پرش به محتوا

اقسام و انواع غیب کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|اندازه=100%|'
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|اندازه=100%|')
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«قبل از بیان اقسام غیب نکته‌ای لازم به ذکر است که ذات خداوند وجودی بی‌نهایت بوده و بر سراسر هستی احاطه کامل دارد و علم و آگاهی او نسبت به همه هستی شهود و حضور است و تمام موجودات نزد او حاضر و ظاهر است و هیچ چیزی از دید او پنهان نیست. او "علّام الغیوب"، یعنی آگاه به تمام اسرار نهان در سراسر جهان طبیعت و ماوراء طبیعت بوده و تمام کلیدهای غیب نزد او آشکار و عیان است. از این جهت [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حق تعالی را چنین توصیف می‌کند: {{عربی|اندازه=155%|"کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَة"}}<ref>نهج‌البلاغه</ref> ،<ref>جمع آوری: ابوالحسن محمد سید رضی، ترجمه، سید جعفر شهیدی، ص۱۰۳، انتشارات علمی و فرهنگی/ تهران، ۱۳۷۹ ه ش/ هجدهم "هر رازی پیش تو آشکار و هر نهانی نزد تو حاضر است".</ref> لذا تقسیم غیب به اعتبار و آگاهی انسانی است و به دو بخش تقسیم می‌شود: [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] و [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]].
::::::«قبل از بیان اقسام غیب نکته‌ای لازم به ذکر است که ذات خداوند وجودی بی‌نهایت بوده و بر سراسر هستی احاطه کامل دارد و علم و آگاهی او نسبت به همه هستی شهود و حضور است و تمام موجودات نزد او حاضر و ظاهر است و هیچ چیزی از دید او پنهان نیست. او "علّام الغیوب"، یعنی آگاه به تمام اسرار نهان در سراسر جهان طبیعت و ماوراء طبیعت بوده و تمام کلیدهای غیب نزد او آشکار و عیان است. از این جهت [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حق تعالی را چنین توصیف می‌کند: {{عربی|اندازه=100%|"کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَة"}}<ref>نهج‌البلاغه</ref> ،<ref>جمع آوری: ابوالحسن محمد سید رضی، ترجمه، سید جعفر شهیدی، ص۱۰۳، انتشارات علمی و فرهنگی/ تهران، ۱۳۷۹ ه ش/ هجدهم "هر رازی پیش تو آشکار و هر نهانی نزد تو حاضر است".</ref> لذا تقسیم غیب به اعتبار و آگاهی انسانی است و به دو بخش تقسیم می‌شود: [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] و [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب نسبی]].
* '''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]''': غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
* '''[[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]]''': غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمان‌ها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است:
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
:::::#غیب‌الغیوب و غیب‌المکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیب‌المصون ذات حق است. روایات اهل‌بیت{{عم}} بیان‌گر این مطلب است: ابی‌حمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت می‌کرد که، خدا جسمی است پاینده و بی‌نیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را می‌پرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیده‌ای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دل‌ها او را به حقیقت ایمان دیده‌اند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوری‌اش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref>
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:
:::::#وجود علم برای امامان و آگاهی آنها از غیب، برای پیروی و اطاعت مردم از آنان لازم است.
:::::#وجود علم برای امامان و آگاهی آنها از غیب، برای پیروی و اطاعت مردم از آنان لازم است.
:::::#[[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|نسبت دادن علم غیب، به طور مطلق به امامان، صحیح نیست؛ چراکه چنین چیزی از ویژگی‌های خداوند است.]]
:::::#[[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|نسبت دادن علم غیب، به طور مطلق به امامان، صحیح نیست؛ چراکه چنین چیزی از ویژگی‌های خداوند است.]]
::::::با توجه به آنچه گذشت، [[شیخ مفید]]، علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} را به غیب فی الجمله پذیرفته است، و تصریح می‌کند که مخالف با اصل علم غیب [[امام]]{{ع}} نیست. بلکه چنان که خودش بیان کرده است: {{عربی|اندازه=155%|<ref>فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد</ref>}}. لذا شیخ مفید با مطلق نگریستن به دانش امام و آگاهی او از علم غیب مخالف است؛ اما چنین دیدگاهی نمی‌تواند او را جزء مخالفین و منکرین علم غیب امامان قرار دهد؛ چرا که آیات و روایات هم چنین نظریه‌های را تأیید نمی‌کند؛ چون علم غیب مطلق از آن خداوند است.»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)| بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.</ref>.
::::::با توجه به آنچه گذشت، [[شیخ مفید]]، علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} را به غیب فی الجمله پذیرفته است، و تصریح می‌کند که مخالف با اصل علم غیب [[امام]]{{ع}} نیست. بلکه چنان که خودش بیان کرده است: {{عربی|اندازه=100%|<ref>فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد</ref>}}. لذا شیخ مفید با مطلق نگریستن به دانش امام و آگاهی او از علم غیب مخالف است؛ اما چنین دیدگاهی نمی‌تواند او را جزء مخالفین و منکرین علم غیب امامان قرار دهد؛ چرا که آیات و روایات هم چنین نظریه‌های را تأیید نمی‌کند؛ چون علم غیب مطلق از آن خداوند است.»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)| بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
::::#علم غیب محجوب که متعلق این نوع علم را فقط خداوند می‌داند و این را می‌توان به طور کلی به دو دسته تقسیم نمود:  
::::#علم غیب محجوب که متعلق این نوع علم را فقط خداوند می‌داند و این را می‌توان به طور کلی به دو دسته تقسیم نمود:  
:::::*علم به اموری که مصلحت در خفای آن است، نظیر وقت وقوع قیامت، وقت ظهور قائم و ... .
:::::*علم به اموری که مصلحت در خفای آن است، نظیر وقت وقوع قیامت، وقت ظهور قائم و ... .
:::::*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|اندازه=155%|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref>
:::::*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|اندازه=100%|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref>
:::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات می‌شناسند و معرفی می‌کنند؛ چنان‌که در روایات و ادعیه توصیف نموده‌اند، و آیاتی نظیر {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}﴾}}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت می‌کنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمی‌شد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمی‌آمد؛ چه اینکه قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}﴾}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref>
:::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات می‌شناسند و معرفی می‌کنند؛ چنان‌که در روایات و ادعیه توصیف نموده‌اند، و آیاتی نظیر {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}﴾}}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت می‌کنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمی‌شد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمی‌آمد؛ چه اینکه قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}﴾}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۲۵۵: خط ۲۵۵:
::::::آقای '''[[حسن رهبری]]''' در کتاب ''«[[بازاندیشی در علم امام (کتاب)|بازاندیشی در علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[حسن رهبری]]''' در کتاب ''«[[بازاندیشی در علم امام (کتاب)|بازاندیشی در علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«از برخی از روایات چنین برمی‌آید که علم غیب دو گونه است: علم غیبی که مخصوص خداوند متعال بوده و هیچ‌کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ و دیگری علم غیبی است که در اختیار [[پیامبران]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} قرار داده و یا در وقت مقتضی قرار می‌دهد. به نمونه‌هایی از این روایات توجّه فرمایید:
::::::«از برخی از روایات چنین برمی‌آید که علم غیب دو گونه است: علم غیبی که مخصوص خداوند متعال بوده و هیچ‌کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ و دیگری علم غیبی است که در اختیار [[پیامبران]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} قرار داده و یا در وقت مقتضی قرار می‌دهد. به نمونه‌هایی از این روایات توجّه فرمایید:
*حضرت [[امام صادق]]{{ع}} می‎فرمود: به عیسی بن مریم دو حرف داده شد که با آن کار می‌کرد. به موسی چهار حرف، به ابراهیم هشت حرف، به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد. خدای تعالی تمام این حروف را برای [[پیامبر خاتم|محمّد]]{{صل}} جمع کرد؛ {{عربی|اندازه=155%|"ان اسم الله الاعظم ثلاثة و سبعون حرفا اعطی محمد{{صل}} اثنین و سبعین حرفا و حجب عنه حرف واحد"}} <ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و د حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴.</ref>
*حضرت [[امام صادق]]{{ع}} می‎فرمود: به عیسی بن مریم دو حرف داده شد که با آن کار می‌کرد. به موسی چهار حرف، به ابراهیم هشت حرف، به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد. خدای تعالی تمام این حروف را برای [[پیامبر خاتم|محمّد]]{{صل}} جمع کرد؛ {{عربی|اندازه=100%|"ان اسم الله الاعظم ثلاثة و سبعون حرفا اعطی محمد{{صل}} اثنین و سبعین حرفا و حجب عنه حرف واحد"}} <ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و د حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴.</ref>
:::::*حضرت امام حسن عسگری {{ع}} هم می‌فرمایند:{{عربی|اندازه=155%|"اسم الله الاعظم ثلاثه و سبعون حرفا.... و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا و حرف عندالله مستاثر به فی علم غیب"}}<ref>«اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است؛ .... و نزد ما هفتاد و دو حرف از آن است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب به خود اختصاص داده است.» الکافی، ۱، ۲۳۰ .</ref>
:::::*حضرت امام حسن عسگری {{ع}} هم می‌فرمایند:{{عربی|اندازه=100%|"اسم الله الاعظم ثلاثه و سبعون حرفا.... و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا و حرف عندالله مستاثر به فی علم غیب"}}<ref>«اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است؛ .... و نزد ما هفتاد و دو حرف از آن است و یک حرف نزد خداست که در علم غیب به خود اختصاص داده است.» الکافی، ۱، ۲۳۰ .</ref>
:::::* حضرت [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|"إن لله عزوجل علمین علما عنده لم یطلع علیه احدا من خلقه و علما نبذه الی ملائکته و رسله فما نبذه الی ملائکته و رسله فقد انتهی إلینا."}}<ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و دو حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴. </ref><ref>خدای عزوجل را دوگونه علم است: ۱) علمی که نزد خود اوست و هیچ‌کس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است. ۲) علمی که به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است.</ref>
:::::* حضرت [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|"إن لله عزوجل علمین علما عنده لم یطلع علیه احدا من خلقه و علما نبذه الی ملائکته و رسله فما نبذه الی ملائکته و رسله فقد انتهی إلینا."}}<ref>«همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است و هفتاد و دو حرف آن به محمد{{صل}} داده شد، و یک حرف از او پنهان شد».اصول کافی، ۱، ۳۳۴. </ref><ref>خدای عزوجل را دوگونه علم است: ۱) علمی که نزد خود اوست و هیچ‌کس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است. ۲) علمی که به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است.</ref>
:::::* حضرت [[امام باقر]]{{ع}} هم در عبارتی همانند چنین فرمود:
:::::* حضرت [[امام باقر]]{{ع}} هم در عبارتی همانند چنین فرمود:
::::::{{عربی|اندازه=155%|"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله{{عم}} فنحن نعلمه"}}<ref>خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.</ref> <ref>  الکافی، ۲۵۶ .</ref>  
::::::{{عربی|اندازه=100%|"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله{{عم}} فنحن نعلمه"}}<ref>خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.</ref> <ref>  الکافی، ۲۵۶ .</ref>  
::::::آن علمی را که به ملائکه و رسولانش {{عم}} آموخته است، ما آن را می‌دانیم. کتاب "[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}" دوگانگی علم غیب را چنین جمع‌بندی می‌نماید: "علم غیب دو گونه است: علم به کلیّات؛ علم به جزئیات. منظور از کلیّات، قواعد و قوانین کلّی بر جهان و نیز همه قوانین مسلّم علوم مختلف است که بخشی از آن، علوم و معارف اسلامی است. مراد از جزئیّات، علم به احوال جزئیّه اعیان خارجیّه و نیز حوادث گذشته و آینده (علم به ما کان و ما یکون) است. علم غیب در تعریف این دو بخش می‌تواند موجبه کلیّه یا موجبه جزئیّه باشد. محل نزاع، علم غیب امام در هر دو بخش، موجبه کلیّه است که در این هنگام علم امام مساوی با علم باری خواهد بود. در این جهت، تقسیم علم غیب به استقلالی و ذاتی –که علم غیب خداوند است- و به علم غیب غیر ذاتی و غیر استقلالی –که علم پیامبر و امام است- تأثیری ندارد؛ زیرا غالیان نیز قائل به علم غیب استقلالی برای امام نشده‌اند. به عبارت دیگر، بحث ما در این جا تنها بر سر علم غیب فعلی به صورت موجبه کلیّه و غیر استقلالی امام است. گفتنی است بسیاری از قائلان به این نوع علم، هنگام ارائه استدلال، به اموری همچون: وجود جفر، جامعه، صحیفه امام علی {{ع}} و مصحف فاطمه زهرا {{س}} تکیه می‌کنند؛ یا مواردی را که ائمه {{عم}} از امور غیبیه خبر داده‌اند، شاهد می‌آورند؛ و یا عالم بودن ائمه {{عم}} را به علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و نیز گشوده شدن یک میلیون باب علم از سوی پیامبر برای حضرت علی{{ع}} و سپس به ارث رسیدن آن برای امامان بعدی را مثال می‌آورند؛ یا به اموری همچون علم ایشان به زبان‌های مختلف دنیا استدلال می‌کنند. هیچ یک از این امور، نمی‌توانند دلیل علم غیب کلی فعلی باشند و تنها در علم غیب، به صورت موجبه جزئیّه جای می‌گیرند<ref>[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}، ۳، ۳۸۶.</ref>»<ref>[[بازاندیشی در علم امام (کتاب)|بازاندیشی در علم امام]]، ص۵۵  الی ۵۷.</ref>
::::::آن علمی را که به ملائکه و رسولانش {{عم}} آموخته است، ما آن را می‌دانیم. کتاب "[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}" دوگانگی علم غیب را چنین جمع‌بندی می‌نماید: "علم غیب دو گونه است: علم به کلیّات؛ علم به جزئیات. منظور از کلیّات، قواعد و قوانین کلّی بر جهان و نیز همه قوانین مسلّم علوم مختلف است که بخشی از آن، علوم و معارف اسلامی است. مراد از جزئیّات، علم به احوال جزئیّه اعیان خارجیّه و نیز حوادث گذشته و آینده (علم به ما کان و ما یکون) است. علم غیب در تعریف این دو بخش می‌تواند موجبه کلیّه یا موجبه جزئیّه باشد. محل نزاع، علم غیب امام در هر دو بخش، موجبه کلیّه است که در این هنگام علم امام مساوی با علم باری خواهد بود. در این جهت، تقسیم علم غیب به استقلالی و ذاتی –که علم غیب خداوند است- و به علم غیب غیر ذاتی و غیر استقلالی –که علم پیامبر و امام است- تأثیری ندارد؛ زیرا غالیان نیز قائل به علم غیب استقلالی برای امام نشده‌اند. به عبارت دیگر، بحث ما در این جا تنها بر سر علم غیب فعلی به صورت موجبه کلیّه و غیر استقلالی امام است. گفتنی است بسیاری از قائلان به این نوع علم، هنگام ارائه استدلال، به اموری همچون: وجود جفر، جامعه، صحیفه امام علی {{ع}} و مصحف فاطمه زهرا {{س}} تکیه می‌کنند؛ یا مواردی را که ائمه {{عم}} از امور غیبیه خبر داده‌اند، شاهد می‌آورند؛ و یا عالم بودن ائمه {{عم}} را به علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و نیز گشوده شدن یک میلیون باب علم از سوی پیامبر برای حضرت علی{{ع}} و سپس به ارث رسیدن آن برای امامان بعدی را مثال می‌آورند؛ یا به اموری همچون علم ایشان به زبان‌های مختلف دنیا استدلال می‌کنند. هیچ یک از این امور، نمی‌توانند دلیل علم غیب کلی فعلی باشند و تنها در علم غیب، به صورت موجبه جزئیّه جای می‌گیرند<ref>[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}، ۳، ۳۸۶.</ref>»<ref>[[بازاندیشی در علم امام (کتاب)|بازاندیشی در علم امام]]، ص۵۵  الی ۵۷.</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}