پرش به محتوا

آیا علم معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۰ مارس ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
[[پرونده:11670.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]]]
[[پرونده:11670.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]''' در دو مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84)#_bref10 علم غیب امام]»'' و ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD)علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)]»'' در این باره گفته است:  
حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن وکیلی|وکیلی]]''' در دو مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84)#_bref10 علم غیب امام]»'' و ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A8%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD)علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)]»'' در این باره گفته است:  
::::::*«نگاه اعتدالی، [[علم امام]]{{ع}} را دارای دو بعد و دو حیثیت می‌داند که از حیثی مطلق و بی‌حد است و استثناء نداشته و نامتغیر است و از حیث دیگر ناقص و متغیر است و تدریجاً‌ افزوده می‌شود. شرح این نگاه و ادله آن مقدماتی دارد که آن را به بحث بعد موکول می‌کنیم ان‌شاءالله. فعلاً مناسب است اشاره‌ای به اشکال نگاه افراطی بشود. گرایش افراطی می‌گوید علم ائمه تک‌بعدی است و [[ائمه]]{{عم}} همه چیز را [[علم غیب فعلی یا دائمی به چه معناست؟ (پرسش)|بالفعل می‌دانند]] و علم‌شان افزوده نمی‌شود. ولی این نگاه با نصوص قرآن کریم و سیره و روایات مخالف است. ما معتقدیم که [[پیامبر]]{{صل}} اشرف [[اهل‌ بیت]]{{عم}} هستند. قرآن‌ کریم در ترسیم شخصیت [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} تأکید می‌کند که [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} حتی بعد از رسالت از حیثی همه چیز را نمی‌دانسته‌اند و علمشان به واسطه نزول [[وحی]] افزایش می‌یافته و این مسأله از نصوص قرآن است که قابل تأویل نیست. اینکه به حضرت وحی می‌شده و از جانب خداوند مورد تعلیم و آموزش بوده‌اند، و برخی از مطالب بوده که حضرت نمی‌دانسته‌اند و تدریجاً بر قلب حضرت نازل می‌شده است، از مسلمات قرآن است. آیاتی نظیر: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}﴾}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است». سوره هود، آیه۴۹.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۱ سوره برائت به صراحت نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ]]}}﴾}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۱ </ref> به صراحت مطلق علم را از حضرت نفی می‌کند. نزول تدریجی قرآن و پاسخ‌های خداوند به سؤالات آن حضرت در قرآن به وضوح بیان شده است و اگر علم حضرت مطلقِ مطلق بود، دیگر جایی برای این مسائل باقی نمی‌ماند. سیره هم سراسر همین مسأله را نشان می‌دهد که حضرت برخی از مسائل را نمی‌دانسته‌اند و به تدریج معلوم می‌شده است. سیره [[اهل بیت]]{{عم}} نیز همین‌ طور بوده است. روایات هم یک‌صدا از تعلیم حضرت [[پیامبر|رسول‌الله]]{{صل}} توسط [[جبرائیل]] صحبت می‌کند و به‌ صراحت می‌فرماید که [[ائمه]]{{عم}} علم‌شان افزوده می‌شود و [[مرحوم مجلسی]] در جلد بیست و‌ شش بحار‌الانوار بابی دارند با این عنوان: {{عربی|اندازه=150%|«باب أنهم{{عم}} يزادون و لو لا ذلك لنفد ما عندهم و إن أرواحهم تعرج إلى السماء في ليلة الجمعة»}}<ref>روایاتی درباره اینکه علم ایشان{{عم}} افزایش می‌یابد، که اگر اینگونه نبود علم ایشان به اتمام می‌رسید و ارواح ایشان در روز جمعه به سوی آسمان عروج می‌یافت</ref> و در آن قریب به چهل حدیث ذکر می‌کنند. صاحبان این نگاه افراطی می‌گویند [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} همه چیز را می‌دانستند و تنها فرق‌شان با خدا این است که خدا [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|استقلالاً می‌داند]] و ایشان به شکل [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|غیر‌استقلالی]] و به تعلیم الهی. این سخن به‌هیچ‌وجه با آیات قرآن و روایات نمی‌سازد؛ چون اگر کسی همه چیز را مطلقاً بداند - چه به شکل استقلالی و چه به شکل غیر‌استقلالی - دیگر نیازی به آموزش و وحی ندارد و علم او نیز قابل افزایش و ازدیاد نیست. بلکه بالاتر از این، در قرآن کریم هم نسبت [[علم غیب]] استقلالی و هم علم غیر استقلالی را به [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} رد می‌کند. '''توضیح اینکه:''' بعضی از آیات نفی غیب از حضرت [[پیامبر|رسول‌ اکرم]]{{صل}} را می‌توان حمل بر نفی علم استقلالی نمود. مثل این آیه: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ]]}}﴾}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟»؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> '''ممکن است بگوئیم''' مراد این است که من [[علم غیب ]] را [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|بالذات و بالاستقلال]] نمی‌دانم، ولی به تعلیم الهی همه غیب در نزد من حاضر است. ولی برخی از آیات قرآن این توجیه را نمی‌پذیرد. خداوند در سورۀ اعراف می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}﴾}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید».</ref> در این آیه هم [[علم غیب]] نفی شده و هم بر آن به نفی تالی استدلال شده و استدلال آن، هم نفی علم استقلالی را در بر می‌گیرد و هم نفی علم غیر‌ استقلالی را؛ چون این تالی که برای شرط بیان می‌شود، اعم است از اینکه حضرت [[علم غیب]] را استقلالی بدانند یا غیر‌استقلالی. انسان اگر علم غیب غیر‌استقلالی هم داشته باشد {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}﴾}} تحقق پیدا می‌کند. با اینکه لو شرطیه در مقام قیاس استثنائی به رفع تالی است. می‌فرماید که من علم غیب ندارم و چون [[علم غیب ]]ندارم استکثار خیر ندارم و از اینکه مصداق {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|مَسَّنِيَ السُّوءُ}}﴾}} می‌شوم باید بفهمید فاقد علم غیبم. یعنی مسلماً [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} در زندگی و حیات عادی‌شان مانند انسان‌های عادی در معرض سوء و خیر بودند و نسبت به تقدیرات الهی در حالت خوف و رجا قرار داشتند. وقتی می‌خواستند سفری بروند یا کاری را انجام دهند نمی‌دانستند در سفر خطری هست یا نیست و به خدا استعاذه می‌کردند، وقتی دشمنی حمله می‌کرد و خطری برای حضرت اتفاق می‌افتاد یا حضرت مریض می‌شدند، حالت خوف و رجاء در حضرت مشهود بود. در سیره هم مکرراً‌ نقل شده و صریح آیات قرآن نیز همین است. صاحبان نگاه افراطی می‌گویند تمام آن‌چه در سیره آمده و در روایات نقل شده، همه یا تقیه یا تظاهر است. [[ائمه]]{{عم}} همه چیز را می‌دانستند ولی چون افراد کشش و فهم آن را نداشتند در ظاهر خود را جاهل نشان می‌دادند و همیشه تظاهر به جهل می‌کردند و آیات قرآن نیز باید همگی تأویل شود. ولی این روش برای فهم معارف صحیح نیست. درست نیست که انسان چون نمی‌تواند دو دسته روایت متواتر را با هم جمع کند یک‌دسته را کلا تأویل نموده و حمل بر تظاهر کند. شأن امام از چنین نسبت‌هایی شریف‌تر است و دلالت قرآن کریم و سیره و روایات بر عدم [[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|علم غیب مطلق امام قطعی است]] و نمی‌توان از آن دست برداشت. اگر بنا باشد باب تأویل‌های این چنینی باز شود دیگر سنگ‌بر‌سنگ نمی‌ایستد و همه معارف از اعتبار ساقط می‌گردد. به تعبیر حضرت [[علامه طباطبایی]] با این روش، آیات قرآن که آیات هدایت است، به آیات اضلال و گمراهی تبدیل می‌شود که باید آن را همیشه بر یک دسته معانی خاص و غیر متعارف حمل نمود و این با شأن قرآن کریم نمی‌سازد و به تبع با شأن [[ائمه]]{{عم}} نیز در روایات‌شان و در سیره‌شان قطعاً ناسازگار است. انسان باید سعی کند مفاد آیات و روایات را درست بفهمد، نه اینکه آن را به سلیقه خود توجیه نماید. به‌هر‌حال چون این نظر خلاف قطعیات است بهتر است از آن عبور کنیم و به توضیح و تشریح نظر اعتدالی و صحیح بپردازیم که در آن علم امام مطلق است از حیثی و مقید و محدود است از حیثی دیگر»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84) علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام]</ref>.
::::::*«نگاه اعتدالی، [[علم امام]]{{ع}} را دارای دو بعد و دو حیثیت می‌داند که از حیثی مطلق و بی‌حد است و استثناء نداشته و نامتغیر است و از حیث دیگر ناقص و متغیر است و تدریجاً‌ افزوده می‌شود. شرح این نگاه و ادله آن مقدماتی دارد که آن را به بحث بعد موکول می‌کنیم ان‌شاءالله. فعلاً مناسب است اشاره‌ای به اشکال نگاه افراطی بشود. گرایش افراطی می‌گوید علم ائمه تک‌بعدی است و [[ائمه]]{{عم}} همه چیز را [[علم غیب فعلی یا دائمی به چه معناست؟ (پرسش)|بالفعل می‌دانند]] و علم‌شان افزوده نمی‌شود. ولی این نگاه با نصوص قرآن کریم و سیره و روایات مخالف است. ما معتقدیم که [[پیامبر]]{{صل}} اشرف [[اهل‌ بیت]]{{عم}} هستند. قرآن‌ کریم در ترسیم شخصیت [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} تأکید می‌کند که [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} حتی بعد از رسالت از حیثی همه چیز را نمی‌دانسته‌اند و علمشان به واسطه نزول [[وحی]] افزایش می‌یافته و این مسأله از نصوص قرآن است که قابل تأویل نیست. اینکه به حضرت وحی می‌شده و از جانب خداوند مورد تعلیم و آموزش بوده‌اند، و برخی از مطالب بوده که حضرت نمی‌دانسته‌اند و تدریجاً بر قلب حضرت نازل می‌شده است، از مسلمات قرآن است. آیاتی نظیر: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}﴾}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است». سوره هود، آیه۴۹.</ref> {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۱ سوره برائت به صراحت نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ]]}}﴾}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۱ </ref> به صراحت مطلق علم را از حضرت نفی می‌کند. نزول تدریجی قرآن و پاسخ‌های خداوند به سؤالات آن حضرت در قرآن به وضوح بیان شده است و اگر علم حضرت مطلقِ مطلق بود، دیگر جایی برای این مسائل باقی نمی‌ماند. سیره هم سراسر همین مسأله را نشان می‌دهد که حضرت برخی از مسائل را نمی‌دانسته‌اند و به تدریج معلوم می‌شده است. سیره [[اهل بیت]]{{عم}} نیز همین‌ طور بوده است. روایات هم یک‌صدا از تعلیم حضرت [[پیامبر|رسول‌الله]]{{صل}} توسط [[جبرائیل]] صحبت می‌کند و به‌ صراحت می‌فرماید که [[ائمه]]{{عم}} علم‌شان افزوده می‌شود و [[مرحوم مجلسی]] در جلد بیست و‌ شش بحار‌الانوار بابی دارند با این عنوان: {{عربی|اندازه=150%|«باب أنهم{{عم}} يزادون و لو لا ذلك لنفد ما عندهم و إن أرواحهم تعرج إلى السماء في ليلة الجمعة»}}<ref>روایاتی درباره اینکه علم ایشان{{عم}} افزایش می‌یابد، که اگر اینگونه نبود علم ایشان به اتمام می‌رسید و ارواح ایشان در روز جمعه به سوی آسمان عروج می‌یافت</ref> و در آن قریب به چهل حدیث ذکر می‌کنند. صاحبان این نگاه افراطی می‌گویند [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} همه چیز را می‌دانستند و تنها فرق‌شان با خدا این است که خدا [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|استقلالاً می‌داند]] و ایشان به شکل [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|غیر‌استقلالی]] و به تعلیم الهی. این سخن به‌هیچ‌وجه با آیات قرآن و روایات نمی‌سازد؛ چون اگر کسی همه چیز را مطلقاً بداند - چه به شکل استقلالی و چه به شکل غیر‌استقلالی - دیگر نیازی به آموزش و وحی ندارد و علم او نیز قابل افزایش و ازدیاد نیست. بلکه بالاتر از این، در قرآن کریم هم نسبت [[علم غیب]] استقلالی و هم علم غیر استقلالی را به [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} رد می‌کند. '''توضیح اینکه:''' بعضی از آیات نفی غیب از حضرت [[پیامبر|رسول‌ اکرم]]{{صل}} را می‌توان حمل بر نفی علم استقلالی نمود. مثل این آیه: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ]]}}﴾}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟»؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> '''ممکن است بگوئیم''' مراد این است که من [[علم غیب ]] را [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|بالذات و بالاستقلال]] نمی‌دانم، ولی به تعلیم الهی همه غیب در نزد من حاضر است. ولی برخی از آیات قرآن این توجیه را نمی‌پذیرد. خداوند در سورۀ اعراف می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}﴾}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید».</ref> در این آیه هم [[علم غیب]] نفی شده و هم بر آن به نفی تالی استدلال شده و استدلال آن، هم نفی علم استقلالی را در بر می‌گیرد و هم نفی علم غیر‌ استقلالی را؛ چون این تالی که برای شرط بیان می‌شود، اعم است از اینکه حضرت [[علم غیب]] را استقلالی بدانند یا غیر‌استقلالی. انسان اگر علم غیب غیر‌استقلالی هم داشته باشد {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}﴾}} تحقق پیدا می‌کند. با اینکه لو شرطیه در مقام قیاس استثنائی به رفع تالی است. می‌فرماید که من علم غیب ندارم و چون [[علم غیب ]]ندارم استکثار خیر ندارم و از اینکه مصداق {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|مَسَّنِيَ السُّوءُ}}﴾}} می‌شوم باید بفهمید فاقد علم غیبم. یعنی مسلماً [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} در زندگی و حیات عادی‌شان مانند انسان‌های عادی در معرض سوء و خیر بودند و نسبت به تقدیرات الهی در حالت خوف و رجا قرار داشتند. وقتی می‌خواستند سفری بروند یا کاری را انجام دهند نمی‌دانستند در سفر خطری هست یا نیست و به خدا استعاذه می‌کردند، وقتی دشمنی حمله می‌کرد و خطری برای حضرت اتفاق می‌افتاد یا حضرت مریض می‌شدند، حالت خوف و رجاء در حضرت مشهود بود. در سیره هم مکرراً‌ نقل شده و صریح آیات قرآن نیز همین است. صاحبان نگاه افراطی می‌گویند تمام آن‌چه در سیره آمده و در روایات نقل شده، همه یا تقیه یا تظاهر است. [[ائمه]]{{عم}} همه چیز را می‌دانستند ولی چون افراد کشش و فهم آن را نداشتند در ظاهر خود را جاهل نشان می‌دادند و همیشه تظاهر به جهل می‌کردند و آیات قرآن نیز باید همگی تأویل شود. ولی این روش برای فهم معارف صحیح نیست. درست نیست که انسان چون نمی‌تواند دو دسته روایت متواتر را با هم جمع کند یک‌دسته را کلا تأویل نموده و حمل بر تظاهر کند. شأن امام از چنین نسبت‌هایی شریف‌تر است و دلالت قرآن کریم و سیره و روایات بر عدم [[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|علم غیب مطلق امام قطعی است]] و نمی‌توان از آن دست برداشت. اگر بنا باشد باب تأویل‌های این چنینی باز شود دیگر سنگ‌بر‌سنگ نمی‌ایستد و همه معارف از اعتبار ساقط می‌گردد. به تعبیر حضرت [[علامه طباطبایی]] با این روش، آیات قرآن که آیات هدایت است، به آیات اضلال و گمراهی تبدیل می‌شود که باید آن را همیشه بر یک دسته معانی خاص و غیر متعارف حمل نمود و این با شأن قرآن کریم نمی‌سازد و به تبع با شأن [[ائمه]]{{عم}} نیز در روایات‌شان و در سیره‌شان قطعاً ناسازگار است. انسان باید سعی کند مفاد آیات و روایات را درست بفهمد، نه اینکه آن را به سلیقه خود توجیه نماید. به‌هر‌حال چون این نظر خلاف قطعیات است بهتر است از آن عبور کنیم و به توضیح و تشریح نظر اعتدالی و صحیح بپردازیم که در آن علم امام مطلق است از حیثی و مقید و محدود است از حیثی دیگر»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84) علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام]</ref>.
::::::*افزایش [[علم امام]]{{ع}} دو معنا دارد:
::::::*افزایش [[علم امام]]{{ع}} دو معنا دارد:
::::::۱. نوعی از علومی که دائماً به [[امام]]{{ع}} افزوده می‌شود، همان سیر نفس [[امام]]{{ع}} در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است، که همواره و پی‌در‌پی تحقق می‌پذیرد و این تجلیات اسمائی و صفاتی مافوق عالم حس و خیال و عقل می‌باشد. از این نوع تجلیات به سفر دوم از اسفار اربعه یعنی سیر فی‌الحق و فی‌الله تعبیر می‌کنند که پایان ناپذیر است.
::::::۱. نوعی از علومی که دائماً به [[امام]]{{ع}} افزوده می‌شود، همان سیر نفس [[امام]]{{ع}} در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است، که همواره و پی‌در‌پی تحقق می‌پذیرد و این تجلیات اسمائی و صفاتی مافوق عالم حس و خیال و عقل می‌باشد. از این نوع تجلیات به سفر دوم از اسفار اربعه یعنی سیر فی‌الحق و فی‌الله تعبیر می‌کنند که پایان ناپذیر است.
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
[[پرونده:098554.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی]]]]
[[پرونده:098554.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد بیابانی اسکوئی|بیابانی اسکوئی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد بیابانی اسکوئی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۵ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد بیابانی اسکوئی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۵ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«بر اساس آیات قرآن کریم و روایات [[ائمه|اهل بیت]] {{عم}} : هیچ شک و شبهه‌اى در ازدیاد علم [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و امام {{ع}} وجود ندارد. خداوند متعال به پیامبر {{صل}} مى‌فرماید : {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}﴾}}<ref> "پیش از آن‌که وحى قرآن به سوى تو حکم شود تعجیل به آن نکن و بگو پروردگارا را بر علم من بیافزاى." سوره طه آیه ۱۱۴.</ref> و در سوره قدر آمده است که فرشتگان و روح در شب قدر براى هر امرى فرود مى‌آیند : {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ}}﴾}}<ref> "فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان از جهت همه امور فرود مى‌آیند." سوره قدر آیه ۴.</ref>. بیشتر مسلمانان معتقدند که شب قدر هر سال تکرار مى‌شود و اختصاص به زمان پیامبر {{صل}} نداشته است. و در روایات اهل بیت : به صراحت بیان شده است که شب قدر اکنون نیز هست و با رحلت پیامبر {{صل}} از میان نرفته است.<ref> کنز الدقائق جلد ۱۴، ۳۶۶ و ۳۶۷.</ref>. و نیز مسلّم است که "قدر" نامیده شدن این شب به این دلیل است که خداوند متعال در این شب از سال همه امور خلایق را تا شب قدر دیگر مورد تقدیر و اندازه‌گیرى قرار داده و به وسیله فرشتگان و روح به زمین فرو مى‌فرستد. و "من کل امر" در آیه شریفه مربوط به حوادث همین سال است. مناسبت شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح و آوردن تقدیرات یک سال بر زمین، اقتضا مى‌کند که فرشتگان این امور را به محلى خاص براى کارهاى خاص فرود آورند. از میان انسان‌ها کسى جزاهل بیت {{عم}} بعد از پیامبر {{صل}} مدعى فرود فرشتگان و روح در شب قدر براى خویش نیست. و تنها آنان هستند که در روایات متعدّد از این موضوع خبر داده‌اند. [[امام صادق|امام صادق]] {{ع}} در تفسیر آیه مذکور مى‌فرماید :{{عربی|اندازه=155%|«أَیْ مِن عِنْدَ رَبِّهِمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِکُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ»}} <ref> یعنى از سوى پروردگارشان بر محمّد وآل محمّد {{صل}} براى هر امرِ سلام فرود مى‌آیند.</ref><ref> تأویل الآیات الظاهره، ۷۹۳.</ref><ref> بحار الانوار جلد۲۵، ص ۷۰.</ref>. [[امام سجاد|امام سجّاد]] {{ع}} در دعاى دخول ماه رمضان، نزول فرشتگان و روح را بر آنان که خدا خواسته است با امورى که مورد قضاى الهى قرار گرفته، بیان کرده، مى‌فرماید : "{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ}}﴾}} {{عربی|اندازه=155%|«عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ»}}" <ref> فرشتگان وروح در آن شب به اذن پروردگارشان از جهت همه امور فرود مى‌آیند... بر آن بندگانى که مورد مشیّت خدا هستند از براى آن قضاى الهى که حکم کرده است.</ref><ref> صحیفه سجادیه دعا و دخول شهر رمضان.</ref><ref> اقبال الاعمال، ۴۲.</ref>. و [[امام باقر|امام باقر]] {{ع}} مى‌فرماید : {{عربی|اندازه=155%|«إِنَّهُ لَیَنْزِلُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِیِّ الْأَمْرِ تَفْسِیرُ الْأُمُورِ سَنَهً سَنَهً یُوْمَرُ فِیهَا فِی أَمْرِ نَفْسِهِ بِکَذَا وَ کَذَا وَ فِی أَمْرِ النَّاسِ بِکَذَا وَ کَذَا»}}<ref>همانا در شب قدر به ولىِّ امر سال به سال تفسیر امور نازل مى‌شود. در آن شب درباره خودش به امورى امر مى‌شود و درباره مردم هم به امورى دیگر.</ref>.<ref> کافى جلد ۱، ۲۴۸.</ref><ref> بحارالانوار جلد۲۵، ص ۷۹.</ref>. پس در شب قدر دستورهاى لازم براى امام {{ع}} تا یک سال در مورد خود امام {{ع}} و دیگران آورده مى‌شود. بدین ترتیب روشن مى‌شود که علم امام {{ع}} بلکه علم پیامبر {{صل}} هم در شب‌هاى قدر افزوده مى‌شود. زیرا روشن است اگر چه پیامبر {{صل}} و امام {{ع}} از همه حوادث و وقایع تا قیامت به صورت اجمالى اطلاع دارند، ولى در شب قدر همه آن حوادثى که در طول سال تا شب قدر دیگر قبلاً ثبت شده بود دوباره تجدید نظر شده و تقدیر مى‌گردد و مورد امضاى خداوند سبحانه واقع شده به پیامبر {{صل}} یا امام {{ع}} ابلاغ مى‌شود. از این امر استفاده مى‌شود که علم و آگاهى پیامبر {{صل}} و امام {{ع}} پیش از شب قدر نسبت به حوادث آینده به صورت روشن و حتمى نبوده است یا حداقل حتمى بودن تعدادى از آن امور روشن و مسلّم نبوده است. ممکن است تغییراتى هم به صورت تقدیم و تأخیر و یا امر جدیدى که قبلاً اثرى از آن به صورت تفصیلى نبود در مقدّرات شب قدر وجود داشته باشد. پس با توجّه به این بیان، پیدایش نوعى علم براى امام {{ع}} در شب قدر امکان دارد. و به نظر مى‌رسد به همین جهت است که ائمّه {{صل}} در روایات متعددى تأکید کرده‌اند که اگر آیه‌اى در کتاب خدا نبود از آنچه تا قیامت و اقع مى‌شود برایتان خبر مى‌دادم : {{عربی|اندازه=155%|«لَوْ لَا آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ لَحَدَّثْتُکُمْ بِمَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقُلْتُ أَیَّةُ آیَةٍ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»}}<ref>اگر آیه‌اى در کتاب خدا نبود از آنچه تا قیامت خواهد شد خبر مى‌دادم. پس گفتم :کدام آیه؟ فرمود : سخن خدا که مى‌فرماید : "خدا آن را که مى‌خواهد محو مى‌کند و اثبات مى‌کند و نزد اوست ام الکتاب."</ref><ref>تفسیر عیاشى جلد ۲، ص ۲۱۵.</ref><ref>توحید صدوق ۳۰۵.</ref><ref>بحارالانوار جلد۴، ص ۱۱۸.</ref> و آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء}}﴾}}<ref>سوره فاطر، آیه ۱.</ref> هم بر این مطلب تأکید مى‌کند. زیرا زیادى وقتى معنا پیدا مى‌کند که از قبل تقدیرى صورت گرفته باشد. این امر اختصاص به تقدیرات پیشین ندارد بلکه در امورى که در شب قدر هم مورد تقدیر قرار مى‌گیرد جارى است. زیرا آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء}}﴾}}اطلاق دارد. و ممکن است اضافه شدن چیزى در آن واحد صورت پذیرد. علاوه بر این روایاتى داریم که علم امام هر شب جمعه افزوده مى‌شود. بلکه روایات دیگرى هم وجود دارد که امامان اهل بیت {{عم}} هر لحظه ممکن است بر علومشان افزوده شود. امام صادق {{ع}} مى‌فرماید : {{عربی|اندازه=155%|«إِذَا كَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ وَ وَافَیْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدِی»}}<ref>شب جمعه رسول خدا و امامان و من هم با آن‌ها، با عرش الهى برخورد مى‌کنیم. و من بر نمى‌گردم مگر با علمى که تازه استفاده کرده‌ام. واگر چنین نباشد، آنچه نزد ماست تمام مى‌گردد.</ref><ref>کافى جلد ۱، ص ۲۵۴.</ref> این روایت به صراحت دلالت دارد که اگر به علوم اهل بیت {{عم}} افزوده نشود علم آن‌ها تمام مى‌شود. زراره مى‌گوید : امام باقر {{ع}}فرمود : {{عربی|اندازه=155%|«لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَیْئاً لَا یَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَیْنَا»}}<ref>اگر به علم ما افزوده نشود علم ما تمام مى‌گردد. زراره گفت : عرض کردم : آیا به شما علمـى داده مى‌شود که رسول خدا آن را نمى‌داند؟ فرمـود : آگاه باش؛ همانا وقتى علمى به ما داده مـى‌شود، ابتدا به رسول خدا عرضه مى‌شود و بعد به امامان و سپس کار به ما منتهى مى‌شود.</ref>.<ref> کافى جلد ۱، ۲۵۵.</ref>.<ref> بحارالانوار جلد ۱۷، ص ۱۳۶.</ref> در این روایت علاوه بر زیاد شدن علم امام {{ع}} نکته دیگرى نیز عنوان شده است که افزوده شدن علوم اهل بیت {{عم}} به گونه‌اى است که وقتى مطلبى به امام حاضر القا و الهام مى‌شود به أئمّه پیشین و پیامبر {{صل}} هم رسیده است. و نیز روایاتى در باب محدّث بودن امام {{ع}} رسیده است و روایات دیگرى نیز وجود دارد که افضل علم امام {{ع}} آن است که به صورت الهام و القا در قلب و یا با رسیدن صداى فرشته به گوش امام {{ع}}، برایش پدید مى‌آید. این دو گروه از روایات هم به این امر تأکید مى‌کند که علوم اهل بیت {{عم}} دائم در فزونى است.»<ref>[[امامت ۵ (کتاب)|امامت]].</ref>.
::::::«بر اساس آیات قرآن کریم و روایات [[ائمه|اهل بیت]] {{عم}} : هیچ شک و شبهه‌اى در ازدیاد علم [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و امام {{ع}} وجود ندارد. خداوند متعال به پیامبر {{صل}} مى‌فرماید : {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}﴾}}<ref> "پیش از آن‌که وحى قرآن به سوى تو حکم شود تعجیل به آن نکن و بگو پروردگارا را بر علم من بیافزاى." سوره طه آیه ۱۱۴.</ref> و در سوره قدر آمده است که فرشتگان و روح در شب قدر براى هر امرى فرود مى‌آیند : {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ}}﴾}}<ref> "فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان از جهت همه امور فرود مى‌آیند." سوره قدر آیه ۴.</ref>. بیشتر مسلمانان معتقدند که شب قدر هر سال تکرار مى‌شود و اختصاص به زمان پیامبر {{صل}} نداشته است. و در روایات اهل بیت : به صراحت بیان شده است که شب قدر اکنون نیز هست و با رحلت پیامبر {{صل}} از میان نرفته است.<ref> کنز الدقائق جلد ۱۴، ۳۶۶ و ۳۶۷.</ref>. و نیز مسلّم است که "قدر" نامیده شدن این شب به این دلیل است که خداوند متعال در این شب از سال همه امور خلایق را تا شب قدر دیگر مورد تقدیر و اندازه‌گیرى قرار داده و به وسیله فرشتگان و روح به زمین فرو مى‌فرستد. و "من کل امر" در آیه شریفه مربوط به حوادث همین سال است. مناسبت شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح و آوردن تقدیرات یک سال بر زمین، اقتضا مى‌کند که فرشتگان این امور را به محلى خاص براى کارهاى خاص فرود آورند. از میان انسان‌ها کسى جزاهل بیت {{عم}} بعد از پیامبر {{صل}} مدعى فرود فرشتگان و روح در شب قدر براى خویش نیست. و تنها آنان هستند که در روایات متعدّد از این موضوع خبر داده‌اند. [[امام صادق|امام صادق]] {{ع}} در تفسیر آیه مذکور مى‌فرماید :{{عربی|اندازه=155%|«أَیْ مِن عِنْدَ رَبِّهِمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِکُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ»}} <ref> یعنى از سوى پروردگارشان بر محمّد وآل محمّد {{صل}} براى هر امرِ سلام فرود مى‌آیند.</ref><ref> تأویل الآیات الظاهره، ۷۹۳.</ref><ref> بحار الانوار جلد۲۵، ص ۷۰.</ref>. [[امام سجاد|امام سجّاد]] {{ع}} در دعاى دخول ماه رمضان، نزول فرشتگان و روح را بر آنان که خدا خواسته است با امورى که مورد قضاى الهى قرار گرفته، بیان کرده، مى‌فرماید : "{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ}}﴾}} {{عربی|اندازه=155%|«عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ»}}" <ref> فرشتگان وروح در آن شب به اذن پروردگارشان از جهت همه امور فرود مى‌آیند... بر آن بندگانى که مورد مشیّت خدا هستند از براى آن قضاى الهى که حکم کرده است.</ref><ref> صحیفه سجادیه دعا و دخول شهر رمضان.</ref><ref> اقبال الاعمال، ۴۲.</ref>. و [[امام باقر|امام باقر]] {{ع}} مى‌فرماید : {{عربی|اندازه=155%|«إِنَّهُ لَیَنْزِلُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِیِّ الْأَمْرِ تَفْسِیرُ الْأُمُورِ سَنَهً سَنَهً یُوْمَرُ فِیهَا فِی أَمْرِ نَفْسِهِ بِکَذَا وَ کَذَا وَ فِی أَمْرِ النَّاسِ بِکَذَا وَ کَذَا»}}<ref>همانا در شب قدر به ولىِّ امر سال به سال تفسیر امور نازل مى‌شود. در آن شب درباره خودش به امورى امر مى‌شود و درباره مردم هم به امورى دیگر.</ref>.<ref> کافى جلد ۱، ۲۴۸.</ref><ref> بحارالانوار جلد۲۵، ص ۷۹.</ref>. پس در شب قدر دستورهاى لازم براى امام {{ع}} تا یک سال در مورد خود امام {{ع}} و دیگران آورده مى‌شود. بدین ترتیب روشن مى‌شود که علم امام {{ع}} بلکه علم پیامبر {{صل}} هم در شب‌هاى قدر افزوده مى‌شود. زیرا روشن است اگر چه پیامبر {{صل}} و امام {{ع}} از همه حوادث و وقایع تا قیامت به صورت اجمالى اطلاع دارند، ولى در شب قدر همه آن حوادثى که در طول سال تا شب قدر دیگر قبلاً ثبت شده بود دوباره تجدید نظر شده و تقدیر مى‌گردد و مورد امضاى خداوند سبحانه واقع شده به پیامبر {{صل}} یا امام {{ع}} ابلاغ مى‌شود. از این امر استفاده مى‌شود که علم و آگاهى پیامبر {{صل}} و امام {{ع}} پیش از شب قدر نسبت به حوادث آینده به صورت روشن و حتمى نبوده است یا حداقل حتمى بودن تعدادى از آن امور روشن و مسلّم نبوده است. ممکن است تغییراتى هم به صورت تقدیم و تأخیر و یا امر جدیدى که قبلاً اثرى از آن به صورت تفصیلى نبود در مقدّرات شب قدر وجود داشته باشد. پس با توجّه به این بیان، پیدایش نوعى علم براى امام {{ع}} در شب قدر امکان دارد. و به نظر مى‌رسد به همین جهت است که ائمّه {{صل}} در روایات متعددى تأکید کرده‌اند که اگر آیه‌اى در کتاب خدا نبود از آنچه تا قیامت و اقع مى‌شود برایتان خبر مى‌دادم : {{عربی|اندازه=155%|«لَوْ لَا آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ لَحَدَّثْتُکُمْ بِمَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقُلْتُ أَیَّةُ آیَةٍ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»}}<ref>اگر آیه‌اى در کتاب خدا نبود از آنچه تا قیامت خواهد شد خبر مى‌دادم. پس گفتم :کدام آیه؟ فرمود : سخن خدا که مى‌فرماید : "خدا آن را که مى‌خواهد محو مى‌کند و اثبات مى‌کند و نزد اوست ام الکتاب."</ref><ref>تفسیر عیاشى جلد ۲، ص ۲۱۵.</ref><ref>توحید صدوق ۳۰۵.</ref><ref>بحارالانوار جلد۴، ص ۱۱۸.</ref> و آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء}}﴾}}<ref>سوره فاطر، آیه ۱.</ref> هم بر این مطلب تأکید مى‌کند. زیرا زیادى وقتى معنا پیدا مى‌کند که از قبل تقدیرى صورت گرفته باشد. این امر اختصاص به تقدیرات پیشین ندارد بلکه در امورى که در شب قدر هم مورد تقدیر قرار مى‌گیرد جارى است. زیرا آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاء}}﴾}}اطلاق دارد. و ممکن است اضافه شدن چیزى در آن واحد صورت پذیرد. علاوه بر این روایاتى داریم که علم امام هر شب جمعه افزوده مى‌شود. بلکه روایات دیگرى هم وجود دارد که امامان اهل بیت {{عم}} هر لحظه ممکن است بر علومشان افزوده شود. امام صادق {{ع}} مى‌فرماید : {{عربی|اندازه=155%|«إِذَا كَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ وَ وَافَیْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدِی»}}<ref>شب جمعه رسول خدا و امامان و من هم با آن‌ها، با عرش الهى برخورد مى‌کنیم. و من بر نمى‌گردم مگر با علمى که تازه استفاده کرده‌ام. واگر چنین نباشد، آنچه نزد ماست تمام مى‌گردد.</ref><ref>کافى جلد ۱، ص ۲۵۴.</ref> این روایت به صراحت دلالت دارد که اگر به علوم اهل بیت {{عم}} افزوده نشود علم آن‌ها تمام مى‌شود. زراره مى‌گوید : امام باقر {{ع}}فرمود : {{عربی|اندازه=155%|«لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَیْئاً لَا یَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَیْنَا»}}<ref>اگر به علم ما افزوده نشود علم ما تمام مى‌گردد. زراره گفت : عرض کردم : آیا به شما علمـى داده مى‌شود که رسول خدا آن را نمى‌داند؟ فرمـود : آگاه باش؛ همانا وقتى علمى به ما داده مـى‌شود، ابتدا به رسول خدا عرضه مى‌شود و بعد به امامان و سپس کار به ما منتهى مى‌شود.</ref>.<ref> کافى جلد ۱، ۲۵۵.</ref>.<ref> بحارالانوار جلد ۱۷، ص ۱۳۶.</ref> در این روایت علاوه بر زیاد شدن علم امام {{ع}} نکته دیگرى نیز عنوان شده است که افزوده شدن علوم اهل بیت {{عم}} به گونه‌اى است که وقتى مطلبى به امام حاضر القا و الهام مى‌شود به أئمّه پیشین و پیامبر {{صل}} هم رسیده است. و نیز روایاتى در باب محدّث بودن امام {{ع}} رسیده است و روایات دیگرى نیز وجود دارد که افضل علم امام {{ع}} آن است که به صورت الهام و القا در قلب و یا با رسیدن صداى فرشته به گوش امام {{ع}}، برایش پدید مى‌آید. این دو گروه از روایات هم به این امر تأکید مى‌کند که علوم اهل بیت {{عم}} دائم در فزونى است.»<ref>[[امامت ۵ (کتاب)|امامت]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
:::::*از فحوای اخبار بسیاری معلوم می‌شود که [[ائمه]]{{ع}} در همه مراحل هستی خود، یعنی پیش از آن که روحشان به تن حلول کند و پس از حلول در تن و پس از مفارقت از بدن و عروج به عالم قدسی، ترقی بسیاری در معارف ربانی و درجات کمال دارند و همیشه در معارج قرب و کمال و وصال و در سیرند و در بحار انوار معرفت حضرت ذوالجلال شناورند، زیرا مقامات عرفان و حبّ قرب الهی، نهایتی ندارد و از مقام ربوبیّت تا درجات عبودیّت، منازل بی‌شماری است. این نکته دلالت دارد که هر امامی در آغاز [[امامت]]، مقداری از علوم و معارفی که برای رتبه [[امامت]] لازم است را از امام قبلی دریافت می‌کند، ولی در همان درجه نمی‌ماند و به واسطه مزید قرب و طاعت، علم بیشتری نصیب او می‌گردد، از این رو، [[امامان]]{{ع}} در هر روز هفتاد بار و یا بیشتر استغفار می‌کردند با این که گناهی نداشتند، زیرا وقتی از درجه‌ای به درجه بالاتر عروج می‌کردند، درجه گذشته و عبادات و طاعات آن را ناچیز می‌شمردند و استغفار می‌نمودند و برای رسیدن به درجه بالاتر به خدا استغاثه می‌نمودند و این خود حدی ندارد.
:::::*از فحوای اخبار بسیاری معلوم می‌شود که [[ائمه]]{{ع}} در همه مراحل هستی خود، یعنی پیش از آن که روحشان به تن حلول کند و پس از حلول در تن و پس از مفارقت از بدن و عروج به عالم قدسی، ترقی بسیاری در معارف ربانی و درجات کمال دارند و همیشه در معارج قرب و کمال و وصال و در سیرند و در بحار انوار معرفت حضرت ذوالجلال شناورند، زیرا مقامات عرفان و حبّ قرب الهی، نهایتی ندارد و از مقام ربوبیّت تا درجات عبودیّت، منازل بی‌شماری است. این نکته دلالت دارد که هر امامی در آغاز [[امامت]]، مقداری از علوم و معارفی که برای رتبه [[امامت]] لازم است را از امام قبلی دریافت می‌کند، ولی در همان درجه نمی‌ماند و به واسطه مزید قرب و طاعت، علم بیشتری نصیب او می‌گردد، از این رو، [[امامان]]{{ع}} در هر روز هفتاد بار و یا بیشتر استغفار می‌کردند با این که گناهی نداشتند، زیرا وقتی از درجه‌ای به درجه بالاتر عروج می‌کردند، درجه گذشته و عبادات و طاعات آن را ناچیز می‌شمردند و استغفار می‌نمودند و برای رسیدن به درجه بالاتر به خدا استغاثه می‌نمودند و این خود حدی ندارد.
:::::*شاید بتوان گفت: علومی که هر روز و هر ساعت پدید می‌شود، به فعالیت بی‌نهایت خدا اشاره دارد و تأثیر این فعالیت در وجود امام وقت که سرپرست عموم عالم امکان و به خصوص عالم انسان است، افزایش درجات علمی و کمالی اوست.
:::::*شاید بتوان گفت: علومی که هر روز و هر ساعت پدید می‌شود، به فعالیت بی‌نهایت خدا اشاره دارد و تأثیر این فعالیت در وجود امام وقت که سرپرست عموم عالم امکان و به خصوص عالم انسان است، افزایش درجات علمی و کمالی اوست.
::::::آیه شریفه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَى الأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ}}﴾}}<ref>«کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس (کردارها) در روزی که در شمار شما هزار سال است به سوی او بالا می‌رود»؛ سوره سجده، آیه۵.</ref> این آیه، بیانگر وسعت تدبیر و فعالیت خدا در عالم امکان است و این که می‌فرماید: از فراز آسمان‌ها تا زمین چون این مقدار در گنجایش فهم بشری است و یک روز واحد زمانی کار انسان است و هزار سال برای درک بهتر اندازه فعالیت ذات باری تعالی است و هزار به معنای بی‌نهایت است و این مطابق با قاعده مسلم میان حکمای الهیین است که {{عربی|اندازه=155%|«لاتکرار فی التجلی»}} یعنی در ظهور جلوه‌های حق، تکراری وجود ندارد، بلکه هر شب و هر روز و هر آن، جلوه‌ای تازه از خداوند متعال پدید آید، چنانکه آیه شریفه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ}}﴾}}<ref>«بلکه آنان از آفرینش تازه در تردیدند»؛ سوره ق، آیه۱۵.</ref>؛ بلکه ایشان در پوششی از آفرینش تازه‌اند. نیز بر این امر دلالت دارد. این جلوه‌های تازه و تدبیر بی‌پایان خدا در هر شب و روز و هر ساعت، تحقق مسائل تازه‌ای است در عالم هستی که تعلق علمی و دستوری به امام وقت دارد و به عبارت دیگر، به دفتر اداره او تحویل می‌شود، از این نظر است که امام می‌فرماید شگفت این جا است که هر روز و هر شب و هر ساعت، علم تازه‌ای در کار است. این علم تازه همان گزارش جدید جلوه‌های خدا یا به تعبیر قرآن مجید تدبیرهای خداست در عالم امکان که به امام وقت می‌رسد و این با اصل کلی تکامل هم مطابق است و همین موضوع سر این است که خاتم انبیا و بلکه ائمه معصومین از همه انبیای گذشته افضل هستند، ولی در موضوع تفاوت مراتب میان ائمه و نیز تفاوت مرتبه پیغمبر و ائمه باید گفت: {{عربی|اندازه=155%|«کلهم من نور واحد»}}<ref>تمام ایشان از یک نور می‌باشند؛ [[شیخ کلینی]]، اصول کافی، ج۱، ص۴۳۴.</ref>»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/1081308/%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-(%D8%B9)-(2)/ علم امام.]</ref>.
::::::آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَى الأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ}}﴾}}<ref>«کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس (کردارها) در روزی که در شمار شما هزار سال است به سوی او بالا می‌رود»؛ سوره سجده، آیه۵.</ref> این آیه، بیانگر وسعت تدبیر و فعالیت خدا در عالم امکان است و این که می‌فرماید: از فراز آسمان‌ها تا زمین چون این مقدار در گنجایش فهم بشری است و یک روز واحد زمانی کار انسان است و هزار سال برای درک بهتر اندازه فعالیت ذات باری تعالی است و هزار به معنای بی‌نهایت است و این مطابق با قاعده مسلم میان حکمای الهیین است که {{عربی|اندازه=155%|«لاتکرار فی التجلی»}} یعنی در ظهور جلوه‌های حق، تکراری وجود ندارد، بلکه هر شب و هر روز و هر آن، جلوه‌ای تازه از خداوند متعال پدید آید، چنانکه آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ}}﴾}}<ref>«بلکه آنان از آفرینش تازه در تردیدند»؛ سوره ق، آیه۱۵.</ref>؛ بلکه ایشان در پوششی از آفرینش تازه‌اند. نیز بر این امر دلالت دارد. این جلوه‌های تازه و تدبیر بی‌پایان خدا در هر شب و روز و هر ساعت، تحقق مسائل تازه‌ای است در عالم هستی که تعلق علمی و دستوری به امام وقت دارد و به عبارت دیگر، به دفتر اداره او تحویل می‌شود، از این نظر است که امام می‌فرماید شگفت این جا است که هر روز و هر شب و هر ساعت، علم تازه‌ای در کار است. این علم تازه همان گزارش جدید جلوه‌های خدا یا به تعبیر قرآن مجید تدبیرهای خداست در عالم امکان که به امام وقت می‌رسد و این با اصل کلی تکامل هم مطابق است و همین موضوع سر این است که خاتم انبیا و بلکه ائمه معصومین از همه انبیای گذشته افضل هستند، ولی در موضوع تفاوت مراتب میان ائمه و نیز تفاوت مرتبه پیغمبر و ائمه باید گفت: {{عربی|اندازه=155%|«کلهم من نور واحد»}}<ref>تمام ایشان از یک نور می‌باشند؛ [[شیخ کلینی]]، اصول کافی، ج۱، ص۴۳۴.</ref>»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/1081308/%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-(%D8%B9)-(2)/ علم امام.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۹. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛}}
{{جمع شدن|۱۹. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛}}