نسخ قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
خط ۲۱: خط ۲۱:
*نسخ به چه معنا است و کاربردهای آن در اصطلاح چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، نخست گزارشی از اقوال لغت‌شناسان در معنا و موارد کاربرد نسخ در زبان عربی ارائه می‌دهیم و آن‌گاه معانی اصطلاحی نسخ را بیان می‌کنیم<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۱۹۳ - ۱۹۸.</ref>.
*نسخ به چه معنا است و کاربردهای آن در اصطلاح چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، نخست گزارشی از اقوال لغت‌شناسان در معنا و موارد کاربرد نسخ در زبان عربی ارائه می‌دهیم و آن‌گاه معانی اصطلاحی نسخ را بیان می‌کنیم<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۱۹۳ - ۱۹۸.</ref>.
===نسخ در لغت===
===نسخ در لغت===
*نسخ در لغت به معنای زایل‌ کردن است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] می‌گوید: نسخ آن است که چیزی را که مورد عمل بوده، از میان‌ برداری و امری دیگر را جانشین آن سازی؛ همان طور که آیه‌ای نازل می‌شود و سپس در حکم آن تخفیف داده می‌شود و آیه‌ای دیگر می‌آید و آن را نسخ می‌کند <ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، بیروت، مؤسسۀ دار الهجره، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۴، ص ۲۰۱.</ref>. [[ابن فارس]] نیز می‌گوید: نسخ یک معنای اصلی دارد، اما در بیان آن تعاریف مختلفی رسیده است؛ برخی گفته‌اند که آن برداشتن چیزی و جانشین کردن چیز دیگر به جای آن است. برخی گفته‌اند که تغییر چیزی را نسخ گویند و می‌توان گفت که هر چیزی که به دنبال چیزی دیگر بیاید، آن را نسخ کرده است؛ همان طور که می‌گویند: {{عربی|اندازه=150%|" إنتَسَخَتِ الشّمْسُ الظِّلَ وَالشَّیْبُ الشَّبابَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، قم، مکتبة الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۵، ص ۴۲۴.</ref> [[جوهری]] نیز می‌نویسد: عرب می‌گوید: {{عربی|اندازه=150%|"نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"}}؛ یعنی، آفتاب سایه را زایل کرد، یا وقتی می‌گوید: {{عربی|اندازه=150%|"نَسَخَتِ الرّیحُ آثارَ الدّار"}}؛ یعنی، باد آثار خانه را تغییر داد. نسخ آیه‌ای با آیه دیگر به معنای زایل‌ کردن حکم آن آیه است <ref>الصحاح، جوهری، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ ﻫ، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref>
*نسخ در لغت به معنای زایل‌ کردن است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] می‌گوید: نسخ آن است که چیزی را که مورد عمل بوده، از میان‌ برداری و امری دیگر را جانشین آن سازی؛ همان طور که آیه‌ای نازل می‌شود و سپس در حکم آن تخفیف داده می‌شود و آیه‌ای دیگر می‌آید و آن را نسخ می‌کند <ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، بیروت، مؤسسۀ دار الهجره، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۴، ص ۲۰۱.</ref>. [[ابن فارس]] نیز می‌گوید: نسخ یک معنای اصلی دارد، اما در بیان آن تعاریف مختلفی رسیده است؛ برخی گفته‌اند که آن برداشتن چیزی و جانشین کردن چیز دیگر به جای آن است. برخی گفته‌اند که تغییر چیزی را نسخ گویند و می‌توان گفت که هر چیزی که به دنبال چیزی دیگر بیاید، آن را نسخ کرده است؛ همان طور که می‌گویند: {{عربی|" إنتَسَخَتِ الشّمْسُ الظِّلَ وَالشَّیْبُ الشَّبابَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، قم، مکتبة الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۵، ص ۴۲۴.</ref> [[جوهری]] نیز می‌نویسد: عرب می‌گوید: {{عربی|"نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"}}؛ یعنی، آفتاب سایه را زایل کرد، یا وقتی می‌گوید: {{عربی|"نَسَخَتِ الرّیحُ آثارَ الدّار"}}؛ یعنی، باد آثار خانه را تغییر داد. نسخ آیه‌ای با آیه دیگر به معنای زایل‌ کردن حکم آن آیه است <ref>الصحاح، جوهری، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ ﻫ، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref>
*همچنین واژه نسخ در مورد نوشتن چیزی از روی نوشته دیگر "نسخه‌برداری" و {{عربی|اندازه=150%|"تَناسُخُ الوَرَثَه"}} "جانشینی طبقه‌ای از میراثبران به جای طبقه پیشین" نیز به کار می‌رود<ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج ۴، ص ۲۰۱؛ الصحاح، جوهری، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref>
*همچنین واژه نسخ در مورد نوشتن چیزی از روی نوشته دیگر "نسخه‌برداری" و {{عربی|"تَناسُخُ الوَرَثَه"}} "جانشینی طبقه‌ای از میراثبران به جای طبقه پیشین" نیز به کار می‌رود<ref>کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج ۴، ص ۲۰۱؛ الصحاح، جوهری، ج ۱، ص ۴۳۳.</ref>
*گفتنی است که این معانی نیز با معنای اصلی ارتباط دارد؛ برای نمونه در نسخه‌برداری، گویا نوشته پیشین باطل می‌شود و نوشته جدید جانشین آن می‌شود<ref>الفروق اللغویه، ابو هلال عسکری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۱۲ ﻫ، ص ۵۳۹.</ref> البته برخی نیز گفته‌اند که نسخ در لغت دو معنا دارد: یکی زایل ‌کردن و دیگری تثبیت صورتِ نوشته‌ای در جای دیگر<ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ج ۱، ص ۲۰.</ref>.
*گفتنی است که این معانی نیز با معنای اصلی ارتباط دارد؛ برای نمونه در نسخه‌برداری، گویا نوشته پیشین باطل می‌شود و نوشته جدید جانشین آن می‌شود<ref>الفروق اللغویه، ابو هلال عسکری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ۱۴۱۲ ﻫ، ص ۵۳۹.</ref> البته برخی نیز گفته‌اند که نسخ در لغت دو معنا دارد: یکی زایل ‌کردن و دیگری تثبیت صورتِ نوشته‌ای در جای دیگر<ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ج ۱، ص ۲۰.</ref>.
*مشتقات واژه نسخ چهار بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است، که در آیات {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ }}﴾}}<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه:۵۲.</ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.</ref> به معنای زایل ‌کردن و در آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}﴾}}<ref> این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۹.</ref> به معنای نسخه‌برداری است <ref>در آیۀ ۱۵۴ سورۀ اعراف به نوشتۀ روی الواح موسی «نُسخه» اطلاق شده است.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۱۹۳ - ۱۹۸.</ref>.
*مشتقات واژه نسخ چهار بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است، که در آیات {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ }}﴾}}<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه:۵۲.</ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.</ref> به معنای زایل ‌کردن و در آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}﴾}}<ref> این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۹.</ref> به معنای نسخه‌برداری است <ref>در آیۀ ۱۵۴ سورۀ اعراف به نوشتۀ روی الواح موسی «نُسخه» اطلاق شده است.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۱۹۳ - ۱۹۸.</ref>.
خط ۶۲: خط ۶۲:
*این آیات بیان می‌کند که اهل کتاب از پیش خود معجزاتی دل‌بخوا‌ه، غیر از معجزه [[قرآن]]، پیشنهاد می‌کردند، همچنان که مشرکین از آن حضرت معجزاتی دیگر طلب می‌نمودند. علاوه بر این اهل کتاب نسخ احکام را محال می‌پنداشتند و انتظار داشتند که [[رسول خدا]]{{صل}} از احکام دینی ایشان پیروی کند. بنا بر این، معنای آیه چنین می‌شود: همچنان‌ كه بر اهل كتاب (یهود و نصاری)، کتاب نازل کردیم، بر تو نیز این [[قرآن]] را به زبان خودت نازل كردیم، در حالی که مشتمل بر حکم الهی است و در بین مردم حاکم است و تو اگر از خواسته‌های اهل کتاب پیروی کنی و مانند ایشان طمع بداری كه به غیر از [[قرآن]] آیتی دیگر بر تو نازل شود و یا با ایشان سازش کنی و به پاره‌ای از احکام منسوخ یا تحریف‌شده ایشان تمایل پیدا کنی، ما تو را به کیفر می‌رسانیم.
*این آیات بیان می‌کند که اهل کتاب از پیش خود معجزاتی دل‌بخوا‌ه، غیر از معجزه [[قرآن]]، پیشنهاد می‌کردند، همچنان که مشرکین از آن حضرت معجزاتی دیگر طلب می‌نمودند. علاوه بر این اهل کتاب نسخ احکام را محال می‌پنداشتند و انتظار داشتند که [[رسول خدا]]{{صل}} از احکام دینی ایشان پیروی کند. بنا بر این، معنای آیه چنین می‌شود: همچنان‌ كه بر اهل كتاب (یهود و نصاری)، کتاب نازل کردیم، بر تو نیز این [[قرآن]] را به زبان خودت نازل كردیم، در حالی که مشتمل بر حکم الهی است و در بین مردم حاکم است و تو اگر از خواسته‌های اهل کتاب پیروی کنی و مانند ایشان طمع بداری كه به غیر از [[قرآن]] آیتی دیگر بر تو نازل شود و یا با ایشان سازش کنی و به پاره‌ای از احکام منسوخ یا تحریف‌شده ایشان تمایل پیدا کنی، ما تو را به کیفر می‌رسانیم.
*این آیه گویای آن است که تنها خدا است که اگر بخواهد آیه و معجزه می‌فرستد و پیامبران در این مسئله مانند سایر مردم هیچ اختیاری از خود ندارند. البته خدا زمانی معجزه را می‌فرستد که حکمت الهی‌اش اقتضا بکند. و معنای این‌که فرمود: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ}}﴾}} این است که برای هر زمانی، حکمی مخصوص آن زمان است که حکمت الهی آن را ایجاب کرده است.
*این آیه گویای آن است که تنها خدا است که اگر بخواهد آیه و معجزه می‌فرستد و پیامبران در این مسئله مانند سایر مردم هیچ اختیاری از خود ندارند. البته خدا زمانی معجزه را می‌فرستد که حکمت الهی‌اش اقتضا بکند. و معنای این‌که فرمود: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ}}﴾}} این است که برای هر زمانی، حکمی مخصوص آن زمان است که حکمت الهی آن را ایجاب کرده است.
*محو هر چیز نیز به معنای از بین بردن آثار آن است. خداوند در جای دیگر می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً }}﴾}}<ref>  و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم آنگاه نشانه شب را زدودیم و نشانه روز را روشنی بخش آوردیم تا بخششی از پروردگارتان بجویید و شمارگان سال‌ها و حساب را بدانید و هر چیز را نیک روشن داشته‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۲.</ref>، پس معنای محو به معنای نسخ نزدیک است. وقتی گفته می‌شود که: {{عربی|اندازه=150%|"نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"}}؛ معنایش این است كه آفتاب سایه و اثر آن را از بین برد. *در این آیه شریف لغت اثبات در مقابل محو آمده است و اثبات به معنای برجاگذاشتن هر چیزی است به طوری که از جای خود تکان نخورد و نلغزد. و اینکه جمله {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ }}﴾}} به جمله {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ}}﴾}} متصل شده است، قهراً در این معنی ظهور دارد که منظور، محو کتاب و اثبات آن در زمانهای معین است<ref>مراد از کتاب در اینجا حکم است و نه کتاب نوشتاری یا کتاب آسمانی نظیر [[قرآن کریم]] یا تورات و انجیل.</ref>. پس کتابی که خداوند در یک زمانی اثبات کرده است، اگر بخواهد در زمان‌های بعد آن را محو می‌کند و کتاب دیگری به جای آن اثبات می‌نماید؛ همچنان که خود فرموده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.</ref> و نیز فرموده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ }}﴾}}<ref> و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۱.</ref>
*محو هر چیز نیز به معنای از بین بردن آثار آن است. خداوند در جای دیگر می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً }}﴾}}<ref>  و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم آنگاه نشانه شب را زدودیم و نشانه روز را روشنی بخش آوردیم تا بخششی از پروردگارتان بجویید و شمارگان سال‌ها و حساب را بدانید و هر چیز را نیک روشن داشته‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۲.</ref>، پس معنای محو به معنای نسخ نزدیک است. وقتی گفته می‌شود که: {{عربی|"نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِّلَّ"}}؛ معنایش این است كه آفتاب سایه و اثر آن را از بین برد. *در این آیه شریف لغت اثبات در مقابل محو آمده است و اثبات به معنای برجاگذاشتن هر چیزی است به طوری که از جای خود تکان نخورد و نلغزد. و اینکه جمله {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ }}﴾}} به جمله {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ}}﴾}} متصل شده است، قهراً در این معنی ظهور دارد که منظور، محو کتاب و اثبات آن در زمانهای معین است<ref>مراد از کتاب در اینجا حکم است و نه کتاب نوشتاری یا کتاب آسمانی نظیر [[قرآن کریم]] یا تورات و انجیل.</ref>. پس کتابی که خداوند در یک زمانی اثبات کرده است، اگر بخواهد در زمان‌های بعد آن را محو می‌کند و کتاب دیگری به جای آن اثبات می‌نماید؛ همچنان که خود فرموده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> اگر آیه‌ای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را می‌آوریم؛ آیا ندانسته‌ای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.</ref> و نیز فرموده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ }}﴾}}<ref> و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۱.</ref>
*ناگفته نماند که در روایات رسیده از صحابه و تابعین آیه {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ }}﴾}} به نسخ آیات [[قرآن]] نیز تفسیر شده است؛ مانند این روایت از [[ابن‌ عباس]] که می‌گوید:{{عربی|اندازه=150%|" یَمحُو اللهُ ما یَشاءُ وَیُثبِتُ وَیَقولُ یُبَدِّلُ اللهُ ما یَشاءُ مِن القُرآنِ فَیَنسَخُهُ وَیُثبِتُ ما یَشاءُ فَلا یُبَدِّلُهُ وَما یُبَدِّلُ وَما یُثبِتُ وَكُلْ ذلكَ في كِتابٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۱۹ ـ ۱۸.</ref>.
*ناگفته نماند که در روایات رسیده از صحابه و تابعین آیه {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ }}﴾}} به نسخ آیات [[قرآن]] نیز تفسیر شده است؛ مانند این روایت از [[ابن‌ عباس]] که می‌گوید:{{عربی|" یَمحُو اللهُ ما یَشاءُ وَیُثبِتُ وَیَقولُ یُبَدِّلُ اللهُ ما یَشاءُ مِن القُرآنِ فَیَنسَخُهُ وَیُثبِتُ ما یَشاءُ فَلا یُبَدِّلُهُ وَما یُبَدِّلُ وَما یُثبِتُ وَكُلْ ذلكَ في كِتابٍ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۱۹ ـ ۱۸.</ref>.
*خلاصه آن‌که این آیات بیان می‌کند که برای هر وقتی کتاب و حکم مخصوصی است، پس کتاب‌ها به اختلاف اوقات مختلف می‌شوند و چون خدای سبحان در هر کتابی که بخواهد، تصرف و آن را محو می‌کند و کتاب دیگری به جایش اثبات می‌نماید، پس اختلاف کتاب‌ها به اختلاف اوقات، از اختلاف تصرفات الهی نشأت می‌گیرد، نه این‌که از ناحیه خود آن‌ها باشد که هر وقتی کتابی خاص داشته باشد که به هیچ وجه قابل تغییر نباشد. این خدای سبحان است که آن را تغییر می‌دهد و کتاب دیگری به جایش اثبات می‌کند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۳۷۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۱۹۸ - ۲۰۴.</ref>.
*خلاصه آن‌که این آیات بیان می‌کند که برای هر وقتی کتاب و حکم مخصوصی است، پس کتاب‌ها به اختلاف اوقات مختلف می‌شوند و چون خدای سبحان در هر کتابی که بخواهد، تصرف و آن را محو می‌کند و کتاب دیگری به جایش اثبات می‌نماید، پس اختلاف کتاب‌ها به اختلاف اوقات، از اختلاف تصرفات الهی نشأت می‌گیرد، نه این‌که از ناحیه خود آن‌ها باشد که هر وقتی کتابی خاص داشته باشد که به هیچ وجه قابل تغییر نباشد. این خدای سبحان است که آن را تغییر می‌دهد و کتاب دیگری به جایش اثبات می‌کند<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۳، ص ۳۷۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۱۹۸ - ۲۰۴.</ref>.
===آیات مربوط به نسخ و انساء===
===آیات مربوط به نسخ و انساء===
خط ۸۶: خط ۸۶:
==جایگاه مبحث نسخ در روایات==
==جایگاه مبحث نسخ در روایات==
*اصطلاح نسخ و موضوع ناسخ و منسوخ در روایات و آثار رسیده از فریقین به طور مکرر به کار رفته است. در اینجا مهم‌ترین نکاتی را که در این دسته از روایات مورد اشاره قرار گرفته است، به شرح زیر گزارش می‌کنیم:
*اصطلاح نسخ و موضوع ناسخ و منسوخ در روایات و آثار رسیده از فریقین به طور مکرر به کار رفته است. در اینجا مهم‌ترین نکاتی را که در این دسته از روایات مورد اشاره قرار گرفته است، به شرح زیر گزارش می‌کنیم:
#در روایات رسیده از معصومان{{عم}}، اصل وجود ناسخ و منسوخ در [[قرآن]] پذیرفته شده است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] می‌فرماید:"این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که میان حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصت‌ها و عزیمت‌ها، خاص و عام، عبرت‌ها و مثل‌ها، مطلق و مقید و محکم و متشابه آن، مرزی روشن است. آیات مجمل آن تفسیر و پیچیدگی‌هایش تبیین شده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" كِتَابَ‏ رَبِّكُمْ‏ فِيكُمْ‏ مُبَيِّناً حَلَالَهُ‏ وَ حَرَامَهُ‏ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُتَسَابِقَهُ‏ مُفَسِّراً جُمَلَهُ‏ مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref>. و نیز فرمودند:"بی‌تردید آنچه که مردم امروز در دست دارند، آمیزه‏ای است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَ‏ فِي‏ أَيْدِي‏ النَّاسِ‏ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۰؛ اصول کافی، کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۳ ﻫ. ش، ج ۱، ص ۶۲.</ref> و نیز فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|" لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ آيَةٍ آيَةٍ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِوَقْتِ نُزُولِهَا وَ فِي مَنْ نَزَلَتْ وَ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاسِخِهَا مِنْ‏ مَنْسُوخِهَا وَ خَاصِّهَا مِنْ‏ عَامِّهَا وَ مُحْكَمِهَا مِنْ مُتَشَابِهِهَا وَ مَكِّيِّهَا مِنْ مَدَنِيِّهَا  ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الإرشاد، شیخ مفید، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۱، ص ۳۵.</ref>
#در روایات رسیده از معصومان{{عم}}، اصل وجود ناسخ و منسوخ در [[قرآن]] پذیرفته شده است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] می‌فرماید:"این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که میان حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصت‌ها و عزیمت‌ها، خاص و عام، عبرت‌ها و مثل‌ها، مطلق و مقید و محکم و متشابه آن، مرزی روشن است. آیات مجمل آن تفسیر و پیچیدگی‌هایش تبیین شده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" كِتَابَ‏ رَبِّكُمْ‏ فِيكُمْ‏ مُبَيِّناً حَلَالَهُ‏ وَ حَرَامَهُ‏ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُتَسَابِقَهُ‏ مُفَسِّراً جُمَلَهُ‏ مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref>. و نیز فرمودند:"بی‌تردید آنچه که مردم امروز در دست دارند، آمیزه‏ای است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَ‏ فِي‏ أَيْدِي‏ النَّاسِ‏ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۰؛ اصول کافی، کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۳ ﻫ. ش، ج ۱، ص ۶۲.</ref> و نیز فرمودند:{{عربی|" لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ آيَةٍ آيَةٍ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِوَقْتِ نُزُولِهَا وَ فِي مَنْ نَزَلَتْ وَ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاسِخِهَا مِنْ‏ مَنْسُوخِهَا وَ خَاصِّهَا مِنْ‏ عَامِّهَا وَ مُحْكَمِهَا مِنْ مُتَشَابِهِهَا وَ مَكِّيِّهَا مِنْ مَدَنِيِّهَا  ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الإرشاد، شیخ مفید، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۱، ص ۳۵.</ref>
#در روایات، بر اهمیت و نقش علم ناسخ و منسوخ در تفسیر [[قرآن]] و به ویژه در استنباط احکام فقهی از [[قرآن]] تأکید شده است. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است که فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِالْمَقَايِيسِ‏ فَقَدْ هَلَكَ‏ وَ أَهْلَكَ‏ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ وَ الْمُحْكَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَك‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۴۳؛ الأمالی، شیخ صدوق، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ ﻫ، ص ۵۰۷؛ مستدرک الوسایل، نوری، قم، مؤسسۀ آل البیت، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۱۷، ص ۲۵۷؛ عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور الأحسائی، تحقیق حاج آقا مجتبی العراقی، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. [[ابو عبد الرحمان سلمی]] گوید که [[حضرت علی]]{{ع}} با یکی از قاضیان کوفه رو به رو شد، از او پرسید: آیا آیات ناسخ را از آیات منسوخ باز می‌شناسی؟ آن قاضی گفت: نه!. آن‌گاه حضرت فرمود: در این صورت هم خود را نابود کرده‌ای و هم دیگران را نابود ساخته‌ای<ref>وسایل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسۀ آل ‌البیت، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۲۷، ص ۲۰۲؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۲، ص ۱۲۱؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الإسلامیه، بی‌تا، ج ۱، ص ۱۲؛ نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۹.</ref>. نظیر همین در برخورد آن حضرت با یک موعظه‌گر نیز گزارش شده است<ref>ر.ک: قتادة بن دعامة السدوسی، الناسخ و المنسوخ، تحقیق حاتم صالح ضامن، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ ﻫ، مقدمۀ محقق، ص ۹ ـ ۸. الناسخ و المنسوخ، به نقل از ابن سلامه، ص ۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به [[ابو حنیفه]] فرمود:تو فقیه مردم عراق هستی؟ گفت: آری. فرمود: در فقاهت خود از کدام منبع بهره می‌گیری؟ گفت: از [[قرآن]] و سنت [[پیامبر]]{{صل}}. فرمود: آیا از کتاب خدا به درستی شناخت داری؟ و آیا ناسخ را به طور کامل از منسوخ جدا می‌سازی؟ گفت: آری. فرمود: ادعای دانش بزرگی کردی"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، نجف، منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ ﻫ، ص ۹۰ ـ ۸۹؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، قم، مؤسسة الهادی، ۱۴۱۶، مقدمۀ دوم، ج ۱، ص ۲۲.</ref>
#در روایات، بر اهمیت و نقش علم ناسخ و منسوخ در تفسیر [[قرآن]] و به ویژه در استنباط احکام فقهی از [[قرآن]] تأکید شده است. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است که فرمود:{{عربی|" مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِالْمَقَايِيسِ‏ فَقَدْ هَلَكَ‏ وَ أَهْلَكَ‏ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ وَ الْمُحْكَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَك‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۴۳؛ الأمالی، شیخ صدوق، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ ﻫ، ص ۵۰۷؛ مستدرک الوسایل، نوری، قم، مؤسسۀ آل البیت، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۱۷، ص ۲۵۷؛ عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور الأحسائی، تحقیق حاج آقا مجتبی العراقی، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. [[ابو عبد الرحمان سلمی]] گوید که [[حضرت علی]]{{ع}} با یکی از قاضیان کوفه رو به رو شد، از او پرسید: آیا آیات ناسخ را از آیات منسوخ باز می‌شناسی؟ آن قاضی گفت: نه!. آن‌گاه حضرت فرمود: در این صورت هم خود را نابود کرده‌ای و هم دیگران را نابود ساخته‌ای<ref>وسایل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسۀ آل ‌البیت، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۲۷، ص ۲۰۲؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۲، ص ۱۲۱؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الإسلامیه، بی‌تا، ج ۱، ص ۱۲؛ نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۹.</ref>. نظیر همین در برخورد آن حضرت با یک موعظه‌گر نیز گزارش شده است<ref>ر.ک: قتادة بن دعامة السدوسی، الناسخ و المنسوخ، تحقیق حاتم صالح ضامن، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ ﻫ، مقدمۀ محقق، ص ۹ ـ ۸. الناسخ و المنسوخ، به نقل از ابن سلامه، ص ۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به [[ابو حنیفه]] فرمود:تو فقیه مردم عراق هستی؟ گفت: آری. فرمود: در فقاهت خود از کدام منبع بهره می‌گیری؟ گفت: از [[قرآن]] و سنت [[پیامبر]]{{صل}}. فرمود: آیا از کتاب خدا به درستی شناخت داری؟ و آیا ناسخ را به طور کامل از منسوخ جدا می‌سازی؟ گفت: آری. فرمود: ادعای دانش بزرگی کردی"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، نجف، منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ ﻫ، ص ۹۰ ـ ۸۹؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، قم، مؤسسة الهادی، ۱۴۱۶، مقدمۀ دوم، ج ۱، ص ۲۲.</ref>
#در روایات [[اهل ‌بیت]]{{عم}} نسخ در معنایی فراتر از نسخ احکام شرعی به کار رفته است و حتی [[بداء]] نیز یکی از اقسام نسخ معرفی شده است<ref>تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ذیل آیۀ "یمْحُو اللّهُ مَا یشَاء وَیثْبِتُ"؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در بعضی از روایات به نسخ آیاتی از [[قرآن]] با آیاتی دیگر تصریح شده است، در حالی که آن آیات، به احکام شرعی مربوط نیست<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در عین حال برخی از تعاریف، به نسخ در احکام ناظر است. [[مسعدة بن صدقه]] از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده است که آن حضرت در تعریف ناسخ و منسوخ فرمود:"ناسخ آن حکمی است که ثابت و استوار است و به آن عمل می‌شود و منسوخ آن حکمی است که زمانی بدان عمل می‌شده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" النَّاسِخُ‏ الثَّابِتُ‏ الْمَعْمُولُ‏ بِهِ‏ وَ الْمَنْسُوخُ مَا كَانَ يُعْمَلُ بِهِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۱؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، ص ۳۰ ـ ۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۸۳.</ref> برخی از محققان معتقدند که مقصود از ناسخ و منسوخ در روایات [[اهل بیت]] مفهوم عام آن است که تخصیص عموم و تقیید اطلاق را نیز شامل می‌شود؛ بدین معنا که به هر حکم لاحقی که با حکم سابق متفاوت باشد، ناسخ می‌گویند، خواه به کلی حکم سابق را برداشته باشد، یا دایره شمول آن را محدودتر کرده باشد<ref> ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص ۱۸۲.</ref>
#در روایات [[اهل ‌بیت]]{{عم}} نسخ در معنایی فراتر از نسخ احکام شرعی به کار رفته است و حتی [[بداء]] نیز یکی از اقسام نسخ معرفی شده است<ref>تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ذیل آیۀ "یمْحُو اللّهُ مَا یشَاء وَیثْبِتُ"؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در بعضی از روایات به نسخ آیاتی از [[قرآن]] با آیاتی دیگر تصریح شده است، در حالی که آن آیات، به احکام شرعی مربوط نیست<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در عین حال برخی از تعاریف، به نسخ در احکام ناظر است. [[مسعدة بن صدقه]] از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده است که آن حضرت در تعریف ناسخ و منسوخ فرمود:"ناسخ آن حکمی است که ثابت و استوار است و به آن عمل می‌شود و منسوخ آن حکمی است که زمانی بدان عمل می‌شده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" النَّاسِخُ‏ الثَّابِتُ‏ الْمَعْمُولُ‏ بِهِ‏ وَ الْمَنْسُوخُ مَا كَانَ يُعْمَلُ بِهِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۱؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، ص ۳۰ ـ ۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۸۳.</ref> برخی از محققان معتقدند که مقصود از ناسخ و منسوخ در روایات [[اهل بیت]] مفهوم عام آن است که تخصیص عموم و تقیید اطلاق را نیز شامل می‌شود؛ بدین معنا که به هر حکم لاحقی که با حکم سابق متفاوت باشد، ناسخ می‌گویند، خواه به کلی حکم سابق را برداشته باشد، یا دایره شمول آن را محدودتر کرده باشد<ref> ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص ۱۸۲.</ref>
#در برخی از روایات تصریح شده است که در احادیث [[پیامبر]]{{صل}} نیز ناسخ و منسوخ وجود دارد. در کلامی از [[امیر ‌المؤمنین]]{{ع}} آمده است:"سه دیگر راوی، مردی است که از [[رسول خدا]]{{صل}}، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، شنیده است که به چیزی فرمان داده است و از نهی آن در زمانی دیگر، آگاهی نیافته است، یا نهی حضرتش را شنیده است، اما از فرمان بعدی ناآگاه است. باری، منسوخ را به خاطر سپرده، اما ناسخ را از یاد برده است، که اگر منسوخ بودنش را می‌‏دانست، بی گمان آن را وا می‏‌نهاد. چنان که اگر مسلمانان به هنگام شنیدن حدیث او، از منسوخ بودنش آگاهی داشتند، رهایش می‌‏کردند. و چهارمین و آخرین، مردی است که بر خدا و رسولش دروغ نمی‌‏بندد، از ترس خدا و به حرمت [[رسول خدا]]، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، دروغ را دشمن می‌دارد و به ورطه پندار نیز نیفتاده است، بلکه آنچه را که شنیده، به همان صورت به خاطر سپرده است و شنیده خود را بی‌هیچ فزونی و کاستی باز می‌گوید، حکم ناسخ را حفظ کرده است و به‌ کار می‌بندد، منسوخ را دانسته است و از آن می‌پرهیزد {{عربی|اندازه=150%|" وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى‏ رَسُولِهِ‏ مُبْغِضٌ‏ لِلْكَذِبِ‏ خَوْفاً مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لَمْ يَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ <ref>نهج البلاغه، سید رضی، ص ۲۱۰؛ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۶۳؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.</ref>
#در برخی از روایات تصریح شده است که در احادیث [[پیامبر]]{{صل}} نیز ناسخ و منسوخ وجود دارد. در کلامی از [[امیر ‌المؤمنین]]{{ع}} آمده است:"سه دیگر راوی، مردی است که از [[رسول خدا]]{{صل}}، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، شنیده است که به چیزی فرمان داده است و از نهی آن در زمانی دیگر، آگاهی نیافته است، یا نهی حضرتش را شنیده است، اما از فرمان بعدی ناآگاه است. باری، منسوخ را به خاطر سپرده، اما ناسخ را از یاد برده است، که اگر منسوخ بودنش را می‌‏دانست، بی گمان آن را وا می‏‌نهاد. چنان که اگر مسلمانان به هنگام شنیدن حدیث او، از منسوخ بودنش آگاهی داشتند، رهایش می‌‏کردند. و چهارمین و آخرین، مردی است که بر خدا و رسولش دروغ نمی‌‏بندد، از ترس خدا و به حرمت [[رسول خدا]]، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، دروغ را دشمن می‌دارد و به ورطه پندار نیز نیفتاده است، بلکه آنچه را که شنیده، به همان صورت به خاطر سپرده است و شنیده خود را بی‌هیچ فزونی و کاستی باز می‌گوید، حکم ناسخ را حفظ کرده است و به‌ کار می‌بندد، منسوخ را دانسته است و از آن می‌پرهیزد {{عربی|" وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى‏ رَسُولِهِ‏ مُبْغِضٌ‏ لِلْكَذِبِ‏ خَوْفاً مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لَمْ يَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ <ref>نهج البلاغه، سید رضی، ص ۲۱۰؛ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۶۳؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.</ref>
#در برخی از روایات تصریح شده است که حدیث نمی‌تواند ناسخ [[قرآن]] باشد<ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref>
#در برخی از روایات تصریح شده است که حدیث نمی‌تواند ناسخ [[قرآن]] باشد<ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref>
با این حال، از برخی روایات شیعه نیز استفاده می‌شود که هم کتاب می‌تواند ناسخ سنت باشد و هم سنت می‌تواند ناسخ کتاب باشد؛ برای نمونه، در [[نهج البلاغه]] آمده است:"این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که در آن بر بایستگی پاره‏ای قوانین تأکید شده، اما در سنت به روشنی نسخ شده است، همچنان که در مواردی دیگر، پای‌بندی به آن در سنت مورد تأکید قرار گرفته و [[قرآن]]، وا نهادنش را رخصت داده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" كِتَابِ‏ رَبِّكُمْ‏  ... بَيْنَ‏ مُثْبَتٍ‏ فِي‏ الْكِتَابِ‏ فَرْضُهُ‏ وَ مَعْلُومٍ‏ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref>
با این حال، از برخی روایات شیعه نیز استفاده می‌شود که هم کتاب می‌تواند ناسخ سنت باشد و هم سنت می‌تواند ناسخ کتاب باشد؛ برای نمونه، در [[نهج البلاغه]] آمده است:"این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که در آن بر بایستگی پاره‏ای قوانین تأکید شده، اما در سنت به روشنی نسخ شده است، همچنان که در مواردی دیگر، پای‌بندی به آن در سنت مورد تأکید قرار گرفته و [[قرآن]]، وا نهادنش را رخصت داده است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" كِتَابِ‏ رَبِّكُمْ‏  ... بَيْنَ‏ مُثْبَتٍ‏ فِي‏ الْكِتَابِ‏ فَرْضُهُ‏ وَ مَعْلُومٍ‏ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref>
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
*همچنین به [[عایشه]] نسبت داده‌اند که او گفته‏ است: "از جمله آیات نازل‌شده بر پیامبر این آیه بود: ده مرتبه شیر دادن معلوم، باعث حرمت می‏شود، سپس این آیه با حکم پنج ‏بار نسخ شد. [[رسول خدا]] وفات کرد در حالی که این آیه در میان مردم قرائت می‏شد"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" کانَ فیما أُنْزِلَ مِنَ القُرْآنِ عَشْرُ رَضَعاتٍ مَعْلوماتٍ یُحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسِ مَعلوماتٍ فَتَوَفّی رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُنَّ فیما یُقْرَأُ مِنَ القُرآنِ"}}؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، بیروت، دار الفکر، ج ۴، ص ۱۶۷؛ کتاب المسند، شافعی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص ۲۲۰؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، تحقیق و ترقیم و تعلیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ج ۱، ص ۶۲۵؛ سنن الترمذی، ترمذی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۱۵ - ۲۱۶.</ref>.
*همچنین به [[عایشه]] نسبت داده‌اند که او گفته‏ است: "از جمله آیات نازل‌شده بر پیامبر این آیه بود: ده مرتبه شیر دادن معلوم، باعث حرمت می‏شود، سپس این آیه با حکم پنج ‏بار نسخ شد. [[رسول خدا]] وفات کرد در حالی که این آیه در میان مردم قرائت می‏شد"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" کانَ فیما أُنْزِلَ مِنَ القُرْآنِ عَشْرُ رَضَعاتٍ مَعْلوماتٍ یُحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسِ مَعلوماتٍ فَتَوَفّی رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَهُنَّ فیما یُقْرَأُ مِنَ القُرآنِ"}}؛ صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، بیروت، دار الفکر، ج ۴، ص ۱۶۷؛ کتاب المسند، شافعی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص ۲۲۰؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، تحقیق و ترقیم و تعلیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ج ۱، ص ۶۲۵؛ سنن الترمذی، ترمذی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ ﻫ، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۱۵ - ۲۱۶.</ref>.
=== نسخ متن آیه بدون نسخ حکم===
=== نسخ متن آیه بدون نسخ حکم===
*مراد از این نوع نسخ آن است که آیه‏ یا آیاتی که بر [[پیامبر]] نازل شده است، از متن قرآن حذف شده، ولی حکمش همچنان باقی است. باورمندان به چنین نسخی می‏گویند: در سوره احزاب آیه رجم وجود داشته است<ref>السنن الکبری، نسائی، ج ۴، ص ۲۷۷.</ref>، سپس تلاوت آن نسخ شده ولی حکمش هم‌چنان باقی مانده است. در کتب روایی [[اهل سنت]] بر قرائت آیه رجم در زمان [[رسول خدا]] تأکید شده است<ref>ر.ک: بخاری، صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ﻫ، ج ۸، ص ۲۶؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۶؛ سنن ابو داود، سجستانی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۲، ص ۳۴۳.</ref>. با این حال، برخی از منابع [[اهل سنت]] حاکی از آن است که گرچه در زمان [[رسول خدا]] آیه رجم تلاوت می‌شده است، اما [[پیامبر اکرم]] اجازه ثبت آن را در مصحف نداده‌اند. در مورد متن این آیه ادّعایی هم اختلاف نظر وجود دارد. در برخی منابع عبارت {{عربی|اندازه=150%|" الشَّیْخُ وَالشَّیْخَةُ إذا زَنَیا فَارْجُمُوهُما ألْبِتَةً نَکالاً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَزیزٌ حَکِیمً "}}<ref>تحفة الأحوزی، المبارکفوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۴، ص ۵۸۲؛ المصنف، عبد الرزاق الصنعانی، تحقیق و تخریج و تعلیق حبیب‌ الرحمن الأعظمی، بیروت، منشورات المجلس العلمی، ج ۳، ص ۳۶۵؛ السنن الکبری، نسائی، ج ۴، ص ۲۷۲.</ref>. در برخی دیگر عبارت {{عربی|اندازه=150%|" الشَّیْخُ وَالشَّیْخَةُ إذا زَنَیا فَارْجُمُوهُما ألْبِتَةً بِما قَضَیا مِنَ اللَّذَّةِ "}}<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج ۴، ص ۳۶۰؛ السنن الکبری، نسائی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ﻫ، ج ۴، ص ۲۷۰؛ ابن حزم، پیشین، ص ۹.</ref>. و در بعضی از کتب روایی [[شیعه]] عبارت {{عربی|اندازه=150%|" الشَّيْخُ‏ وَ الشَّيْخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّةَ فَإِنَّهُمَا قَضَيَا الشَّهْوَة "}}<ref>الکافی، کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۷ ﻫ. ش، ج ۷، ص ۱۷۷؛ نیز ر.ک: دعائم الإسلام، قاضی نعمان مغربی، تحقیق آصف بن علی أصغر فیضی، قاهره، دار المعارف، ج ۲، ص ۴۴۹؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۶ ﻫ، ج ۲، ص ۵۴۰؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۴، ص ۲۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ﻫ. ش، ج ۸، ص ۱۹۵؛ الغدیر، علامه امینی، بیروت، دار الکتاب العربی، ج ۶، ص ۳۰۷.</ref> آمده است.
*مراد از این نوع نسخ آن است که آیه‏ یا آیاتی که بر [[پیامبر]] نازل شده است، از متن قرآن حذف شده، ولی حکمش همچنان باقی است. باورمندان به چنین نسخی می‏گویند: در سوره احزاب آیه رجم وجود داشته است<ref>السنن الکبری، نسائی، ج ۴، ص ۲۷۷.</ref>، سپس تلاوت آن نسخ شده ولی حکمش هم‌چنان باقی مانده است. در کتب روایی [[اهل سنت]] بر قرائت آیه رجم در زمان [[رسول خدا]] تأکید شده است<ref>ر.ک: بخاری، صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ﻫ، ج ۸، ص ۲۶؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۶؛ سنن ابو داود، سجستانی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۲، ص ۳۴۳.</ref>. با این حال، برخی از منابع [[اهل سنت]] حاکی از آن است که گرچه در زمان [[رسول خدا]] آیه رجم تلاوت می‌شده است، اما [[پیامبر اکرم]] اجازه ثبت آن را در مصحف نداده‌اند. در مورد متن این آیه ادّعایی هم اختلاف نظر وجود دارد. در برخی منابع عبارت {{عربی|" الشَّیْخُ وَالشَّیْخَةُ إذا زَنَیا فَارْجُمُوهُما ألْبِتَةً نَکالاً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَزیزٌ حَکِیمً "}}<ref>تحفة الأحوزی، المبارکفوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۴، ص ۵۸۲؛ المصنف، عبد الرزاق الصنعانی، تحقیق و تخریج و تعلیق حبیب‌ الرحمن الأعظمی، بیروت، منشورات المجلس العلمی، ج ۳، ص ۳۶۵؛ السنن الکبری، نسائی، ج ۴، ص ۲۷۲.</ref>. در برخی دیگر عبارت {{عربی|" الشَّیْخُ وَالشَّیْخَةُ إذا زَنَیا فَارْجُمُوهُما ألْبِتَةً بِما قَضَیا مِنَ اللَّذَّةِ "}}<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج ۴، ص ۳۶۰؛ السنن الکبری، نسائی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ﻫ، ج ۴، ص ۲۷۰؛ ابن حزم، پیشین، ص ۹.</ref>. و در بعضی از کتب روایی [[شیعه]] عبارت {{عربی|" الشَّيْخُ‏ وَ الشَّيْخَةُ إِذَا زَنَيَا فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّةَ فَإِنَّهُمَا قَضَيَا الشَّهْوَة "}}<ref>الکافی، کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۷ ﻫ. ش، ج ۷، ص ۱۷۷؛ نیز ر.ک: دعائم الإسلام، قاضی نعمان مغربی، تحقیق آصف بن علی أصغر فیضی، قاهره، دار المعارف، ج ۲، ص ۴۴۹؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۶ ﻫ، ج ۲، ص ۵۴۰؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ، ج ۴، ص ۲۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ﻫ. ش، ج ۸، ص ۱۹۵؛ الغدیر، علامه امینی، بیروت، دار الکتاب العربی، ج ۶، ص ۳۰۷.</ref> آمده است.
*با توجه به اشکالات این دو نوع نسخ، می‌توان گفت که هر دو مورد از اساس باطل است. بر این دو نوع نسخ سه اشکال عمده وارد است:
*با توجه به اشکالات این دو نوع نسخ، می‌توان گفت که هر دو مورد از اساس باطل است. بر این دو نوع نسخ سه اشکال عمده وارد است:
*'''اشکال اول: '''بر فرض صحت اَسناد، این موارد اخبار آحاد هستند. از آنجا که [[قرآن]] با تواتر به دست ما رسیده است، بنا بر این، اثبات یا نسخ آیه یا آیاتی از [[قرآن]] با خبر واحد ممکن نیست. برخی دانشمندان، خبر واحد بودن این اخبار را شاهدی بر کذب آن دانسته‌اند. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] در این‏باره می‏گوید: نسخ [[قرآن]] امر مهمی است وهر حادثه مهمی که تنها از طریق خبر واحد نقل شود، به طور معمول دلیلی بر واقع نشدن آن حادثه است. گوینده چنین خبری نیز دروغگو بوده و یا دچار اشتباه شده است<ref>البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، قم، أنوار الهدی، ۱۹۸۱ م، ص ۲۸۵. منظور آن است که وقتی اتفاق مهمی در یک جامعه رخ می‌دهد، به طور طبیعی باید توسط افراد زیادی گزارش شود. وقتی چنین حوادثی تنها از طریق خبر واحد گزارش شده باشد، امری مشکوک به نظر می‌آید.</ref>.
*'''اشکال اول: '''بر فرض صحت اَسناد، این موارد اخبار آحاد هستند. از آنجا که [[قرآن]] با تواتر به دست ما رسیده است، بنا بر این، اثبات یا نسخ آیه یا آیاتی از [[قرآن]] با خبر واحد ممکن نیست. برخی دانشمندان، خبر واحد بودن این اخبار را شاهدی بر کذب آن دانسته‌اند. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] در این‏باره می‏گوید: نسخ [[قرآن]] امر مهمی است وهر حادثه مهمی که تنها از طریق خبر واحد نقل شود، به طور معمول دلیلی بر واقع نشدن آن حادثه است. گوینده چنین خبری نیز دروغگو بوده و یا دچار اشتباه شده است<ref>البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، قم، أنوار الهدی، ۱۹۸۱ م، ص ۲۸۵. منظور آن است که وقتی اتفاق مهمی در یک جامعه رخ می‌دهد، به طور طبیعی باید توسط افراد زیادی گزارش شود. وقتی چنین حوادثی تنها از طریق خبر واحد گزارش شده باشد، امری مشکوک به نظر می‌آید.</ref>.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
==بررسی نمونه‌هایی از آیات ناسخ و منسوخ==
==بررسی نمونه‌هایی از آیات ناسخ و منسوخ==
*همان‌گونه که اشاره شد، در مصادیق آیات ناسخ و منسوخ [[قرآن]] و تعداد آن‌ها اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. در بین معتقدان به اصل وقوع نسخ در قرآن، کسانی مانند آیت الله خویی تنها یک مورد را به عنوان ناسخ و منسوخ پذیرفته‌اند و عده‌ای از قدما شمار موارد آن را به بیش از دویست مورد رسانده‌اند. [[مصطفی زید]] در کتاب خود، موارد ادعایی نسخ را نزد متقدمان این‏گونه گزارش می‏کند: [[ابو عبد الله، محمد بن حزم]] ۲۱۴ مورد، [[ابو جعفر نحاس]] ۱۳۴ مورد، [[ابن سلامه ]]۲۱۳ مورد، [[عبد القاهر بغدادی]] ۶۶ مورد، [[ابن البرکات]] ۲۱۰ مورد، [[ابن جوزی]] ۲۴۷ مورد، [[کرمی]] در قلائد المرجان ۲۱۸ مورد و [[اجهوری]] در إرشاد الرحمان ۲۱۳ مورد را از مصادیق نسخ دانسته‏اند<ref>ر.ک: النسخ فی القرآن الکریم، مصطفی زید؛ دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیه، بیروت، دار الفکر، ۱۹۷۱  م، ج ۱، ص ۴۰۶ ـ ۴۰۱.</ref>. [[مصطفی زید]] پس از گزارش این آمار می‌افزاید: "مجموع آیاتی که در مورد آن‌ها ادعای نسخ شده است، به ۲۹۳ مورد می‌رسد که هفتاد سوره قرآن را شامل می‌شود". [[سیوطی]] در الإتقان با ردّ نظریه طرفداران کثرت نسخ، در یک بررسی در مورد آیات نسخ، موارد معدودی را ذکر کرده است. از نظر [[سیوطی]] مجموع آیات منسوخ ۲۱ آیه است و در یک مورد هم تردید وجود دارد. آیت الله [[محمد هادی معرفت]] در بررسی‌های خود، تنها هشت آیه را منسوخ دانسته است که این هشت آیه عبارت‌اند از: آیه نجوا، آیه عدد مقاتلان، آیه امتاع، آیه جزای فاحشه، آیه توارث به ایمان، آیات صفح، آیات معاهده و آیات تدریجی بودن تشریع قتال. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]]، تنها یک آیه از قرآن را منسوخ می‌داند که آیه نجوا است. زیاده‌روی در مورد ناسخ و منسوخ تا آنجا پیش رفته است که برخی کوچک‌ترین اختلاف میان دو آیه را گونه‌ای از نسخ دانسته‌اند. [[ابن عربی]] می‌گوید:آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}﴾}} <ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه: ۵.</ref> ناسخ حکم ۱۱۴ آیه است<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، ج ۲، ص ۴۷.</ref>.
*همان‌گونه که اشاره شد، در مصادیق آیات ناسخ و منسوخ [[قرآن]] و تعداد آن‌ها اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. در بین معتقدان به اصل وقوع نسخ در قرآن، کسانی مانند آیت الله خویی تنها یک مورد را به عنوان ناسخ و منسوخ پذیرفته‌اند و عده‌ای از قدما شمار موارد آن را به بیش از دویست مورد رسانده‌اند. [[مصطفی زید]] در کتاب خود، موارد ادعایی نسخ را نزد متقدمان این‏گونه گزارش می‏کند: [[ابو عبد الله، محمد بن حزم]] ۲۱۴ مورد، [[ابو جعفر نحاس]] ۱۳۴ مورد، [[ابن سلامه ]]۲۱۳ مورد، [[عبد القاهر بغدادی]] ۶۶ مورد، [[ابن البرکات]] ۲۱۰ مورد، [[ابن جوزی]] ۲۴۷ مورد، [[کرمی]] در قلائد المرجان ۲۱۸ مورد و [[اجهوری]] در إرشاد الرحمان ۲۱۳ مورد را از مصادیق نسخ دانسته‏اند<ref>ر.ک: النسخ فی القرآن الکریم، مصطفی زید؛ دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیه، بیروت، دار الفکر، ۱۹۷۱  م، ج ۱، ص ۴۰۶ ـ ۴۰۱.</ref>. [[مصطفی زید]] پس از گزارش این آمار می‌افزاید: "مجموع آیاتی که در مورد آن‌ها ادعای نسخ شده است، به ۲۹۳ مورد می‌رسد که هفتاد سوره قرآن را شامل می‌شود". [[سیوطی]] در الإتقان با ردّ نظریه طرفداران کثرت نسخ، در یک بررسی در مورد آیات نسخ، موارد معدودی را ذکر کرده است. از نظر [[سیوطی]] مجموع آیات منسوخ ۲۱ آیه است و در یک مورد هم تردید وجود دارد. آیت الله [[محمد هادی معرفت]] در بررسی‌های خود، تنها هشت آیه را منسوخ دانسته است که این هشت آیه عبارت‌اند از: آیه نجوا، آیه عدد مقاتلان، آیه امتاع، آیه جزای فاحشه، آیه توارث به ایمان، آیات صفح، آیات معاهده و آیات تدریجی بودن تشریع قتال. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]]، تنها یک آیه از قرآن را منسوخ می‌داند که آیه نجوا است. زیاده‌روی در مورد ناسخ و منسوخ تا آنجا پیش رفته است که برخی کوچک‌ترین اختلاف میان دو آیه را گونه‌ای از نسخ دانسته‌اند. [[ابن عربی]] می‌گوید:آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}﴾}} <ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه: ۵.</ref> ناسخ حکم ۱۱۴ آیه است<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، ج ۲، ص ۴۷.</ref>.
*حتی در مورد یک آیه ادعا شده است که ابتدا و انتهایش نسخ شده و بخش میانی آن بدون نسخ مانده است. شرح این ماجرا را از زبان [[رشید الدین میبدی]]، صاحب تفسیر کشف الأسرار، می‌شنویم. او در آغاز سوره اعراف می‌نویسد:و در این سوره منسوخ نیست مگر یک آیه، وهی قوله تعالی: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ }}﴾}} <ref> گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه: 199.</ref> گفته‌اند که اول این آیت منسوخ است، و میانه آیت محکم، و آخر آیت منسوخ. اول گفت: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ}}﴾}}؛ یعنی {{عربی|اندازه=150%|" الفَضْلُ مِنْ أمْوالِهِم "}}، و این آن بود که در ابتدای اسلام کسی که صاحب مال بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی، یا ثلث مال، و باقی به صدقه دادی. و اگر صاحب ضیاع و زرع بودی، یک سال نفقه خود و عیال بنهادی، و باقی به صدقه بدادی. اگر پیشه‌ور بودی، قوت یک روزه بنهادی و باقی به صدقه بدادی. پس زکات فرض آن را منسوخ کرد. و میانه آیت
*حتی در مورد یک آیه ادعا شده است که ابتدا و انتهایش نسخ شده و بخش میانی آن بدون نسخ مانده است. شرح این ماجرا را از زبان [[رشید الدین میبدی]]، صاحب تفسیر کشف الأسرار، می‌شنویم. او در آغاز سوره اعراف می‌نویسد:و در این سوره منسوخ نیست مگر یک آیه، وهی قوله تعالی: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ }}﴾}} <ref> گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه: 199.</ref> گفته‌اند که اول این آیت منسوخ است، و میانه آیت محکم، و آخر آیت منسوخ. اول گفت: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ}}﴾}}؛ یعنی {{عربی|" الفَضْلُ مِنْ أمْوالِهِم "}}، و این آن بود که در ابتدای اسلام کسی که صاحب مال بود، هزار درم از بهر خویش بنهادی، یا ثلث مال، و باقی به صدقه دادی. و اگر صاحب ضیاع و زرع بودی، یک سال نفقه خود و عیال بنهادی، و باقی به صدقه بدادی. اگر پیشه‌ور بودی، قوت یک روزه بنهادی و باقی به صدقه بدادی. پس زکات فرض آن را منسوخ کرد. و میانه آیت
{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ}}﴾}} ؛ یعنی "بالمعروف" این محکم است، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ }}﴾}} منسوخ است به آیت سیف<ref>کشف الأسرار و عدة الأبرار، ابو الفضل رشید الدین میبدی، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات ابن سینا، ص ۵۴۸.</ref>.
{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ}}﴾}} ؛ یعنی "بالمعروف" این محکم است، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ }}﴾}} منسوخ است به آیت سیف<ref>کشف الأسرار و عدة الأبرار، ابو الفضل رشید الدین میبدی، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات ابن سینا، ص ۵۴۸.</ref>.
*با این توضیح، چهار نمونه از آیاتی را که به نظر برخی از مفسران جزء آیات ناسخ و منسوخ قرآن کریم است، ذکر و دیدگاه‌های مختلف در مورد آن‌ها را بیان می‌کنیم<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>.
*با این توضیح، چهار نمونه از آیاتی را که به نظر برخی از مفسران جزء آیات ناسخ و منسوخ قرآن کریم است، ذکر و دیدگاه‌های مختلف در مورد آن‌ها را بیان می‌کنیم<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>.