←چهارم: صفایا و قطایع
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
[[شیخ مفید]] در بیان معنای «[[صفو]] [[مال]]» بر پایه [[روایات]] مینویسد: صفو آن چیزی است که امام از غنائم انتخاب میکند و برای خود پیش از قسمت برمیگزیند؛ مانند کنیز [[زیبا]]، اسب تیز رو، [[جامه]] [[نیکو]] و آنچه مانند آن است از [[غلام]] یا کالا بر پایه آنچه [[روایت]] بر این [[تفسیر]] از بزرگان{{عم}} وارد شده است<ref>مقنعه، ص۲۷۸.</ref>. | [[شیخ مفید]] در بیان معنای «[[صفو]] [[مال]]» بر پایه [[روایات]] مینویسد: صفو آن چیزی است که امام از غنائم انتخاب میکند و برای خود پیش از قسمت برمیگزیند؛ مانند کنیز [[زیبا]]، اسب تیز رو، [[جامه]] [[نیکو]] و آنچه مانند آن است از [[غلام]] یا کالا بر پایه آنچه [[روایت]] بر این [[تفسیر]] از بزرگان{{عم}} وارد شده است<ref>مقنعه، ص۲۷۸.</ref>. | ||
این تفسیر شیخ مفید، متن روایتی است که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} در معنای صفو مال آورده است<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۹.</ref>. همانند آن در مرسله | این تفسیر شیخ مفید، متن روایتی است که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} در معنای صفو مال آورده است<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۹.</ref>. همانند آن در مرسله حماد نیز نقل شده است<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۵.</ref>. [[ابو صباح کنانی]] از امام صادق{{ع}} نقل میکند که فرمود: «ما قومی هستیم که [[خداوند]] [[طاعت]] ما را بر [[مردم]] [[واجب]] کرده است. برای ما انفال است و برای ما صفو مال است»<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۱، ۳۷۳؛ مقنعه، ص۲۷۸.</ref>. | ||
واژه دیگری که هم [[خانواده]] صفایاست، «صوافی» میباشد. [[ابن اثیر]]، صوافی را جمع [[صافیه]] میداند و آن را به زمینهای انفال که یاد شد معنا میکند: «صوافی، ملکها و زمینهایی است که مردم آن رفتهاند یا مردهاند و وارثی ندارند. أزهری گوید: به املاکی که [[سلطان]] آن را برای [[نزدیکان]] [[خواص]] خود ویژه ساخته است صوافی گویند»<ref>ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۴۰؛ لسان العرب، ج۷، ص۳۷۰.</ref>. | واژه دیگری که هم [[خانواده]] صفایاست، «صوافی» میباشد. [[ابن اثیر]]، صوافی را جمع [[صافیه]] میداند و آن را به زمینهای انفال که یاد شد معنا میکند: «صوافی، ملکها و زمینهایی است که مردم آن رفتهاند یا مردهاند و وارثی ندارند. أزهری گوید: به املاکی که [[سلطان]] آن را برای [[نزدیکان]] [[خواص]] خود ویژه ساخته است صوافی گویند»<ref>ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۴۰؛ لسان العرب، ج۷، ص۳۷۰.</ref>. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
[[مسعودی]] مینویسد: علی{{ع}} املاکی را که عثمان به عنوان اقطاع به جماعتی از [[مسلمانان]] داده بود گرفت <ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۳.</ref>. [[حضرت علی]] در خطبهای که در آن بدعتهای پس از [[پیامبر]] را بر میشمرد به اقطاعات [[رسول خدا]]{{صل}} اشاره کرده، میفرماید: «و [[تأیید]] کردم قطایعی را که رسول خدا به اقوامی داد که آن را امضا نکرده و نپذیرفت»<ref>{{متن حدیث|وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ}}؛ کافی، ج۸، ص۵۹.</ref>. مرحوم مازندرانی در شرح این سخن حضرت مینویسد: «[[قطایع]]، جمع قطیعه است و آن [[زمین]] یا خانهای است که رسول خدا{{صل}} به برخی یارانش داده که آن را آباد سازند، یا [[زراعت]] نمایند، یا ساکن آن شوند و ویژه خود سازند. اقطاع به صورت تملیک میباشد و غیر تملیک، و شاید مقصود در این جا اول [آبادسازی] باشد»<ref>شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۳۹۹.</ref>. یعنی با این که رسول خدا آن [[قطایع]] را [[ملک]] آنها نساخته بود، من مجبور شدم ملکیت آنان را به ناچار امضا کنم و بپذیرم. | [[مسعودی]] مینویسد: علی{{ع}} املاکی را که عثمان به عنوان اقطاع به جماعتی از [[مسلمانان]] داده بود گرفت <ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۳.</ref>. [[حضرت علی]] در خطبهای که در آن بدعتهای پس از [[پیامبر]] را بر میشمرد به اقطاعات [[رسول خدا]]{{صل}} اشاره کرده، میفرماید: «و [[تأیید]] کردم قطایعی را که رسول خدا به اقوامی داد که آن را امضا نکرده و نپذیرفت»<ref>{{متن حدیث|وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ}}؛ کافی، ج۸، ص۵۹.</ref>. مرحوم مازندرانی در شرح این سخن حضرت مینویسد: «[[قطایع]]، جمع قطیعه است و آن [[زمین]] یا خانهای است که رسول خدا{{صل}} به برخی یارانش داده که آن را آباد سازند، یا [[زراعت]] نمایند، یا ساکن آن شوند و ویژه خود سازند. اقطاع به صورت تملیک میباشد و غیر تملیک، و شاید مقصود در این جا اول [آبادسازی] باشد»<ref>شرح اصول کافی، ج۱۱، ص۳۹۹.</ref>. یعنی با این که رسول خدا آن [[قطایع]] را [[ملک]] آنها نساخته بود، من مجبور شدم ملکیت آنان را به ناچار امضا کنم و بپذیرم. | ||
با توجه به این [[تفسیری]] که ملا صالح ارائه داده و معنایی که برای صوافی ذکر شد، میتوان گفت همه اموالی که منسوب به [[سلطان]] و [[پادشاه]] است در [[اختیار]] [[حاکم اسلامی]] و از [[انفال]] میباشد. | با توجه به این [[تفسیری]] که ملا صالح ارائه داده و معنایی که برای صوافی ذکر شد، میتوان گفت همه اموالی که منسوب به [[سلطان]] و [[پادشاه]] است در [[اختیار]] [[حاکم اسلامی]] و از [[انفال]] میباشد. بیهقی نمونههایی از [[اقطاعات]] [[پیامبر]]{{صل}}: زمینهای موات و [[معادن]] را که از سوی حضرت به افراد داده شده نقل کرده است<ref>بیهقی، سنن الکبری، ج۶، ص۱۴۳-۱۴۵؛ ابو عبید، الأموال، ج۷، ص۳۴۷ به بعد؛ ماوردی، احکام السلطانیه، ص۱۹۰.</ref>. | ||
در [[روایات]] [[انفال]] سه تعبیر آمده {{عربی|"صوافي الملوك"}}، {{عربی|"قطائع الملوك"}} و {{عربی|"ما كان للملوك"}}؛ آنچه برای [[پادشاهان]] میباشد». در | در [[روایات]] [[انفال]] سه تعبیر آمده {{عربی|"صوافي الملوك"}}، {{عربی|"قطائع الملوك"}} و {{عربی|"ما كان للملوك"}}؛ آنچه برای [[پادشاهان]] میباشد». در موثقه سماعة بن مهران، [[امام باقر]]{{ع}} درباره انفال میفرماید: «انفال، هر [[زمین]] مخروبه و بایری است یا آنچه برای پادشاهان بوده، آن ویژه [[امام]] است و برای [[مردم]] در آن سهمی نیست»<ref>{{متن حدیث|كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ شَيْءٍ كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ خَالِصٌ لِلْإِمَامِ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا سَهْمٌ}}؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۳۳، ح۳۷۳؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۷، ۳۷۱.</ref>. | ||
در [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز نقل شده: {{متن حدیث|وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۱.</ref> و در روایتی از امام باقر{{ع}} نیز همین تعبیر آمده: {{متن حدیث|وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۲.</ref>. | در [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز نقل شده: {{متن حدیث|وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۱.</ref> و در روایتی از امام باقر{{ع}} نیز همین تعبیر آمده: {{متن حدیث|وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۲.</ref>. |