جواد{{ع}} در [[محرم]] [[سال ۲۲۰ق]]، به بغداد آمد و تا پایان عمر، به مدت ده ماه، در بغداد ماندگار شد.


سیاست معتصم در این مدت، سختگیری بر امام و [[تخریب]] چهره او و [[آلوده]] نشان دادن وی بود؛ اما خود [[اقرار]] می‌کرد که چنین شیوه‌هایی نمی‌تواند شیعیان را تحت تأثیر قرار دهد<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۰.</ref>. در مدت ده ماهه [[حضور امام]] در بغداد، سه گزارش و رویداد، بیانگر [[سوء ظن]] [[دستگاه حکومت]] و حامیان آن به امام جواد{{ع}} است.
سیاست معتصم در این مدت، سختگیری بر امام و تخریب چهره او و [[آلوده]] نشان دادن وی بود؛ اما خود [[اقرار]] می‌کرد که چنین شیوه‌هایی نمی‌تواند شیعیان را تحت تأثیر قرار دهد<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۰.</ref>. در مدت ده ماهه [[حضور امام]] در بغداد، سه گزارش و رویداد، بیانگر [[سوء ظن]] [[دستگاه حکومت]] و حامیان آن به امام جواد{{ع}} است.


یکم: هنگام حضور امام در [[بغداد]]، درباره برخی مسائل [[فقهی]] اختلاف‌هایی پیش آمد. از جمله درباره اندازه قطع دست سارق، میان [[فقها]] [[اختلاف]] پیش آمد و جلسه‌ای با حضور فقها در این باره تشکیل شد. برخی همچون [[ابن ابی‌دُؤاد، قاضی]] رسمی [[حکومت]]، نظرشان بر این بود که در [[سرقت]]، دست دزد تا مچ یا فراتر از آن قطع می‌شود؛ اما [[امام]]{{ع}} با استناد به [[آیات]] و سخنی از [[رسول خدا]]{{صل}}، حدّ سرقت را تا ریشه انگشتان ذکر کرد و همین [[حکم]] پذیرفته شد<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۹.</ref>. همچنین در موضوع حکم [[راهزنان]] مسیر حُجاج و ناامن‌کنندگان راه‌ها از فقها سؤال شد و آنان پاسخ‌های خود را مطرح کردند؛ امام نیز مورد توجه بود و نظر وی نیز خواسته شد که بر پاسخ تفصیلی امام توجه و بدان عمل شد<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۴.</ref>. امام در این باره به [[معتصم]] فرمود: اگر راهزنان کسی را نکشته و [[مالی]] را سرقت نکرده‌اند و فقط راه را [[ناامن]] کرده‌اند، تنها به [[حبس]] گرفتار می‌شوند؛ چنانچه افزون بر [[ناامنی]] دست به [[قتل]] نیز زده باشند، به قتل می‌رسند، اما اگر فراتر از این بر ایجاد ناامنی و قتل، [[اموال]] را نیز سرقت کرده باشند، دست و پایشان برخلاف<ref>منظور دست چپ و پای راست یا دست راست و پای چپ است.</ref> قطع شده سپس به دار آویخته می‌شوند<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.
یکم: هنگام [[حضور امام]] در [[بغداد]]، درباره برخی مسائل [[فقهی]] اختلاف‌هایی پیش آمد. از جمله درباره اندازه قطع دست سارق، میان [[فقها]] [[اختلاف]] پیش آمد و جلسه‌ای با حضور فقها در این باره تشکیل شد. برخی همچون ابن ابی‌دُؤاد، [[قاضی]] رسمی [[حکومت]]، نظرشان بر این بود که در [[سرقت]]، [[دست]] دزد تا مچ یا فراتر از آن قطع می‌شود؛ اما [[امام]]{{ع}} با استناد به [[آیات]] و سخنی از [[رسول خدا]]{{صل}}، حدّ سرقت را تا ریشه انگشتان ذکر کرد و همین [[حکم]] پذیرفته شد<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۹.</ref>. همچنین در موضوع حکم [[راهزنان]] مسیر حُجاج و ناامن‌کنندگان راه‌ها از فقها سؤال شد و آنان پاسخ‌های خود را مطرح کردند؛ امام نیز مورد توجه بود و نظر وی نیز خواسته شد که بر پاسخ تفصیلی امام توجه و بدان عمل شد<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۴.</ref>. امام در این باره به [[معتصم]] فرمود: اگر راهزنان کسی را نکشته و [[مالی]] را سرقت نکرده‌اند و فقط راه را [[ناامن]] کرده‌اند، تنها به [[حبس]] گرفتار می‌شوند؛ چنانچه افزون بر [[ناامنی]] دست به [[قتل]] نیز زده باشند، به قتل می‌رسند، اما اگر فراتر از این بر ایجاد ناامنی و قتل، [[اموال]] را نیز سرقت کرده باشند، دست و پایشان برخلاف<ref>منظور دست چپ و پای راست یا دست راست و پای چپ است.</ref> قطع شده سپس به دار آویخته می‌شوند<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.


اظهارنظرهای دقیق [[امام جواد]]{{ع}} در مسائل فقهی، منجر به بروز حسادت‌ها از سوی کسانی همچون ابن ابی‌دؤاد شد که خود از [[صاحب منصبان حکومتی]] بودند، این افراد می‌کوشیدند تا معتصم را به امام جواد{{ع}} بدگمان سازند و علیه او دست به تبانی زده و خطرهای توجه کردن معتصم به امام را برای کیان [[حکومت عباسی]] گوشزد کنند.
اظهارنظرهای دقیق [[امام جواد]]{{ع}} در مسائل فقهی، منجر به بروز [[حسادت‌ها]] از سوی کسانی همچون ابن ابی‌دؤاد شد که خود از [[صاحب منصبان حکومتی]] بودند، این افراد می‌کوشیدند تا معتصم را به امام جواد{{ع}} بدگمان سازند و علیه او دست به [[تبانی]] زده و خطرهای توجه کردن معتصم به امام را برای کیان [[حکومت عباسی]] گوشزد کنند.


دوم: در همین فضا گاه طرفداران [[خلافت]] به امام جواد{{ع}} [[توهین]] می‌کردند. [[عمر بن فرج رخّجی]] که در عصر [[متوکّل]] [[والی مکه]] و [[مدینه]] شد و بر [[علویان]] بسیار سخت می‌گرفت، در [[عصر امام جواد]]{{ع}} در دربار [[عباسی]] حضور داشت و از هواداران [[حکومت]] بود، یک بار در برابر سخنی که [[امام]] بدو گفت، امام را متهم به مستی کرد، امام او را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست او را به از دست دادن [[مال]] و [[اسارت]] [[مبتلا]] کند<ref>کافی، کلینی، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. چنین نیز شد و [[متوکّل]] در سال ۲۳۳ او را به [[حبس]] انداخت و اموالش را گرفت<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۱۹؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۷۹.</ref>.
دوم: در همین فضا گاه طرفداران [[خلافت]] به امام جواد{{ع}} [[توهین]] می‌کردند. عمر بن [[فرج]] رخّجی که در [[عصر متوکّل]] [[والی مکه]] و [[مدینه]] شد و بر [[علویان]] بسیار سخت می‌گرفت، در [[عصر امام جواد]]{{ع}} در [[دربار عباسی]] حضور داشت و از هواداران [[حکومت]] بود، یک بار در برابر سخنی که [[امام]] بدو گفت، امام را متهم به مستی کرد، امام او را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست او را به از دست دادن [[مال]] و [[اسارت]] [[مبتلا]] کند<ref>کافی، کلینی، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. چنین نیز شد و [[متوکّل]] در سال ۲۳۳ او را به [[حبس]] انداخت و اموالش را گرفت<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۱۹؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۷۹.</ref>.


سوم: در این بحبوحه، [[امام جواد]]{{ع}} از سوی [[دستگاه حکومت]]، متهم به [[نافرمانی]] و [[شورش]] شد. یک بار [[معتصم]] به [[نزدیکان]] خود [[فرمان]] داد علیه امام [[شهادت]] دهند که وی قصد شورش داشته است. معتصم، امام را به مجلس فراخواند و از ایشان پرسید: که آیا می‌خواسته علیه وی شورش کند، امام [[انکار]] کرد؛ اما نزدیکان معتصم شهادت دادند که وی چنین قصدی داشته و نامه‌های ساختگی امام به غلامانش را در این زمینه نشان دادند<ref>قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۷۰؛ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴.</ref>.
سوم: در این بحبوحه، [[امام جواد]]{{ع}} از سوی [[دستگاه حکومت]]، متهم به [[نافرمانی]] و [[شورش]] شد. یک بار [[معتصم]] به [[نزدیکان]] خود [[فرمان]] داد علیه امام [[شهادت]] دهند که وی قصد شورش داشته است. معتصم، امام را به مجلس فراخواند و از ایشان پرسید: که آیا می‌خواسته علیه وی شورش کند، امام [[انکار]] کرد؛ اما نزدیکان معتصم شهادت دادند که وی چنین قصدی داشته و نامه‌های ساختگی امام به غلامانش را در این زمینه نشان دادند<ref>قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۷۰؛ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴.</ref>.


این سه گزارش نشان از چالش میان دستگاه حکومت و امام جواد{{ع}} دارد. به جهت همین [[سیاست‌ها]]، امام{{ع}} به شدت در معرض آسیب از سوی [[مخالفان]] و رقیبان بود، [[تصمیم]] به [[مسموم]] کردن و [[شهادت امام جواد]]{{ع}} در این فضا، از جمله کارهایی بود که حامیان [[خلافت]] در صدد آن برآمدند<ref>ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۱۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۱۳۷.</ref>
این سه گزارش نشان از چالش میان دستگاه حکومت و امام جواد{{ع}} دارد. به جهت همین [[سیاست‌ها]]، امام{{ع}} به شدت در معرض آسیب از سوی مخالفان و رقیبان بود، تصمیم به [[مسموم]] کردن و [[شهادت امام جواد]]{{ع}} در این فضا، از جمله کارهایی بود که حامیان [[خلافت]] در صدد آن برآمدند<ref>ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۱۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص۱۳۷.</ref>


== امام{{ع}} و قیام‌های ضد عباسی ==
== امام{{ع}} و [[قیام‌های ضد عباسی]] ==
در عصر [[امامت امام جواد]]{{ع}} قیام‌هایی از سوی [[علویان]] به وقوع پیوستند. [[سیاست]] کلی امام در برابر [[قیام‌ها]]، عدم جانبداری و [[حمایت]] نکردن به صورت مستقیم و آشکارا بود. از این رو، برای امام درباره این قیام‌ها، [[رفتار]] و سخنی به ثبت نرسیده است. تنها درباره یک [[قیام]] که مربوط به دوره‌های پیشین بود و در [[عصر امام جواد]]{{ع}} از موضوعیت خارج شده بود، اظهارنظری از ایشان ثبت شده است. امام درباره [[عظمت]] و بزرگی [[قیام فخ]] که در [[سال ۱۶۹ ق]] رخ داد، فرمود: بعد از [[حادثه کربلا]]، هیچ حادثه‌ای برای ما بزرگ‌تر و سنگین‌تر از حادثه فخ روی نداده است<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۱۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۶۵.</ref>.
در عصر [[امامت امام جواد]]{{ع}} قیام‌هایی از سوی [[علویان]] به وقوع پیوستند. [[سیاست]] کلی امام در برابر [[قیام‌ها]]، عدم جانبداری و [[حمایت]] نکردن به صورت مستقیم و آشکارا بود. از این رو، برای امام درباره این قیام‌ها، [[رفتار]] و سخنی به ثبت نرسیده است. تنها درباره یک [[قیام]] که مربوط به دوره‌های پیشین بود و در [[عصر امام جواد]]{{ع}} از موضوعیت خارج شده بود، اظهارنظری از ایشان ثبت شده است. [[امام]] درباره [[عظمت]] و بزرگی [[قیام فخ]] که در [[سال ۱۶۹ ق]] رخ داد، فرمود: بعد از [[حادثه کربلا]]، هیچ حادثه‌ای برای ما بزرگ‌تر و سنگین‌تر از حادثه فخ روی نداده است<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۱۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۶۵.</ref>.


مهم‌ترین این [[قیام‌ها]] بدین شرح‌اند:
مهم‌ترین این [[قیام‌ها]] بدین شرح‌اند:


[[قیام]] [[عبدالرحمان بن احمد علوی]] در [[سال ۲۰۷ق]] در [[یمن]] و نیز [[قیام محمد بن قاسم علوی]] در [[طالقان]] به [[سال ۲۱۹ق]] که [[شعار]] هر دو قیام، «[[الرضا]] من [[آل محمد]]» بود<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۹۳؛ ج۹، ص۷.</ref>.
[[قیام عبدالرحمان]] بن [[احمد علوی]] در [[سال ۲۰۷ق]] در [[یمن]] و نیز [[قیام محمد بن قاسم]] [[علوی]] در [[طالقان]] به [[سال ۲۱۹ق]] که [[شعار]] هر دو [[قیام]]، «[[الرضا من آل محمد]]» بود<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۹۳؛ ج۹، ص۷.</ref>.


از قیام‌های این دوره، قیام [[مردم]] [[قم]] در [[سال ۲۱۰ ق]]، به منظور کاهش [[مالیات]] بود، مردم قم در این قیام، [[شکست]] خورده و [[خراج]] مضاعفی از ایشان ستانده شد. در این قیام، [[یحیی بن عمران]]، بزرگ [[اهل قم]]، کشته شد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۱۴؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۷.</ref>. [[تاریخ‌نویسان]] ارتباطی میان این قیام و [[امام جواد]]{{ع}} برقرار نکرده‌اند، ولی با توجه به [[گرایش شیعی]] مردم قم و حضور یحیی بن عمران ([[وکیل امام جواد]]{{ع}}) در این قیام، می‌توان [[حدس]] زد که [[امام]]{{ع}} در جریان قیام قرار داشته است. دعای امام جواد{{ع}} برای اهل قم در پاسخ [[نامه]] [[علی بن مهزیار]] و [[دعا]] برای [[رهایی]] از [[مشکلات]] و [[گشایش]] و فراخی در [[زندگی]] با این عبارت: {{متن حدیث|خَلَّصَهُمُ اللَّهُ وَ فَرَّجَ عَنهُمُ‌}}<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۵۰.</ref>، می‌تواند ناظر به [[وضعیت نابسامان]] اهل قم بوده باشد که پس از قیام، دامنگیر آنان شده بود.
از قیام‌های این دوره، قیام [[مردم قم]] در [[سال ۲۱۰ ق]]، به منظور کاهش [[مالیات]] بود، مردم قم در این قیام، [[شکست]] خورده و [[خراج]] مضاعفی از ایشان ستانده شد. در این قیام، [[یحیی بن عمران]]، بزرگ [[اهل قم]]، کشته شد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۱۴؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۷.</ref>. [[تاریخ‌نویسان]] ارتباطی میان این قیام و [[امام جواد]]{{ع}} برقرار نکرده‌اند، ولی با توجه به [[گرایش شیعی]] مردم قم و حضور یحیی بن عمران ([[وکیل امام جواد]]{{ع}}) در این قیام، می‌توان [[حدس]] زد که امام{{ع}} در جریان قیام قرار داشته است. دعای امام جواد{{ع}} برای اهل قم در پاسخ [[نامه]] [[علی بن مهزیار]] و [[دعا]] برای [[رهایی]] از [[مشکلات]] و [[گشایش]] و فراخی در [[زندگی]] با این عبارت: {{متن حدیث|خَلَّصَهُمُ اللَّهُ وَ فَرَّجَ عَنهُمُ‌}}<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۵۰.</ref>، می‌تواند ناظر به [[وضعیت نابسامان]] اهل قم بوده باشد که پس از قیام، دامنگیر آنان شده بود.


بر اساس گزارش [[طبری]]، در ادامه این قیام، در [[سال ۲۱۴ ق]]، قم به [[رهبری]] [[جعفر بن داوود قمی]] برخاست که این قیام نیز ناکام ماند<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۲۲.</ref>، دو سال بعد، [[رهبر]] قیام در [[سال ۲۱۶ ق]]، بار دیگر حرکتی را سامان داد که به [[دستگیری]] و [[اعدام]] او منجر شد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۲۲ و ۶۲۶.</ref>.
بر اساس گزارش [[طبری]]، در ادامه این قیام، در [[سال ۲۱۴ ق]]، قم به [[رهبری]] [[جعفر بن داوود]] [[قمی]] برخاست که این قیام نیز ناکام ماند<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۲۲.</ref>، دو سال بعد، [[رهبر]] قیام در [[سال ۲۱۶ ق]]، بار دیگر حرکتی را سامان داد که به [[دستگیری]] و [[اعدام]] او منجر شد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۲۲ و ۶۲۶.</ref>.


افزون بر قیام‌های یادشده، [[حکومت]] [[بغداد]] معارضانی نیز داشت و شورش‌های دیگری نیز در قلمرو [[حکومت عباسی]] به وقوع پیوستند. قیام زُطّ‌ها ([[کارگران]] و [[کولی‌ها]]) در [[سال ۲۰۵ ق]]، آغاز قیام بابک خرم‌دین در [[سال ۲۰۵ ق]]، در دوره [[امامت امام جواد]]{{ع}} به وقوع پیوست. درباره این [[قیام‌ها]] موضع خاصی به [[صراحت]] از [[امام]] ثبت نشده است<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۱۴۰.</ref>.
افزون بر قیام‌های یادشده، [[حکومت]] [[بغداد]] معارضانی نیز داشت و شورش‌های دیگری نیز در قلمرو [[حکومت عباسی]] به وقوع پیوستند. [[قیام]] [[زُطّ‌ها]] ([[کارگران]] و [[کولی‌ها]]) در [[سال ۲۰۵ ق]]، آغاز قیام بابک خرم‌دین در سال ۲۰۵ ق، در دوره [[امامت امام جواد]]{{ع}} به وقوع پیوست. درباره این [[قیام‌ها]] موضع خاصی به صراحت از [[امام]] ثبت نشده است<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص۱۴۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش