صلح امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخهها
←قیس بن سعد بن عباده
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
==مخالفان صلح== | ==مخالفان صلح== | ||
===[[قیس بن سعد بن | ===[[قیس بن سعد بن عباده]]=== | ||
قیس به [[دوستی]] و [[محبت اهل بیت]]{{عم}} معروف بود و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در آغاز [[خلافت]] خویش وی را به [[فرمانروایی]] [[مصر]] گمارد. قیس با شنیدن خبر امضای [[قرارداد]] بین [[امام حسن]]{{ع}} و معاویه، موجی از [[غم]] و [[اندوه]] دلش را فراگرفت و گردابی از [[نگرانی]] و [[پریشانی]] او را احاطه کرد، ولی سرانجام به [[کوفه]] بازگشت. | قیس به [[دوستی]] و [[محبت اهل بیت]]{{عم}} معروف بود و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در آغاز [[خلافت]] خویش وی را به [[فرمانروایی]] [[مصر]] گمارد. قیس با شنیدن خبر امضای [[قرارداد]] بین [[امام حسن]]{{ع}} و معاویه، موجی از [[غم]] و [[اندوه]] دلش را فراگرفت و گردابی از [[نگرانی]] و [[پریشانی]] او را احاطه کرد، ولی سرانجام به [[کوفه]] بازگشت. | ||
معاویه پس از آنکه [[عبید اللّه بن عباس]] را فریفت، طی نامهای به قیس، او را [[وعده]] [[پست]] و [[مقام]] داد و [[تهدید]] نمود. قیس در پاسخ او نوشت: «نه به [[خدا]] [[سوگند]]! دیدار من و تو تنها با [[شمشیر]] و نیزه میسّر است»..<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. معاویه از این پاسخ [[قاطع]] برآشفت و در نامهای دیگر وی را به باد [[ناسزا]] گرفته و به [[مرگ]] تهدید کرد. در آن [[نامه]] آمده بود: «اما بعد، تو یهودزادهای که خود را به [[زحمت]] میاندازی و در آنچه که به تو سودی ندارد، خود را به [[بدبختی]] میکشانی و به [[هلاکت]] میافکنی، اگر دوستانت در این [[جنگ]] به [[پیروزی]] دست یابند، تو را به کناری مینهند و فریبت میدهند و و اگر دشمنانت [[پیروز]] گردند تو را گوشمالی داده و به [[قتل]] خواهند رساند، پدرت نیز با کمانی بدون زه [[تیراندازی]] میکرد و تیرش هدفی نداشت. در میان [[مردم]] [[تفرقه]] انداخت و جداییهایی پدید آورد، تا اینکه [[قوم]] و قبیلهاش وی را [[خوار]] ساختند و سرانجام در ناحیه [[حوران]] در [[غربت]] و [[تنهایی]] [[جان]] سپرد، و [[السلام]]<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۲۶۷- ۲۶۸.</ref>. | معاویه پس از آنکه [[عبید اللّه بن عباس]] را فریفت، طی نامهای به قیس، او را [[وعده]] [[پست]] و [[مقام]] داد و [[تهدید]] نمود. قیس در پاسخ او نوشت: «نه به [[خدا]] [[سوگند]]! دیدار من و تو تنها با [[شمشیر]] و نیزه میسّر است»..<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. معاویه از این پاسخ [[قاطع]] برآشفت و در نامهای دیگر وی را به باد [[ناسزا]] گرفته و به [[مرگ]] تهدید کرد. در آن [[نامه]] آمده بود: «اما بعد، تو یهودزادهای که خود را به [[زحمت]] میاندازی و در آنچه که به تو سودی ندارد، خود را به [[بدبختی]] میکشانی و به [[هلاکت]] میافکنی، اگر دوستانت در این [[جنگ]] به [[پیروزی]] دست یابند، تو را به کناری مینهند و فریبت میدهند و و اگر دشمنانت [[پیروز]] گردند تو را گوشمالی داده و به [[قتل]] خواهند رساند، پدرت نیز با کمانی بدون زه [[تیراندازی]] میکرد و تیرش هدفی نداشت. در میان [[مردم]] [[تفرقه]] انداخت و جداییهایی پدید آورد، تا اینکه [[قوم]] و قبیلهاش وی را [[خوار]] ساختند و سرانجام در ناحیه [[حوران]] در [[غربت]] و [[تنهایی]] [[جان]] سپرد، و [[السلام]]<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۲۶۷- ۲۶۸.</ref>. |