جنگ بدر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== علل جنگ بدر == | == علل جنگ بدر == | ||
پیش از جنگ بدر [[مسلمانان]] چند [[سریّه]] و [[غزوه]] داشتند که [[هدف]] از آنها ضربه زدن به [[قریش]] و تصرف کاروانهای [[تجاری]] آنان بود، هر چند که جز [[سریه نخله]]، هیچ یک نتیجهای نداشت. در این سریّه که در [[ماه حرام]] و به [[فرماندهی]] عبداللّه بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از [[غزوه بدر]] رخ داد، با کشته شدن یک تن از [[مشرکان]] (عمرو بن حضرمی) و [[اسارت]] دو تن، کاروان تجاری به [[غنیمت]] گرفته شد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۵۲ ـ ۲۵۴؛ المغازی، ج ۱، ص۱۳ـ۱۶.</ref>. [[قریش]] این [[شکست]] را مایۀ سرافکندگی خود در میان [[قبایل عرب]] میدانست و طالب خونبهای عمرو بن حضرمی بود. این موضوع نقش قابل توجهی در وقوع جنگ بدر داشت<ref>ر.ک: محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد | پیش از جنگ بدر [[مسلمانان]] چند [[سریّه]] و [[غزوه]] داشتند که [[هدف]] از آنها ضربه زدن به [[قریش]] و تصرف کاروانهای [[تجاری]] آنان بود، هر چند که جز [[سریه نخله]]، هیچ یک نتیجهای نداشت. در این سریّه که در [[ماه حرام]] و به [[فرماندهی]] عبداللّه بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از [[غزوه بدر]] رخ داد، با کشته شدن یک تن از [[مشرکان]] (عمرو بن حضرمی) و [[اسارت]] دو تن، کاروان تجاری به [[غنیمت]] گرفته شد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۵۲ ـ ۲۵۴؛ المغازی، ج ۱، ص۱۳ـ۱۶.</ref>. [[قریش]] این [[شکست]] را مایۀ سرافکندگی خود در میان [[قبایل عرب]] میدانست و طالب خونبهای عمرو بن حضرمی بود. این موضوع نقش قابل توجهی در وقوع جنگ بدر داشت<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>. | ||
علاوه بر اینکه، وقتی خبر حرکت کاروان تجاری قریش که از [[مکه]] عازم [[شام]] بود، به [[مدینه]] رسید؛ موقعیت مناسبی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} [[اموال]] کاروان تجاری قریش را [[مصادره]] کند؛ زیرا آنان اموال [[مهاجران]] را توقیف کرده بودند و در صورت اصرار و [[لجبازی]]، اموال آنان را به عنوان [[غنیمت]] بین مهاجران تقسیم کنند. [[پیامبر]]{{صل}} با ۱۵۰ نفر از [[صحابه]] کاروان تجاری قریش را تا ذات العشیره تعقیب کرد، اما با کاروان [[تجاری]] رو به رو نشد تا بتواند اموال کاروان را مصادره کند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۲.</ref>. | علاوه بر اینکه، وقتی خبر حرکت کاروان تجاری قریش که از [[مکه]] عازم [[شام]] بود، به [[مدینه]] رسید؛ موقعیت مناسبی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} [[اموال]] کاروان تجاری قریش را [[مصادره]] کند؛ زیرا آنان اموال [[مهاجران]] را توقیف کرده بودند و در صورت اصرار و [[لجبازی]]، اموال آنان را به عنوان [[غنیمت]] بین مهاجران تقسیم کنند. [[پیامبر]]{{صل}} با ۱۵۰ نفر از [[صحابه]] کاروان تجاری قریش را تا ذات العشیره تعقیب کرد، اما با کاروان [[تجاری]] رو به رو نشد تا بتواند اموال کاروان را مصادره کند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۲.</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== استقرار دو [[سپاه]] در [[بدر]] == | == استقرار دو [[سپاه]] در [[بدر]] == | ||
وقتی [[ابوسفیان]] نزدیک [[مدینه]] رسید [[ترس]] شدیدی او را گرفت و با یافتن آثار شتران دو تن از [[جاسوسان]] [[پیامبر]]{{صل}} در بدر، مسلم دانست که پیامبر{{صل}} با نیروهایش برای دستیابی به کاروان از مدینه خارج خواهند شد، از همین رو بلافاصله مسیر کاروان را از منطقه بدر به سوی کنار دریای سرخ [[تغییر]] داد و توانست از محدودۀ آنان خارج شود و پیکی نیز به سوی سپاه قریش فرستاد تا آنان را از ماجرا باخبر کند و به بازگشت به مکه فراخواند<ref>المغازی، ج ۱، ص۳۹ ـ ۴۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۷، ص۲۰.</ref>. در [[جحفه]] (چند منزلی بدر) [[پیام]] به سپاه قریش رسید؛ ولی آنان بازگشت را مایۀ سرافکندگی خود میدانستند و میخواستند با قدرتنمایی، ضعفی را که از [[سریه نخله]] بر آنان [[تحمیل]] شده بود جبران کنند تا در میان [[قبایل عرب]] بار دیگر سرافکنده نشوند، ازاینرو تصمیم گرفتند سه [[روز]] در بدر برای [[قدرت]] نمایی خود به عیش و نوش و نوازندگی بپردازند. تنها [[بنیزهره]] با سخنان و [[حیله]] [[اخنس بن شریق]] (از همپیمانان [[بنی زهره]]) توانستند از سپاه جدا شده، به مکه بازگردند. بنو عدی نیز گروه دیگری بودند که با [[تغییر]] مسیر خود به سوی دریا، به مکه بازگشتند<ref>ر.ک: محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد | وقتی [[ابوسفیان]] نزدیک [[مدینه]] رسید [[ترس]] شدیدی او را گرفت و با یافتن آثار شتران دو تن از [[جاسوسان]] [[پیامبر]]{{صل}} در بدر، مسلم دانست که پیامبر{{صل}} با نیروهایش برای دستیابی به کاروان از مدینه خارج خواهند شد، از همین رو بلافاصله مسیر کاروان را از منطقه بدر به سوی کنار دریای سرخ [[تغییر]] داد و توانست از محدودۀ آنان خارج شود و پیکی نیز به سوی سپاه قریش فرستاد تا آنان را از ماجرا باخبر کند و به بازگشت به مکه فراخواند<ref>المغازی، ج ۱، ص۳۹ ـ ۴۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۷، ص۲۰.</ref>. در [[جحفه]] (چند منزلی بدر) [[پیام]] به سپاه قریش رسید؛ ولی آنان بازگشت را مایۀ سرافکندگی خود میدانستند و میخواستند با قدرتنمایی، ضعفی را که از [[سریه نخله]] بر آنان [[تحمیل]] شده بود جبران کنند تا در میان [[قبایل عرب]] بار دیگر سرافکنده نشوند، ازاینرو تصمیم گرفتند سه [[روز]] در بدر برای [[قدرت]] نمایی خود به عیش و نوش و نوازندگی بپردازند. تنها [[بنیزهره]] با سخنان و [[حیله]] [[اخنس بن شریق]] (از همپیمانان [[بنی زهره]]) توانستند از سپاه جدا شده، به مکه بازگردند. بنو عدی نیز گروه دیگری بودند که با [[تغییر]] مسیر خود به سوی دریا، به مکه بازگشتند<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref>. | ||
[[پیامبر]]{{صل}} پس از پیمودن منازلی، وقتی به نزدیک [[بدر]] رسید [[جبرئیل]] خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به [[رسولخدا]]{{صل}} داد و ایشان [[اصحاب]] خود را به مشورتطلبید. [[ابوبکر]] و عمر سخنانی گفتند که کاملاً بر [[ترس]] و [[ناامیدی]] از [[قدرت]] [[مسلمانان]] در برابر [[قریش]] دلالت داشت؛ اما [[مقداد]] از [[مهاجران]] گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}} ما چون [[قوم یهود]] نیستیم که به [[موسی]] گفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشستهایم، بلکه ما از راست و چپ و پیش و پس تو میجنگیم. باز رسول خدا{{صل}} خواستار نظر اصحاب شد. خطاب پیامبر{{صل}} در [[حقیقت]] متوجه [[انصار]] بود، آنان بیشترین جمعیت سپاه پیامبر{{صل}} را تشکیل میدادند لکن بر اساس [[پیمان]] خود با پیامبر{{صل}} [[متعهد]] دفاع از رسول خدا{{صل}} در خارج از [[مدینه]] نبودند، ازاینرو [[سعد بن معاذ]] [[رئیس]] [[اوس]] که متوجه این موضوع شده بود به نمایندگی از انصار سخنان پرشوری گفت و [[اطاعت]] انصار را از فرمان پیامبر{{صل}} اعلام کرد. رسول خدا{{صل}} از سخنان مقداد و سعد بن معاذ بسیار خوشحال شد و فرمود: [[خداوند]] به من [[وعده]] [[پیروزی]] بر یکی از دو گروه ([[تجاری]] یا [[سپاه]] اعزامی [[مکه]]) را داده است: {{متن قرآن|وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷.</ref>، به [[خدا]] [[سوگند]] هماکنون محل کشته شدن آنان را میبینم و حتی آن را به اصحاب خود نشان داد. مسلمانان با سخنان پیامبر{{صل}} متوجه فرار کاروان تجاری شدند و آنان که تا آن هنگام [[پرچم]] [[جنگ]] نبسته بودند، پرچمهای جنگ را برافراشته، و به راه افتادند و شامگاه هفدهم [[ماه رمضان]] در [[بدر]] فرود آمدند. [[مسلمانان]] از لشکرگاه [[قریش]] بر اثر وجود تپههای شنی که میان آنان بود خبر نداشتند. [[پیامبر]]{{صل}} چند نفر از جمله علی{{ع}}، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان [[قریش]] برخورد و دو تن از آنان را [[اسیر]] کردند. پس از بازجویی معلوم شد سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد در پشت تپههای شنیِ منطقه اردو زدهاند. پیامبر{{صل}} فرمود: "[[مکه]] جگرگوشههای خود را به سوی شما روانه کرده است"<ref>المغازی، ج ۱، ص۵۱ ـ ۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۶-۶۱۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۶ -۴۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰؛ ابو الربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}}، الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۴۳.</ref>. پیامبر{{صل}} از [[یاران]] خود دربارۀ محلّی که فرود آمده بودند [[مشورت]] خواست. [[حباب بن منذر انصاری]] پیشنهاد کرد تا در کنار چاههای بدر فرود آیند و دیگر چاهها را پُر کنند. [[جبرئیل]] فرود آمد و نظر حباب بن منذر انصاری را [[تأیید]] کرد و او را [[حباب]] [[ذوالرأی]] خواندند، از اینرو اردوگاه خود را در کنار چاههای بدر قرار داد<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۵.</ref>. | [[پیامبر]]{{صل}} پس از پیمودن منازلی، وقتی به نزدیک [[بدر]] رسید [[جبرئیل]] خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به [[رسولخدا]]{{صل}} داد و ایشان [[اصحاب]] خود را به مشورتطلبید. [[ابوبکر]] و عمر سخنانی گفتند که کاملاً بر [[ترس]] و [[ناامیدی]] از [[قدرت]] [[مسلمانان]] در برابر [[قریش]] دلالت داشت؛ اما [[مقداد]] از [[مهاجران]] گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}} ما چون [[قوم یهود]] نیستیم که به [[موسی]] گفتند: تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشستهایم، بلکه ما از راست و چپ و پیش و پس تو میجنگیم. باز رسول خدا{{صل}} خواستار نظر اصحاب شد. خطاب پیامبر{{صل}} در [[حقیقت]] متوجه [[انصار]] بود، آنان بیشترین جمعیت سپاه پیامبر{{صل}} را تشکیل میدادند لکن بر اساس [[پیمان]] خود با پیامبر{{صل}} [[متعهد]] دفاع از رسول خدا{{صل}} در خارج از [[مدینه]] نبودند، ازاینرو [[سعد بن معاذ]] [[رئیس]] [[اوس]] که متوجه این موضوع شده بود به نمایندگی از انصار سخنان پرشوری گفت و [[اطاعت]] انصار را از فرمان پیامبر{{صل}} اعلام کرد. رسول خدا{{صل}} از سخنان مقداد و سعد بن معاذ بسیار خوشحال شد و فرمود: [[خداوند]] به من [[وعده]] [[پیروزی]] بر یکی از دو گروه ([[تجاری]] یا [[سپاه]] اعزامی [[مکه]]) را داده است: {{متن قرآن|وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند» سوره انفال، آیه ۷.</ref>، به [[خدا]] [[سوگند]] هماکنون محل کشته شدن آنان را میبینم و حتی آن را به اصحاب خود نشان داد. مسلمانان با سخنان پیامبر{{صل}} متوجه فرار کاروان تجاری شدند و آنان که تا آن هنگام [[پرچم]] [[جنگ]] نبسته بودند، پرچمهای جنگ را برافراشته، و به راه افتادند و شامگاه هفدهم [[ماه رمضان]] در [[بدر]] فرود آمدند. [[مسلمانان]] از لشکرگاه [[قریش]] بر اثر وجود تپههای شنی که میان آنان بود خبر نداشتند. [[پیامبر]]{{صل}} چند نفر از جمله علی{{ع}}، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان [[قریش]] برخورد و دو تن از آنان را [[اسیر]] کردند. پس از بازجویی معلوم شد سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد در پشت تپههای شنیِ منطقه اردو زدهاند. پیامبر{{صل}} فرمود: "[[مکه]] جگرگوشههای خود را به سوی شما روانه کرده است"<ref>المغازی، ج ۱، ص۵۱ ـ ۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۶-۶۱۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۶ -۴۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰؛ ابو الربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}}، الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۴۳.</ref>. پیامبر{{صل}} از [[یاران]] خود دربارۀ محلّی که فرود آمده بودند [[مشورت]] خواست. [[حباب بن منذر انصاری]] پیشنهاد کرد تا در کنار چاههای بدر فرود آیند و دیگر چاهها را پُر کنند. [[جبرئیل]] فرود آمد و نظر حباب بن منذر انصاری را [[تأیید]] کرد و او را [[حباب]] [[ذوالرأی]] خواندند، از اینرو اردوگاه خود را در کنار چاههای بدر قرار داد<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۵.</ref>. | ||
مؤرخان و [[مفسران]] دربارۀ اینکه کدام یک از دو [[سپاه]] زودتر به بدر رسیدند [[اختلاف]] وجود دارند؛ مؤرخانی چون [[واقدی]] و ابناسحاق گفتهاند مسلمانان زودتر به بدر رسیدند و چاههای آب را گرفتند؛ ولی مفسران، ورود سپاه قریش را پیش از [[مسلمانان]] دانستهاند، از همین روست که وقتی در شب [[بدر]] مسلمانان خوابیدند و صبح نیاز به آب پیدا کردند نتوانستند [[غسل]] کنند و [[شیطان]] آنان را بر اثر وضعیت بدی که پیدا کرده بودند [[وسوسه]] میکرد. [[خداوند]] بدین منظور و نیز جهت محکم کردن [[زمین]] زیر پای آنان [[باران]] فرستاد: {{متن قرآن|إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه ۱۱.</ref>. ساختن حوضهای آب نیز پس از این باران بود؛ زیرا آنقدر آب در آبراهها جاری شد که این حوضها را برای جمعآوری آبها ساختند. خداوند در آن شب برای [[آرامش]] مسلمانان، [[خواب]] را بر آنان مسلط کرد و در آن شب در حالی که همه [[اصحاب]] به [[خواب]] رفته بودند [[رسول خدا]]{{صل}} در کنار درختی تا هنگام صبح به [[عبادت]] پرداخت<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص۵۸۶.</ref>. | مؤرخان و [[مفسران]] دربارۀ اینکه کدام یک از دو [[سپاه]] زودتر به بدر رسیدند [[اختلاف]] وجود دارند؛ مؤرخانی چون [[واقدی]] و ابناسحاق گفتهاند مسلمانان زودتر به بدر رسیدند و چاههای آب را گرفتند؛ ولی مفسران، ورود سپاه قریش را پیش از [[مسلمانان]] دانستهاند، از همین روست که وقتی در شب [[بدر]] مسلمانان خوابیدند و صبح نیاز به آب پیدا کردند نتوانستند [[غسل]] کنند و [[شیطان]] آنان را بر اثر وضعیت بدی که پیدا کرده بودند [[وسوسه]] میکرد. [[خداوند]] بدین منظور و نیز جهت محکم کردن [[زمین]] زیر پای آنان [[باران]] فرستاد: {{متن قرآن|إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه ۱۱.</ref>. ساختن حوضهای آب نیز پس از این باران بود؛ زیرا آنقدر آب در آبراهها جاری شد که این حوضها را برای جمعآوری آبها ساختند. خداوند در آن شب برای [[آرامش]] مسلمانان، [[خواب]] را بر آنان مسلط کرد و در آن شب در حالی که همه [[اصحاب]] به [[خواب]] رفته بودند [[رسول خدا]]{{صل}} در کنار درختی تا هنگام صبح به [[عبادت]] پرداخت<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]]، ص۵۸۶.</ref>. | ||
== [[نابرابری]] نیروها == | == [[نابرابری]] نیروها == | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
از طرفی همانطور که گفتیم جمعی از مسلمانان در [[وحشت]] و [[ترس]] فرو رفته بودند، و اصرار داشتند که [[مبارزه]] با این گروه عظیم که هیچگونه موازنهای با آنها ندارد صلاح نیست، ولی پیامبر{{صل}} با این وعدۀ الهی آنها را دلگرم ساخت و گفت: [[خداوند]] به من [[وعده]] داده که بر یکی از دو گروه [[پیروز]] خواهید شد، یا بر کاروان [[قریش]] یا بر لشکرشان، و وعدۀ خداوند تخلفناپذیر است، بهخدا [[سوگند]] گویا محل کشته شدن [[ابوجهل]] و عدهای از سران قریش را با چشم خود میبینم، سپس به مسلمانان دستور داد که در کنار چاه [[بدر]] فرود آیند. | از طرفی همانطور که گفتیم جمعی از مسلمانان در [[وحشت]] و [[ترس]] فرو رفته بودند، و اصرار داشتند که [[مبارزه]] با این گروه عظیم که هیچگونه موازنهای با آنها ندارد صلاح نیست، ولی پیامبر{{صل}} با این وعدۀ الهی آنها را دلگرم ساخت و گفت: [[خداوند]] به من [[وعده]] داده که بر یکی از دو گروه [[پیروز]] خواهید شد، یا بر کاروان [[قریش]] یا بر لشکرشان، و وعدۀ خداوند تخلفناپذیر است، بهخدا [[سوگند]] گویا محل کشته شدن [[ابوجهل]] و عدهای از سران قریش را با چشم خود میبینم، سپس به مسلمانان دستور داد که در کنار چاه [[بدر]] فرود آیند. | ||
پیامبر{{صل}} قبلاً صحنهای از [[نبرد]] را در [[خواب]] دید که تعداد کمی از [[دشمنان]] در مقابل [[مسلمانان]] حاضر شدهاند و این اشاره و بشارتی به [[پیروزی]] بود عین این [[خواب]] را برای مسلمانان نقل کرد و موجب تقویت روحیه و [[اراده]] آنها در پیشروی کردن به سوی میدان [[بدر]] گردید. البته [[پیامبر]]{{صل}} این خواب را درست دیده بود؛ زیرا نیرو و نفرات [[دشمن]] اگر چه در ظاهر بسیار زیادتر بود، ولی در [[باطن]] اندک و [[ضعیف]] و [[ناتوان]] بودند و میدانیم خوابها معمولاً جنبه اشاره و تعبیر دارند، و در یک خواب صحیح چهره [[باطنی]] مسئله خودنمایی میکند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص۵۸۵.</ref>. | پیامبر{{صل}} قبلاً صحنهای از [[نبرد]] را در [[خواب]] دید که تعداد کمی از [[دشمنان]] در مقابل [[مسلمانان]] حاضر شدهاند و این اشاره و بشارتی به [[پیروزی]] بود عین این [[خواب]] را برای مسلمانان نقل کرد و موجب تقویت روحیه و [[اراده]] آنها در پیشروی کردن به سوی میدان [[بدر]] گردید. البته [[پیامبر]]{{صل}} این خواب را درست دیده بود؛ زیرا نیرو و نفرات [[دشمن]] اگر چه در ظاهر بسیار زیادتر بود، ولی در [[باطن]] اندک و [[ضعیف]] و [[ناتوان]] بودند و میدانیم خوابها معمولاً جنبه اشاره و تعبیر دارند، و در یک خواب صحیح چهره [[باطنی]] مسئله خودنمایی میکند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]]، ص۵۸۵.</ref>. | ||
== [[نبرد تن به تن]] == | == [[نبرد تن به تن]] == | ||
زخم زبانهای تند و پیوسته [[ابوجهل]] و [[قریش]] به [[عتبه]]، او را وا داشت تا در [[جنگی]] که خود برای [[خاموشی]] آن تلاش میکرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند. [[پیامبر]]{{صل}} که گویا [[کراهت]] داشت [[انصار]] در نخستین درگیری، طرفِ قریش باشند [[حمزه]]، علی{{ع}} و [[عبیدة بن حارث]] را به میدان فرستاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲.</ref>. حمزه، عتبه را کشت و علی{{ع}}، ولید را و [[عبیده]] با کمک حمزه و علی{{ع}} شیبه را کشتند. کشته شدن این سه تن ضربه [[سختی]] به قریش بود؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به [[مردم]] [[اطمینان]] میداد که [[پیروز]] خواهند شد و خطاب به مسلمانان [[شعار]] داد: {{عربی|لَنَا الْعُزَّی وَ لَا عُزَّی لَکُم}} و منادی پیامبر{{صل}} گفت: {{عربی|اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَی لَکُم}}<ref>سبل الهدی، ج ۴، ص۳۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۸۰.</ref>. پیامبر{{صل}} با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آنها به سوی [[کافران]] فرمود: رؤیتان سیاه باد خدایا! دلهایشان را سرشار از [[ترس]] و قدمهایشان را [[سست]] و لرزان کن<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۷؛ محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد | زخم زبانهای تند و پیوسته [[ابوجهل]] و [[قریش]] به [[عتبه]]، او را وا داشت تا در [[جنگی]] که خود برای [[خاموشی]] آن تلاش میکرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند. [[پیامبر]]{{صل}} که گویا [[کراهت]] داشت [[انصار]] در نخستین درگیری، طرفِ قریش باشند [[حمزه]]، علی{{ع}} و [[عبیدة بن حارث]] را به میدان فرستاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲.</ref>. حمزه، عتبه را کشت و علی{{ع}}، ولید را و [[عبیده]] با کمک حمزه و علی{{ع}} شیبه را کشتند. کشته شدن این سه تن ضربه [[سختی]] به قریش بود؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به [[مردم]] [[اطمینان]] میداد که [[پیروز]] خواهند شد و خطاب به مسلمانان [[شعار]] داد: {{عربی|لَنَا الْعُزَّی وَ لَا عُزَّی لَکُم}} و منادی پیامبر{{صل}} گفت: {{عربی|اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَی لَکُم}}<ref>سبل الهدی، ج ۴، ص۳۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص۲۸۰.</ref>. پیامبر{{صل}} با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آنها به سوی [[کافران]] فرمود: رؤیتان سیاه باد خدایا! دلهایشان را سرشار از [[ترس]] و قدمهایشان را [[سست]] و لرزان کن<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۷؛ [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref>. | ||
== آغاز حمله عمومی == | == آغاز حمله عمومی == | ||
حمله عمومی با به هلاکت رسیدن مبارزان [[قریش]]، آغاز شد. [[پیامبر]]{{صل}} به [[رزمندگان]] دستور داد تا وقتی [[دشمن]]، آنان را محاصره نکرده، [[دست]] به [[شمشیر]] نبرند و فقط با [[تیراندازی]]، جلوی پیشروی دشمن را بگیرند. [[رسول خدا]]{{صل}} مقابل [[لشکر]] [[مسلمانان]] آمد و با چوب دستی، صفوف سربازان را [[منظم]] کرد. سپس دستور حمله عمومی را صادر فرمود و [[جنگ]] میان صفوف مسلمانان و [[مشرکان]] شروع شد [[شعار]] مسلمانان در این جنگ "[[یا منصور امت]]" و "اَحَدٌ اَحَد" بود<ref>المغازی، ج ۱، ص۷۲؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۰؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص۲۸۷.</ref>. زمانی نگذشت که آثار [[شکست]] در لشکر دشمن ظاهر شد و پا به فرار گذاشتند. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} نیز در جنگ، شرکت فعالی داشت؛ به گونهای که از [[حضرت علی]]{{ع}} نقل شده است: "در [[روز]] [[بدر]]، آن گاه که [[کارزار]] بر ما سخت میشد، ما به رسول خدا{{صل}} پناه میآوردیم و آن حضرت، خود در کارزار، شرکت داشت و کسی نزدیکتر از او به مشرکان نبود"<ref>مسند احمد، ج ۱، ص۸۶، ۱۲۶؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص۳۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۲۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۷-۱۳۸؛ [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم.</ref> | حمله عمومی با به هلاکت رسیدن مبارزان [[قریش]]، آغاز شد. [[پیامبر]]{{صل}} به [[رزمندگان]] دستور داد تا وقتی [[دشمن]]، آنان را محاصره نکرده، [[دست]] به [[شمشیر]] نبرند و فقط با [[تیراندازی]]، جلوی پیشروی دشمن را بگیرند. [[رسول خدا]]{{صل}} مقابل [[لشکر]] [[مسلمانان]] آمد و با چوب دستی، صفوف سربازان را [[منظم]] کرد. سپس دستور حمله عمومی را صادر فرمود و [[جنگ]] میان صفوف مسلمانان و [[مشرکان]] شروع شد [[شعار]] مسلمانان در این جنگ "[[یا منصور امت]]" و "اَحَدٌ اَحَد" بود<ref>المغازی، ج ۱، ص۷۲؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۰؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص۲۸۷.</ref>. زمانی نگذشت که آثار [[شکست]] در لشکر دشمن ظاهر شد و پا به فرار گذاشتند. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} نیز در جنگ، شرکت فعالی داشت؛ به گونهای که از [[حضرت علی]]{{ع}} نقل شده است: "در [[روز]] [[بدر]]، آن گاه که [[کارزار]] بر ما سخت میشد، ما به رسول خدا{{صل}} پناه میآوردیم و آن حضرت، خود در کارزار، شرکت داشت و کسی نزدیکتر از او به مشرکان نبود"<ref>مسند احمد، ج ۱، ص۸۶، ۱۲۶؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص۳۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۲۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۷-۱۳۸؛ [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
== [[امدادهای غیبی]] در بدر == | == [[امدادهای غیبی]] در بدر == | ||
برخی از [[امدادهای الهی]] در بدر عبارت است از: مسلط شدن [[خواب]] بر [[مؤمنان]] برای [[آرامش]]؛ فرو فرستادن [[باران]] برای [[طهارت]] و محکم شدن [[زمین]] رملی زیر پای آنان برای مناسب شدن موقعیت جغرافیایی و [[جنگی]]، تقلیل نیروهای دو [[سپاه]]، در نگاه یکدیگر به گونهای که موجب تقویت روحیۀ مسلمانان و مغرور شدن و تضعیف روحیۀ [[مشرکان]] گردید و نیز حضور [[فرشتگان]] در [[بدر]]: {{متن قرآن|إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه ۹.</ref>. این [[آیه]] بر حضور ۱۰۰۰ [[فرشته]] از ابتدای [[جنگ]] دلالت دارد که در ادامۀ جنگ به ۳۰۰۰ افزایش یافت: {{متن قرآن|إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که به مؤمنان میگفتی: آیا بسندهتان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده (از سوی خود) شما را یاری رساند؟» سوره آل عمران، آیه ۱۲۴.</ref>. همچنین [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[وعده]] داده بود که چنانچه [[صبر]] و [[تقوا]] پیشه کنند این تعداد به ۵۰۰۰ افزایش یابد: {{متن قرآن|بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ}}<ref>«چرا؛ (بیگمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵.</ref>. از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز [[روایت]] شده که در بدر سه تند باد وزید که [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] هریک با ۱۰۰۰۰ نفر حاضر شدند. [[جبرئیل]] در کنار [[پیامبر]]{{صل}} و میکائیل در سمت راست [[سپاه]] و اسرافیل در جناج چپ سپاه مستقر شدند<ref>ر.ک: تفسیر ابنکثیر، ج ۳، ص۷۵۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۸۲۸؛ روض الجنان، ج ۵، ص۵۲ ـ ۵۶.</ref>. | برخی از [[امدادهای الهی]] در بدر عبارت است از: مسلط شدن [[خواب]] بر [[مؤمنان]] برای [[آرامش]]؛ فرو فرستادن [[باران]] برای [[طهارت]] و محکم شدن [[زمین]] رملی زیر پای آنان برای مناسب شدن موقعیت جغرافیایی و [[جنگی]]، تقلیل نیروهای دو [[سپاه]]، در نگاه یکدیگر به گونهای که موجب تقویت روحیۀ مسلمانان و مغرور شدن و تضعیف روحیۀ [[مشرکان]] گردید و نیز حضور [[فرشتگان]] در [[بدر]]: {{متن قرآن|إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه ۹.</ref>. این [[آیه]] بر حضور ۱۰۰۰ [[فرشته]] از ابتدای [[جنگ]] دلالت دارد که در ادامۀ جنگ به ۳۰۰۰ افزایش یافت: {{متن قرآن|إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که به مؤمنان میگفتی: آیا بسندهتان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده (از سوی خود) شما را یاری رساند؟» سوره آل عمران، آیه ۱۲۴.</ref>. همچنین [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[وعده]] داده بود که چنانچه [[صبر]] و [[تقوا]] پیشه کنند این تعداد به ۵۰۰۰ افزایش یابد: {{متن قرآن|بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ}}<ref>«چرا؛ (بیگمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۵.</ref>. از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز [[روایت]] شده که در بدر سه تند باد وزید که [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] هریک با ۱۰۰۰۰ نفر حاضر شدند. [[جبرئیل]] در کنار [[پیامبر]]{{صل}} و میکائیل در سمت راست [[سپاه]] و اسرافیل در جناج چپ سپاه مستقر شدند<ref>ر.ک: تفسیر ابنکثیر، ج ۳، ص۷۵۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۸۲۸؛ روض الجنان، ج ۵، ص۵۲ ـ ۵۶.</ref>. | ||
از دیگر [[امدادهای غیبی]] که نقشی بسیار مهم در [[شکست]] مشرکان داشت [[وحشت]] و هراسی بود که خداوند بر [[دل]] مشرکان افکند: {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردنها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>. برخی این [[وحشت]] را ناشی از صداهای مهیبی میدانند که همانند ریختن سنگ در طشت بود. [[خداوند]] این کمکها را بشارتی به [[مسلمانان]] و مایۀ قوت و [[اطمینان]] و تسکین [[قلب]] آنان دانسته است: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و خداوند آن را جز مژدهای (برایتان) قرار نداد و اینکه دلتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند نیست که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۱۰.</ref>. ازاینرو بجاست که خداوند تیر انداختن و کشتن [[مشرکان]] را به خود نسبت دهد<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص۵۸۷.</ref>. | از دیگر [[امدادهای غیبی]] که نقشی بسیار مهم در [[شکست]] مشرکان داشت [[وحشت]] و هراسی بود که خداوند بر [[دل]] مشرکان افکند: {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردنها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>. برخی این [[وحشت]] را ناشی از صداهای مهیبی میدانند که همانند ریختن سنگ در طشت بود. [[خداوند]] این کمکها را بشارتی به [[مسلمانان]] و مایۀ قوت و [[اطمینان]] و تسکین [[قلب]] آنان دانسته است: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و خداوند آن را جز مژدهای (برایتان) قرار نداد و اینکه دلتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند نیست که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۱۰.</ref>. ازاینرو بجاست که خداوند تیر انداختن و کشتن [[مشرکان]] را به خود نسبت دهد<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]]، ص۵۸۷.</ref>. | ||
== کشته شدن [[ابوجهل]] == | == کشته شدن [[ابوجهل]] == | ||
[[پیامبر]]{{صل}} که [[منتظر]] خبر کشته شدن ابوجهل بود و او را رأس [[پیشوایان]] [[کفر]] و [[فرعون]] [[امت]] نامیده بود با شنیدن خبر [[قتل]] او بسیار خوشحال شد و فرمود: "خدایا! [[وعده]] خود را محقق ساختی"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۱؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۳۲۲؛ الامالی، ص۳۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۸؛ محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد | [[پیامبر]]{{صل}} که [[منتظر]] خبر کشته شدن ابوجهل بود و او را رأس [[پیشوایان]] [[کفر]] و [[فرعون]] [[امت]] نامیده بود با شنیدن خبر [[قتل]] او بسیار خوشحال شد و فرمود: "خدایا! [[وعده]] خود را محقق ساختی"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۱؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۳۲۲؛ الامالی، ص۳۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۸؛ [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]].</ref> | ||
== تعداد کشتهها == | == تعداد کشتهها == | ||
[[جنگ بدر]] با [[شهادت]] ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از [[مهاجران]] و ۸ تن از [[انصار]]) و با کشته شدن ۷۰ نفر و [[اسیر]] شدن همین تعداد از مشرکان که سران آنها [[نضر بن حارث]]، عقبة بن ابیمعیط، [[سهیل بن عمرو]]، عباس و [[ابوالعاص]] بودند. ۳۵ تن از کشتههای [[قریش]]، به دست علی{{ع}} به هلاکت رسیدند و بسیاری از مشرکان در بیابانهای اطراف پراکنده شده، برای فرا رسیدن شب و [[رهایی]] از دست [[مسلمانان]] لحظه شماری میکردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶ ۷۰-۷۱۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۷۱؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | [[جنگ بدر]] با [[شهادت]] ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از [[مهاجران]] و ۸ تن از [[انصار]]) و با کشته شدن ۷۰ نفر و [[اسیر]] شدن همین تعداد از مشرکان که سران آنها [[نضر بن حارث]]، عقبة بن ابیمعیط، [[سهیل بن عمرو]]، عباس و [[ابوالعاص]] بودند. ۳۵ تن از کشتههای [[قریش]]، به دست علی{{ع}} به هلاکت رسیدند و بسیاری از مشرکان در بیابانهای اطراف پراکنده شده، برای فرا رسیدن شب و [[رهایی]] از دست [[مسلمانان]] لحظه شماری میکردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶ ۷۰-۷۱۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۷۱؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | ||
پس از پایان [[جنگ]]، [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}امر فرمود تا چاههای [[بدر]] را گود کنند و جسد کشتههای [[مشرکان]] را در آنها بریزند. آنگاه [[رسول خدا]]{{صل}} بر لب چاه آمد و خطاب به آنان فرمود: "ای عُتبه! ای شیبه! ای [[ابوجهل]]! من آنچه را خدایم [[وعده]] داده بود، درست یافتم، آیا شما آنچه را [[خداوند]] وعده داده بود یافتید؟ چه بد [[خویشاوندی]] برای پیامبرتان بودید. شما مرا [[تکذیب]] و از شهرم بیرون کردید؛ در حالی که دیگران مرا پناه دادند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۲، ص۱۶۲.</ref>. [[جنگ بدر]] که بیش از نصف [[روز]] طول نکشید یکی از مهمترین رخدادهای صدر اسلام را رقم زد، چنان که [[پیامبر]]{{صل}} درباره آن فرمود: "هیچگاه [[شیطان]] کوچکتر و در ماندهتر از [[روز عرفه]] نبوده، مگر در روز بدر"<ref>الموطأ، ج ۱، ص۴۲۲؛ المصنف، صنعانی ج۴، ص۳۷۸؛ المغازی، ج ۱، ص۷۷ ـ ۷۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۸-۱۳۹؛ [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص۵۸۷.</ref> | پس از پایان [[جنگ]]، [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}امر فرمود تا چاههای [[بدر]] را گود کنند و جسد کشتههای [[مشرکان]] را در آنها بریزند. آنگاه [[رسول خدا]]{{صل}} بر لب چاه آمد و خطاب به آنان فرمود: "ای عُتبه! ای شیبه! ای [[ابوجهل]]! من آنچه را خدایم [[وعده]] داده بود، درست یافتم، آیا شما آنچه را [[خداوند]] وعده داده بود یافتید؟ چه بد [[خویشاوندی]] برای پیامبرتان بودید. شما مرا [[تکذیب]] و از شهرم بیرون کردید؛ در حالی که دیگران مرا پناه دادند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۲، ص۱۶۲.</ref>. [[جنگ بدر]] که بیش از نصف [[روز]] طول نکشید یکی از مهمترین رخدادهای صدر اسلام را رقم زد، چنان که [[پیامبر]]{{صل}} درباره آن فرمود: "هیچگاه [[شیطان]] کوچکتر و در ماندهتر از [[روز عرفه]] نبوده، مگر در روز بدر"<ref>الموطأ، ج ۱، ص۴۲۲؛ المصنف، صنعانی ج۴، ص۳۷۸؛ المغازی، ج ۱، ص۷۷ ـ ۷۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه بدر (مقاله)|غزوه بدر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۳۸-۱۳۹؛ [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]]، ص۵۸۷.</ref> | ||
== [[غنایم]] [[بدر]] == | == [[غنایم]] [[بدر]] == | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
== بازتاب [[جنگ بدر]] در [[مدینه]] == | == بازتاب [[جنگ بدر]] در [[مدینه]] == | ||
جنگ بدر در مدینه، هم در میان [[مسلمانان]] و هم در میان [[یهودیان]] و [[منافقان]]، بازتاب گستردهای داشت. این [[پیروزی]] چنان عظیم و مهم بود که نه تنها مسلمانان بلکه عمده منافقان و یهودیان[[سخن]] [[زید بن حارثه]] و عبداللّه بن رواحه را که پیش از رسیدن [[سپاه]] به مدینه خبر پیروزی را به مدینه رساندند [[باور]] نمیکردند و میگفتند آنان نمیدانند چه میگویند. حتی سخنان زید بن حارثه را ناشی از هراسی که از [[شکست]] مسلمانان بر او عارض شده میدانستند. این [[تعجب]] از آن رو بود که [[مردم مدینه]] با نام برخی از بزرگان قریش در میان اسامی کشتهشدگان مواجه شدند. [[مردم]] از جمله بزرگان [[خزرج]] با شنیدن این خبر به روحا آمدند و پیروزی[[بدر]] را به [[پیامبر]]{{صل}} شادباش گفتند و کسانی که در این [[غزوه]] حاضر نشده بودند از [[رسول خدا]]{{صل}} عذرخواهی کردند<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۰ ـ ۳۰۲؛ المغازی، ج ۱، ص۱۲۱ ـ ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ اسباب النزول، ص۸۵.</ref>. یهودیان و منافقان نیز وقتی [[اسیران]] را با دستهای بسته دیدند [[خوار]] و زبون شدند. حتی با توجه به [[غنایم]] مسلمانان چنان [[احساس]] [[حقارت]] کردند و [[آرزو]] کردند با پیامبر در [[بدر]] حضور میداشتند تا غنیمتی به دست میآوردند. از پیامدهای دیگر جنگ بدر در مدینه نگرانی [[انصار]] نسبت به همپیمانان [[یهودی]] خود بود و ازاینرو به آنان گفتند: پیش از اینکه همانند آنچه بر [[قریش]] در بدر وارد شد بر شما بیاید [[اسلام]] را بپذیرید<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن | جنگ بدر در مدینه، هم در میان [[مسلمانان]] و هم در میان [[یهودیان]] و [[منافقان]]، بازتاب گستردهای داشت. این [[پیروزی]] چنان عظیم و مهم بود که نه تنها مسلمانان بلکه عمده منافقان و یهودیان[[سخن]] [[زید بن حارثه]] و عبداللّه بن رواحه را که پیش از رسیدن [[سپاه]] به مدینه خبر پیروزی را به مدینه رساندند [[باور]] نمیکردند و میگفتند آنان نمیدانند چه میگویند. حتی سخنان زید بن حارثه را ناشی از هراسی که از [[شکست]] مسلمانان بر او عارض شده میدانستند. این [[تعجب]] از آن رو بود که [[مردم مدینه]] با نام برخی از بزرگان قریش در میان اسامی کشتهشدگان مواجه شدند. [[مردم]] از جمله بزرگان [[خزرج]] با شنیدن این خبر به روحا آمدند و پیروزی[[بدر]] را به [[پیامبر]]{{صل}} شادباش گفتند و کسانی که در این [[غزوه]] حاضر نشده بودند از [[رسول خدا]]{{صل}} عذرخواهی کردند<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۰ ـ ۳۰۲؛ المغازی، ج ۱، ص۱۲۱ ـ ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ اسباب النزول، ص۸۵.</ref>. یهودیان و منافقان نیز وقتی [[اسیران]] را با دستهای بسته دیدند [[خوار]] و زبون شدند. حتی با توجه به [[غنایم]] مسلمانان چنان [[احساس]] [[حقارت]] کردند و [[آرزو]] کردند با پیامبر در [[بدر]] حضور میداشتند تا غنیمتی به دست میآوردند. از پیامدهای دیگر جنگ بدر در مدینه نگرانی [[انصار]] نسبت به همپیمانان [[یهودی]] خود بود و ازاینرو به آنان گفتند: پیش از اینکه همانند آنچه بر [[قریش]] در بدر وارد شد بر شما بیاید [[اسلام]] را بپذیرید<ref>ر.ک: [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد جعفر]]، [[بدر / غزوه (مقاله)|بدر / غزوه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]؛ [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۷۲؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۰.</ref>. | ||
== بازتاب جنگ بدر در [[مکه]] == | == بازتاب جنگ بدر در [[مکه]] == |