پرش به محتوا

سعید بن سرح: تفاوت میان نسخه‌ها

۷ بایت حذف‌شده ،  پنج‌شنبهٔ ‏۱۲:۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']]↵رده:قبیله نامعلوم' به ']]')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۵: خط ۵۵:
این [[نامه]] حکایت از عمق رذالت و [[پستی]] زیاد و [[دشمنی]] او با [[حضرت علی]] {{ع}} و [[خاندان پیامبر]] داشت. [[امام مجتبی]] {{ع}} چون [[نامه]] زیاد را خواند، لبخندی زد و موضوع را طی نامه‌ای برای [[معاویه]] نوشت و [[نامه]] زیاد را هم ضمیمه آن کرد و به [[شام]] فرستاد. (چون طبق [[قرارداد صلح]]، [[معاویه]] و کارگزارانش [[حق]] نداشتند متعرض [[یاران]] و [[دوستان]] [[علی]] {{ع}} بشوند لذا این عمل، [[نقض پیمان]] به حساب میآمد). و نامه‌ای هم به اختصار و پرمعنا به زیاد نوشت که متن آن چنین بود: «از [[حسن]] پسر [[فاطمه]] به زیاد پسر [[سمیه]]، اما بعد، همانا که [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده است: [[فرزند]] از بستر، ([[فرزند]] [[مشروع]]) برای [[پدر]] است و برای زناکار سنگ است. والسلام»<ref>اشاره به این که تو از زنا به دنیا آمده‌ای و فرزند پدر نیستی و نسبت تو به ابوسفیان طبق فرمایش رسول خدا {{صل}} نابجا است.</ref>.
این [[نامه]] حکایت از عمق رذالت و [[پستی]] زیاد و [[دشمنی]] او با [[حضرت علی]] {{ع}} و [[خاندان پیامبر]] داشت. [[امام مجتبی]] {{ع}} چون [[نامه]] زیاد را خواند، لبخندی زد و موضوع را طی نامه‌ای برای [[معاویه]] نوشت و [[نامه]] زیاد را هم ضمیمه آن کرد و به [[شام]] فرستاد. (چون طبق [[قرارداد صلح]]، [[معاویه]] و کارگزارانش [[حق]] نداشتند متعرض [[یاران]] و [[دوستان]] [[علی]] {{ع}} بشوند لذا این عمل، [[نقض پیمان]] به حساب میآمد). و نامه‌ای هم به اختصار و پرمعنا به زیاد نوشت که متن آن چنین بود: «از [[حسن]] پسر [[فاطمه]] به زیاد پسر [[سمیه]]، اما بعد، همانا که [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده است: [[فرزند]] از بستر، ([[فرزند]] [[مشروع]]) برای [[پدر]] است و برای زناکار سنگ است. والسلام»<ref>اشاره به این که تو از زنا به دنیا آمده‌ای و فرزند پدر نیستی و نسبت تو به ابوسفیان طبق فرمایش رسول خدا {{صل}} نابجا است.</ref>.


هنگامی ‌که [[معاویه]] [[نامه]] زیاد برای [[امام حسن]] {{ع}} را خواند، [[شام]] بر او تنگ شد و فوری نامه‌ای با [[عتاب]] و خطاب برای زیاد نوشت: اما بعد، [[حسن بن علی]] [[نامه]] تو را که در پاسخ [[نامه]] او در مورد ابن سرح نوشته بود، برای من فرستاده است... اینک چون این [[نامه]] من به [[دست]] تو رسید، آن‌چه از [[سعید بن ابی سرح]] در [[دست]] داری، رها کن و خانه‌اش را بساز و اموالش را بر او برگردان و متعرض او مباش و من برای [[حسن]] - که بر او [[درود]] باد - نوشته ام که سعید را مخیر کند، اگر می‌خواهد پیش او بماند و اگر می‌خواهد به [[سرزمین]] خود [[کوفه]] برگردد و تو را هیچ تسلطی بر او نیست نه زبانی و نه به گونه دیگر. اما این که نامه‌ای برای [[حسن]] به نام خودش با اضافه به نام مادرش نوشته‌ای و او را به پدرش نسبت نداده‌ای، [[حسن]] از کسانی نیست که به او [[اهانت]] شود‌ای بی [[مادر]]، می‌دانی که او را به چه [[مادر]] [[بزرگواری]] نسبت داده‌ای، مگر نمی‌دانستی که [[مادر]] او [[فاطمه]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}} است و انتساب به او اگر می‌دانستی و می‌اندیشیدی برای [[حسن]] افتخارآمیزتر است<ref>در شرح حال «زیاد بن ابیه» ذکر این نامه و جواب آن آمده است.</ref>.
هنگامی ‌که [[معاویه]] [[نامه]] زیاد برای [[امام حسن]] {{ع}} را خواند، [[شام]] بر او تنگ شد و فوری نامه‌ای با [[عتاب]] و خطاب برای زیاد نوشت: اما بعد، [[حسن بن علی]] [[نامه]] تو را که در پاسخ [[نامه]] او در مورد ابن سرح نوشته بود، برای من فرستاده است... اینک چون این [[نامه]] من به [[دست]] تو رسید، آن‌چه از [[سعید بن سرح]] در [[دست]] داری، رها کن و خانه‌اش را بساز و اموالش را بر او برگردان و متعرض او مباش و من برای [[حسن]] - که بر او [[درود]] باد - نوشته ام که سعید را مخیر کند، اگر می‌خواهد پیش او بماند و اگر می‌خواهد به [[سرزمین]] خود [[کوفه]] برگردد و تو را هیچ تسلطی بر او نیست نه زبانی و نه به گونه دیگر. اما این که نامه‌ای برای [[حسن]] به نام خودش با اضافه به نام مادرش نوشته‌ای و او را به پدرش نسبت نداده‌ای، [[حسن]] از کسانی نیست که به او [[اهانت]] شود‌ای بی [[مادر]]، می‌دانی که او را به چه [[مادر]] [[بزرگواری]] نسبت داده‌ای، مگر نمی‌دانستی که [[مادر]] او [[فاطمه]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}} است و انتساب به او اگر می‌دانستی و می‌اندیشیدی برای [[حسن]] افتخارآمیزتر است<ref>در شرح حال «زیاد بن ابیه» ذکر این نامه و جواب آن آمده است.</ref>.
[[معاویه]]، پایین [[نامه]] اشعاری هم نوشت که از جمله این ابیات است: «همانا [[حسن]] پسر کسی است که پیش از او بود و چون حرکت میکرد [[مرگ]] هم با او همراه بود. مگر شیر ژیان جز مانند خود، چیزی میزاید و اینک [[حسن]] شبیه و نظیر همان شیر است»<ref>{{عربی|أمَا حَسَنٌ فابنُ الَّذي كانَ قَبْلَهُ * إذا سارَ سارَ المَوتُ حَيثُ يَسيرُ و هَلْ يَلِدُ الرِئْبالُ إلَّا نَظِيرَهُ * و ذا حَسَنٌ شِبْهٌ لَهُ و نظير}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۹۴ - ۱۹۵.</ref>
[[معاویه]]، پایین [[نامه]] اشعاری هم نوشت که از جمله این ابیات است: «همانا [[حسن]] پسر کسی است که پیش از او بود و چون حرکت میکرد [[مرگ]] هم با او همراه بود. مگر شیر ژیان جز مانند خود، چیزی میزاید و اینک [[حسن]] شبیه و نظیر همان شیر است»<ref>{{عربی|أمَا حَسَنٌ فابنُ الَّذي كانَ قَبْلَهُ * إذا سارَ سارَ المَوتُ حَيثُ يَسيرُ و هَلْ يَلِدُ الرِئْبالُ إلَّا نَظِيرَهُ * و ذا حَسَنٌ شِبْهٌ لَهُ و نظير}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۹۴ - ۱۹۵.</ref>
[[معاویه]] در نامه‌ای که به زیاد فرستاد، به [[حق]] از [[شخصیت]] و [[فضایل امام حسن]] {{ع}} [[دفاع]] کرد و اجازه نداد که زیاد آن [[حاکم ستمگر]] و [[آلوده]] دامن به او [[جسارت]] نماید.
[[معاویه]] در نامه‌ای که به زیاد فرستاد، به [[حق]] از [[شخصیت]] و [[فضایل امام حسن]] {{ع}} [[دفاع]] کرد و اجازه نداد که زیاد آن [[حاکم ستمگر]] و [[آلوده]] دامن به او [[جسارت]] نماید.
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش