۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن') |
|||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
::::::آیتالله '''[[سید عبدالحسین نجفی لاری]]''' در دو کتاب ''«[[المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته (کتاب)|المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته]]»'' و ''«[[ آگاهیهای آسمانی (کتاب)| آگاهیهای آسمانی]]»'' در اینباره گفتهاست: | ::::::آیتالله '''[[سید عبدالحسین نجفی لاری]]''' در دو کتاب ''«[[المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته (کتاب)|المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته]]»'' و ''«[[ آگاهیهای آسمانی (کتاب)| آگاهیهای آسمانی]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
:::::*«چند دلیل عقلی بر [[ علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش|بالفعل بودن علم امام]] و عموم محدوده آن اقامه کردهاند که به بررسی آنها میپردازیم: | :::::*«چند دلیل عقلی بر [[ علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش|بالفعل بودن علم امام]] و عموم محدوده آن اقامه کردهاند که به بررسی آنها میپردازیم: | ||
:::::'''دلیل اول:''' قاعده لطف: سه تقریر برای قاعده لطف ذکر شده است: '''تقریر اول:''' امام کاملترین ذات را داراست و هرکسی که کاملترین ذات را دارد واجب است کاملترین صفات را هم دارا باشدو آنهم در این بحث علم بالفعل به همه چیز است. '''تقریر دوم:''' علت غائی خلقت معرفت خداوند است به دلیل آیه شریفه {{عربی|اندازه= | :::::'''دلیل اول:''' قاعده لطف: سه تقریر برای قاعده لطف ذکر شده است: '''تقریر اول:''' امام کاملترین ذات را داراست و هرکسی که کاملترین ذات را دارد واجب است کاملترین صفات را هم دارا باشدو آنهم در این بحث علم بالفعل به همه چیز است. '''تقریر دوم:''' علت غائی خلقت معرفت خداوند است به دلیل آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}﴾}}«» با توجه به تفسیرش به لیعرفون و حدیث قدسی و روایات دال است که خداوند [[اهل بیت|امامان]] را مظهر جمیع صفات جلالیه و جمالیه خویش قرار داده است تا مردم توسط آنان خداوند را بشناسند. حال اگر این مظاهر دارای نقص باشند مستلزم نقص در ظاهر خداوند خواهد بود. | ||
:::::'''نتیجه انضمام دو مقدمه:''' آن است که علم امامان باید بالفعل و متعلق به همه چیز باشد و الا نقض غرض خواهد شد که صدورش از حکیم علی الاطلاق ممتنع است. '''تقریر سوم:''' اگر امام بالفعل عالم به همه حرکات و سکنات و نیات مردم باشد آنان را به اطاعت خداوند نزدیکتر و از معاصی دورتر خواهد کرد. و وقتی چنین علمی چنان اثری دارد طبق قاعده لطف بر خداوند واجب است آن را به امامان اعطا نماید. | :::::'''نتیجه انضمام دو مقدمه:''' آن است که علم امامان باید بالفعل و متعلق به همه چیز باشد و الا نقض غرض خواهد شد که صدورش از حکیم علی الاطلاق ممتنع است. '''تقریر سوم:''' اگر امام بالفعل عالم به همه حرکات و سکنات و نیات مردم باشد آنان را به اطاعت خداوند نزدیکتر و از معاصی دورتر خواهد کرد. و وقتی چنین علمی چنان اثری دارد طبق قاعده لطف بر خداوند واجب است آن را به امامان اعطا نماید. | ||
:::::'''دلیل دوم:''' قاعده وجود مقتضی و عدم مانع: به قاعده وجود مقتضی و نبود مانع چه اینکه عموم علم فعلی آنان از فیوضاتی است که مشمول قدرت مبدأ فیاض است. و این مقتضی است و امام هم دارای بالاترین قابلیت می باشد پس مانعی هم نیست. و به دیگر سخن خدای متعال قادر است علم امام را تعمیم دهد. و نیاز عالم هم به آن فرا میخواند و مفسده ای هم در آن نیست پس بر حکیم واجب خواهد بود.(....) | :::::'''دلیل دوم:''' قاعده وجود مقتضی و عدم مانع: به قاعده وجود مقتضی و نبود مانع چه اینکه عموم علم فعلی آنان از فیوضاتی است که مشمول قدرت مبدأ فیاض است. و این مقتضی است و امام هم دارای بالاترین قابلیت می باشد پس مانعی هم نیست. و به دیگر سخن خدای متعال قادر است علم امام را تعمیم دهد. و نیاز عالم هم به آن فرا میخواند و مفسده ای هم در آن نیست پس بر حکیم واجب خواهد بود.(....) | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
:::::*دلایل عقلی که موافق روایات مثبته [[علم امام]]{{ع}} و فعلیت آن باشد، زیادند. به برخی از آن دلایل اشاره میشود: | :::::*دلایل عقلی که موافق روایات مثبته [[علم امام]]{{ع}} و فعلیت آن باشد، زیادند. به برخی از آن دلایل اشاره میشود: | ||
:::::#دلیلی که قاعده لطف مقتضی آن است این که: [[امام]]{{ع}} از حیث ذات و وجود، کاملترین انسانهاست و واجب است به کاملترین اوصاف نیز متصف شود و فعلی بودن [[علم امام]]{{ع}} و گسترده بودن آن از جمله آن اوصاف است. | :::::#دلیلی که قاعده لطف مقتضی آن است این که: [[امام]]{{ع}} از حیث ذات و وجود، کاملترین انسانهاست و واجب است به کاملترین اوصاف نیز متصف شود و فعلی بودن [[علم امام]]{{ع}} و گسترده بودن آن از جمله آن اوصاف است. | ||
:::::#طبق حدیث قدسی {{عربی|اندازه=150%|" كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِاعْرَف "}} علت آفرینش مخلوقات شناخت و معرفت خداوند است و در آیه شریفه {{عربی|اندازه= | :::::#طبق حدیث قدسی {{عربی|اندازه=150%|" كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِاعْرَف "}} علت آفرینش مخلوقات شناخت و معرفت خداوند است و در آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ}}﴾}} <ref> و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند؛ سوره ذاریات، آیه: ۵۶.</ref> مراد از "یعبدون" "یعرفون" است. و فرض آن است که معرفت خداوند، موقوف است بر عبادت او و نیز منحصر است در این که خداوند جانشینانی خلق کند که تجلی گاه تمام صفات جلالش و آئینهای تمام نما برای تجلی معارف پنهانیاش و سایهای کامل و دائمی برای اوصاف کمالیهاش باشند، به طوری که وجود نقص درآن تجلی گاه، آئینه و سایه به منزله نقص در متجلی و نمایان شده و صاحب سایه تلقی شود. و وجود نقص موجب نقض غرض برای حکیم تعالی و حکمت او میباشد و این امر بر خداوند تعالی محال عقلی است. | ||
:::::#دلیل سوم این که: علم گسترده و فعلی [[امام]]{{ع}} به کارهای مردم، موجب اطاعت مردم و ترک نافرمانی آنان از [[امامان]]{{عم}} است. پس در این صورت واجب است که خداوند حکیم، علم گسترده و فعلی را عطا کند؛ همان طور که واجب است آنان را منصوب و به آنان عصمت ببخشد. به دلیل این که معصیت پنهانی بیشتر از نافرمانی آشکار است. و اینکه کمتر کسی پیدا میشود که در معرض دید و اطلاع دیگران، کار خلاف و گناه انجام دهد. پس وقتی که با قاعده لطف اصل [[امامت]]، عصمت [[امام]] و منزه بودن او از تمامی نقصهای بدنی و اخلاقی و نسبی اثبات میشود؛ پس به طریق اولی، گستردگی و فعلیت [[علم امام]]{{ع}} نیز ثابت میشود. | :::::#دلیل سوم این که: علم گسترده و فعلی [[امام]]{{ع}} به کارهای مردم، موجب اطاعت مردم و ترک نافرمانی آنان از [[امامان]]{{عم}} است. پس در این صورت واجب است که خداوند حکیم، علم گسترده و فعلی را عطا کند؛ همان طور که واجب است آنان را منصوب و به آنان عصمت ببخشد. به دلیل این که معصیت پنهانی بیشتر از نافرمانی آشکار است. و اینکه کمتر کسی پیدا میشود که در معرض دید و اطلاع دیگران، کار خلاف و گناه انجام دهد. پس وقتی که با قاعده لطف اصل [[امامت]]، عصمت [[امام]] و منزه بودن او از تمامی نقصهای بدنی و اخلاقی و نسبی اثبات میشود؛ پس به طریق اولی، گستردگی و فعلیت [[علم امام]]{{ع}} نیز ثابت میشود. | ||
:::::#دلیل دیگر، قاعده وجود مقتضی و عدم مانع است، به این صورت که: گستردگی و فعلیت [[علم امام]]{{ع}}، شعبهای و شاخهای از فیض بیکران مبدء فیاض است "مقتضی موجود" و قابل "ظرفیت وجودی" [[امامت]] [[امام]] است که بالاترین مرتبه قابلیت را دارا است و از سوی دیگر، مانعی نیز وجود ندارد "مانع مفقود" "پس [[امام]] دارای علمی گسترده و فعلی میباشد". به عبارت دیگر، خداوند قادر است علمی گسترده به [[امام]] عطا نماید و عالم <ref>احتمال دارد لفظ «عالم» در متن به معنای جهان هستی باشد در این صورت معنا این می شود که :عالم هستی محتاج چنین دانشمندی است که دارای علم گسترده باشد.</ref>. [[امام]]{{ع}} نیز به آن علم نیازمند است و این کار مفسدهای نیز ندارد پس واجب است بر حکیم متعال که این کار را بکند»<ref>[[آگاهیهای آسمانی (کتاب)|آگاهیهای آسمانی]]، ص ۱۳۷.</ref>. | :::::#دلیل دیگر، قاعده وجود مقتضی و عدم مانع است، به این صورت که: گستردگی و فعلیت [[علم امام]]{{ع}}، شعبهای و شاخهای از فیض بیکران مبدء فیاض است "مقتضی موجود" و قابل "ظرفیت وجودی" [[امامت]] [[امام]] است که بالاترین مرتبه قابلیت را دارا است و از سوی دیگر، مانعی نیز وجود ندارد "مانع مفقود" "پس [[امام]] دارای علمی گسترده و فعلی میباشد". به عبارت دیگر، خداوند قادر است علمی گسترده به [[امام]] عطا نماید و عالم <ref>احتمال دارد لفظ «عالم» در متن به معنای جهان هستی باشد در این صورت معنا این می شود که :عالم هستی محتاج چنین دانشمندی است که دارای علم گسترده باشد.</ref>. [[امام]]{{ع}} نیز به آن علم نیازمند است و این کار مفسدهای نیز ندارد پس واجب است بر حکیم متعال که این کار را بکند»<ref>[[آگاهیهای آسمانی (کتاب)|آگاهیهای آسمانی]]، ص ۱۳۷.</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
::::::آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 پیام قرآن]»'' و ''«[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسیر نمونه]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 پیام قرآن]»'' و ''«[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسیر نمونه]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::*«ما میدانیم دایره ماموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت پیامبر اسلام و امامت امامان{{عم}} این مأموریت، جهانی و جاودانی است؛ یعنی هم تمام روی زمین را شامل میشود و هم تمام زمانها را تا دامنه قیامت دربرمیگیرد. آیا کسی که مثلا استاندار استانی باشد میتواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهی از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیتهای آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبری که مبعوث به پیامبری برای تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت میباشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهی از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق [[علوم معمولی]] نمیتوانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق [[علم غیب]] "به [[تعلیم الهی]]" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسانها را شامل میشده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب میکند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در [[روایات]] متعدد به صورت یک [[استدلال عقلی]] منعکس است و نه یک [[حکم تعبدی]]. مثلاً [[امام صادق]] {{ع}}، به یکی از [[راویان اخبار]] به نام [[عبدالعزیز الصائغ]] میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً عَلى عِبَادِهِ وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}»<ref>آیا تو فکر میکنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفهای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.</ref>. همین معنا به تعبیر روشنتری در حدیث [[ابراهیم بن عمر]] آمده است که میگوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}<ref>کسی که گمان کند خداوند بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.</ref>»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 [[پیام قرآن ج۷ (کتاب)|پیام قرآن]]، ج۷، ص ۲۴۶.]</ref>. | :::::*«ما میدانیم دایره ماموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت پیامبر اسلام و امامت امامان{{عم}} این مأموریت، جهانی و جاودانی است؛ یعنی هم تمام روی زمین را شامل میشود و هم تمام زمانها را تا دامنه قیامت دربرمیگیرد. آیا کسی که مثلا استاندار استانی باشد میتواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهی از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیتهای آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبری که مبعوث به پیامبری برای تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت میباشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهی از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق [[علوم معمولی]] نمیتوانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوائف آگاه باشند؛ پس راهی جز از طریق [[علم غیب]] "به [[تعلیم الهی]]" وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسانها را شامل میشده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگی مأموریت نیز ایجاب میکند که اجمالاً از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزی است که در [[روایات]] متعدد به صورت یک [[استدلال عقلی]] منعکس است و نه یک [[حکم تعبدی]]. مثلاً [[امام صادق]] {{ع}}، به یکی از [[راویان اخبار]] به نام [[عبدالعزیز الصائغ]] میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً عَلى عِبَادِهِ وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَةً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}»<ref>آیا تو فکر میکنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفهای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.</ref>. همین معنا به تعبیر روشنتری در حدیث [[ابراهیم بن عمر]] آمده است که میگوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}<ref>کسی که گمان کند خداوند بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، طبق نقل [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالأنوار]]، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.</ref>»<ref>[http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=17238&catid=0&pid=61859 [[پیام قرآن ج۷ (کتاب)|پیام قرآن]]، ج۷، ص ۲۴۶.]</ref>. | ||
:::::*«در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} اجمالاً از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد: '''نخست اينكه:''' مىدانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مىكنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبير ديگر: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند. '''ديگر اينكه:''' سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} از آن روشن مىشود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد يعنى [[آصف بن برخيا]] مىگويد: {{عربی|اندازه= | :::::*«در اينجا دو راه ديگر براى اثبات اين واقعيت كه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} اجمالاً از اسرار غيب آگاه بودند وجود دارد: '''نخست اينكه:''' مىدانيم دايره ماموريت آنها محدود به مكان و زمان خاصى نبوده، بلكه رسالت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممكن است كسى چنين ماموريت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى كه هيچگونه آگاهى جز بر زمان و محيط محدود خود نداشته باشد؟ آيا كسى را كه مثلا مامور امارت و استاندارى بخش عظيمى از كشورى مىكنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عين حال ماموريت خود را به خوبى انجام دهد؟! به تعبير ديگر: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در مدت حيات خود بايد آن چنان احكام الهى را بيان و اجرا كند كه جوابگوى نيازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مكان باشد، و اين ممكن نيست مگر اينكه لااقل بخشى از اسرار غيب را بداند. '''ديگر اينكه:''' سه آيه در قرآن مجيد است كه اگر آنها را در كنار هم بچينيم مساله [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} از آن روشن مىشود، نخست اينكه قرآن در مورد كسى كه تخت ملكه "سبا" را در يك چشم بر هم زدن نزد "سليمان" آورد يعنى [[آصف بن برخيا]] مىگويد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي]]}}﴾}}<ref>«كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.</ref>. در آيه ديگر مىخوانيم:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}﴾}}<ref>«بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳</ref>. از سوى ديگر در احاديث متعددى كه در كتب اهل سنت و شيعه نقل شده چنين مىخوانيم كه ابو سعيد خدرى مىگويد «از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} معنى {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ}}﴾}} را سؤال كردم، فرمود: او وصى برادرم سليمان بن داود بود، گفتم: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ}}﴾}}" كيست؟ فرمود: {{عربی|اندازه=155%|«ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب!»}} او برادرم على بن ابى طالب است»<ref>به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.</ref>. با توجه به اينكه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ }}﴾}} كه در مورد "آصف" آمده علم جزئى را مىگويد، و {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|عِلْمُ الْكِتابِ}}﴾}} كه در باره [[امام علی]]{{ع}} آمده علم كلى را مىگويد، تفاوت ميان مقام علمى "آصف" و [[امام علی|على]]{{ع}} روشن مىگردد. از سوى سوم در آيه ٨٩ سوره نحل مىخوانيم: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ}}﴾}} «ما قرآن را بر تو نازل كرديم كه بيانگر هر چيزى است». روشن است كسى كه عالم به اسرار چنين كتابى باشد، بايد اسرار غيب را بداند، و اين دليلى است آشكار بر اينكه ممكن است انسانى از اولياء اللَّه، از اسرار غيب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/25/152 تفسير نمونه، ج۲۵، ص۱۵۲.]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
:::::*'''دلیل اول: [[نبوت]] و [[امامت]] رهبری الهی است''': [[نبوت]] و [[امامت]]، منصب الهی است و مردم هیچ گونه مداخلهای در آن نمیکنند. [[امام]]{{ع}} باید از دیگران در کمالات افضل باشد. در حقیقت ملاک گزینش [[امام]]{{ع}}، برتر بودن او از دیگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهای که [[امام]]{{ع}} در آن زندگی میکند، کسییافت شود که از [[امام]]{{ع}} فضیلت بیشتری دارد، او سزاوار [[امامت]] است. افضل بودن [[امام]]{{ع}} در یک چیز و در یک مورد نیست، بلکه در تمام صفات و جهات است؛ یکی از فضیلتها که امام باید رتبة بالای آن را داشته باشد، دانش و آگاهی است. امام باید از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعه یافت نشود. اگر کسی در میان مردم همسان در دانش با [[امام]]{{ع}} پیدا شود، رسیدن منصب [[امامت]] به هر کدام از آنان مساوی است و محروم شدن یکی از آنان از این منصب ستم در حق اوست. در هیچ زمانی برای [[امام]]{{ع}} همتایی نخواهد بود که دانش گسترده و فراگیری چون او داشته باشد. آن دانش نه با وسایل عادی، بلکه از راه غیرعادی و الهی یافت میشود، و چون از دانش بی انتهای خدا سرچشمه میگیرد و فیضی از دریای ژرف فیض بخش او است، گسترده است و به هر چیزی تعلق میگیرد، زیرا خداوند فیاض مطلق است و بخشش او پایان ندارد. پس دانش را که خداوند به [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} میبخشد، به زمان و یا حالتی اختصاص ندارد. | :::::*'''دلیل اول: [[نبوت]] و [[امامت]] رهبری الهی است''': [[نبوت]] و [[امامت]]، منصب الهی است و مردم هیچ گونه مداخلهای در آن نمیکنند. [[امام]]{{ع}} باید از دیگران در کمالات افضل باشد. در حقیقت ملاک گزینش [[امام]]{{ع}}، برتر بودن او از دیگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهای که [[امام]]{{ع}} در آن زندگی میکند، کسییافت شود که از [[امام]]{{ع}} فضیلت بیشتری دارد، او سزاوار [[امامت]] است. افضل بودن [[امام]]{{ع}} در یک چیز و در یک مورد نیست، بلکه در تمام صفات و جهات است؛ یکی از فضیلتها که امام باید رتبة بالای آن را داشته باشد، دانش و آگاهی است. امام باید از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعه یافت نشود. اگر کسی در میان مردم همسان در دانش با [[امام]]{{ع}} پیدا شود، رسیدن منصب [[امامت]] به هر کدام از آنان مساوی است و محروم شدن یکی از آنان از این منصب ستم در حق اوست. در هیچ زمانی برای [[امام]]{{ع}} همتایی نخواهد بود که دانش گسترده و فراگیری چون او داشته باشد. آن دانش نه با وسایل عادی، بلکه از راه غیرعادی و الهی یافت میشود، و چون از دانش بی انتهای خدا سرچشمه میگیرد و فیضی از دریای ژرف فیض بخش او است، گسترده است و به هر چیزی تعلق میگیرد، زیرا خداوند فیاض مطلق است و بخشش او پایان ندارد. پس دانش را که خداوند به [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} میبخشد، به زمان و یا حالتی اختصاص ندارد. | ||
:::::*'''دلیل دوم: رهبری [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای تمام افراد بشر''': [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردم را از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامی افراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دار است که از دانش گستردة خدادادی بهره میبرد. [[امام]]{{ع}} باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند باخبر باشد تا درد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او باخبر باشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر [[امام]]{{ع}} مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار از حال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد و هدف و غرضی که در فرستادن [[پیامبر]]{{صل}} و انتخاب [[امام]]{{ع}} از راهنمایی و هدایت مردم است، به دست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود [[امام]]{{ع}} تأمین نخواهد شد. | :::::*'''دلیل دوم: رهبری [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای تمام افراد بشر''': [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردم را از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامی افراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دار است که از دانش گستردة خدادادی بهره میبرد. [[امام]]{{ع}} باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند باخبر باشد تا درد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او باخبر باشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر [[امام]]{{ع}} مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار از حال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد و هدف و غرضی که در فرستادن [[پیامبر]]{{صل}} و انتخاب [[امام]]{{ع}} از راهنمایی و هدایت مردم است، به دست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود [[امام]]{{ع}} تأمین نخواهد شد. | ||
:::::*'''دلیل سوم : خلافت [[امام]]{{ع}}''': [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} ، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند: {{عربی|اندازه= | :::::*'''دلیل سوم : خلافت [[امام]]{{ع}}''': [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} ، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}}<ref>و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه:۳۰.</ref> و جانشین او [[حضرت آدم]]{{ع}} بود که پیامبر خدا است و تمام پیامبران جانشینان خدا اند. جانشینی [[پیامبر]{{صل}} واسطه بودن او است میان مردم و خدا و فیض رسانی از طرف خدا او است. چون پس از آفرینش جهان ، خداوند خواست جهانیان او را بشناسند تا با او ارتباط برقرار کنند ـ و با چشم دیدن او ممکن نبود ـ و نمیشد که ذات خود را آشکار کند تا او را ببینند، افرادی از بشر را برگزید و آنان را مظهر صفات خویش قرار داد تا صفات او را بنمایانند و نقش واسطه را ایفا کنند. یکی از صفات خدا علم او به هر چیز و در هر حال است، و چون [[پیامبر]]{{صل}} مظهر صفات خدا است باید در دانش و آگاهی وسیع نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن [[پیامبر]]{{صل}} در علم دلیلی وجود ندارد، بلکه همان دلیل بر خلافت و جانشینی که مظهر بودن [[پیامبر]]{{صل}} در تمام صفات است، علم خدایی را نیز برای او ثابت میکند. روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندی [[پیامبر]]{{صل}} و خدا در تمام صفات از جهت چگونگی و مقدار نیست؛ زیرا این باور شرک است، بلکه مقصود این استکه خداوند بهره سرشاری از علم و دانش خود را به پیامبران داده، که دیگر مردم از آن بیبهره هستند و علمی را که خداوند به پیامبران داده، افراد عادی بشر به آن دسترسی ندارند. پس از ثبوت این دانش خدایی برای پیامبران ، همین علم برای [[امام]]{{ع}} نیز ثابت میشود؛ زیرا امامت، خلافت نبوت و [[امام]]{{ع}} جانشین [[پیامبر]]{{صل}} است و تمام ویژگیهای رهبری [[پیامبر]]{{صل}} را [[امام]]{{ع}} نیز دارد به جز صفات ویژه [[پیامبر]]، مانند؛ [[وحی]]. | ||
:::::*'''دلیل چهارم: لازمه عصمت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}''': از باورهای شیعیان درباره [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در یک لحظه و در یک بار نیز خطا، اشتباه و گناه از او سر نمیزند. معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی ، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و... از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است ، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد. | :::::*'''دلیل چهارم: لازمه عصمت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}''': از باورهای شیعیان درباره [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در یک لحظه و در یک بار نیز خطا، اشتباه و گناه از او سر نمیزند. معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی ، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و... از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است ، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد. | ||
:::::*'''دلیل پنجم: ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم''': در بسیاری از آیات قرآن آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس [[پیامبر]]{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت ، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن [[پیامبر]]{{صل}} را بر امت بیان کرده، چنیناست: {{عربی|اندازه= | :::::*'''دلیل پنجم: ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم''': در بسیاری از آیات قرآن آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس [[پیامبر]]{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت ، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن [[پیامبر]]{{صل}} را بر امت بیان کرده، چنیناست: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}﴾}}؛<ref>و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟؛ سوره نساء، آیه:۴۱.</ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}﴾}}<ref>و در روز رستخیز بر آنان گواه است؛ سوره نساء، آیه:۱۵۹.</ref>؛{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}﴾}}<ref>و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۷.</ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}} <ref>تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در پیامبر و امام لازم میداند؛ سوره حج، آیه:۷۸.</ref> بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر [[امام]]{{ع}} دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار [[امامت]] و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر [[امامت]] را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و [[امام]]{{ع}} را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام [[امامت]] میشمریم»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/2300 مقاله امام حسین و علم شهادت]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' در بیان اثبات [[علم امام]]{{ع}} مینویسد: "امام باید عالم به تمام موازین شرع باشد؛ چرا که امام حافظ شرع است و اگر عالم به تمام مسائل و احکام نباشد نمیتواند حافظ واقعی آن باشد؛ زیرا در صورت جهل، امکان اخلال به بعضی از موازین شرع، یا ترک برخی مصالح وجود دارد."<ref>الاقتصاد، ص ۱۹۳.</ref> | :::::*'''[[شیخ طوسی]]''' در بیان اثبات [[علم امام]]{{ع}} مینویسد: "امام باید عالم به تمام موازین شرع باشد؛ چرا که امام حافظ شرع است و اگر عالم به تمام مسائل و احکام نباشد نمیتواند حافظ واقعی آن باشد؛ زیرا در صورت جهل، امکان اخلال به بعضی از موازین شرع، یا ترک برخی مصالح وجود دارد."<ref>الاقتصاد، ص ۱۹۳.</ref> | ||
:::::*'''[[ابن میثم بحرانی]]''' برای ضرورت [[علم امام]]{{ع}} میگوید: "امام ناچار است که به آن علومی که در امامتش به آنها نیازمند است؛ علم داشته باشد؛ چه علوم دینی و چه دنیایی مانند: امور شرعی و سیاسی و آداب آنها و فصل حکومات و نزاعها و دشمنیها، برای اینکه اگر به چیزی از این مورد جاهل باشد، با اینکه در امامتش به آن محتاج است، همانا به آن وظایفی که در عهده او است، اخلال به وجود خواهد آمد، مانند آنچه بر او واجب است که به دیگران تعلیم دهد. در این صورت اخلال به واجب لازم میآید و این با عصمتش منافات خواهد داشت."<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.</ref> | :::::*'''[[ابن میثم بحرانی]]''' برای ضرورت [[علم امام]]{{ع}} میگوید: "امام ناچار است که به آن علومی که در امامتش به آنها نیازمند است؛ علم داشته باشد؛ چه علوم دینی و چه دنیایی مانند: امور شرعی و سیاسی و آداب آنها و فصل حکومات و نزاعها و دشمنیها، برای اینکه اگر به چیزی از این مورد جاهل باشد، با اینکه در امامتش به آن محتاج است، همانا به آن وظایفی که در عهده او است، اخلال به وجود خواهد آمد، مانند آنچه بر او واجب است که به دیگران تعلیم دهد. در این صورت اخلال به واجب لازم میآید و این با عصمتش منافات خواهد داشت."<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.</ref> | ||
:::::*[[امامت]] به مفهوم صحیح و با درک مسئولیتهای آن، از دیدگاه عقل و اسلام، بدون علم، نه امکانپذیر و نه قابل قبول و شایسته جامعه اسلامی است. قرآن و احادیث، احراز مسئولیتهای اجرایی و اجتماعی و هر نوع پیشرفت را مشروط به علم میداند.<ref>«از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام{{صل}} میفرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالیکه میداند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایستهتر و عالمتر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.</ref> قرآن میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> و نیز میفرماید: {{عربی|اندازه= | :::::*[[امامت]] به مفهوم صحیح و با درک مسئولیتهای آن، از دیدگاه عقل و اسلام، بدون علم، نه امکانپذیر و نه قابل قبول و شایسته جامعه اسلامی است. قرآن و احادیث، احراز مسئولیتهای اجرایی و اجتماعی و هر نوع پیشرفت را مشروط به علم میداند.<ref>«از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام{{صل}} میفرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالیکه میداند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایستهتر و عالمتر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.</ref> قرآن میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> و نیز میفرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}﴾}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند»؛ سوره زمر، آیه۹.</ref> | ||
:::::*'''[[سید مرتضی]]''' مینویسد: «دلیلی که بر اعلم بودن امام در احکام شریعت نسبت به دیگر مردم میتوان مطرح کرد آن است که امام و رهبر و پیشوا در احکام شریعت و رئیس در شرع است، از این رو، عقل، رئیس دانستن مفضول را بر کسی که افضل از اوست در دانستن احکام شریعت قبیح میداند."<ref>الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.</ref> (...) | :::::*'''[[سید مرتضی]]''' مینویسد: «دلیلی که بر اعلم بودن امام در احکام شریعت نسبت به دیگر مردم میتوان مطرح کرد آن است که امام و رهبر و پیشوا در احکام شریعت و رئیس در شرع است، از این رو، عقل، رئیس دانستن مفضول را بر کسی که افضل از اوست در دانستن احکام شریعت قبیح میداند."<ref>الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.</ref> (...) | ||
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' بر اثبات اعلم بودن امام مینویسد: "بر امام واجب است که به تمامی احکام شریعت عالم باشد؛ چرا که وی در جمیع امور شرع حاکم است. دلیل بر مطلب آن است که بر هیچ حکیمی از حکمای مملکت، شایسته نیست که امر وزارت و نظر در مملکتش را به کسی بسپارد که آگاهی به انجام آن امور مملکت نداشته باشد. هرگاه آن حکم چنین کند، مملکتش را ضایع کرده است و از طرف عقلا مستحق ذم است."<ref>الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.</ref> (...) | :::::*'''[[شیخ طوسی]]''' بر اثبات اعلم بودن امام مینویسد: "بر امام واجب است که به تمامی احکام شریعت عالم باشد؛ چرا که وی در جمیع امور شرع حاکم است. دلیل بر مطلب آن است که بر هیچ حکیمی از حکمای مملکت، شایسته نیست که امر وزارت و نظر در مملکتش را به کسی بسپارد که آگاهی به انجام آن امور مملکت نداشته باشد. هرگاه آن حکم چنین کند، مملکتش را ضایع کرده است و از طرف عقلا مستحق ذم است."<ref>الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.</ref> (...) | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
::::::«۱. '''قلمرو وسیع مأموریت [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}}:''' دامنه مأموریت اولیاء الهی بسیار گسترده است آنان باید علم و آگاهی کامل حاصل از اصول و فروع دین اسباب سعادت و شقاوت، هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت میشود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتواند ایفای وظیفه نمایند و گرنه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمیشود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. در نتیجه مأموریت اولیاء الهی مقتضای آگاهی غیبی این است که از جهات گوناگون [[علم غیب]] داشته باشند و محتوای رسالتشان، چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غیبی پیامبران و [[ائمه]]{{عم}}، در هر موردی که محقق شدن مأموریت آنها منوط به [[علم غیب]] باشد این علم را خواهند داشت. | ::::::«۱. '''قلمرو وسیع مأموریت [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}}:''' دامنه مأموریت اولیاء الهی بسیار گسترده است آنان باید علم و آگاهی کامل حاصل از اصول و فروع دین اسباب سعادت و شقاوت، هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت میشود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتواند ایفای وظیفه نمایند و گرنه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمیشود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. در نتیجه مأموریت اولیاء الهی مقتضای آگاهی غیبی این است که از جهات گوناگون [[علم غیب]] داشته باشند و محتوای رسالتشان، چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غیبی پیامبران و [[ائمه]]{{عم}}، در هر موردی که محقق شدن مأموریت آنها منوط به [[علم غیب]] باشد این علم را خواهند داشت. | ||
::::::۲. '''[[ضرورت امامت]]:''' وجود [[امام]] ضروری است و عقل ضرورت آن را درک میکند و از دلیل ضرورت [[امام]]، علم خدادادی [[غیب]] ثابت می¬شود زیرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پیامبر به جز وحی را دارد. پس لوازم آن مقام را نیز داشته باشد. مصونیت قرآن را از تحریف خداوند ضمانت کرده اما هیچ ضمانتی درباره مصونیت بیانات [[پیامبر]]{{صل}} از تحریف وجود ندارد لذا راویان گاهی مطالب متفاوتی را در یک موضوع از [[پیامبر]]{{صل}} نقل میکنند بنابراین ما نیازمند تبیین جدید هستیم اگر شخص بیان کننده و دارای علم عادی باشد دچار خطا خواهد شد و بیان او حجت نخواهد بود. پس شخص بیان کننده بعد از [[پیامبر]]{{صل}} باید معصوم و دارای [[علم غیب]] باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است. | ::::::۲. '''[[ضرورت امامت]]:''' وجود [[امام]] ضروری است و عقل ضرورت آن را درک میکند و از دلیل ضرورت [[امام]]، علم خدادادی [[غیب]] ثابت می¬شود زیرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پیامبر به جز وحی را دارد. پس لوازم آن مقام را نیز داشته باشد. مصونیت قرآن را از تحریف خداوند ضمانت کرده اما هیچ ضمانتی درباره مصونیت بیانات [[پیامبر]]{{صل}} از تحریف وجود ندارد لذا راویان گاهی مطالب متفاوتی را در یک موضوع از [[پیامبر]]{{صل}} نقل میکنند بنابراین ما نیازمند تبیین جدید هستیم اگر شخص بیان کننده و دارای علم عادی باشد دچار خطا خواهد شد و بیان او حجت نخواهد بود. پس شخص بیان کننده بعد از [[پیامبر]]{{صل}} باید معصوم و دارای [[علم غیب]] باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است. | ||
::::::۳. '''افاضه خداوند:''' خداوند فیاض مطلق است و بر کسانیکه قابلیت مطلق دارند باید افاضه کنند و الا لازم میآید که محتاج و بخیل باشد، آنچه را که علت مفیضه افاضه میکند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابلیت گیرندگان فیض مختلف است که یکی فیض را نمیپذیرد یکی از اندکی قبول نموده و دیگری را قبول میکنند مانند نور آفتاب که یک نور است ولی اجسام در نورگیری و استفاده از آن مختلف است از آیه ۲۴ سوره تکویر: {{عربی|اندازه= | ::::::۳. '''افاضه خداوند:''' خداوند فیاض مطلق است و بر کسانیکه قابلیت مطلق دارند باید افاضه کنند و الا لازم میآید که محتاج و بخیل باشد، آنچه را که علت مفیضه افاضه میکند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابلیت گیرندگان فیض مختلف است که یکی فیض را نمیپذیرد یکی از اندکی قبول نموده و دیگری را قبول میکنند مانند نور آفتاب که یک نور است ولی اجسام در نورگیری و استفاده از آن مختلف است از آیه ۲۴ سوره تکویر: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ]]}}﴾}}<ref>و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۴.</ref> نیز میتوان به این دلیل عقلی که همان افاضه خداوند است پی برد زیرا در این آیه آمده است {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ]]}}﴾}} <ref> و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۴.</ref> که چه مرجع ضمیر خداوند باشد یا [[پیامبر]] در هر دو صورت مطلب قابل اثبات است زیرا در صورت اول معنا این میشود که خداوند بر غیب بخیل نیست و بر افراد قابل افاضه میکند و در هر دو صورت دوم مطلب جالیز استفاده میشود زیرا ثابت میکند که [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] دارد و الا بخل معنا نداشت چون باید علم غیبی داشته باشد تا بگوئیم بخیل است یا نیست. | ||
::::::۴. '''[[افضلیت]]:''' مرحوم [[شیخ مفید]] میفرماید:{{عربی|اندازه=155%|«و واجب علمهم بجمع ما یتولونه و فضلهم علی رعایاهم لاستحالة رئاسة المفضول علی الفاضل الامام»}}. [[علامه حلی]] میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|«یجب ان یکون افضل من رعیة لانّه اما ان یکون ساویاً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل فی العلم»}} واجب است [[امام]] افضل از رعیت باشد چون [[امام]] از نظر فضائل یا مساوی با رعیت یا ناقص از آنها است یا افضل از آنهاست و تحت این حکم داخل میشود که [[امام]] از نظر علم باید افضل باشد که همین درست است زیرا صورت اوّل ترجیح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول "ناقص در کمالات" بر فااضل "کامل در کمالات" میشود. {{عربی|اندازه=155%|«وتقریره ان علیاً اخبر بالغیب فی مواضع کثیرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فیکون افضل منهم قطعاً»}}<ref>علی{{ع}} در موارد زیادی از غیب خبر دارد و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده پس علی علیهالسلام حتماً از آنها افضل است.</ref> | ::::::۴. '''[[افضلیت]]:''' مرحوم [[شیخ مفید]] میفرماید:{{عربی|اندازه=155%|«و واجب علمهم بجمع ما یتولونه و فضلهم علی رعایاهم لاستحالة رئاسة المفضول علی الفاضل الامام»}}. [[علامه حلی]] میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|«یجب ان یکون افضل من رعیة لانّه اما ان یکون ساویاً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل فی العلم»}} واجب است [[امام]] افضل از رعیت باشد چون [[امام]] از نظر فضائل یا مساوی با رعیت یا ناقص از آنها است یا افضل از آنهاست و تحت این حکم داخل میشود که [[امام]] از نظر علم باید افضل باشد که همین درست است زیرا صورت اوّل ترجیح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول "ناقص در کمالات" بر فااضل "کامل در کمالات" میشود. {{عربی|اندازه=155%|«وتقریره ان علیاً اخبر بالغیب فی مواضع کثیرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فیکون افضل منهم قطعاً»}}<ref>علی{{ع}} در موارد زیادی از غیب خبر دارد و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده پس علی علیهالسلام حتماً از آنها افضل است.</ref> | ||
::::::[[دلیل امامت]] عین [[دلیل نبوت]] است. بنابراین، [[امام]] باید به عنوان [[قائم مقام پیامبر]]{{صل}} در جمیع شئون - به جز [[وحی]] - دارای [[صفات کمال]] مانند: [[شجاعت]] و [[کرم]] و [[عفو]] و [[صدق]] و [[تدبیر]] و [[عقل]] و [[حکمت]] باشد. و همچنین باید [[اکمل]] و [[افضل]] از غیرخودش باشد؛ تا بتواند آنها را [[هدایت]] نموده و مردم نیز در یادگیری و اشکال مطیع او باشد و گرنه [[نیابت]] محقق نشده و نقض غرض میگردد»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۸ - ۲۱.</ref>. | ::::::[[دلیل امامت]] عین [[دلیل نبوت]] است. بنابراین، [[امام]] باید به عنوان [[قائم مقام پیامبر]]{{صل}} در جمیع شئون - به جز [[وحی]] - دارای [[صفات کمال]] مانند: [[شجاعت]] و [[کرم]] و [[عفو]] و [[صدق]] و [[تدبیر]] و [[عقل]] و [[حکمت]] باشد. و همچنین باید [[اکمل]] و [[افضل]] از غیرخودش باشد؛ تا بتواند آنها را [[هدایت]] نموده و مردم نیز در یادگیری و اشکال مطیع او باشد و گرنه [[نیابت]] محقق نشده و نقض غرض میگردد»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۸ - ۲۱.</ref>. | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۱: | ||
[[پرونده:11902.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسن مهدیفر|مهدیفر]]]] | [[پرونده:11902.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسن مهدیفر|مهدیفر]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدیفر]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدیفر]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::*«'''دلیل نخست: [[وحی]]''': تردیدی نیست که بر [[پیامبران]] وحی میشود و وحی از دو جهت [[امر غیبی]] محسوب میشود: '''یک:''' از جهت روش و طریق که به نحو غیبی است، وحی یک نوع ارتباط مخصوص و خارق العاده میان [[پیامبر]] و جهان غیب میباشد و پیامبران از طریق وحی با جهان غیب در ارتباط هستند. نوع این ارتباط، خود امر غیبی میباشد. '''دوم:''' از جهت محتوی است، قرآن حاوی بسیاری از معارف غیبی و اخبار حوادث گذشته و آینده است. معارف غیبی قرآن را میتوان در چند محورکلی چنین دسته بندی کرد: (۱): جهان ماورای طبیعت، خدا، روح و [[فرشتگان]] و روز رستاخیز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ایمان به آنها لازم است. (۲): اسرار آفرینش، حقایقی که بمرور زمان و با پیشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف میشود و تا ابزار مسلح و تکنولوژی نبود با حس ظاهری معمولی قابل دریافت نبودهاند. (۳): تشریح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کریم این حقایق از ملتهای قبلی را در اختیار انسانها میگذارد. (۴): گزارش از حوادث آینده، اخباری که قرآن از آینده داده و برخی اتفاق افتاده است و قطعی میباشد مانند ناتوانی بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و... بنابر این [[پیامبر]] با دریافت وحی، با اطلاعات و آگاهیهای وسیع غیبی آشنا میشود. آیاتی همچون: {{عربی|اندازه= | :::::*«'''دلیل نخست: [[وحی]]''': تردیدی نیست که بر [[پیامبران]] وحی میشود و وحی از دو جهت [[امر غیبی]] محسوب میشود: '''یک:''' از جهت روش و طریق که به نحو غیبی است، وحی یک نوع ارتباط مخصوص و خارق العاده میان [[پیامبر]] و جهان غیب میباشد و پیامبران از طریق وحی با جهان غیب در ارتباط هستند. نوع این ارتباط، خود امر غیبی میباشد. '''دوم:''' از جهت محتوی است، قرآن حاوی بسیاری از معارف غیبی و اخبار حوادث گذشته و آینده است. معارف غیبی قرآن را میتوان در چند محورکلی چنین دسته بندی کرد: (۱): جهان ماورای طبیعت، خدا، روح و [[فرشتگان]] و روز رستاخیز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ایمان به آنها لازم است. (۲): اسرار آفرینش، حقایقی که بمرور زمان و با پیشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف میشود و تا ابزار مسلح و تکنولوژی نبود با حس ظاهری معمولی قابل دریافت نبودهاند. (۳): تشریح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کریم این حقایق از ملتهای قبلی را در اختیار انسانها میگذارد. (۴): گزارش از حوادث آینده، اخباری که قرآن از آینده داده و برخی اتفاق افتاده است و قطعی میباشد مانند ناتوانی بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و... بنابر این [[پیامبر]] با دریافت وحی، با اطلاعات و آگاهیهای وسیع غیبی آشنا میشود. آیاتی همچون: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إليكَ}}﴾}} بیانگر ارتباط پیامبران با [[علم غیب]] است. | ||
:::::*«'''دلیل دوم: [[عصمت]]''': یکی از خصوصیات [[پیامبران]] و [[اهل بیت]] {{عم}} عصمت است. عصمت به معنای مصونیت همه جانبه در ناحیه گفتار، رفتار و اندیشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است. دلائل اثبات عصمت انبیا و ائمه {{ع}} در کتب کلامی به تفصیل آمده است و ما درصدد پرداختن به آنها نیستیم اما بطور کلی میتوان گفت که: آیات قرآن بطور عام، متابعت از پیامبر را واجب کرده و تسلیم و انقیاد در برابر تمامی اقوال و افعال او را برای مسلمانان فریضه دانسته است و در تمامی زمینهها بر وجوب تأسی از پیامبر {{صل}} تاکید میکند. مانند: {{عربی|اندازه= | :::::*«'''دلیل دوم: [[عصمت]]''': یکی از خصوصیات [[پیامبران]] و [[اهل بیت]] {{عم}} عصمت است. عصمت به معنای مصونیت همه جانبه در ناحیه گفتار، رفتار و اندیشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است. دلائل اثبات عصمت انبیا و ائمه {{ع}} در کتب کلامی به تفصیل آمده است و ما درصدد پرداختن به آنها نیستیم اما بطور کلی میتوان گفت که: آیات قرآن بطور عام، متابعت از پیامبر را واجب کرده و تسلیم و انقیاد در برابر تمامی اقوال و افعال او را برای مسلمانان فریضه دانسته است و در تمامی زمینهها بر وجوب تأسی از پیامبر {{صل}} تاکید میکند. مانند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم}}﴾}} <ref> سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>. (...) | ||
::::::اینها نشانگر [[عصمت]] همه جانبه پیامبر در تمامی اقوال و رفتار خویش است. زیرا اگر احتمال خطا، جهل و سهو باشد متابعت مطلق و بدون قید و شرط از او جایز نخواهد بود. از سوی دیگر [[امامان]] {{عم}} جانشینان پیامبرند و [[جانشین پیامبر]] باید ویژگیهای او را داشته باشد بنابراین اهل بیت {{عم}} نیز دارای ویژگی عصمت خواهند بود. لازمه عصمت همه جانبه، داشتن بینشی عمیق وعلمی خدادای است که با آن، حقیقت اشیاء را همانگونه هستند میتوان دید. [[علامه طباطبائی]] در این زمینه میگوید: عصمت نوعی علم است که صاحبش را بطور دائم در راه بندگی قرار میدهد البته نه از قبیل علوم متعارف به حسن و قبح افعال <ref> در محضر [[علامه طباطبائی]] ،ص۱۳۰.</ref>. ایشان در جای دیگر میفرماید: عصمت نتیجه علمی است که خداوند به معصوم داده است. تعلیم الهی علت است برای عصمت پس حقیقت عصمت علم است و معصوم بواسطه آن از معصیت دور است <ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱،ص۲۱۹. </ref>. البته باید توجه داشت که علم علت تامه برای عصمت نیست زیرا انسان آزاد و مختار است. حال عصمت چه خودش علم باشد یا نتیجه آن، تفاوتی در اصل موضوع نخواهد داشت و مهم، وجود آن بینش عمیق و آگاهی دقیق است که [[معصومین]] بواسطه آن از گناه و خطا و اشتباه در امان هستند و در نتیجه تبعیت از آنان بصورت مطلق واجب میباشد. چنین علمی قطعاً غیبی و خدادادی خواهد بود که خداوند به بندگان برگزیدهاش عطا کرده است زیرا با علوم عادی و متعارف بشری، کسی چنین آگاهی و با این ویژگی نمیتواند داشته باشد. | ::::::اینها نشانگر [[عصمت]] همه جانبه پیامبر در تمامی اقوال و رفتار خویش است. زیرا اگر احتمال خطا، جهل و سهو باشد متابعت مطلق و بدون قید و شرط از او جایز نخواهد بود. از سوی دیگر [[امامان]] {{عم}} جانشینان پیامبرند و [[جانشین پیامبر]] باید ویژگیهای او را داشته باشد بنابراین اهل بیت {{عم}} نیز دارای ویژگی عصمت خواهند بود. لازمه عصمت همه جانبه، داشتن بینشی عمیق وعلمی خدادای است که با آن، حقیقت اشیاء را همانگونه هستند میتوان دید. [[علامه طباطبائی]] در این زمینه میگوید: عصمت نوعی علم است که صاحبش را بطور دائم در راه بندگی قرار میدهد البته نه از قبیل علوم متعارف به حسن و قبح افعال <ref> در محضر [[علامه طباطبائی]] ،ص۱۳۰.</ref>. ایشان در جای دیگر میفرماید: عصمت نتیجه علمی است که خداوند به معصوم داده است. تعلیم الهی علت است برای عصمت پس حقیقت عصمت علم است و معصوم بواسطه آن از معصیت دور است <ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱،ص۲۱۹. </ref>. البته باید توجه داشت که علم علت تامه برای عصمت نیست زیرا انسان آزاد و مختار است. حال عصمت چه خودش علم باشد یا نتیجه آن، تفاوتی در اصل موضوع نخواهد داشت و مهم، وجود آن بینش عمیق و آگاهی دقیق است که [[معصومین]] بواسطه آن از گناه و خطا و اشتباه در امان هستند و در نتیجه تبعیت از آنان بصورت مطلق واجب میباشد. چنین علمی قطعاً غیبی و خدادادی خواهد بود که خداوند به بندگان برگزیدهاش عطا کرده است زیرا با علوم عادی و متعارف بشری، کسی چنین آگاهی و با این ویژگی نمیتواند داشته باشد. | ||
:::::*«'''دلیل سوم: حجت خداوند بودن''': درلسان روایات، اهل بیت {{عم}} بعنوان حجتهای خداوند بر خلق معرفی شدهاند که زمین هیچگاه خالی از حجت نبوده نخواهد بود و نیز حجت خدا باید به جمیع اموری که بندگان در امر معاش و معاد بدو محتاجند عالم باشد. [[امام علی|علی]] {{ع}} در نهج البلاغه میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|"اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ... هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ... أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی ارضه"}} <ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>. آری، زمین هرگز خالی از حجت نیست، حال یا حجت ظاهر در میان مردم و یا حجت مکتوم هست و مردم او را نمیبینند، به وسیله همان حجتهاست که خداوند دلائل خود را در میان مردم حفظ و نگهداری میکند... علم بر آنها هجوم میآورد "نه این که آنها بسوی علم بروند؛ مقصود این است که علمشان افاضی است" و بصیرت به معنای حقیقی را به آنها میبخشد "یعنی در آن علم، اشتباهی، نقصی، خطایی وجود ندارد." و روح یقین را مباشرتا واجدند و آنان جانشینان خداوند در زمین هستند. [[امام صادق]] {{ع}} به ملازمه میان حجت خدا بودن و آگاهی وسیع و لدنی اشاره کرده میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|"مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ یحْتَجُّ بِعَبْدٍ فِی بِلَادِهِ ثُمَّ یسْتُرُ عَنْهُ جَمِیعَ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ فَقَدِ افْتَرَی عَلَی اللَّه"}}، هر کس گمان کند خدا بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان میکند بر خدا افترا زده است. <ref>بحارالانوار، ج۲۶ ص ۱۳۷. </ref> | :::::*«'''دلیل سوم: حجت خداوند بودن''': درلسان روایات، اهل بیت {{عم}} بعنوان حجتهای خداوند بر خلق معرفی شدهاند که زمین هیچگاه خالی از حجت نبوده نخواهد بود و نیز حجت خدا باید به جمیع اموری که بندگان در امر معاش و معاد بدو محتاجند عالم باشد. [[امام علی|علی]] {{ع}} در نهج البلاغه میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|"اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ... هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ... أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی ارضه"}} <ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>. آری، زمین هرگز خالی از حجت نیست، حال یا حجت ظاهر در میان مردم و یا حجت مکتوم هست و مردم او را نمیبینند، به وسیله همان حجتهاست که خداوند دلائل خود را در میان مردم حفظ و نگهداری میکند... علم بر آنها هجوم میآورد "نه این که آنها بسوی علم بروند؛ مقصود این است که علمشان افاضی است" و بصیرت به معنای حقیقی را به آنها میبخشد "یعنی در آن علم، اشتباهی، نقصی، خطایی وجود ندارد." و روح یقین را مباشرتا واجدند و آنان جانشینان خداوند در زمین هستند. [[امام صادق]] {{ع}} به ملازمه میان حجت خدا بودن و آگاهی وسیع و لدنی اشاره کرده میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|"مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ یحْتَجُّ بِعَبْدٍ فِی بِلَادِهِ ثُمَّ یسْتُرُ عَنْهُ جَمِیعَ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ فَقَدِ افْتَرَی عَلَی اللَّه"}}، هر کس گمان کند خدا بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان میکند بر خدا افترا زده است. <ref>بحارالانوار، ج۲۶ ص ۱۳۷. </ref> | ||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۱: | ||
::::::آقای '''[[سید انیسالحسن نقوی|نقوی]]''' در پایاننامه کارشناسی خود با عنوان ''«[[ علم غیب ائمه معصومین (پایاننامه)| علم غیب ائمه معصومین]]{{عم}}»'' در پاسخ به این پرسش گفته است: | ::::::آقای '''[[سید انیسالحسن نقوی|نقوی]]''' در پایاننامه کارشناسی خود با عنوان ''«[[ علم غیب ائمه معصومین (پایاننامه)| علم غیب ائمه معصومین]]{{عم}}»'' در پاسخ به این پرسش گفته است: | ||
::::::«'''دلیل عقلی بر [[علم غیب]] [[ائمه|ائمه معصومین]]{{عم}}''': | ::::::«'''دلیل عقلی بر [[علم غیب]] [[ائمه|ائمه معصومین]]{{عم}}''': | ||
::::::'''دلیل اول''': ضرورت [[امام]]{{ع}} بدیهی است و عقل آن ضرورت را درک میکند و از دلیل ضرورت [[امام]]{{ع}} و نصب [[امام]]{{ع}}، علم خدادادی ([[غیب]]) ثابت میشود زیرا [[امام]]{{ع}} تمام مقامات [[پیامبر]]{{صل}} جز [[وحی]] را دارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کردهاند. واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون [[امام]]{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن [[امام]]{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقام شود و به وسیله [[امامت]] ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلا قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه {{عربی|اندازه= | ::::::'''دلیل اول''': ضرورت [[امام]]{{ع}} بدیهی است و عقل آن ضرورت را درک میکند و از دلیل ضرورت [[امام]]{{ع}} و نصب [[امام]]{{ع}}، علم خدادادی ([[غیب]]) ثابت میشود زیرا [[امام]]{{ع}} تمام مقامات [[پیامبر]]{{صل}} جز [[وحی]] را دارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کردهاند. واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون [[امام]]{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن [[امام]]{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقام شود و به وسیله [[امامت]] ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلا قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟، سوره مبارکه یونس، آیه ۳۵.</ref> .<ref>الامام یحب أن یکون أفضل من رعیته لاته اما ان یکون مساو بالهم او انقص منهم او أفضل و الثالث هو المطلوب و الأول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة، و الثانی ایضا محال لأن المفضول یقبح عقلا تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه ایضا قوله تعالی: "أفمن یهدی إلی الحق أحق أن یتبع أن " یهدی إلا أن یهدی قا لکم کیف تحکمون". "و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین". علامه حلی، کشف المراد، قم، نشر اسلامی، چاپ و ۱۴۱۷.</ref> | ||
::::::'''دلیل دوم محفوظتر بودن امامان{{ع}} از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای [[امام]]{{ع}} آشکار باشد و پنهانی ما را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که هده ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان میدهند. در چنین جانی چه چیز مانع از آن میشود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد. | ::::::'''دلیل دوم محفوظتر بودن امامان{{ع}} از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای [[امام]]{{ع}} آشکار باشد و پنهانی ما را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که هده ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان میدهند. در چنین جانی چه چیز مانع از آن میشود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد. | ||
::::::'''دلیل سوم ضرورت علم یکی سفیر و شهید از احوال مردم''': [[پیامبر]]{{ع}} و امامان{{ع}} سفیران خداوند و امانتداران او در میان مردم و شهدای بر ایشاناند حال میپرسیم چگونه کسی چیزی از اموال مردم نمیداند و نسبت به اعمال آنها و آنچه در درونشان میگذرد معرفتی ندارد گواه مردم و سفیر در میان و امین بر ایشان باشد»<ref>[[ علم غیب ائمه معصومین (پایاننامه)| علم غیب ائمه معصومین]]{{عم}}؛ ص۳۱.</ref>. | ::::::'''دلیل سوم ضرورت علم یکی سفیر و شهید از احوال مردم''': [[پیامبر]]{{ع}} و امامان{{ع}} سفیران خداوند و امانتداران او در میان مردم و شهدای بر ایشاناند حال میپرسیم چگونه کسی چیزی از اموال مردم نمیداند و نسبت به اعمال آنها و آنچه در درونشان میگذرد معرفتی ندارد گواه مردم و سفیر در میان و امین بر ایشان باشد»<ref>[[ علم غیب ائمه معصومین (پایاننامه)| علم غیب ائمه معصومین]]{{عم}}؛ ص۳۱.</ref>. |