پرش به محتوا

کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۹۶: خط ۵۹۶:
با این [[سخن امام]] {{ع}}، متوجه شدم سخن سری و مخفیانه من، که هیچ کسی جز خودم به آن [[آگاه]] نبود، موجبات [[ناراحتی]] وی را فراهم نموده است. اما او با این سخن شیرین و بیدارگر، از [[ضمیر]] و [[باطن]] من خبر داد و به من فهماند که به [[دنیا]] و [[ظواهر]] آن [[دلبستگی]] ندارد<ref>خرایج و جرایح، ج۱، ص۳۸۳، ح۱۱؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۰، ح۷؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۴۸، ح۲۵؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۳۸، ح۲۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۷۶، ح۲۳۸۴.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۶۵.</ref>
با این [[سخن امام]] {{ع}}، متوجه شدم سخن سری و مخفیانه من، که هیچ کسی جز خودم به آن [[آگاه]] نبود، موجبات [[ناراحتی]] وی را فراهم نموده است. اما او با این سخن شیرین و بیدارگر، از [[ضمیر]] و [[باطن]] من خبر داد و به من فهماند که به [[دنیا]] و [[ظواهر]] آن [[دلبستگی]] ندارد<ref>خرایج و جرایح، ج۱، ص۳۸۳، ح۱۱؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۰، ح۷؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۴۸، ح۲۵؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۳۸، ح۲۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۷۶، ح۲۳۸۴.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۶۵.</ref>


=== پاسخ [[نامه]] فراموش شده و خبر از [[بیماری]] ===
=== پاسخ نامه فراموش شده و خبر از [[بیماری]] ===
[[محمد بن فضیل صیرفی]] نامه‌ای به امام جواد {{ع}} نوشت و در آن سؤال کرد: آیا [[سلاح پیامبر]] نزد شما است؟ ولی فراموش کرد نامه را به خدمت حضرت بفرستد.
[[محمد بن فضیل صیرفی]] نامه‌ای به امام جواد {{ع}} نوشت و در آن سؤال کرد: آیا سلاح پیامبر نزد شما است؟ ولی فراموش کرد نامه را به خدمت حضرت بفرستد.
او می‌گوید: در کمال ناباوری شخصی از طرف حضرت آمد و نامه‌ای که در آن دستور فرموده بود تا بعضی از احتیاجات حضرتش را فراهم نمایم، نوشته بود: سلاح پیامبر {{صل}} نزد من است و این [[سلاح]] همانند [[تابوت]] در میان [[قوم بنی اسرائیل]] است. وقتی که هر امامی از ما از دنیا می‌رود، آن را به [[دست امام]] پس از خود می‌سپارد.
او می‌گوید: در کمال ناباوری شخصی از طرف حضرت آمد و نامه‌ای که در آن دستور فرموده بود تا بعضی از احتیاجات حضرتش را فراهم نمایم، نوشته بود: سلاح پیامبر {{صل}} نزد من است و این [[سلاح]] همانند [[تابوت]] در میان [[قوم بنی اسرائیل]] است. وقتی که هر امامی از ما از دنیا می‌رود، آن را به [[دست امام]] پس از خود می‌سپارد.
او می‌گوید: برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] به [[مکه]] مشرف شدم و پس از آن قصد [[زیارت]] [[حرم]] [[نبوی]] در [[مدینه]] را داشتم. من در مکه بودم و [[امام جواد]] {{ع}} در مدینه. مطلبی در [[ذهن]] داشتم که غیر از [[خدا]] هیچ کس از آن باخبر نبود.
او می‌گوید: برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] به [[مکه]] مشرف شدم و پس از آن قصد [[زیارت]] [[حرم]] [[نبوی]] در [[مدینه]] را داشتم. من در مکه بودم و [[امام جواد]] {{ع}} در مدینه. مطلبی در [[ذهن]] داشتم که غیر از [[خدا]] هیچ کس از آن باخبر نبود.
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش