پرش به محتوا

بحث:عاشورا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۲۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۴
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۳۸: خط ۲۳۸:
{{عربی|قد علمت حقا بني غفار *** و خندف بعد بني نزار}}
{{عربی|قد علمت حقا بني غفار *** و خندف بعد بني نزار}}
یعنی: حقا که [[بنی‌غفار]] و [[بنی‌خندف]] و [[بنی‌نزار]] می‌دانند، آنان می‌دانند که من شیری [[غیرتمند]] هستم و گروه [[فجار]] و نابکار را حتماً خواهم زد. اینان را با هر شمشیری که از فولاد و برنده باشد می‌زنم. ضربت دردناکی به نفع [[فرزندان]] [[خوبان]] خواهم زد، که [[فرزندان پیامبر]] و بزرگان خوبان می‌باشند، سپس [[حمله]] کرد و به قدری [[جهاد]] نمود تا ۶۸ نفر را به [[درک]] [[واصل]] کرد و سرانجام شهید شد<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۴؛ نفس المهموم، ص۲۶۱.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۶.</ref>.
یعنی: حقا که [[بنی‌غفار]] و [[بنی‌خندف]] و [[بنی‌نزار]] می‌دانند، آنان می‌دانند که من شیری [[غیرتمند]] هستم و گروه [[فجار]] و نابکار را حتماً خواهم زد. اینان را با هر شمشیری که از فولاد و برنده باشد می‌زنم. ضربت دردناکی به نفع [[فرزندان]] [[خوبان]] خواهم زد، که [[فرزندان پیامبر]] و بزرگان خوبان می‌باشند، سپس [[حمله]] کرد و به قدری [[جهاد]] نمود تا ۶۸ نفر را به [[درک]] [[واصل]] کرد و سرانجام شهید شد<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۴؛ نفس المهموم، ص۲۶۱.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۶.</ref>.
===شهادت [[مالک بن انس مالکی]]===
پس از شهادت [[قره بن ابی قره]]، مالک بن انس مالکی برای جهاد خروج کرد و رجزی را خواند که مطلع آن این است:
{{عربی|قد علمت مالكها و الدودان *** و الخندفيون و قيس عيلان}}
یعنی: [[قبیله]] مالک و دودان و [[خندف]] و [[قیس عیلان]] می‌دانند، که قبیله من در موقع [[کارزار]] آفت همانندان و بزرگ سواران می‌باشند. قبیله من به وسیله نیزه تیز مباشر و متصدی [[مرگ]] هستند. ما این طور نیستیم که در مقابل نیزه‌ها عاجز باشیم. [[آل علی]] تابع [[خدا]] و [[آل زیاد]] تابع شیطانند.
سپس حمله و جهاد کرد تا شهید شد.
ابن نما می‌گوید: نام این شهید [[انس بن حارث کاهلی]] بود<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۵؛ نفس المهموم، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۷.</ref>.
===شهادت [[عمرو بن مطاع جعفی]]===
در کتاب مناقب آمده: بعد از شهادت مالک، عمرو بن مطاع جعفی برای مبارزه [[قیام]] کرد و رجزی را می‌خواند که مطلع آن این است:
{{عربی|انا بن جعف و ابي مطاع *** و في يميني مرهف قطاع}}
یعنی: من از قبیله جعف هستم و پدرم [[مطاع]] است. در دست راست من [[شمشیر]] قاطعی و نیزه‌ای است که سر آن می‌درخشد و از [[نور]] آن شعاعی دیده می‌شود. امروز برای ما [[نیکو]] است که برای [[امام حسین]]{{ع}} زد و خورد نماییم. این [[جهاد]] باعث [[رستگاری]] ما و [[دفاع]] از [[دوزخ]] است، در آن روزی که نفع و فایده‌ای برای کسی نخواهد بود. سپس [[حمله]] کرد تا [[شهید]] گردید<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۵؛ مقتل ابو مخنف، ص۷۱.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۷.</ref>.
===[[شهادت]] [[حجاج بن مسروق]]===
{{ع}} پس از شهادت [[عمرو بن مطاع]]، حجاج بن مسروق که [[مؤذن امام حسین]]{{ع}} بود خروج کرد. ایشان مقیم [[کوفه]] بود وقتی شنید [[سیدالشهدا]] از [[مدینه]] به [[مکه]] آمده، خود را در مکه به حضرت رساند و همراه [[امام]] به [[کربلا]] آمد و در تمام مسیر تا کربلا به عنوان [[مؤذن]] حضرت [[انجام وظیفه]] می‌کرد. در [[روز عاشورا]] [[اجازه]] میدان گرفت و رجزی را خواند که اول آن این است:
{{عربی|أَقْدَمُ حُسَيْناً هَادِياً مَهْدِيّاً *** فَالْيَوْمَ تَلْقَى جَدَّكَ النَّبِيَّا}}
یعنی: ای حسین در حالی که [[هادی]] و [[مهدی]] هستی اقدام کن. امروز جد تو را که [[پیامبر]] است [[ملاقات]] خواهیم کرد. سپس پدرت علی را که صاحب [[بذل و بخشش]] است و همان شخصی است که ما او را [[وصی]] شناخته‌ایم دیدار می‌نماییم و [[امام حسن]] را که نیکو و [[پسندیده]] و ولی است، با [[جعفر طیار]] که [[جوانمردی]] [[شجاع]] بود و [[حضرت حمزه]] که [[شیر خدا]] و از شهدایی محسوب می‌شود که زنده‌اند ملاقات می‌کنیم. سپس حمله و [[کارزار]] کرد تا شهید گردید<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۵؛ ابصار العین، ص۱۳۵.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۸.</ref>.
===شهادت [[زهیر بن قین]]===
بعد از شهادت حجاج، زهیر بن قین برای [[مبارزه]] [[قیام]] نمود و رجزی را خواند که مطلع آن این است:
{{عربی|انا زهير و انا بن القين *** اذ ودكم بالسيف عن حسين}}
یعنی: من زهیرم که پسر قین می‌باشم و شما را به وسیله [[شمشیر]] از امام حسین{{ع}} دور می‌کنم. حقا که حسین یکی از دو [[سبط]] [[امت]] و از [[عترت]] نیکو و با [[تقوا]] و شایسته است. این [[رسول خدا]] است بدون [[دروغ]]، من شما را با شمشیر می‌زنم و هیچ عیبی نمی‌بینم ای کاش [[جان]] من دو قسمت شده بود. [[محمد بن ابوطالب]] می‌گوید: زهیر [[قتال]] کرد تا تعداد یک صد و بیست نفر از [[دشمنان]] را کشت. سپس [[کثیر بن عبدالله شعبی]] و [[مهاجر بن اوس تمیمی]] بر او [[حمله]] کردند و شهیدش نمودند. [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لا يبعدك الله يا زهير و لعن الله قاتلك لمن الذين مسخوا قردة و خنازير}} زهیر از پای در آمد! زهیر از [[رحمت خدا]] دور مباد! [[خدا]] [[قاتل]] تو را [[لعنت]] کند. خدا آن افرادی را که به صورت بوزینه و خوک در آمدند لعنت کند<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۶؛ ابصار العین، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۸.</ref>.
====[[شهادت]] [[سعید بن عبدالله حنفی]]===
سعید بن عبدالله حنفی از شخصیت‌های بارز [[کوفه]] و مردی [[شجاع]] بود وقتی خبر [[مرگ معاویه]] به کوفه رسید هواداران [[اهل بیت]] در [[خانه]] او جمع شدند و برای [[امام نامه]] نوشتند. سعید از افرادی است که با [[مسلم بن عقیل]] [[همکاری]] نزدیک داشت و در جمع [[شیعیان]] [[سخنرانی]] پر [[شوری]] کرد و گفت: «من جانم را در راه [[یاری حسین]] [[فدا]] خواهم کرد» [[نامه]] مسلم را ایشان در [[مکه]] به امام حسین{{ع}} رسانید و در خدمت [[امام]] بود تا از مکه به [[کربلا]] آمد.
سعید بن عبدالله حنفی در [[شب عاشورا]] در [[مقام]] اظهار [[اخلاص]] به [[مقام ولایت]] و [[فداکاری]] نسبت به مولایش حسین{{ع}} عرض کرد: {{متن حدیث|لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا نُخَلِّيكَ أَبَداً حَتَّى يَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا فِيكَ وَصِيَّةَ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ{{صل}} وَ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّي أُقْتَلُ فِيكَ ثُمَّ أُحْيَا ثُمَّ أُخْرَجُ حَيّاً ثُمَّ أُذْرَى يُفْعَلُ ذَلِكَ بِي سَبْعِينَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُكَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِي دُونَكَ وَ كَيْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا هِيَ قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ أَنَالُ الْكَرَامَةَ الَّتِي لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً}}<ref>اللهوف، ص۹۲.</ref>.
نه به خدا ای پسر [[پیغمبر]]! هرگز ما تو را رها نکنیم تا [[خداوند]] بداند که ما سفارش پیغمبر را درباره تو نگه داشته‌ایم و اگر من می‌دانستم که در راه تو کشته می‌شوم و سپس زنده می‌شوم و سپس ذرات وجودم را به باد می‌دهند و هفتاد بار با من چنین می‌شد من از تو جدا نمی‌گشتم تا آنکه در رکاب تو کشته شوم و اکنون چرا چنین نکنم با اینکه یک کشته شدن بیش نیست و به دنبالش عزتی که هرگز [[ذلت]] نخواهد داشت.
[[ظهر]] [[روز عاشورا]] که [[امام]] [[اقامه نماز]] کرد، [[زهیر بن قین]] و [[سعید بن عبدالله]] در جلو آن [[بزرگوار]] ماندند تا آن حضرت با نصفی از [[اصحاب]] خود [[نماز خوف]] خواندند. [[روایت]] شده: [[سعید بن عبدالله حنفی]] در جلو [[امام حسین]]{{ع}} قرار گرفت و برای [[حمایت]] از او سفارش می‌کرد، و با اینکه بدنش در اثر اصابت ضربات فراوان مجروح و خونین بود، دست برنمی‌داشت و در حالی که [[اباعبدالله]] در همان میدان [[جنگ]] مشغول انجام [[نماز ظهر]] بود، سعید بدن خود را [[هدف]] تیرها قرار داد نمی‌گذاشت تیرها به [[بدن سید الشهدا]]{{ع}} اصابت کند تا اینکه در حضور حضرت به [[زمین]] افتاد و وقتی امام بالای سرش آمد از امام پرسید: {{عربی|أ وفيت يابن رسول الله؟}} آیا من [[رسالت]] خود را ادا کردم؟ و به عهدی که با تو بسته بودم [[وفا]] کردم؟ تا با [[خشنودی خدا]]، خوشحال بمیرم؟ یا در [[انجام وظیفه]] کوتاهی کرده‌ام تا با [[نومیدی]] و [[خسران]] [[چشم]] فروبندم؟
امام{{ع}} به او [[اطمینان]] داد که با رسیدن به [[فیض]] [[شهادت]]، [[سعادتمند]] شده است {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ}}؛ تو پیشاپیش من در [[بهشت]] خواهی بود.
در لحظات آخر [[دعا]] می‌کرد: پروردگارا! [[سلام]] مرا به [[رسول]] خود برسان و آن حضرت را از [[درد]] این همه زخم و جراحاتی که بر من وارد شده [[آگاه]] کن؛ زیرا منظور من از این عمل [[نصرت]] [[ذریه]] [[پیامبر]] تو می‌باشد. وی پس از این جریان [[شهید]] شد، پس از شهادت وی تعداد ۱۳ تیر در جسد مبارکش یافتند، غیر از زخم [[شمشیر]] و نیزه‌هایی که در بدنش بود<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۱؛ مقتل مقرم، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۸۷۱

ویرایش