اصحاب امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شهادت جون غلام ابوذر
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
ایشان روز ششم محرم خود را به امام در [[کربلا]] رساند. [[سید بن طاووس]] میگوید: بعد از شهادت عبدالرحمن، [[عمرو بن قرظه انصاری]] برای رفتن به میدان آماده شد و از [[امام حسین]]{{ع}} [[اجازه]] گرفت. امام{{ع}} به وی اجازه داد. او نظیر افرادی که [[مشتاق]] [[آخرت]] باشند [[جهاد]] کرد و در خدمت به دین سخت تلاش کرد تا اینکه گروه زیادی از [[لشکر]] [[ابن زیاد]] را به [[درک]] واصل کرد، او از [[امام]]{{ع}} [[دفاع]] میکرد، هیچ تیری به طرف [[امام حسین]] نمیآمد مگر اینکه بدن خود را [[هدف]] آن قرار میداد. هیچ شمشیری برای حسین{{ع}} کشیده نمیشد مگر اینکه [[قلب]] خود را هدف آن مینمود، جنگید تا اینکه بدنش به وسیله زخم و جراحات داغ شد! آنگاه متوجه امام شد و گفت: {{عربی|أوفيت يابن رسول الله}}؛ یا ابن [[رسول الله]]! آیا من به [[وعده]] خود [[وفا]] کردم؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ فَأَقْرِئْ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} مِنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي فِي الْأَثَرِ}}؛ آری، تو از من زودتر داخل [[بهشت]] خواهی شد. [[سلام]] مرا به [[پیامبر خدا]]{{صل}} برسان و به حضرت بفرما که من هم به زودی میآیم. سپس او به قدری [[جهاد]] نمود که [[شهید]] شد<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۶۱.</ref>. | ایشان روز ششم محرم خود را به امام در [[کربلا]] رساند. [[سید بن طاووس]] میگوید: بعد از شهادت عبدالرحمن، [[عمرو بن قرظه انصاری]] برای رفتن به میدان آماده شد و از [[امام حسین]]{{ع}} [[اجازه]] گرفت. امام{{ع}} به وی اجازه داد. او نظیر افرادی که [[مشتاق]] [[آخرت]] باشند [[جهاد]] کرد و در خدمت به دین سخت تلاش کرد تا اینکه گروه زیادی از [[لشکر]] [[ابن زیاد]] را به [[درک]] واصل کرد، او از [[امام]]{{ع}} [[دفاع]] میکرد، هیچ تیری به طرف [[امام حسین]] نمیآمد مگر اینکه بدن خود را [[هدف]] آن قرار میداد. هیچ شمشیری برای حسین{{ع}} کشیده نمیشد مگر اینکه [[قلب]] خود را هدف آن مینمود، جنگید تا اینکه بدنش به وسیله زخم و جراحات داغ شد! آنگاه متوجه امام شد و گفت: {{عربی|أوفيت يابن رسول الله}}؛ یا ابن [[رسول الله]]! آیا من به [[وعده]] خود [[وفا]] کردم؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ فَأَقْرِئْ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} مِنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي فِي الْأَثَرِ}}؛ آری، تو از من زودتر داخل [[بهشت]] خواهی شد. [[سلام]] مرا به [[پیامبر خدا]]{{صل}} برسان و به حضرت بفرما که من هم به زودی میآیم. سپس او به قدری [[جهاد]] نمود که [[شهید]] شد<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۶۱.</ref>. | ||
=== | === شهادت جون غلام ابوذر === | ||
وقتی عثمان [[ابوذر]] را از [[مدینه]] [[تبعید]] کرد، دستور داد کسی به بدرقه ابوذر نرود. ولی علی و [[فضل بن عباس]] و دو سه نفر دیگر در بدرقه شرکت کردند که حضرت با [[مروان]] درگیر شد، آن [[روز]] که [[ابوذر]] میرفت علی{{ع}}، جون را خرید تا در | {{اصلی|جون غلام ابوذر}} | ||
وقتی عثمان [[ابوذر]] را از [[مدینه]] [[تبعید]] کرد، دستور داد کسی به بدرقه ابوذر نرود. ولی علی و [[فضل بن عباس]] و دو سه نفر دیگر در بدرقه شرکت کردند که حضرت با [[مروان]] درگیر شد، آن [[روز]] که [[ابوذر]] میرفت علی{{ع}}، جون را خرید تا در خدمت ابوذر باشد. او همراه ابوذر [[صحابی پیامبر]] بود تا اینکه ابوذر از [[دنیا]] رفت. پس از فوت ابوذر، او به [[اهل بیت]]{{ع}} پناه آورد و در رکاب علی{{ع}} و [[امام مجتبی]]{{ع}} و پس از آن [[امام حسین]]{{ع}} بود و در [[سفر]] [[امام]] از [[مدینه]] به [[مکه]] و بعد به [[عراق]] امام را تنها نگذاشت و همیشه یار وفادار آن حضرت بود با اینکه او در سال ۶۱ (هق) پیر شده بود. | |||
[[سید بن طاووس]] میگوید: بعد از [[شهادت]] [[عمرو بن قرظه]]، جون که [[غلام ابوذر]] بود برای [[جهاد]] [[قیام]] نمود. امام حسین{{ع}} به وی فرمود: من تو را مرخص کردم، [[سیدالشهدا]] این [[غلام]] را رسماً [[آزاد]] کرد تا [[شرم]] حضور، مانع از انصراف و رفتنش نگردد، با اینکه حسین{{ع}} [[پایداری]] و [[ثبات قدم]] جون را در برابر [[مشکلات]] میدانست، در عین | [[سید بن طاووس]] میگوید: بعد از [[شهادت]] [[عمرو بن قرظه]]، جون که [[غلام ابوذر]] بود برای [[جهاد]] [[قیام]] نمود. امام حسین{{ع}} به وی فرمود: من تو را مرخص کردم، [[سیدالشهدا]] این [[غلام]] را رسماً [[آزاد]] کرد تا [[شرم]] حضور، مانع از انصراف و رفتنش نگردد، با اینکه حسین{{ع}} [[پایداری]] و [[ثبات قدم]] جون را در برابر [[مشکلات]] میدانست، در عین حال خواست با این [[آزمایش]]، [[شخصیت]] این عبد سیاه را به دنیا و به همه نسلهای آینده بشناساند که برای حمایت از شریعتی که دست خائنین با آن [[بازی]] کرده است، در حین [[بحران]] و خطر و موقعیتی که [[وحشت]] همه جا و همه کس را فراگرفته است، چه اندازه [[فداکاری]] و [[از خودگذشتگی]] میکند. حسین{{ع}} [[بیعت]] خود را از گردن او بر میدارد. به محض شنیدن سخن امام، از [[بیم]] اینکه مبادا [[توفیق]] رسیدن به [[سعادت]] [[جاودانه]] را نداشته باشد، قطرات [[اشک]] مروارید گونهاش بر رخسار سیاهش سرازیر شد و با صدایی لرزان همراه با گریهای که گلویش را میفشرد، سخن گفت که: {{عربی|و إنما الراحة بعد العناء}}. و سپس افزود: {{عربی|أنا في الرخاء، الحس قصاعكم، و في الشدة آخذ لكم؟ والله ان ريحي لمنتن، و ان حسبي للئيم، و لوني لأسود، فتنفس علي بالجنة ليطيب ريحي و يشرف حسبي، و يبيض وجهي، لا والله لا افارقكم حتى يختلط هذا الدم الاسود مع دمائكم}}. برای رسیدن به [[آسایش]] و [[آرامش]] باید از [[سختیها]] عبور کرد، بعد اضافه کرد حسین [[جان]] من در [[رفاه]] و [[راحتی]] کاسه لیس شما باشم و در [[مصیبت]] و [[ناراحتی]] مقابل [[دشمن]] دست از شما بردارم؟ من بدنم بدبو و خانوادهام گمنام و رنگ بدنم سیاه است، بر من [[منت]] بگذار با [[بهشت]] برین، بدنم [[خوشبو]] و خانوادهام [[شریف]] و رنگ بدنم سفید گردد. نه، به [[خدا]] قسم من هرگز از شما جدا نخواهم شد، تا [[خون]] سیاه من با خون شریف شما آمیخته شود. سپس [[جهاد]] کرد تا [[شهید]] شد و [[امام حسین]]{{ع}} به بالین او آمد و فرمود: بار خدایا! صورتش را سفید و بوی او را [[نیکو]] و وی را با [[ابرار]] [[محشور]] بفرما و [[معرفتی]] بین او و [[محمد و آل محمد]]{{صل}} برقرار بفرما!<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۶۲.</ref>. | ||
به محض شنیدن | |||
برای رسیدن به [[آسایش]] و [[آرامش]] باید از [[سختیها]] عبور کرد، بعد اضافه کرد حسین [[جان]] من در [[رفاه]] و [[راحتی]] کاسه لیس شما باشم و در [[مصیبت]] و [[ناراحتی]] مقابل [[دشمن]] دست از شما بردارم؟ من بدنم بدبو و خانوادهام گمنام و رنگ بدنم سیاه است، بر من [[منت]] بگذار با [[بهشت]] برین، بدنم [[خوشبو]] و خانوادهام [[شریف]] و رنگ بدنم سفید گردد. نه، به [[خدا]] قسم من هرگز از شما جدا نخواهم شد، تا [[خون]] سیاه من با خون شریف شما آمیخته شود. | |||
سپس [[جهاد]] کرد تا [[شهید]] شد و [[امام حسین]]{{ع}} به بالین او آمد و فرمود: بار خدایا! صورتش را سفید و بوی او را [[نیکو]] و وی را با [[ابرار]] [[محشور]] بفرما و [[معرفتی]] بین او و [[محمد و آل محمد]]{{صل}} برقرار بفرما! | |||
===[[شهادت]] [[عمرو بن خالد صیداوی]]=== | ===[[شهادت]] [[عمرو بن خالد صیداوی]]=== |