بحث:آیه ولایت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
[[رکوع]]: رکوع به معنای انحنا و خم شدن است. ابن فارس میگوید: {{عربی|الراء و الکاف و العین أصل واحد یدل علی انحناء فی الانسان و غیره، یقال رکع الرجل اذا انحنی و کل منحن «راکع»}}<ref>ر.ک: ابن فارس، مجمل اللغة، ج۲، ص۴۱۷، مادة «ر. ک. ع»؛ جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۲۲۲، مادة «ر. ک. ع»؛ فراهیدی، ترتیب العین، ج۱، ص۷۰۸؛ فیومی، المصباح، ص۲۳۷، مادة «ر. ک. ع»؛ ابن درید، جمهرة اللغة، ج۲، ص۷۷۰، مادة «ر. ک. ع».</ref>؛ ماده «ر. ک. ع» بر خم شدن و انحنا در انسان و غیر انسان دلالت دارد، گفته میشود: {{عربی|رکع الرجل}}، «هنگامی که خم باشد و هر خم شدهای را راکع گویند»؛ سپس این معنا در [[شرع]] در خم شدن مخصوص در [[نماز]] به کار رفته است؛ بنابراین، اصل معنای رکوع انحناست و اگر برخی آن را به معنای [[تواضع]] به کار بردهاند<ref>مانند، راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۶۴، مادة «ر. ک. ع».</ref>، از باب استعمال سبب و [[اراده]] مسبب است؛ زیرا انحنا موجب تواضع و [[تذلل]] میشود<ref>در این زمینه بحث بیشتری خواهیم داشت.</ref>. | [[رکوع]]: رکوع به معنای انحنا و خم شدن است. ابن فارس میگوید: {{عربی|الراء و الکاف و العین أصل واحد یدل علی انحناء فی الانسان و غیره، یقال رکع الرجل اذا انحنی و کل منحن «راکع»}}<ref>ر.ک: ابن فارس، مجمل اللغة، ج۲، ص۴۱۷، مادة «ر. ک. ع»؛ جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۲۲۲، مادة «ر. ک. ع»؛ فراهیدی، ترتیب العین، ج۱، ص۷۰۸؛ فیومی، المصباح، ص۲۳۷، مادة «ر. ک. ع»؛ ابن درید، جمهرة اللغة، ج۲، ص۷۷۰، مادة «ر. ک. ع».</ref>؛ ماده «ر. ک. ع» بر خم شدن و انحنا در انسان و غیر انسان دلالت دارد، گفته میشود: {{عربی|رکع الرجل}}، «هنگامی که خم باشد و هر خم شدهای را راکع گویند»؛ سپس این معنا در [[شرع]] در خم شدن مخصوص در [[نماز]] به کار رفته است؛ بنابراین، اصل معنای رکوع انحناست و اگر برخی آن را به معنای [[تواضع]] به کار بردهاند<ref>مانند، راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۶۴، مادة «ر. ک. ع».</ref>، از باب استعمال سبب و [[اراده]] مسبب است؛ زیرا انحنا موجب تواضع و [[تذلل]] میشود<ref>در این زمینه بحث بیشتری خواهیم داشت.</ref>. | ||
[[حزب]]: جماعتی که بر یک [[عقیده]] و [[هدف]] باشند، حزب نامیده میشوند. «فراهیدی» میگوید: {{عربی|کل طائفة تکون اهواؤهم واحدة فهم حزب}}<ref>فراهیدی، ترتیب العین، ج۱، ص۳۷۵، مادة «ح. ز. ب».</ref> و فیومی به [[طور]] مطلق میگوید: {{عربی|الحزب: طائفة من الناس}}<ref>فیومی، فیومی، المصباح، ص۱۱۳.</ref>. | [[حزب]]: جماعتی که بر یک [[عقیده]] و [[هدف]] باشند، حزب نامیده میشوند. «فراهیدی» میگوید: {{عربی|کل طائفة تکون اهواؤهم واحدة فهم حزب}}<ref>فراهیدی، ترتیب العین، ج۱، ص۳۷۵، مادة «ح. ز. ب».</ref> و فیومی به [[طور]] مطلق میگوید: {{عربی|الحزب: طائفة من الناس}}<ref>فیومی، فیومی، المصباح، ص۱۱۳.</ref>. | ||
به نظر میرسد هر جا این کلمه، به چیزی اضافه شود، معنای همعقیده بودن و هدف واحد داشتن در آن وجود دارد؛ مانند {{عربی|حزب الله}} و {{عربی|حزب الشیطان}} که هر کدام از آنان، جماعتی دارای عقیده و هدفی مشترک هستند.<ref>[[فتحالله نجارزادگان| | به نظر میرسد هر جا این کلمه، به چیزی اضافه شود، معنای همعقیده بودن و هدف واحد داشتن در آن وجود دارد؛ مانند {{عربی|حزب الله}} و {{عربی|حزب الشیطان}} که هر کدام از آنان، جماعتی دارای عقیده و هدفی مشترک هستند.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۲۳</ref>. | ||
===بررسی دیدگاه [[شیعه]]=== | ===بررسی دیدگاه [[شیعه]]=== | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
در بررسی [[تفسیر آیه]] ([[تبلیغ]]) [[عصمت]] با تفصیل و با شواهدی بیشتر از [[منابع اهل سنت]]، در این باره بحث خواهد شد. | در بررسی [[تفسیر آیه]] ([[تبلیغ]]) [[عصمت]] با تفصیل و با شواهدی بیشتر از [[منابع اهل سنت]]، در این باره بحث خواهد شد. | ||
در برخی [[روایات]]، ائمة [[طاهرین]]{{عم}} نیز [[آیه]] را همانند [[تفسیر]] [[پیامبر خدا]]{{صل}}، معنا کردهاند؛ مانند این [[حدیث]] از [[امام صادق]]{{ع}} که میفرماید: | در برخی [[روایات]]، ائمة [[طاهرین]]{{عم}} نیز [[آیه]] را همانند [[تفسیر]] [[پیامبر خدا]]{{صل}}، معنا کردهاند؛ مانند این [[حدیث]] از [[امام صادق]]{{ع}} که میفرماید: | ||
{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا...}} {{متن حدیث|يَعْنِي أَوْلَى بِكُمْ أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ}}؛ مراد از «ولی» در این آیه کسی است که اولی به شماست؛ یعنی سزاوارتر به شما در امور، [[جان]] و مالتان است»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۸، رقم حدیث ۳ و نیز: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان| | {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا...}} {{متن حدیث|يَعْنِي أَوْلَى بِكُمْ أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ}}؛ مراد از «ولی» در این آیه کسی است که اولی به شماست؛ یعنی سزاوارتر به شما در امور، [[جان]] و مالتان است»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۸، رقم حدیث ۳ و نیز: صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۵.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۲۶</ref>. | ||
===بررسی دیدگاههای [[اهل سنت]]=== | ===بررسی دیدگاههای [[اهل سنت]]=== | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
#تطبیق صیغههای جمع در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> بر یک فرد، از باب [[ترغیب]] و [[تشویق]] دیگران برای عمل به مانند او و نشان دهنده ویژگی [[مؤمنان]] است که برای [[نیکی]] و [[احسان]] و [[تفقد]] [[نیازمندان]]، سرعت به [[خرج]] میدهند<ref>ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۲۱؛ شاید بتوان «حسن بن محمد بن حسین القمی النیشابوری» را نیز در زمره همین گروه قرار داد. وی پس از آنکه مناقشات گوناگونی بر تطبیق آیه شریفه بر مورد نزولش میآورد و به برخی از آنها پاسخ میدهد، میگوید: «الحق أن صحت الروایة فللآیة دلالة قویة علی عظم شأن علی{{ع}} و المناقشة فی أمثال ذلک تطویل بلا طائل»... ر.ک: نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان (هامش تفسیر طبری)، ج۶، ص۱۷۰.</ref>. | #تطبیق صیغههای جمع در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> بر یک فرد، از باب [[ترغیب]] و [[تشویق]] دیگران برای عمل به مانند او و نشان دهنده ویژگی [[مؤمنان]] است که برای [[نیکی]] و [[احسان]] و [[تفقد]] [[نیازمندان]]، سرعت به [[خرج]] میدهند<ref>ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۵۵۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۲۱؛ شاید بتوان «حسن بن محمد بن حسین القمی النیشابوری» را نیز در زمره همین گروه قرار داد. وی پس از آنکه مناقشات گوناگونی بر تطبیق آیه شریفه بر مورد نزولش میآورد و به برخی از آنها پاسخ میدهد، میگوید: «الحق أن صحت الروایة فللآیة دلالة قویة علی عظم شأن علی{{ع}} و المناقشة فی أمثال ذلک تطویل بلا طائل»... ر.ک: نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان (هامش تفسیر طبری)، ج۶، ص۱۷۰.</ref>. | ||
'''بررسی و نقد دیدگاه اول''': در نقد این نظریه همین مقدار کافی است که بپرسیم: چگونه میتوان با توجه به اختصاص داشتن [[آیه]] به مورد [[نزول]] خود، [[ولایت]] را به معنای [[نصرت]] یا [[محبت]] معنا کرد؟ معنای محبت و نصرت با اختصاص داشتن مورد نزول منافات دارد. در سخن این گروه مطلبی در پاسخ به این ابهام مطرح نشده و درباره آن بحثی طرح نگردیده است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان| | '''بررسی و نقد دیدگاه اول''': در نقد این نظریه همین مقدار کافی است که بپرسیم: چگونه میتوان با توجه به اختصاص داشتن [[آیه]] به مورد [[نزول]] خود، [[ولایت]] را به معنای [[نصرت]] یا [[محبت]] معنا کرد؟ معنای محبت و نصرت با اختصاص داشتن مورد نزول منافات دارد. در سخن این گروه مطلبی در پاسخ به این ابهام مطرح نشده و درباره آن بحثی طرح نگردیده است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۳۰</ref>. | ||
====گروه دوم: پذیرش [[شأن نزول]] با الغای خصوصیت==== | ====گروه دوم: پذیرش [[شأن نزول]] با الغای خصوصیت==== | ||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۲: | ||
# [[آیه شریفه]] را با توجه به این روایات [[تفسیر]] کنند، بدون آنکه از این روایات الغای خصوصیت نمایند؛ در این صورت به دیدگاه [[شیعه]] در تفسیر این آیه میپیوندند؛ زیرا نمیتوان با اختصاصی بودن این [[آیات]] به مورد [[نزول]]، ولایت را به معنای [[محبت]] یا [[نصرت]] معنا کرد. | # [[آیه شریفه]] را با توجه به این روایات [[تفسیر]] کنند، بدون آنکه از این روایات الغای خصوصیت نمایند؛ در این صورت به دیدگاه [[شیعه]] در تفسیر این آیه میپیوندند؛ زیرا نمیتوان با اختصاصی بودن این [[آیات]] به مورد [[نزول]]، ولایت را به معنای [[محبت]] یا [[نصرت]] معنا کرد. | ||
#مفاد این روایات را بپذیرند و از آنها الغای خصوصیت کنند که در این صورت، تنها مؤمنانی که در [[حال]] رکوع (به همان معنای اصلی هیئت خم شدن در نماز که مطابق با معنای لغوی و مد نظر روایات است) زکات میدهند، [[یاور]] و [[دوستدار]] یکدیگر میشوند. در این فرض، تعداد مؤمنانی که یاور و دوستدار یکدیگرند، بسیار اندک خواهند بود و افزون بر آن، این پیامد با [[آیه]] ۷۱ [[سوره توبه]] یعنی {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}} که همه [[مؤمنان]] را ولی یکدیگر میداند و مورد [[استشهاد]] این گروه در [[تفسیر]] [[آیات ولایت]] است، همسان نخواهد بود. در عالم واقع نیز چنین امری (جز موارد بسیار نادر) به وقوع نمیپیوندد جز آنکه بگوییم: باز نمیتوان گفت: آیات ولایت بدون هیچ [[شأن]] نزولی پیش از حادثه [[تصدق]] [[انگشتر]]، به وسیله [[امام علی]]{{ع}} نازل شده و مراد از [[ولایت]] نیز [[دوستی]] و [[یاری]] تمام مؤمنان با یکدیگر است و پس از تصدق انگشتر بر این حادثه تطبیق شده است؛ زیرا این نظریه با [[روایات]] [[شأن نزول آیات]] ولایت مخالف است که میگوید [[آیات]] در پی تصدق انگشتر نازل شدهاند و هیچ کس هم این معنا را برای این آیات و روایات مربوط به آنها، نگفته است. | #مفاد این روایات را بپذیرند و از آنها الغای خصوصیت کنند که در این صورت، تنها مؤمنانی که در [[حال]] رکوع (به همان معنای اصلی هیئت خم شدن در نماز که مطابق با معنای لغوی و مد نظر روایات است) زکات میدهند، [[یاور]] و [[دوستدار]] یکدیگر میشوند. در این فرض، تعداد مؤمنانی که یاور و دوستدار یکدیگرند، بسیار اندک خواهند بود و افزون بر آن، این پیامد با [[آیه]] ۷۱ [[سوره توبه]] یعنی {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}} که همه [[مؤمنان]] را ولی یکدیگر میداند و مورد [[استشهاد]] این گروه در [[تفسیر]] [[آیات ولایت]] است، همسان نخواهد بود. در عالم واقع نیز چنین امری (جز موارد بسیار نادر) به وقوع نمیپیوندد جز آنکه بگوییم: باز نمیتوان گفت: آیات ولایت بدون هیچ [[شأن]] نزولی پیش از حادثه [[تصدق]] [[انگشتر]]، به وسیله [[امام علی]]{{ع}} نازل شده و مراد از [[ولایت]] نیز [[دوستی]] و [[یاری]] تمام مؤمنان با یکدیگر است و پس از تصدق انگشتر بر این حادثه تطبیق شده است؛ زیرا این نظریه با [[روایات]] [[شأن نزول آیات]] ولایت مخالف است که میگوید [[آیات]] در پی تصدق انگشتر نازل شدهاند و هیچ کس هم این معنا را برای این آیات و روایات مربوط به آنها، نگفته است. | ||
حاصل آنکه این اشکالی اساسی در برابر دیدگاه این گروه است که چگونه میتوان آن همه [[روایت متواتر]] را پذیرفت و در عین [[حال]] معنای آیه را با الغای خصوصیت از موردش تعمیم داد؟ و اشکالهای دیگری که در بررسی و نقد و [[شبهات]] بر دیدگاه [[شیعه]]، خواهد آمد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان| | حاصل آنکه این اشکالی اساسی در برابر دیدگاه این گروه است که چگونه میتوان آن همه [[روایت متواتر]] را پذیرفت و در عین [[حال]] معنای آیه را با الغای خصوصیت از موردش تعمیم داد؟ و اشکالهای دیگری که در بررسی و نقد و [[شبهات]] بر دیدگاه [[شیعه]]، خواهد آمد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۳۲</ref>. | ||
====گروه سوم: [[انکار]] [[شأن نزول]]==== | ====گروه سوم: [[انکار]] [[شأن نزول]]==== | ||
خط ۳۳۸: | خط ۳۳۸: | ||
۱۰. [[ابن تیمیه]] که [[بیهوده]] دست و پا میزند، در آخرین نقد بر [[روایات]] [[شأن نزول آیه]] درباره تصدق انگشتر به وسیله [[امام علی]]{{ع}}، به [[روایت]] [[ابن ابیحاتم]] از [[ابن عباس]] تشبث میجوید که گفته است: {{عربی|کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنوا}}؛ «هر کس [[ایمان]] دارد، [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] را به [[ولایت]] میپذیرد». [[غافل]] از آنکه این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد. ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانی که باید ولایتشان را پذیرفت، چه کسانی هستند بلکه تنها در صدد بیان این نکته است که هر مؤمنی باید [[ولایت خدا]] و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن اینکه این مؤمنان چه کسانیاند، در این حدیث بدانها اشاره نشده است. البته ابن عباس در احادیثی متعدد که پیش از این بیان شد، با صراحت این [[آیه]] را درباره امام علی{{ع}} میداند که به این معناست: آن مؤمنان که ولی دیگران هستند، جز [[امیر مؤمنان]] امام علی{{ع}} کسی دیگر نیست. | ۱۰. [[ابن تیمیه]] که [[بیهوده]] دست و پا میزند، در آخرین نقد بر [[روایات]] [[شأن نزول آیه]] درباره تصدق انگشتر به وسیله [[امام علی]]{{ع}}، به [[روایت]] [[ابن ابیحاتم]] از [[ابن عباس]] تشبث میجوید که گفته است: {{عربی|کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنوا}}؛ «هر کس [[ایمان]] دارد، [[خدا]] و [[رسول]] و [[مؤمنان]] را به [[ولایت]] میپذیرد». [[غافل]] از آنکه این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد. ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانی که باید ولایتشان را پذیرفت، چه کسانی هستند بلکه تنها در صدد بیان این نکته است که هر مؤمنی باید [[ولایت خدا]] و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن اینکه این مؤمنان چه کسانیاند، در این حدیث بدانها اشاره نشده است. البته ابن عباس در احادیثی متعدد که پیش از این بیان شد، با صراحت این [[آیه]] را درباره امام علی{{ع}} میداند که به این معناست: آن مؤمنان که ولی دیگران هستند، جز [[امیر مؤمنان]] امام علی{{ع}} کسی دیگر نیست. | ||
به هر روی، بنا به نظر برخی [[پیروان]] ابن تیمیه، وی در [[نقل احادیث]] دچار خبط و [[اشتباه]] فراوان است<ref>ر.ک: ألبانی، سلسلة الاحادیث الصحیحة، ح۱۷۵۰.</ref> و بنا به قول [[ابن حجر عسقلانی]]، وی در ارزیابی و نقد روایات نیز به [[بیراهه]] میرود و بسیاری از [[احادیث معتبر]] را بدون دلیل رد میکند<ref>ر.ک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۷، ص۵۳۰، رقم ۹۴۶۵.</ref>. تا آنجا که حتی برخی مروجان اندیشههای او نسبت به [[اشتباه]] و [[انکار]] فاحش وی درباره [[احادیث]] دچار [[شگفتی]] میشوند<ref>ر.ک: ألبانی، سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۵، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref>. به نظر ما این موضع از [[ابن تیمیه]] و [[پیروان]] او در این موارد، چیزی جز [[تعصب]] ویرانگر، پندارهای بیمبنا و [[اتهام]] به [[دانشمندان]] نیست. اگر بنا باشد با احادیث [[مأثور]] اینگونه برخورد کنیم، از [[دین]] چیزی باقی نخواهد ماند و به قول [[علامه طباطبایی]]: | به هر روی، بنا به نظر برخی [[پیروان]] ابن تیمیه، وی در [[نقل احادیث]] دچار خبط و [[اشتباه]] فراوان است<ref>ر.ک: ألبانی، سلسلة الاحادیث الصحیحة، ح۱۷۵۰.</ref> و بنا به قول [[ابن حجر عسقلانی]]، وی در ارزیابی و نقد روایات نیز به [[بیراهه]] میرود و بسیاری از [[احادیث معتبر]] را بدون دلیل رد میکند<ref>ر.ک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۷، ص۵۳۰، رقم ۹۴۶۵.</ref>. تا آنجا که حتی برخی مروجان اندیشههای او نسبت به [[اشتباه]] و [[انکار]] فاحش وی درباره [[احادیث]] دچار [[شگفتی]] میشوند<ref>ر.ک: ألبانی، سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۵، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref>. به نظر ما این موضع از [[ابن تیمیه]] و [[پیروان]] او در این موارد، چیزی جز [[تعصب]] ویرانگر، پندارهای بیمبنا و [[اتهام]] به [[دانشمندان]] نیست. اگر بنا باشد با احادیث [[مأثور]] اینگونه برخورد کنیم، از [[دین]] چیزی باقی نخواهد ماند و به قول [[علامه طباطبایی]]: | ||
«اگر درست باشد از این همه [[روایات]] فراوانی که درباره [[شأن نزول]] این دو [[آیه]] وارد شده، [[چشمپوشی]] و این همه [[ادله روایی]] نادیده گرفته شود، دیگر نمیتوان به هیچ کدام از روایات [[اسباب نزول]] در [[تفسیر آیات]] استناد کرد؛ زیرا وقتی با این همه روایات [[اطمینان]] پیدا نکنیم، چگونه میتوانیم به یک یا دو روایتی که در [[تفسیر]] هر کدام از [[آیات]] وارد شده است، [[وثوق]] و اطمینان پیدا کنیم؟... اگر [[انسان]] دچار [[عناد]] و [[مبتلا]] به [[لجاجت]] نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینانآور باشد و جایی برای اشکالها و [[خردهگیری]] و [[تضعیف]] آنها نیست»<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۸.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان،فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص | «اگر درست باشد از این همه [[روایات]] فراوانی که درباره [[شأن نزول]] این دو [[آیه]] وارد شده، [[چشمپوشی]] و این همه [[ادله روایی]] نادیده گرفته شود، دیگر نمیتوان به هیچ کدام از روایات [[اسباب نزول]] در [[تفسیر آیات]] استناد کرد؛ زیرا وقتی با این همه روایات [[اطمینان]] پیدا نکنیم، چگونه میتوانیم به یک یا دو روایتی که در [[تفسیر]] هر کدام از [[آیات]] وارد شده است، [[وثوق]] و اطمینان پیدا کنیم؟... اگر [[انسان]] دچار [[عناد]] و [[مبتلا]] به [[لجاجت]] نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینانآور باشد و جایی برای اشکالها و [[خردهگیری]] و [[تضعیف]] آنها نیست»<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۸.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان،فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]]، ص ۳۶</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |