سید حسنی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سید حسنی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی / نشانه‌های ظهور امام مهدی / قیام سید حسنی
مدخل اصلیسید حسنی
تعداد پاسخ۱۴ پاسخ

یکی از نشانه‌های غیرحتمی ظهور، خروج و قیام سیدی خوش سیما و خوش منظر، عالم و وارسته و شجاع که ظاهراً از اولاد امام حسن مجتبی (ع) است، می‌باشد؛ لذا به سید حسنی یاد می‌شود. ایشان به همراه سپاهی بزرگ از دیلم (گیلان) به سمت کوفه حرکت می‌کند. بعد از استقرار در کوفه، خبر ظهور حضرت را می‌شنود و با سپاهش به سمت ایشان حرکت می‌کند و در هنگام ملاقات با ایشان بعد از درخواست نشانه‌ای از امامت از حضرت مهدی (ع) خود و سپاهش در خدمت حضرت قرار می‌گیرند.

در ذیل، پاسخ جامع اجمالی به این پرسش و دیدگاه‌های متفرقه برخی از نویسندگان و دانشمندان، در این باره، به طور مفصل‌تری قابل بررسی است.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

سید حسنی کیست

سه تن که به عنوان حسنی معروف شده‌اند

  1. شخصی که نزدیک ظهور در مکه قیام می‌کند و به دست اهل مکه به شهادت می‌رسد و سرش را برای شامی سفیانی می‌فرستند. این شخص، همان نفس زکیه، یکی از نشانه‌های حتمی ظهور است.[۳]
  2. شخصی که با سپاه سفیانی و اموی در شام درگیر می‌شود و سرانجام شکست می‌خورد.[۴]
  3. شخصی که به احتمال بسیار زیاد همان سید حسنی است و از نشانه‌های ظهور معرفی شده، کسی است که از طرف دیلم خروج می‌کند، ستمگران را می‌کشد و وارد کوفه می‌شود. وقتی خبر ظهور و قیام حضرت مهدی (ع) به او می‌رسد، نزد ایشان می‌آید و پس از درخواست نشانه و کرامت ایشان او و بسیاری از سپاهیانش با حضرت (ع) بیعت می‌کنند و به خیل عظیم سپاهیان آن ایشان می‌پیوندند.[۵]

مکان خروج و استقرار، زمان و مکان ملاقات و صداقت حسنی

روایات

پاسخ های دیگر

۱. آیت‌الله ری‌ش‍ه‍ری‌؛
آیت‌الله محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، در کتاب «دانشنامهٔ امام مهدی» در این‌باره گفته است: «خروج و قیام فردی به نام حسنی، یکی دیگر از نشانه‌های مشهور درباره ظهور به شمار می‌رود؛ اما احادیثی که درباره آن وجود دارد، از نظر سند یا منبع، اشکال دارند و تنها روایت صحیح آن در روضه کافی است که آن هم از نظر محتوا قابل قبول نیست. در این حدیث، از امام صادق (ع) درباره فرج سؤال شد و ایشان فرمود: وقتی فرزندان عباس با هم اختلاف کنند و سلطنت آنان سست شود، شامی و یمانی ظهور می‌کنند و حسنی به حرکت درمی‌آید و صاحب الأمر از مدینه به مکه می‌آید ... و از خداوند اجازه ظهور می‌طلبد. آن گاه برخی از موالی او این خبر را برای حسنی می‌برند و او بر خروج، پیشدستی می‌کند؛ اما اهل مکه، او را می‌کشند و سرش را برای شامی می‌فرستند. در این زمان، صاحب الأمر آشکار می‌شود و مردم با او بیعت می‌کنند[۱۱]. اگر چه ممکن است که از نظر سند، بر این حدیث، اشکالی وارد نباشد، ولی در آن از اختلاف بنی عباس سخن گفته شده که مجموع حدیث را با مشکل رو به رو می‌کند و عبارت هم به گونه‌ای نیست که بتوان گفت مقصود امام، فاصله‌ای طولانی بین اختلاف بنی عباس و ظهور حسنی است. از طرفی، تصور برگشت حکومت عباسیان یا تشکیل حکومتی به نام آنان در آخر الزمان بر هیچ دلیل و قرینه درستی استوار نیست. اشکال دوم، ابهاماتی است که در این حدیث به چشم می‌خورد. این که مهدی پس از آمدن از مدینه به مکه، تازه اجازه ظهور بخواهد و این که حسنی در برابر مهدی برای قیام، پیشدستی کند، مطالبی قابل تأمل است. کشته شدن حسنی به دست اهل مکه و فرستادن سر او برای شامی هم مطلبی است که در احادیث دیگر وجود ندارد. ضمن این که به نظر می‌رسد که فرستادن سر مقتول، مربوط به تاریخ صدر اسلام است، نه آخر الزمان که ارتباطات به گونه دیگری تصویر شده است. احادیث دیگری نیز درباره سید حسنی و قیام او وجود دارند که آنها نیز معمولًا با اشکالات محتوایی مواجه‌اند. این پیشینه درباره احادیث مربوط به حسنی و مهمتر از این، ضعف منبع و سند و متن این احادیث، چنین نتیجه می‌دهد که قیام حسنی قبل از ظهور، چیزی نیست که بتوان به شیوه علمی، آن را اثبات کرد. بنا بر این، شاید بتوان گفت که مقصود از سید حسنی- در تنها روایت معتبری که بدان اشاره شد- همان نفس زکیه است»[۱۲].
۲. آیت‌الله طبسی؛
آیت‌الله نجم‌الدین طبسی در مقاله «نگرشی در روایات سید حسنی» در این‌باره گفته است:

«در روایتی از امام علی (ع) آمده است: سپاهیان حركت می‌كنند تا با آرامش به وادی القری می‌رسند. آن جا پسر عمویش همراه دوازده هزار سواره به او محلق ‌شده و می‌گوید: ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏«ای پسر عمو! من به این سپاه، از تو سزاوارترم: من فرزند حسن، و من مهدی هستم». امام مهدی (ع) می‌فرماید: «بلكه من مهدی هستم». حسنی می‌گوید: «آیا نشانه‌ای بر ادعای خود داری، تا با تو بیعت كنیم؟» حضرت مهدی (ع) به پرنده‌ای كه در آسمان در حال پرواز بود اشاره می‌كند و پرنده روی دست حضرت می‌نشیند و عصایی در زمین فرو می‌كند و آن عصا سبز می‌شود و برگ می‌دهد. حسنی می‌گوید: «ای پسر عمو این سپاه، از آن تو است» و سپاهش را تسلیم امام می‌كند و….[۱۳].

  1. سید حسنی از اولاد امام حسن مجتبی (ع) است و احتمالاً به همین علت او را حسنی می‌گویند.
  2. سیدحسنی شخصیت مهمی است كه دوازده هزار نیرو تحت امر او است.
  3. وی، انسان حق‌مداری است كه وقتی حقیقت برایش مشخص می‌شود، آن را به راحتی می‌پذیرد.
  4. او ابتدا ادعای مهدویت دارد كه پس از ارائه معجزات از سوی حضرت، از ادعای خود منصرف می‌شود. البته می‌توان این مسأله را چنین توجیه كرد كه او ادعای مهدویت نداشته و فقط قصد داشته حقیقت را برای یارانش روشن كند.»[۱۴].
۳. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«یکی دیگر از علایم ظهور امام مهدی (ع)، خروج سید حسنی است.

امام صادق (ع) ضمن حدیثی طولانی به مفضل بن عمر می‌‏فرماید: سید حسنی آن جوان زیبا، از طرف سرزمین دیلم "از بلاد گیلان" خروج کرده و با صدای رسا صدا می‌‏‏زند: ای آل احمد! دعوت آنکس را که از غیبتش متأسّف بودید اجابت کنید، این صدا از ناحیه ضریح پیغمبر (ص) بلند می‌‏‏شود پس گنج‌های خدا از طالقان، او را پذیرا می‌‏‏شوند. آنها گنج‌هایی هستند، امّا چه گنجی که نه طلا و نه نقره است بلکه مردانی می‌‏‏باشند که ایمانی فولادین دارند و بر اسب‌های چابک سوار و اسلحه به دست گرفته و پی‌‏درپی ستمگران را می‌‏کشتند، تا آنکه وارد کوفه می‌‏شوند. در آن موقع، بیشتر روی زمین را از لوث وجود بی‏‌دینان صاف کرده‏‌اند؛ آنها کوفه را محلّ اقامت خود قرار می‌‏‏دهند. چون خبر ظهور مهدی (ع) به او و اصحابش می‌‏‏رسد، اصحابش به او می‌‏‏گویند: ای پسر پیغمبر! این کیست؟ که در قلمرو ما فرود آمده است؟ سید حسنی می‌‏‏گوید: با من بیایید، تا ببینم او کیست و چه می‌‏‏خواهد. به خدا سوگند، سید حسنی می‌‏‏داند که او مهدی است و او را می‌‏‏شناسد، ولی برای این می‌‏‏گوید که به اصحابش بشناساند که او کیست. سید حسنی بیرون می‌‏آید تا به مهدی (ع) می‌‏‏رسد و از وی می‌‏‏پرسد: اگر تو مهدی (ع)‏ آل محمد (ص) هستی، عصای جدّت پیغمبر (ص)، و انگشتر و پیراهن و زرهش، موسوم به فاضل و عمامه مبارکش به نام سحاب و اسبش یربوع و غضبا شترش و دلدل قاطرش و یعفور الاغ آن سرور، و اسب اصیلش براق و قرآنی که امیر المؤمنین (ع) جمع‌‏آوری کرده، کجاست؟

امام مهدی (ع) تمام اینها را بیرون می‌‏آورد و به سید حسنی نشان می‌‏‏دهد، آنگاه عصای پیغمبر (ص) را گرفته و به سنگ سختی می‌‏زند، فی الحال، سنگ مانند درخت سبز می‌‏شود، و شاخ و برگ درمی‌‏‏آورد. مقصود سید حسنی این است که بزرگواری مهدی (ع) را به اصحاب خود نشان دهد، تا حاضر شوند که با وی بیعت کنند. آنگاه سید حسنی عرض می‌‏‏کند: اللّه اکبر! یا ابن رسول اللّه! دست مبارک را بده تا با شما بیعت کنیم، مهدی (ع) هم دستش را دراز کرده و سید حسنی نخست خود و سپس سایر لشکریانش با او بیعت می‌‏‏کنند، مگر چهل هزار نفر، که قرآن‌ها با خود دارند و معروف به زیدیه می‌‏‏باشند که از بیعت امتناع می‌‏ورزند.[۱۵]»[۱۶].
۴. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«از جمله علائم ظهور حضرت ولی عصر (ع) خروج سید حسنی در روایات ذکر شده است و روایات او را سیدی خوش سیما و خوش منظر و اصالتا او را ایرانی معرفی کرده‌اند و آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که او از شیعیان خالص اهل بیت است و در صدد دفاع از حریم اهل بیت است و در زمانی که مردم در شرائط سختی هستند و ظلم و جور بی‌داد می‌کند او قیام می‌کند و مردم هم از قیام او استقبال می‌کنند و مناطقی را فتح می‌کند تا می‌رسد به کوفه و سرانجام با اصحابش ملحق به امام زمان (ع) می‌شوند در کوفه و با امام عصر (ع) همراه یارانش بیعت می‌کند و آنچه در روایات است او مردی شجاع، عالم و وارسته معرفی شده است[۱۷].

  • در کتاب زمینه‌‌‌سازان ظهور بخش سوم مفصلا راجع به سید حسنی بحث شده است و احادیث مربوط به ایشان و نظرات بزرگان را جمع کرده است علاقمندان به این بحث می‌توانند رجوع کنند»[۱۸].
۵. حجت الاسلام و المسلمین رمضانیان؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رمضانیان، در کتاب «شرایط و علائم حتمی ظهور» در این‌باره گفته است:
  1. در بحارالانوار از مفضل ابن عمر نقل شده که گفته است: "سپس سید حسنی جوانی خوش‌سیما در ناحیه دیلم، دست به جنبش می‌زند و با صدای دلنشین فریاد بر می‌آورد که ای خاندان پیامبر (سادات) به ندای این شخصیت رنجدیده خاطر، پاسخ مثبت دهید یاران حسنی خطاب به حسنی می‌گویند: ای فرزند رسول خدا (ع) این فردی که در نزدیکی ما اردو زده، کیست؟ حسنی می‌گوید: اینک همگی به سوی او می‌رویم تا ببینیم کیست، به خدا سوگند حسنی خود به خوبی حضرت را می‌شناسد و مقصودش از این کار، تنها شناساندن شخصیت حضرت مهدی به یاران خویش است. بدین سان، حسنی نزد امام رهسپار می‌شود و خطاب به او می‌گوید: اگر شما مهدی خاندان پیامبری، پس عصای ویژه و انگشتر و برد و زره و عمامه جدت کجایند؟ پس از آن که امام (ع) همه نشانه‌های مزبور را به وی ارائه می‌دهد حسنی می‌گوید: الله اکبر ای فرزند رسول خدا (ع)، دستت را بده با تو بیعت کنیم و حضرت دست خود را دراز می‌کند و سایر لشکریان به جز چهل هزار تن از صاحبان کتاب، معروف به زیدیه، با حضرت بیعت خواهند کرد...."[۱۹] از ظاهر این روایت بر می‌آید که سید حسنی، قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) جنبش خود را آغاز می‌کند و به دفاع از امام زمان (ع) بر می‌خیزد و ستم‌گران را به سزای اعمالشان می‌رساند یعنی امام در حال پیشروی است که سید حسنی به حضرت می‌رسد و به او می‌پیوندد.
  2. در عقدالدرر روایتی مفصل از امام علی (ع) نقل شده است: آن‌گاه که سپاه حضرت مهدی به حرکت در می‌آید و در مسیر خود در کمال آرامش و مهربانی به وادی القری می‌رسند (دره‌ای است بین مدینه و شام از توابع مدینه) سید حسنی، پسر عموی آن حضرت به همراه دوازده هزار جنگجو به وی می‌پیوندند. سید حسنی به حضرت می‌گوید: ولی من مهدی‌ام، سید حسنی می‌پرسد: آیا نشانه‌ای داری تا ما با تو بیعت کنیم؟ حضرت به پرنده در حال پرواز اشاره می‌کند، در دست وی افتد و چوبی خشک را در زمین فرو می‌برد و بی‌درنگ سبز می‌شود و شاخ و برگ بر می‌آورد. سید حسنی می‌گوید: عموزاده امامت، از آن توست و بدین سان، لشگریانش را به وی تسلیم خواهد کرد، او که هم نام حضرت است پیشاپیش سپاه امام به حرکت در خواهد آمد"[۲۰]
  3. در کتب اربعه، تنها یک روایت درباره سید حسنی نقل شده که چنین است: "یعقوب سراج روایت می‌کند که از امام صادق (ع) پرسیدم: "فرج شما چه زمانی است"؟ فرمود: وقتی فرزندان عباس با هم اختلاف کنند و سلطنت آنان سست شود و گروهی در نابودی آن‌ها تلاش کنند.... و شامی و سفیانی ظهور کنند و سید حسنی به حرکت در آید و صاحب الامر همراه میراث رسول خدا (ص) از مدینه به مکه برود.... و مهدی از خدای برای ظهور اذن می‌طلبد. در این زمان بعضی از یاران سید حسنی ازاین امر مطلع می‌شوند و به سید حسنی خبر می‌دهند و او مبادرت به خروج کرده: اما اهل مکه او را می‌کشند و سرش را برای سفیانی می‌فرستند. این زمان، صاحب این امر ظهور خود را علنی کرده و مردم با او بیعت می‌کنند[۲۱]
خلاصه: باتوجه به متون روایات به ویژه متن حدیث نقل شده از روضة الکافی می‌توان به اصل وجود قیام سید حسنی اذعان کرد، اما درباره اینکه او چه خصوصیاتی دارد و آیا چهره‌ای مثبت است و در قبال او وظیفه‌ای داریم یا نه و آیا باید از او تبعیت کرد، مطلبی از سوی امامان (ع) ذکر نشده است و نمی‌توان سخنانی که در ذهن برخی گویندگان پرورش یافته است را قبول کرد و با مدعیان حسنی همراه نمود»[۲۲].
۶. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«گفته شده است، از نشانه‌‏های ظهور خروج سید حسنی از طرف دیلم است. درباره شخصیت وی، در روایات سخنی نیامده است، ولی روایاتی که سخن از خروج و کشته شدن او دارد تا حدودی به معرفی او پرداخته است. امام صادق (ع) فرمود: حسنی، آن جوانمرد خوشرویی که از طرف دیلم خروج می‏‌کند و با بیان فصیح فریاد می‌‏زند: ای آل احمد! اجابت کنید دردمند پریشان‌‏حال را و آن‏که از پیرامون ضریح "شاید مراد کعبه باشد" ندا می‏کند؛ پس گنجینه‌‏های الهی در طالقان او را اجابت می‌‏کنند. آن‏ها گنج‏‌هایی از طلا و نقره نیستند؛ بلکه مردانی‌‏اند همانند قطعه‌‏های آهن. بر اسب‏‌های چابک سوار شده و حربه‌‏هایی به دست می‌‏گیرند. پیوسته ستمگران را می‌‏کشند، تا این‏که وارد کوفه می‌‏شوند؛ در حالی که بیشتر جاهای زمین از لوث وجود بی‏‌دینان پاک گشته، سید حسنی آن‏جا را محل اقامت خود قرار می‏دهد. آن‏گاه خبر ظهور مهدی (ع) به سید حسنی و اصحابش می‌‏رسد. اصحاب به او می‌‏گویند: ای فرزند پیغمبر! این کیست که در قلمرو ما فرود آمده است؟ می‌‏گوید: برویم ببینیم او کیست. در صورتی که به خدا قسم سید حسنی می‌‏داند او مهدی (ع) است و بدین سبب این سخن را می‏‌گوید که به یارانش آن حضرت را بشناساند. پس سید حسنی بیرون می‌‏آید تا این‏که به مهدی (ع) می‌‏رسد. آن‏گاه می‏گوید: اگر تو مهدی (ع) آل محمد (ص) هستی، پس عصای جدّت پیامبر و انگشتر و جامه و زره آن حضرت کجا است؟ عمامه "سحاب"، اسب، شتر، قاطر، الاغ و اسب اصیل رسول خدا و مصحف امیر مؤمنان کجا است؟. آن حضرت تمام این‏ها را به او نشان می‏‌دهد. آن‏گاه عصای پیامبر را می‏‌گیرد و در سنگ سختی می‏‌کارد؛ بی‏‌درنگ برگ می‌‏دهد. منظورش از این کار آن است که بزرگواری و فضیلت حضرت مهدی (ع)‏ را به اصحاب خود بنمایاند، تا با آن حضرت بیعت کنند. سید حسنی گوید: «اللّه اکبر! ای‏ فرزند پیغمبر! دستت را بده تا با شما بیعت کنیم. حضرت مهدی (ع)‏ دستش را دراز می‌‏کند و سید حسنی و اصحابش بیعت می‏‌کنند[۲۳].

امام صادق (ع) فرجام کار وی را این‏گونه فرموده است: ... و آن‏گاه که سید حسنی خروج خود را آغاز می‏‌کند، اهل مکه بر او هجوم آورده، او را به قتل می‏‌رسانند و سر او را بریده، برای شامی می‏‌فرستند. در این هنگام، صاحب الامر ظهور خواهد کرد[۲۴].

نعمانی نیز می‏‌نویسد: یعقوب سراج گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: فرج شیعیان شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: آن‏گاه که فرزندان عباس به اختلاف پردازند و حکومت ایشان سست شود. راوی‏ حدیث یاد شده را عینا ذکر کرده تا رسیده است به ذکر جنگ ‏افزارها و افزوده است: تا این‏که بر فراز مکه فرود آید و شمشیر را از نیامش بیرون می‏‌کشد، و زره را می‌‏پوشد و پرچم و برد را باز می‏‌کند. عمامه را به سر می‏گذارد و عصا را به دست می‌‏گیرد و از خداوند سبحانه و تعالی درباره ظهورش اجازه می‌‏خواهد. یکی از خادمان آن حضرت از آن موضوع آگاه می‏شود و نزد حسنی آمده او را از خبر آگاه می‏‌کند. حسنی در خروج، بر آن حضرت پیش‏دستی می‌‏کند؛ پس مردم مکه بر او شوریده و او را به قتل می‏‌رسانند و سرش را به نزد شامی می‏‌فرستند. در این هنگام، صاحب این امر ظهور می‏‌کند و مردم با او بیعت کرده، از او پیروی می‏‌کنند[۲۵].

برخی، از این دو روایت استفاده کرده‏‌اند که "سید حسنی" همان نفس زکیه است»[۲۶].
۷. حجت الاسلام و المسلمین بختیاری؛
حجت الاسلام و المسلمین ابوالحسن بختیاری، در مقاله «تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور» در این‌باره گفته است:

«در مورد سید حسنی آمده است که سید حسنی جوانی خوش‌سیما از اطراف دیلم است. او از نسل امام حسن مجتبی (ع) است که قبل از قیام حضرت مهدی (ع) دست به قیام می‌زند و مردانی از طالقان، او را یاری می‌کنند. سید حسنی با سپاهی چهارهزار نفری با پرچم‌های سیاه از خراسان به سمت کوفه حرکت می‌کند، و در راه با دشمنان می‌جنگد. در آنجا خبر ظهور امام به او و یارانش می‌رسد. او و بسیاری از یارانش با امام بیعت می‌کنند. سرانجام وی کشته می‌شود[۲۷].

اگرچه زمان فوت خصیبی (۳۳۴) بعد از کلینی (۳۲۹) است، در مورد این روایت، کلینی روایت خود را از خصیبی گرفته است. دلیل این مسأله آن است که برخی روایات شاذ وجود دارد که تنها در کتاب کافی و الهدایه خصیبی ورود یافته و این روایات مشتمل بر غلو یا علامات جعل مثل اختلاف بنی العباس در حکومت، در روایت علامت ظهور، وجود دارد[۲۸]، و این روایت در هیچ کتاب حدیثی معتبر دیگر مثل آثار شیخ مفید، صدوق، طوسی، سید مرتضی و... ورود نکرده است. به صورت کلی علما و رجالیون متقدم نقل از خصیبی را جایز نمی‌دانسته‌اند. زیرا نجاشی او را فاسد المذهب خوانده است. این اعتراض را سید محسن امین عاملی در مورد برخی روایات غلوآمیز در مسأله شهادت حضرت زهرا (س) که بین کتاب الهدایة و الکافی مشترک است مطرح کرده است، و گمان کرده که خصیبی این روایات را از کلینی، گرفته است و دلیل وی تنها تقدم زمان فوت کلینی بر خصیبی است در حالی که این دلیل قابل قبولی نیست. کلینی احتمالا این روایات را از خصیبی، از طریق شاگردش، هارون بن موسی تلعکبری که شخص مهمی بوده است و منزل او محل نشر احادیث بوده است، گرفته است، زیرا خصیبی او را به عنوان مبلغ و جانشین خود، تربیت می‌کند، و به او اجازه نقل روایت می‌دهد. دلیل منبع بودن خصیبی آن است که این روایات متناسب با دیدگاه‌های عرفانی و کلامی خصیبی که رئیس مذهب نصیریه بوده جعل شده است، و بسیاری از آنها از جمله همین روایات با قرآن و سنت متواتر تناقض دارد. بنابراین، نمی‌توان کلینی را نخستین گوینده این روایات دانست. و از سویی نمی‌توان تلعکبری را تنها شاگرد کلینی دانست. و چنان‌چه این روایات معتبر بود باید آن را سایر شاگردان کلینی نیز نقل می‌کردند. در مورد اختلاف سندها، همان طور که متن روایت جعلی است، جعل سند نیز امر مشکلی نیست و چون کلینی روایات را به صورت معنعن نقل کرده است، احتمال وجادة این روایات نزد تلعکبری موجود است. به چنین روایتی معمولا روایة الاکابر عن الاصاغر گفته می‌شود. سید بن طاووس به وجود روایات شاذی که تنها بین سید مرتضی، کلینی، هارون بن موسی تلعکبری و حسین بن حمدان خصیبی، به صورت مشترک وجود دارد، تأکید کرده و به آن به دیده تردید نگریسته است[۲۹]»[۳۰].
۸. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است: «او از نسل امام حسن مجتبی (ع) و بسیار مؤمن و فروتن است. او زمانی که ظلم همه‌جا را فرا گرفته از طالقان خروج می‌کند و مردم را به سوی خدا و امام زمان (ع) (که هنوز ظهور نکرده) دعوت می‌کند و با اهل فساد و ستم مبارزه می‌نماید. و هنگامی که خبر ظهور مهدی (ع) به او برسد، با اصحاب خود به آن حضرت ملحق می‌شود و با او بیعت می‌کند و یاری‌اش می‌نماید؛ مگر اندکی از اصحاب او که مانند خوارج، با امام (ع) مخالفت می‌کنند و توسط حضرت مهدی (ع) به قتل می‌رسند»[۳۱].
۹.حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:
  • «بر اساس روایات وارده، سید حسنی مردی خوش‌سیما و از بزرگان شیعه است که در ایران و از ناحیه دیلم و قزوین (کوهستانهای شمالی قزوین که یک قسمت آن دیلمان نام دارد) خروج و قیام می‌کند. مردی خداجو و بزرگوار است که ادعای امامت و مهدویت ندارد و فقط مردم را به اسلام و روش ائمه معصومین (ع) دعوت می‌نماید. کارش بالا می‌گیرد و پیروان بسیار پیدا می‌کند و از محل خود تا کوفه را از ظلم و جور و فسق و فجور پاک می‌سازد. مطاع و رئیس است و مانند سلطان عادلی حکومت می‌کند. هنگامی که با سپاهیان و یاران خود در کوفه است به او خبر می‌دهند که امام قائم (ع) با یاران و پیروان خود به نواحی کوفه آمده است، سید حسنی با لشکریان خود با امام (ع) ملاقات می‌کند امام صادق (ع) فرمود که سید حسنی امام را می‌شناسد، اما برای آنکه به یاران و پیروان خود امامت و فضایل امام را ثابت کند، آشنایی خود را آشکار نمی‌سازد و از امام می‌خواهد که دلایل امامت و مواریثی که از پیامبران نزد اوست ارائه دهد. امام (ع) آنها را ارائه داده و معجزاتی آشکار می‌فرمایند. سید حسنی با امام بیعت می‌کند و پیروان او نیز بیعت می‌کنند، به جز گروهی حدود چهار هزار نفر که نمی‌پذیرند به امام نسبت سحر و جادوگری می‌دهند. پس از سه روز موعظه و نصیحت، چون نمی‌پذیرند و ایمان نمی‌آورند، امام دستور قتل آنها را صادر می‌فرمایند و همه آنان به فرمان امام کشته می‌شوند»[۳۲].
با مراجعه به روایات وارده و مکتب مربوطه اجمالاً آنچه در مورد سید حسنی می‌توان گفت این است که از جمله علائم ظهور حضرت مهدی خروج سید حسنی با یارانش برای یاری آن حضرت است. سید حسنی طبق فرموده امام صادق (ع) در حدیث مفضل، جوانی خوشیماست که از سرزمین دیلم[۳۳] و قزوین قیام می‌نماید و با صدای بلند فریاد می‌کند که به فریاد آل محمد برسید که از شما یاری می‌طلبد. او دعوی باطل ندارد و ادعای مهدویتیا نیابت امام زمان بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمی‌کند و از شیعیان خلص ائم و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ و رئیس است و در گفتار و کردار موافق با شریعت حقه خاتم الانبیا محمد (ص) است، در زمان او کفر و ظلم عالم را فرا گرفته و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر می‌برند. در چنین شرایطی سید حسنی برای نصرت دین استغاثه می‌کند، پس مردم او را اجابت نمایند. خصوصاً گنجهای طالقان که از طلا و نقره نباشند، بلکه مردان شجاع و قویدل و مسلح و مکمل که بر سواریها سوارند، در اطراف او جمع می‌شوند و جمعیت او روز به روز زیاد می‌شود. او مانند سلطان عادل در میان‌‌شان حکم و رفتار نماید و بتدریج بر اهل ظلم و طغیان غالب آید و از دیلم تا کوفه را از لوث وجود ستمگران و کافران پاک نماید و در بین راه خود در قم توقف چهل روزه دارد و جنگ سختی بینشان در می‌گیرد و کثیری از مردم قم کشته می‌شوند و سرانجام سید حسنی بر آنها غالب می‌شود. چون با اصحاب خود وارد کوفه شود و آن منطقه را تحت حکومت و سیطره خود در آورد به او خبر دهند که حضرت بقیة الله الاعظم ظهور کرده و از مدینه به کوفه تشریف آورده است، پس سید حسنی با اصحاب خود به محضر آن حضرت مشرف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و مواریث انبیا (ع) را می‌نماید، امام صادق (ع) می‌فرماید: به خدا سوگند که آن جوان آن حضرت را می‌شناسد و می‌داند که او بر حق است، لکن مقصودش این است که حقیقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر کند، پس آن حضرت دلایل امامت و مواریث انبیا را برای او ظاهر نماید و معجزاتی از او صادر شود. در آن هنگام، سید حسنی و اصاحبش با آن حضرت بیعت خواهند کرد، مگر عده‌ای از طرفداران که زیدی مذهبند که همه دلایل و معجزات را حمل برسحر نمایند، اما آنها را نصیحت می‌کند و تا سه روز مهلت می‌دهد، چون موعظه در آنها اثر نمی‌کند، امر می‌فرماید که همه آنها را گردن بزنند، حال آنان شبیه حال خوارج نهروان است که قبلاً در صفین جزء لشکر علی بن ابی طالب بودند و سپس مخالفت کردند. در پایان سید حسنی به طرف مکه می‌رود و مردم مکه او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند[۳۴]»[۳۵].
۱۰. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«خروج سید حسنی از نشانه‌هایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی (ع) رخ می‌دهد. خروج سید حسنی با یارانش برای یاری آن حضرت است. "سید حسنی" جوان خوش‌صورتی است که از طرف دیلم و قزوین خروج می‌کند و با صدای بلند فریاد می‌زند که به فریاد قائم آل محمد (ص) برسید که از شما یاری می‌طلبد.

این سید حسنی ظاهرا از فرزندان امام حسن مجتبی (ع) می‌باشد. او از مکان خود تا کوفه را از لوث وجود ظالمان پاک می‌کند. چون با اصحاب خود وارد کوفه می‌شود، به او خبر می‌دهند که حضرت حجت (ع) ظهور کرده و از مدینه به کوفه تشریف آورده است. پس با اصحاب خود، خدمت آن حضرت مشرّف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلائل امامت و مواریث انبیاء را می‌نماید. او می‌داند که مهدی (ع) بر حق است، و لکن مقصودش این است که حقیقت امام را بر مردم و اصحاب خود ظاهر نماید. پس آن حضرت دلائل را برای او ظاهر می‌کند. وقتی سید حسنی یقین به صدق امام پیدا می‌کند، می‌گوید: "الله اکبر! دستت را بده تا با تو بیعت کنم". با آن حضرت بیعت می‌کند و به پیروی از او، سپاهش نیز بیعت می‌کنند[۳۶]»[۳۷].
۱۱. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛
نویسندگان کتاب «آفتاب مهر» در این‌باره گفته‌اند:

«از مجموع روایات چنین استفاده می‌شود که اصل وجود شخصی با نام حسنی یقینی است. در برخی روایات ویژگی‌ها و قضایایی برای ایشان نقل شده است که از اعتبار چندانی برخوردار نیستند و ما به اشاره‌ای اجمالی، اکتفا می‌کنیم.

  1. در روایات سه تن به‌عنوان حسنی معروف شده‌اند: اولی از دوستداران حضرت است؛ امام از خدا درخواست اجازه ظهور می‌کنند حسنی از این موضوع با خبر شده و اقدام به خروج می‌کند اهل مکه به او هجوم برده، او را کشته و سرش را به نزد شامی- سفیانی - می‌فرستند پس از این واقعه ظهور صاحب الامر (ع) صورت می‌گیرد و مردم با ایشان بیعت می‌کنند ظاهرا این شخص همان نفس زکیه خواهد بود که بحث آن گذشت[۳۸]؛ دومی‌ شخصی است که با سپاه سفیانی - اموی در شام درگیر می‌شود و سرانجام مغلوب خواهد شد؛ و سومین حسنی همان شخصی مورد بحث است که از بلاد شرق - دیلم - خروج کرده و با یارانش در کوفه مستقر خواهد شد[۳۹].
  2. مکان خروج و استقرار حسنی: در ضمن روایتی بسیار طولانی مفضل بن عمرو نقل کرده که امام صادق (ع) فرمود: "... سپس حسنی آن جوانمرد خوشرو از جانب دیلم خروج خواهد کرد وی با صدای فصیح می‌گوید: ای آل احمد غمگین محزون و ندا کننده از مکه یعنی مهدی (ع) را اجابت کنید. پس گنج‌هایی از طالقان که از جنس طلا و نقره نیستند بلکه مردانی‌اند بسان پاره‌های آهن سوار بر اسب‌های ابلق در مسیر خود به سمت کوفه با ستمگران جنگیده، آنان را کشته تا وارد کوفه شده... و آنجا را قرارگاه خود قرار می‌دهند[۴۰]
  3. زمان و مکان ملاقات حسنی با امام زمان (ع): از روایت فوق استفاده می‌شود که خروج حسنی همزمان یا بعد از ظهور حضرت خواهد بود زیرا در ادامه روایت فوق امام (ع) می‌فرماید: "... پس از ورود مهدی (ع) و اصحابشان به کوفه حسنی با خبر شده؛ یارانش به او می‌گویند: یا ابن رسول الله کیست که به ساحت و منطقه ما وارد شده است؟ حسنی در پاسخ آنان می‌گوید بیرون شویم و ببینیم او کیست و چه می‌طلبد. به خدا قسم او می‌داند که او مهدی (ع) است و او را می‌شناسد و از این سخن غرضی جز اینکه امام را به اصحاب خود بشناساند ندارد پس حسنی با سپاه خود نزد حضرت می‌آیند و ..."[۴۱]
  4. صداقت حسنی: پس از ملاقات حسنی با امام زمان (ع) گفتگویی جالب بین آنان صورت می‌گیرد امام صادق (ع) در ادامه همان روایت می‌فرماید: " حسنی به امام عرض می‌کند: اگر تو مهدی آل محمدی آثار جدت پیامبر (ص) عصا، انگشتر، عمامه و... و مصحف علی (ع) کجاست؟ حضرت همه آنها را به او عرضه می‌کند سپس حضرت یا حسنی عصا را برداشته و در سنگ سختی فرو می‌برد بلافاصله عصا سبز شده و برگ در می‌آورد و... پس از آن می‌گوید: الله اکبر یا ابن رسول الله دست خود را دراز کن تا با تو بیعت کنم و به این ترتیب او و سپاهیانش با حضرت بیعت می‌کنند..."[۴۲]»[۴۳].
۱۲. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند: «روایات چند نفر را سید حسنی یاد کرده‌اند؛ ازجمله شخصی که نزدیک ظهور در مکه قیام می‌کند و به دست اهل مکه به شهادت می‌رسد و سرش را برای شام می‌فرستند. این شخص، همان نفس زکیه، یکی از نشانه‌های حتمی ظهور است. دیگری که به احتمال بسیار زیاد همان سید حسنی است که از نشانه‌های ظهور معرفی شده، کسی است که از طرف دیلم خروج می‌کند، ستمگران را می‌کشد و وارد کوفه می‌شود. وقتی خبر ظهور و قیام حضرت مهدی (ع) به او می‌رسد، نزد حضرت می‌آید و پس از درخواست نشانه و کرامت از حضرت مهدی (ع)، او و بسیاری از سپاهیانش با حضرت بیعت می‌کنند و به خیل عظیم سپاهیان آن حضرت می‌پیوندند»[۴۴].
۱۳. پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئیست»؛
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئیست» در این‌باره گفته‌اند:

«در برخی روایات، از خراسانی به «حَسَنی» نام برده شده است[۴۵]. به هرحال؛ مشکلی که وجود دارد این است که؛ برخی روایات، محل خروج «حسنی» را «سرزمین دیلم» معرفی کرده‌اند: «آن‌گاه "حَسَنى" آن جوان زیبا از طرف سرزمین دیلم خروج کرده پس ... مردانى که ایمانى فولادین دارند او رااجابت می‌کنند»[۴۶]. اما از ادامه روایت چنین فهمیده می‌شود که جوان بنی‌هاشمی، همان سید حسنی است؛ زیرا درباره هر دوی اینها آمده که «شعیب بن صالح» همراه با او است، و نیز در ادامه روایت آمده که «حسنی به سمت آنها می‌رود... سپس آن پرچم‌ها را حرکت می‌دهد تا آن‌که وارد کوفه شوند»[۴۷].

خلاصه این‌که «حَسنی» که گاهی از او به عنوان "مردی از خاندان پیامبر" و گاهی "جوان بنی‌هاشمی" یاد شده، از دیلم(شمال ایران) به سمت شعیب بن صالح که از سمرقند خروج کرده‏[۴۸]. می‌رود و سپس آن دو به سمت کوفه حرکت می‌کنند. پس از آن، خراسانی هم‌زمان با سفیانی به سمت کوفه به راه می‌افتند. اما این‌که خراسانی به طور مشخص، از کدام شهر خروج می‌کند، اشاره‌ای به آن نشده است. لازم به ذکر است که واژه خراسانی ممکن است یک لقب باشد و لازم نیست که ضرورتاً نام آن شخص مورد نظر باشد؛ همان‌گونه که در روایات برای «حسنی» القاب و اسامی مختلف ذکر شده است»[۴۹].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. ر.ک. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۷، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۹؛ موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۶؛ رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۶۹ ـ ۷۴؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۲۰۷ ـ ۲۰۸؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۱۶؛ پژوهشگران وبگاه اسلام کوئیست؛ بختیاری، ابوالحسن، تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور، ص ۱۴۳؛ طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۲۷۸.
  2. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، نگرشی در روایات سید حسنی، انتظار موعود، شماره۳۱، زمستان ۱۳۸۸، ص؟؟؟؛ رحیمی، عباس، امید فردا، ص ۴۳.
  3. ر.ک. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۷، ص۴۳۹، ۴۴۱؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۱۸۵؛ آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۳
  4. ر.ک. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۱۸۵؛ آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۳
  5. ر.ک. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۱۸۵؛ آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۳
  6. ر.ک. آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۳ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۹؛ طبسی، نجم‌الدین، نگرشی در روایات سید حسنی، انتظار موعود، شماره۳۱، زمستان ۱۳۸۸، ص؟؟؟
  7. ر.ک. آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۳؛ طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۲۷۸.
  8. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۵ و الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۶۸: «"تَسِيرُ الْجُيُوشِ حَتَّى تَصِيرَ بِوَادِي الْقُرَى فِي هدوء وَ رَفَقَ، وَ يُلْحِقُهُ هُنَاكَ ابْنَ عَمِّهِ الْحَسَنِيِّ، فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ فَارِسٍ فَيَقُولُ: يَا ابْنَ عَمُّ، أَنَا أَحَقُّ بِهَذَا الْجَيْشِ مِنْكَ، أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ، وَ أَنَّا الْمَهْدِيِّ. فَيَقُولُ الْمَهْدِيِّ بَلْ أَنَا الْمَهْدِيِّ. فَيَقُولُ الْحَسَنِيِّ: هَلْ لَكَ مِنْ آيَةٍ فنبايعك؟ فيومي‏ء الْمَهْدِيِّ إِلَى الطَّيْرِ، فَتَسْقُطُ عَلَى يَدِهِ، وَ يُغْرَسُ قَضِيباً فِي بُقْعَةٍ مِنَ الْأَرْضِ، فيخضرّ وَ يُورِقُ فَيَقُولُ لَهُ الْحَسَنِيِّ: يَا ابْنَ عَمِّ هِيَ لَكَ. وَ يُسَلَّمُ إِلَيْهِ جَيْشُهُ، وَ يَكُونُ عَلَى مُقَدِّمَتِهِ، وَ اسْمِهِ عَلَى اسْمُهُ"»
  9. ر.ک. رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۶۹ ـ ۷۴؛ رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۹؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۲۰۷ ـ ۲۰۸
  10. ر.ک. رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۹؛ رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۶۹ ـ ۷۴؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۲۰۷ ـ ۲۰۸
  11. روضة الکافی، ص ۲۲۵.
  12. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۷، ص۴۳۹، ۴۴۱.
  13. مقدس شافعی ص۲۱. ««عن اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام قال، تختلف ثلاث رايات… و تسير الجيوش حتي تصير بوادي القري في هدوء و رفق و يلحقه هناك ابن عمه الحسني في اثني عشر الف فارس فيقول: يا ابن عم أنا احق بهذا الجيش منك، انا ابن الحسن و انا المهدي. فيقول المهدي عليه السلام: بل انا المهدي. فيقول الحسني: هل لك من آية فنبايعك؟ فيؤمي‌المهدي عليه السلام الي الطير فتسقط علي يده و يغرس قضيباً في بقعة من الارض فيخضر و يورق. فيقول له الحسني: يابن عم هي لك و يسلم له جيشه و يكون علي مقدمته و اسمه علي اسمه...»»
  14. طبسی؛ نجم‌الدین، نگرشی در روایات سید حسنی.
  15. مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۱۱۶۳
  16. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۹.
  17. مهدى منتظر، ص ۱۶۲، ۱۶۴ و ۱۶۵.
  18. موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۶.
  19. «قَالَ الْمُفَضَّلُ: ثُمَّ مَا ذَا يَا سَيِّدِي قَالَ: ثُمَّ يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ الْفَتَى الصَّبِيحُ مِنْ نَحْوِ الدَّيْلَمِ يَصِيحُ بِصَوْتٍ فَصِيحٍ يَا آلَ أَحْمَدَ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّاقَاتِ كُنُوزاً وَ أَيُّ كُنُوزٍ لَيْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا مِنْ ذَهَبٍ بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ عَلَى الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ فِي أَيْدِيهِمُ الْحِرَابُ يَتَعَاوَوْنَ شَوْقاً لِلْحَرْبِ كَمَا تَتَعَاوَى الذِّئَابُ أَمِيرُهُمْ رَجُلٌ مِنْ تَمِيمٍ يُقَالُ لَهُ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ فَيُقْبِلُ الْحَسَنِيُّ إِلَيْهِمْ وَجْهُهُ كَدَارَةِ الْبَدْرِ يُرَيِّعُ النَّاسَ جَمَالًا أَنِيقاً فَيُعَفِّي عَلَى أَثَرِ الظَّلَمَةِ فَيَأْخُذُ بِسَيْفِهِ الْكَبِيرَ وَ الصَّغِيرَ وَ الْعَظِيمَ وَ الرَّضِيعَ ثُمَّ يَسِيرُ بِتِلْكَ الرَّايَاتِ كُلِّهَا حَتَّى يَرِدَ الْكُوفَةَ وَ قَدْ صَفَا أَكْثَرُ الْأَرْضِ فَيَجْعَلُهَا مَعْقِلًا وَ يَتَّصِلُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ خَبَرُ الْمَهْدِيِّ (ع) يَقُولُونَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِي قَدْ نَزَلَ بِسَاحَتِنَا فَيَقُولُ اخْرُجُوا بِنَا إِلَيْهِ حَتَّى نَنْظُرَ مَنْ هُوَ وَ مَا يُرِيدُ وَ هُوَ وَ اللَّهِ يَعْلَمُ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ وَ إِنَّهُ لَيَعْرِفُهُ وَ لَمْ يُرِدْ بِذَلِكَ الْأَمْرِ إِلَّا لِيُعَرِّفَ أَصْحَابَهُ مَنْ هُوَ فَيَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ فَيَقُولُ إِنْ كُنْتَ مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ فَأَيْنَ هِرَاوَةُ جَدِّكَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ خَاتَمُهُ وَ بُرْدَتُهُ وَ دِرْعُهُ الْفَاضِلُ وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ وَ فَرَسُهُ الْيَرْبُوعُ وَ نَاقَتُهُ الْعَضْبَاءُ وَ بَغْلَتُهُ الدُّلْدُلُ وَ حِمَارُهُ الْيَعْفُورُ وَ نَجِيبُهُ الْبُرَاقُ وَ مُصْحَفُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَيَخْرُجُ لَهُ ذَلِكَ ثُمَّ يَأْخُذُ الْهِرَاوَةَ فَيَغْرِسُهَا فِي الْحَجَرِ الصَّلْدِ وَ تُورِقُ وَ لَمْ يُرِدْ ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يُرِيَ أَصْحَابَهُ فَضْلَ الْمَهْدِيِّ (ع) حَتَّى يُبَايِعُوهُ فَيَقُولُ الْحَسَنِيُّ اللَّهُ أَكْبَرُ مُدَّ يَدَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى نُبَايِعَكَ فَيَمُدُّ يَدَهُ فَيُبَايِعُهُ وَ يُبَايِعُهُ سَائِرُ الْعَسْكَرِ الَّذِي مَعَ الْحَسَنِيِّ إِلَّا أَرْبَعِينَ أَلْفاً أَصْحَابُ الْمَصَاحِفِ الْمَعْرُوفُونَ بِالزِّيدِيَّةِ»
  20. «"تسير الجيوش حتّى تصير بوادي القرى في هدوء و رفق، و يلحقه هناك ابن عمّه الحسنيّ، في اثني عشر ألف فارس‏ فيقول: يا ابن عمّ، أنا أحقّ بهذا الجيش منك، أنا ابن الحسن، و أنا المهديّ. فيقول المهديّ (ع): بل أنا المهدي. فيقول الحسنيّ: هل لك من آية فنبايعك؟ فيومي‏ء المهديّ (ع) إلى الطّير، فتسقط على يده، و يغرس قضيبا في بقعة من الأرض، فيخضرّ و يورق فيقول له الحسنيّ: يا ابن عمّ هي لك. و يسلّم إليه جيشه، و يكون على مقدّمته، و اسمه على اسمه"».
  21. «"فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِيِّ فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَيُبَايِعُهُ النَّاسُ وَ يَتَّبِعُونَهُ...عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ قَالَ فَقَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ‏ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ فِيهِمْ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا «1»- وَ رَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ «2» وَ ظَهَرَ الشَّامِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ سَيْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ قَضِيبُهُ وَ رَايَتُهُ وَ لَامَتُهُ «3» وَ سَرْجُهُ حَتَّى يَنْزِلَ مَكَّةَ فَيُخْرِجَ السَّيْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ يَلْبَسَ الدِّرْعَ وَ يَنْشُرَ الرَّايَةَ وَ الْبُرْدَةَ وَ الْعِمَامَةَ وَ يَتَنَاوَلَ الْقَضِيبَ بِيَدِهِ وَ يَسْتَأْذِنَ اللَّهَ فِي ظُهُورِهِ فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ فَيَأْتِي الْحَسَنِيَّ فَيُخْبِرُهُ الْخَبَر"»؛ روضه کافی، ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵.
  22. رمضانیان، علی رضا، شرایط و علائم حتمی ظهور، ص ۶۹-۷۴.
  23. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۵
  24. «" فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُ‏ إِلَى‏ الْخُرُوجِ‏ فَيَثِبُ‏ عَلَيْهِ‏ أَهْلُ‏ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ‏ وَ يَبْعَثُونَ‏ بِرَأْسِهِ‏ إِلَى‏ الشَّامِيِ‏ فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ‏ صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ‏‏"»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵
  25. نعمانی، الغیبة، باب ۱۴، ح ۴۳؛ با اندک تفاوتی، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵
  26. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۰۷ - ۲۰۸.
  27. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ۳۹۲.
  28. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۳، ۱۱۴.
  29. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۳، ۱۱۴.
  30. بختیاری، ابوالحسن، تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور، ص ۱۴۳.
  31. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۴۳.
  32. طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۲۷۸.
  33. یکی از بلادهای گیلان است.
  34. شرح حال سید حسنی حاصل مطالبی است که در کتب ذیل مشاهده شد: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱، ج ۵۳، ص ۱۵؛ جهان در آینده از ص ۱۴۶ به بعد؛ منتهی الآمال، ص ۳۳۷؛ مهدی موعود، ص ۱۱۶۳ و کتب دیگر.
  35. طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۳۸۸-۳۸۹.
  36. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۵ (به نقل از فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی، ص ۱۳۰).
  37. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۱۶.
  38. ر ک: کافی، ج۸، ص۲۲۴و۲۲۵، ح۲۸۵؛ نعمانی، الغیبه، ص۲۷۰، ح۴۳.
  39. بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶.
  40. بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶.
  41. بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶.
  42. بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶؛ برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب «تأملی نو در نشانه های ظهور۱» تقریرات درس آیت الله نجم الدین طبسی پیرامون قیام حسنی، با تحقیق و تقریر آقای محمد شهبازیان، مراجعه شود.
  43. آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۰-۲۲۳.
  44. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۱۸۵.
  45. کتاب الفتن، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص۱۲۰.
  46. بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۵.
  47. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص۴۰۳.
  48. سعید بن هبة الله، قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۵۵.
  49. پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئیست»