|
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
خط ۸: |
خط ۸: |
|
| |
|
| == مقدمه == | | == مقدمه == |
| [[امام صادق]]{{ع}} در سال ۱۱۴ ه. ق پس از [[وفات]] پدرش [[امام محمد باقر]]{{ع}} [[مقام امامت]] را در دست گرفت و از نظر [[دینی]]، [[فکری]]، [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] [[مرجع]] همه [[مسلمانان]] به شکل عام و [[پیروان اهل بیت]]{{عم}} به شکل خاص گردید. | | آغاز امامت [[حضرت صادق]] {{ع}} سال ۱۱۴ ه. است که سی و چهار سال طول کشید. این دوره را عصر شکوفایی [[تشیع]] دانستهاند. [[حکومت اموی]] در روزگار [[امامت حضرت صادق]] {{ع}} روی به [[ضعف]] نهاده بود و [[عباسیان]] اندک اندک [[قدرت]] مییافتند و در این میان، مجالی دست یافت تا [[امام صادق]] {{ع}} تعالیم راستین [[دینی]] را به [[مردم]] نشان دهد و آنان را از [[دانش]] خویش بهرهمند سازد. بدینسان، حوزه [[علمی]] گستردهای پدید آمد و بیش از چهار هزار نفر به دست [[امام]] {{ع}} [[تربیت]] یافتند. |
|
| |
|
| این مطلب به روشنی از پاسخ آن حضرت به پدر بزرگوارش که او را درباره [[اصحاب]] و نزدیکانش سفارش کرده است پیداست؛ امام صادق{{ع}} میفرماید: چون هنگام وفات پدرم فرا رسید به من گفت: ای جعفر تو را درباره اصحاب خود به [[نیکی]] سفارش میکنم. من گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]] نخواهم گذاشت هیچیک از آنها اگرچه در [[شهر]] دوری باشد نیاز خود را از کس دیگری طلب کند<ref>ارشاد، ج۱، ص۴۰ و به نقل از آن بحار الانوار، ج۴۷، ص۱۲.</ref>.
| | [[امام صادق]] {{ع}} با [[هشام بن عبدالملک]]، [[ولید بن یزید بن عبدالملک]]، [[یزید بن ولید بن عبدالملک]]، [[ابراهیم بن ولید بن عبدالملک]] و [[مروان بن محمد]] معاصر بود. دو تن از [[عباسیان]] نیز در روزگار [[امام صادق]] {{ع}} به [[حکومت]] دست یافتند: یکی [[عبدالله بن محمد]] مشهور به "[[سفاح]]" و دیگر، [[منصور دوانیقی]]<ref>اعلام الوری، ۲۶۶.</ref>. کشمکشهای [[سیاسی]] و مذهبی، ویژگی بارز روزگار [[امام صادق]] {{ع}} است. |
|
| |
|
| امام صادق{{ع}} با این بیان [[شجاعانه]] از اهداف و برنامههایی که برای [[آینده]] [[شیعه]] در [[سایه]] [[امامت]] خود در نظر گرفته بود خبر داد برنامههایی که [[شیعیان]] را به آن درجه از آمادگی میرساند تا به الگوهایی مترقّی در [[جامعه اسلامی]] تبدیل شوند؛ تا اینکه هرکدام از آنها در مسیری روشن و به دور از هر [[کژی]]، اندیشه [[گمراه]] و [[انتخاب]] خودسرانه به حرکت و فعالیت بپردازند؛ چراکه آمادگی فکری و فرهنگی آنان به حدی رسیده بود که دیگر نیازی به فراگیری از دیگران نداشته و تا آنجا رشدشان داده بود که تا وقتی به ریسمان متصل به خدا ـ همان خاندانی که [[خداوند]] [[اراده]] فرموده تا هر [[پلیدی]] را از آنان دور کرده و آنان را به بهترین نحوی [[پاکیزه]] سازد ـ چنگ زده باشند از سؤال کردن از [[مسلمان]] و غیر مسلمان بینیاز خواهند بود. | | [[امام صادق]] {{ع}} با دو گونه [[انحراف]] رو به رو بود: یکی [[دینی]] و دیگری [[سیاسی]] هر چند هر دو از اساس و بنیان یکسان بودند. [[انحراف]] [[سیاسی]] از سالها پیش آغاز گشته بود؛ آن گاه که [[حکومت]] [[مسلمانان]] به دست نا اهلان افتاد و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} از [[سیاست]] کنار نهاده شدند. اینک، هر چند [[حکومت]] از [[خاندان]] [[بنی امیه]] بیرون میرفت، اما همچنان بر [[زور]] و زر و [[ستم]] [[استوار]] بود<ref>ر.ک: ناسخ التواریخ، جلد ۷ و ۸.</ref>. |
|
| |
|
| [[امام باقر]]{{ع}} هم شیعیان را برای چنین روزی از پیش آماده کرده بود که [[مردم]] [[دستورات]] دینی را پس از آن حضرت از امام صادق{{ع}} بگیرند و فرموده بود: «هرگاه مرا از دست دادید از این (امام صادق{{ع}}) [[پیروی]] کنید که او پس از من [[امام]] و [[خلیفه]] است. آنگاه به فرزندش جعفر اشاره کرد»<ref>کفایة الاثر، ص۲۵۴؛ بحار الانوار، ج۴۷، ص۱۵.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} نیز پس از به دست گرفتن مستقیم [[منصب امامت]] مسئولیتهای خود را با شناساندن [[امامت]] خود به [[مردم]] به صورت [[علمی]] و عملی آغاز فرمود. | | [[انحراف]] [[دینی]]، از [[انحراف]] [[سیاسی]] خطرسازتر بود. در روزگار [[امام صادق]] {{ع}} فرقهها و نحلههای [[فقهی]] و [[کلامی]] جدیدی سر بر آوردند و در قلمرو [[اندیشه]] [[جامعه اسلامی]] جولان دادند و [[بدعتها]] نهادند و کژیها آفریدند<ref>فرهنگ فرق اسلامی، پانزده و سی و هشت.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} با این دو گونه [[انحراف]] به [[مبارزه]] برخاست. [[امام]] {{ع}} در مواجهه با [[حکومت]] و تغییر و تحول آن نه راه تأیید در پیش گرفت و نه مقابله مستقیم. در روایتی از آن امام همام {{ع}} آمده است: "هر کس نام خویش را در دفتر [[فرزندان]] سابع [عباسیان] بنویسد، [[خداوند]] به [[روز قیامت]]، او را به صورت خوک بر میانگیزد"<ref>وسائل الشیعة، ۱۲/ ۱۳۰.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} راه [[مبارزه]] مستقیم را نیز برنگزید؛ زیرا [[مسلمانان]] آماده قبول [[ولایت]] [[امامان]] {{عم}} و [[دفاع]] از آنان نبودند. |
|
| |
|
| [[عبد الرحمن بن کثیر]] گوید: مردی به [[مدینه]] آمد و درباره امام پس از [[امام باقر]]{{ع}} پرسوجو کرد؛ او را به سوی [[عبدالله بن حسن]] [[راهنمایی]] کردند، وی به [[خانه]] عبدالله وارد شد و مختصر سؤالاتی از او کرد پس از اینکه از خانه او خارج شد او را به خانه [[جعفر بن محمد]]{{ع}} راهنمایی کردند چون امام صادق{{ع}} او را دیدند، فرمودند: «ای مرد تو در جستجوی امام وارد [[شهر]] ما شدی، جوانانی از بنی حسن با تو روبه رو شده و تو را به خانه عبدالله بن حسن راهنمایی کردند و تو از او مختصری سؤال کردی و خارج شدی حال اگر میخواهی بگویم که چه سؤالاتی از او کردی و او چه پاسخهایی به تو داد، سپس جوانانی از [[فرزندان حسین]] با تو روبهرو شدند و گفتند: اگر میخواهی جعفر بن محمد را ببینی بیا. مرد گفت: تمام آنچه گفتی راست و عین واقعیت بود»<ref>ابن شهر آشوب، مناقب، ج۴، ص۲۴۱ و به نقل از آن، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۴۸؛ ج۴۷، ص۱۲۵.</ref>. | | روایاتی در دستاند که [[گواهی]] میدهند شمار شیعیان راستین و [[جان]] بر کف بسی اندک بوده و [[امام]] {{ع}} به هیچ روی از نیروی نظامی لازم برای [[قیام]] برخوردار نبوده است<ref>ر. ک: اصول کافی، ۲/ ۲۴۳.</ref>. راهبرد [[امام صادق]] {{ع}} برای مواجهه با چنین وضعیتی، راهاندازی [[نهضت]] [[فکری]] و [[علمی]] بود. این [[نهضت]] در روزگار [[امام باقر]] {{ع}} آغاز گشت و به دست [[امام صادق]] {{ع}} به اوج رسید. [[امام صادق]] {{ع}} میان تودههای [[مردم]] نفوذ کرد و پایگاههایی برای نشر آموزههای بنیادی [[اسلام]] آفرید و بدینسان، هزاران اندیشمند [[شیعی]] [[تربیت]] یافتند و هریک سفیری گشتند برای [[تبلیغ]] تعالیم [[شیعی]]؛ کسانی همانند [[هشام بن حکم]]، [[مؤمن طاق]]، [[محمد بن مسلم]]، [[زرارة بن اعین]] و [[جابر بن حیان]]<ref>الصواعق المحرقة، ۱۲۰.</ref>. |
|
| |
|
| امام صادق{{ع}} بدینگونه از راهکارها و روشهای مختلفی استفاده کرد تا [[امت]] [[شیعه]] در میان رهبریهای متفرق گم نشود و به این تلاشها ادامه داد تا این موضوع در اذهان متبلور گردید که پس از [[امام محمد باقر]]{{ع}} این جعفر بن محمد{{ع}} است که نشانه [[خدا]] و [[رهبر]] واقعی امت است.
| | تأثیر کوششهای [[امام صادق]] {{ع}} در نشر تعالیم [[شیعی]] چنان است که [[فقه]] [[شیعی]] را "[[جعفری]]" نامیدهاند. [[امام]] {{ع}} افزون بر اینکه شاگردانی برای پاسخ به شبهههای گروههایی همانند [[غلات]]، زندیقان و اهل رأی پرورانید، خود نیز با مناظره و مباحثه رو در رو، کژیها و گمراهیهای آنها را آشکار میساخت<ref>پیشوایان ما، ۱۹۱.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۰ ـ ۱۱۲.</ref> |
| | |
| امام صادق{{ع}} به محکم کردن جای پای خود ادامه داد. آن حضرت به قصد تعمیق روابط میان خود و [[حزب]] شیعه که پدرش امام باقر{{ع}} بنیانگذار و تهیه کننده اساسنامه آن بود روش جدیدی را در پیش گرفتند. آن حضرت شروع به برانگیختن [[اراده]] و دمیدن [[روح]] حماسی در جانهای آنان پرداخت و بر نقاط قوت آنان تأکید کرد و به آنان فهماند که در [[زمان]] روگردانی و قدرناشناسی [[اکثریت]] [[مردم]] از [[اهل بیت]]{{عم}} آن حضرت قدر کسانی را که [[فریب]] اغوائات [[دشمنان]] را نخورده و در چنین [[روزگار]] [[سختی]] دامن اهل بیت{{عم}} را رها نکردهاند دانسته و آنها را شایسته حمل امانت الهی و [[همراهی]] در این راه [[مقدس]] میداند. | |
| | |
| برای اطلاع بیشتر از این مطلب [[روایت]] ذیل را باهم مرور میکنیم: گروهی از دوستان اهل بیت{{عم}} پس از [[شهادت]] [[امام محمد باقر]]{{ع}} از [[کوفه]] وارد [[مدینه]] شده و به نزد [[امام صادق]]{{ع}} رفتند عبدالله بن ولید گوید: در زمان [[بنی مروان]] بر امام صادق{{ع}} وارد شدیم، آن حضرت فرمودند: «شما [[اهل]] کدام [[شهر]] هستید؟» گفتیم کوفه. فرمودند: در هیچ شهری [[دوستداران]] ما به اندازه کوفه زیاد نیستند خصوصا از این گروه شیعه [[خداوند]] شما را به مسئلهای که مردم آن را نمیدانند [[آگاه]] کرده است بنابراین شما ما را [[دوست]] میدارید ولی مردم ما را [[دشمن]] میدارند، شما با ما [[بیعت]] کردهاید اما مردم با ما [[مخالفت]] ورزیدهاند، شما گفتار و [[کردار]] ما را تصدیق میکنید در حالی که مردم ما را [[تکذیب]] میکنند پس خداوند شما را به زندگیای چون [[زندگی]] ما زنده بدارد و به مرگی چون [[مرگ]] ما بمیراند<ref>شیخ طوسى، امالى، ج۱، ص۱۴۳؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۲۰، ح۳۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۸۷.</ref>
| |
|
| |
|
| == وضع سیاسی == | | == وضع سیاسی == |