انفال در فقه اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ششم: بیابانها، دریاها و ساحلها
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
مرحوم [[ثقه الاسلام کلینی]] اولین دانشمند [[شیعه]] است که دو عنوان اول (بیابانها و دریاها) را جزو انفال دانسته است. وی در هنگام شمردن انفال که روایات آن و فیء و [[خمس]] را در پایان کتاب «حجت» کافی آورده نه در [[احکام]] فرعی مینویسد: «و همین طور جزو انفال است جنگلها، معادن، دریاها و مفاوز؛ یعنی بیابانها[ی بیآب و علف] که ویژه امام است. پس اگر در اینها کسی کار کند برای وی ۵/۴ و برای امام ۵/۱ آن میباشد»<ref>کافی، ج۱، ص۵۳۸.</ref>. | مرحوم [[ثقه الاسلام کلینی]] اولین دانشمند [[شیعه]] است که دو عنوان اول (بیابانها و دریاها) را جزو انفال دانسته است. وی در هنگام شمردن انفال که روایات آن و فیء و [[خمس]] را در پایان کتاب «حجت» کافی آورده نه در [[احکام]] فرعی مینویسد: «و همین طور جزو انفال است جنگلها، معادن، دریاها و مفاوز؛ یعنی بیابانها[ی بیآب و علف] که ویژه امام است. پس اگر در اینها کسی کار کند برای وی ۵/۴ و برای امام ۵/۱ آن میباشد»<ref>کافی، ج۱، ص۵۳۸.</ref>. | ||
مرحوم [[شیخ مفید]] این دو مورد را جزو انفال شمرده و مینویسد: «و انفال هر زمینی است که بدون [[جنگ]] و درگیری گشوده شده و زمینهای موات و ترکه کسی که [[وارث]] از [[خانواده]] و [[نزدیکان]] خود ندارد و [[آجام]]؛ یعنی جنگل و نیزارها و دریاها و بیابانها (مفاوز) و معدنها و [[قطایع]]»<ref>مقنعه، ص۲۷۸.</ref>. [[ابوالصلاح حلبی]]، دریا<ref>الکافی فی الفقه، ص۱۷۱.</ref> و | مرحوم [[شیخ مفید]] این دو مورد را جزو انفال شمرده و مینویسد: «و انفال هر زمینی است که بدون [[جنگ]] و درگیری گشوده شده و زمینهای موات و ترکه کسی که [[وارث]] از [[خانواده]] و [[نزدیکان]] خود ندارد و [[آجام]]؛ یعنی جنگل و نیزارها و دریاها و بیابانها (مفاوز) و معدنها و [[قطایع]]»<ref>مقنعه، ص۲۷۸.</ref>. [[ابوالصلاح حلبی]]، دریا<ref>الکافی فی الفقه، ص۱۷۱.</ref> و سلار بن عبدالعزیز، مفاوز را از انفال شمردهاند <ref>المراسم، ص۱۴۲؛ جوامع الفقهیه، ص۵۸۱.</ref>. | ||
[[ساحل]] دریا برای اولین بار در کلام [[محقق حلی]] یاد شده است<ref>مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج۵، ص۴۱۴.</ref>. و فقهای پس از وی آن را پذیرفتهاند. [[امام خمینی]] نیز در تحریر ساحل دریا را از انفال شمرده است <ref>تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. مستند این سه، بیشتر عمومات است. | [[ساحل]] دریا برای اولین بار در کلام [[محقق حلی]] یاد شده است<ref>مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج۵، ص۴۱۴.</ref>. و فقهای پس از وی آن را پذیرفتهاند. [[امام خمینی]] نیز در تحریر ساحل دریا را از انفال شمرده است <ref>تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. مستند این سه، بیشتر عمومات است. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
مرحوم [[کلینی]] در آغاز باب فیء، [[انفال]] و [[خمس]] این گونه [[استدلال]] کرده است که «[[خداوند]] همه [[دنیا]] را برای [[خلیفه]] خود قرار داده است»؛ آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. پس همه دنیا در [[اختیار]] [[آدم]] بوده و پس از وی در اختیار [[فرزندان]] [[نیکوکار]] و [[جانشین]] وی قرار گرفته است. سپس این [[اموال]] با [[جنگ]] و [[غلبه]] به این [[جانشینان]] بازگشته و باز میگردد که فیء گفته میشود. جانشین اصلی آدم، [[رسول خدا]]{{صل}} و پس از وی [[امامان]] هستند»<ref>کافی، ج۱، ص۵۳۸.</ref>. | مرحوم [[کلینی]] در آغاز باب فیء، [[انفال]] و [[خمس]] این گونه [[استدلال]] کرده است که «[[خداوند]] همه [[دنیا]] را برای [[خلیفه]] خود قرار داده است»؛ آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. پس همه دنیا در [[اختیار]] [[آدم]] بوده و پس از وی در اختیار [[فرزندان]] [[نیکوکار]] و [[جانشین]] وی قرار گرفته است. سپس این [[اموال]] با [[جنگ]] و [[غلبه]] به این [[جانشینان]] بازگشته و باز میگردد که فیء گفته میشود. جانشین اصلی آدم، [[رسول خدا]]{{صل}} و پس از وی [[امامان]] هستند»<ref>کافی، ج۱، ص۵۳۸.</ref>. | ||
مرحوم | مرحوم کلینی بابی را آورده که «[[زمین]]، همۀ آن برای [[امام]] است»<ref>کافی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. اولین [[روایت]] آن [[حدیثی]] است که در گذشته از علی{{ع}} نقل کردیم که میفرماید: «همه زمین از آن ما میباشد»؛ بنابراین همه زمین، شامل خشکی و دریا میشود و هم مفاوز؛ یعنی بیابانهای خشک و بیآب و علف را در بر میگیرد و هم دریا را. افزون بر این، روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است که: «[[جبرئیل]] با پای خود پنج [[نهر]] را جاری ساخت؛ [[فرات]]، دجله، نیل [[مصر]]، مهران و نهر بلخ. پس آنچه از اینها آب بخورد یا آبیاری بشود برای امام است و همین طور دریائی که دنیا را احاطه کرده است برای امام است»<ref>کافی، ج۱، ص۴۰۹، ح۸؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۰، ح۱۸.</ref>. | ||
و از عبارتی که در شرائع آمده چنین استفاده کردهاند که [[محقق حلی]]، مفاوز؛ یعنی بیابانهای لم یزرع و [[ساحل]] دریا را از زمینهای موات دانسته است. عبارت وی چنین است: «و زمینهای موات جزو [[انفال]] است چه به ملکیت در آمده باشد، سپس مردمش نابود شده باشند یا در گذشته به [[ملک]] کسی در نیامده باشد؛ مانند: بیابانها و [[ساحل]] دریاها»<ref>شرائع الاسلام (چاپ سنگی)، ص۵۴؛ مدارک الاحکام، ج۵، ص۴۱۴؛ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۱۹.</ref>. | و از عبارتی که در شرائع آمده چنین استفاده کردهاند که [[محقق حلی]]، مفاوز؛ یعنی بیابانهای لم یزرع و [[ساحل]] دریا را از زمینهای موات دانسته است. عبارت وی چنین است: «و زمینهای موات جزو [[انفال]] است چه به ملکیت در آمده باشد، سپس مردمش نابود شده باشند یا در گذشته به [[ملک]] کسی در نیامده باشد؛ مانند: بیابانها و [[ساحل]] دریاها»<ref>شرائع الاسلام (چاپ سنگی)، ص۵۴؛ مدارک الاحکام، ج۵، ص۴۱۴؛ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۱۹.</ref>. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
از آنچه گفته شده میتوان استفاده کرد هر چیزی که مالک ویژه نداشته باشد و یا امکان تصرف برای همه نباشد و مربوط به [[جامعه]] باشد و بتوان از آن بهره برد، جزو [[انفال]] و اموال دولتی است؛ مانند هوا و فضای یک سرزمین که در گذشته مطرح نبوده؛ اما امروز با توجه به کاربرد هوایی آن و دیگر فواید، جزو انفال و [[اموال]] [[حکومتی]] است. | از آنچه گفته شده میتوان استفاده کرد هر چیزی که مالک ویژه نداشته باشد و یا امکان تصرف برای همه نباشد و مربوط به [[جامعه]] باشد و بتوان از آن بهره برد، جزو [[انفال]] و اموال دولتی است؛ مانند هوا و فضای یک سرزمین که در گذشته مطرح نبوده؛ اما امروز با توجه به کاربرد هوایی آن و دیگر فواید، جزو انفال و [[اموال]] [[حکومتی]] است. | ||
در | در نامه [[رسول خدا]]{{صل}} به أکیدر آمده که زمینهای مجهول و بیابانها از آن رسول خدا{{صل}} میباشد: «و برای ما میباشد بلندیهای [[زمین]] کنار آب، زمینی که [[زراعت]] نشده، زمینهای مجهول غیر آباد، شهرهای ویران که دارای آثار مشخص نمیباشند و زره ویژه....»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لَنَا الضَّاحِيَة من الضَّحْل و البُور و المَعَامِي و أَغْفَال الأرض و الحْلُقَة...}}؛ مکاتیب الرسول (چاپ جدید)، ج۳، ص۳۰۳؛ معجم مقائیس اللغه، ج۴، ص۱۳۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۵۶۳ - ۵۶۵.</ref> | ||
=== هفتم: [[مال]] بیوارث === | === هفتم: [[مال]] بیوارث === |