پرش به محتوا

سید حسنی کیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'آقای تونه‌ای؛' به 'آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛')
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
#تغییر_مسیر [[ سید حسنی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)]]
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی        = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع فرعی        = سید حسنی کیست؟
| تصویر            = 7626626268.jpg
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل بالاتر      = [[مهدویت]] / [[مقدمات ظهور امام مهدی]] / [نشانه‌های ظهور امام مهدی]]
| مدخل اصلی    = [[قیام سید حسنی]]
| مدخل وابسته    = ؟
 
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان      =  [[علی رضا رجالی تهرانی]] ؛ نویسندگان کتاب «[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»
}}
'''[[سید حسنی]] کیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
 
==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
 
== پاسخ نخست==
[[پرونده:1368299.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی رضا رجالی تهرانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«یکی دیگر از [[علایم ظهور امام مهدی]] {{ع}}، خروج [[سید حسنی]] است.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} ضمن حدیثی طولانی به [[مفضل بن عمر]] می‌‏فرماید: [[سید حسنی]] آن جوان زیبا، از طرف سرزمین دیلم "از بلاد گیلان" خروج کرده و با صدای رسا صدا می‌‏‏زند: ای آل احمد! دعوت آنکس را که از غیبتش متأسّف بودید اجابت کنید، این صدا از ناحیه ضریح [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} بلند می‌‏‏شود پس گنج‌های خدا از طالقان، او را پذیرا می‌‏‏شوند. آنها گنج‌هایی هستند، امّا چه گنجی که نه طلا و نه نقره است بلکه مردانی می‌‏‏باشند که ایمانی فولادین دارند و بر اسب‌های چابک سوار و اسلحه به دست گرفته و پی‌‏درپی ستمگران را می‌‏کشتند، تا آنکه وارد کوفه می‌‏شوند. در آن موقع، بیشتر روی زمین را از لوث وجود بی‏‌دینان صاف کرده‏‌اند؛ آنها کوفه را محلّ اقامت خود قرار می‌‏‏دهند. چون خبر ظهور [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} به او و اصحابش می‌‏‏رسد، اصحابش به او می‌‏‏گویند: ای پسر [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]! این کیست؟ که در قلمرو ما فرود آمده است؟ [[سید حسنی]] می‌‏‏گوید: با من بیایید، تا ببینم او کیست و چه می‌‏‏خواهد. به خدا سوگند، [[سید حسنی]] می‌‏‏داند که او مهدی است و او را می‌‏‏شناسد، ولی برای این می‌‏‏گوید که به اصحابش بشناساند که او کیست. [[سید حسنی]] بیرون می‌‏آید تا به [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} می‌‏‏رسد و از وی می‌‏‏پرسد: اگر تو [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}‏ [[آل محمد]] {{صل}} هستی، عصای جدّت [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}}، و انگشتر و پیراهن و زرهش، موسوم به فاضل و عمامه مبارکش به نام سحاب و اسبش یربوع و غضبا شترش و دلدل قاطرش و یعفور الاغ آن سرور، و اسب اصیلش براق و قرآنی که [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} جمع‌‏آوری کرده، کجاست؟
::::::[[امام مهدی]] {{ع}} تمام اینها را بیرون می‌‏آورد و به [[سید حسنی]] نشان می‌‏‏دهد، آنگاه عصای [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} را گرفته و به سنگ سختی می‌‏زند، فی الحال، سنگ مانند درخت سبز می‌‏شود، و شاخ و برگ درمی‌‏‏آورد. مقصود [[سید حسنی]] این است که بزرگواری [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} را به اصحاب خود نشان دهد، تا حاضر شوند که با وی [[بیعت]] کنند. آنگاه [[سید حسنی]] عرض می‌‏‏کند: اللّه اکبر! یابن رسول اللّه! دست مبارک را بده تا با شما بیعت کنیم، [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} هم دستش را دراز کرده و [[سید حسنی]] نخست خود و سپس سایر لشکریانش با او بیعت می‌‏‏کنند، مگر چهل هزار نفر، که قرآن‌ها با خود دارند و معروف به زیدیه می‌‏‏باشند که از [[بیعت]] امتناع می‌‏ورزند.<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۱۱۶۳</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۱۸۹.</ref>.
 
 
== پاسخ های دیگر==
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛}}
[[پرونده:13681056.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید جعفر موسوی‌نسب]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«از جمله علائم [[ظهور]] حضرت [[امام مهدی|ولی عصر]] {{ع}} خروج [[سید حسنی]] در روایات ذکر شده است و روایات او را سیدی خوش سیما و خوش منظر و اصالتا او را ایرانی معرفی کرده‌اند و آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که او از [[شیعیان]] خالص [[اهل بیت]] است و در صدد دفاع از حریم [[اهل بیت]] است و در زمانی که مردم در شرائط سختی هستند و ظلم و جور بی‌داد می‌کند او قیام می‌کند و مردم هم از قیام او استقبال می‌کنند و مناطقی را فتح می‌کند تا می‌رسد به [[کوفه]] و سرانجام با اصحابش ملحق به [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} می‌شوند در [[کوفه]] و با [[امام مهدی|امام عصر]] {{ع}} همراه یارانش بیعت می‌کند و آنچه در روایات است او مردی شجاع، عالم و وارسته معرفی شده است<ref>مهدى منتظر، ص ۱۶۲، ۱۶۴ و ۱۶۵.</ref>.
:::::*در کتاب زمینه‌‌‌سازان ظهور بخش سوم مفصلا راجع به [[سید حسنی]] بحث شده است و احادیث مربوط به ایشان و نظرات بزرگان را جمع کرده است علاقمندان به این بحث می‌توانند رجوع کنند»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ج۲، ص۵۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین رمضانیان؛}}
[[پرونده:13681082.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی رضا رمضانیان]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا رمضانیان]]'''، در کتاب ''«[[شرایط و علائم حتمی ظهور (کتاب)|شرایط و علائم حتمی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«از نشانه‌هایی که در آستانه ظهور [[حضرت مهدی]] {{ع}} رخ می‌دهد، خروج [[سید حسنی]] با یارانش برای یاری آن حضرت است. سه شاهد روایی در مدح [[سید حسنی]]
::::#در بحارالانوار از [[مفضل ابن عمر]] نقل شده که گفته است: "سپس [[سید حسنی]] جوانی خوش‌سیما در ناحیه دیلم، دست به جنبش می‌زند و با صدای دلنشین فریاد بر می‌آورد که ای خاندان [[پیامبر]] (سادات) به ندای این شخصیت رنجدیده خاطر، پاسخ مثبت دهید یاران حسنی خطاب به حسنی می‌گویند: ای فرزند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{ع}} این فردی که در نزدیکی ما اردو زده، کیست؟ حسنی می‌گوید: اینک همگی به سوی او می‌رویم تا ببینیم کیست، به خدا سوگند حسنی خود به خوبی حضرت را می‌شناسد و مقصودش از این کار، تنها شناساندن شخصیت [[حضرت مهدی]] به یاران خویش است. بدین سان، حسنی نزد امام رهسپار می‌شود و خطاب به او می‌گوید: اگر شما مهدی خاندان پیامبری، پس عصای ویژه و انگشتر و برد و زره و عمامه جدت کجایند؟ پس از آن که [[امام]]{{ع}} همه نشانه‌های مزبور را به وی ارائه می‌دهد حسنی می‌گوید: الله اکبر ای فرزند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{ع}}، دستت را بده با تو بیعت کنیم و حضرت دست خود را دراز می‌کند و سایر لشکریان به جز چهل هزار تن از صاحبان کتاب، معروف به زیدیه، با حضرت بیعت خواهند کرد...."<ref>{{عربی|اندازه=120%|"قَالَ الْمُفَضَّلُ: ثُمَّ مَا ذَا يَا سَيِّدِي قَالَ: ثُمَّ يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ الْفَتَى الصَّبِيحُ مِنْ نَحْوِ الدَّيْلَمِ يَصِيحُ بِصَوْتٍ فَصِيحٍ يَا آلَ أَحْمَدَ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّاقَاتِ كُنُوزاً وَ أَيُّ كُنُوزٍ لَيْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا مِنْ ذَهَبٍ بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ عَلَى الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ فِي أَيْدِيهِمُ الْحِرَابُ يَتَعَاوَوْنَ شَوْقاً لِلْحَرْبِ كَمَا تَتَعَاوَى الذِّئَابُ أَمِيرُهُمْ رَجُلٌ مِنْ تَمِيمٍ يُقَالُ لَهُ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ فَيُقْبِلُ الْحَسَنِيُّ إِلَيْهِمْ وَجْهُهُ كَدَارَةِ الْبَدْرِ يُرَيِّعُ النَّاسَ جَمَالًا أَنِيقاً فَيُعَفِّي عَلَى أَثَرِ الظَّلَمَةِ فَيَأْخُذُ بِسَيْفِهِ الْكَبِيرَ وَ الصَّغِيرَ وَ الْعَظِيمَ وَ الرَّضِيعَ ثُمَّ يَسِيرُ بِتِلْكَ الرَّايَاتِ كُلِّهَا حَتَّى يَرِدَ الْكُوفَةَ وَ قَدْ صَفَا أَكْثَرُ الْأَرْضِ فَيَجْعَلُهَا مَعْقِلًا وَ يَتَّصِلُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ خَبَرُ الْمَهْدِيِّ {{ع}} يَقُولُونَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِي قَدْ نَزَلَ بِسَاحَتِنَا فَيَقُولُ اخْرُجُوا بِنَا إِلَيْهِ حَتَّى نَنْظُرَ مَنْ هُوَ وَ مَا يُرِيدُ وَ هُوَ وَ اللَّهِ يَعْلَمُ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ وَ إِنَّهُ لَيَعْرِفُهُ وَ لَمْ يُرِدْ بِذَلِكَ الْأَمْرِ إِلَّا لِيُعَرِّفَ أَصْحَابَهُ مَنْ هُوَ فَيَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ فَيَقُولُ إِنْ كُنْتَ مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ فَأَيْنَ هِرَاوَةُ جَدِّكَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ خَاتَمُهُ وَ بُرْدَتُهُ وَ دِرْعُهُ الْفَاضِلُ وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ وَ فَرَسُهُ الْيَرْبُوعُ وَ نَاقَتُهُ الْعَضْبَاءُ وَ بَغْلَتُهُ الدُّلْدُلُ وَ حِمَارُهُ الْيَعْفُورُ وَ نَجِيبُهُ الْبُرَاقُ وَ مُصْحَفُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} فَيَخْرُجُ لَهُ ذَلِكَ ثُمَّ يَأْخُذُ الْهِرَاوَةَ فَيَغْرِسُهَا فِي الْحَجَرِ الصَّلْدِ وَ تُورِقُ وَ لَمْ يُرِدْ ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يُرِيَ أَصْحَابَهُ فَضْلَ الْمَهْدِيِّ {{ع}} حَتَّى يُبَايِعُوهُ فَيَقُولُ الْحَسَنِيُّ اللَّهُ أَكْبَرُ مُدَّ يَدَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى نُبَايِعَكَ فَيَمُدُّ يَدَهُ فَيُبَايِعُهُ وَ يُبَايِعُهُ سَائِرُ الْعَسْكَرِ الَّذِي مَعَ الْحَسَنِيِّ إِلَّا أَرْبَعِينَ أَلْفاً أَصْحَابُ الْمَصَاحِفِ الْمَعْرُوفُونَ بِالزِّيدِيَّةِ"}}</ref> از ظاهر این روایت بر می‌آید که [[سید حسنی]]، قبل از ظهور [[حضرت مهدی]] {{ع}} جنبش خود را آغاز می‌کند و به دفاع از [[امام زمان]] {{ع}} بر می‌خیزد و ستم‌گران را به سزای اعمالشان می‌رساند یعنی [[امام]] در حال پیشروی است که [[سید حسنی]] به حضرت می‌رسد و به او می‌پیوندد.
::::#در عقدالدرر روایتی [[مفصل]] از [[امام علی]]{{ع}} نقل شده است:آن‌گاه که سپاه [[حضرت مهدی]] به حرکت در می‌آید و در مسیر خود در کمال آرامش و مهربانی به وادی القری می‌رسند (دره‌ای است بین [[مدینه]] و شام از توابع مدینه) [[سید حسنی]]، پسر عموی آن حضرت به همراه دوازده هزار جنگجو به وی می‌پیوندند. [[سید حسنی]] به حضرت می‌گوید: ولی من مهدی‌ام، [[سید حسنی]] می‌پرسد: آیا نشانه‌ای داری تا ما با تو بیعت کنیم؟ حضرت به پرنده در حال پرواز اشاره می‌کند، در دست وی افتد و چوبی خشک را در زمین فرو می‌برد و بی‌درنگ سبز می‌شود و شاخ و برگ بر می‌آورد. [[سید حسنی]] می‌گوید: عموزاده [[امامت]]، از آن توست و بدین سان، لشگریانش را به وی تسلیم خواهد کرد، او که هم نام حضرت است پیشاپیش سپاه [[امام]] به حرکت در خواهد آمد"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"تسير الجيوش حتّى تصير بوادي القرى في هدوء و رفق، و يلحقه هناك ابن عمّه الحسنيّ، في اثني عشر ألف فارس‏ فيقول: يا ابن عمّ، أنا أحقّ بهذا الجيش منك، أنا ابن الحسن، و أنا المهديّ. فيقول المهديّ {{ع}}: بل أنا المهدي. فيقول الحسنيّ: هل لك من آية فنبايعك؟ فيومي‏ء المهديّ {{ع}} إلى الطّير، فتسقط على يده، و يغرس قضيبا في بقعة من الأرض، فيخضرّ و يورق فيقول له الحسنيّ: يا ابن عمّ هي لك. و يسلّم إليه جيشه، و يكون على مقدّمته، و اسمه على اسمه"}}.</ref>
::::#در کتب اربعه، تنها یک روایت درباره [[سید حسنی]] نقل شده که چنین است: "[[یعقوب سراج]] روایت می‌کند که از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدم: "فرج شما چه زمانی است"؟ فرمود: وقتی فرزندان عباس با هم اختلاف کنند و سلطنت آنان سست شود و گروهی در نابودی آن‌ها تلاش کنند.... و شامی و [[سفیانی]] ظهور کنند و [[سید حسنی]] به حرکت در آید و صاحب الامر همراه میراث [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} از [[مدینه]] به [[مکه]] برود.... و مهدی از خدای برای ظهور اذن می‌طلبد. در این زمان بعضی از یاران [[سید حسنی]] ازاین امر مطلع می‌شوند و به [[سید حسنی]] خبر می‌دهند و او مبادرت به خروج کرده: اما اهل [[مکه]] او را می‌کشند و سرش را برای [[سفیانی]] می‌فرستند. این زمان، صاحب این امر ظهور خود را علنی کرده و مردم با او بیعت می‌کنند<ref>{{عربی|اندازه=120%|"فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِيِّ فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَيُبَايِعُهُ النَّاسُ وَ يَتَّبِعُونَهُ...عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ قَالَ فَقَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ‏ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ فِيهِمْ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا «1»- وَ رَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ «2» وَ ظَهَرَ الشَّامِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ قَضِيبُهُ وَ رَايَتُهُ وَ لَامَتُهُ «3» وَ سَرْجُهُ حَتَّى يَنْزِلَ مَكَّةَ فَيُخْرِجَ السَّيْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ يَلْبَسَ الدِّرْعَ وَ يَنْشُرَ الرَّايَةَ وَ الْبُرْدَةَ وَ الْعِمَامَةَ وَ يَتَنَاوَلَ الْقَضِيبَ بِيَدِهِ وَ يَسْتَأْذِنَ اللَّهَ فِي ظُهُورِهِ فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ فَيَأْتِي الْحَسَنِيَّ فَيُخْبِرُهُ الْخَبَر"}}؛ روضه کافی، ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵.</ref>
:::::'''خلاصه:''' باتوجه به متون روایات به ویژه متن حدیث نقل شده از روضة الکافی می‌توان به اصل وجود قیام [[سید حسنی]] اذعان کرد، اما درباره اینکه او چه خصوصیاتی دارد و آیا چهره‌ای مثبت است و در قبال او وظیفه‌ای داریم یا نه و آیا باید از او تبعیت کرد، مطلبی از سوی [[امامان]]{{عم}} ذکر نشده است و نمی‌توان سخنانی که در ذهن برخی گویندگان پرورش یافته است را قبول کرد و با مدعیان حسنی همراه نمود»<ref>[[علی رضا رمضانیان|رمضانیان، علی رضا]]، [[شرایط و علائم حتمی ظهور (کتاب)|شرایط و علائم حتمی ظهور]]، ص: ۶۹-۷۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}}
[[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در مقاله ''«[[انتظار و منتظران (مقاله)|انتظار و منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«گفته شده است، از نشانه‌‏های ظهور خروج سید حسنی از طرف دیلم است. درباره شخصیت وی، در روایات سخنی نیامده است، ولی روایاتی که سخن از خروج و کشته شدن او دارد تا حدودی به معرفی او پرداخته است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: حسنی، آن جوانمرد خوشرویی که از طرف دیلم خروج می‏‌کند و با بیان فصیح فریاد می‌‏زند: ای آل احمد! اجابت کنید دردمند پریشان‌‏حال را و آن‏که از پیرامون ضریح "شاید مراد کعبه باشد" ندا می‏کند؛ پس گنجینه‌‏های الهی در طالقان او را اجابت می‌‏کنند. آن‏ها گنج‏‌هایی از طلا و نقره نیستند؛ بلکه مردانی‌‏اند همانند قطعه‌‏های آهن. بر اسب‏‌های چابک سوار شده و حربه‌‏هایی به دست می‌‏گیرند. پیوسته ستمگران را می‌‏کشند، تا این‏که وارد کوفه می‌‏شوند؛ در حالی که بیشتر جاهای زمین از لوث وجود بی‏‌دینان پاک گشته، سید حسنی آن‏جا را محل اقامت خود قرار می‏دهد. آن‏گاه خبر ظهور [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} به سید حسنی و اصحابش می‌‏رسد. اصحاب به او می‌‏گویند: ای فرزند [[پیغمبر]]! این کیست که در قلمرو ما فرود آمده است؟ می‌‏گوید: برویم ببینیم او کیست. در صورتی که به خدا قسم سید حسنی می‌‏داند او [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است و بدین سبب این سخن را می‏‌گوید که به یارانش آن حضرت را بشناساند. پس سید حسنی بیرون می‌‏آید تا این‏که به [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} می‌‏رسد. آن‏گاه می‏گوید: اگر تو [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} [[آل محمد]]{{صل}} هستی، پس عصای جدّت [[پیامبر]] و انگشتر و جامه و زره آن حضرت کجا است؟ عمامه "سحاب"، اسب، شتر، قاطر، الاغ و اسب اصیل [[رسول خدا]] و مصحف [[امام علی|امیر مؤمنان]] کجا است؟. آن حضرت تمام این‏ها را به او نشان می‏‌دهد. آن‏گاه عصای [[پیامبر]] را می‏‌گیرد و در سنگ سختی می‏‌کارد؛ بی‏‌درنگ برگ می‌‏دهد. منظورش از این کار آن است که بزرگواری و فضیلت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ را به اصحاب خود بنمایاند، تا با آن حضرت بیعت کنند. سید حسنی گوید: «اللّه اکبر! ای‏ فرزند [[پیغمبر]]! دستت را بده تا با شما بیعت کنیم. [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ دستش را دراز می‌‏کند و سید حسنی و اصحابش بیعت می‏‌کنند<ref>  محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۵</ref>.
::::::[[امام صادق]]{{ع}} فرجام کار وی را این‏گونه فرموده است: ... و آن‏گاه که سید حسنی خروج خود را آغاز می‏‌کند، اهل مکه بر او هجوم آورده، او را به قتل می‏‌رسانند و سر او را بریده، برای شامی می‏‌فرستند. در این هنگام، صاحب الامر ظهور خواهد کرد<ref> {{عربی|اندازه=120%|" فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُ‏ إِلَى‏ الْخُرُوجِ‏ فَيَثِبُ‏ عَلَيْهِ‏ أَهْلُ‏ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ‏ وَ يَبْعَثُونَ‏ بِرَأْسِهِ‏ إِلَى‏ الشَّامِيِ‏ فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ‏ صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵</ref>.
::::::[[نعمانی]] نیز می‏‌نویسد: [[یعقوب]] سراج گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: فرج شیعیان شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: آن‏گاه که فرزندان عباس به اختلاف پردازند و حکومت ایشان سست شود. راوی‏ حدیث یاد شده را عینا ذکر کرده تا رسیده است به ذکر جنگ ‏افزارها و افزوده است: تا این‏که بر فراز مکه فرود آید و شمشیر را از نیامش بیرون می‏‌کشد، و زره را می‌‏پوشد و پرچم و برد را باز می‏‌کند. عمامه را به سر می‏گذارد و عصا را به دست می‌‏گیرد و از خداوند سبحانه و تعالی درباره ظهورش اجازه می‌‏خواهد. یکی از خادمان آن حضرت از آن موضوع آگاه می‏شود و نزد حسنی آمده او را از خبر آگاه می‏‌کند. حسنی در خروج، بر آن حضرت پیش‏دستی می‌‏کند؛ پس مردم مکه بر او شوریده و او را به قتل می‏‌رسانند و سرش را به نزد شامی می‏‌فرستند. در این هنگام، صاحب این امر ظهور می‏‌کند و مردم با او بیعت کرده، از او پیروی می‏‌کنند<ref>  نعمانی، الغیبة، باب ۱۴، ح ۴۳؛ با اندک تفاوتی، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵</ref>.
::::::برخی، از این دو روایت استفاده کرده‏‌اند که "سید حسنی" همان [[نفس زکیه]] است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص:۲۰۷ - ۲۰۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۴. [[مجتبی تونه‌ای|آقای تونه‌ای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«خروج سید حسنی از نشانه‌هایی است که در آستانه ظهور [[حضرت مهدی]] {{ع}} رخ می‌دهد. خروج سید حسنی با یارانش برای یاری آن حضرت است. "سید حسنی" جوان خوش‌صورتی است که از طرف دیلم و قزوین خروج می‌کند و با صدای بلند فریاد می‌زند که به فریاد [[قائم]] [[آل محمد]] {{صل}} برسید که از شما یاری می‌طلبد.
::::::این سید حسنی ظاهرا از فرزندان [[امام حسن]] مجتبی {{ع}} می‌باشد. او از مکان خود تا کوفه را از لوث وجود ظالمان پاک می‌کند. چون با اصحاب خود وارد کوفه می‌شود، به او خبر می‌دهند که [[حضرت حجت]] {{ع}} ظهور کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است. پس با اصحاب خود، خدمت آن حضرت مشرّف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلائل امامت و مواریث [[انبیا]]ء را می‌نماید. او می‌داند که مهدی {{ع}} بر حق است، و لکن مقصودش این است که حقیقت امام را بر مردم و اصحاب خود ظاهر نماید. پس آن حضرت دلائل را برای او ظاهر می‌کند. وقتی سید حسنی یقین به صدق امام پیدا می‌کند، می‌گوید: "الله اکبر! دستت را بده تا با تو بیعت کنم". با آن حضرت [[بیعت]] می‌کند و به پیروی از او، سپاهش نیز بیعت می‌کنند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۵ (به نقل از فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی، ص ۱۳۰).</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۴۱۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۵. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛}}
[[پرونده:1402.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
::::::نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«از مجموع روایات چنین استفاده می‌شود که اصل وجود شخصی با نام حسنی یقینی است. در برخی روایات ویژگی‌ها و قضایایی برای ایشان نقل شده است که از اعتبار چندانی برخوردار نیستند و ما به اشاره‌ای اجمالی، اکتفا می‌کنیم.
::::#'''در روایات سه تن بعنوان حسنی معروف شده‌اند:''' اولی از دوستداران حضرت است؛ [[امام]] از خدا درخواست اجازه ظهور می‌کنند حسنی از این موضوع با خبر شده و اقدام به خروج می‌کند اهل مکه به او هجوم برده، او را کشته و سرش را به نزد شامی- سفیانی - می‌فرستند پس از این واقعه ظهور [[امام مهدی|صاحب الامر]]{{ع}} صورت می‌گیرد و مردم با ایشان بیعت می‌کنند ظاهرا این شخص همان [[نفس زکیه]] خواهد بود که بحث آن گذشت<ref>ر ک: کافی، ج۸، ص۲۲۴و۲۲۵، ح۲۸۵ ؛ نعمانی، الغیبه، ص۲۷۰، ح۴۳.</ref>؛ دومی‌ شخصی است که با سپاه سفیانی - اموی در شام درگیر می‌شود و سرانجام مغلوب خواهد شد؛ و سومین حسنی همان شخصی مورد بحث است که از بلاد شرق - دیلم - خروج کرده و با یارانش در کوفه مستقر خواهد شد<ref>بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶.</ref>.
::::#'''مکان خروج و استقرار حسنی:''' در ضمن روایتی بسیار طولانی [[مفضل بن عمرو]] نقل کرده که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:"... سپس حسنی آن جوانمرد خوشرو از جانب دیلم خروج خواهد کرد وی با صدای فصیح می‌گوید: ای آل احمد غمگین محزون و ندا کننده از مکه یعنی [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} را اجابت کنید. پس گنج‌هایی از طالقان که از جنس طلا و نقره نیستند بلکه مردانی‌اند بسان پاره‌های آهن سوار بر اسب‌های ابلق در مسیر خود به سمت کوفه با ستمگران جنگیده، آنان را کشته تا وارد کوفه شده... و آنجا را قرارگاه خود قرار می‌دهند<ref>بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶.</ref>
::::#'''زمان و مکان ملاقات حسنی با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}:''' از روایت فوق استفاده می‌شود که خروج حسنی همزمان یا بعد از ظهور حضرت خواهد بود زیرا در ادامه روایت فوق [[امام]]{{ع}} می‌فرماید:"... پس از ورود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} و اصحابشان به کوفه حسنی با خبر شده؛ یارانش به او می‌گویند: یابن رسول الله کیست که به ساحت و منطقه ما وارد شده است؟ حسنی در پاسخ آنان می‌گوید بیرون شویم و ببینیم او کیست و چه می‌طلبد. به خدا قسم او می‌داند که او [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است و او را می‌شناسد و از این سخن غرضی جز اینکه [[امام]] را به اصحاب خود بشناساند ندارد پس حسنی با سپاه خود نزد حضرت می‌آیند و ..."<ref>بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶.</ref>
::::#'''صداقت حسنی:''' پس از ملاقات حسنی با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} گفتگویی جالب بین آنان صورت می‌گیرد [[امام صادق]]{{ع}} در ادامه همان روایت می‌فرماید:" حسنی به [[امام]] عرض می‌کند: اگر تو مهدی آل محمدی آثار جدت [[پیامبر]]{{صل}} عصا، انگشتر، عمامه و... و [[مصحف علی]]{{ع}} کجاست؟ حضرت همه آنها را به او عرضه می‌کند سپس حضرت یا حسنی عصا را برداشته و در سنگ سختی فرو می‌برد بلافاصله عصا سبز شده و برگ در می‌آورد و... پس از آن می‌گوید: الله اکبر یابن رسول الله دست خود را دراز کن تا با تو بیعت کنم و به این ترتیب او و سپاهیانش با حضرت بیعت می‌کنند..."<ref>بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶؛ برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب « تأملی نو در نشانه های ظهور۱ » تقریرات درس آیت الله نجم الدین طبسی پیرامون قیام حسنی، با تحقیق و تقریر آقای محمد شهبازیان، مراجعه شود.</ref>»<ref>[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۱، ص ۲۲۰-۲۲۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۶. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛}}
[[پرونده:1368303.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]]]
::::::'''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«روایات چند نفر را سید [[حسنی]] یاد کرده‌اند؛ ازجمله شخصی که نزدیک [[ظهور]] در [[مکه]] قیام می‌کند و به دست اهل [[مکه]] به [[شهادت]] می‌رسد و سرش را برای شام می‌فرستند. این شخص، همان نفس زکیه، یکی از نشانه‌های حتمی [[ظهور]] است. دیگری که به احتمال بسیار زیاد همان سید [[حسنی]] است که از نشانه‌های [[ظهور]] معرفی شده، کسی است که از طرف دیلم خروج می‌کند، ستمگران را می‌کشد و وارد کوفه می‌شود. وقتی خبر [[ظهور]] و قیام [[حضرت مهدی]] {{ع}} به او می‌رسد، نزد حضرت می‌آید و پس از درخواست نشانه و کرامت از [[حضرت مهدی]] {{ع}}، او و بسیاری از سپاهیانش با حضرت بیعت می‌کنند و به خیل عظیم سپاهیان آن حضرت می‌پیوندند»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۱۸۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
==پرسش‌های وابسته==
 
==[[:رده:آثار مهدویت|منبع‌شناسی جامع مهدویت]]==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های مهدویت|کتاب‌شناسی مهدویت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های مهدویت|مقاله‌شناسی مهدویت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های مهدویت|پایان‌نامه‌شناسی مهدویت]].
{{پایان}}
{{پایان}}
 
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
 
[[رده:مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های جامع امامت و ولایت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:(اب): پرسش‌هایی با ۲ پاسخ]]
[[رده:(اب): پرسش‌های مهدویت با ۲ پاسخ]]
۱۹٬۴۱۸

ویرایش