امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|اندازه=100%|')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|')
خط ۲۷: خط ۲۷:
:::::*'''هدف هفتم:''' شفا دادن بیماری‌های مزمنی که پزشکان از معالجه آن ناتوان شده و هزینه‏‌های هنگفتی صرف آن شده است. نمونه این هدف، داستانی است که از سید باقی فرزند عطوه علوی حسنی نقل شده است‏<ref>ینابیع المودة، ۵۴۸ چاپ نجف؛ کشف الغمه ۳، ۲۸۷؛ کتاب المهدی، ۱۴۵؛ منتهی الآمال ۲، ۳۱۰.</ref> که پدرش عطوه حضرت را نمی‏‌شناخت و اعتقادی به وجود آن حضرت نداشت، و می‌‏گفت: هرگاه [[امام]] آمد و مرا از این بیماری شفا داد و راحت کرد، گفتار شما را می‌‏پذیرم. شبی به هنگام نماز عشاء، که ما جمع شده و می‌‏خواستیم نماز جماعت بخوانیم، به ناگاه فریادی کشید، به سرعت سوی او رفتیم، گفت: «خود را به [[امام]] برسانید، همین الان از نزد من خارج شد.» ما بیرون آمدیم و کسی را ندیدیم. به سوی او بازگشتیم، وی اظهار داشت که: هم اکنون شخصی نزد من آمد و مرا صدا زد و گفت: ای عطوه! گفتم: بله، شما کیستید؟ گفت: من [[مهدی]] هستم، آمده‌‏ام تو را شفا دهم. و سپس دست مبارکش را کشید و پای مرا فشار داد و سپس رفت و همچون آهو از نزد من دور شد. علی بن عیسی گوید: من این داستان را غیر از فرزند عطوه، از دیگران نیز شنیدم. بنگر به [[حضرت مهدی]]، چگونه شفای بیماران را همراه اثبات وجود و [[امامت]] خویش انجام می‌‏دهد، به طوری که دیگر برای منکرانش شک و تردیدی باقی نماند.
:::::*'''هدف هفتم:''' شفا دادن بیماری‌های مزمنی که پزشکان از معالجه آن ناتوان شده و هزینه‏‌های هنگفتی صرف آن شده است. نمونه این هدف، داستانی است که از سید باقی فرزند عطوه علوی حسنی نقل شده است‏<ref>ینابیع المودة، ۵۴۸ چاپ نجف؛ کشف الغمه ۳، ۲۸۷؛ کتاب المهدی، ۱۴۵؛ منتهی الآمال ۲، ۳۱۰.</ref> که پدرش عطوه حضرت را نمی‏‌شناخت و اعتقادی به وجود آن حضرت نداشت، و می‌‏گفت: هرگاه [[امام]] آمد و مرا از این بیماری شفا داد و راحت کرد، گفتار شما را می‌‏پذیرم. شبی به هنگام نماز عشاء، که ما جمع شده و می‌‏خواستیم نماز جماعت بخوانیم، به ناگاه فریادی کشید، به سرعت سوی او رفتیم، گفت: «خود را به [[امام]] برسانید، همین الان از نزد من خارج شد.» ما بیرون آمدیم و کسی را ندیدیم. به سوی او بازگشتیم، وی اظهار داشت که: هم اکنون شخصی نزد من آمد و مرا صدا زد و گفت: ای عطوه! گفتم: بله، شما کیستید؟ گفت: من [[مهدی]] هستم، آمده‌‏ام تو را شفا دهم. و سپس دست مبارکش را کشید و پای مرا فشار داد و سپس رفت و همچون آهو از نزد من دور شد. علی بن عیسی گوید: من این داستان را غیر از فرزند عطوه، از دیگران نیز شنیدم. بنگر به [[حضرت مهدی]]، چگونه شفای بیماران را همراه اثبات وجود و [[امامت]] خویش انجام می‌‏دهد، به طوری که دیگر برای منکرانش شک و تردیدی باقی نماند.
:::::*'''هدف هشتم:''' راهنمایی گمشدگان صحرا و بیابان و به مقصد رسانیدن عقب افتاده‏‌های از قافله و کاروان. آن حضرت گاهی این عمل را برای اثبات وجود و [[امامت]] خود انجام می‌‏دهد؛ نمونه‏‌های اینگونه هدف فراوان است و برای مثال یکی را نقل می‌‏کنیم: شخصی‏<ref>نجم ثاقب، ۳۴۱.</ref> به همراه چند نفر، از راه احساء به [[حج]] رفت. در برگشت مقداری از راه را سواره و مقداری را پیاده حرکت می‌‏کرد. در یکی از منازل پیاده‏‌روی او زیادتر شد و مرکوبی نیافت تا سواره حرکت کند. وقتی که برای استراحت و خوابیدن در جایی منزل کردند، این شخص از شدت خستگی خوابش طولانی‌‏تر شد و همراهان بدون اینکه او را از خواب بیدار کنند، رفتند. بر اثر تابش خورشید از خواب بیدار شد و کسی را نیافت، به تنهایی راه افتاد و یقین داشت که از بین خواهد رفت. به حضرت [[بقیة الله]] توسل جسته و از او کمک خواست. به ناگاه مردی به صورت بادیه‏‌نشینان که سوار بر شتری بود، از راه رسید و به او گفت: فلان کس! آیا از قافله‏‌ات جدا شده‏ای؟ گفت: آری. گفت: آیا میل داری تو را به قافله برسانم؟ گفتم: آری، به خدا سوگند جز این چیزی نمی‌‏خواهم. نزدیک من آمد و شترش را خوابانید و مرا پشت سر خود سوار کرد. بعد از چند دقیقه حرکت، نزدیک قافله رسیدیم. فرمود: اینان دوستان تو هستند. مرا پیاده کرد و خود رفت.
:::::*'''هدف هشتم:''' راهنمایی گمشدگان صحرا و بیابان و به مقصد رسانیدن عقب افتاده‏‌های از قافله و کاروان. آن حضرت گاهی این عمل را برای اثبات وجود و [[امامت]] خود انجام می‌‏دهد؛ نمونه‏‌های اینگونه هدف فراوان است و برای مثال یکی را نقل می‌‏کنیم: شخصی‏<ref>نجم ثاقب، ۳۴۱.</ref> به همراه چند نفر، از راه احساء به [[حج]] رفت. در برگشت مقداری از راه را سواره و مقداری را پیاده حرکت می‌‏کرد. در یکی از منازل پیاده‏‌روی او زیادتر شد و مرکوبی نیافت تا سواره حرکت کند. وقتی که برای استراحت و خوابیدن در جایی منزل کردند، این شخص از شدت خستگی خوابش طولانی‌‏تر شد و همراهان بدون اینکه او را از خواب بیدار کنند، رفتند. بر اثر تابش خورشید از خواب بیدار شد و کسی را نیافت، به تنهایی راه افتاد و یقین داشت که از بین خواهد رفت. به حضرت [[بقیة الله]] توسل جسته و از او کمک خواست. به ناگاه مردی به صورت بادیه‏‌نشینان که سوار بر شتری بود، از راه رسید و به او گفت: فلان کس! آیا از قافله‏‌ات جدا شده‏ای؟ گفت: آری. گفت: آیا میل داری تو را به قافله برسانم؟ گفتم: آری، به خدا سوگند جز این چیزی نمی‌‏خواهم. نزدیک من آمد و شترش را خوابانید و مرا پشت سر خود سوار کرد. بعد از چند دقیقه حرکت، نزدیک قافله رسیدیم. فرمود: اینان دوستان تو هستند. مرا پیاده کرد و خود رفت.
:::::*'''هدف نهم:''' یاد دادن و آموختن دعاها و اذکاری که دارای مضامین عالیه‏ و مطالب صحیح است به برخی از مردم. مثال‌ها و نمونه‌های اینگونه آموزش‌ها از حضرت، فراوان است. این دعاهای بسیار پرمعنی و مهم، نه بدان جهت است که لقلقه زبان گردد و هیچ فایده و بهره‌‏ای نداشته باشد، بلکه برای این است که خود متن و نصی باشد برای شناخت مفاهیم عالیه تعلیم و تربیت اسلامی و مسائلی ژرف و عمیق در راه حرکت دادن مردم به سوی خداوند. و بدیهی است که استفاده از روش دعا، بهترین راه استتار و کتمان مقاصد عالیه [[پیشوایان]] ما بوده؛ زیرا، مشروع‌‏ترین راه برای نزدیکی به خدا، که هیچ کس نمی‌‏توانسته مانع آن بشود و آن را تحت نظر گیرد، و احیانا از آن جلوگیری نماید، همین دعا بوده است. و لذا می‏‌بینیم که حضرت [[امام سجاد|امام زین العابدین]] {{ع}} این روش را اتخاذ می‌‏فرمایند و از راه دعا به تربیت مردم پرداخته و بلندترین مفاهیم و حقایق را در ضمن ادعیه به مردم می‌‏آموزند.  حضرت [[بقیة الله]] هم همین راه را انتخاب فرموده و لذا به بسیاری از مردم و دوستان خود، دعاهای گوناگونی آموخته که از مهمترین آنها دعای فرج است که انسان را بر بدی وضع موجود او در دوران‌های فتنه و انحراف آگاه نموده، آرزو و هدف نهائیش را به وی می‌‏فهماند، و رابطه و پیوند محکم عاطفی و ایمانی بین او و خدای متعال ایجاد می‏‌کند؛ آنجا که می‌‏گوید: {{عربی|اندازه=100%|للَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ }}: «خداوندا آزمایش بس بزرگ گشته، پنهانی‌ها آشکار گشته، امیدها بریده شده و پرده‏‌ها پس رفته، زمین تنگ گشته و آسمان دیگر نمی‌‏بارد. و شکوه و گلایه را به تو باید کرد و در دشواری‌ها و آسانی‌ها، تکیه‌‏گاه تو هستی. بار پروردگارا، بر محمد و دودمان او درود فرست؛ همان زمامداران و اولی الامری که پیرویشان را بر ما واجب گردانیده‏ای و با این دستور، موقعیت و مقام آنان را به ما شناسانیدی. پس به حق آنان سوگند که کار ما را گشایشی بخش؛ به همین زودی، به یک چشم به هم زدن و یا نزدیک‌تر از آن ... تا آخر دعا.»<ref>نجم ثاقب، ۲۶۳.</ref>.
:::::*'''هدف نهم:''' یاد دادن و آموختن دعاها و اذکاری که دارای مضامین عالیه‏ و مطالب صحیح است به برخی از مردم. مثال‌ها و نمونه‌های اینگونه آموزش‌ها از حضرت، فراوان است. این دعاهای بسیار پرمعنی و مهم، نه بدان جهت است که لقلقه زبان گردد و هیچ فایده و بهره‌‏ای نداشته باشد، بلکه برای این است که خود متن و نصی باشد برای شناخت مفاهیم عالیه تعلیم و تربیت اسلامی و مسائلی ژرف و عمیق در راه حرکت دادن مردم به سوی خداوند. و بدیهی است که استفاده از روش دعا، بهترین راه استتار و کتمان مقاصد عالیه [[پیشوایان]] ما بوده؛ زیرا، مشروع‌‏ترین راه برای نزدیکی به خدا، که هیچ کس نمی‌‏توانسته مانع آن بشود و آن را تحت نظر گیرد، و احیانا از آن جلوگیری نماید، همین دعا بوده است. و لذا می‏‌بینیم که حضرت [[امام سجاد|امام زین العابدین]] {{ع}} این روش را اتخاذ می‌‏فرمایند و از راه دعا به تربیت مردم پرداخته و بلندترین مفاهیم و حقایق را در ضمن ادعیه به مردم می‌‏آموزند.  حضرت [[بقیة الله]] هم همین راه را انتخاب فرموده و لذا به بسیاری از مردم و دوستان خود، دعاهای گوناگونی آموخته که از مهمترین آنها دعای فرج است که انسان را بر بدی وضع موجود او در دوران‌های فتنه و انحراف آگاه نموده، آرزو و هدف نهائیش را به وی می‌‏فهماند، و رابطه و پیوند محکم عاطفی و ایمانی بین او و خدای متعال ایجاد می‏‌کند؛ آنجا که می‌‏گوید: {{عربی|للَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ }}: «خداوندا آزمایش بس بزرگ گشته، پنهانی‌ها آشکار گشته، امیدها بریده شده و پرده‏‌ها پس رفته، زمین تنگ گشته و آسمان دیگر نمی‌‏بارد. و شکوه و گلایه را به تو باید کرد و در دشواری‌ها و آسانی‌ها، تکیه‌‏گاه تو هستی. بار پروردگارا، بر محمد و دودمان او درود فرست؛ همان زمامداران و اولی الامری که پیرویشان را بر ما واجب گردانیده‏ای و با این دستور، موقعیت و مقام آنان را به ما شناسانیدی. پس به حق آنان سوگند که کار ما را گشایشی بخش؛ به همین زودی، به یک چشم به هم زدن و یا نزدیک‌تر از آن ... تا آخر دعا.»<ref>نجم ثاقب، ۲۶۳.</ref>.
:::::*'''هدف دهم:''' اصرار و پافشاری حضرت، بر خواندن دعاهایی که از پدران [[معصوم]] و اجداد پاکش رسیده است که در آنها مضامینی بس بلندپایه، و حقایقی ژرف و عمیق و گسترده، در زمینه‌‏های فکری و تربیتی، وجود دارد. روشن‏‌ترین نمونه برای این دستور، در مورد شخصی است که در شبی طوفانی در بین برف و بوران از قافله و کاروانش عقب مانده بود. به ناگاه در پیش روی خود باغبانی را در وسط باغ دید که با پارویی برف‌ها را از روی درختان می‏‌ریخت. راوی می‌‏گوید: دیدم آن شخص به نزد من آمده و کنار من ایستاد و گفت: تو که هستی؟ گفتم: دوستانم رفته‌‏اند و من تنها مانده‌‏ام، و راه را گم کرده‏ام. به فارسی به من گفت: «نماز نافله شب را بخوان، تا راه را بیابی.» من مشغول خواندن نافله شدم، بعد از آنکه نافله‏‌ام تمام شد، نزد من آمد و گفت: نمی‌‏خواهی بروی؟ گفتم: به خدا سوگند که راه را نمی‌‏شناسم. گفت: «زیارت جامعه‏<ref>آن زیارتی است که به کلمه {{عربی|اندازه=100%|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ}} آغاز می‌‏شود و در زیارت همه امامان خوانده می‏‌شود.</ref> را بخوان» من زیارت جامعه را حفظ نبودم و الان هم با اینکه بارها در عتبات عالیات آن زیارت را خوانده‌‏ام، باز حفظ نیستم، لکن در آن شب از جایم حرکت کردم و همه‌‏اش را از حفظ خواندم.
:::::*'''هدف دهم:''' اصرار و پافشاری حضرت، بر خواندن دعاهایی که از پدران [[معصوم]] و اجداد پاکش رسیده است که در آنها مضامینی بس بلندپایه، و حقایقی ژرف و عمیق و گسترده، در زمینه‌‏های فکری و تربیتی، وجود دارد. روشن‏‌ترین نمونه برای این دستور، در مورد شخصی است که در شبی طوفانی در بین برف و بوران از قافله و کاروانش عقب مانده بود. به ناگاه در پیش روی خود باغبانی را در وسط باغ دید که با پارویی برف‌ها را از روی درختان می‏‌ریخت. راوی می‌‏گوید: دیدم آن شخص به نزد من آمده و کنار من ایستاد و گفت: تو که هستی؟ گفتم: دوستانم رفته‌‏اند و من تنها مانده‌‏ام، و راه را گم کرده‏ام. به فارسی به من گفت: «نماز نافله شب را بخوان، تا راه را بیابی.» من مشغول خواندن نافله شدم، بعد از آنکه نافله‏‌ام تمام شد، نزد من آمد و گفت: نمی‌‏خواهی بروی؟ گفتم: به خدا سوگند که راه را نمی‌‏شناسم. گفت: «زیارت جامعه‏<ref>آن زیارتی است که به کلمه {{عربی|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ}} آغاز می‌‏شود و در زیارت همه امامان خوانده می‏‌شود.</ref> را بخوان» من زیارت جامعه را حفظ نبودم و الان هم با اینکه بارها در عتبات عالیات آن زیارت را خوانده‌‏ام، باز حفظ نیستم، لکن در آن شب از جایم حرکت کردم و همه‌‏اش را از حفظ خواندم.
::::::بار دیگر نزد من آمد و گفت: نرفته‌‏ای و هنوز اینجا هستی؟ مرا بی‏اختیار گریه گرفته و گفتم: آری هنوز هستم، راه را نمی‌‏شناسم. گفت: «زیارت عاشورا<ref>زیارتی است که به کلمه {{عربی|اندازه=100%|اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله}} شروع می‌‏شود و مخصوص زیارت حضرت امام حسین {{ع}} است.</ref> را بخوان» راوی گوید: من زیارت عاشورا را حفظ نداشتم و الان هم حفظ نیستم، لکن ایستادم و مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم و تا آخرش خواندم. بار دیگر نزد من آمده و گفت: هنوز نرفته‌‏ای و اینجا هستی؟ گفتم: نه، من تا صبح باید همینجا باشم. گفت: من همین الآن تو را به قافله می‏‌رسانم. رفت و سوار الاغی شد و پارو را به دوشش انداخته و آمد و مرا پشت سر خود سوار کرد. راوی گوید: آن شخص دستش را به روی دوش من گذاشته و گفت: «شماها چرا نماز نافله نمی‌‏خوانید!؟ نافله! نافله! نافله!» سه بار این کلمه را تکرار کرد و سپس گفت: «شما چرا زیارت عاشورا نمی‌‏خوانید!؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا!» سه بار هم این کلمه را تکرار کرد، و سپس گفت: «شما چرا زیارت جامعه نمی‏‌خوانید!؟ جامعه!؟ جامعه! جامعه!» (سه بار) همین‌طور راه می‌‏رفت و برگشت به من گفت: اینان همراهان تو هستند، و دوستان را به من نشان داد<ref>نجم ثاقب، ۳۴۳؛ مفاتیح الجنان، ۵۵۱.</ref> می‌‏گویم: مقصود از نافله نماز شب است، همانطور که مرحوم حاجی نوری فهمیده است<ref>نجم ثاقب، ۳۴۴.</ref> زیرا راوی آن را در شب انجام داده است. این نماز از برترین و مهمترین مستحبات دین است، و هر چه که در این روایت حضرت بدان دستور داده، آن نیز جزء بهترین مستحبات است، بدین شرط که به درستی و به صورت جزئی از کل و در ارتباط با مجموعه دستورات اسلامی به عنوان راهی برای رسیدن به قرب و نزدیکی خدا فهمیده شود. و لذا بعد از آنکه حضرت می‌‏بیند که مردم درباره آن تسامح و سهل‌‏انگاری می‌‏کنند، مؤکدا روی آن پافشاری کرده و اهمیت آن را تذکر می‏‌دهند. و این که حضرت بعد از هر کاری که می‏‌گوید و آن شخص انجام می‌‏دهد، به او می‌‏گویند: آیا نرفته‌‏ای!؟ این برای این است که در ضمن هر یک از این کارها که حضرت به او دستور می‏‌داد، احتمال رهایی و پیدا کردن راه را با انجام آن عمل می‏‌داد، لکن وقتی دید که راه‌ها بسته است و از آن راه‌ها برای این شخص راه نجاتی پیدا نشد، حضرت خود دست به کار شدند و شخصا اقدام کرده و او را به قافله‏‌اش رساندند.
::::::بار دیگر نزد من آمد و گفت: نرفته‌‏ای و هنوز اینجا هستی؟ مرا بی‏اختیار گریه گرفته و گفتم: آری هنوز هستم، راه را نمی‌‏شناسم. گفت: «زیارت عاشورا<ref>زیارتی است که به کلمه {{عربی|اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله}} شروع می‌‏شود و مخصوص زیارت حضرت امام حسین {{ع}} است.</ref> را بخوان» راوی گوید: من زیارت عاشورا را حفظ نداشتم و الان هم حفظ نیستم، لکن ایستادم و مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم و تا آخرش خواندم. بار دیگر نزد من آمده و گفت: هنوز نرفته‌‏ای و اینجا هستی؟ گفتم: نه، من تا صبح باید همینجا باشم. گفت: من همین الآن تو را به قافله می‏‌رسانم. رفت و سوار الاغی شد و پارو را به دوشش انداخته و آمد و مرا پشت سر خود سوار کرد. راوی گوید: آن شخص دستش را به روی دوش من گذاشته و گفت: «شماها چرا نماز نافله نمی‌‏خوانید!؟ نافله! نافله! نافله!» سه بار این کلمه را تکرار کرد و سپس گفت: «شما چرا زیارت عاشورا نمی‌‏خوانید!؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا!» سه بار هم این کلمه را تکرار کرد، و سپس گفت: «شما چرا زیارت جامعه نمی‏‌خوانید!؟ جامعه!؟ جامعه! جامعه!» (سه بار) همین‌طور راه می‌‏رفت و برگشت به من گفت: اینان همراهان تو هستند، و دوستان را به من نشان داد<ref>نجم ثاقب، ۳۴۳؛ مفاتیح الجنان، ۵۵۱.</ref> می‌‏گویم: مقصود از نافله نماز شب است، همانطور که مرحوم حاجی نوری فهمیده است<ref>نجم ثاقب، ۳۴۴.</ref> زیرا راوی آن را در شب انجام داده است. این نماز از برترین و مهمترین مستحبات دین است، و هر چه که در این روایت حضرت بدان دستور داده، آن نیز جزء بهترین مستحبات است، بدین شرط که به درستی و به صورت جزئی از کل و در ارتباط با مجموعه دستورات اسلامی به عنوان راهی برای رسیدن به قرب و نزدیکی خدا فهمیده شود. و لذا بعد از آنکه حضرت می‌‏بیند که مردم درباره آن تسامح و سهل‌‏انگاری می‌‏کنند، مؤکدا روی آن پافشاری کرده و اهمیت آن را تذکر می‏‌دهند. و این که حضرت بعد از هر کاری که می‏‌گوید و آن شخص انجام می‌‏دهد، به او می‌‏گویند: آیا نرفته‌‏ای!؟ این برای این است که در ضمن هر یک از این کارها که حضرت به او دستور می‏‌داد، احتمال رهایی و پیدا کردن راه را با انجام آن عمل می‏‌داد، لکن وقتی دید که راه‌ها بسته است و از آن راه‌ها برای این شخص راه نجاتی پیدا نشد، حضرت خود دست به کار شدند و شخصا اقدام کرده و او را به قافله‏‌اش رساندند.
::::::برای حضرت امکان آن هست که وجود و حقیقت خود را از راه‌های گوناگونی به طور معجزه اثبات نماید، که برخی از آنها را ذکر کردیم و بقیه را به کتاب‌ها و مآخذی که از آنها نقل کرده‌‏ایم حواله می‌‏دهیم. این بود ده نمونه از اهدافی که به خاطر آنها حضرت افرادی را به دیدار خود نائل می‌‏سازند، که در برخی از این اهداف آثار و برکات بسیار مهمی در سطح اجتماع وجود داشت و بزرگترین نتیجه و اثر را برای جامعه اسلامی به بار می‏‌آورد. البته اهداف دیگری نیز وجود دارد که در مواردی انجام گرفته و حضرت به خاطر آنها بر اشخاصی ظاهر گشته که برای رعایت اختصار، با کمال تأسف، از ذکر آنها خودداری می‌‏کنیم.
::::::برای حضرت امکان آن هست که وجود و حقیقت خود را از راه‌های گوناگونی به طور معجزه اثبات نماید، که برخی از آنها را ذکر کردیم و بقیه را به کتاب‌ها و مآخذی که از آنها نقل کرده‌‏ایم حواله می‌‏دهیم. این بود ده نمونه از اهدافی که به خاطر آنها حضرت افرادی را به دیدار خود نائل می‌‏سازند، که در برخی از این اهداف آثار و برکات بسیار مهمی در سطح اجتماع وجود داشت و بزرگترین نتیجه و اثر را برای جامعه اسلامی به بار می‏‌آورد. البته اهداف دیگری نیز وجود دارد که در مواردی انجام گرفته و حضرت به خاطر آنها بر اشخاصی ظاهر گشته که برای رعایت اختصار، با کمال تأسف، از ذکر آنها خودداری می‌‏کنیم.
::::::با در نظر گرفتن هدف‌های مذکور، به روشنی می‏‌بینیم که تمامی آنها با آن قواعد و قوانین عمومی سازگار می‏‌باشد، زیرا در تمامی آنها حضرت به برخی از تعالیم و دستورات اسلامی جامه عمل پوشیده و منافاتی با [[غیبت]] نداشته و مطابق با تکلیف شرعی و اسلامی است که در صورت امکان می‌‏بایست انجام بگیرد<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۱۴۹-۱۵۸.</ref>.
::::::با در نظر گرفتن هدف‌های مذکور، به روشنی می‏‌بینیم که تمامی آنها با آن قواعد و قوانین عمومی سازگار می‏‌باشد، زیرا در تمامی آنها حضرت به برخی از تعالیم و دستورات اسلامی جامه عمل پوشیده و منافاتی با [[غیبت]] نداشته و مطابق با تکلیف شرعی و اسلامی است که در صورت امکان می‌‏بایست انجام بگیرد<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۱۴۹-۱۵۸.</ref>.