شایستهسالاری در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
اصطلاح «صلاحیت» از دیرباز در [[فرهنگ عمومی]] شرط تصاحب [[مسئولیت]] بوده است. از همینرو وقتی کسی برای منصب یا کاری معرفی میشد، اولین [[پرسش]] این بود که آیا شخص صلاحیتهای لازم برای این مسئولیت یا کار را دارد یا نه؟ احراز صلاحیت یا به زبان امروزی شایستگی دغدغه همه کسانی است که بخواهند مسئولیت را به کسی بدهند. پدر و مادر برای همسری [[فرزندان]] یا دیگر مسئولیتهای اجتماعی تلاش میکنند تا چنین صلاحیتها و شایستگیهایی را برای آنان ایجاد و بستر مناسب تحقق آن را فراهم آورند. [[اجتماع]] بزرگ یعنی [[نظام اجتماعی]] [[سیاسی]] [[دولت]] نیز تلاش میکند تا با [[آموزش و پرورش]] چنین صلاحیتهایی را ایجاد کند؛ زیرا | اصطلاح «صلاحیت» از دیرباز در [[فرهنگ عمومی]] شرط تصاحب [[مسئولیت]] بوده است. از همینرو وقتی کسی برای منصب یا کاری معرفی میشد، اولین [[پرسش]] این بود که آیا شخص صلاحیتهای لازم برای این مسئولیت یا کار را دارد یا نه؟ احراز صلاحیت یا به زبان امروزی شایستگی دغدغه همه کسانی است که بخواهند مسئولیت را به کسی بدهند. پدر و مادر برای همسری [[فرزندان]] یا دیگر مسئولیتهای اجتماعی تلاش میکنند تا چنین صلاحیتها و شایستگیهایی را برای آنان ایجاد و بستر مناسب تحقق آن را فراهم آورند. [[اجتماع]] بزرگ یعنی [[نظام اجتماعی]] [[سیاسی]] [[دولت]] نیز تلاش میکند تا با [[آموزش و پرورش]] چنین صلاحیتهایی را ایجاد کند؛ زیرا عقل سلیم به این نتیجه رسیده که [[اجتماعی]] میتواند تمدنساز باشد و پیشرفتهایی داشته باشد که افراد اجتماع از صلاحیتهای لازم برای مناصب و مسئولیتهای گوناگون برخوردار باشند. | ||
البته [[آموزش]] و [[تربیت]] افراد شایسته تنها یک بخش از فرآیند تمدنسازی و اجتماع سالم را تشکیل میدهد؛ زیرا بخش دیگر که بسیار مهمتر و اساسیتر است، احراز شایستگی برای هر مسئولیتی و [[نصب]] شایستگان در جایگاه خاص خودشان است؛ زیرا حتی اگر شایستگان و افراد دارای صلاحیت با [[تعلیم و تربیت]]، پرورش یافته باشند، اما در جایگاه خودشان قرار نگیرند، بلکه افرادی دیگر در جایگاه ایشان قرار گیرند که شایستگی آن منصب و مسئولیت را ندارند، در عمل این [[جامعه]] نه تنها به [[پیشرفت]] نمیرسد، بلکه یکی از علل و عوامل [[سقوط]] را فراهم میآورد؛ زیرا [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|يُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ: تَضْيِيعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْفُرُوعِ وَ تَقْدِيمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِيرُ الْأَفَاضِلِ}}<ref>غررالحکم، ص۳۴۲، ح۷۸۳۵.</ref>؛ چهار عامل باعث [[شکست]] [[دولتها]] میشود: ضایع کردن اصول و مسائل | البته [[آموزش]] و [[تربیت]] افراد شایسته تنها یک بخش از فرآیند تمدنسازی و اجتماع سالم را تشکیل میدهد؛ زیرا بخش دیگر که بسیار مهمتر و اساسیتر است، احراز شایستگی برای هر مسئولیتی و [[نصب]] شایستگان در جایگاه خاص خودشان است؛ زیرا حتی اگر شایستگان و افراد دارای صلاحیت با [[تعلیم و تربیت]]، پرورش یافته باشند، اما در جایگاه خودشان قرار نگیرند، بلکه افرادی دیگر در جایگاه ایشان قرار گیرند که شایستگی آن منصب و مسئولیت را ندارند، در عمل این [[جامعه]] نه تنها به [[پیشرفت]] نمیرسد، بلکه یکی از علل و عوامل [[سقوط]] را فراهم میآورد؛ زیرا [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|يُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ: تَضْيِيعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْفُرُوعِ وَ تَقْدِيمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِيرُ الْأَفَاضِلِ}}<ref>غررالحکم، ص۳۴۲، ح۷۸۳۵.</ref>؛ چهار عامل باعث [[شکست]] [[دولتها]] میشود: ضایع کردن اصول و مسائل راهبردی، سرگرم شدن به فروع و مسائل غیراولویتدار و بیاهمیت یا کماهمیت، بکار گماردن آدمهای [[پست]] و ناشایستهسالاری، کنار گذاردن انسانهای [[فاضل]] و ترک [[شایستهسالاری]]. | ||
از نظر [[آموزههای قرآن]]، شایستگان و [[صالحان]] کسانی هستند که از ویژگیهای خاصی برخوردار باشند؛ زیرا در یک [[نظام اسلامی]] بدون وجود این صلاحیتها که [[صالحان]] از آن برخوردار هستند نمیتوان [[امید]] داشت که [[نظام سیاسی]] موفق و [[کارآمدی]] وجود داشته باشد. [[خدا]] در [[قرآن]] بهصراحت [[حکومت]] | از نظر [[آموزههای قرآن]]، شایستگان و [[صالحان]] کسانی هستند که از ویژگیهای خاصی برخوردار باشند؛ زیرا در یک [[نظام اسلامی]] بدون وجود این صلاحیتها که [[صالحان]] از آن برخوردار هستند نمیتوان [[امید]] داشت که [[نظام سیاسی]] موفق و [[کارآمدی]] وجود داشته باشد. [[خدا]] در [[قرآن]] بهصراحت [[حکومت]] مصلح جهانی و آخر زمانی را متصف به [[حکومت صالحان]] میکند و میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref>. باید یادآور شد که مراد از ذکر در [[آیه]] همان کتاب [[تورات]] است؛ پس خدا اول در کتاب تورات و سپس در کتاب [[زبور]] و در نهایت در قرآن به این نکته توجه میدهد که [[وراثت زمین]] و حکومت و [[حاکمیت]] آن متعلق به صالحان است که چنین شاخصهایی را دارند که در بخش بعدی بدانها اشاره میشود<ref>مجمع البیان، ج۷ – ۸، ص۱۰۶؛ الکشّاف، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. | ||
[[صالح]] از ریشه [[صلح]] و [[صلاح]]، ضد [[فساد]] و [[جنگ]]، به کسی گفته میشود که همواره در [[کار نیک]] و [[نیکی]] است و از فساد و جنگ [[پرهیز]] میکند. | [[صالح]] از ریشه [[صلح]] و [[صلاح]]، ضد [[فساد]] و [[جنگ]]، به کسی گفته میشود که همواره در [[کار نیک]] و [[نیکی]] است و از فساد و جنگ [[پرهیز]] میکند. |