پرش به محتوا

سخنان پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==عمق کلام==
==عمق کلام==
*[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره سخنان خودش فرمود: {{عربی|اندازه=155%|" أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ"}}؛<ref>شیخ طوسی، امالی، ج ۲، صص ۹۸ و ۹۹.</ref> خدا به من کلمات جامع داده است؛ خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک یک دنیا مطلب می‌توانم بگویم. در حدیث معروفی، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا"}}؛ خدا خرم سازد چهره آن بنده‌ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و برساند به کسانی که آنها از من نشنیده‌اند.  بعد این جمله را اضافه فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ"}}؛<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> فرق فقه با فهم این است که فهم، مطلق فهمیدن است و فقه، فهم عمیق را می‌گویند. وقتی که فقه به کلام اطلاق بشود، یعنی سخنی که عمق زیاد دارد. فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیق‌اند ولی خودشان عمیق نیستند. جمله را همیشه نقل می‌کند، ولی خودش نمی‌تواند به عمق آن پی ببرد. باز فرمود: بسا مردمی که جمله‌ای را، فقهی را حمل می‌کنند، یعنی جمله‌ای را که از من شنیده‌اند، حفظ دارند، فقیه هم هستند، ولی نقل می‌کند برای کسی که از خود او فقیه‌تر و عمیق‌تر است و عمق فکرش بیشتر است. او که وقتی برایش نقل می‌کند چیزهایی می‌فهمد که خود این که برای او نقل کرده نمی‌فهمد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۴۲ و ۴۳.</ref>
*[[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره سخنان خودش فرمود: {{عربی|" أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ"}}؛<ref>شیخ طوسی، امالی، ج ۲، صص ۹۸ و ۹۹.</ref> خدا به من کلمات جامع داده است؛ خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک یک دنیا مطلب می‌توانم بگویم. در حدیث معروفی، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] فرمود: {{عربی|"نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا"}}؛ خدا خرم سازد چهره آن بنده‌ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و برساند به کسانی که آنها از من نشنیده‌اند.  بعد این جمله را اضافه فرمود: {{عربی|"فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ"}}؛<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> فرق فقه با فهم این است که فهم، مطلق فهمیدن است و فقه، فهم عمیق را می‌گویند. وقتی که فقه به کلام اطلاق بشود، یعنی سخنی که عمق زیاد دارد. فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیق‌اند ولی خودشان عمیق نیستند. جمله را همیشه نقل می‌کند، ولی خودش نمی‌تواند به عمق آن پی ببرد. باز فرمود: بسا مردمی که جمله‌ای را، فقهی را حمل می‌کنند، یعنی جمله‌ای را که از من شنیده‌اند، حفظ دارند، فقیه هم هستند، ولی نقل می‌کند برای کسی که از خود او فقیه‌تر و عمیق‌تر است و عمق فکرش بیشتر است. او که وقتی برایش نقل می‌کند چیزهایی می‌فهمد که خود این که برای او نقل کرده نمی‌فهمد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۴۲ و ۴۳.</ref>


==سیری در سخنان==
==سیری در سخنان==
*سخنان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} معجزه است؛ به‌خصوص با توجه به سوابقی که آن حضرت داشت. کودکی که سرنوشت، او را یتیم قرار داد، دوران شیرخوارگی‌اش در بادیه گذشته است و در مکه، سرزمین بی‌سوادی، بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربی‌ای کار نکرده است، مسافرت‌هایش به دو سفر کوچک محدود بوده، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرة‌العرب، و با هیچ فیلسوف، حکیم و دانشمندی برخورد نداشته است؛ با این حال قرآن به زبان او جاری می‌شود و بر قلب مقدس او نازل می‌شود و خود او سخنانی می‌گوید و آن‌چنان حکیمانه که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها برابری می‌کند، بلکه بر آنها برتری دارد. مثلاً شما ببینید در زمینه مسئولیت‌های اجتماعی، این شخصیت بزرگ چگونه سخن می‌گوید؟ می‌فرماید: مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی می‌کردند. یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را سوراخ می‌کند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد. چون دستش را نگرفتند، آب وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند، و این چنین است عاقبت فساد. توضیح اینکه؛ یک نفر در جامعه مشغول فساد می‌شود، مرتکب منکرات می‌شود. یکی نگاه می‌کند می‌گوید به من چه! دیگری می‌گوید من و او را که در یک قبر دفن نمی‌کنند. فکر نمی‌کند که مَثَل جامعه، مَثَل کشتی است. اگر در یک کشتی آب وارد بشود، ولو از جایگاه یک فرد وارد بشود، تنها آن فرد را غرق نمی‌کند، بلکه همه مسافران را یک‌جا غرق می‌کند. آیا درباره مساوات افراد بنی‌آدم، سخنی از این بالاتر می‌توان گفت: {{عربی|اندازه=155%|"اَلنَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ"}}<ref>تحف العقول، ص ۳۶۸.</ref> شانه را نگاه کنید، دندانه‌های آن را ببینید. آیا یکی از دندانه‌های آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟ نه. انسان‌ها مانند دندانه‌های شانه برابر یکدیگرند. ببینید در آن محیط و در آن زمان، انسانی این چنین درباره مساوات انسان‌ها سخن می‌گوید که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است! این جمله را شنیده‌اید: هیچ ملتی به مقام قداست نمی‌رسد مگر آن‌گاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند، بدون لکنت زبان.<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref> اگر کسی این توفیق را پیدا بکند که سخنان [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} را از متون کتب معتبر جمع‌آوری کند و هم توفیق پیدا کند که سیره [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را به سبک سیره تحلیلی از روی مدارک معتبر، جمع و تجزیه و تحلیل بکند، آن‌وقت معلوم می‌شود که در همه جهان، شخصیتی مانند این شخص بزرگوار ظهور نکرده است. تمام وجود پیامبر {{صل}} اعجاز است. نه فقط قرآنش اعجاز است، بلکه تمام وجودش اعجاز است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۷۷-۲۸۸.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']] صفحه ۸۹ تا ۹۶.</ref>
*سخنان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} معجزه است؛ به‌خصوص با توجه به سوابقی که آن حضرت داشت. کودکی که سرنوشت، او را یتیم قرار داد، دوران شیرخوارگی‌اش در بادیه گذشته است و در مکه، سرزمین بی‌سوادی، بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربی‌ای کار نکرده است، مسافرت‌هایش به دو سفر کوچک محدود بوده، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرة‌العرب، و با هیچ فیلسوف، حکیم و دانشمندی برخورد نداشته است؛ با این حال قرآن به زبان او جاری می‌شود و بر قلب مقدس او نازل می‌شود و خود او سخنانی می‌گوید و آن‌چنان حکیمانه که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها برابری می‌کند، بلکه بر آنها برتری دارد. مثلاً شما ببینید در زمینه مسئولیت‌های اجتماعی، این شخصیت بزرگ چگونه سخن می‌گوید؟ می‌فرماید: مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی می‌کردند. یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را سوراخ می‌کند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد. چون دستش را نگرفتند، آب وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند، و این چنین است عاقبت فساد. توضیح اینکه؛ یک نفر در جامعه مشغول فساد می‌شود، مرتکب منکرات می‌شود. یکی نگاه می‌کند می‌گوید به من چه! دیگری می‌گوید من و او را که در یک قبر دفن نمی‌کنند. فکر نمی‌کند که مَثَل جامعه، مَثَل کشتی است. اگر در یک کشتی آب وارد بشود، ولو از جایگاه یک فرد وارد بشود، تنها آن فرد را غرق نمی‌کند، بلکه همه مسافران را یک‌جا غرق می‌کند. آیا درباره مساوات افراد بنی‌آدم، سخنی از این بالاتر می‌توان گفت: {{عربی|"اَلنَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ"}}<ref>تحف العقول، ص ۳۶۸.</ref> شانه را نگاه کنید، دندانه‌های آن را ببینید. آیا یکی از دندانه‌های آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟ نه. انسان‌ها مانند دندانه‌های شانه برابر یکدیگرند. ببینید در آن محیط و در آن زمان، انسانی این چنین درباره مساوات انسان‌ها سخن می‌گوید که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است! این جمله را شنیده‌اید: هیچ ملتی به مقام قداست نمی‌رسد مگر آن‌گاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند، بدون لکنت زبان.<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref> اگر کسی این توفیق را پیدا بکند که سخنان [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} را از متون کتب معتبر جمع‌آوری کند و هم توفیق پیدا کند که سیره [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را به سبک سیره تحلیلی از روی مدارک معتبر، جمع و تجزیه و تحلیل بکند، آن‌وقت معلوم می‌شود که در همه جهان، شخصیتی مانند این شخص بزرگوار ظهور نکرده است. تمام وجود پیامبر {{صل}} اعجاز است. نه فقط قرآنش اعجاز است، بلکه تمام وجودش اعجاز است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۷۷-۲۸۸.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']] صفحه ۸۹ تا ۹۶.</ref>


==سخنانی کوتاه، اما بلند==
==سخنانی کوتاه، اما بلند==