پرش به محتوا

امام در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
حاصل آنکه اگر بر معنای [[امامت]] به عنوان «اطاعتِ مستقل و وجوبِ پیروی» که از رهگذر «تفویضِ دین» به امام به دست می‌آید، تأکید کنیم، در این صورت معنای [[جعل امامت]] برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] و [[رسالت]]، قابل [[درک]] می‌شود، [[تبیین امامت]] در [[ذریه]] حضرت ابراهیم{{ع}}، امکان‌پذیر خواهد شد، اطاعت مستقل
حاصل آنکه اگر بر معنای [[امامت]] به عنوان «اطاعتِ مستقل و وجوبِ پیروی» که از رهگذر «تفویضِ دین» به امام به دست می‌آید، تأکید کنیم، در این صورت معنای [[جعل امامت]] برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] و [[رسالت]]، قابل [[درک]] می‌شود، [[تبیین امامت]] در [[ذریه]] حضرت ابراهیم{{ع}}، امکان‌پذیر خواهد شد، اطاعت مستقل
از دایره رسالت و نبوت فراتر می‌رود و در همه عرصه‌های هدایت از [[تشریع احکام]]، [[تدبیر]] [[جامعه]] بنا به رتبه [[امام]]<ref>شاید بتوان مقام امامت را ذومراتب دانست. همانند مقام نبوت که قرآن درباره آن می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ...}} «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.».. سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref> بسط می‌یابد و سرانجام از مناقشه‌ها بر نظریه‌های دیگر مصون می‌ماند.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۶۳-۱۷۱</ref>
از دایره رسالت و نبوت فراتر می‌رود و در همه عرصه‌های هدایت از [[تشریع احکام]]، [[تدبیر]] [[جامعه]] بنا به رتبه [[امام]]<ref>شاید بتوان مقام امامت را ذومراتب دانست. همانند مقام نبوت که قرآن درباره آن می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ...}} «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.».. سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref> بسط می‌یابد و سرانجام از مناقشه‌ها بر نظریه‌های دیگر مصون می‌ماند.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۶۳-۱۷۱</ref>
===تحلیل [[امامت پیامبر اسلام]]===
برای [[درک]] بیشتر از [[مقام]] [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} و فرزندانی از [[دودمان]] ایشان که به این مقام باریافته‌اند، می‌توان در عالی‌ترین مرتبه آن، درباره [[مقام امامت]] [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} [[کاوش]] کرد. این مقام – همان‌گونه که اشاره شد- با آموزه «[[تفویض]] [[دین]]» به [[رسول خدا]]{{صل}} پیوند مستحکم دارد و با [[تأمل]] در آن می‌توان به مفهوم اصطلاحی [[امامت]] یا همان «[[وجوب پیروی]] و [[اطاعت]] مستقل» راه یافت<ref>اصطلاح «تفویض» پیشینه کهن دارد، از جمله: احمد بن داوود بن سعید و [[زراره بن اعین]] در این زمینه رساله نگاشته‌اند (ر.ک: نمازی، مستدرک [[سفینة البحار]]، ج۸، ص۳۳۰). آنچه در اینجا نظر ماست «تفویضِ دین» (تفویض با قید دین) است و از بررسی ابعاد دیگر تفویض مانند نامی که بر برخی از [[فِرَق]] نهاده‌اند و آنان را «مفوّضه» می‌خوانند (ر.ک: [[اشعری]]، المقالات والفرق، ص۹۲) و یا [[تفویض خلق]]، [[رزق]]، إماته و [[احیا]] از ناحیه [[خداوند]] به دیگران، بحثی نخواهیم داشت. هرچند این نوع تفویض نیز در مدارک [[روایی]] مطرح و به تبع آن در رساله‌های [[اعتقادی]] کهن و متأخر مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. از جمله: [[مرحوم صدوق]] (د ۳۸۶ق) بر همین اساس، باب «الاعتقاد فی [[نفی]] الغلو والتفویض» را در رساله اعتقادی خود گشوده و با استناد به [[روایات]] متعدد این نوع تفویض را به نقد کشیده است (ر.ک: [[صدوق]]، الاعتقادات، ص۹۷). [[شیخ مفید]] (د ۴۱۳ق) نیز در همین زمینه، [[مفوّضه]] (به این معنا) را گونه‌ای از [[غالیان]] متظاهر به [[اسلام]] برمی‌شمرد و با نگاه منتقدانه به شرح و توضیح آرای آنان می‌پردازد (ر.ک: مفید، تصحیح الاعتقادات، ص۱۳۱-۱۳۶ و نیز، [[مجلسی]]، روضة المتقین، ج۲، ص۲۲). با این وصف، مرحوم صدوق در همان رساله [[اعتقادات]] به طور سربسته تفویض دین (تفویض با قید دین) را برای [[نبی اکرم]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]]{{عم}} روا دانسته می‌نویسد: «خداوند امر دینش را به پیامبرش تفویض کرد و ایشان نیز آن را به [[پیشوایان معصوم]] [[تفویض]] کردند» ([[صدوق]]، الاعتقادات، ص۱۰۱).
مرحوم مفید نیز در تصحیح الاعتقادات با اشکال نکردن و تعلیقه نزدن بر این عبارت از پذیرش این دیدگاه خبر می‌دهد (مفید، تصحیح الاعتقادات، ص۱۳۶).</ref>.
عنوان «تفویضِ [[دین]]» به [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} (و در پی آن به [[امامان معصوم]]{{عم}}) در مصادر [[روایی]] و به تبع آن در منابع [[اعتقادی]] [[شیعه]] جایگاهی ویژه دارد. مرحوم صفّار (د۲۹۰ق) باب «التفویض إلی [[رسول الله]]» را گشوده و نوزده [[روایت]] در ذیل آن آورده است<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۸-۳۸۳.</ref>. مرحوم [[کلینی]] (د۳۲۸ق) نیز با گشودن باب {{عربی|التفویض إلى رسول الله{{صل}} و إلى الائمة{{عم}} في [[أمر]] الدين}} [[دوازده]] [[حدیث]] درباره آن نقل می‌کند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۸.</ref>. این عناوین حکایت از پذیرش این نوع تفویض در دیدگاه مرحوم صفار و کلینی دارد. [[علامه مجلسی]] (د ۱۱۱۱ق) نیز ذیل باب {{عربی|وجوب طاعته الرسول و حبه والتفويض إليه{{صل}}}} ضمن برشمردن شماری از [[آیات]] متناسب با این موضوع به ذکر ۲۹ روایت در این زمینه پرداخته است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۳-۱۴.</ref>.
[[اخبار]] تفویضِ دین فراوان و برخی از آنها با [[سند صحیح]] نقل شده‌اند. از جمله [[مجلسی]] سه روایت از [[روایات]] کلینی را صحیح السند می‌داند<ref>مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۱-۱۵۳.</ref>. از جمله این روایات با سند صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} است که می‌فرماید:
{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>...}}؛ [[خداوند]] بلندمرتبه، [[پیامبر]] را براساس [[محبت]] خود [[ادب]] کرد و آن‌گاه فرمود: «همانا تو بر منشی بزرگ آراسته‌ای» سپس به ایشان [[دین]] را [[تفویض]] کرد و فرمود: «هر آنچه را که [[رسول]] به شما داد بگیرید و از هر آنچه که بازداشت، برحذر باشید» و نیز فرمود: «هر کس رسول را [[اطاعت]] کند، همانا [[خداوند]] را اطاعت کرده است»...<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۱.</ref>.
برخی حدیث‌پژوهان، [[اخبار]] تفویض دین را صحیحه [[متواتره]]<ref>مجلسی، روضة المتقین، ج۲، ص۲۰.</ref> و برخی از [[دین‌پژوهان]] و [[فقها]]، تفویض دین به [[رسول خدا]]{{صل}} را [[اجماع]] [[شیعه]] و ضروری [[مذهب]] می‌دانند<ref>ر.ک: شبّر، مصابیح الانوار، ج۱، ص۳۶۹؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۰۴.</ref>. تفویض دین به [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[شئون امامت]] ایشان به شمار می‌آید. [[مقام امامت]] حضرت را می‌توان به دو بخش عمده تقسیم کرد و تفویض دین را در هر دو بخش تفویض در [[حاکمیت سیاسی]] و [[قضاوت]] و نیز تفویض در [[تبیین وحی]] و [[تشریع احکام]] به طور مجزا مورد بررسی قرار داد.
۱. '''تفویض در حاکمیت سیاسی و قضاوت''': یکی از [[شؤون]] [[هدایتی]] [[قرآن]]، تبیین اصول [[حاکمیت]] و [[مرجعیت]] [[اجتماعی]] با کاربرد صحیح آنها در [[مقام]] فعلیت و اجراست. خداوند تبیین اصول یاد شده و اجرای آنها را به پیامبرش تفویض کرد و [[پیروی]] از حضرت را در این امور بدون قید و شرط لازم شمرد. رمز اینکه خداوند اطاعت از پیامبرش را اطاعت از خود می‌داند<ref>{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}} «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و نیز تکرار کردن لفظ [[اطاعت از پیامبر]] در جنب [[اطاعت از خدا]] در [[آیات]] متعدد قرآن <ref>مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ}} «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳؛ {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}} «و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref>، در همین نکته نهفته است<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸؛ ج۸، ص۲۴۷.</ref>. از جمله [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ...}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد.».. سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> می‌نویسد:
مقصود از [[ایمان به رسول]]، [[تبعیت]] کامل و [[اطاعت]] تام از او در آنچه دستور می‌دهد و آنچه باز می‌دارد است، چه حکمی از [[احکام شرعی]] باشد و یا این [[حکم]] از جهت [[ولایت]] بر امور [[امت]] از او صادر شده باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۱۷۴.</ref>.
[[مفسران اهل سنت]] نیز در تفسیر آیه ۶۵ [[سوره نساء]] که می‌فرماید: «پس چنین نیست، به پروردگارت [[سوگند]]، آنان [[ایمان]] ندارند جز آنکه تو را در نزاع‌های خود [[داور]] کنند و بر آنچه حکم کردی، در [[دل]] خود [[احساس]] [[دلتنگی]] نکرده [[تسلیم محض]] تو باشند»، با [[الهام]] از مورد [[نزول آیه]]<ref>ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۸۴.</ref> بر این نوع [[تفویض]] همداستان هستند و حکم به [[تسلیم]] مطلق را [[دلیل عصمت پیامبر]] در [[احکام اجتماعی]] و [[قضا]] می‌‌شناسند<ref>برای نمونه ر.ک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۷؛ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۵۲۸؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۲۲؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۱۰۵.</ref>.
[[ادله]] [[عصمت انبیا]] به طور عام و [[عصمت نبی]] [[اکرم]]{{صل}} به طور خاص، این دیدگاه را [[تأیید]] می‌کند<ref>شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۴۳-۱۹۷؛ طوسی، تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱-۴۷۴؛ ابن حمیر، تنزیه الانبیاء، ص۲۷-۱۴۷.</ref>. در همین زمینه، [[حدیث]] درازدامن [[امام صادق]]{{ع}} با [[سند صحیح]]، که بخش عمده آن در تحلیل [[حکمت]] فاعلی [[تفویض]] در [[تشریع احکام]]، مطرح خواهد شد، از حکمتِ [[عصمت]] حضرت پرده برمی‌دارد:
[[خداوند]] پیامبرش را [[ادب]] کرد و به نحو نیکویی ادب نمود. پس چون [[تأدیب]] او را به کمال رساند فرمود: «تو بر منشی بزرگ آراسته‌ای» آن‌گاه امر [[دین]] و [[امت]] را به پیامبرش سپرد تا امور بندگانش را [[تدبیر]] کند... همانا [[رسول خدا]] به وسیله [[روح القدس]] [[استوار]]، با [[توفیق]] و تأیید همراه بود و بر همین اساس به هیچ روی در [[سیاست]] و تدبیرِ [[خلق]]، دچار [[لغزش]] و [[خطا]] نیست...<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۴.</ref>.
ظاهراً هیچ‌کس در این معنا از تفویض دین به [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} تردید یا مناقشه نکرده است<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۴۹.</ref>. و به زودی خواهید دید چون [[اطاعت از رسول خدا]]{{صل}} در [[امور اجرایی]] و [[قضا]] در [[حقیقت]] [[اطاعت]] از خداست (چون خداوند این اطاعت را [[تشریع]] کرده است) موجب اطاعت مستقل بالذات نشده، با [[توحید در اطاعت]] منافاتی ندارد.
۲. '''[[تفویض]] در [[تبیین وحی]] و [[تشریع احکام]]''': [[خداوند]] با [[نزول قرآن]]، بخشی از [[شریعت]] خود را به تفصیل بر [[بشریت]] عرضه کرد و بخشی از آن را به صورت کلی نازل نمود و [[تعلیم]] آن را به پیامبرش سپرد و فرمود: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ... وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت... و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد» سوره جمعه، آیه ۲.</ref> و نیز [[آیه]]: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. تبیین خطوط کلیِ [[وحی]] و تطبیق مفاهیم نازل شده بر مصادیق آن، جزء [[وظایف]] تعلیمی [[پیامبر]] خداست. مانند اینکه [[قرآن]] دستور به [[اقامه نماز]] می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ...}}<ref>«و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> و حضرت آن را بر هیئت خاص رکعت‌ها، رکوع‌ها، سجده‌ها و... تطبیق می‌دهد و می‌فرماید: {{متن حدیث|صَلُّوا كَمَا أُصَلِّي}}. یا در موارد تعیین متعلقات [[زکات]] و نصاب‌های آن و نیز تبیین شرایط و [[احکام]] [[روزه]] و.... هر آنچه در این تبیین‌ها از [[سیره]] گفتاری و [[رفتاری]] [[رسول اکرم]]{{صل}} استخراج شود به [[خدا]] منسوب می‌گردد. برای، نمونه در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسند: «چرا خداوند زکات را ۲۵ دینار در هزار دینار قرار داد و آن را ۳۰ دینار قرار نداد؟» [[امام]] می‌فرماید:
{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ أَخْرَجَ مِنْ أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ بِقَدْرِ مَا يَكْتَفِي بِهِ الْفُقَرَاءُ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۰۷.</ref>؛ همانا [[خداوند عزوجل]] نصاب زکات را ۲۵ قرار داد برای آنکه اگر از [[اموال]] [[ثروتمندان]] بیرون شود برای [[فقرا]] کافی خواهد بود و بیش از این نیازی نیست.
در این [[روایت]]، تعیین نصاب زکات که از ناحیه [[رسول خدا]]{{صل}} بیان شده، به خداوند نسبت داده شده است.
اکنون، این [[پرسش]] مطرح است: آیا این تبیین‌ها و تطبیق‌ها با واسطه مستقیم [[وحی]] است، یا آنکه [[خداوند]] به طور مطلق یا بخشی از آنها را به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تفویض]] کرده و به یک معنا با [[اراده]] [[رسول خدا]]{{صل}} صورت می‌بندد؟ ظاهر برخی [[آیات قرآن]] مانند: {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند... جنگ کنید» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref> دلالت بر [[تحریم]] پاره‌ای از [[احکام]] از ناحیه [[خدا]] و برخی از ناحیه [[رسول]] او و به موازات آن دارد و فی الجمله تفویض در [[تشریع احکام]] از سوی [[پیامبر]]{{صل}} را [[تأیید]] می‌کند. همان‌گونه که برخی [[روایات]] در این زمینه نیز، حکایت از اراده رسول خدا{{صل}} در پاره‌ای از تشریع احکام و بیان تفاصیلِ وحی دارد. که نمونه روشن آن را می‌توان درباره افزایش تعداد رکعات [[نماز]] و تحریم هر نوع نوشیدنیِ مست کننده ملاحظه کرد، مرحوم [[کلینی]] با [[سند صحیح]] از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل می‌کند:
{{متن حدیث|... إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلَاةَ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ، عَشْرَ رَكَعَاتٍ، فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الرَّكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ، وَ إِلَى الْمَغْرِبِ رَكْعَةً فَصَارَتْ عَدِيلَ الْفَرِيضَةِ... فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ فَصَارَتِ الْفَرِيضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً... وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِّ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ}}؛... همانا [[خداوند عزوجل]]، نمازهای پنج‌گانه را دو رکعت، دو رکعت، در ده رکعت [[واجب]] ساخت. آن‌گاه رسول خدا به هر دو رکعت، دو رکعت و به [[مغرب]] یک رکعت افزودند و آن همتای [[فریضه]] شد... پس خداوند عزوجل، تمام آن را اجازت فرمود و فریضه نماز هفده رکعت شد. خداوند عزوجل تنها شراب را [[حرام]] کرد، ولی رسول خدا هر نوع نوشیدنی مست‌کننده را [[تحریم]] کرد و [[خداوند]] نیز تمام آن را اجازت فرمود<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶ و ۲۶۷.</ref>.
[[مرحوم صدوق]] نیز روایتی به همین مضمون از [[امام سجاد]]{{ع}} نقل می‌کند که در آن می‌فرماید: «... [[رسول خدا]] هفت رکعت به نمازهای پنج‌گانه افزودند؛ به هر کدام از ظهر و عصر و عشا دو رکعت و به [[مغرب]] یک رکعت»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۹، ح۱۳۲۱.</ref>.
سند این [[حدیث]] نیز صحیح است<ref>ر.ک: مجلسی، روضة المتقین، ج۲، ص۶۴۹.</ref>. مواد دیگر از [[احکام]] تفویضی به رسول خدا{{صل}} در ابواب [[نماز]]، [[دیات]] و [[میراث]] فراوان است<ref>ر.ک: صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۹، ح۳، ۴ و ۵؛ ص۳۸، ح۸، ۹ و ۱۲.</ref>. در مصادر [[روایی]] [[اهل سنت]] نیز به [[تشریع]] رکعات نماز در دو مرحله اشاره شده است (در مرحله اول هر نماز دو رکعت و سپس در مرحله دوم افزایش رکعات دیگر در [[نماز ظهر]]، عصر، مغرب و عشا) اما در آنها از این نکته که چه کسی به رکعات نماز افزوده، اشاره‌ای ندارد از جمله در [[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]] از [[عایشه]] چنین نقل شده است:
{{عربی|فرض الله الصلاة حين فرضها ركعتين ركعتين في الحضر والسفر فاقرّت صلاة السفر و زيد في صلاة الحضر}}؛ خداوند در هنگام تشریع نماز، آن را در [[سفر]] و حضر دو رکعت، دو رکعت [[واجب]] ساخت، پس نماز در سفر به همین صورت باقی ماند و به نماز در حضر افزوده شد<ref>بخاری، صحیح البخاری مع فتح الباری، ج۱، ص۴۶۴، ح۳۵؛ مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۶۸۵.</ref>.
شبیه [[روایات شیعه]]، در [[مناقب]] خوارزمی از رسول خدا{{صل}} آمده است که می‌تواند به عنوان کبرای کلی در این باره تلقی شود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این [[روایت]] می‌فرماید: {{متن حدیث|... ثُمَّ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ فَوَّضَ إِلَيْنَا أَمْرَ الدِّينِ...}}؛ «سپس خداوند [[آفرینش]] را آفرید و امر [[دین]] را به ما [[تفویض]] کرد.»..<ref>خوارزمی، مناقب، ص۱۳۴، ح۱۵۱.</ref>.
اگر درباره منبع این [[روایات]] مناقشه کنیم و مناقب خوارزمی را از کتاب‌های معتبر [[اهل سنت]] به شمار نیاوریم، یا سند این [[روایت]] را صحیح ندانیم، اما هرگز نمی‌توانیم از این [[واقعیت]] [[چشم]] بپوشیم که بنا به [[روایات]] متعدد با [[سند صحیح]] در [[مصادر اهل سنت]] بخشی از [[حلال‌ها]] و [[حرام‌ها]] در [[احکام دینی]] را [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[تشریع]] کرد و [[امت]] را از [[مخالفت]] و [[سرپیچی]] آنها، برحذر داشت. از جمله این [[حدیث]] با سند صحیح<ref>ر.ک: حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۰۹؛ ذهبی، تلخیص المستدرک، ج۱، ص۱۰۹.</ref> از [[مقدام]] بن [[معدی]] کرب که گوید:
{{متن حدیث|حرم رسول الله يوم خيبر أشياء ثم قال: يوشك أحدكم أن يكذبني و متكئٌ على أريكته يحدث بحديثي فيقول: بيننا وبينكم كتاب الله فما وجدنا فيه من حلال استحللناه و ما وجدنا فيه من حرام حرمناه ألا وإن ما حرم رسول الله مثل ما حرم الله}}؛ [[رسول خدا]] در [[روز خیبر]] چیزهایی را [[تحریم]] کرد و سپس فرمود: نزدیک است یکی از شما در حالی که بر اریکه [[قدرت]] خود تکیه زده، من را [[تکذیب]] کند و چون از حدیث من سخنی به میان آید بگوید: بین ما و شما، کتاب خداست هرچه را در آن [[حلال]] یافتیم، حلال می‌شمریم و هرچه را در آن [[حرام]] یافتیم حرام می‌دانیم. سپس پیامبر خدا{{صل}} فرمود: [[آگاه]] باشید هر آنچه رسول خدا حرام کند همانند آن چیزی است که [[خداوند]] حرام کرده است و [[تخلف]] از آن روانیست<ref>ابن حنبل، مسند، ج۲۸، ص۴۲۹، ح۱۷۱۹۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۰۹؛ سنن الترمذی، ج۲، ص۱۱۰ و ۱۱۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱، ص۱۴۷؛ سنن الدارمی، ج۴، ص۱۴۴.</ref>.
به همین مضمون روایات دیگر در مصادر اهل سنت نقل شده است<ref>ر.ک: ابن حنبل، مسند، ص۴۱۰، ح۱۷۱۷۴؛ سنن ابی داود، ح۴۶۰۴.</ref>.
اهل سنت این روایات را تلقی به قبول کرده، مستند [[فتوا]] می‌دانند. بلکه برخی از آنان در [[مقام]] تبیین این روایات می‌گویند:
این نوع [[احادیث]] دلیل بر این است که نیازی به عرضه احادیث برای [[درک]] [[صحت]] و سقم آنها به [[کتاب خدا]] نیست. بلکه هر آنچه از [[رسول خدا]]{{صل}} ثابت شود، بدون شرط [[حجت]] خواهد بود. از این رو [[حدیث]] عرضِ [[احادیث]] بر [[کتاب خدا]] [[باطل]] و بدون ریشه است. و گفته شده یحیی بن مَعین آن را حدیث جعلی و موضوع می‌داند<ref>ر.ک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۸.</ref>.
هرچند نمی‌توان به دلیل این احادیث، حدیث عرض احادیث بر کتاب خدا را باطل شمرد؛ چون افزون بر آنکه احادیث عرض متواترند<ref>ر.ک: اصفهانی، مجد البیان، ص۴۴-۴۸.</ref> و یا دست کم [[مستفیض]] و معتبرند، اگر احادیث عرض را به کتاب خدا عرضه کنیم، از یک سو آن را مطابق با [[قرآن]] خواهیم یافت - برای نمونه عرضه بر [[آیه ۵۹ سوره نساء]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و ردّ به [[خدا]] رد به کتاب خداست<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۴۳، قسمت ۳۹.</ref> و از سوی دیگر کبرای کلی [[تفویض]] [[دین]] به رسول خدا نیز، در کتاب خدا و منطبق با آموزه‌های [[وحی]] است. به هر حال، هر دو [[فرقه]] اصلِ [[تشریع]] بعضی از [[احکام]] از سوی شخص رسول خدا{{صل}} را پذیرفته‌اند. اما تفاوت مصادر [[شیعی]] و [[اهل سنت]] در این است که در مصادر شیعی برخلاف اهل سنت، احکام [[تشریعی]] رسول خدا{{صل}} با عنوان «تفویضِ دین» یاد شده و از [[حکمت]] فاعلی و حکمت غایی این تفویض با صراحت پرده برداشته است. علت فاعلی آن را «[[خُلق عظیم]]» [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌شناسد و علت غایی آن را «[[آزمون]] [[امت]]» می‌داند.
'''تحلیل حکمت غایی تفویض''': در مجموع، آنچه که در [[نصوص]] [[روایی]] در امر تفویض دین بر آن تأکید دارند، حکمت غایی تفویض است که در آن «آزمون امت» را نشانه رفته است. بنابراین، به نظر می‌رسد نخست باید این حکمت را تحلیل و تبیین کرد تا راه برای بررسی حکمت فاعلی تفویض هموار شده و [[شبهات]] برطرف گردد. مرحوم [[کلینی]] با [[سند صحیح]]<ref>ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۵۳.</ref> از صادقَین{{عم}} در یک تعبیر کلی چنین نقل می‌کند:
{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ {{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>}}؛ همانا [[خداوند عزوجل]]، به پیامبرش امر [[دینی]] خلقش را واگذار کرد تا چگونگی اطاعتشان را بنگرد. سپس [[معصوم]] چنین [[تلاوت]] کرد: «هر آنچه [[پیامبر]] به شما داد بگیرید و از هر آنچه شما را [[نهی]] کرد، برحذر باشید»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶، ح۳؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۸، ح۲ و ۷.</ref>.
در این [[روایت]] تعبیر {{متن حدیث|لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ}} حکایت از [[حکمت]] غایی [[تفویض]] که همان «[[آزمون]] [[امت]]» است، می‌کند. در [[حدیثی]] دیگر چنین می‌گوید: {{متن حدیث|... لِيَعْلَمَ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ وَ مَنْ يَعْصِيهِ}}؛ «تا آنکه [[خداوند]] کسی را که [[فرمانبردار]] پیامبر خداست از آنکه [[نافرمانی]] ایشان می‌کند، بشناسد»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۷، ح۷؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۸۱، ح۱۴.</ref>.
بدون [[شک]] [[آزمون خداوند]] از همه افراد [[بشر]] (به صورت فردی) و نیز تمام [[امت‌ها]] (به صورت گروهی) [[قطعی]] است و [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] بر آن دلالت دارد. [[شیوه]] آزمون خداوند از افراد و امت‌ها متفاوت است، برخی را با [[گِل]] خشکیده که در آن [[روح]] دمیده می‌آزماید، مانند آزمون خداوند از [[فرشتگان]] در امر به [[سجده]] بر [[آدم]] ([[حجر]]، ۵)، جمعی را با ممنوعیت ماهیگیری در [[روز]] [[شنبه]] و فراوانی ماهی در آن روز در نهرها، مانند [[امتحان]] کردن [[یهودیان]] (بقره، ۶؛ [[نساء]]، ۱۵۴؛ [[اعراف]]، ۱۶۳)، امتی را با دستور به رفتن به سرزمینی غیر زراعی در کنار خانه‌ای سنگی (برای [[حج]] گزاردن)<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>، افرادی را با [[ترس]] و [[گرسنگی]] و نقصان در [[دارایی‌ها]] و [[جان‌ها]] (بقره، ۱۵۴) و بالأخره هر فردی و امتی را با امتحان‌های گوناگون در سطوح مختلف و شیوه‌های متفاوت می‌آزماید.
یکی از [[آزمون‌های الهی]] از این [[امت]]، [[آزمون]] در چگونگی [[پیروی]] آنان از [[پیامبر]] خداست. [[خداوند]] برای اجرای این [[آزمایش]] و [[پیشگیری]] از هر نوع عذر و بهانه مقدمات آن را بدین‌گونه فراهم کرد:
یکم: خداوند [[حرمت]] و [[منزلت]] رسولش را به امت نمایاند و فرمود: {{متن قرآن|لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد * بی‌گمان خداوند دل‌های کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو می‌دارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۲-۳.</ref>.
دوم: خداوند دستور پیروی محض از پیامبرش را صادر کرد و فرمود: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ...}}<ref>«مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند.».. سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref>، بلکه [[قرآن]]، [[تسلیم شدن]] [[قلبی]] و [[صادقانه]] به [[فرمان پیامبر]] را نشانه وجود [[ایمان]] می‌داند و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> و باز آیاتی دیگر در این زمینه، که [[پیروی مطلق]] و بدون هیچ قید و شرط از تمام [[اوامر و نواهی]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} را درخواست کرد و چنین فرمود: {{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> و بالأخره آیاتی دیگر از [[قرآن]] که در یک جمع‌بندی کلی از آنها، [[اطاعت رسول]] را [[اطاعت خدا]] دانست و چنین [[اعلان]] کرد: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ...}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است.».. سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>.
سوم: [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز بر [[مشروعیت]] و [[پیروی]] از [[احکام]] خود در همه اعصار تأکید کرد و وقوع [[تخلف]] را در این [[امت]] [[پیش‌بینی]] و امت را از این [[نافرمانی]] و [[سرپیچی]] برحذر داشت که نمونه آن را در آثار صحیح به جای مانده از [[رسول خدا]]{{صل}} بدین صورت ملاحظه می‌کنید:
{{متن حدیث|لا أعرفن الرجل يأتيه الأمر من أمري، إما أمرت به و إما نهيت عنه فيقول: ما ندري ما هذا، عندنا كتاب الله ليس هذا فيه}}؛ «نشناسم کنایه از اینکه نباید چنین امری رخ دهد مردی را که امری از من به وی رسد که یا به آن دستور داده و یا از آن [[نهی]] کرده باشم، ولی بگوید: نمی‌دانم این چیست! نزد من کتاب خداست، در آن این امر به چشم نمی‌خورد پس ملزم به [[اطاعت]] آن نیستیم<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۰۸ و ۱۰۹. وی این روایت را صحیح می‌داند. ذهبی نیز با وی موافق است (ر.ک: ذیل مستدرک، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۶، ح۱۱۲؛ صحیح ابن حبان، ج۱، ص۱۹۰، ح۱۳). محققان، در پاورقی سند این حدیث را صحیح به شرط مسلم می‌دانند (همان)؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۷، ح۲۶۶۳، وی این حدیث را «حسن صحیح» می‌شمرد.</ref>.
و شبیه به این [[حدیث]]، [[روایت]] دیگری از [[پیامبر]] خداست که فرمود: «بسا مردی بر اریکه [[قدرت]] تکیه زند و چون از حدیث من سخنی به میان می‌آید، بگوید: [[کتاب خدا]] میان ما و شماست، هرچه را در آن [[حلال]] یافتیم، حلال می‌شمریم و هرچه را در آن [[حرام]] یافتیم، حرام می‌دانیم سپس [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: [[آگاه]] باشید هر آنچه را که [[رسول خدا]]{{صل}} حرام کند، [[حکم]] آن همانند آن چیزی است که [[خداوند]] حرام کرده است»<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۱۰۹.</ref>.
بنابراین، خداوند بخشی از [[تشریع احکام دین]] را به عهده [[رسول]] خود گذاشت تا یکی از راه‌های [[آزمون]] این [[امت]] هموار شود و جوهره [[ایمان]] آنان از این رهگذر آشکار گردد.
با این بررسی از [[حکمت]] غایی، [[تفویض]] روشن شد که تفویضِ امر [[دین]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} اجتناب‌ناپذیر است؛ چون [[آزمون الهی]] سنتی [[قطعی]] است. اکنون باید دید حکمت فاعلی تفویض چیست.
'''تحلیل حکمت فاعلی تفویض''': با جستجو در [[نصوص]] [[روایی]] [[شیعه]]، ریشه این حکمت را تنها در [[شأن]] و [[شخصیت]] ویژه و شاکله خاص وجودی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌یابیم. از جمله [[کلینی]] در [[حدیثی]] جامع در این زمینه از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل می‌کند:
{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref> وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‌ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ، ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلَاةَ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ، عَشْرَ رَكَعَاتٍ فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الرَّكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ، وَ إِلَى الْمَغْرِبِ رَكْعَةً فَصَارَتْ عَدِيلَ الْفَرِيضَةِ... فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ فَصَارَتِ الْفَرِيضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً...‌}}؛ [[خدای عزوجل]] پیامبرش را [[ادب]] کرد و [[نیکو]] ادب کرد پس چون [[تأدیب]] او را به کمال رساند فرمود: «تو بر منشی بزرگ آراسته‌ای». آن‌گاه امر [[دین]] و [[امت]] را به وی امور بندگانش را [[تدبیر]] کند پس [[خداوند]] به امت فرمود: «هر آنچه [[رسول]] به شما داد بگیرید و آنچه که شما را از آن بازداشت، برحذر باشید». همانا [[رسول خدا]] به وسیله [[روح القدس]] [[استوار]]، با [[توفیق]] و [[تأیید]] همراه و به همین روی در [[سیاست]] و تدبیر [[خلق]] از [[لغزش]] و [[خطا]] مصون بود. پس خداوند ایشان را به [[آداب]] [[الهی]] [[تأدیب]] کرد. آن‌گاه که [[خداوند عزوجل]] [[نماز]] را دو رکعت دو رکعت در ده رکعت [[واجب]] ساخت، [[پیامبر خدا]] به دو رکعت‌ها، دو رکعت و به [[نماز مغرب]] یک رکعت افزود در نتیجه آنها هم‌تراز [[فرایض]] شدند... آن‌گاه خداوند عزوجل تمام آن اضافات را برای حضرت [[اجازه]] داد و موجب شد تا نمازهای واجب هفده رکعت شود.»..<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۴.</ref>.
[[علامه مجلسی]] سند این [[حدیث]] را «حسن» ارزیابی می‌کند<ref>مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۵۰.</ref> چون از نظر ایشان در سند این [[روایت]] پدر [[علی بن ابراهیم]] یعنی «[[ابراهیم بن هاشم]]» قرار دارد که توثیقی درباره وی نرسیده است (و نهایتاً امامی [[ممدوح]] خواهد بود)، اما این دیدگاه در نظر دیگران [[استوار]] نیست، از جمله [[آیت‌الله خویی]]، با ذکر [[ادله]] متعدد به این نتیجه می‌رسد: «هیچ شکی در [[وثاقت]] ابراهیم بن هاشم نیست»<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۶۱، ح۳۳۲.</ref>. بنابراین، سند این [[حدیث صحیح]] خواهد بود.
تعبیر «[[تأدیب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}» که نقطه عطف در [[حکمت]] فاعلی [[تفویض]] [[دین]] است در [[روایات]] متعدد دیگری که برخی از آنها با [[سندهای صحیح]] نقل شده‌اند، به چشم می‌خورد؛ مانند حدیث صحیح از [[امام باقر]]{{ع}}<ref>ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۱.</ref> که می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ...}}؛ [[خداوند عزوجل]] پیامبرش را بر [[محبت]] خویش تأدیب کرد (تا بدان‌گونه که [[دوست]] می‌داشت و می‌خواست تأدیب کرد) آن‌گاه فرمود: «تو به منشی بزرگ آراسته‌ای» و سپس امر دین را به ایشان تفویض کرد»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۱.</ref>.
باز همانند این تعبیر در روایت: {{متن حدیث|أَدَّبَ رَسُولَهُ حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ}}؛ پیامبرش را تأدیب کرد تا بر آن‌گونه که می‌خواست ساخته و بالنده شود» آمده است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۸، ح۹؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۸۳، ح۱ و ۵.</ref>. یا در این روایت که می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى أَدَبِهِ فَلَمَّا انْتَهَى بِهِ إِلَى مَا أَرَادَ قَالَ لَهُ: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} فَفَوَّضَ إِلَيْهِ دِينَهُ...}}؛ همانا [[خداوند]] پیامبرش را بر [[ادب]] خویش مؤدب ساخت و چون سرانجام بدان‌گونه که می‌خواست، رسید به وی فرمود: «همانا تو بر منشی بزرگ آراسته‌ای» آن‌گاه دین خود را به وی تفویض کرد»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۷، ح۶؛ صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۱، ح۴.</ref>. نمونه‌هایی از این دست [[روایات]]، فراوان است<ref>ر.ک: صفار، بصائر الدرجات، ص۳۳۸-۳۷۸، ح۱، ۳، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶، ۱۸ و ۱۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳۳۰.</ref>.
'''مظهریت [[اراده]] [[حق‌تعالی]] در [[تفویض]]''': [[خداوند]] پیامبرش را بر محور [[محبت]] خود [[ادب]] کرد تا دیگران را براساس [[محبت الهی]] به سوی [[حق]] [[دعوت]] کند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. براساس این [[آیه]]، آنان که [[دوستدار]] خدایند با [[پیروی]] از [[رسول]] مکرم{{صل}} از [[مقام]] مُحبّ به مقام [[محبوب]] بودن بارمی‌یابند. چون [[رسول اکرم]]{{صل}} یعنی واسطه مُحبّ ([[بنده]]) و محبوب ([[خدا]])، خودش، محبوبِ خدا و در عالی‌ترین مرتبه است. سمت‌وسوی محبت [[خدای سبحان]] [[تخلّق]] به [[خلق عظیم]] را در پی خواهد داشت و هرکس متخلق به خلق عظیم شد، [[محبوب خدا]] در [[برترین]] مرتبه آن خواهد بود. [[تأدیب]] بر محور محبت موجب می‌شود تا مُحبّ چیزی جز محبوب نبیند و جز اراده محبوب چیزی نخواهد، بلکه تنها [[مظهر]] اراده محبوب باشد؛ در این صورت اراده‌ای مستقل از اراده محبوب و چیزی جز خواسته او نخواهد داشت؛ خداوند در این مرتبه به [[مردم]] دستور می‌دهد بی‌چون و چرا از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که محبوب اوست در همه [[شؤون]] پیروی کنند تا در این پیروی آنان را بیازماید. برخی [[مفسران]] معاصر می‌گویند:
چون [[انسان کامل]] مظهر [[اسماء حسنای الهی]] است، بدون [[اذن خداوند]] حکمی نمی‌کند پس در این جهت همانند [[فرشتگان]] است که درباره آنان می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>. بنابراین تفویض به معنای مظهریت پیامبر اکرم در شؤون اراده، [[حاکمیت]]، [[ولایت]] و [[هدایت]] حق‌تعالی خواهد بود. این معنا با برخی از روایات [[تأیید]] می‌شود که می‌فرماید: {{متن حدیث|... فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>؛ «... [[امر خدا]] و [[رسول]] او با یکدیگر هماهنگ است و هیچ ناهمگونی ندارد؛ زیرا [[پیامبر]] آینه تمام‌نمای [[حق]] است که [[اراده الهی]] در آن تابش می‌کند»<ref>جوادی آملی، تفسیر موضوعی (سیره رسول اکرم در قرآن)، ج۹، ص۱۱۰.</ref>.
تعبیر «مظهریت [[اراده]] [[حق‌تعالی]]» برای [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} که از مسیر [[تأدیب]] بر محور [[محبت]] حاصل می‌آید (و آن را مظهریت اراده [[محبوب]] در مُحبّ می‌نامیم) کلیدی برای حل [[شبهه]] تعدد در مصدر [[تشریع]] و [[ناسازگاری]] [[تفویض]] با ربوبیتِ مطلقه حق‌تعالی است، چون تنها [[خداوند]]، [[ربّ العالمین]] است و [[تدبیر]] همه [[امور تشریعی]] و [[تکوینی]] بندگانش را به عهده دارد؛ پس اگر خداوند کاری از کارهای [[جهان هستی]] -اعم از تشریع، یا [[تکوین]]- را به کسی تفویض کند و در حدوث یا بقای آن [[نفوذ]] فاعلی نداشته باشد موجب محدودیت [[ربوبیت]] حق‌تعالی و امری محال خواهد بود. با پذیرش «مظهریت اراده حق‌تعالی» سخن از دو اراده و دو مصدر برای تشریع و پیامدهای آن، همانند محدودیت ربوبیت حق‌تعالی و... پایان می‌پذیرد. افزون بر آن در یک تحلیل ریشه‌ای از [[حکمت]] فاعلیِ تفویض دوباره سرسلسله تفویض [[دین]] را به دست [[رب العالمین]] می‌یابیم چون، اولاً: خداوند خود چنین تفویض را قرار داده است و ثانیاً: [[دینداری]] با [[آزمون]] درآمیخته است. این نوع تفویض، تدبیرِ [[الهی]] و از [[شؤون]] ربوبیت حق‌تعالی است که پاره‌ای از [[احکام]] را تفویض کرده تا امکان آزمون فراهم آید و وصف [[مؤمن]] از غیر مؤمن آشکار شود. این نکته نیز قابل ذکر است که مظهریت اراده حق‌تعالی از برخی [[آیات]] و [[روایات]] قابل [[استنباط]] است. مانند داستان بنده‌ای از [[بندگان خدا]] ([[کهف]]، ۶۵) که گفته شده [[خضر]] [[نبی]] است و در [[سوره کهف]] از وی یاد شده است. وی به [[حضرت موسی]] درباره حکمت‌های سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و ساختن [[دیوار]] به ترتیب این تعابیر را به کار می‌برد: {{متن قرآن|فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا}}<ref>«بر آن شدم به آن آسیب رسانم» سوره کهف، آیه ۷۹.</ref>، {{متن قرآن|فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ}}<ref>«پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند» سوره کهف، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا}}<ref>«بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند» سوره کهف، آیه ۸۲.</ref> و در جمع‌بندی نهایی از هر سه حادثه می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي}}<ref>«و من آن کارها را از پیش خویش نکردم» سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>. در یک جا «خواستم»، جای دیگر «خواستیم» و در سومین مورد «پروردگارت خواست» و در جمع‌بندی همه را از ناحیه [[خدا]] می‌داند و می‌گوید: «از پیش خودم نبود». جمع بین این سه تعبیر که در ظاهر با یکدیگر تفاوت دارند، در همین نکته نهفته است که آن [[بنده صالح خدا]]، اراده‌ای جز [[اراده]] [[حق‌تعالی]] ندارد و [[مظهر]] صفت اراده خداست.
در همین زمینه در برخی از [[روایات]] نیز، تعبیر راهگشای {{متن حدیث|قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا}}؛ «دل‌های ما ظرف اراده خداست هرگاه او بخواهد ما هم می‌خواهیم»<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص۲۴۷؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۹۹.</ref> را درباره [[معصومان]] داریم که از مظهریت اراده حق‌تعالی حکایت می‌کند<ref>ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۱، ح۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۹۹، ح۲۱.</ref>.
[[احادیث]] «[[قرب نوافل]]» که با سندهای متعدد<ref>ر.ک: کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵۲-۳۵۴، ح۷ و ۸؛ هندی، کنز العمال، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۱، ح۱۱۵۵-۱۱۵۸ و ۱۱۶۰.</ref> در مجامع [[روایی]] [[فریقین]] نقل شده نیز، با تأکید بر رتبه خود، این معنا را به [[ذهن]] آشناتر می‌کند. مانند [[حدیث]] [[کلینی]] با [[سند صحیح]]<ref>ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۱۰، ص۳۸۳.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}} که می‌فرماید:
... و ما یتقرب إلی عبد من [[عبادی]] بشیء أحب إلی مما افترضت علیه وإنه لیتقرب إلی بالنافلة حتی أحبه فإذا أحببته کنت إذا [[سمعه]] الذی یسمع به و [[بصره]] الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ویده الذی یبطش بها، إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته}}<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵۴، ح۸؛ شیخ بهایی می‌گوید: «این حدیث صحیح السند است و از احادیث مشهوره بین خاصه و عامه به شمار می‌آید» (به نقل از: مجلسی، مرآة العقول، ج۱۰، ص۳۸۴). مرحوم شیخ محمد بن حسن حر عاملی نیز این حدیث را تلقی به قبول کرده و آن را شرح داده است (ر.ک: حر عاملی، الفوائد الطوسیه، ص۸۱، فایده ۲۶).</ref>؛... هیچ چیز، بنده‌ای از [[بندگان]] مرا به من نزدیک نمی‌کند که نزد من، محبوب‌تر از [[انجام واجبات]] باشد محبوب‌تر از انجام واجبات برای من چیزی نیست تا به وسیله آن، بنده‌ای از بندگان، به من نزدیک شوند و افزون بر آن [[بنده]]، با انجام [[مستحبات]] چنان به من نزدیک می‌گردد که او را [[دوست]] خواهم داشت. پس چون او را دوست داشتم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند و زبانش می‌شوم که با آن سخن می‌گوید و دستش می‌شوم که با آن [[حمله]] می‌آورد. پس چون مرا خواند، اجابتش می‌کنم و اگر درخواستی داشت به او می‌بخشایم.
از این [[روایت]] می‌توان چنین فهمید که بنده [[محبوب خداوند]] در فرآیند [[قرب نوافل]] به مقامی رسد که مجرای ادراکی و تحریکی [[خداوند]] در [[مقام]] فعل (و نه در مقام ذات و مرتبه [[اسماء]] ذات) می‌شود و هرچه می‌بیند و می‌گوید و [[فرمان]] می‌دهد، مصون از [[نقص]] و [[عیب]] می‌گردد.
[[علامه مجلسی]] در شرح این [[حدیث]]، ضمن ارائه چند معنا، ششمین معنا را بلندتر، استوارتر، دقیق‌تر و لطیف‌تر می‌داند و آن را چنین می‌آورد:
چون [[عارف]] از خواهش‌ها و خواسته‌هایش، تهی گردد و [[محبت]] [[حق‌تعالی]] بر [[عقل]] و [[روح]] و مجاری [[شنوایی]] و ادراکی وی، تجلی کند و آن‌گاه که تمام امورش را به حق‌تعالی [[تفویض]] گرداند و هر آنچه را که پروردگارش برای او رقم زند، از [[جان]] و [[دل]] بپذیرد و به آن [[تسلیم]] و [[خشنود]] باشد، در این صورت [[پروردگار]] سبحان، در [[عقل]] و [[قلب]] و قوای آن [[تصرف]] کرده، و کار [[بنده]] را آن‌طور که [[دوست]] دارد و خشنود است [[تدبیر]] می‌کند. پس بنده در پی آن، هرچه را بخواهد تنها به خواست مولایش می‌طلبد و همین‌طور پروردگار در سایر جوارح و قوای وجودی بنده تصرف می‌کند تا چیزی جز [[اراده خداوند]] نخواهد و همین امر موجب می‌شود [[اطاعت]] از وی [[اطاعت خدا]] و معصیتش، [[معصیت خداوند]] شود و باز سایر [[ادراکات]] و [[احساسات]] بنده به [[نور]] [[حق‌تعالی]] [[نورانی]] می‌شود تا با نور او بفهمد و [[احساس]] کند و سایر جوارح نیز به تدبیر او [[حرکت]] کند<ref>به نظر می‌رسد [[علامه مجلسی]] نیز همین معنا را از [[روایات تفویض]] برداشت کرده و با [[الهام]] از [[روایات]]، [[حکمت]] [[تفویض]] را در خلق‌وخوی شخص [[پیامبر خدا]] می‌داند. تنها ایشان احکامی را که از سوی پیامبر خدا{{صل}} [[اختیار]] شده (مانند رکعات [[نماز]] و...) از طریق الهام می‌داند و می‌گوید: این [[احکام]] پس از اختیار نیز به وسیله [[وحی]] مورد [[تأیید]] قرار می‌گرفته است ([[مجلسی]]، [[بحارالانوار]]، ج۲۵، ص۳۴۸). [[علامه]] پس از ارائه همین نظریه می‌نویسد: «این معنا برای [[روایت]] تفویض عقلاً محذوری نخواهد داشت و [[نصوص]] متعددی نیز بر آن دلالت دارد» (مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۴۸).
ظاهراً مراد علامه مجلسی از تأیید احکام تفویض از سوی وحی، تعابیر [[روایی]] همانند: {{متن حدیث|فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ كُلَّهُ}}؛ «[[خداوند عزوجل]] همه آنها را [[اجازه]] داد» در [[احادیث]] یاد شده و یا آیاتی است که به طور مطلق دستور به [[پیروی از رسول خدا]]{{صل}} می‌دهد که پیش از این ملاحظه شد.</ref>.
حاصل آنکه، عالی‌ترین رتبه از [[مقام امامت]] برای [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} رقم خورده که ماهیت آن از طریق تفویض [[دین]] به ایشان تا حدودی نمایان گشت. این [[مقام]] در رتبه‌های دیگر برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و دیگر [[برگزیدگان]] از [[دودمان]] ایشان از جمله [[امامان معصوم]]{{عم}} مقرر شده که باید حد و حدود آن را [[شناخت]]، که از حیطه بحث ما بیرون است، اما اجمالاً آنچه که مورد اتفاق [[دانشمندان]] [[شیعی]] در امر تفویضِ [[دین]] به [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} است با [[الهام]] از [[روایات]] در این زمینه، عبارت‌اند از:
# [[تفویض]] امور [[مردم]] به [[ائمه]] در اینکه مردم را [[سیاست]] کنند، [[تأدیب]] نمایند و از نظر [[منش]] و [[باور]]، کامل گردانند و [[تعلیم]] دهند و مردم در هر صورت مأمورند از آنان [[اطاعت]] کنند؛ چه [[اوامر]] آنان را بپسندند و یا ناخوش دارند یا [[مصلحت]] را در این امر بدانند، یا ندانند و چه [[ائمه طاهرین]] در مصدر [[حکمرانی]] باشند یا نباشند.
# تفویض در [[مقام]] بیان [[علوم]] و [[احکام الهی]] به ائمه، به اینکه آنان هر طور می‌خواهند و مصلحت می‌دانند، [[احکام]] را به اندازه ظرفیت افراد و مرتبه [[عقول]] آنان، بیان کنند،یا در مواردی [[تقیه]] نمایند و یا [[حکم واقعی]] را بازگو کنند، یا در پاره‌ای از موارد از پاسخ به افراد [[سکوت]] کنند، یا اگر خواستند پاسخ دهند، همه این موارد به دلیل آن است که [[خداوند]]، [[مصالح]] امور را در هر شرایطی متناسب با آن شرایط، به آنان می‌نمایاند و الهام می‌کند.
# تفویض در مقام [[داوری]] و [[قضا]] که به ظاهرِ [[شریعت]]، یا به آنچه که در واقعِ امر می‌دانند و خداوند به آنان الهام کرده، [[حکم]] کنند.
# تفویض در عطا و منع، چون خداوند برای آنان [[انفال]] و [[خمس]] و صفایای [[اموال]] و امکانات دیگری را قرار داده و آنان به هر که بخواهند، می‌بخشند و از هر که بخواهند، دریغ می‌کنند<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۴-۱۴۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۳۴۶-۳۵۰.</ref>.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۷۱-۱۸۸</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۴۹۹

ویرایش