پرش به محتوا

ذوالجناح: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۱: خط ۱۱:
[[خورشید]] از [[دل]] [[آسمان]] کنده شد و [[زمین]] و [[زمان]] به [[ماتم]] نشست، [[تکوین]] [[عزادار]] شد، حتی ماهیان دریا هم گریستند، اسب بی‌صاحب [[حجت خدا]]، یال خود را به [[خون]] شریفش می‌مالید و آن را می‌بویید و بلند شیهه می‌کشید<ref>تظلم الزهرا، ص۱۲۹.</ref>.
[[خورشید]] از [[دل]] [[آسمان]] کنده شد و [[زمین]] و [[زمان]] به [[ماتم]] نشست، [[تکوین]] [[عزادار]] شد، حتی ماهیان دریا هم گریستند، اسب بی‌صاحب [[حجت خدا]]، یال خود را به [[خون]] شریفش می‌مالید و آن را می‌بویید و بلند شیهه می‌کشید<ref>تظلم الزهرا، ص۱۲۹.</ref>.


وقتی اسب بی‌صاحب [[امام]] شیهه می‌کشید، [[عمر سعد]] گفت: این اسب را بگیرید که از اسب‌های نجیب و اصیل [[رسول]] خداست. هر کس پیش می‌آمد، آن [[حیوان]] با دندان و لگد از خود دور می‌کرد، عمر سعد دید نمی‌تواند آن را به چنگ آورد، گفت: دست از آن بردارید ببینم چه می‌کند! [[مردم]] کنار رفتند، دیدند ذوالجناح سر نعش امام آمد شروع کرد به شیهه نمودن و ناله کردن حضرت را بو می‌کرد و با دهان زخم‌های بدن حضرت را می‌بوسید، سپس دیدند که ذوالجناح پیشانی خود را به خون امام آغشته نمود<ref>الفتوح، ج۵، ص۲۲۰.</ref>.
وقتی اسب بی‌صاحب [[امام]] شیهه می‌کشید، [[عمر سعد]] گفت: این اسب را بگیرید که از اسب‌های نجیب و اصیل [[رسول]] خداست. هر کس پیش می‌آمد، آن حیوان با دندان و لگد از خود دور می‌کرد، عمر سعد دید نمی‌تواند آن را به چنگ آورد، گفت: دست از آن بردارید ببینم چه می‌کند! [[مردم]] کنار رفتند، دیدند ذوالجناح سر نعش امام آمد شروع کرد به شیهه نمودن و ناله کردن حضرت را بو می‌کرد و با دهان زخم‌های بدن حضرت را می‌بوسید، سپس دیدند که ذوالجناح پیشانی خود را به خون امام آغشته نمود<ref>الفتوح، ج۵، ص۲۲۰.</ref>.


اسب از میدان برگشت و روی به خیام حرم [[بانوان]] آورد، چنان شیهه می‌کشید که صحرا را از صدای خود پر کرده بود. از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که اسب امام در آن حال می‌گفت: {{متن حدیث|الظَّلِيمَةَ الظَّلِيمَةَ مِنْ أُمَّةٍ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّهَا}} وقتی نزد خیمه‌ها آمد همچنان شیهه می‌کشید و سر خود را به زمین می‌کوبید. موقعی که نظر خواهران و دختران و [[اهل]] و عیال [[امام حسین]]{{ع}} به آن اسب افتاد و دیدند راکب ندارد صدا به [[گریه]] و واویلا بلند کردند.
اسب از میدان برگشت و روی به خیام حرم [[بانوان]] آورد، چنان شیهه می‌کشید که صحرا را از صدای خود پر کرده بود. از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که اسب امام در آن حال می‌گفت: {{متن حدیث|الظَّلِيمَةَ الظَّلِيمَةَ مِنْ أُمَّةٍ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّهَا}} وقتی نزد خیمه‌ها آمد همچنان شیهه می‌کشید و سر خود را به زمین می‌کوبید. موقعی که نظر خواهران و دختران و [[اهل]] و عیال [[امام حسین]]{{ع}} به آن اسب افتاد و دیدند راکب ندارد صدا به [[گریه]] و واویلا بلند کردند.
خط ۱۸: خط ۱۸:


[[امام عصر]] [[روحی]] فداه در [[زیارت ناحیه]] می‌فرماید: {{متن حدیث|فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِياً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مِبَادِرَاتٍ وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَيْفَهُ عَلَى نَحْرِكَ قَابِضٌ عَلَى شَيْبَتِكَ بِيَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ}}<ref>بحار، ج۹۸، ص۳۱۷.</ref>؛ حسین [[جان]]! هنگامی که [[زنان]] [[حرم]] اسب تو را با آن هیئت و بدون سوار مشاهده نمودند که زینش واژگون و یالش پر [[خون]] است از خیمه‌ها یبرون آمدند بیرون در حالی که موهای خود را پریشان و بر صورت خود سیلی می‌زدند، و شیون‌کنان و نالان، در حالی که پس از [[عزت]] و شکوه، [[خوار]] و [[ذلیل]] شده‌اند و به سوی قتلگاهت می‌شتافتند، در همان حال [[شمر]] [[ملعون]] بر روی سینه‌ات نشسته بود و محاسن شریفت را در یک دست گرفته و با دست دیگر شمشیرش را بر گودی زیر گلوی تو فرو برده و سر تو را با [[شمشیر]] هندی‌اش می‌برید.
[[امام عصر]] [[روحی]] فداه در [[زیارت ناحیه]] می‌فرماید: {{متن حدیث|فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِياً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مِبَادِرَاتٍ وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَيْفَهُ عَلَى نَحْرِكَ قَابِضٌ عَلَى شَيْبَتِكَ بِيَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ}}<ref>بحار، ج۹۸، ص۳۱۷.</ref>؛ حسین [[جان]]! هنگامی که [[زنان]] [[حرم]] اسب تو را با آن هیئت و بدون سوار مشاهده نمودند که زینش واژگون و یالش پر [[خون]] است از خیمه‌ها یبرون آمدند بیرون در حالی که موهای خود را پریشان و بر صورت خود سیلی می‌زدند، و شیون‌کنان و نالان، در حالی که پس از [[عزت]] و شکوه، [[خوار]] و [[ذلیل]] شده‌اند و به سوی قتلگاهت می‌شتافتند، در همان حال [[شمر]] [[ملعون]] بر روی سینه‌ات نشسته بود و محاسن شریفت را در یک دست گرفته و با دست دیگر شمشیرش را بر گودی زیر گلوی تو فرو برده و سر تو را با [[شمشیر]] هندی‌اش می‌برید.
[[زن‌ها]] با غمی طاقت‌فرسا ناله برآوردند و در [[ماتم]] [[شهادت]] آن [[بزرگوار]] گریبان چاک کردند و با موی پریشان و روی گشاده مویه‌کنان بر سر و سینه زنان از خیام حرم بیرون دویدند. ناله از [[دل]] برکشیدند و صورت خراشیدند، فریاد و اسیداه و واحسیناه سر دادند، به دور [[ذوالجناح]] حلقه زدند، هر کس با آن حیوان زبان حالی داشت، ذوالجناح چرا یال تو خونی است؟ چرا زین واژگون است؟ چرا آقایمان را بردی و نیاوردی...؟ زن‌ها خاک [[غم]] بر سر پاشیدند<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)| مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۱۵۵.</ref>.
 
[[زن‌ها]] با غمی طاقت‌فرسا ناله برآوردند و در [[ماتم]] [[شهادت]] آن [[بزرگوار]] گریبان چاک کردند و با موی پریشان و روی گشاده مویه‌کنان بر سر و سینه زنان از خیام حرم بیرون دویدند. ناله از [[دل]] برکشیدند و صورت خراشیدند، فریاد و اسیداه و واحسیناه سر دادند، به دور ذوالجناح حلقه زدند، هر کس با آن حیوان زبان حالی داشت، ذوالجناح چرا یال تو خونی است؟ چرا زین واژگون است؟ چرا آقایمان را بردی و نیاوردی...؟ زن‌ها خاک [[غم]] بر سر پاشیدند<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)| مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۱۵۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۹٬۳۰۶

ویرایش